عشق، در پهنه فرهنگ ها

وفتي درون خود را مي کاويم وفراز وفرود زندگي را مرور مي کنيم، به احساسي دست مي يابيم که شايد بارها تجربه اش کرده باشيم :«عشق».اين واژه سه حرفي، قطعاً براي هيچ کس بيگانه نيست وعلاوه بر ارتباط تنگاتنگ باآن، شنيدن ترانه اي جان سوز، بيتي پر التهاب وبا داستاني آتشين، ما را به دريايي از دوست داشتن برده است. آنچه اطراف اين هسته مرکزي را فرا گرفته وباعث شاخ وبرگ هاي گوناگون شده، جامعه اي است که اين دانه را درون خودمي پروراند ورشد مي دهد. با اين حساب، به
چهارشنبه، 7 مرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عشق، در پهنه فرهنگ ها
عشق، در پهنه فرهنگ ها
عشق، در پهنه فرهنگ ها

نويسنده:فرزانه توکلي



ظهور عشق در فرهنگ

وفتي درون خود را مي کاويم وفراز وفرود زندگي را مرور مي کنيم، به احساسي دست مي يابيم که شايد بارها تجربه اش کرده باشيم :«عشق».اين واژه سه حرفي، قطعاً براي هيچ کس بيگانه نيست وعلاوه بر ارتباط تنگاتنگ باآن، شنيدن ترانه اي جان سوز، بيتي پر التهاب وبا داستاني آتشين، ما را به دريايي از دوست داشتن برده است. آنچه اطراف اين هسته مرکزي را فرا گرفته وباعث شاخ وبرگ هاي گوناگون شده، جامعه اي است که اين دانه را درون خودمي پروراند ورشد مي دهد. با اين حساب، به همين اندازه که فرهنگ ها، متفاوت ومتنوع اند، عشق ورزيدن نيز به گونه اي مختلفي بروز مي کند. اگر فرهنگ را مجموعه اي از اداب ورسوم، هنجارها، ارزش ها وسنّت ها تعريف کنيم، عشق نيز در تناسب با عناصر فرهنگي هر جامعه متولّد مي شود وراه هاي بسيار شگفت ومتنوّعي براي رشد وابراز وجود مي يا بد؛ شيوه هايي که از شرق تا غرب اين پهنه هستي، گسترده شده و مردمان هر قوم ومنطقه، آن را براي تجلّي احساس دروني شان به کار مي برد.

نمودهاي رابطه عاشقانه در جوامع مختلف:

در همه اقوام وملل، محبّت وعشق، با هم روابطي نظري دارند که هيچ گاه تغيير نمي کند. بدين معنا که عشق پاک، هميشه از محبّت مي تراود، نه از ميل جنسي؛ چرا که عشق پاک، در اساطير، آدابش را از دوستي آرماني ميان دو مرد به عاريت گرفته ودر واقع، از آن سرچشمه، سيراب شده وبدين گونه توانسته است که متعالي شود واز تمنّاي تن بگذرد. در اجتماعات ابتدايي، دوستي ميان دو مرد، هميشه نمونه پيوند روحي کامل وآرماني تلقي شده است وسر مشق محبّت بين دو جنس به شمار مي رفته است.
اين دوستي برادرانه، آن قدر عميق بوده است که دو فرد، تا پاي جان از آن دفاع مي کرده اند ودر مواقع لزوم، جان خود را براي ديگري فدا مي نموده اند. مثلا دو شواليه در قرون وسطا، در دفاع از شرف و حيثيت دوست، تا پاي جان مي ايستاده اند. بسياري از اقوام در افريقا، آسيا واروپا اين برادري را بهتر از برادري خوني مي دانسته اند. اين دوستي، پاک و والا بوده ودوستان از هيچ خطري حتي مرگ نمي هراسيدند.
در روزگاري دراز، دوستي مردانه، تنها نمونه عشق پاک به شمار مي آمده وعشق زن ومرد، با پيروي از آن سرمشق ،ساخته وپرداخته وبا عنصر مهرورزي، ترکيب شده است. بدين ترتيب، کم کم، پاي زن (همسر) به ميان مي آيد و وفاداريـ که مهمترين پايه دوستي هاي مردانه به شمار مي رفت ـ ، رفته رفته به وفاي عاشق در حق معشوق تبديل شد وتا پرستش وتقديس زن توسط شواليه ها پيش رفت.
در واقع، بانوان، از اين حکم اخلاقي ونابرابري اجتماعي وآلوده نشدن عشق به شهوات جنسي، سود بردند وسرانجام، عشق را بر پايه هاي پيوند قلبي وروحي واقعي در کمال مساوات با مرد، بنيان نهادند ؛ امّا در شرق، اين آميزش وآويزش روحاني، زودتر ظهور کرد ودر ادب فارسي وعرب، به هم آميختن دو قلب، نمادي بوده است براي نشان دادن نياز پاک وبي شائبه به پيوند عاطفي وپرهيز از مباشرت جنسي و در عوض، بزرگداشت عشق معنوي.
در مغرب زمين نيز مضمون خوردن قلب، معنايي همانند داشته که يادگار رمزي کهن سال است که از راه به هم آميختن خون ويا قلب دوتن، روح آن دو را جاودانه به هم مي پيوسته است.
به هر حال، نگرش اقوام وملل گوناگون به عشق وبرداشت آنها از اين مفهوم، بسيار متفاوت است. مثلا براي ژاپني هاي سنّت گرا، روابط ميان دو جنس، از مقوله طبيعيات واخلاق اجتماعي، عاري از هرگونه آرمان گرايي عرفان گونه است. حتي عشق به معنايي که در غرب از قرن دوازده ميلادي رواج وشهرت يافته، در زبان هاي ملل شرقي واژه وتعبيري ندارد ودر زبان چيني، نزديک ترين لغت به مفهوم اروپايي عشق، واژهاي است که نشانگر رابطه ميان مادر وپسر است. دوستي در زبان چينيان، همان پايگاهي را دارد که عشق نزد غربيان دارد.(1)
در ايران باستان (پيش از اسلام) وايران اسلامي، ستايش عشق وپرستش جمال، بازار گرمي دارد، امّا درايران پيش از اسلام، زيبا پسندي، طلب وتمنّاي روي وپيکر زيبا مطرح مي شود وعشق ـ که تنها جنبه آرماني اش وفاداري، پايداري وجوان مردي عاشق است ـ ، عاقبت به تملّک معشوق مي انجامد بعدها به ورود اسلام، معناي عشق نيز تغيير مي کند وپي از آميختن با عرفان، از حيطه جسماني فراتر مي رود که نمونه هاي بارز آن را مي توان در دو داستان عرفاني ليلي ومجنون ويوسف وزليخاـ که ستاينده عشق مطلق وناب وعشق منحصرا روحاني وبي هيچ آلايش جسماني اند ـ مشاهده نمود.(2)
در واقع، عرفان ايراني واسلامي، موضوع عشق راآلوده وتصفيه مي کند ودر نتيجه، زيبايي معشوق، جلوه جمال وکمال مطلق (خداوند) وعشق نيز شاه راه يک پارچگي واتّصال به ذات حق ميشود.

آداب عشق ورزيدن:

در هر جامعه اي سنّت هاي خاصي رواج دارند که نشانگر هويّت فرهنگي آن جامعه اند. آداب ورسوم، به عنوان جلوه گاه فرهنگ ويکي از مهم ترين عناصر آن، در فعاليت هاي اجتماعي ومناسک مختلف، بروز وظهور مي کنند ودنيايي از تنوّع وخلاقيّت را به همراه مي آورند.
در مراسم ازدواج همچنين در ديگر فرصت هاي ابراز محبّت وعشق، اين تنوّع آداب ورسوم، به قدري زيادند که باعث حيرت وتعجب ميشوند. به عنوان مثال، بوسيدن، به عنوان يک رفتار عاشقانه وابراز محبّت، در هر جامعه اي شکل ومعناي خاصي دارد. بيشتر مردم امريکا وفرانسه، در ملاء عام، روبوسي مي کنند در بلژيک، بوسيدن سه بار واز گونه انجام ميشود. در جوامع شرقي وبخصوص چين، روبوسي، يک رفتار کاملا خصوصي است. فرهنگ مصر باستان نيز کشيدن انگشت اشاره روي لب ها را مظهر عشق ورزي معرفي مي کند ودر نيجريه، چيزي به نام بوسيدن، معنا ندارد. مردم کره وژاپن، به جاي بوسيدن وبراي ابراز محبت واحترام، خم مي شوند. در نيوزلند، قومي به نام مائوري به جاي بوسيدن صورت ولب، بيني هاي خود را به هم مي زنند. اما در هندوستان، تا چند دهه پيش، رسمي وجود داشت که وفاداري يک زوج را به گونه اي ديگر تعريف مي کرد. سنّت «ساتي» که به معناي همراه ورفيق است، با سوزاندن زن به همراه جسد شوهرش عشق وجان افشاني را به نمايش مي گذاشت. هندي ها بر اين عقيده هستند که وقتي زن اقدام به ساتي مي کند، تبديل به الهه مي شود و وفاداري نسبت به همسرش را به اثبات مي رساند.

