چکیده :
همیشه شرایط سخت و بد می تواند ما را دچار چالش و یک ضربه روحی نماید ، در زمان مواجهه با خبر بد و یا شرایط بد خیلی مهم است که چه رفتاری از خود نشان می دهیم و به چه جایگاهی می رسیم بهتر است شرایط بد را بپذیریم و آن را مثل یک خواب و یا خیال ندانیم و بدانیم که این شرایط بد به وجود آمده مربوط به ماست و ما در آن جای گرفته ایم پس با پذیرش منطقی اتفاق بد ، وارد مرحله ای می شویم که به فکر چاره و یا کم کردن اثرات آن اتفاق بد می کنیم و با رفتار صحیح می توانیم بهتر با مشکلات مواجه شویم و با رفتار غلط و برداشت منفی از اتفاقات بد می توانیم اتفاقات بد جدید تری را ایجاد کنیم .
تعداد کلمات : 1710 / تخمین زمان مطالعه : 9 دقیقه
همیشه شرایط سخت و بد می تواند ما را دچار چالش و یک ضربه روحی نماید ، در زمان مواجهه با خبر بد و یا شرایط بد خیلی مهم است که چه رفتاری از خود نشان می دهیم و به چه جایگاهی می رسیم بهتر است شرایط بد را بپذیریم و آن را مثل یک خواب و یا خیال ندانیم و بدانیم که این شرایط بد به وجود آمده مربوط به ماست و ما در آن جای گرفته ایم پس با پذیرش منطقی اتفاق بد ، وارد مرحله ای می شویم که به فکر چاره و یا کم کردن اثرات آن اتفاق بد می کنیم و با رفتار صحیح می توانیم بهتر با مشکلات مواجه شویم و با رفتار غلط و برداشت منفی از اتفاقات بد می توانیم اتفاقات بد جدید تری را ایجاد کنیم .
تعداد کلمات : 1710 / تخمین زمان مطالعه : 9 دقیقه
نویسنده: سلستین چوا
مترجم: حسین افرا
ما همه مشکل داریم، نکته ای که ما را متمایز می کند نحوه مواجهه با این مشکلات است.(نویسنده ناشناس). تا به حال پیش آمده که پشت سر هم برایتان اتفاقات بد بیفتد ؟ که فکر کنید کل دنیا در مقابل شما قرار گرفته ؟ که هر کاری کنید باز هم اوضاع بد پیش برود ؟ شما تنها نیستید ، اتفاقات بد برای همه ی انسان ها می افتند، من هم مستثنی نیستم . اخیرا مجموعه ای از اتفاقات بد را تجربه کرده ام که می خواهم با شما به اشتراک بگذارم . مدتی پیش، مشغول کار روی کتاب اینترنتی در شرف انتشار خود بودم . این کتاب در آن زمان اولویت نخست من بود و شبانه روز به طور خستگی ناپذیر روی آن کار می کردم . بعد از کلی کار سخت، نود درصد کار را انجام داده بودم. که در آن زمان ششصد و سی صفحه بود . ((نسخه نهایی تقریبا هشتصد صفحه بود)) من از پیشرفت کارم خوشحال و راضی بودم، جلد کتاب و مقدمه ی آن آماده بود. مقاله ها چیده شده بودند، ترتیب درست بود و ساختار شکل گرفته بود. صفحه آرایی کامل شده بود _کتاب برای هفته ی آینده در نوبت انتشار بود.
سری حوادث ناگوار
یک روز عصر به خانه رسیدم، پشت کامپیوتر نشستم، پوشه فایل کتاب را باز کردم تا کارم را شروع کنم، چهره وحشتزده من را تصور کنید، وقتی به مونیتور نگاه کردم و دیدم طراحی جلد کتاب، نسخه ی قدیمی آن بود. گیج و سردرگم، تعداد صفحات را چک کردم، چهارصد و سی صفحه بود، دویست صفحه کم تر از نسخه ی آخر! این، نسخه ی قدیمی بود که چند روز پیش رویش کار می کردم، مبهوت شده بودم. باورم نمی شد که چه اتفاقی دارد می افتد، من همیشه مراقب فایل ها و اطلاعات خودم بودم، مخصوصا با تجارب ناگوار قبلی که از اضافه کاری های ناشی از تخریب اطلاعات و اتفاقات دیگر داشتم. به نظر می رسید یک اشکال نرم افزاری باعث شده باشد یک نسخه ی قدیمی تر روی نسخه ی جدید ذخیره شده باشد، با این که من آخرین نسخه را ذخیره کرده بودم. کتاب تقریبا تمام شده بود، و آماده انتشار بود که آخرین نسخه ی آن ناپدید شد. این اتفاق نا امید کننده بود،حتی راستش را بخواهید، افسرده کننده. بعد از پانزده دقیقه دور خود چرخیدن، با خودم کنار آمدم که آخرین نسخه از دست رفته است.
دویست صفحه نوشته و ساعت های بسیاری تلاش، همه از دست رفت. تمرکز بر اتفاقی که می توانست بیفتد. به طرز جالبی ، اوقاتی که احساس بیکاری و بیهودگی کرده ام، زیاد با این حس کلنجار نرفته ام، تقریبا بلافاصله بعد اینکه متوجه شدم اطلاعاتم از دست رفته، سریعا مشغول به کار شدم. تغییراتی که در نسخه ی قبلی نبود لیست کردم تا بتوانم دوباره آن ها را اعمال کنم. آن ها را به لیست کارهایی که باید انجام بدهم اضافه کردم و برنامه هایم را در یک جدول نوشتم تا بتوانم کتاب را به تاریخی که برای انتشار تعیین کرده بودم، برسانم. تصمیم گرفته بودم به برنامه ریزی خود برای انتشار پایبند بمانم و قصد نداشتم اجازه بدهم این وقفه من را از برنامه عقب بیندازد.
ناامید شده بودم؟ البته. افکاری مثل ((لعنتی، باید یک نسخه پشتیبان دستی تهیه می کردم)) و (( اصلا چطور این اتفاق افتاد )) در سر داشتم. ولی این افکار گذرا بودند. من را سرخورده نمی کردند. بیشتر از هرچیز دیگری، احساس تعهد و مسئولیت می کردم. درحالی که یک کار عالی از دست رفته بود، من عزمم را برای برگشتن به روال کار جزم کرده بودم، چون از تاسف خوردن برای اتفاقی که افتاده چیزی عایدم نمی شد.
مهم نیست چه فکری می کنید، فقط شما نیستید که این شرایط را دارید، در گوشه ای از دنیا، یک نفر دقیقا دارد به مساله ای که شما را مشغول کرده فکر می کند. کس دیگری هم احساس سرخوردگی و ناراحتی دارد و به این فکر می کند که چرا در این شرایط قرار گرفته است. این که بدانید فقط شما نیستید که این مشکل را دارید کمک می کند از این ذهنیت که شما قربانی هستید رها شوید.
رفتارهای منفی اکتسابی ما
اتفاقات منفی زیادی احتمال دارد در طول یک روز برای ما بیفتد از مسائل کوچکی مثل ریختن قهوه، گیر کردن در ترافیک ، گم کردن کلیدهایمان و سرزنش و انتقاد دیگران گرفته تا اتفاقات بزرگتری مثل تصادف اتومبیل ، از دست دادن چیزهای ارزشمند مان ، به هم خوردن روابط و از دست دادن شغلمان . هربار که اتفاق بدی برایمان می افتد، بروز دادن یکی از رفتارهایی که در ادامه به آن ها اشاره می کنیم آسان ترین راه است.
خود را قربانی دانستن: از خودمان می پرسیم ((چرا این اتفاق دارد برای من می افتد؟ چرا اینقدر بدشانسم؟ چرا این اتفاق برای کس دیگری نمیافتد؟ این منصفانه نیست!))
خشمگین شدن : ما خشم خود را بر سر شرایط ، یا حتی بر سر مردم اطرافمان ، به خاطر اتفاقی که دارد می افتد خالی می کنیم.
سرزنش کردن خود : ما با اظهاراتی مانند (( چرا اینقدر احمقم که آن کار را کردم)) یا ((فقط کسی مثل من می تواند چنین اشتباه احمقانه ای را انجام بدهد)) خودمان را سرزنش و تخریب می کنیم. در دام افسردگی افتادن :برای عده ای از ما که سابقه ی افسردگی داشته ایم، امکان برگشت به افسردگی در صورت مدیریت نکردن احساساتمان وجود دارد.
دلمردگی و تسلیم شدن : ما امیدمان را از دست می دهیم، یا حتی بدتر، تسلیم می شویم. به این نتیجه می رسیم که ارزشش را ندارد ، که همه دنیا بر ضد ما شده است ، و باید کاملا دست از مبارزه و تلاش برداریم.
نه راه مواجهه با شرایط بد
مسئله این است که ، تا زمانی که در این دنیا زندگی می کنید ، شما هم در معرض هرج و مرج، فراز و نشیب ها، خوب و بد ها و اتفاقات مثبت و منفی زندگی هستید. شما تنها انسانی نیستید که با این مسائل مواجه می شوید. موردی که شما را از بقیه مجزا می کند ، روشی است که برای مقابله با این شرایط انتخاب می کنید ، مواردی که در ادامه می خوانید، قدم های شخصی من برای مقابله با این شرایط و خلق فرصت های خوب از آن هاست.
نا امید نشوید
سختی ها در خود انباشته نکنید چون ممکن است از هم بپاشید. راجع به آن ها با یک دوست حرف بزنید، یک گوش شنوا بسیار به شما کمک می کند، ورزش کنید و تنش را از خود دور کنید. مشکل خود را بیان کنید.
بدانید که تنها نیستید
مهم نیست چه فکری می کنید، فقط شما نیستید که این شرایط را دارید، در گوشه ای از دنیا، یک نفر دقیقا دارد به مساله ای که شما را مشغول کرده فکر می کند. کس دیگری هم احساس سرخوردگی و ناراحتی دارد و به این فکر می کند که چرا در این شرایط قرار گرفته است. این که بدانید فقط شما نیستید که این مشکل را دارید کمک می کند از این ذهنیت که شما قربانی هستید رها شوید.
ناامیدی مشکلی را حل نمی کند
مشکل شما چه شما را آشفته کند، چه با آرامش راجع به آن فکر کنید، باقی می ماند. اگر سراسیمگی شما مانع از اتخاذ تصمیمات مناسب شود، مشکل شما به مرور مشکلات بیشتری ایجاد می کند. من می دانستم ناامیدی دویست صفحه از دست رفته ی من را برنمی گرداند، پس ترجیحا روی این تمرکز کردم که چه کاری می توانم برای حل این مشکل انجام دهم (6#)
بدانید همیشه یک انتخاب دارید.
هر اتفاقی که بیفتد ، شما همیشه یک انتخاب برای واکنش نشان دادن دارید. در شرایطی که ممکن است قادر به کنترل اتفاقاتی که برایتان می افتند نباشید، یقینا قادر به کنترل رفتار خود هستید. ممکن است با بدترین اتفاقات دنیا مواجه شوید، ولی اگر انتخاب کنید که اجازه ندهید این مشکلات روی شما اثر بگذارند، این اتفاقات تاثیری روی شما نخواهند داشت.
مشکل را مجسم و تحلیل کنید
حادثه حادثه است، ما مسئول احساساتی هستیم که این حوادث به ما می دهند. احساسات را کنار بگذارید و روی خود شرایط تمرکز کنید، این کار کمک می کند واکنش مناسب تری نشان دهید.
روی کاری که از دست تان برمی آید تمرکز کنید.
عمل کردن به شما قدرت و اختیار می دهد. برای شما فرصت خلق می کند و به شما راه حل ارائه می کند. با عمل کردن و قدم برداشتن شما دیگر آدم کم اثری روی شرایط خود نیستید، بلکه یک فرد مبتکر هوشیار هستید.
در زمان نیاز، کمک بخواهید
کمک خواستن اگر باعث بهبود شرایط شود، هیچ اشکالی ندارد. به یاد داشته باشید، شما تنها کسی نیستید که این مشکل را دارید (2#)
بیشتر بدانید : جدیث پرهیز از همنشین بد و گفتار شر
مشکل را به چشم مانعی ببینید که باید از آن عبور کنید
زندگی، سفری در مسیر یادگیری و رشد است، و هر اتفاقی به دلیلی می افتد. موانع چیزهایی هستند که جلوی شما را برای رسیدن به اهدافتان می گیرند،اگر شما به طور مداوم بر این مشکلات غلبه کنید، بالاخره به چیزی که می خواهید می رسید.
درسی را که گرفته اید معین کنید
همیشه و در هر شرایطی درس هایی برای آموختن وجود دارد . به شخصه ، آموختم که با دقت از همه ی کارهایی که از این به بعد انجام می دهم، یک نسخه ی پشتیبان تهیه کنم – حتی فایل هارا در نسخه های مختلف ذخیره کنم تا اگر آخرین نسخه از بینرفت، بتوانم نسخه ی ماقبل آخر را بازیافت کنم. تا زمانی که شما با مشکلات به صورت سازنده مواجه شوید ، هیچ مسئله ای نمی تواند شما را شکست دهد ، دیگر مهم نیست زندگی چه اتفاقات بدی را پیش روی شما قرار می دهد . کدام قسمت این مقاله برایتان مفید بود؟ لطفا در قسمت نظرات در پایین صفحه آن را با دیگران به اشتراک بگذارید.
برگرفته ازسایت: www.tinybuddha.com