چکیده
رماننویسی عصر پهلوی، حامل گرایشی پویا در راستای اعتراضات اجتماعی و نیز سرایت آن به سایر حوزهها است. این مقاله به ارزیابی رمانها و داستانهای آن دوره پرداخته و آنها را با محوریت نویسندگانشان مورد ارزیابی قرار میدهد.
تعداد کلمات: 2674 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 13 دقیقه
رماننویسی عصر پهلوی، حامل گرایشی پویا در راستای اعتراضات اجتماعی و نیز سرایت آن به سایر حوزهها است. این مقاله به ارزیابی رمانها و داستانهای آن دوره پرداخته و آنها را با محوریت نویسندگانشان مورد ارزیابی قرار میدهد.
تعداد کلمات: 2674 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 13 دقیقه
نویسنده: حورا یاوری
برگردان: پیمان متین
برگردان: پیمان متین
هر چند که ظهور عصر پهلوی همزمان بود با تشکیل شکلی جدید، مترصّد و حساب شده از سانسور دولتی، توأم با سرکوب دقیق نظریّات و توصیفات موجود درخصوص شخصیتها و حوادث تاریخی معاصر، امّا گرایشی پویا در راستای اعتراضات اجتماعی و نیز سرایت آن به سایر حوزهها به چشم میخورد. رمانها در وهلهی اوّل به توصیف شرایط اجتماعی که متأثر از رماننویسهای دهریگرای (1) اروپایی نظیر امیل زولا (2) است، دست زده و طیّ یک توالی گذرا به دو درونمایهی عمده یعنی زن، و شهر و مردمانش میپرداختند (3). پرده برداشتن از ایدئولوژیهای جنبش مشروطیّت (4) به خوبی در نمایشنامهی حاذقانهی ایدهآل پیرمرد دهقان (1924 م.)، اثر میرزادهی عشقی (q.v؛ 1894-1924 م.) صورت پذیرفته که به خلق درونمایهای متداول در داستاننویسی آن دوران یعنی مقایسهی پهلو به پهلوی شهر و روستا در قالب دختر دهاتی بیگناه و همتای شهری بیبند و بارش، میپردازد. این داستان بیانگر تکوین فرآیندِ مشکلسازی است که طیّ آن زن ایرانی قصه، دنیای خیالپردازی را رها کرده و وارد جهان واقعیّت میگردد. هرچند که ظاهراً وی هم اکنون رفتاری واقعگرایانهتر اتخاذ کرده اما هنوز اسیر چنگال آفرینندگان مذکّرش، بالأخص در نقش قربانیِ کلیشهایِ نیروهای منحوس تجدّدخواهی میباشد. در این دوره سنّتهای ریشهدار سیاسی، اجتماعی و مذهبی در حال محو شدن بوده و یا حتّی مورد تعرّض تکانِ حاصل از نفوذ نهادها و تئوریهای غربی، واقع گردیدند (5). به طوری که در رمانها این همزیستی دشوار عیناً خلأیی پرنشدنی و تفاهمی ناممکن را رو در روی قهرمانان داستان قرار میدهد (6). علاوه بر آن، بسیاری از داستانپردازان نامبرده در ذیل، خلاف گرایششان به نشخوار خلسههای روحی-روانی و «تظاهر به نگرشهای عمیق اجتماعی» (7)، سودایشان افزایش تیراژ (8) نشریاتی بود که برای اوّلین بار جذابیتهای شهوانی داستانهایشان را به عنوان ابزاری جهت تحریک جنسی توده، منتشر میساختند.
شهر تاریک اهریمنی، استعارهای است کامل از تأثیرات لاینقطع نوگرایی، که در زیر عنوان چشمگیر کتاب مرتضی مشفق کاظمی (1902-77 م.) به نام تهران مخوف پنهان است، که تا حدودی توصیفی است بیربط از عشق، طمع و خودفروشی که در سال 1922 م. و طیّ دو مجلّد ارائه گردید. این کار با مجموعه آثار عباس خلیلی (1891-1971 م.) همچون روزگار سیاه (1924م.) و انتقام (1925 م.) که هر دو شرحی است از وضع اسفناک زنان، تداوم یافت.
هم رمانهای محمد حجازی (q.v؛ 1900-1973 م.)، و هم رمانهای علی دشتی (q.v؛ 1896-1981 م.) که در سراسر زندگی خود و یا حدّاقلّ قسمت عمدهی آن، بخشی از دستگاه حاکمه محسوب میشدند، به شکل دادن شخصیّتهای مونث و ملّی با بهرهگیری از اسامی پرجاذبه پرداختند، که بعضی از آنها مقبولیّت در میان طبقات متوسّط و غیرمذهبی آن دوران برخوردار گشت. نظیر هما (1927 م.)، پریچهر (1929 م.) و زیبا (1931 م.) از آثار حجازی و همچنین فتنه (1949 م.)، جادو (1952 م.) و هندو (1955 م.)، از آثار دشتی. با وجود تفاوت، در بسیاری موارد هر دوی این نویسندگان در وصف عشق و رؤیای موجود در بین طبقات متوسط و بالاتر از آن روشی یکسان داشته، بخوبی خواستههای مخاطبین خود را که یکی دو دهه بعد به نمایشهای تلویزیونی روی آوردند، برآورده میساختند (17).
سایر عنوانهای معروف عبارت بودند از: شهرناز (1926م.) اثر سیّد یحیی دولتآبادی (q.v؛ 1863-1939م.) که بیشتر خاطراتش را از مشروطیّت و دوران پس از آن شامل میگردد؛ و نیز من هم گریه کردهام (1934 م.) اثر جهانگیر جلیلی (1909-39 م.). امّا شاید مبرّزترین و بیشکّ صریحاللّهجهترین نویسنده از این گروه، محمد مسعود روزنامهنگار (1905-47 م.) بود که آثارش همچون تفریحات شب (1933 م.)، در تلاش معاش (1933 م.)، اشرف مخلوقات (1934 م.)، و گلهایی که در جهنّم میرویند (1943 م.)، همراه با فضای مشقّتبار بدیعشان «تصویری واضح و تأثیرگذار از سرخوردگیهای طبقات تحصیلکردهی شهری و کارمندان دولت را در قالبی از مزاح و اندوه ارائه میدهند» (9). فریادهای وی از درد و شوخیهای عامیانهی شورانگیز و سرگرمکنندهی وی کتاب در غرب چیز تازهای نیست (10)، اثر اریخ ماریا ریمارک (11) را که در سال 1930 م. به فارسی برگردانده شد و ظاهراً سبک آن، مسعود را متأثر ساخته، به ذهن متبادر میسازد. (12) برخی از رماننویسهای فوقالذکر، زندگی پرآشوبی داشتند، به طوری که مسعود ترور شد و جلیل اقدام به خودکشی نمود. آنها رفتند و ماند سیل انتقادات. برخی منتقدان امروزی (13) کار آنها را نوعی واگشتگرایی رمانتیسیسم (14) نویسندگان رمانهای تاریخی قلمداد کرده، از تلفیق نیهیلیسم (15) همراه با ابراز احساسات در توصیف زنان فریبخورده و مردان جوان لاابالی، سخت ایراد میگیرند. هرچند که برخی دیگر، بر طبیعت خودکامهی رژیم رضاشاه به عنوان عامل اصلی مؤثر در تنزّل منثور پارسی در آن دوران، تأکید دارند. (16)
هم رمانهای محمد حجازی (q.v؛ 1900-1973 م.)، و هم رمانهای علی دشتی (q.v؛ 1896-1981 م.) که در سراسر زندگی خود و یا حدّاقلّ قسمت عمدهی آن، بخشی از دستگاه حاکمه محسوب میشدند، به شکل دادن شخصیّتهای مونث و ملّی با بهرهگیری از اسامی پرجاذبه پرداختند، که بعضی از آنها مقبولیّت در میان طبقات متوسّط و غیرمذهبی آن دوران برخوردار گشت. نظیر هما (1927 م.)، پریچهر (1929 م.) و زیبا (1931 م.) از آثار حجازی و همچنین فتنه (1949 م.)، جادو (1952 م.) و هندو (1955 م.)، از آثار دشتی. با وجود تفاوت، در بسیاری موارد هر دوی این نویسندگان در وصف عشق و رؤیای موجود در بین طبقات متوسط و بالاتر از آن روشی یکسان داشته، بخوبی خواستههای مخاطبین خود را که یکی دو دهه بعد به نمایشهای تلویزیونی روی آوردند، برآورده میساختند (17).
در زیبا که در مجموع بهترین رمان حجازی قلمداد میگردد، وی موفق شده جوّ کلی آن دهه را طی طرحی پیچیده اما خوشساختار به تصویر کشاند و هرزگیهای اخلاقی متداول در اجتماع را - همان شالودهی اصلی که وی رژیم حاکم وقت را مبرّا از آن میدانست- بدون هرگونه اغراق در وعظ و خطابه برملا سازد. نثر حجازی را میتوان سبکی روان و خوش الحان برپایهی گزینش مناسب وی از واژههای ملایم همراه با طنینی از غزلسرایان کلاسیک، بویژه سعدی و حافظ دانست. طی حکومت رضاشاه، حجازی علناً مردمیترین نویسندهی ایرانی محسوب میشد، بخصوص که از جذابیّتی خاص برای نسل جوانی که وسوسههای عاشقانهی آنان، آنها را به سوی قصهها و تعاریف حجای میکشانید، برخوردار بود. ستایش پرشور از سبک حجازی و احساسات رقیق وی از سوی محمد تقی بهار، شاعر پرآوازهی ایران در خلال «بازگشت ادبی» (q.v) به قدردانی درخوری از وی انجامید. تا آنکه روشنفکران ایرانی با گسترش کمونیسم در بینشان و ظهور حزب توده، به دو قطب مخالف تقسیم شدند. حجازی که از لحاظ سیاسی محافظهکاری ضدّ کمونیست و متنفر از شوروی بود، به شدت از سوی روشنفکران چپ مورد انتقاد (و حتّی تخطئه) قرار میگرفت. آنها آثار وی را بچّگانه، تهوّعآور، صرفاً در حد نوجوانان و بیمحتوا میدانستند؛ قضاوتی که نه از خلال مجموعه آثار وی و نه از روی وجاهتش، قابل اثبات نیست.
روزنامهها و مجلات، کماکان به انتشار ماجراهای عاشقانه (27) و رمانهای پرجنجال حادثهجویانه و دنبالهدار میپرداختند. از پرکارترین نویسندگان موجود در این سبک، حسینعلی مستعان بود (1904-83م.) که اشتهار ادبیاش صرفاً متکی بود بر قصّههای دنبالهدار عشقی و پرماجرایی که سرشار از شور و غلیان احساسات بود، بالأخص که نوجوانان را محفوظ میداشت. نامبرده قصههای زیادی ترجمه و بسیار بیش از آن نیز نگاشت. ترجمهی او از بینوایان (28) ویکتورهوگو (29) (1928-31م.) فوراً وی را انگشتنما کرده، تأثیر بسزایی بر نویسندگان همعصرش نهاد. آفت که میتوان گفت پرطرفدارترین داستان دنبالهدار او بود، در بیش از سیصد شماره از هفتهنامهی پرخوانندهی تهران مصوّر (1951-56م.) چاپ گردید
زندگی پرتلاطم دشتی و نوشتهها و ترجمههای منحصر به فردش که بسیاری از تکنگاریهای (18) وجیهالملّه درخصوص نقد ادبی را نیز شامل میشد، بیانگر تناقضهای لاینفک فرهنگ نوین ایرانی است. ترجمهی او از اثر ساموئل اسمایلز (19) به نام خودباوری (20) که تجسّمی است از آنچه فضایل و خاصیل ویکتوریایی (21) نامیده میشود، طیف وسیعی از خوانندگان را به سوی خود کشید (22)؛ در حالی که داستانهای کوتاه (23) موهن وی و تشکیلات محفلی ارائه شده از گذشتههای پررمز و راز نظیر زنان شوم (24) و قربانیان آرمانگرای مستأصل و اغفالشدهی آنها نیز از تیراژ بالایی برخوردار بودند. اصرار به تذکر و تعلیم که در اغلب رمانهای فوق الذکر یک گرایش درونی محسوب میگردد، در اینجا نیز به چشم میخورد. اما به جای ارائهی جزئیات واقعی در خصوص شکوه ایران پیش از اسلام، چنانچه در رمانهای تاریخی یادشده صورت میگرفت، به خواننده نحوهی چیدن میز غذا به طرزی آراسته و شیک که نشانی از نوکیسگی (25) و بازاریگری در آن نباشد، آموخته میشد (26). سبک دشتی را میتوان فیالفور از روی اصطلاحات بدیعی که به کار میبرد و در مواقع لزوم، استفاده از الفاظ عربی که نتیجهی تلمّذ علوم دینی توسط وی در ابتدا، و نیز الفاظ فرانسه به سبب آشنایی بعدیاش با این زبان بود، تشخیص داد. نزاکت سبک و بن مایههای به کاررفته از سوی او بازتابی است از میزان علاقهی شخصی و اشتیاقش برای یک زندگی خوب، غذای مطلوب، مطالعهی مطبوع و نیز دلبستگی عمیق وی به ادبیّات و علوم انسانی؛ که از او تصویر فردی دلزده را به نمایش میگذارد. و این وجهی است از زندگی وی، کاملاً مغایر با حیات سیاسیاش.
روزنامهها و مجلات، کماکان به انتشار ماجراهای عاشقانه (27) و رمانهای پرجنجال حادثهجویانه و دنبالهدار میپرداختند. از پرکارترین نویسندگان موجود در این سبک، حسینعلی مستعان بود (1904-83م.) که اشتهار ادبیاش صرفاً متکی بود بر قصّههای دنبالهدار عشقی و پرماجرایی که سرشار از شور و غلیان احساسات بود، بالأخص که نوجوانان را محفوظ میداشت. نامبرده قصههای زیادی ترجمه و بسیار بیش از آن نیز نگاشت. ترجمهی او از بینوایان (28) ویکتورهوگو (29) (1928-31م.) فوراً وی را انگشتنما کرده، تأثیر بسزایی بر نویسندگان همعصرش نهاد. آفت که میتوان گفت پرطرفدارترین داستان دنبالهدار او بود، در بیش از سیصد شماره از هفتهنامهی پرخوانندهی تهران مصوّر (1951-56م.) چاپ گردید. این داستان طی سالهای جنگ جهانی اوّل در تهران تنظیم شده و حول محور زندگی، جنایات و روابط عاشقانهی یک ژنرال ایرانی تحصیلکردهی غرب میچرخد. جواد فاضل (1915-61م.) بیشتر قصههای عشقی و سرشار از احساسات خود را در اطلاعات هفتگی به چاپ میرسانید. عناوین قصههایش نظیر عشق و اشک (1948 م.)، من تو را دوست دارم (1962 م.) و به یاد من باش (1963 م.)، به مندرجات نازکدلانهاش، اشاره دارد. نویسنده و روزنامهنگار شهیر، صدرالدین الهی نیز چندین داستان دنبالهدار در طول آن دوره و با اسامی متفاوت در هفتهنامهی تهران مصوّر نگاشت (30). داستانهای دنبالهدار، در روندی کم و بیش متداوم طی سالهای بعدی و توسط نویسندگانی همچون مجید دوامی و منوچهر مطیعی، انتشار مییافت و پس از وقفهای کوتاه به دنبال انقلاب سال 1978-79 م. با شدّت و حدّت از سر گرفته شده، در آثار بسیاری از نویسندگان زن، به اوج خود رسید.
بیشتر بخوانید :سهروردی و اشراقیان
محمد علی جمالزاده که اساساً به خاطر داستانهای کوتاهش مورد توجه است اوّلین رمان خود به نام دارالمجانین را در سال 1942 م. منتشر ساخت. این داستان، روایتی است غامض از مجموعه شخصیتهایی که در یک دارالمجانین گیر افتادهاند. آنها همچون شخصیتهای نمادین اجتماعی، متعلق به جناحهای متفاوت و متباین آن روز جامعهی ایرانی، چنان که در داستانهای پیشینش در یکی بود یکی نبود دیده میشود، به تصویر کشیده نشدهاند؛ بلکه افرادی هستند پیچیده که مابین مرز دیوانگی و عقلانیت دست و پا زده، آب در هاون میکوبند (31). رمان بعدی وی به نام قلتشن دیوان (1946 م.) کشمکشی است و ازلی بین خیر و شر که با انتشار راهآبنامه (1948 م.) و سر و ته یک کرباس یا اصفهاننامه (1955 م.) (32) که رمانی است در پرورش روح و کمال (33)، در دو مجلّد، دنبال شد. منتقدین (34) غالباً تمایزی بین آثار اوّلیهی جمالزاده، که به جهت بداعت و فصاحت کلام قابل تحسین بود، و آثار اخیرش که معتقدند تعمدا جهتدار و به دور از واقعیتهای جامعهی ایرانی و با دیدی برج عاجنشینانه تحریر شده، قایلند. اما چنین نگرشی اخیراً دست کم از سوی یکی از منتقدین، سخت به زیر سؤال برده شده است. (35)
رمانهای اجتماعی نخستین و دغدغههای خاطرشان در ارائهی صحنههای مهیّج و احساسبرانگیز و بیبرگی آنها در کشف اسلوب بدیع، از سوی نسلی جدید از نویسندگان که مهارتهای جدیدی را سالها پیش از شروع جنگ جهانی دوم به بوتهی آزمایش نهاده بودند، کنار گذارده شد. صادق هدایت که هم از جهت داستانهای کوتاهش (36) و هم از باب روایت (37) هایش درخور ستایش میباشد، عمیقترین تأثیر را بر روند ادبیّات داستانی قرن حاضر در ایران گذاشته است. قلم او طیف وسیعی از سبکها را دربر میگرفت. علاوه بر داستانهای کوتاه و مقالات ادبیاش، کتابی درخصوص عمر خیّام، فرهنگ عامّه (38) و نیز ترجمههایی از زبان فرانسه (39)، پنج داستان بلند نیز نوشته که عبارتند از: علویه خانم (40)، بوف کور (1937 م.) (41)، آب زندگانی (1944 م.) (42) حاجی آقا (1945 م.) (43) و فردا (1946 م.) (44)، و نیز چندین داستانوارهی طنزآمیز. با وجود تفاوت در نحوهی به تصویر کشیدن حیات و انسانیّت، همگی متفقالقول، چشماندازی هزار رنگ از دهههای 1930 و 1940 م. را ارائه میدهند. به عنوان مثال در حاجی آقا که توصیفی است طنزگونه از یک تاجر طمّاع، مزوّر، رشوهخوار و مرتجع در بازار، ناهمخوانی حلّ نشده مابین رسوم فاسد و تجدّد مبتذل، وی را به حریم امن خانه رهنمون میشود. حاجی که بالذّاته تجسّم تمام تضادّهای موجود در جامعهی درندشت میباشد، تبدیل به ذیوجودی نمادین از تنازعاتش میگردد (45).
چنین نوای ناهمخوانی، در جایجای سُرایش آهنگین هدایت به نام بوف کور (q.v) که تکنیک داستانسرایی در آن از قضاوتها و داوریهای تجویزگونه خودداری میکند، نیز به گوش میرسد. ساختار بوف کور به دو بخش تقسیم میشود؛ ابتدا روایتی است در صیغهی اوّل شخص مفرد توسط هنرمندی سنّتی که به طرزی وسواسگونه درگیر در کشیدنِ پیکری است خوشترکیب از زنی اثیری که صورت خیالِ وی را بر روی قلمدانها به تصویر میکشد؛ در بخش دوم تصویر زن به کلّ دگرگون شده، به همسر وی، همو که نهایتاً قاتلش میگردد، مبدّل میشود. در مسیر داستان، حوادث و صحنهها، بازتاب و انعکاس یکدیگرند و این در حالی است که زمان در داستان روندی طولی نداشته، رؤیا و واقعیّت چون کلافی در هم تابیدهاند. دوسویگی بارز رمان تأثیری شبحوار که تا مدتها با خواننده میماند، بر وی مینهد. این داستان، به بسیاری زبانها ترجمه شده و به میزان قابل توجهی انتقادات ادبی را برانگیخته؛ و از سوی بنیانگذار مکتب سوررئالیست (46) یعنی آندره برُتون (47) در «لادنهای بنفش» (48) (49) به نهایت، تحسین شده است. چه بسا سرنوشتسازترین اثر در حیطهی ادبیّات داستانی ایران درخصوص تنویر افکار عمومی با «قرائت خط به خط» و «نقد ادبی» از سوی منتقدان ایرانی و غیره، همین کتاب باشد (50)، همچنانکه گاه نیز قربانی کلّیگوییهای شتابزده گشته است. در تمام مدّتی که بوف کور منبع و طنینانداز ادبیّات جهان محسوب میشد، شگفتا که همچنان ایرانی ماند (51)، نمود تأثیر آن بر ادبیّات داستانی در ایران را میتوان در نوشتههای نسلهای بعدی نویسندگان تجربی، همچون هوشنگ گلشیری، تقی مدرّسی و بهرام صادقی مشاهده کرد.
بزرگ علوی (1907-97 م.) نیز همچون هدایت تحت تأثیر تئوریهای روانشناسانهی نوین و تکنیکهای جدید داستانسرایی بود. مجموعه داستانهای زندان وی به نام ورق پارههای زندان (1941 م.) (52)، ونامهها (1952 م.) و همچنین گزارش دستگیری و زندگیاش در زندان تحت نام پنجاه و سه نفر (1942 م.)، وی را به عنوان اوّلین نویسندهی ایرانی که زندگی در زندان را به شیوهای واقعگرایانه و بیطرفانه توصیف نموده و کسی که سبکی متفاوت از وقایعنگاری سنّتی زندان (حبسیّات) را ابداع کرده، میشناساند. تأثر وی در نوشتههای بعدی از همین دست قابل ردیابی است (53). برخلاف سایر نویسندگان متنفذ همعصرش که دستی در ارائهی آثار ادبی داشتند، شهرت علوی تنها به چند تصنیف محدود میشود. رمان تحسینبرانگیز وی به نام چشمهایش (1952 م.) (54)، که در آن خطّ مشی، تحلیل روان شناختی و رمانتیسیسم (55)، به آرامی در زبانی شعرگونه تلفیق میگردند، در قالبی منسجم، داستان عشق هنرمندی را که نقشی کلیدی در جناحهای مخالف و زیرزمینی طیّ آخرین روزهای حکومت رضاشاه دارد، با دختری تحصیلکرده اما دارای تربیت اشرافی، به تصویر میکشاند. چشمهایش جنجال زیادی برانگیخت و مخاطبین فراوانی را مجذوب خود ساخت (56). آثار علوی در ایران مابین سالهای 1952-1979 م. قدغن گردید. داستان کوتاه اما به واقع طویل وی به نام میرزا (1968 م.) (57)، و رمان سالاریها (1979 م.) در دوران تبعید نگاشه شده و در برلین شرقی به چاپ رسیدند. کارهای آخرین وی نظیر موریانهها (1993 م.) که به تشریح سالهای آخر حکومت پهلوی از نقطه نظر یکی از مأموران مخفی «ساواک» میپردازد، به طور قابل ملاحظهای از فضایل ادبی بیبهره است. (58)
دههی 1940 م. معرّف دورهای است زودگذر و کمیاب از آزادی بیان در ایران که طی آن فعالیتهای سیاسی و ادبی بخصوص با ماهیت بحث و جدل رونق گرفت. از طرفی این دوران شاهدی بود بر تغییرات تدریجی و جابجایی به سمت سلایق و تمایلات ادبی، و زبان انگلیسی جایگزین زبان فرانسه به عنوان زبان منتخب خارجی گردید. نویسندگان برخاسته از اتّحاد شوروی و سایر ممالک بلوک شرق، روز به روز مردمیتر میشدند. رهایی تدریجی از دغدغهی ذهن درخصوص روند و مضمون داستان (چنانچه مثلاً در مورد هدایت دیده میشود)، اوّلین نمودهای خود را در آثار آتی رماننویسانی از این نسل، بازیافت. درحالی که برخی نویسندگان نظیر رسول پرویزی (1919-77 م.) و جلال آل احمد (1923-69 م.)، روشهای سنّتی داستاننویسی را ترجیح میدادند و کم و بیش رئالیستی (59) را پیش گرفتند، نویسندگان نسل نوپا همچون غلامحسین قریب (متولّد 1923 م.)، نویسندهی افسانهی ساربان (1948 م.)؛ سوررئالیسم (60) را که پیش از آن از سوی هدایت به ادبیّات فارسی معرفی شده بود، به محک آزمایش مینهادند. گرایشهای ادبی مختلف به خوبی در اوّلین نشست نویسندگان ایرانی که به تمهید انجمن ایران و شوروی برگزار گردید (تهران، 1946 م.) آشکار گشت. با آنکه اکثریت آرا با چپگرایان بود اما مجال شنیدن نظرات مخالف نیز داده شد و مرتبهای از مناظرات فاضلانه و غالباً پرشور به معرض نمایش گذارده شد که تا سالهای سال، نظیر آن دیگر دیده نشد. لازم به ذکر است که موج دوم رماننویسان، همچون بهآذین (محمود اعتمادزاده)، صادق چوبک، سیمین دانشور و آل احمد، زندگی ادبی خود را در همین دوره آغاز کرده اند؛ هرچند که اغلب آثار معتبر آنان تقریباً پس از سال 1953 م. به منصهی ظهور رسید.
پینوشتها:
1- naturalist.
2- Emile Zola.
3- مسکوب، ص 90.
4- آجودانی، 1997 م.، ص 49؛ کریمی-حکاک، 1995م.، عبادیان، صص 75-98.
5- کامشاد، 1966 م.، صص 83-84.
6- مسکوب، ص 170.
7- یارشاطر، 1988 م.، ص 34.
8- شمارگان.
9- یارشاطر، 1988 م.، ص 34.
10- Im Western nichts Neues.
11- Erich Maria Remarque.
12- خانلری، ص 153.
13- عابدینی، 1978-95 م.، ج 1، صص 44-45.
14- romanticism.
15- nihilism.
16- کامشاد، 1966 م.، ص 63.
17- همو، 1966 م.، صص 69-84.
18- monographs.
19- Sumuel Smiles.
20- Self Help شادروان علی دشتی این اثر را تحت عنوان اعتماد به نفس ترجمه کرده است.
21- Victorian.
22- novella.
23- Knorzer, p. 108.
24- femmes fatales.
25- noveau riche.
26- جادو، چاپ چهارم، 1975 م.، صص 120-21.
27- romance.
28- Les Miserables.
29- Victor Hugo.
30- در این باره نکـ. س. الهی، «درآمدی بر مقولهی پاورقینویسی در ایران»، ایران شناسی، س 10، ش 40.
31- کاتوزیان، 1988 م.، صص 49-68؛ فرزانه، صص 38-46.
32- tr. W. L. Heston as Isfahan is half the World. Memories of a Persian Boythood. Prinecetob. 1983; 1955.
33- bildungsroman.
34- کامشاد، 1998 م.، ص 112؛ براهنی، 1969 م.، ص 561.
35- کاتوزیان، 1998 م.، ص 50.
36- short story.
37- novella.
38- folklore.
39. گلبُن، صص 19-53.
40- 1993. tr, Ch. Rejhan into French as Mme Alavieh, Paris, 1997; q.v.
41- 1937; tr.D.P. Costello as the Blind Owl, London, 1957; tr. R. Lescot into French as La Chouette aveugle, Paris, 1953; q.v.
42- tr. M. E. and F. Earzan as L'eau de jouvence Paris, 1996, 1944.
43- tr. G. M. Wickens as Haji Agha: Portrait of an Iranian Cofidence Man, Austin, Tex., 1979: tr into French by G. Lazard az Haji Aga, paris, 1996; 19450
44- tr. L. Ray as "Tomorrow", New. Lett Review 24, 1964, pp. 91-99, 1946.
45- منافزاده، ص 57.
46- surrealist.
47- André Breton.
48- Des Capucines violettes.
49- Medium 8، ژوئن 1953 م.
50- یارشاطر، 1971 م.، همو، 1979 م.، هیلمن، 1978 م.؛ فرزانه بیر، 1990 م.؛ آ. نفیسی، 1992م.؛ شمیسا، کاتوزیان، 1994 م.؛ یاوری، 1995 م.، ستاری.
51- Beard, 1990. pp. 1-42; Hillmann, 1988, p. 296؛ سپانلو، 1989 م.، ص 27؛ یارشاطر، 1988 م.، ص 323.
52- tr., in Raffat, pp. 115-96.
53- رفعت، صص 2-11.
54- tr. J.O'kane as Her Eyes, Lanham, Md. 1989.
55- romanticism.
56- کامشاد، 1966 م.، ص 120.
57- tr. by J. Wikls as "Mirza" in H. Moayyad, ed., Stories From Iran: A Chicago Anthology 1921-91, Chicago, 1991. pp. 61-85.
58- عابدینی، 1987-98م.، ج 2، صص 30-35.
59- realistic.
60- surrealism.
منبع مقاله: گروه نویسندگان، (1391) ادبیّات داستانی در ایران زمین، ترجمه پیمان متین، تهران: امیرکبیر، چاپ سوم.
رمانهای اجتماعی نخستین و دغدغههای خاطرشان در ارائهی صحنههای مهیّج و احساسبرانگیز و بیبرگی آنها در کشف اسلوب بدیع، از سوی نسلی جدید از نویسندگان که مهارتهای جدیدی را سالها پیش از شروع جنگ جهانی دوم به بوتهی آزمایش نهاده بودند، کنار گذارده شد. صادق هدایت که هم از جهت داستانهای کوتاهش (36) و هم از باب روایت (37) هایش درخور ستایش میباشد، عمیقترین تأثیر را بر روند ادبیّات داستانی قرن حاضر در ایران گذاشته است. قلم او طیف وسیعی از سبکها را دربر میگرفت. علاوه بر داستانهای کوتاه و مقالات ادبیاش، کتابی درخصوص عمر خیّام، فرهنگ عامّه (38) و نیز ترجمههایی از زبان فرانسه (39)، پنج داستان بلند نیز نوشته که عبارتند از: علویه خانم (40)، بوف کور (1937 م.) (41)، آب زندگانی (1944 م.) (42) حاجی آقا (1945 م.) (43) و فردا (1946 م.) (44)، و نیز چندین داستانوارهی طنزآمیز. با وجود تفاوت در نحوهی به تصویر کشیدن حیات و انسانیّت، همگی متفقالقول، چشماندازی هزار رنگ از دهههای 1930 و 1940 م. را ارائه میدهند. به عنوان مثال در حاجی آقا که توصیفی است طنزگونه از یک تاجر طمّاع، مزوّر، رشوهخوار و مرتجع در بازار، ناهمخوانی حلّ نشده مابین رسوم فاسد و تجدّد مبتذل، وی را به حریم امن خانه رهنمون میشود. حاجی که بالذّاته تجسّم تمام تضادّهای موجود در جامعهی درندشت میباشد، تبدیل به ذیوجودی نمادین از تنازعاتش میگردد (45).
چنین نوای ناهمخوانی، در جایجای سُرایش آهنگین هدایت به نام بوف کور (q.v) که تکنیک داستانسرایی در آن از قضاوتها و داوریهای تجویزگونه خودداری میکند، نیز به گوش میرسد. ساختار بوف کور به دو بخش تقسیم میشود؛ ابتدا روایتی است در صیغهی اوّل شخص مفرد توسط هنرمندی سنّتی که به طرزی وسواسگونه درگیر در کشیدنِ پیکری است خوشترکیب از زنی اثیری که صورت خیالِ وی را بر روی قلمدانها به تصویر میکشد؛ در بخش دوم تصویر زن به کلّ دگرگون شده، به همسر وی، همو که نهایتاً قاتلش میگردد، مبدّل میشود. در مسیر داستان، حوادث و صحنهها، بازتاب و انعکاس یکدیگرند و این در حالی است که زمان در داستان روندی طولی نداشته، رؤیا و واقعیّت چون کلافی در هم تابیدهاند. دوسویگی بارز رمان تأثیری شبحوار که تا مدتها با خواننده میماند، بر وی مینهد. این داستان، به بسیاری زبانها ترجمه شده و به میزان قابل توجهی انتقادات ادبی را برانگیخته؛ و از سوی بنیانگذار مکتب سوررئالیست (46) یعنی آندره برُتون (47) در «لادنهای بنفش» (48) (49) به نهایت، تحسین شده است. چه بسا سرنوشتسازترین اثر در حیطهی ادبیّات داستانی ایران درخصوص تنویر افکار عمومی با «قرائت خط به خط» و «نقد ادبی» از سوی منتقدان ایرانی و غیره، همین کتاب باشد (50)، همچنانکه گاه نیز قربانی کلّیگوییهای شتابزده گشته است. در تمام مدّتی که بوف کور منبع و طنینانداز ادبیّات جهان محسوب میشد، شگفتا که همچنان ایرانی ماند (51)، نمود تأثیر آن بر ادبیّات داستانی در ایران را میتوان در نوشتههای نسلهای بعدی نویسندگان تجربی، همچون هوشنگ گلشیری، تقی مدرّسی و بهرام صادقی مشاهده کرد.
بزرگ علوی (1907-97 م.) نیز همچون هدایت تحت تأثیر تئوریهای روانشناسانهی نوین و تکنیکهای جدید داستانسرایی بود. مجموعه داستانهای زندان وی به نام ورق پارههای زندان (1941 م.) (52)، ونامهها (1952 م.) و همچنین گزارش دستگیری و زندگیاش در زندان تحت نام پنجاه و سه نفر (1942 م.)، وی را به عنوان اوّلین نویسندهی ایرانی که زندگی در زندان را به شیوهای واقعگرایانه و بیطرفانه توصیف نموده و کسی که سبکی متفاوت از وقایعنگاری سنّتی زندان (حبسیّات) را ابداع کرده، میشناساند. تأثر وی در نوشتههای بعدی از همین دست قابل ردیابی است (53). برخلاف سایر نویسندگان متنفذ همعصرش که دستی در ارائهی آثار ادبی داشتند، شهرت علوی تنها به چند تصنیف محدود میشود. رمان تحسینبرانگیز وی به نام چشمهایش (1952 م.) (54)، که در آن خطّ مشی، تحلیل روان شناختی و رمانتیسیسم (55)، به آرامی در زبانی شعرگونه تلفیق میگردند، در قالبی منسجم، داستان عشق هنرمندی را که نقشی کلیدی در جناحهای مخالف و زیرزمینی طیّ آخرین روزهای حکومت رضاشاه دارد، با دختری تحصیلکرده اما دارای تربیت اشرافی، به تصویر میکشاند. چشمهایش جنجال زیادی برانگیخت و مخاطبین فراوانی را مجذوب خود ساخت (56). آثار علوی در ایران مابین سالهای 1952-1979 م. قدغن گردید. داستان کوتاه اما به واقع طویل وی به نام میرزا (1968 م.) (57)، و رمان سالاریها (1979 م.) در دوران تبعید نگاشه شده و در برلین شرقی به چاپ رسیدند. کارهای آخرین وی نظیر موریانهها (1993 م.) که به تشریح سالهای آخر حکومت پهلوی از نقطه نظر یکی از مأموران مخفی «ساواک» میپردازد، به طور قابل ملاحظهای از فضایل ادبی بیبهره است. (58)
دههی 1940 م. معرّف دورهای است زودگذر و کمیاب از آزادی بیان در ایران که طی آن فعالیتهای سیاسی و ادبی بخصوص با ماهیت بحث و جدل رونق گرفت. از طرفی این دوران شاهدی بود بر تغییرات تدریجی و جابجایی به سمت سلایق و تمایلات ادبی، و زبان انگلیسی جایگزین زبان فرانسه به عنوان زبان منتخب خارجی گردید. نویسندگان برخاسته از اتّحاد شوروی و سایر ممالک بلوک شرق، روز به روز مردمیتر میشدند. رهایی تدریجی از دغدغهی ذهن درخصوص روند و مضمون داستان (چنانچه مثلاً در مورد هدایت دیده میشود)، اوّلین نمودهای خود را در آثار آتی رماننویسانی از این نسل، بازیافت. درحالی که برخی نویسندگان نظیر رسول پرویزی (1919-77 م.) و جلال آل احمد (1923-69 م.)، روشهای سنّتی داستاننویسی را ترجیح میدادند و کم و بیش رئالیستی (59) را پیش گرفتند، نویسندگان نسل نوپا همچون غلامحسین قریب (متولّد 1923 م.)، نویسندهی افسانهی ساربان (1948 م.)؛ سوررئالیسم (60) را که پیش از آن از سوی هدایت به ادبیّات فارسی معرفی شده بود، به محک آزمایش مینهادند. گرایشهای ادبی مختلف به خوبی در اوّلین نشست نویسندگان ایرانی که به تمهید انجمن ایران و شوروی برگزار گردید (تهران، 1946 م.) آشکار گشت. با آنکه اکثریت آرا با چپگرایان بود اما مجال شنیدن نظرات مخالف نیز داده شد و مرتبهای از مناظرات فاضلانه و غالباً پرشور به معرض نمایش گذارده شد که تا سالهای سال، نظیر آن دیگر دیده نشد. لازم به ذکر است که موج دوم رماننویسان، همچون بهآذین (محمود اعتمادزاده)، صادق چوبک، سیمین دانشور و آل احمد، زندگی ادبی خود را در همین دوره آغاز کرده اند؛ هرچند که اغلب آثار معتبر آنان تقریباً پس از سال 1953 م. به منصهی ظهور رسید.
پینوشتها:
1- naturalist.
2- Emile Zola.
3- مسکوب، ص 90.
4- آجودانی، 1997 م.، ص 49؛ کریمی-حکاک، 1995م.، عبادیان، صص 75-98.
5- کامشاد، 1966 م.، صص 83-84.
6- مسکوب، ص 170.
7- یارشاطر، 1988 م.، ص 34.
8- شمارگان.
9- یارشاطر، 1988 م.، ص 34.
10- Im Western nichts Neues.
11- Erich Maria Remarque.
12- خانلری، ص 153.
13- عابدینی، 1978-95 م.، ج 1، صص 44-45.
14- romanticism.
15- nihilism.
16- کامشاد، 1966 م.، ص 63.
17- همو، 1966 م.، صص 69-84.
18- monographs.
19- Sumuel Smiles.
20- Self Help شادروان علی دشتی این اثر را تحت عنوان اعتماد به نفس ترجمه کرده است.
21- Victorian.
22- novella.
23- Knorzer, p. 108.
24- femmes fatales.
25- noveau riche.
26- جادو، چاپ چهارم، 1975 م.، صص 120-21.
27- romance.
28- Les Miserables.
29- Victor Hugo.
30- در این باره نکـ. س. الهی، «درآمدی بر مقولهی پاورقینویسی در ایران»، ایران شناسی، س 10، ش 40.
31- کاتوزیان، 1988 م.، صص 49-68؛ فرزانه، صص 38-46.
32- tr. W. L. Heston as Isfahan is half the World. Memories of a Persian Boythood. Prinecetob. 1983; 1955.
33- bildungsroman.
34- کامشاد، 1998 م.، ص 112؛ براهنی، 1969 م.، ص 561.
35- کاتوزیان، 1998 م.، ص 50.
36- short story.
37- novella.
38- folklore.
39. گلبُن، صص 19-53.
40- 1993. tr, Ch. Rejhan into French as Mme Alavieh, Paris, 1997; q.v.
41- 1937; tr.D.P. Costello as the Blind Owl, London, 1957; tr. R. Lescot into French as La Chouette aveugle, Paris, 1953; q.v.
42- tr. M. E. and F. Earzan as L'eau de jouvence Paris, 1996, 1944.
43- tr. G. M. Wickens as Haji Agha: Portrait of an Iranian Cofidence Man, Austin, Tex., 1979: tr into French by G. Lazard az Haji Aga, paris, 1996; 19450
44- tr. L. Ray as "Tomorrow", New. Lett Review 24, 1964, pp. 91-99, 1946.
45- منافزاده، ص 57.
46- surrealist.
47- André Breton.
48- Des Capucines violettes.
49- Medium 8، ژوئن 1953 م.
50- یارشاطر، 1971 م.، همو، 1979 م.، هیلمن، 1978 م.؛ فرزانه بیر، 1990 م.؛ آ. نفیسی، 1992م.؛ شمیسا، کاتوزیان، 1994 م.؛ یاوری، 1995 م.، ستاری.
51- Beard, 1990. pp. 1-42; Hillmann, 1988, p. 296؛ سپانلو، 1989 م.، ص 27؛ یارشاطر، 1988 م.، ص 323.
52- tr., in Raffat, pp. 115-96.
53- رفعت، صص 2-11.
54- tr. J.O'kane as Her Eyes, Lanham, Md. 1989.
55- romanticism.
56- کامشاد، 1966 م.، ص 120.
57- tr. by J. Wikls as "Mirza" in H. Moayyad, ed., Stories From Iran: A Chicago Anthology 1921-91, Chicago, 1991. pp. 61-85.
58- عابدینی، 1987-98م.، ج 2، صص 30-35.
59- realistic.
60- surrealism.
منبع مقاله: گروه نویسندگان، (1391) ادبیّات داستانی در ایران زمین، ترجمه پیمان متین، تهران: امیرکبیر، چاپ سوم.
بیشتر بخوانید :
مرزهای دوستی کجاست
مرزها در خانواده
مرز اطاعت از پدر و مادر