شخصیت و زندگی کارل رانر

چکیده کارل رانر یکی از برجسته ترین الاهیدانان کاتولیک در قرن بیستم به شمار می آید. رانر را متأله وجودی - استعلایی می نامند. او با استفاده از مفاهیمی چون اگزیستانس فراطبیعی، فیض نامخلوق تفسیر دیگری از مسیحیت ارئه نمود. مفهوم فیض در دستگاه فکری کارل رانر بسیار پر مفهوم و پر اهمیت است تا جایی که الاهیات رانر را الاهیات فیض می نامند.
جمعه، 27 مهر 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: عارفه گودرزوند
موارد بیشتر برای شما
شخصیت و زندگی کارل رانر
کارل رانر آغازگر الهیات فیض در قرن بیستم
 
چکیده
کارل رانر یکی از برجسته ترین الاهیدانان کاتولیک در قرن بیستم به شمار می آید. رانر را متأله وجودی -  استعلایی می نامند. او با استفاده از مفاهیمی چون اگزیستانس فراطبیعی، فیض نامخلوق تفسیر دیگری از مسیحیت ارئه نمود. مفهوم فیض در دستگاه فکری کارل رانر بسیار پر مفهوم و پر اهمیت است تا جایی که الاهیات رانر را الاهیات فیض می نامند.

تعداد کلمات 1530 تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه

شخصیت و زندگی کارل رانر

نویسنده: عارفه گودرزوند (دانشجوی دکتری مطالعات تطبیقی ادیان)
معرفی اجمالی کارل رانر
رانر در 5 مارس 1904 در فرایبورگ آلمان زاده شد. در دانشگاه فرایبورگ ضمن تحصیل در رشته الهیات در کلاس های مارتین هایدگر فیلسوف اگزیستانسیالیست آلمانی نیز شرکت می کرد و از او بسیار تأثیر می پذیرفت. رساله دکترای خود را که تفسیر جدیدی بر اندیشه های توماس آکوئیناس الاهیدان بزرگ مسیحی در قرون وسطای متأخر بود. در سال 1939 با عنوان روح در جهان منتشر کرد. مهم­ترین کسانی که از لحاظ فلسفی بر او تأثیر گذاشتند عبارتند از فیلسوف آلمانی قرن هجدهم امانوئل کانت، هایدگر وژوزف مارشال بنیانگذار مکتب تومیسم استعلایی که اندیشه های توماس اکوئیناس را در پرتو فلسفه نقادی کانت مورد تحلیل و بررسی قرار می داد. قصد رانر این بود که اندیشه الهیاتی را در مواجهه با مسائلی که فلسفه و علم جدید پدید آورده اند، در خدمت ایمان و زندگی دینی قرار دهد. تاثیرگذاری او ناشی از پافشاری او در رویاررویی، فهم و گفتگو با دنیای مدرن است .
 
اندیشه های الهیاتی کارل رانر

الهیات رانر
الاهیات رانر را الاهیات استعلایی می نامند. به این دلیل که به انسان و شرایط وجوی او توجه دارد. مهم ترین آموزه ای که مورد بازخوانی قرار می گیرد، آموزه مسیح است.
نگرش رانر در مورد الهیات ناظر به ارائه پاسخی دینی به فقدان بعد متعالی در تفکر سکولار است. در حالی که نسل های پیشین به واسطه لیبرالیسم و مدرنیسم با این چالش و تهدید و ترغیب روبرو شدند رانر و پیروان و همفکران او استدلال می کردند که کشف مجدد حس تعالی در غرب فقط از طریق توجه ویژه و مجدد به منابع کلاسیک و کهن الهیات مسیحی مخصوصا اگوستین و اکوئیناس امکان پذیر است. او در نگرش خود ایده آلیسم آلمانی و اگزیستانسیالیسم را با تومیسم (یا مکتب توماس اکوئیناس) به هم آمیخت.
تجربه انسانی نامعقول خواهد بود مگر آنکه در پرتو راز متعالی خداوند و با «تأمل استعلایی» مورد تفسیر و تأویل قرارگیرد. انسانها در هر فعل پرسیدن و اندیشیدن از وجود خویش تعالی می یابند و بدین ترتیب نشان می دهند که هم به دنیای طبیعت تعلق دارند و هم می توانند به سوی افق رمز و راز آمیز وجود، افق بیکران امید و عشق او کنند. در مورد خداوند باید هر دو جنبه تعالی و درون بودی یا تنزیه و تشبیه را بدون قربانی کردن هیچ یک حفظ کرد. از آنجا که انسانها قادرند امر متعالی یا استعلا را در موقعیتهای خویش تشخیص دهند معرفتی ضمنی و غیر صریح از خدا در نهاد بشر نهفته است. رانر از این حس رابطه باخدا و معرفتی طبیعی از او داشتن به وحی یا مکاشفه استعلایی تعبیر می کند و می افزاید این معرفت فی نفسه نارسا است و باید با معرفت فوق طبیعی راجع به خدا یا وحی و مکاشفه مقوله ای (یا تاریخی) تکمیل شود.

انسان و فیض خداوند
رانر به این معتقد است که خداوند خود را در بخشی از وجود بشر شریک نموده است. نجات و رستگاری انسان تنها در اثر فیض ممکن است و انسان از طریق طبیعتش راهی به آن ندارد. افزون بر این فیض مخلوق، فیضی وجود دارد که از آغاز به صورت عطیه ای از خداوند در وجود ما نهاده شده است. این عطیه در واقع متمایز از فیض مخلوق است؛ زیرا بخشی از وجود نامخلوق خود خداوند است که از آغاز با انسان به اشتراک نهاده شده است. رانر این عمل به اشتراک نهادن خداوند با انسان را فیض نامخلوق می نامد و انسان را حاصل آن می داند.

مسیحیت و سایر ادیان
رانر در کتاب تحقیقات الهیاتی نظرش را درباره رابطه میان مسیحیت و سایر ادیان بیان می کند. رهیافت او به این موضوع بر تمایز میان وحی و مکاشفه استعلایی و وحی مقوله ای یا تاریخی یعنی میان معرفت طبیعی خدا و معرفت خاص دینی از خدا اتکا دارد. او این نظر را مطرح می کند که افراد غیر مسیحی هم می توانند رستگار شوند و ادیان غیر مسیحی نیز مشمول فضل و رحمت نجات بخش خداوند می شوند. او از پیروان مؤمن سنت های دینی غیر مسیحی به «مسیحیان بی نام و نشان و گمنام» نام می برد. در واقع رانر تعدد و کثرت ادیان را وجهی از وجود انسان می داند. او البته همه ادیان را برابر نمی شمارد و نه آنها را جلوه های خاصی از مواجهه مشترک با خدا محسوب می کند. اما تأکید او بر وجوه اخلاقی و عملی است. فی المثل زندگی آمیخته به عشق و نوع دوستی و همدردی با انسانهای دیگر در هر سنت دینی می تواند برخورداری از لطف و عنایت پروردگار را در پی داشته باشد و محدود به سنت مسیحی نیست.

شمول گرایی دینی از دیدگاه کارل رانر
وی معتقد بود که مسیحیت یک دین مطلق است و از هیچ طریق دیگری نمی توان رستگار شد. کلمه منحصر به خداوند در عیسی تجسد یافت، و مسیحیت نه تنها ما را با این کلمه منحصر به فرد آشنا ساخت، بلکه زمینه اجتماعی لازم برای حضور عیسی مسیح در میان انسانها را نیز فراهم آورد. به این ترتیب خداوند این امکان را فراهم آورد که همه، حتی آنان که در متن مسیحیت تاریخی نزیسته اند، متحول شده با خداوند آشتی نمایند. رانر، اظهار می دارد که مسیحیت گرچه به لحاظ تاریخی، با عیسای ناصری آغاز شد، یک پیش تاریخ نیز دارد. بنابر عهد جدید در دوران پیش از مسیحیت، بسیاری از اسرائیلیان و پیروان سایر ادیان ظاهرا در نتیجه ایمان خویش، و واقعا به دلیل اطاعت از مسیح موعود، نجات یافتند. این مطلب را می توان در مورد پیروان کنونی سایر ادیان نیز صادق دانست. برای بسیاری از کسانی که به فرهنگ های دیگر تعلق دارند و هرگز تعالیم مسیحیت را نشنیده اند، این دین یک نیروی تاریخی محسوب نمی شود؛ پس آنان در همان وضعیتی قرار دارند که انسانهای پیش از مسیحیت قرار داشتند.

از آنجا که خداوند مایل است همه انسانها را نجات دهد، خردپسندتر آن است که بگوییم که خداوند همان لطف و عنایتی را به ایشان خواهد کرد که به انسانهای پیش از مسیحیت کرده بود. رانر چنین افرادی را مسیحیان گمنام یا بی نام و نشان می خواند. زیرا به رغم آنکه ایمان مسیحی آشکاری ندارند، آگاهانه یا ناآگاهانه در جستجوی خداوندند و او را می پرستند. در این جا قانون همه یا هیچ حاکم نیست. لطف و رحمت خداوند به درجات گوناگون شامل حال پیروان همه ادیان می شود، هر چند که صرفا عهد جدید است که مرز نهایی میان حق و باطل را معین نموده است و خداوند نیز صرفا در عیسی مسیح به نحوی رستگاری بخش تجلی یافته است.

رانر به این معتقد است که خداوند خود را در بخشی از وجود بشر شریک نموده است. نجات و رستگاری انسان تنها در اثر فیض ممکن است و انسان از طریق طبیعتش راهی به آن ندارد. افزون بر این فیض مخلوق، فیضی وجود دارد که از آغاز به صورت عطیه ای از خداوند در وجود ما نهاده شده است. این عطیه در واقع متمایز از فیض مخلوق است؛ زیرا بخشی از وجود نامخلوق خود خداوند است که از آغاز با انسان به اشتراک نهاده شده است. رانر این عمل به اشتراک نهادن خداوند با انسان را فیض نامخلوق می نامد و انسان را حاصل آن می داند.
انسان از دیدگاه کارل رانر
به اعتقاد رانر هر انسانی در عمق نهاد خویش تجربه ای از فیض و عنایت الهی دارد. بودن در دنیا مستلزم گشوده بودن در برابر ظهور و تجلی خداوند است. رانر می کوشد وجود انسان را مورد تحلیل و بررسی قرار دهد تا تعیین کند که چگونه یک شخص قادر است وحی و مکاشفه را به تجربه دریابد. برخورداری از وحی و مکاشفه الهی میسر است زیرا انسان در برابر جهان و خداوند گشودگی دارد و می تواند به افق های متعالی فرا رود. در این نقطه است که انسان شناسی و الهیات تلفیق می شوند. رانر این شیوه نگریستن به وجود را استعلایی (transcendental) می نامد زیرا می کوشد شرایط پیشینی یا ماتقدمی را که در پشت امر عینی و بالفعل قرار دارد مشخص کند. همان گونه که کانت در پی آن بود که شرایط اولیه و ما تقدم معرفت را مشخص سازد رانر هم می کوشید شرایطی را که معرفت به خدا را امکان پذیر می کند معلوم سازد. از همین روست که روش او را پدیدارشناسی استعلایی نامیده اند. انسان موجودی تعالی جوست و آنچه در پس این تعالی و استعلا قرار دارد آگاهی از واقعیتی نامحدود است، انسان در این حس استعلایی پیوسته از پاسخ های ساده و محدود به وجود خویش ناخرسند است.

منـابـع

عقل و اعتقاد دینی، مایکل پترسون و جمعی از نویسندگان، انتشارات طرح نو، تهران،1390.

سایت باشگاه اندیشه، مقاله کارل رانر

تاریخ تفکر مسیحى تونى لین ،ترجمه روبرت آسریان، نشر و پژوهش فرزان روز، تهران، 1380.



 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما