چکیده
گویان تنها چند منبع پراکنده باقی است. در دوران صفویه، طبیعت حرفهی نقّالی متحول گشت. در دوران صفویه و قاجاریه، «نقال» واژهای عام جهت راویان داستانهای شاهنامه و نیز قصههایی حماسی از این دست شمرده میشد. دو سبک ویژهی دیگر از بیان شفاهی قصهها، «روضهخوانی» و «پردهدری» نام داشت.داستانسرایی شفاهی، از بسیاری جهات بر فرهنگ ادبی تأثیرگذار است. در متون فارسی پیش از صفویه، در خصوص داستان
تعداد کلمات: 948 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه
گویان تنها چند منبع پراکنده باقی است. در دوران صفویه، طبیعت حرفهی نقّالی متحول گشت. در دوران صفویه و قاجاریه، «نقال» واژهای عام جهت راویان داستانهای شاهنامه و نیز قصههایی حماسی از این دست شمرده میشد. دو سبک ویژهی دیگر از بیان شفاهی قصهها، «روضهخوانی» و «پردهدری» نام داشت.داستانسرایی شفاهی، از بسیاری جهات بر فرهنگ ادبی تأثیرگذار است. در متون فارسی پیش از صفویه، در خصوص داستان
تعداد کلمات: 948 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه
نویسنده: ویلیام هاناوی
برگردان: پیمان متین
برگردان: پیمان متین
تأثیرگذار میباشد. این موضوع به انحاء و اقسام گوناگون مطرح شده که در اینجا به مروری کلی بر آن اکتفا میشود. داستانسرایی را میتوان بر اساس شرایط گویندهی آن که آیا تازهکار است یا حرفهای؛ و یا بر طبق شرایط ارائهی آن، به صورت خصوصی یا در ملأ عام؛ و همچنین موضوع یا سبک ادبی داستان؛ طبقهبندی نمود. فرهنگ ادبیداستانسرایی یا قصهگویی، اصطلاحی است برای بیان حکایتهای داستانی مکتوب یا شفاهی. دیگر اصطلاحاتی که در همین معنا به کار میروند عبارتند از: داستانگویی، داستانپردازی، قصهگویی، افسانهسرایی و نقّالی. در اینجا پیش از هرچیز، توضیح اشکال شفاهی داستانگویی مدّنظر است. عمدتاً داستانسرایی شفاهی، بخشی از فرهنگ عامه محسوب گشته اما از بسیاری جهات نیز بردر قصهگویی سنّتی و محفلی، قصهها از سوی مسنترها، چه مرد و چه زن، به منظور سرگرم ساختن اعضای خانواده، از بر قرائت میشد. کودکان را نیز با خواندن قصههایی چون سنگ صبور به خواب دعوت میکردند (1). اگر در بین مستمعین افرادی غیر از اعضای خانواده حضور میداشتند، زن و مرد نمیبایست مشترکاً گوش فرا دهند. داستانگویان زن صرفاً زنان را فراخوانده و نقّالان مرد برای مردان به نقل میپرداختند (2).
در دوران صفویه، زمانی که قهوهخانهها به عنوان مرکز تفریح مردم در اصفهان شکل گرفتند، طبیعت حرفهی نقّالی متحول گشت. قهوهخانه جایی را برای قصهگو فراهم میآورد تا بتواند به طور منظم در آنجا حضور یافته و کموبیش مخاطبین ثابت برای خود دست و پا کند، و در عین حال به وی امکان نقل داستانهای بلندتر و طولانیتر را طی روزهای متوالی، بدون اجبار در ختم آنها ظرف یک جلسه، میداد . از سوی دیگر دست آنها در تخصصی کردنِ شغلشان بازتر شد. بارزترین شکل داستانسرایی «نقالی» بود که هنوز هم در سطحی محدود در شهرهای بزرگ انجام میپذیرد. در دوران صفویه و قاجاریه، «نقال» واژهای عام جهت راویان داستانهای شاهنامه و نیز قصههایی حماسی از این دست چون ابومسلم نامه، حمزه نامه، اسکندرنامه، داراب نامه، سمک عیّار، حسین کرد، و در اواخر دورهی قاجار، امیر ارسلان محسوب میشد.
