کنکور با سالن آکوستيک!

چند سال پيش، تب کلاس کنکورهاي جوروا جور بود و براي کساني که مي خواستند يک شبه پولدار بشوند تاسيس يک آموزشگاه گزينه مناسبي بود؛ خيلي ها هم به همين روش توانستند يک پول حسابي به جيب بزنند. در اين سال ها که نسل پر جمعيت جاي خودشان را به نسل کم جمعيت داده اند، اين کارها ديگر نان و آب سابق را ندارد اما به هر حال هنوز هم پشت کنکوري ها و کلاس هاي کنکور وجود دارند. از انواع اين کلاس ها، همايش هاي دقيقه نودي هستند که يک ماه مانده به کنکور برگزار مي
چهارشنبه، 7 مرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
کنکور با سالن آکوستيک!
کنکور با سالن آکوستيک!
کنکور با سالن آکوستيک!

نويسنده:زهرا شکيب مهر




چند سال پيش، تب کلاس کنکورهاي جوروا جور بود و براي کساني که مي خواستند يک شبه پولدار بشوند تاسيس يک آموزشگاه گزينه مناسبي بود؛ خيلي ها هم به همين روش توانستند يک پول حسابي به جيب بزنند. در اين سال ها که نسل پر جمعيت جاي خودشان را به نسل کم جمعيت داده اند، اين کارها ديگر نان و آب سابق را ندارد اما به هر حال هنوز هم پشت کنکوري ها و کلاس هاي کنکور وجود دارند. از انواع اين کلاس ها، همايش هاي دقيقه نودي هستند که يک ماه مانده به کنکور برگزار مي شوند. کلاس هاي يک روزه اي که پر از تست و نکته هستند وتير آخر کنکوري ها براي گذر از اين غول پير مهربان!
از چندمتري سالن آکوستيک صداي همهمه و قهقه هاي کوتاه مي آيد. بچه هاي داخل سالن خيلي به پشت کنکوري هاي پر استرس شبيه نيستند. اثري هم از جزوه و کتاب باز نيست و همه در حال گپ و گفت هستند. درباره همه چيز حرف مي زنند؛ از سياست گرفته تا مسابقات فوتبال و حتي ديگر همايش هايي که در آن شرکت کرده اند. يکي از بچه ها که دورتر از بقيه نشسته و فقط با بغل دستي اش دوست است مي گويد:«به نظر من کلاس هاي آموزشگاه ها مطمئن تر است». وقتي از او دليل اين حرفش را مي پرسيم مي گويد: «من چند روز پيش به يکي از اين همايش ها که در يک مدرسه برگزار شده بود رفتم. از کلاس هاي آموزشگاه ها هم گران تر بود اما تا ظهر همه اش به خنده و شوخي گذشت. من هم که ديدم وقتم خيلي تلف شده فرار کردم». مي پرسم: «چرا فرار کردي؟» مي گويد:اجازه نمي دادند بروم، من هم که خيلي خسته و عصبي بودم از دست شان در رفتم». بغل دستي اش مي گويد: «ما فقط براي درس خواندن اينجا مي آييم و ديگر وقتي براي تلف کردن نداريم. تا کنکور چند روز بيشتر نمانده!». تقريبا همه حرف او را تاييد مي کنند.
همه شان مي دانند اين روزها ديگر شوخي بردار نيست و قسمت زيادي از آينده شان به همين قبول شدن يا نشدن و کجا و چي قبول شدن بستگي دارد. احمد که خودش امسال پيش دانشگاهي است مي گويد:«من همه درسها را دو سه بار دوره کرده ام و هرچي تست به دستم رسيده را زدم». اما عليرضا مي گويد: «من همه درس ها را نخوانده ام و براي همين به اين کلاس ها مي آيم تا درس ها را دوره کنم». هنوز بحث بچه ها تمام نشده که معلم وارد مي شود. نيم ساعت بعد باور نمي کني اين بچه ها همان بچه هاي شوخ و شنگ قبلي اند! ديگر خبري از حرف هاي غير درسي نيست و تمام حواس ها به نکته برداري و نوشتن و خط کشيدن جمع شده است. معلم تند تند نکته مي گويد و مثال مي زند. بيشتر تست هايي که در اين کلاس ها مطرح مي شوند، تست هاي کنکور سال هاي پيش هستند. به خاطر صرفه جويي در وقت، معلم به جاي اينکه روي تخته بنويسد از ويدئو پروجکشن استفاده مي کند و اسلايدهاي رنگي و پر از نمودار و جدول را يکي يکي نشان مي دهد.
حدود ظهر که مي شود ساعت استراحت و نهار است. بچه ها سرحالي صبح را ندارند اما دست از شوخي و خنده بر نمي دارند. خيلي ها موقع ناهار خوردن جاهايي از درس را عقب افتاده اند، جامانده اند و يا نفهميده اند از هم کلاسي هايشان مي پرسند. دور تلويزيون هم شلوغ است و چند نفر دارند اخبار ورزشي مي بينند.
آقاي محمدي که معلم اين کلاس است. درباره تست ها و نحوه دوره اين همه مطلب در مدت زمان کم مي گويد: «ما در اين کلاس ها مطالب پايه تا کنکور را دوره مي کنيم و طبق کنکورهاي سال قبل و تجربه خودمان مطالب مهم را با تست و مثال به بچه ها مي گوييم. اين، هم آموزش است و هم اثر روحي دارد و به بچه ها اين اعتماد را مي دهد که مطالب را بلدند و اعتماد به نفس شان را بالا مي برد». آقاي تقويان هم که خودش همايش هاي دم کنکور برگزار مي کند مي گويد: «دم کنکور ذهن بچه ها به هم مي ريزد و بيشترشان مي گويند حس مي کنند چيزي بلد نيستند؛ اين کلاس ها به جمع بندي ذهني شان کمک مي کند». البته آقاي محمدي معلم درس عمومي است و به نظرش اين کلاسها براي دروس عمومي مفيدتر هستند تا دروس اختصاصي؛ او مي گويد: «براي درس هاي اختصاصي حداقل 3روز بچه ها همين قدر بايد سر کلاس بيايند».
آقاي تقويان هم که درس اش اختصاصي است با اين حرف موافق است: «کمتر پيش مي آيد که اين همايش ها براي دروس اختصاصي، يک روزه باشند».
وقتي از آقاي محمدي درباره مجوز اين کلاس ها و راهکارهاي قانوني براي برگزاري شان مي پرسيم مي گويد:«من از سازوکارهاي قانوني اين کار خيلي اطلاع ندارم چون اصولاً با يک نفر هماهنگ مي کنم. ايشان کلاس ها را
برگزار مي کنند و حق الزحمه ما را مي دهند». وقتي مي خواهيم درباره اين افراد حرف بزنيم، همه معلم ها يک جوري طفره مي روند و جواب درست و درمان نمي دهند. به هر حال آنها در اين ميان با معلم ها بيشتر از دانش آموزان در ارتباط هستند و اين معلم ها هستند که دانش آموزان را معرفي مي کنند.
ساعت استراحت که تمام مي شود، نيازي به ناظم نيست؛ همه خيلي زود سرکلاس مي روند و دوباره درس شروع مي شود. يک ساعت استراحت هم بعدازظهر است که از بچه ها با ميوه و شير کاکائو پذيرايي مي کنند. عليرضا به بچه ها مي گويد: «همايش ها ديروز بهتر بود؛ به ما شيريني و چاي هم دادند!» نحوه پذيرايي در همايش ها متفاوت است. بعضي ها به بچه ها ناهار نمي دهند و بعضي ها عصرانه مفصل هم دارند. اين پروپيمان بودن يا نبودن به ميزان پولي که براي همايش مي گيرند بستگي دارد.
منبع:مجله همشهري جوان شماره 216




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط