چکیده
این مقاله، بخش سوم و پایانی مقاله "بحران های اقتصادی، فرصتها و تهدیدات" است که در مجله مدرسه کسب و کار هاروارد به چاپ رسیده است. در دو بخش ابتدایی، مولف ابتدا سه سوال مهم مطرح نمود که کارافرینان و کارکنان کسب و کارهای نوپا، هنگام بروز بحران های اقتصادی باید به آنان پاسخ دهند تا بتوانند برای آیندهی کاری خود تصمیم بگیرند و سپس به تشریح دو سوال اول پرداخته شد. اکنون به سراغ سوال سوم می رویم تا ببینیم کارافرینان در دنیای واقعی، چگونه به این سول پاسخ دادند و نتیجه ی کار آنها چه بوده است.
تعداد کلمات: 1420؛ تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
این مقاله، بخش سوم و پایانی مقاله "بحران های اقتصادی، فرصتها و تهدیدات" است که در مجله مدرسه کسب و کار هاروارد به چاپ رسیده است. در دو بخش ابتدایی، مولف ابتدا سه سوال مهم مطرح نمود که کارافرینان و کارکنان کسب و کارهای نوپا، هنگام بروز بحران های اقتصادی باید به آنان پاسخ دهند تا بتوانند برای آیندهی کاری خود تصمیم بگیرند و سپس به تشریح دو سوال اول پرداخته شد. اکنون به سراغ سوال سوم می رویم تا ببینیم کارافرینان در دنیای واقعی، چگونه به این سول پاسخ دادند و نتیجه ی کار آنها چه بوده است.
تعداد کلمات: 1420؛ تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
نویسنده / نویسندگان: Peter Vanham
مترجم: محمدصادق جمشیدی اردشیری
مترجم: محمدصادق جمشیدی اردشیری
اوضاع کارآفرینان در بحرانهای اقتصادی چگونه است؟
پس از نوسانات شدید بازار سهام در ماههای اخیر، برخی از تحلیلگران از خود میپرسند که آیا قرار است دوره جدیدی از بحرانهای اقتصادی آغاز گردد یا خیر. اگر بخواهیم بر اساس عملکرد کلی اقتصاد کلان قضاوت کنیم، باید بگوئیم که فعلا نیازی به نگرانی وجود ندارد.اما برای کارآفرینان که ترجیح میدهند در شرایط کنونی، حاشیه امنیت مناسبی داشته باشند، این سوال همچنان پا برجاست: هنگامی که بحران اقتصادی آتی رخ میدهد، چه باید بکنید؟
پاسخها برای کارآفرینان و کارکنان کسب و کارهای نوپا، متفاوت از سرمایه گذاران است. برای بیشتر سرمایه گذاران، دستورالعمل واضح است: سهام خود را در بازار نقد کنید تا زیان کمتری متوجه شما شود، یا اینکه سهام خود را نگه دارید و امیدوار باشید همه چیز زیر و رو شود، و یا اینکه سهامی که به کف قیمتی بازار رسیده است را بخرید. با این اوصاف، بیشتر سود و زیانها جنبه مالی دارند و با اینکه اتخاذ یک تصمیم درست، بسیار دشوار به نظر میرسد، ولی دستورالعملها شفاف هستند.
با این حال، اوضاع برای کارآفرینان و کارکنان به همین سادگی و وضوح نیست. تصور کنید که نه تنها پول خود را بر روی پروژه ای سرمایه گذاری کرده اید، بلکه تمام هم و غم خود و زمانتان را هم بر سر آن گذاشته اید. زمانی که شما بیشترین و بهترین سالهای عمر خود را در یک شرکت سرمایه گذاری کرده اید، تغییرات در محیط کلان اقتصادی ممکن است موجب ایجاد تحولاتی شود که به سختی میتوان آن را پیش بینی و جهت یابی کرد. شما نه تنها مجبور هستید که پیشنهادهای متفاوتی که دارای بهترین پیامدهای اقتصادی هستند را مد نظر قرار دهید، بلکه همچنین باید پیشنهادهایی را مورد ملاحظه قرار دهید که سطح رفاه شما - و در بیشتر موارد، خانواده شما- را به بهترین وجه، تامین نماید.
ارزیابی این عوامل میتواند به کارآفرینان و کارکنان کسب و کارهای نوپا کمک کند تا سریعتر به جمع بندی برسند. در هر صورت، بصیرت پیش از وقوع بحران، بهتر از دانش پس از رخداد است.
Senapathy Kris Gopalakrishnan، یکی از موسسین شرکت هندی اینفوسیس (Infosys)، میگوید که آنها شاهد افت قیمت سهام این شرکت به میزان ۹۰ درصد، از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۱ در بورس نزدک (NASDAQ: یک بازار بورس سهام در آمریکا است. این بازار بزرگترین بازار معاملهی الکترونیک سهام در آمریکا است، که با حضور بیش از ۳۲۰۰ شرکت در آن، بیشترین مقدار معاملهی سهام را نسبت به هر بازار بورس دیگری در جهان دارد.) بوده اند.
سوال سوم
سوال سوم این است که دلیل محکم برای امکان ادامه حیات مدل کسب و کار شما چیست؟ اگر شرکتی قبل از شروع بحران اقتصادی، سودآور بوده است، منطقی است که فرض کنیم پس از فروکش کردن بحران نیز سودآور خواهد بود. اما اگر تا زمان وقوع بحران، نشانه هایی از سودآوری و یا حتی درآمدزایی از آن وجود نداشت، ممکن است ساده اندیشی باشد که بخواهیم فکر کنیم در آینده، سودآور خواهد بود.
مدل کسب و کار خود را به ذهن بیاورید. حتی اگر زمانی که شما، پول و زمان کافی دارید، اگر مدل کسب و کار شما نتوانسته به خوبی خود را ثابت کند، بهتر است که از ادامه کار در شرایط بحرانی منصرف شوید. بالعکس، اگر شما صاحب مدل کسب و کاری قدرتمند هستید، با خیال راحت می توانید هرچه میخواهید از وقت و پول، در آن هزینه کنید و مطمئن باشید که ارزش این کار را دارد.
قضیه ی کریس گوپالاکریشنان، موردی است که در این زمینه مصداق دارد. خطر بروز بحران اقتصادی، هرگز برای او شرکتش به اندازه ای نبود که بخواهد او را از فعالیت منصرف سازد. چالش مهم پیش روی او، حفظ چیزهایی بود که او ساخته بود، شاید هم بیشتر به سطوح شخصی مرتبط بود تا مباحث مالی. اینفوسیس شرکتی بود که به مدت 20 سال تا قبل از بحران سالهای 2000 و 2001، بیشتر به عنوان یک شرکت هندی فعال در زمینه برون سپاری خدمات فناوری اطلاعات شناخته می شد. برای سالهای متمادی، این شرکت دارای سودآوری مناسبی بود. اما سهام این شرکت که در بورس نزدک حضور داشت، در طی این بحرانها 90 درصد ارزش خود را از دست داد و شرکت با صدمات جدی روبرو گردید. کریس به همراه دوستانش که بنیان گذاران این شرکت بودند، می توانستند سهام خود را بفروشند و به جای امید بستن به ارزش نسیه ی فردا، نقد امروز را دریابند. به بیان دیگر، با سابقه 20 سال تلاش بی وقفه برای شرکت، آنها می توانستند تصمیم بگیرند که از حوزه ی مدیریت شرکت کنار بکشند و سهام خود را در بازار نقد کنند. آنها گزینه هایی محتمل در پیش رو داشتند. اما آنها تصمیم گرفتند که در جزر و مدهای هولناک بحرانها، در کنار شرکت خود بمانند و آن را به ساحل نجات برسانند. و به عنوان دوستان و شرکای قدیمی، اگر آنها تصمیم بر جدایی از شرکت می گرفتند، باید زندگی اجتماعی پربار و همچنین شراکت حرفه ای خود را بر باد رفته می دیدند.
اما چرا باید دست به چنین کاری می زدند؟ برای شرکت و بنیانگذاران آن، تقریبا 8 سال کشید تا به اولین درآمد میلیون دلاری خود دست پیدا کنند. در سالهای اولیه کارشان، آنها در کنار هم در یک ساختمان کوچک که متعلق به شرکت بود، به معنای واقعی با هم زندگی می کردند. او به من گفت "10 سال اول فعالیت ما، فقط بحث بقا بود"."آن زمان دغدغه ما این بود که به اندازه ی کافی درآمد داشته باشیم تا بتوانیم امورات خود را بگذرانیم و اندکی رشد هم داشته باشیم". سپس چند سالی دیگر طول کشید (تا سال 1993) تا آنان بتوانند سهام خود را در بورس عرضه کنند. اما د رآن زمان و تا سال 1999، ارزش سهام این شرکت در بازار بورس، 85 برابر شد. در شرایط فعلی (منظور در زمان بروز بحران است)، این افراد مطئن بودند که مدل کسب و کار آنها پایدار و قابل اطمینان است، و آنها مصمم بودند که با ای بحران مواجه شده و از آن سربلند بیرون آیند. بنابراین تصمیم گرفتند که در موقعیتهای مدیریتی خود باقی بمانند و همکاری خود را سرپا نگه دارند.
این اقدام آنها جواب داد. افزایش قیمت سهام اینفوسیس پس از عبور از بحران، بسیار بیشتر از آنچه بود که طی سالهای قبل از آن- اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم طی 10 سال اخیر - اتفاق افتاده بود. اما پس از عبور از بحران، آنها توانستند آن 85 درصدی که از ارزش سهام شرکت کاسته شده بود، احیا کنند. از 8 نفر بنیان گذاران اولیه شرکت، 4 نفر هنوز هم پس از بحران مدیر و عضو هیئت مدیره بودند. این نقطه ی عطفی در زندگی شغلی آنها بود و ادامه ای شد برای تداوم همکاری مادام العمر هر یک از آنان. این داستان یک درس مهم برای ما دارد و آن این است که زمانی که یک مدل کسب و کار کارایی و اثر بخشی خود را به اثبات رسانده است، سقوط بازار سهام و کاهش ارزش آن الزاما نباید منجر به اصلاحات عمیق استراتژیک یا اصلاحات گسترده در تیم مدیریت آن شرکت شود. حداقل در برخی از موارد، اگر شما قطب نمای کسب و کارتان را ثابت و استوار نگه دارید، بالاخره به نقطه ای می-رسید که شرایط به حالت طبیعی خود باز خواهند گشت. این بسیار مهم است که در بحبوحه بحرانها و تلاطمات از خود بپرسید که آیا این شرکت و این مدل کسب و کار ارزش این را دارد که پای آن بایستم و زمان و پول خود را وقف آن کنم یا خیر؟
در آینده، هنگامی که بحران اقتصادی تازه ای سر برآورد، بهتر است ابتدا یه محاسبه سرانگشتی انجام دهید تا متوجه شوید که بهتر است بمانید و تلاش کنید و یا اینکه خارج شوید و جلوی زیانهای بیشتر را بگیرید، هم از لحاظ شخصی و هم از منظر مالی.