داستانسرایی در موضوعات عمومی از پهنهی وسیعتری برخوردار بود و حیطهی گستردهتری را در احاطهی خود برمیگرفت. در روزگاران پیش از اسلام، خنیاگران در دربارهای شاهی به سرگرم نمودن و نیز اطلاع رسانی به مخاطبین خود اقدام مینمودند. جزئیات این پیشه به دقت توسط مری بویس (3) توصیف شده است. تنها چند منبع پراکنده در خصوص داستانگویان در متون فارسی پیش از صفویه باقی است. بیهقی (4) ملاقاتش را با قصهگویی تازهکار (محدّث) در دربار سلطان مسعود غزنوی (321-33 ق./ 103041م.) شرح میدهد. او همچنین قصهگویان عادّی را به جهت بیان لاطائلات، تنها به منظور خوشایند عوامِ بیسواد، سخت نکوهش میکند. نقالان حرفهای نیز در کنار نقشآفرینان عام نظیر: تردستان، کشتیگیران، بندبازان و زنجیرپارهکنها، طبقه بندی میشدند (5). همگی این افراد در میادین و اماکن بازِ شهرها و قصبات، معرکه میگرفتند.
در دوران صفویه، زمانی که قهوهخانهها به عنوان مرکز تفریح مردم در اصفهان شکل گرفتند، طبیعت حرفهی نقّالی متحول گشت. قهوهخانه جایی را برای قصهگو فراهم میآورد تا بتواند به طور منظم در آنجا حضور یافته و کموبیش مخاطبین ثابت برای خود دست و پا کند، و در عین حال به وی امکان نقل داستانهای بلندتر و طولانیتر را طی روزهای متوالی، بدون اجبار در ختم آنها ظرف یک جلسه، میداد (6). از سوی دیگر دست آنها در تخصصی کردنِ شغلشان بازتر شد. بارزترین شکل داستانسرایی «نقالی» بود که هنوز هم در سطحی محدود در شهرهای بزرگ انجام میپذیرد. در دوران صفویه و قاجاریه، «نقال» واژهای عام جهت راویان داستانهای شاهنامه و نیز قصههایی حماسی از این دست چون ابومسلم نامه، حمزه نامه، اسکندرنامه، داراب نامه، سمک عیّار، حسین کرد، و در اواخر دورهی قاجار، امیر ارسلان محسوب میشد.
بسیاری از نقّالان در دورهی صفویه در یک داستان مفصل و خاص تبحر یافته، به «شاهنامهخوان»، «امیرحمزهخوان» و نظایر این، شهره گردیدند. اسامی برخی شاهنامهخوانان مشهورِ همعصر، توسط میرزامحمد طاهر نصرآبادی ضبط شده است (7). در قرن بیستم میلادی به خاطر حضور سرگرمیهای جدیدِ رقیب و محدود شدن مخاطبین نقالی، نقالان حوزهی فعالیت خود را تنها به داستانهای شاهنامه منحصر کردند.
پیش از آن در ادوار قدیمیتر انواع گوناگونی از «مدّاحان»، شامل «مناقبخوانان» که به بیان قصههایی در تسبیح و تکریم امامان تشیّع پرداخته و متقابلاً «فضایلخوانان» که به ذکر داستانهایی در ستایش خلفای راشدین اقدام میکردند، وجود داشت (8).
بسیاری از نقّالان در دورهی صفویه در یک داستان مفصل و خاص تبحر یافته، به «شاهنامهخوان»، «امیرحمزهخوان» و نظایر این، شهره گردیدند. اسامی برخی شاهنامهخوانان مشهورِ همعصر، توسط میرزامحمد طاهر نصرآبادی ضبط شده است (7). در قرن بیستم میلادی به خاطر حضور سرگرمیهای جدیدِ رقیب و محدود شدن مخاطبین نقالی، نقالان حوزهی فعالیت خود را تنها به داستانهای شاهنامه منحصر کردند.
