تقسیم‌بندی علم (قسمت اول)

معرفت را می‌توان به دو گروه تقسیم کرد: معارف اعتقادی که بر مبنای باور فرد قرار دارد؛ معارف پژوهشی که بر شک علمی استوار است. علوم محض به دو شاخه‌ی علوم طبیعی و علوم اجتماعی تقسیم می‌شوند.
يکشنبه، 27 آبان 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تقسیم‌بندی علم (قسمت اول)
تقسیم‌بندی علم بر مبنای ایمان و باور فرد معتقد به آن قرار دارد
 
چکیده:
معرفت را می‌توان به دو گروه تقسیم کرد: معارف اعتقادی که بر مبنای باور فرد قرار دارد؛ معارف پژوهشی که بر شک علمی استوار است. علوم محض به دو شاخه‌ی علوم طبیعی و علوم اجتماعی تقسیم می‌شوند. علوم اجتماعی معرفت‌هایی ایدئولوژیک‌اند، یعنی دیدگاه‌های پژوهشگر در روش پژوهش و نگرش او تأثیر زیادی دارد، درنتیجه این علوم عینیت علوم طبیعی را ندارند.
 
تعداد کلمات: 1635 / تخمین زمان مطالعه:  8 دقیقه
 
تقسیم‌بندی علم (قسمت اول)
نویسنده: محمد رضا توکلی صابری
 
دانش‌ورزی به معنای علوم تجربی یکی از اقسام معرفت است، همان طور که فلسفه، کلام، ادبیات و تاریخ نیز یکی از اقسام معرفت هستند. معرفت نیز مجموعه‌ی اطلاعات و دانستنی‌هایی است که مغز ما با آن‌ها سروکار دارد. معرفت را نیز می‌توان به دو گروه تقسیم‌بندی کرد:
گروه اول، حوزه‌ی معارف اعتقادی (belief field) که بر مبنای ایمان و باور فرد معتقد به آن قرار دارد؛ اعتقاد به چیزی که به طور مادی وجود ندارد و قابل مشاهده نیست. مانند غیرعلم (مذاهب و مکاتب سیاسی و ایدئولوژیک، فلسفه‌های گوناگون)، شبه‌علم (طالع‌بینی، فراروانشناسی)، و ضدعلم (نظریه‌ی طرفداران آفرینشگری و نفی تحول جانداران). این گروه از معارف بر اساس یقین و ایمان استوار است، ادعای جامعیت و کمال می‌کند، تغییر در آن یا خیلی کم است یا اصلاً نیست مگر با تغییر تفسیر متون پیشین (به کوشش‌های اخیر خانم‌های طرفدار جنبش زنان توجه کنید که می‌خواهند با تفسیر و کش دادن لغت «رجال» (مردان)، مفهوم لغت «نساء» (زنان) را هم در آن بگنجانند تا توجیهی اسلامی برای برابری حقوق زنان با مردان پیدا کنند!). تغییر در این حوزه‌ی اعتقادی در اثر زور و جبر، ضرورت، جنجال، الهام، و غیره انجام می‌شود.
گروه دوم، حوزه‌ی معارف پژوهشی (research field) که بر شک علمی استوار است و روش کسب معرفت فقط بر پایه‌ی مشاهده‌ی دنیای واقعی و آزمایش آن قرار دارد؛ مانند علوم تجربی (علوم پایه و کاربردی) و علوم اجتماعی. این گروه از معارف همیشه به علت پژوهش در حال تغییر است. هیچ مفهوم اعتقادی و ایمانی در آن نیست و هیچ شخصیت مقدسی ندارد. علوم تجربی را می‌توان یک جست وجوی همیشگی در نظر داشت که هیچ گاه پایانی ندارد و حاصل این علوم را می‌توان معارفی دانست که فعلاً مورد قبول است و «تا اطلاع ثانوی» می‌توان مفاهیم آن را پذیرفت. به عبارت دیگر معرفت علمی این گروه دوم همیشه ناقص است، و پیوسته باید آن را مطالعه و بررسی کرد، تغییر داد، تصحیح و تهذیب کرد و آراست و پیراست. با این حال هیچ گاه به کمال نخواهد رسید.
 
