پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ادبیّات تاجیک اساساً به میراث پارسی و آسیای مرکزی خود متمایل شد.

ادب داستانی در تاجیکستان

در قرن بیستم میلادی اتّحاد شوروی، تکالیف شدید عقیدتی را به نویسندگان تاجیک تحمیل می‌کرد. از دهه‌ی 1960 م. تا انقراض اتحاد شوروی، ایشان به مضامین همیشگی پرداختند نظیر: جنبش‌های انقلابی و نقش اهدایی کمونیست در تحول جامعه؛ توده‌های درگیر در برپایی کمونیسم در کولخوزها و اماکن عظیم احداثی.
شنبه، 5 آبان 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ادب داستانی در تاجیکستان
چکیده
در قرن بیستم میلادی اتّحاد شوروی، تکالیف شدید عقیدتی را به نویسندگان تاجیک تحمیل می‌کرد. از دهه‌ی 1960 م. تا انقراض اتحاد شوروی، ایشان به مضامین همیشگی پرداختند نظیر: جنبش‌های انقلابی و نقش اهدایی کمونیست در تحول جامعه؛ توده‌های درگیر در برپایی کمونیسم در کولخوزها و اماکن عظیم احداثی؛ و همچنین تضاد بین نو و کهنه. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ادبیّات تاجیک اساساً به میراث پارسی و آسیای مرکزی خود متمایل شد.

تعداد کلمات : 3084 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 15 دقیقه

ادب داستانی در تاجیکستان
نویسنده: کیت هیچِنس
برگردان: پیمان متین

ادبیّات داستانی تاجیک در قرن بیستم میلادی از سرچشمه‌های متنوعی برخوردار بود. درحالی که ادبیّات کلاسیک و نوین پارسی به همراه فرهنگ عامّه‌ی (1) تاجیک، اساس آن را شکل می‌داد، ادبیّات روسی و اتحاد شوروی به همراه سیاق اقتصادی و اجتماعی کمونیسم، به نویسندگان تاجیک، تعاریف و مصادیق جدیدی را عرضه می‌نمود. از طرفی، عصر اتّحاد شوروی، به آنان تکالیف شدید عقیدتی را تحمیل می‌کرد. بالطبع ارزش‌های زیباشناختی نسبت به اهداف سیاسی و اقتصادی در درجه‌ی دوم اهمیت قرار می‌گرفت و در نتیجه هرگونه خلاقیّت فردی را مانع می‌شد. انعطاف‌ناپذیری آنچه که از تحت عنوان رئالیسم سوسیالیستی یاد می‌شد، طی دهه‌ی 1960 م.، تا حدودی به سمت اعتدال گام برداشت. این روند طی دهه‌ی 1970 و 1980 م. در کنار مشکلاتی که مسکو با آن دست و پنجه نرم می‌کرد تقویت شده ودر دهه‌ی 1990 م. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی از شدت آن کاسته گردید.