پیش از آن در ادوار قدیمیتر انواع گوناگونی از «مدّاحان»، شامل «مناقبخوانان» که به بیان قصههایی در تسبیح و تکریم امامان تشیّع پرداخته و متقابلاً «فضایلخوانان» که به ذکر داستانهایی در ستایش خلفای راشدین اقدام میکردند، وجود داشت (8).
بیشتر بخوانید :داستان غربت
شعر پهلوانان ناموجود از ابوالقاسم لاهوتی (1304 -77 ق.= 1336 ش./ 1887-1957 م.) در مورد عکسالعملهای مردم نسبت به برنامهی یک داستانگو در یک غروب تابستان در کرمانشاه میباشد (11). مهدی اخوان ثالث (12) در شعرش به نام آدمک به شرح افکار «نقالی» پیر که کلام مسحورکنندهاش از طریق رادیو در تمامی قهوهخانههای شهرهای بزرگ مستمع داشت، میپردازد. همچنان که «نقالی» رفته رفته از چنین قهوهخانههایی رَخت برمیبست، توجه بیشتری را از سوی محققان و ادباء به خود معطوف میداشت. به عنوان مثال علی اکبر سعیدی سیرجانی، روایتی از داستان اسفندیار شاهنامه را، آن گونه که یک نقال برایش بازگو کرده بود، منتشر ساخت و جلیل دوستخواه نیز داستان رستم و سهراب را بر اساس یک «طومار» یا کتابچهی نقالی معروف در اصفهان به نام مرشد عباس زریری به چاپ رسانیده است.
قصهگویی عامیانه در شماری از آثار ادبی مطرح گشته است. ابعاد اخلاقی این شیوه از داستانپردازی توسط واعظ کاشفی در فصلی راجع به سرایندگان افسانهها و راویان قصهها آورده شده است. (10)
و قبرستانها انجام داده و عملکرد آنها سوای ظاهر سرگرمکنندهاش، نوعی نماد مذهبی محسوب میگردید. گفته میشود اصطلاح روضهخوانی وام گرفته از اثر حسین واعظ کاشفی (درگذشته به سال 910 ق. / 1504 م.) به نام روضةالشهدا بوده است. «پردهدری» نوعی داستانگویی مصوّر است که طیّ آن داستانگو یا داستانگویان به صورت گروه نقّالی عمل کرده، عمدتاً چهرههای شاخص تشیّع را با به کارگیری تمثالی بزرگ به نام «پرده» همچون یک حایل، یکایک برمیشمردند. این افراد، که هنوز در دههی 1970 م. در ایران مشغول به کار بودند، همواره سیّار بوده، از یک آبادی به آبادی دیگر سفر کرده و بساط خود را در میدان آبادی و در روزهای بازار، بر پهنهی یک دیوار، عَلَم میکردند (9).زیارتگاهها دو سبک ویژهی دیگر از بیان شفاهی قصهها، «روضهخوانی» و «پردهدری» نام داشت. روضهخوان، قصههایی از امام حسن و حسین [ع] و واقعهی کربلا بیان میداشت. آنها حرفهی خود را در محافل خصوصی، منازل افراد، و نیز اماکن عمومی نظیر
پینوشتها:
1- lovimer, pp. 153-56, idem and lormer, pp. 19-24.
2- برای تفصیل بیشتر در این خصوص نکـ. Mills.
3- Mary Boyce.
4- به تصحیح فیاض، صص 154-905.
5- واعظ کاشفی، 1350 ش./ 1971 م.، صص 275-343؛ سیستانی، ص 254.
6- برای توضیح در این خصوص نکـ. محبوب.
7- صص 145، 307، 357، 379، 401.
8- قزوینی، 67.
9- درخصوص «قصهگویی مصوّر» در محدودهی وسیعتر آسیا نکـ. 119-20 mair, pp.
10- 1350 ش./ 1971 م.، صص 302-305.
11- منیبالرحمن، ج 1، صص 194-96.
12- صص 66-68.
مآخذ
الف- فارسی
- اخوان ثالث، مهدی، پاییز در زمستان، تهران، 1348 ش./ 1969 م. .
- اسماعیلبیگی شیرازی، ف.، بررسی سیر تکامل و موفقیت و جوّ حاکم بر شاهنامهخوانی در ایران، رسالهی دکترا، دانشگاه Waynce State، دیتروید، میشیگان، 1973 م./ (انگلیسی).
- حسن بیگی، م.، تهران قدیم، تهران، 1366 ش./ 1987.
- حسین واعظ کاشفی، روضةالشهدا، به تصحیح م.، رمضانی، تهران، 1344 ش./ 1955 م.
- همو، فتوتنامهی سلطانی، به تصحیح م. جواد محبوب، تهران، 1350 ش./ 1971.
- دوستخواه، جلیل، «نقالی هنر داستانسرایی ملی»، جنگ اصفهان، ش 3، 1345 ش./ 1966 م.، صص 73-88.
- همو، داستان رستم و سهراب، تهران، 1369 ش./ 1990 م. .
- سادات اشکوری، کاظم، «نقالی و شاهنامهخوانی»، هنر و مردم، 153-154، 1354 ش./ 1975 م.، صص 142-148.
- سعیدی سیرجانی، ع.، بیچاره اسفندیار، واشگتن دی. سی.، 1992 م. .
- شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، ج 5، تهران 1368 ش./ 1989 م.، صص 506-520.
- صفا، ذبیح الله، «ماجرای تحریم ابومسلمنامه»، ایران نامه، س 5، ش 2، 1365 ش./ 1986 م.، صص 233-49.
- همو، «اشارهای کوتاه به داستانگزاری و داستانگزاری تا دوران صفوی»، ایران شناسی، س 1، ش 3، 1368 ش./ 1989 م.، صص 463-71.
- عبدالجلیل رازی قزوینی، کتاب النقص، به تصحیح، م.، محدّث اُرموی، تهران، 1358 ش./ 1979 م. .
- لسان، ح.، «شاهنامهخوانی»، هنر و مردم، دورهی جدید، 159-160، 1345 ش./ 1967 م.، صص 2-16.
- لوریمر، د.، فرهنگ مردم کرمان، به تصحیح، ف. وهمن، تهران، 1353 ش./ 1974 م.
- محبوب، محمد جواد، «تحول نقالی و قصهخوانی»، «تربیت قصه خوان و طومارهای نقالی»، ایران نامه، س 9، ش 2، 1370 ش./ 1991 م.، صص 186-211.
- ملکشاه حسین سیستانی، احیاءالملوک، به تصحیح م. ستوده، تهران، 1344 ش./ 1965 م. .
- مُنیب الرحمن، برگزیدهی شعر فارسی معاصر، 2 مجلد، 1958 -63 م. .
میرزامحمد طاهر نصرآبادی، تذکرهی نصرآبادی، به تصحیح وحید دستگردی، تهران، 1317 ش./ 1938 م. .
ب- لاتین
- M. Boyce, "The parthian gosan and the Iranian Minstrel Tradition", JRAS, 1957, pp. 10-45.
- D. L. R. Lorimer and E. O. Lorimer, trs. Persian Tales, London, 1919.
- V. Mair, Paininting and Performance, Honolulu, 1988.
- M. E. Page "Naqqali and Ferdowsi" Ph. D. diss, Universuty of Pems: ivania, philadelphia, 1977.
منبع مقاله: گروه نویسندگان، (1391) ادبیّات داستانی در ایران زمین، ترجمه پیمان متین، تهران: امیرکبیر، چاپ سوم.
بیشتر بخوانید :
چشم انداز ادبیات داستانی پس از انقلاب
د استانهای کوتاه از پیامبر اکرم
داستان های کوتاه و آموزنده