در این گروه معارف مختلفی وجود دارد که هرکدام از لحاظ درجه‌ی قطعی تا توصیف واقعیات جهان خارج دقت و اعتبار بیشتری دارند. مثلاً فیزیک در تبیین جهان مادی بسیار دقیق‌تر از زیست‌شناسی است، و به نوبه‌ی خود زیست‌شناسی از لحاظ روش‌های علمی دقیق‌تر از جامعه‌شناسی یا علوم انسانی و قابلیت پیش‌بینی آن بسیار بیشتر از این دوست.
با تقسیم شدن معرفت به این دو شاخه یعنی اعتقادی و پژوهشی، و جدا شدن علوم تجربی از فلسفه و سایر معارف اعتقادی، بعضی که با یکی از این دو شاخه‌ی معرفت بشری درگیرند و به آن می‌پردازند به کسانی که در شاخه دیگر فعالیت دارند مظنونند، ادعاهای آن‌ها را نمی‌پذیرند و حتی نوع فعالیت آن‌ها را زاید و بی‌حاصل و کم ارزش می‌دانند. البته هستند افرادی که هردو گروه معارف را یکجا قبول می‌کنند و نیمی از مغز خود را به هر یک از آن‌ها اختصاص داده‌اند و در هر لحظه از یکی از این دو نیمه‌ی مغز خود استفاده می‌کنند. مانند بعضی از فیزیک‌دان‌هایی که به بعضی مسائل خرافی و غیرعلمی اعتقاد دارند. این دانش‌ورزان هنگامی که به تحقیقات فیزیکی می‌پردازند تمام روش‌های دانش‌ورزانه را برای حل مسائل فیزیکی به کار می‌گیرند، اما موقعی که با فراروانشناسی (پاراسایکولوژی) یا احضار ارواح و اجنه و مسائل دیگری از همین دست دیگر سروکار دارند از بخش دیگر مغز خود استفاده می‌کنند و درنیمه‌ی دیگر مغز خود را می‌بینند.
 
البته هر فرد دانش‌ورز می‌تواند به هر فلسفه، ایدئولوژی، یا مذهبی ایمان و اعتقاد داشته باشد، اما به شدت ممنوع است که به حقانیت و واقعیت یک مقوله‌ی علمی باور مطلق داشته باشد. زیرا همیشه احتمال می‌رود- هرچند که احتمال بسیار ناچیز باشد- که یک موضوع دانش‌ورزانه (علمی) واقعیت نداشته و تغییر یا اصلاح شود یا به کلی دور انداخته شود.

بیشتر بخوانید:   ارتباط علم با فلسفه

از کارل ساگان اخترشناس معروف پرسیدند که آیا به زندگی فرازمینی اعتقاد دارد یا نه. او پاسخ داد که این موضوع ربطی به اعتقاد ندارد، بلکه به مدارک وشواهد مربوط می‌شود و او هنوز هم منتظر است تا مدرک قانع کننده‌ای در این مورد بیابد. اگر دانش‌ورزی واژه‌ی «اعتقاد» را به کار می‌برد، این واژه را در محدوده‌ی کثرت شواهدی به کار می‌برد که خود مشاهده کرده و نظریه‌ای را تأیید می‌کند. یعنی آن قدر در مورد یک نظریه دلایل و شواهد وجود دارد که او به صحت آن اعتقاد دارد. اما این اعتقاد باز هم مشروط است و با رد آن دلایل و شواهد او هم اعتقادش را کنار می‌گذارد.
 
دانش‌ورزی مانند فلسفه یا دین دربردارنده‌ی مجموعه‌ای از معتقدات نیست که وفاداری به آن‌ها الزامی باشد؛ با وجود این، اصولی هست که بیشتر دانش‌ورزان (نه همه) آن‌ها را باور دارند. مانند: جهان هستی وجود دارد، جهان برطبق قوانین یک‌سان، طبیعی و معمولاً ریاضی عمل می‌کند، این قوانین را از راه مشاهده و آزمایش می‌توان کشف کرد، و می‌توان آن‌ها را در نظریه‌هایی گنجانید که قابلیت توضیح و پیش‌بینی دارند. اعتقاد به این قوانین الزامی و اجباری نیست بلکه در نتیجه موفقیت ناشی از روحیه‌ی ابداع علمی پدید آمده‌اند. از هیچ دانش‌ورزی پرسیده نمی‌شود که آیا به این اصول اعتقاد دارد یا نه و برای بی‌اعتقادی به آن‌ها تکفیر و تنبیه نمی‌شود، اما پی بردن به این نکته بسیار دشوار است که اگر دانش‌ورز به این اصول علمی معتقد نیست چرا زندگی‌اش را وقف دانش‌ورزی می‌کند.
 آنچه دانش‌ورزی را از یک نظام عقیدتی مانند دین، فلسفه، یا ایدئولوژی متمایز می‌کند همین فقدان اطلاعات گزاره‌ای است. هیچ گزاره‌ای درباره‌ی محتوای علم وجود ندارد که تنها بر اساس اعتقاد پذیرفته شود. مثلاً اگر کسی ثابت کند که سرعت نور به جای 300 هزار کیلومتر در ثانیه 200 هزار کیلومتر در ثانیه است، همه‌ی دانش‌ورزان شگفت‌زده خواهند شد و باید بسیاری از نظریه‌های خود را که بر پایه‌ی سرعت قدیمی نور بوده تصحیح کنند، اما بنای کلی دانش‌ورزی فرو نمی‌ریزد. اگر مسیحی باشید و به هر دلیلی دیگر به این که مسیح پسر خداست اعتقادی نداشته باشید، باید کلیسای خود را ترک کنید یا تبعات حاصل از آن را بپذیرید.
تفاوت میان این اعتقادات و معتقدات دینی این است که اعتقادات علمی روش شناختی (methodoglogical) است نه گزاره‌ای (propositional). اعتقاد گزاره‌ای اعتقادی است که بر پایه‌ی آن باور دارید گزاره‌ی خاص و معینی حقیقت دارد: «سرعت نور 300 هزار کیلومتر در ثانیه است.» اعتقاد روش شناختی اعتقادی است که هیچ محتوای گزاره‌ای ندارد، اما راهنمای رفتار و کردار شماست. اگر در چندین مجله‌ی معتبر به شرح آزمایش‌هایی پرداخته شده باشد که نشان می‌دهند سرعت نور 300 هزار کیلومتر در ثانیه است، پس من این را به منزله‌ی یک واقعیت می‌پذیرم و آزمایش هایم را بر اساس آن انجام می‌دهم.
 
آنچه دانش‌ورزی را از یک نظام عقیدتی مانند دین، فلسفه، یا ایدئولوژی متمایز می‌کند همین فقدان اطلاعات گزاره‌ای است. هیچ گزاره‌ای درباره‌ی محتوای علم وجود ندارد که تنها بر اساس اعتقاد پذیرفته شود. مثلاً اگر کسی ثابت کند که سرعت نور به جای 300 هزار کیلومتر در ثانیه 200 هزار کیلومتر در ثانیه است، همه‌ی دانش‌ورزان شگفت‌زده خواهند شد و باید بسیاری از نظریه‌های خود را که بر پایه‌ی سرعت قدیمی نور بوده تصحیح کنند، اما بنای کلی دانش‌ورزی فرو نمی‌ریزد. اگر مسیحی باشید و به هر دلیلی دیگر به این که مسیح پسر خداست اعتقادی نداشته باشید، باید کلیسای خود را ترک کنید یا تبعات حاصل از آن را بپذیرید.
 
دانش‌ورزی اطلاعات را در مورد هر چیزی که در جهان مشاهده نشدنی است گردآوری، پردازش، طبقه بندی، تجزیه و تحلیل، و ذخیره می‌کند. دانش‌ورزی فقط با چیزهایی سروکار دارد که مشاهده شدنی هستند. شیوه‌های مطالعه‌ی گروه دوم قابل استفاده در بررسی گروه اول نیست. دانش‌ورزی به بررسی ماده در چهارچوب فضای سه بعدی و زمان می‌پردازد. هر گونه نظریه‌ای که پدیده‌های طبیعی را به خداوند یا موجودی قادر، قاهر، علیم و متعالی یا ماورای طبیعت نسبت بدهد نظریه‌ای غیردانش‌ورزانه و خارج از حوزه‌ی دانش‌ورزی و در حوزه‌ی معارفی مانند دین و فلسفه است. اما الزاماً اشتباه نیست. دانش‌ورزی نمی‌تواند وجود خداوند، یا هر موجود ماورای طبیعی دیگر مانند فرشته، روح، یا جن را اثبات یا رد کند. دانش‌ورزی نمی‌تواند ثابت کند که خداوند عالم را خلق نکرد. دانش‌ورزی استفاده از خرد در مطالعه‌ی طبیعت و دیدنیهاست (مستقیم یا غیرمستقیم)، نه ماورای طبیعت و نادیدنیها. هیچ روش دانش‌ورزانه‌ای برای مطالعه‌ی خداوند وجود ندارد. آن چه هست به روش فلسفی و / یا متافیزیکی است و مهم‌ترین عامل در این فرایند ایمان است. تمام مسائل مربوط به حوزه‌ی مذهب یا فلسفه‌ها و ایدئولوژی‌ها به واسطه‌ی ایمان فهمیده و پذیرفته می‌شوند. بنابراین مطالعه‌ی اخلاق یا زیبایی یا خیر و شر با روش دوم ممکن نیست چون آن‌ها کیفیت مادی ندارند و نمی‌توان آن‌ها را با معیار طول، جرم یا زمان سنجید.
 
یک ضرب المثل لاتینی می‌گوید: «فلسفه عبارت از پرسش‌هایی است که هیچ گاه به آن‌ها پاسخی داده نخواهد شد، مذهب عبارت است از پاسخ‌هایی است که هیچ گاه پرسیده نخواهند شد. هرجا شک وجود دارد آزادی هم وجود دارد». به این ضرب المثل باید افزود که دانش‌ورزی عبارت از پاسخ به پرسش‌هایی است که همیشه ذهن بشر را مشغول داشته و پاسخ‌های تغییرناپذیر و ثابت فلسفه‌ها و مذاهب به آن‌ها کافی نبوده است. با این حال این پاسخ‌ها پیوسته عرض می‌شوند و پرسش‌های جدیدی می‌آفرینند.
 
در و دیوار بسیاری از کلیساهای قدیمی اروپا پر است از تصاویر فرشتگان گوناگون در حالات مختلف. اما آیا واقعیت آن‌ها را می‌توان با واحدهای فیزیکی مانند جرم، طول، و زمان اندازه گرفت؟ البته طول و جرم در دنیای فرشتگان وجود ندارد اما از آن جا که فرشتگان موجودات جاویدانی هستند، بنابراین مفهوم فیزیکی زمان هم برای آنان بی‌معنی است و در مورد آن‌ها کاربردی ندارد. برای تحقیق در مورد خداوند، فرشتگان یا روح به شیوه‌ی علمی و با انجام آزمایش‌های کنترل شده باید خدا و فرشتگان را از جهان، و روح را از بدن حذف کرد تا بتوان فرق بودن و نبودن و تأثیر وجود یا عدم آن‌ها را مطالعه کرد. البته این کار هم به علت تعریفی که از خداوند یا روح یا فرشته داریم امکان‌پذیر نیست. گو این که ممکن است خدانشناسی در همان اول منکر وجود هر مفهوم ماورای طبیعی شود که از دیدگاه علمی انکار و هم به همان اندازه مشکل است.

ادامه دارد..
 
منبع:
علم چیست؟ جستارهایی درباره‌ی فلسفه، پژوهش و آموزش علم، محمد رضا توکلی صابری، تهران، اختران، چاپ اول. (1397)

 بیشتر بخوانید:
  جستاری کوتاه درباره رابطه علم و دین
  نفائس الفنون و مفهوم علم و تقسیمات آن
  نقش علم اصول در علوم اسلامی

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.