با آغاز قرن، ادبیّات تاجیک اساساً به میراث پارسی و آسیای مرکزی خود نظر داشت. اشکال سنّتی غلبه داشته، و زبان ادبی روشنفکران تاجیک که فارسی باشد کمتر تحت تأثیر لهجه‌ی محلی قرار می‌گرفت.
نظم، مطلوب‌ترین وسیله‌ی بیان افکار محسوب شده و حال آنکه نثر اصولاً به حکایات کوتاهِ سرگرم‌کننده، پندآمیز و گاه نیز رسالاتی در باب مباحثات سیاسی و اجتماعی، محدود می‌گردید. نویسندگان تاجیک در شرایط نامطلوب فکری که از جانب حکام مستبدّ بخارا تحمیل و از سوی روحانیت محافظه کار اسلامی تقویت می‌شد، به کار می‌پرداختند. (2)
انقلاب بلشویکی 1917 م. و برقراری اتحاد شوروی، نقطه‌ی عطفی سرنوشت‌ساز در پیشرفت ادبیّات تاجیک محسوب می‌گردد. تشکیل جمهوری خودمختار سوسیالیستی تاجیک در سال 1924 م. و یک جمهوری متحد در سال 1929 م.، از لحاظ سیاسی چارچوبی را پدید آورد که طی آن استعداد «ملی» تاجیک‌ها، قابلیت پرورش یافت. به پی‌ریزی یک فرهنگ ملی و گسترش فرهنگ کتاب‌خوانی در جامعه انجامید. دولتمردان نیز در راستای عقاید استالین درخصوص ملل و زبان‌ها، در تسریع ایجاد زبان ادبی جدید تاجیک، گام برداشتند. بر پایه‌ی ادبیّات کلاسیک پارسی و بهره‌گیری گسترده از واژه‌ها و گویش‌های محاوره‌ای، درحقیقت ابزاری نوین در خدمت یک ادبیّات نو و انقلابی در جهت استقرار جامعه‌ای کمونیست و تربیت شهروندانی چندفرهنگه و روس شده ، بنا گردید
مع‌هذا، جریان عمیق تحولات از دو دهه پیش از انقلاب فوریه و اکتبر روسیه در سال 1917 م.، بدیهی می‌نمود. بسیاری از نویسندگان تاجیک به برنامه‌ی اصلاحات روشنفکران آسیای مرکزی به نام جدیدیسم (3) پیوستند که وجهه‌ی نظر خود را بر ارائه‌ی نوآوری‌های معتدل در برنامه‌های آموزشی مدارس مسلمین، به عنون راهی برای آشنا ساختن جوانان با افکار و اخبار جدید، معطوف ساختند. باری، شمار زیادی از جدیدی‌ها که به عنوان مصلح شناخته می‌شدند، عقاید پان ترکسیم داشتند. از آنجا که عملاً آگاهی‌های ملی و قومی در آن هنگام نزد تاجیک‌ها وجود نداشت، روشنفکران تاجیک از همکاری با ایشان ابایی نداشتند. در هر صورت، جدیدیسم پدیده‌ای فراملیّتی با جهت‌گیریهای شدید پان اسلامی محسوب می‌شد (4). یکی از عواقب فوری جنبش جدیدی‌ها برای ادبیّات تاجیک، انتشار روزنامه بود. چندین روزنامه‌ی ازبک زبان مثل آینه (1914-15 م.) و سمرقند (1913 م.) که هر دو در سمرقند چاپ می‌شد، مقالات منثور و نیز اشعار تاجیکی را دربر داشتند، و این درحالی است که تنها روزنامه‌ی فارسی‌زبان که در بخارا چاپ می‌شد، بخارای شریف (q.v، 1912-13م.) بود.

انقلاب بلشویکی 1917 م. و برقراری اتحاد شوروی، نقطه‌ی عطفی سرنوشت‌ساز در پیشرفت ادبیّات تاجیک محسوب می‌گردد. تشکیل جمهوری خودمختار سوسیالیستی تاجیک در سال 1924 م. و یک جمهوری متحد در سال 1929 م.، از لحاظ سیاسی چارچوبی را پدید آورد که طی آن استعداد «ملی» تاجیک‌ها، قابلیت پرورش یافت. به پی‌ریزی یک فرهنگ ملی و گسترش فرهنگ کتاب‌خوانی در جامعه انجامید. دولتمردان نیز در راستای عقاید استالین درخصوص ملل و زبان‌ها، در تسریع ایجاد زبان ادبی جدید تاجیک، گام برداشتند. بر پایه‌ی ادبیّات کلاسیک پارسی و بهره‌گیری گسترده از واژه‌ها و گویش‌های محاوره‌ای، درحقیقت ابزاری نوین در خدمت یک ادبیّات نو و انقلابی در جهت استقرار جامعه‌ای کمونیست و تربیت شهروندانی چندفرهنگه و روس شده (5)، بنا گردید. خودِ حکومت مرکزی نیز نویسندگان تاجیک را در موضوعات مورد توافق همچون صنعتی شدن، کشاورزی اشتراکی، و همچنین انحلال رسوم و افکار «متحجّر» بخصوص مذهب، و نیز ارائه‌ی یک الگوی مناسب یعنی ادبیّات روسی، حمایت می‌کرد.

بنابراین شالوده‌ی ادبیّات نوین داستانی تاجیک طی دو دهه‌ی مابین جنگ‌های جهانی، پی‌ریزی گردید. دهه‌ی 1920 م. شاهد اختلافات جدی مابین نویسندگان تاجیک درخصوص روندی که آثار آنها می‌بایست طی کند، بود. در یک سو کسانی قرار داشتند که معتقد به پاسداری از اشکال سنّتی و طرح موضوعاتی علیه ابداعات اخیر در زبان بودند و در سوی دیگر آن عدّه که خود را متعهد به ابداع ادبیّات پرولتاریا - که تنها پاسخگوی نیازهای جامعه‌ی کمونیستِ در حال شکل‌گیری هموست- می‌دیدند. گروه اخیر با ساماندهی «انجمن نویسندگان کارگری تاجیکستان» به سال 1930 م.، ابتکار عمل بسیج نویسندگان را به دست گرفتند. به رغم تلاش‌های این نویسندگان سرسپرده به حکومت، مباحثات و مناظرات شکل‌گرفته طی آن دهه چنان چشمگیر بود که تاجیک نظرش را تا هنگامه‌ی فروپاشی اتحاد شوروی، هرگز به چشم ندیده است.

در دهه‌ی 1930 م.، روند پرولتاریایی کردن ادبیّات در تاجیکستان به جدّ دنبال شد. رویدادی تعیین‌کننده، تثبیت اتحادیه نویسندگان تاجیک به سال 1933 م. بود که نقش ابزار حزب کمونیست را در جهت دادن تمامی جنبه‌های فعالیت‌های ادبی بازی می‌کرد. اهداف اتحادیه در اولین نشست نویسندگان اتحاد جماهیر شوروی در مسکو به سال 1934 م.، توسط شاعری به نام ابوالقاسم لاهوتی با شور و حرارت ترویج می‌گردید؛ چنانکه وی، همقطارانش را به صرف تمامی همّ و غمشان جهت خلق «آثاری درخور سوسیالیسم» ترغیب می‌نمود (6). آنچه او دقیقاً در ذهن داشت از سوی فرضیه‌پردازان حزبی به عنوان رئالیسم سوسیالیستی تعریف می‌شد که لازمه‌ی آن به تصویر کشاندن جامعه و نیز شخصیت فردی افراد در اتصالی تنگاتنگ با زندگی توده‌ی کارگر و سازگار با خط مشی متداول حزبی (7) از سوی نویسنده بود. علاوه بر این، نویسنده همواره باید این نکته را در ذهن می‌داشت که اثر وی صرفاً توصیفی از واقعیت نیست، بلکه در همان حال، ابزاری است ضروری به منظور تغییر آن واقعیت.

ادبیّات داستانی تاجیک، صادقانه کشمکش‌های عقیدتی و استحاله‌های اجتماعی و اقتصادی دهه‌های 1920 و 1930 م. را منعکس می‌سازد. نکته‌ی برجسته در این میان، انتقال از قصه گویی کلاسیک و تغزّلی به برخورد جدید واقعگرایانه با شخصیت‌ها و حوادث می‌باشد که طی آن نویسنده با جزئیات فراوان به تشریح مراحل، تغییرات اقتصادی و ترسیم ویژگی‌های «بشرنو» در جامعه‌ی سوسیالیستی شوروی می‌پردازد. آنها همچنین زحمت قابل فهم ساختن ادبیّات را برای توده‌ی مردم با آسان کردن زبان داستان و نزدیک‌تر ساختن آن با زبان محاوره، به دوش می‌کشیدند. ردّ پای چنین تغییراتی را می‌توان در ماهنامه‌های ادبی زیر مشاهده کرد: رهبر دانش (1927-32م.)، مجله‌ای که شامل برخی تنوعات زیباشناختی نیز می‌شد؛ برای ادبیّات سوسیالیستی (1923-37م.) که به اتحادیه‌ی نویسندگان تاجیک اختصاص داشته؛ و جانشینانش شرق سرخ (1938-64م.) و نیز صدای شرق (1964 م.) (8). رمان‌های صدرالدین عینی (q.v، 1878-1954م.)، چهره‌ی پیشرو در ادبیّات داستانی تاجیک آن دوره، نیز به بیان مراحل تکامل شکل و محتوای رئالیستیِ تاجیک می‌پردازد (9). اولین رمان وی به نام آدینه یا سرگذشت یک تاجیک کم - بغل (10) (1924 م.) در مورد تاجیک‌های کوهستانی بود. گرچه اثر پرداخت ضعیفی دارد، اما در کنار استشهادات فراوان شعری و عاشق و معشوقان رؤیایی که مشخصه‌های نثر سنّتی هستند، از طرفی به ابداعاتی از قبیل توصیف روستاییان فقیر در قالب قهرمانان و یک اسلوب رئالیستی، دست زده است.
در دهه‌ی 1930 م.، روند پرولتاریایی کردن ادبیّات در تاجیکستان به جدّ دنبال شد. رویدادی تعیین‌کننده، تثبیت اتحادیه نویسندگان تاجیک به سال 1933 م. بود که نقش ابزار حزب کمونیست را در جهت دادن تمامی جنبه‌های فعالیت‌های ادبی بازی می‌کرد. اهداف اتحادیه در اولین نشست نویسندگان اتحاد جماهیر شوروی در مسکو به سال 1934 م.، توسط شاعری به نام ابوالقاسم لاهوتی با شور و حرارت ترویج می‌گردید؛ چنانکه وی، همقطارانش را به صرف تمامی همّ و غمشان جهت خلق «آثاری درخور سوسیالیسم» ترغیب می‌نمود . آنچه او دقیقاً در ذهن داشت از سوی فرضیه‌پردازان حزبی به عنوان رئالیسم سوسیالیستی تعریف می‌شد که لازمه‌ی آن به تصویر کشاندن جامعه و نیز شخصیت فردی افراد در اتصالی تنگاتنگ با زندگی توده‌ی کارگر و سازگار با خط مشی متداول حزبی  از سوی نویسنده بود. علاوه بر این، نویسنده همواره باید این نکته را در ذهن می‌داشت که اثر وی صرفاً توصیفی از واقعیت نیست، بلکه در همان حال، ابزاری است ضروری به منظور تغییر آن واقعیت.
سه رمان بعدی عینی به معرفی پیشرفت و تکامل رئالیسم، یعنی سبک غالب ادبیّات داستانی تاجیک در سراسر دوران شوروی، اهتمام می‌ورزد. در کتاب داخونده (1930 م.) قهرمان مثبت داستان، چهره‌ی رعیّتی فقیر است که به یک انقلابی خودآگاه و متعهد به اصلاح وضع زندگی همقطارانش، تبدیل می‌گردد (11). عینی از به کار بستن روش‌های کلیشه‌ای رمان‌های پنج ساله‌ی شوروی (12) اجتناب می‌ورزد؛ به طوری که توصیف وی از روستا و ساکنانش، معرّف دلبستگی عمیق وی به نحوه‌ای از زندگی است که می‌دانست تحت ممیّزی قرار دارد. غلامان (1934 م.) عمده اثر داستان‌نویسی تاجیکستان پیش از جنگ جهانی دوم، بازتابی است ازتمایل پایدار عینی راجع به تاریخ تاجیکستان، که کار او را هر چه بیشتر به ایده‌آل‌های رئالیسم سوسیالیستی نزدیک می‌کند. دورنمای زندگی روستایی تاجیک از قرن نوزدهم میلادی تا کشاورزی اشتراکی دهه‌ی 1930 م.، با ستایش از کارگران به عنوان افرادی شرافتمند و «قشر جدید صاحب درجات والای اخلاقی و آگاهی اجتماعی در جامعه‌ی سوسیالیستی شوروی»، آنها را مورد تحسین قرار می‌دهد (13). اما عینی، قهرمانان روستایی خود را به شکل مردمی واقعی نشان می‌دهد، نه صرفاً مظهری از برای ایدئولوژی حزبی. در آخرین رمانش به نام مرگ سودخور (1937 م.) که اعتراضی است به مادیگری جامعه‌ی بخارا پیش از انقلاب، وی تحلیلی روان شناختی را به تصویر بیرحم نزول‌خوار قصه‌اش می‌افزاید. آثار بلند منثور عینی در ادبیّات داستانی تاجیک استثنا محسوب می‌شود؛ تا آنکه تا پایان جنگ جهانی دوم، داستان کوتاه تفوق یافت. اغلب این داستان‌ها تحت تأثیر «حکایه»‌های سنّتی بوده و به منظور بنای «ساختمان سوسیالیسم» - به بهترین شکل ممکن - مؤلفین تا حدودی مجاز به پرداخت صحنه‌ها و شخصیت‌های دوبعدی شدند؛ طوری که دست‌اندرکاران فرهنگی، نویسندگان را جهت برانگیختن میهن‌پرستی معمول سوسیالیستی و ترغیب ملت برای جانفشانی در راه پیروزی، به تحریک واداشتند. (14) طیّ جنگ، قطعه‌ی قابل توجه داستانی در ادبیّات تاجیک، آفریده نشد.

در دهه‌ی جنگ و همچنین پس از آن، وظیفه‌ی اصلی ادبیّات داستانی تاجیک به امر پافشاری بر اجرای بهینه‌ی اهداف حیاتی اقتصادی و اجتماعی، اختصاصی داده شد. هم در مورد رمان و هم در مورد داستان کوتاه، رسم رئالیسم سوسیالیستی، قیمومت مضامینی چون ایام دفاع مقدس اتحاد شوروی، تداوم بنای سوسیالیسم و جنبش‌های انقلابی همواره کامیاب - و حوادث رخ داده در آنها - و همچنین پیروزی «نو» بر «کهنه» و «خیر» بر «شرّ» بوده است. ماحصل کار، اتفاقات قابل پیش‌بینی و قهرمانان کلیشه‌ای قابل افتراق از افراد خبیث بود. با این همه، روند بی‌سرو صدای تجربیات سبک و محتوا ادامه داشت و رمان و داستان کوتاه بلوغ خود را می‌سپردند.

سه نویسنده، مشخصاً رمان در این دوره را تعریف کردند: ساتم اولوغزاده (1911-97م.)، جلال اکرامی (q.v، 1909-93م.) و رحیم جلیل (متولّد 1909 م.). در این زمان، عینی به یک محقق و خاطره‌نگار بدل گشته بود.

بیشتر بخوانید   : مرزهای دوستی کجاست

با آنکه، اولوغزاده، انگیزه‌های روان شناسانه را در قهرمانان اولین رمان کوتاهش به نام یاران باهمّت (1947 م.) به کار برده و درآن وفاداری زنان تاجیک را به شوهران اعزام شده‌ی خود به جبهه‌های جنگ توصیف می‌کند، اما او به فرمول‌های پذیرفته شده طی رمان‌های بعدی‌اش، پایبند ماند. نوآباد (1953 م.) مثالی است خوب از رمان محصول شوروی. او به وصف زندگی در کولخوز به عنوان کشمکشی دیرینه و نو جهت تصاحب میز مدیریت در تشکیلات حزبی می‌پردازد (15). کشمکشی بین قهرمان نوگرای داستان و رقبای کهنه‌کارش، بر سر کسب قدرت و اعتبار. همان طور که انتظار می‌رفت، وی بر مشکلات قایق آمد، چرا که او «همصدا با تاریخ» بود. صبح جوانی ما (1954 م.) مجموعه‌ای است از داستان‌های کوتاه پشتِ سر هم که قهرمانش رعیّتی است صابر نام. او از جمله شرکت‌کنندگان و ناظرینی است که ما شاهد تخریب نظام‌های کهنه توسط انقلابشان و معرفی نسل جوان برای رهبری توده‌های روستایی در راستای رسیدن به زندگی نوین، می‌باشیم (16). اکرامی از همان منابع الهام می‌گرفت و توسط رمان‌های چند جلدی، در خانه به اقتراحات گسترده دست می‌زد. اولین مجلد از این دست شادی نام داشت که در سال 1940 م. منتشر شد. این نامی است مقتبس از قهرمان روستایی که در آن به توصیف اشتراکی شدن و سرنخهای ظهور طبقه‌ی مبارز و خوش‌بین رعیّت که همگی در راستای خطّ مشی مرسومِ حزب، ارائه شده، پرداخته است. اما او و همچنین همکارانش به کشف این حقیقت که یک چنین ایدئولوژی چیزی جز اسکلتی کج و شکننده از برای ابداعات ادبی نخواهد بود، نائل گردیدند. وی کراراً بابت ناکامی‌اش در بیان «فصیح» واقعگرایی سوسیالیستی و «خطاهایش» در توصیف زندگی در کولخوزها و همچنین ابرامش در به کارگیری «مهجورات» (نظیر عبارات و واژه‌های پارسی)، از سوی مطبوعات حزبی در اواخر دهه‌ی 1940 م. و اوایل دهه‌ی 1950 م. مورد انتقاد واقع گردید. بنابراین پس از گذشت یک دهه او جلد نخست شادی را بازنویسی نمود. جلد دوم شادی (1957 م.) را پس از جنگ در نقش رهبر یک کولخوز که با بقایای نظام کهنه - مشغله‌ی معمول قهرمانان مخصوص داستان‌های سوسیالیستی آن دوره- در حال مبارزه است، به تصویر می‌کشد.

جلیل نیز ملهم از تعارض بین نو و کهنه بود. وی در کتاب آرمان جاوید (1949 م.) به تشریح مبارزه‌ی «قوای پیشرو» شمال تاجیکستان در دهه‌ی 1920 م. جهت استقرار نظام سیاسی و اقتصادی سوسیالیستی، در مقابل «ناسیونالیست‌ها»، فی‌المثل «جدیدها» (17) و سایر مخالفانشان می‌پردازد. همو به گسترش رمان تاریخی - انقلابی به عنوان گونه‌ای مشخص در ادبیّات داستانی تاجیکستان کمک نمود. رمان سه قسمتی او به نام شوراب (1956-67م.) نام خود را از منطقه‌ای معدنی در شمال تاجیکستان اقتباس کرده و به بازگویی سنن انقلابی و جهان وطنی (18) کارگران تاجیک پیش از جنگ جهانی اول و اوایل دهه‌ی 1960 م. اقدام می‌کند (19). قهرمان داستان، کمونیست‌هایی هستند که از توده‌های کارگری به پا خاسته و به رهبران انقلابی ملتشان مبدّل گشته‌اند. جلیل، از طرفی جایگاهی والا به انقلابیون روسی بخشید؛ برخلاف آدینه‌ی عینی که در آن تنها گاهی اوقات، آنها ظاهر می‌گشتند.