روز عشّاق

1. سپندارمذگان ومهرگان:
ايرانيان، بيست قرن قبل از ميلاد مسيح روز 29 بهمن، جشن عشق برگزار مي کرده ا ند. «سپندارمذ» لقب ملّي زمين وبه معناي گستراننده، مقدّس وفروتن است. زمين، نماد عشق در نزد ايرانيان به حساب مي آيد ؛ چون همه را همانند مادري در دامان پر مهر خود، پرورش مي دهد. در اين روز زنان به شوهران خود با محبّت، هديه مي دادند ومردان نيز زنان ودختران را بر تخت شاهي نشانده، به آنها هديه مي دادند واز آنها اطاعت مي کردند.
ابوريحان بيروني نيز در مورد روز اسفندگان «سپندارمذگان» مي نويسد:«اين روز، روز مردگيران است ودراين روز، مردان به زنان هديه مي دادند ودختران جوان در اين روز، همسران دلخواه خود را انتخاب مي کردند. دراين روز، مردان، تمام کارهاي خانه را خود انجام مي دادند وزنان به استراحت مي پرداختند».(3)
همچنين هايد ماري کخ، مورّخ مشهور غرب با استناد به لوح هاي گلي از زبان داريوش چنين انگاشته است: « شاه در اين روز، به تمامي زنان دربار از هر قشر، هديه اي اعطا مي کرده است تمامي زنان دربار، اعم از ملکه، خدمه ،نديمان وحتي کارگران، هديه خود را از دست شاه مي گرفتند اين هديه ها شامل: زيور آلات، انجير، فندق وانواع ميوه ها بوده است».(4)
در فرهنگ ايراني، علاوه بر سپندارمذگان، ا ز جشن مهرگان نيز به عنوان روز عشّاق، نام مي برند که افراد به همنوعان، بستگان ودوستان خود، هديه هاي گوناگون از جمله دسته هاي گل بنفشه مي دهند.(5)
2. والنتاين:
در قرن سوم ميلادي، در رم وزمان امپراتوري کلاديوس دوم، کشيشي به نام «والنتوس»، يا «والنتاين » که بعدها به نام سنّت والنتاين يا والنتاين مقدّس معروف شدـ ، بر خلاف دستورصريح امپراتور، دختران وپسران را به عقد هم در مي آورد. در آن زمان امپراتور رم، تصوّر مي کرد که سربازان مجرد، جنگجويان بهتري هستند. ازاين روي، ازدواج را براي سربازان خود ممنوع کرده بود. امپراتور، از اين خود سري والنتاين رنجيد ودستور بازداشت او را صادر کرد امّا اين کشيش، در زندان هم بيکار ننشست وبه دختر کور زندانبان خود، دل بست سرانجام کشيش به جرم جاري کردن عقد عشاق، اعدام شد از آن زمان، مسيحيان وغربيان والبته در دنياي امروز، اکثر جوامع، به تقليد از غربيان، اين روز (روزچهاردهم فوريه) را به عنوان سمبل ونماد عشق جشن مي گيرند.
3. روز سفيد:
در ژاپن روز 14 مارس، مردان براي جبران محبّت خانم ها، به همسرانشان، يک لباس سفيد زنانه هديه مي دهند. به همين دليل، اين روز به نام روز سفيد وروز عشق، نام گذاري شده است.
4. روز جشنواره دختران:
روز عشق در چين، روز هفتم از هفتمين ماه تقويم اين کشور است که تقويمي قمري است. اين روز، «فستيوال دختران» نيز ناميده مي شود. در اين روز، دختران دعا مي کنند تا در آينده، کدبانوهاي با کفايتي شوند وهمچنين شوهر مناسبي نصيبشان شود. پسران مجرّد نيز دعا مي کنند تا هر چه زودتر، معشوقه خود را بيابند.

نمادها ونشانه هاي عشق

1. قلب تير خورده:
قلب قرمز يا صورتي که تيري به آن خورده رايج ترين تصوير براي هداياي عاشقانه است. هر چند قلب وتير به عنوان نماد يکي شدن روح زن ومرد نيز به کار مي ورد، امّا اين زخم تير، آسيب پذيري عشق را هم يادآور مي شود.
2. مرغ عشق وقو:
مردمان قديم اروپا، عقيده داشتند که پرندگان، جفت خود را در چهاردهم فوريه انتخاب مي کنند وقو، از آن جا که جفت خودش را براي تمام عمر انتخاب مي کند، براي ايزد بانوي رومي، مقدّس شد وبه عنوان نماينده پرندگان انتخاب گرديد اما با گذشت ساليان، پرنده عشق، از قو به مرغ عشق، تبديل شد.معروف است که اين پرنده ها (مرغ عشق وقو) به صورت جفتي زندگي واز هم نگهداري مي کنند. همان طور که عشّاق جوان مي خواهند حريم خود را حفظ کنند.
3. کارت پستال:
رسم مبادله يادداشت هاي عاشقانه، به جشنواره باستاني لوپر کالياي رومي ها باز مي گردد که در آن مراسم، دختران وپسران علاقه مند به ازدواج، نام يکديگر را از گلدان در مي آورند وبدين گونه، پيوند عشق وازدواج مي بستند. انگليسي ها نخستين کساني بودند که ابراز احساسات از طريق کات چاپ شده، را باب کردند.
4. سيب :
در گذشته سيب، قم در شرق وهم در غرب، نشانه عشق وباروري بوده است. خدايان نروژي براي اين که جوان بمانند، سيب مي خورند؛ امّا اسپانيايي هاي مهاجر، عقيده داشتند که گوجه فرنگي، نماد واقعي عشق است.
5. شکلات :
شکلات، حاوي «فنيل اتيل آمين» است که هنگام عاشق شدن، در مغز، آزاد مي شود بعضي از روانشناسان، معتقدند که شکلات، تقويت کننده عشق است بنا بر اين، دادن شکلات به کسي که دوستش داريم، راهي براي شعله ور کردن احساسات اوست، البته به صورت مقطعي ومصنوعي.
6. نگين نقش برجسته:
بسياري از ملوانان، به نشان عشق، طرح هايي را روي عاج، استخوان ويا چوب مي کندند. شايع است که ملوانان با استعداد، تصوير همسرانشان را روي صدف، حک مي کردند ودر بعضي موارد هم تصوير خدايان را به معشوقشان مي دادند که آميزه اي از عشق و دعاي محافظت بود.(6)
7. گل وبلبل شمع وپروانه:
در ادبيات فارسي، گل وبلبل، به عنوان نماد عاشق ومعشوق به کار مي رود. گل مينا، بنفشه وگل سرخ، شاخص ترين نمادها هستند. همچنين پروانه اي که مست ومدهوش از نور وزيبايي شمع، آن قدر به دور شعله او مي چرخد تا پرهايش بسوزد، نشانگر فدا شدن عاشق در راه عشق است.

حرف آخر

آنچه از اين رهگذر حاصل مي شود، اين است که انسان ها براي بروز احساسات وعواطفشان، به دستمايه هايي فرهنگي از فرهنگ خود متوسّل شده اند وبا ياري گرفتن از انواع نمادها، اسطوره ها، داستان ها وافسانه هاي کهن، گونه هاي مختلف عشق ورزيدن را به ثبت رسانده اند. همچنين نگاهي به گذشته وتاريخ عشق در جوامع مختلف نشان مي دهد که اين غليان قلبي، مسير پرپيچ وخمي را طي کرده ومتاثر از شرايط واتفاقات گوناگون بوده است، اما جان کلام، همان پيوند عاطفي وصميمي ميان انسان هاست که به گونه هاي مختلف، خودنمايي وظهور کرده است.

پی نوشت ها :

1. عشق، ميان مشرق وغرب، جلال ستاري، اصفهان : نشر فردا، 1379.
2. «عشق پهلوان»، غلامحسين يوسفي، مشهد: مجله دانشکده ادبيات وعلوم انساني مشهد، 1353.
3. آثار الباقيه، تصحيح وترجمه پرويز اذکاري، تهران :ميراث مکتوب، 1384.
4. به نقل از سايت کرمان ما: www.kermanma.
5. گاه شماري وجشن هاي ايران باستان، هاشم رضي، تهران، فروهر، 1358.
6. «گونه هاي عشق»، غلامعلي اسماعيلي، ماه نامه مشاور خانواده، شماره 7، ص30.

منبع:حدیث زندگی - شماره45




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط