همکاری با کسب و کارهای نوظهور در چین و هند
چکیده
بازارها و کشورهای نوظهور، یکی از مقاصد جذاب برای شرکتهای چند ملیتی و البته کارآفرینان و صاحبان کسب و کار نوپا هستند. در این میان، کشورهای چین و هند به دلیل شرایط خاصی که دارند، مانند جمعیت فعال و قدرت اقتصادی، جذابیت خاصی برای این کسب و کارها دارند و مقصد بسیاری از این شرکتها شدهاند. در نگاه اول شاید این بازارها مشابه یکدیگر باشند و استراتژیهای مشابهی برای ورود به این بازارها یا تشکیل اتحادهای استراتژیک، در نظر گرفته شود. اما نویسنده این مقاله با استناد به صحبتهای یکی از اساتید دانشگاه هاروارد و طبق پژوهشی که خودش انجام داده است، توصیه میکند که برای ورود به این بازارها باید استراتژیهای متفاوتی در دستور کار قرار گیرد.
تعدا کلمات : 1652 تخمین زمان مطالعه : 8 دقیقه
بازارها و کشورهای نوظهور، یکی از مقاصد جذاب برای شرکتهای چند ملیتی و البته کارآفرینان و صاحبان کسب و کار نوپا هستند. در این میان، کشورهای چین و هند به دلیل شرایط خاصی که دارند، مانند جمعیت فعال و قدرت اقتصادی، جذابیت خاصی برای این کسب و کارها دارند و مقصد بسیاری از این شرکتها شدهاند. در نگاه اول شاید این بازارها مشابه یکدیگر باشند و استراتژیهای مشابهی برای ورود به این بازارها یا تشکیل اتحادهای استراتژیک، در نظر گرفته شود. اما نویسنده این مقاله با استناد به صحبتهای یکی از اساتید دانشگاه هاروارد و طبق پژوهشی که خودش انجام داده است، توصیه میکند که برای ورود به این بازارها باید استراتژیهای متفاوتی در دستور کار قرار گیرد.
تعدا کلمات : 1652 تخمین زمان مطالعه : 8 دقیقه
نویسنده / نویسندگان: Shameen Prashantham JUNE 20, 2018
مترجم: محمدصادق جمشیدی اردشیری
مترجم: محمدصادق جمشیدی اردشیری
ورود به دنیای ناشناخته تجارت با تمدنهای کهن
در حال حاضر، دو رویکرد و راه حل استراتژیک وجود دارند که اغلب شرکتها و مدیران، برای غلبه بر موانع کسب و کارشان و پیشبرد امور، ناگزیر از انتخاب یکی از این دو مورد هستند: (1) رقابت با شرکتها بومی در بازاهای نوظهور و (2) همکاری با کسب و کارهای نوپا برای کسب ایدههای ناب و کاربردی و فرصتهای جدید. در حالی که هر یک از این گزینهها به اندازه کافی دشوار هستند که بتوان آنها را انجام داد، در دنیای واقعی این گزینهها، چالشهای عمیقی را فرا روی کسب و کارها قرار میدهند – و با این حال برخی از شرکتهای غربی یا در حال فعالیت در کشورهای نوظهوری مانند چین و هند هستند و یا اینکه ورود به این بازارها را در دستور کار خود قرار دادهاند.
مواجهه با این چالشها، زمانی دشوار و تا حدی نفس گیر میشود که ما متوجه شویم هر کدام از این کشورها دارای تفاوتهای بسیاری با یکدیگر هستند، نه آنگونه که ما فکر میکنیم مشابه هستند. اگر ما تصور کنیم که این دو کشور، دارای بازارهای یکسانی هستند، و در تمایز میان بازارهای چین و هند توفیق پیدا نکنیم، این رویکرد ممکن است منجر به تشکیل اتحادهای استراتژیک نامناسبی با کسب و کارهای نوپا در این دو کشور نوظهور شود که آینده فعالیت شرکت را با ریسکهای چالش برانگیز مواجه کند. بنابراین، هنگام همکاری و ایجاد اتحاد با کسب و کارهای نوپا در این دو کشور نوظهور ( یا اکوسیستم کارافرینی) ، نیازمند اتخاذ دیدگاههای متفاوت هستیم.
یک نقطه شروع مناسب برای تحلیل تفاوتهای چین و هند، توسط استاد دانشگاه هاروارد، پروفسور تارون کانا (Tarun Khanna ) مطرح شده است که میگوید، کشور هند به لحاظ بنیادی، ساختار نهادی ضعیفتر و آشفتگی اقتصادی بیشتری نسبت به نوع اقتصادهایی مانند ایالات متحده و یا بریتانیا دارد، در حالی که اقتصاد کشور چین، از لحاظ کیفیت با آن تفاوت قابل ملاحظهای دارد زیرا با استفاده از حمایتهای دولتی قویتری شکل گرفته است و در نتیجه دارای ساختار بهتری میباشد. در حالی که هیچ تردیدی در این زمینه وجود ندارد که تلاشهای زیادی برای توسعه و تقویت اکو سیستم کارافرینی در کشور هند در حال انجام بوده است، اما حمایتهای دولتی این کشور نسبت به کشور چین، در توجه به موانع و محدودیتهای تضعیف کننده و مانع نوآوری و کارافرینی، به مراتب محدودتر و در سطوح پایین تری قرار دارد.یک نقطه شروع مناسب برای تحلیل تفاوتهای چین و هند، توسط استاد دانشگاه هاروارد، پروفسور تارون کانا (Tarun Khanna ) مطرح شده است که میگوید، کشور هند به لحاظ بنیادی، ساختار نهادی ضعیفتر و آشفتگی اقتصادی بیشتری نسبت به نوع اقتصادهایی مانند ایالات متحده و یا بریتانیا دارد، در حالی که اقتصاد کشور چین، از لحاظ کیفیت با آن تفاوت قابل ملاحظهای دارد زیرا با استفاده از حمایتهای دولتی قویتری شکل گرفته است و در نتیجه دارای ساختار بهتری میباشد.
حمایتهای دولتی در چین به طور کارامد، بر هر سه گروه از بازیگرانی که در زمینه همکاری شرکتها-کسب و کارهای نوپا فعالیت میکنند، اثرگذار است و منجر به ایجاد ویژگیهای مشخص و متمایز در این کشور شده است. این سه گروه از بازیگران عبارتند از: حمایت کنندگان کلی از اکوسیستم نوآوری و کارافرینی، مشارکت کنندگان در اکوسیستم، و واسطه گران اکو سیستم. اول، در ارتباط با حمایت کنندگان کلی، کشور چین به طور گستردهای رقابت را در میان کسب و کارهای محلی مورد حمایت قرار داده است و موجب شده است تا مجموعهی رقابتی از شرکتها شکل بگیرد که به نوعی مغز و قلب کسب و کارهای نوپا است. دوم، در کشور چین، مشارکت کنندگان در اکو سیستم، از قبیل کسب و کارهای نوپا، به دقت به حوزههای اولویتهای ملی دولت توجه میکنند که باعث میشود بر قابلیتها و گرایشهای آنان برای گسترش همکاری با شبکهی گستردهای از کسب و کارها، تاثیر مثبت بگذارد. سوم اینکه، واسطه گران اکو سیستم کشور چین (مانند مراکز رشد: مرکز رشد یا انکوباتور، یکی از ابزارهای رشد اقتصادی است که به منظور حمایت از کارآفرینان تحصیلکرده تأسیس میشود و با ارائه امکانات و تسهیلات عمومی، زمینه پا گرفتن شرکتهای جدید را فراهم میکند.) که کسب و کارهای نوپا را تغذیه میکنند، تلاشهای دولت محلی را به عنوان سیاستهای اجرایی تسهیل مینمایند.
متناظر با هر یک از این بازیگران، و بر اساس پژوهشی که من در کشورهای چین و هند انجام دادم، من سه روش را برای شراکتهای استراتژیک شرکتهای چند ملیتی با شرکتهای چینی، به منظور بهره مندی از فرصتها و چالشهای این شرکتها در چین توصیه میکنم. این رویکردها، با دیگر روشهایی که در کشورهای نوظهور مانند هند به کار گرفته میشوند، متفاوت است.
تمایز در برابر رقبای چینی. درست برعکس هند، شرکتهای چند ملیتی غربی در چین میبایست با رقبای سه گانهی بایدو (Baidu)، علی بابا (Alibaba)، و تنسنت (Tencent) که در مجموع به نام بات(BAT) شناخته میشوند، به رقابت بپردازند. این به آن معنی است که به دلیل اینکه بسیاری از کسب و کارهای نوپا به صورت طبیعی به سوی این شرکتها گرایش دارند و جذب آنها میشوند، جذب کسب و کارهای نوپا به اکوسیستم خودشان، چالش به مراتب بزرگتری است. به عنوان مثال، در بیشتر زمینههای این نبردهای تجاری، کسب و کارهای نوپای کلیدی به وسیلهی یک یا چند مورد از این شرکتها مورد حمایت قرار دارند. در فضای اشتراک وسایل نقلیه، موبایک (Mobike) به وسیله تنسنت حمایت میشود و رقیب بزرگ او، اوفو(Ofo) نیز تحت حمایت علی بابا قرار دارد. علاوه بر آن، برخی از شرکتهای چند ملیتی غربی، مشخصا شرکتهای عظیمی مانند گوگل و فیس بوک که توانایی این را دارند که پا به پای این شرکتها به رقابت بپردازند، به این نتیجه رسیدند که یا فعالیتی در این بازارها نداشته باشند و یا به صورت نامحسوس، در این فضای رقابتی به ایفای نقش بپردازند. نتیجه این می شود که شرکتهای چند ملیتی غربی که در چین در حال فعالیت هستند، نه تنها با یکدیگر در حال رقابت هستند، بلکه به طور عمده در حال رقابت با شرکتهای چینی هستند و در مقایسه با الزامات کشور هند، میبایست با توان بیشتری خود را از دیگر رقبا متمایز سازند؛ مثلا آنها باید توان رقابتی خود را بیشتر مبادلات بین کسب و کارها قرار دهند (B2B) تا اینکه بخواهند در عرصه مدلهای کسب و کار ارائه به مشتری نهایی (B2C) فعالیت کنند.
در حال حاضر، دو رویکرد و راه حل استراتژیک وجود دارند که اغلب شرکتها و مدیران، برای غلبه بر موانع کسب و کارشان و پیشبرد امور، ناگزیر از انتخاب یکی از این دو مورد هستند: (1) رقابت با شرکتها بومی در بازاهای نوظهور و (2) همکاری با کسب و کارهای نوپا برای کسب ایدههای ناب و کاربردی و فرصتهای جدید. در حالی که هر یک از این گزینهها به اندازه کافی دشوار هستند که بتوان آنها را انجام داد، در دنیای واقعی این گزینهها، چالشهای عمیقی را فرا روی کسب و کارها قرار میدهند – و با این حال برخی از شرکتهای غربی یا در حال فعالیت در کشورهای نوظهوری مانند چین و هند هستند و یا اینکه ورود به این بازارها را در دستور کار خود قرار دادهاند.
مواجهه با این چالشها، زمانی دشوار و تا حدی نفس گیر میشود که ما متوجه شویم هر کدام از این کشورها دارای تفاوتهای بسیاری با یکدیگر هستند، نه آنگونه که ما فکر میکنیم مشابه هستند. اگر ما تصور کنیم که این دو کشور، دارای بازارهای یکسانی هستند، و در تمایز میان بازارهای چین و هند توفیق پیدا نکنیم، این رویکرد ممکن است منجر به تشکیل اتحادهای استراتژیک نامناسبی با کسب و کارهای نوپا در این دو کشور نوظهور شود که آینده فعالیت شرکت را با ریسکهای چالش برانگیز مواجه کند. بنابراین، هنگام همکاری و ایجاد اتحاد با کسب و کارهای نوپا در این دو کشور نوظهور ( یا اکوسیستم کارافرینی) ، نیازمند اتخاذ دیدگاههای متفاوت هستیم.
یک نقطه شروع مناسب برای تحلیل تفاوتهای چین و هند، توسط استاد دانشگاه هاروارد، پروفسور تارون کانا (Tarun Khanna ) مطرح شده است که میگوید، کشور هند به لحاظ بنیادی، ساختار نهادی ضعیفتر و آشفتگی اقتصادی بیشتری نسبت به نوع اقتصادهایی مانند ایالات متحده و یا بریتانیا دارد، در حالی که اقتصاد کشور چین، از لحاظ کیفیت با آن تفاوت قابل ملاحظهای دارد زیرا با استفاده از حمایتهای دولتی قویتری شکل گرفته است و در نتیجه دارای ساختار بهتری میباشد. در حالی که هیچ تردیدی در این زمینه وجود ندارد که تلاشهای زیادی برای توسعه و تقویت اکو سیستم کارافرینی در کشور هند در حال انجام بوده است، اما حمایتهای دولتی این کشور نسبت به کشور چین، در توجه به موانع و محدودیتهای تضعیف کننده و مانع نوآوری و کارافرینی، به مراتب محدودتر و در سطوح پایین تری قرار دارد.یک نقطه شروع مناسب برای تحلیل تفاوتهای چین و هند، توسط استاد دانشگاه هاروارد، پروفسور تارون کانا (Tarun Khanna ) مطرح شده است که میگوید، کشور هند به لحاظ بنیادی، ساختار نهادی ضعیفتر و آشفتگی اقتصادی بیشتری نسبت به نوع اقتصادهایی مانند ایالات متحده و یا بریتانیا دارد، در حالی که اقتصاد کشور چین، از لحاظ کیفیت با آن تفاوت قابل ملاحظهای دارد زیرا با استفاده از حمایتهای دولتی قویتری شکل گرفته است و در نتیجه دارای ساختار بهتری میباشد.
حمایتهای دولتی در چین به طور کارامد، بر هر سه گروه از بازیگرانی که در زمینه همکاری شرکتها-کسب و کارهای نوپا فعالیت میکنند، اثرگذار است و منجر به ایجاد ویژگیهای مشخص و متمایز در این کشور شده است. این سه گروه از بازیگران عبارتند از: حمایت کنندگان کلی از اکوسیستم نوآوری و کارافرینی، مشارکت کنندگان در اکوسیستم، و واسطه گران اکو سیستم. اول، در ارتباط با حمایت کنندگان کلی، کشور چین به طور گستردهای رقابت را در میان کسب و کارهای محلی مورد حمایت قرار داده است و موجب شده است تا مجموعهی رقابتی از شرکتها شکل بگیرد که به نوعی مغز و قلب کسب و کارهای نوپا است. دوم، در کشور چین، مشارکت کنندگان در اکو سیستم، از قبیل کسب و کارهای نوپا، به دقت به حوزههای اولویتهای ملی دولت توجه میکنند که باعث میشود بر قابلیتها و گرایشهای آنان برای گسترش همکاری با شبکهی گستردهای از کسب و کارها، تاثیر مثبت بگذارد. سوم اینکه، واسطه گران اکو سیستم کشور چین (مانند مراکز رشد: مرکز رشد یا انکوباتور، یکی از ابزارهای رشد اقتصادی است که به منظور حمایت از کارآفرینان تحصیلکرده تأسیس میشود و با ارائه امکانات و تسهیلات عمومی، زمینه پا گرفتن شرکتهای جدید را فراهم میکند.) که کسب و کارهای نوپا را تغذیه میکنند، تلاشهای دولت محلی را به عنوان سیاستهای اجرایی تسهیل مینمایند.
متناظر با هر یک از این بازیگران، و بر اساس پژوهشی که من در کشورهای چین و هند انجام دادم، من سه روش را برای شراکتهای استراتژیک شرکتهای چند ملیتی با شرکتهای چینی، به منظور بهره مندی از فرصتها و چالشهای این شرکتها در چین توصیه میکنم. این رویکردها، با دیگر روشهایی که در کشورهای نوظهور مانند هند به کار گرفته میشوند، متفاوت است.
تمایز در برابر رقبای چینی. درست برعکس هند، شرکتهای چند ملیتی غربی در چین میبایست با رقبای سه گانهی بایدو (Baidu)، علی بابا (Alibaba)، و تنسنت (Tencent) که در مجموع به نام بات(BAT) شناخته میشوند، به رقابت بپردازند. این به آن معنی است که به دلیل اینکه بسیاری از کسب و کارهای نوپا به صورت طبیعی به سوی این شرکتها گرایش دارند و جذب آنها میشوند، جذب کسب و کارهای نوپا به اکوسیستم خودشان، چالش به مراتب بزرگتری است. به عنوان مثال، در بیشتر زمینههای این نبردهای تجاری، کسب و کارهای نوپای کلیدی به وسیلهی یک یا چند مورد از این شرکتها مورد حمایت قرار دارند. در فضای اشتراک وسایل نقلیه، موبایک (Mobike) به وسیله تنسنت حمایت میشود و رقیب بزرگ او، اوفو(Ofo) نیز تحت حمایت علی بابا قرار دارد. علاوه بر آن، برخی از شرکتهای چند ملیتی غربی، مشخصا شرکتهای عظیمی مانند گوگل و فیس بوک که توانایی این را دارند که پا به پای این شرکتها به رقابت بپردازند، به این نتیجه رسیدند که یا فعالیتی در این بازارها نداشته باشند و یا به صورت نامحسوس، در این فضای رقابتی به ایفای نقش بپردازند. نتیجه این می شود که شرکتهای چند ملیتی غربی که در چین در حال فعالیت هستند، نه تنها با یکدیگر در حال رقابت هستند، بلکه به طور عمده در حال رقابت با شرکتهای چینی هستند و در مقایسه با الزامات کشور هند، میبایست با توان بیشتری خود را از دیگر رقبا متمایز سازند؛ مثلا آنها باید توان رقابتی خود را بیشتر مبادلات بین کسب و کارها قرار دهند (B2B) تا اینکه بخواهند در عرصه مدلهای کسب و کار ارائه به مشتری نهایی (B2C) فعالیت کنند.
بیشتر بخوانید : فضای مجازی چیست؟ ( بخش اول)
هم راستا کردن برنامههای اتحاد استراتژیک با اولویتهای ملی. یک بیانیه حاکمیتی در دولت چین وجود دارد که تشریح کننده دقیق حوزههای با اولویت بالاست، به عنوان مثال، هوش مصنوعی (artificial intelligence (AI)) و اینترنت اشیا (Internet of Things (IoT)) ، که به نوبه خود، فعالیتهای قسمت عمدهی کسب و کارهای نوپا را در این مسیر هدایت و جهت دهی میکند. یک توصیه کاربردی برای شرکتهای چند ملیتی که به دنیال یک شریک استراتژیک در میان کسب و کارهای نوپای چینی هستند، این است که با جستجوی کسب و کارهای نوپایی که در جهت این اولویتهای ملی هدفگذاری کردهاند، میتوانند با احتمال بیشتری به موفقیت و کسب درآمد برسند. در بازارهایی مانند هند، که تمرکز بر حوزههای ملی مورد حمایت دولت کمتر به چشم میخورد، این ملاحظات شاید چندان اهمیت و ارتباطی نداشته باشد. این همچنین به این معنا میباشد که شرکتهای چند ملیتی در چین، باید به خوبی اطمینان حاصل نمایند که مشوقهای عمومی اعلام شده برای شراکت استراتژیک، منعکس کننده چشم انداز دولت چین است؛ که این مورد در قضیهی "برنامههای شتابدهنده فضای مجازی انبوه" شرکت اینتل کاملا مشهود است، که توسط مدیر بخش جهانی این شرکت، برایان کرزانیچ (Brian Krzanich) در شنژن (Shenzhen) چین اعلام گردید. تمرکز بر حوزههایی چون اینترنت اشیا و رباتیک، با اولویتهای ملی کشور چین، سازگاری بسیار زیادی دارد.در نقطه مقابل این موضوع، هند تا حد زیادی از محرکهای فرایندی پایین به بالا (به این معنی که در زمینههای خاص، ابتدا فعالیتهای کارافرینانه صورت میگیرد و پس از رسیدن به یک مرحله از رشد و توسعه، مورد حمایت مقامات دولتی قرار میگیرد) استفاده میکند، در مورد همان شرکت اینتل میتوان به مورد توسعه "آزمایشگاههای فضاساز هند" اشاره کرد که در نتیجهی تلاشهای کارافرینانهی رهبر یکی از بخشهای شرکت به وجود آمد و البته، پس از توسعه مورد حمایت دولتی نیز قرار گرفت.
از سیاستهای دولت محلی، به عنوان اهرمی برای رونق کسب و کار خود استفاده کنید. در چین، سنجشهای سیاست گذاری در سطوح ملی آغاز میشود و در سطوح محلی مانند سطح استان، سطح شهر، سطح ناحیه و الی آخر، جریان مییابد تا از این طریق بتوانند موانع ناکارامدی و مختل کنندهی نوآوری و کارافرینی را به حداقل ممکن برسانند، که از این طریق حمایت خود را از نوآوری و کارافرینی، به صورت رسمی به اطلاع عموم شرکتها و فعالان برسانند. برای شرکتهای چند ملیتی، این میتواند به منزله فرصتی باشد تا بتوانند به عنوان شریک استراتژیک واسطههای اکوسیستم، وارد این چرخه گردند و کارایی تلاشهای خود در یافتن شرکای استراتژیک، به بالاترین حد ممکن برسانند.
در مجموع، در حالی که هر بازاری در کشورهای نوظهور نیازمند یک استراتژی مشخص و متمایز است، به دلیل نقش پر رنگ و فعال دولت در تاثیرگذاری بر حمایت کنندگان کلی از اکوسیستم نوآوری و کارافرینی، مشارکت کنندگان در اکوسیستم، و واسطه گران اکو سیستم، در مورد کشور چین، این تمایز استراتژی به نظر میرسد در مقایسه با بازار نوظهوری مانند هند، بسیار بیشتر خواهد بود. کارایی شرکتهای چند ملیتی غربی در بهره برداری از فرصتهای بی سابقه در بازارهای نوظهوری مانند چین و هند، تا حدودی به این موضوع بر میگردد که چگونه این شرکتها میتوانند برای هر بازار نوظهور، استراتژی خاص و متمایزی برای خود ترسیم کنند.
برگرفته از سایت: مجله کسب و کار دانشگاه هاروارد HBR.ORG