از دهه‌ی 1960 م. تا انقراض اتحاد شوروی، مؤلفین تاجیک کماکان به مضامین همیشگی پرداختند نظیر: جنبش‌های انقلابی و نقش اهدایی کمونیست در تحول جامعه؛ توده‌های درگیر در برپایی کمونیسم در کولخوزها و اماکن عظیم احداثی؛ و همچنین تضاد بین نو و کهنه. اما امروزه رمان‌نویسان و سرایندگان داستان‌های کوتاه، این موضوعات را با حساسیتی به مراتب بیشتر درخصوص تفاوت‌های ظریف شخصیتی و نیز دیدی انتقادی‌تر به واقعیت‌های تاریخی و اجتماعیی، دنبال می‌کند. اثر اکرامی به نام من گنهکارم (1957 م.) چیزی شبیه به یک دستاورد بزرگ علمی در ادبیّات داستانی تاجیک محسوب می‌گردد. او باورهای سنّتی در توصیف شخصیت‌ها را زیر پا گذارده، به تحلیل عمیق انگیزه‌های فردی و تفسیر محیط‌های فرهنگی و اجتماعی قهرمانان برخاسته از آنها، اهتمام می‌ورزد.

در میان نویسندگان شناخته شده، اکرامی به مضامین انقلابی در داستان سه قسمتی‌اش به نام دوازده دروازه‌ی بخارا (1960-73م.) که به تشریح جنبش انقلابی دو دهه‌ی آغازین قرن بیستم میلادی به عنوان تجربه‌ای گران‌سنگ در مسخ شعور معنوی مردم همت گماشته، پرداخته و آن را پی می‌گیرد. در جمع چهره‌های معمول از کمونیست‌های اهدایی گرفته تا توده‌های کارگری، وی مرکز توجه را معطوف «جدیدها» نموده است. برخلاف تصاویر اولیه که آنها را به عنوان ناسیونالیست و ضد سوسیالیست محکوم می‌داشت، اکرامی ایشان را بخشی از جنبش پیچیده‌ی اجتماعی و روشنفکری دانسته و بسته به روند تکاملی جدیدیسم، آنها را به قضاوت می‌کشاند. وی همچنین مهارتش را در نشان دادن شخصیت‌ها بویژه توسط منولوگ‌های درونی (20) در زاغ‌های بدمار (1977 م.) به نمایش می‌گذارد؛ که طی آن به دنبال یافتن سازگاری‌های زندگی مدنیِ سربازی است که از جبهه بازگشته و در عین حال چیزی نو را در ترسیم شخصیت وی پیشنهاد می‌کند؛ و آن چیزی نیست جز تناقض‌های روان شناختی در وجود قهرمان که وی را از برخورد قاطع علیه شرارت‌های پیرامونش، بازمی‌دارد. (21)

اولغزاده، رمان‌هایی نوشت که به شرح گذشته‌ی تاجیک به روشی که پیش از آن در ادبیّات داستانی صورت نگرفته بود، می‌پرداخت. رمان واسه (22) (1967 م.) در مورد شورش یک رعیّت است در اواخر قرن نوزدهم میلادی که می‌توان گفت اولین رمان تاریخی تاجیک است که به تعبیر مضامین کاملاً تاجیکی همّت گماشته؛ برخلاف فراوان رمان‌های «تاریخی-انقلابی» که خصوصیّت و اهداف جهان‌وطنی (23) به همراه داشتند. وی همچنین به بیان گذشته‌ی تاجیک در کتاب روایت سعدی (1975 م.) اقدام نموده است. هرچند زمان آن فرانرسیده بود؛ با وجود این وی سؤالاتی را در خصوص هویّت تاجیک‌ها که به طور غیرمستقیم در چالش با الگوهای رسمی و ناواضحِ قومشنختی از بشر جدید سوسیالیست بود، مطرح می‌کرد. هر دوی این رمان‌ها با عکس‌العمل‌هایی هرچند کمرنگ از سوی وجدان ملّیِ آگاه‌شده‌ی تاجیک‌های تحصیل‌کرده همراه بود که یکی از عمده‌ترین مخالفت‌های موجود با سیاست‌های ملیّتی اتحاد شوروی که طی دهه‌ی 1920 م. به رسمیت درآمد، محسوب می‌گردید.

در میان رمان‌نویسان جوانتر، فضل الدین محمدی‌اوف (1928-86م.) در حلقه‌ی ارتباطیِ بین نسل‌ها، جلب توجه می‌کند. سابق بر این مسن‌ترها را روال بر این بود که یا آنچه از گذشته بازمانده را به تصویر کشند یا محذورات پیشرفت را گوشزد نمایند، اما در آدمیان کهنه (1962 م.)، پَلَته‌ی کنجَکی (قصری در حاشیه، 1974 م.) و داستان‌های کوتاه بعدی، محمدی اوف به جای قرار دادن پسران رو درروی پدرانشان، نشان می‌دهد که چگونه حال حاضر، حاصل تجربیات نسل‌های متمادی در طی تاریخ می‌باشد. رمان کوتاه وی به نام در آن دنیا (1966 م.) نیز کمتر به احساسات مرسوم مذهبی وقعی می‌نهد. او به توصیف زایری با ایمان در مناسک حج پرداخته و بی‌پروا به هجو انتقاد از روحانیت و کلّ اعتقادات مذهبی دست می‌زند. اما این اثر را نباید نوعاً رساله‌ای ضدّ دین دانست، بلکه بیشتر مکاشفه‌ای است در معنای وجودی انسان و ذات شادکامی (24).

ادبیّات داستانی طیّ دهه‌های 1970 و 1980 م. مضامین جدیدی را مطرح می‌کرد؛ و این درحالی است که بن‌مایه‌های سنّتی ساختار سوسیالیست و مبارزات انقلابی، صرفاً چارچوبی را برای زمینه‌یابی‌های نافذ درخصوص ویژگی‌ها و همچنین پرسش‌های اخلاقی و اجتماعی معاصر، فراهم می‌آورد.

اما آنچه نباید نادیده انگاشت، افکار و فرضیه‌های موجود درخصوص رمان و نیز تجربه‌های گستاخانه در تکنیک و سبک می‌باشد. رمان‌های یوسف اکابرف (متولّد 1937 م.) و محی الدین خواجه‌اوف (متولّد 1938 م.) مشخصه‌ی دهه‌های 1970 و 1980 م. محسوب می‌گردند. آنها «رمان‌های سفارشی» می‌نوشتند. داستان سه قسمتی آب-روشنایی [است] (1972-77م.) از خواجه‌اوف و نازک (1978 م.) از اکابرف، هر دو در مورد فرآوری نباتات برقی- آبی (25) بوده و زمین پدرانِ (1974 م.) اکابرف درخصوص احداث مزارع کولخوز در دهه‌ی 1930 م. می‌باشد. در واقع ایشان از اشکال رئالیستی داستان‌گویی که ویژگی ادبیّات داستانی تاجیکستان از دهه‌ی 1930 م. بود حراست می‌کردند، اما چندان به ریز مطالب نپرداخته اند؛ درعوض بر دنیای درونی قهرمانانش و نیز بلوغ اخلاقی و معنوی آنها تکیه کرده و با تصاویری منفی غموض آنها را به تصویر می‌کشند. (26)

چهره‌ی غالب رمان و داستان کوتاه تاجیک در آن دوران، قهرمانی است که با اشتیاق وصف‌ناشدنی در قبال منافع اجتماعی و به منصه‌ی ظهور رساندن این آرمان‌ها، مشخص می‌گردد. مثلاً کین خمار (1978 م.) نوشته‌ی اوروم کوهزاد (متولّد 1937 م.)، ورطه (1983 م.) و شاهی بپان (ابریشم ژاپنی، 1982 م.) نوشته‌ی محمدی‌اوف از این دست هستند. قهرمانان آنها، مشخصاً، با قهرمانان آثار دهه‌های 1930-1960 م. تفاوت دارند. آنها پیش از هر چیز دیگر، افرادی درون‌نگر و تأثیرپذیر از آرمان‌ها می‌باشند. این افراد، درگیر تفحّصات معنوی بوده و اغلب به سلوک در خود، می‌پردازند؛ چنانچه در یک روز دراز، روز بسیار دراز (1978 م.) اثر کوهزاد، دیده می‌شود. ساربان (متولّد 1940 م.، که نامی است مستعار از برای اوبلوکول همرواوف)، این دسته‌ی منحصر به فرد از آدمیان را در اثر خود به نام اکتیور (بازیگر، 1984 م.) توصیف می‌نماید. در تشریح افکار و آرمان‌های روشنفکران هم‌روزگارش، وی مراحل متوالی رشد اخلاقی آنها را بررسی کرده، روند رسیدن هنری آنها به مرحله‌ی خودآگاهی را مکشوف می‌دارد.

دیگر خمیرمایه‌ای که به تدریج جای مهمی برای خود در رمان‌نویسی دهه‌ی 1980 م. تاجیکستان باز کرد، خاطرات تاریخی بود. کوهزاد در اثری از خود به نام هم کوه بلند، هم شهر عظیم (1983 م.)، به شرایط زندگی روزمره‌ی امروزی که با یادگارهای پیشین عجین گشته به گونه‌ای نظر می‌افکند که نه تنها خاطرات، عملکرد قهرمان داستان را تحت‌الشعاع قرار داده بلکه، پی ساخت رمان را نیز دربر می‌گیرد. اینجا، نویسنده به حوزه‌ای از عقاید گام می‌گذارد که مدتها مورد تکفیر نظریه‌پردازان حزبی بوده است؛ یعنی آگاهی ملی. قهرمان داستان خود را یک تاجیک دانسته و به تفحّص در تاریخ بلند تاجیک‌ها پرداخته، با مفاهیمی حزن‌انگیز دست و پنجه نرم می‌کند. این بن‌مایه‌ای است توانمند که سال‌های پر مشقّت «فرد سوسیالیست» را به جست‌وجویی نومیدانه در هویّت جدیدش طیّ دهه‌ی 1990 م.، متصل می‌گرداند.

منابع :
1- هادی‌زاده، ج 1، صص 126-7؛ عینی.
2- Radzhabov, pp. 383-436.
3- Nikitine, pp. 349-54.
4- Partiaviyat.
5- همچنین نکـ. Toshtemirova, ed., L. V. tursunova and s.، فهرست ژورنال صدای شرق (1926-1967 م.)، دوشنبه، 1973.
6- رحمت الله اوف، 110-3؛ سیف الله اوف، 1978 م.، صص 54-68 و 104-158.
7- سیف الله اوف، 1966 م.، صص 61-112.
8- Demidckik, pp. 65-128.
9- شریف اوف، صص 8-41.
10- شکوراوف، صص 102-6 و 117-122.
11- یوسف‌اوف، صص 9-85؛ شکوراوف، صص 220-229.
12- شکوراوف، صص 268-280.
13- نبی اوف، صص 97-108.
14- شکوراوف و دمیدچیک، 58-90.
15- نبی‌اوف، صص 74-82.
16- نبی‌اوف، صص 84-86.

 پی‌نوشت‌ها:
1- folklore.
2- هادی‌زاده، ج 1، صص 126-7؛ عینی.
3- jadidism.
4- Radzhabov, pp. 383-436.
5- Soviet man.
6- Nikitine, pp. 349-54.
7- Partiaviyat.
8- همچنین نکـ. Toshtemirova, ed., L. V. tursunova and s.، فهرست ژورنال صدای شرق (1926-1967 م.)، دوشنبه، 1973.
9- رحمت الله اوف، 110-3؛ سیف الله اوف، 1978 م.، صص 54-68 و 104-158.
10- کم-بغل= فقیر.
11- سیف الله اوف، 1966 م.، صص 61-112.
12- five-year-plan novels.
13- Demidckik, pp. 65-128.
14- شریف اوف، صص 8-41.
15- شکوراوف، صص 102-6 و 117-122.
16- یوسف‌اوف، صص 9-85؛ شکوراوف، صص 220-229.
17- jadid.
18- internationalism.
19- شکوراوف، صص 268-280.
20- نبی اوف، صص 97-108.
21- شکوراوف و دمیدچیک، 58-90.
22- Wase.
23- internationalist.
24- نبی‌اوف، صص 74-82.
25- hydroelectric.
26- نبی‌اوف، صص 84-86.

منبع مقاله: گروه نویسندگان، (1391) ادبیّات داستانی در ایران زمین، ترجمه پیمان متین، تهران: امیرکبیر، چاپ سوم.

 

بیشتر بخوانید:
 گسترش خاورشناسی
 ایران ‌شناسی در آمریکا
 نقش اقتصادی زنان در عصر صفوی



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.