هیچ کس دیگر را سراغ نداریم که مانند او سخن گفته باشد و شعرش هنوز هم زبان حال ایرانی جماعت گم شده در دنیای دود و ترافیک باشد. حافظ، یک راز است. شعر او، ما را به باغ های پرگل شیراز می برد.
و یادمان می رود که او این اشعار نغز را زمانی سرود که تیمور تاتار از کله مناره می ساخت و آن چه را که از حمله ی چنگیز،جان سالم به در برده بود، با خاک یکسان می کرد.
یک روزنامه نگار آمریکایی نوشته است:«شعرحافظ نمود زنده بودن ایرانیان است.»حافظ، یک ماجرا است. او تبلیغ عشق و رندی می کند و پرهیز از ریاکاری.و ما اگر چه عاشق نیستیم و ریا می کنیم، اما همه رندیم.
و یادمان می رود که او این اشعار نغز را زمانی سرود که تیمور تاتار از کله مناره می ساخت و آن چه را که از حمله ی چنگیز،جان سالم به در برده بود، با خاک یکسان می کرد.
یک روزنامه نگار آمریکایی نوشته است:«شعرحافظ نمود زنده بودن ایرانیان است.»حافظ، یک ماجرا است. او تبلیغ عشق و رندی می کند و پرهیز از ریاکاری.و ما اگر چه عاشق نیستیم و ریا می کنیم، اما همه رندیم.
زندگی حافظ
شمس الدین محمد، پسر بهاءالدین، در بین سال های 712 تا 727 قمری (1320 تا 1325میلادی) در شیراز متولد شد و به سال 792 قمری (1388میلادی)درگذشت و به خاک شیراز سپرده شد.چون قرآن را از برداشت، تخلص شعری خود را «حافظ» برگزید.نزد دانشمندان زمان به تحصیل علوم و آداب پرداخت و در ادبیات فارسی، ادبیات عرب، تفسیر قرآن، فقه، نجوم و موسیقی خبره شده بود.
روزگار را به بحث و درس گذراند. با نامورانی از قبیل سلمان ساوجی، کمال خجندی، ابوبکر زین الدین تایبادی، شاه نعمت الله ولی، شاه شیخ ابواسحاق، شاه شجاع، تیمور لنگ و بسیاری دیگر معاصر بود. در دوره ی پر آشوبی زندگی می کرد. بعضی از امیران مشاهیر زمان را گاه در شعرهای خود ستایش کرد.از زادگاه خود سفر نکرد.
بنای حافظیه پشت نارنجستان:
حافظ، خودش پیش بینی کرده بود که مزارش «زیارتگه رندان جهان خواهد بود» و چنین شد. مدفن او تقریباً از همان روز دفنش مشهور شد، و زیارت مقبره اش از همان وقت، جزء آداب و سنن شیرازیان و مسافران درآمد.تنها ده سال بعد از فوت حافظ به دستور تیمور بر سر آرامگاه او عمارت برپا شد که از شکل ظاهری آن جز گنبدی وسیع، چیز دیگری در کتاب ها ذکر نشده.شاه اسماعیل صفوی، ابتدا دستور خراب کردن این بنا را داد، ولی چون شنید که حافظ شیعه بوده،خودش مزاری برای او ساخت.
شاه عباس پیاده به زیارت مزار او آمد و آن را توسعه داد.نادرشاه به درویش های ساکن در این مزارمستمری می داد.و کریم خان، پس از دفن کردن معشوقه اش «شاخه نبات»درکنار مزارخواجه،نارنجستان مشهور امروزی را در کنار مزار ساخت و سنگ قبرنفیسی را هم بر روی آرامگاه نهاد که تا امروز به جای مانده.
و در دوره ی قاجار هم چندین بار بنای آرامگاه که دیگر «حافظیه» خوانده می شد، تغییر کرد و هر امیری، چیزی به آن افزود که یک بار هم مظفرالدین شاه، هزار تومان برای ساخت بنایی جدید صرف کرد این بنا برجا بود تا در سال 1316، انجمن مفاخر ملی ایران، آرامگاه امروز را ساخت.
تفأل به حافظ
تفأل زدن و گرفتن فال برای مشورت یا دانستن از آینده، از عادات بسیار قدیم بشر است.برای فال زدن، روش های مختلفی وجود دارد. در شرق، فال باز کردن از میان کتاب های مقدس، یکی از پرطرفدارترین این روش ها بوده و هست. در ایران، مردم معمولاً با کتاب خدا و یا دیوان حافظ فال می گیرند.بسیاری از کسانی که فال حافظ می گیرند، به آن اعتقاد و اعتماد دارند.در یک نظرسنجی از گروهی دانشجوی فوق لیسانس و دکترا، تعداد افراد معتقد به فال حافظ، 54 درصد از کل جمعیت مورد مطالعه بود.(باورهای عامیانه درباره فال حافظ، دکتر روح الامینی، صفحه 34)
همچنین داستان های فراوانی از تفأل هایی که با پاسخ دقیق و جالب حافظ مواجه شده، درمیان عامه رواج دارد.اگر در صحت این روایت ها تردید باشد، در سابقه ی تاریخی تفأل زدن به حافظ،هیچ شکی نیست.
نسخه ای خطی از دیوان حافظ موجود است که امپراتورهای هند،همایون پادشاه و جهانگیر پادشاه که تنها صد و خرده ای سال با حافظ فاصله داشته اند، تفأل های را که به آن کتاب زده اند و نیز تناسب شعربا نیت فال را مکرر یادداشت کرده اند.
فال حافظ مانند هرسنت دیگری، دارای آداب مخصوص است از جمله نیت کردن، خواندن فاتحه برای خواجه و بازکردن فال.در مورد پیدا کردن و تفسیر غزل یا بیت جواب هم باید دقت کرد.از جدول های فالنامه هم می توان استفاده کرد. جز در مواقع شک و تردید و نیاز به مشورت، برخی اوقات خاص هم برای فال حافظ هست:شب یلدا و هنگام تحویل سال.
شاعران مشابه حافظ
معادل های خارجی «حافظ»:
مقایسه ی ادیبان و نویسندگان با هم، از تفریحات و علاقه های ادب دوستان است.درمورد حافظ هم تلاش هایی برای مقایسه ی او و سایر شاعران فارسی گوی و یا شاعران ملل دیگر صورت گرفته.برخی او را با سافو، شاعره ی غزل سرای یونان باستان مقایسه کرده اند.بعضی ها هم او را با تانیگوچی بوسون هایکوسرای ژاپنی، و نیز با ابن فارض، شاعر عارف مسلک مصری همانند دانسته اند. اما جالب ترین نمونه اش مقایسه ی حافظ با شاعر بزرگ چینی، لی بو است.
لی بو (701 تا 762 میلادی) یکی از دو شاعر بزرگ چینی تمام دوران هاست. او مردی عیار و آزاده بود که هیچ امیری را ستایش نکرده و به همین دلیل، بارها تبعید شد. شعرش سرشار از رنگ و نیروی زندگی است و پر از حالت های شهودی، زندگی نامه اش کاملاً با افسانه ها آمیخته است. لیی بو را در غرب،با ترجمه های ازراپوند (1885 تا 1972)، شاعر مدرنیست می شناسند.
سلطان محمد دوم
سلطان محمد دوم (1432 تا 1481) هشتمین سلطان عثمانی که به خاطر فتح قسطنطنیه و از بین بردن دولت روم شرقی، «فاتح» لقب دارد، از دوستداران شعر فارسی و حافظ بود. قبل از شروع جنگ ها از دیوان خواجه مشورت می خواست و خودش هم اشعاری به اقتباس از غزل های حافظ دارد.سودی بسنوی
سودی بسنوی (متوفی به سال 1604) اهل بسنه، همان بوسنی امروزی و از دانشمندان عثمانی است.به سه زبان ترکی، فارسی و عربی شعر می گفت و می نوشت.شرح او بر دیوان حافظ، مشهورترین شرح دیوان خواجه است.شرح سودی را خانم عصمت ستارزاده (دختر ستارخان، سردار ملی)به فارسی برگردانده است.گوته
گوته (1749 تا 1832)شاعر، نمایشنامه نویس، منتقد، پزشک و متفکر آلمانی که شاهکارش «فاوست» است. با مطالعه ی ترجمه ای آلمانی از غزل های حافظ، شیفته ی او شد، تا حدی که خودش فارسی یاد گرفت تا بتواند اشعار حافظ را بخواند.تحت تأثیر حافظ، «دیوان شرقی - غربی» را سروده که برخی، آن را از نزدیک ترین اثر به دیوان حافظ می دانند. او شیفته ی حافظ بود و همواره به این شیفتگی افتخار می کرد.نیچه
نیچه (1844 تا 1900)فیلسوف شکاک آلمانی که با ظهور او، فلسفه صلابت خود را دوباره یافت، از طریق گوته با حافظ آشنا شد.او همواره از حافظ به عظمت و بزرگی یاد می کرد و در مجموعه آثارش، 28 بار به حافظ و اندیشه های او ارجاع داده است.رابیندرانات تاگور
رابیندرانات تاگور (1861 تا 1941) عارف، فیلسوف، شاعر و رهبر مذهبی هندی که به گاندی، لقب «مهاتما» (روح بزرگ)را داد، به قدری با اشعار حافظ مأنوس بود و عزلیات حافظ را از برداشت که به «حافظ حافظ» شهرت داشت.آندره ژید
آندره ژید (1869 تا 1951)نویسنده ی فرانسوی برنده ی نوبل 1947 هم از دوستداران حافظ بود. او یک بار به سل مبتلا شد و در دوره ی نقاهت همین بیماری، آثار گوته به دستش رسید. تحت تأثیر قرار گرفت و دنبال سایر ترجمه های حافظ رفت. خودش می گفت در نگارش رمان «سکه سازان»، تحت تأثیر حافظ بوده.«مائده های زمینی» هم با نقل مصراعی از حافظ آغاز می شود:«بخت خواب آلود ما بیدار خواهد شد مگر؟»اقبال لاهوری
اقبال لاهوری (1894 تا 1948) برای این متفکر و فیلسوف پاکستانی، همواره حافظ و اندیشه هایش مسأله بود. او حافظ را الگوی خود در شعر می دانست ولی با برخی اندیشه های او مشکل داشت و این حالت دوگانه را در مقدمه ی چاپ اول «اسرار خودی» بازگو کرد.با گذشت زمان، با آن اندیشه های خواجه هم انس پیدا کرد. ابتدا مقدمه ی «اسرار خودی» را اصلاح کرد و بعد در «زبور عجم» به ستایش حافظ پرداخت
معادل های ایرانی «حافظ»
شعرحافظ، از همان روزگارخودش در میان ایرانیان رواج داشته و هنوز هم دیوانش پرفروش ترین کتاب به زبان فارسی است. هر کدام از ما بارها شعر خواجه را خوانده و نقل کرده ایم. اما کسانی هم هستند که شیفته ی حافظ و شعرش شده اند. کسانی که بین شان پادشاه و دانشمند و عارف هست و شاعر و خوشنویس و فیلسوف هم هست.جامی
عبدالرحمان جامی (817 تا 898 ق)بزرگ ترین شاعر ایران در قرن نهم است. لقب معروف حافظ، «لسان الغیب» را او رواج داد. در غزل سرایی سعی داشت به شیوه ی حافظ نزدیک شود، و خودش معترف بود که نتوانسته.ملاصدرا
ملاصدرا (980 تا 1050 ق) بزرگ ترین فیلسوف ایران و اسلام که فلسفه اش فلسفه ی بوعلی و سهروردی را از رواج انداخت، همشهری حافظ و از دوستداران او بود.معروف است که از شعرخواجه در صحبتش بسیار استفاده می کرد.
نادر شاه افشار
نادر (1100 تا 1160 ق)شاه افشاری با این که عمرش را پشت اسب و به جنگ گذراند،به حافظ و شعرش اعتقاد و علاقه ی کامل داشت.قبل از هر جنگ به دیوان حافظ تفأل می زد و به فقرا و درویشانی که در حافظیه ساکن بودند، مستمری می داد.
ملاهادی سبزواری
ملاهادی سبزواری (1281 تا 1289 ق)این حکیم الهی که آخرین فیلسوف بزرگ عالم اسلام بود، علاقه ی عجیبی به حافظ داشت.غزلی از او مانده است با این شروع:
هزاران آفرین بر جان حافظ | همه غرقیم در احسان حافظ |
میرزا جواد ملکی تبریزی
میرزاجواد ملکی تبریزی (1268 تا 1343 ش)درباره عارف بزرگی که استاد اخلاق امام خمینی بوده، نقل می کنند که در قنوت نماز شب خود، این بیت خواجه را می خوانده و گریه می کرده:«زآن پیشتر که عالم فانی شود خراب /ما را ز جام باده ی گلگون خراب کن».علامه طباطبایی
علامه طباطبایی (1281 تا 1360ش) حکیم و عارف بزرگ هم روزگار ما، که تفسیر «المیزان»اش شاهکار تفسیرنویسی بر کتاب خداست، اشعار حافظ را بسیار می خواند. گاه در کلاس درس، شعری از حافظ به خاطرش می آمد، درس را رها می کرد و شعر و شرح شعر را می گفت. برخی از همین حرف ها را شاگردانش یادداشت کرده اند و همین یادداشت ها، شرحی ده جلدی برحافظ شده است.محمد حسین شهریار
*شهریار (1285 تا 1367 ش)غزل سرای نامی روزگار ما، تخلصش را با تفأل از حافظ، «شهریار» گذاشته بود و در غزل، پیرو او بود. به او «دستیار خواجه» لقب داده اند.مرتضی مطهری
*استاد مرتضی مطهری هم شیفته ی حافظ بود و هر روز، وقت معینی را برای قرائت اشعار حافظ کنار می گذاشت.او علاوه بر نوشتن کتاب «تماشاگه راز»، نسخه ای از دیوان حافظ را هم حاشیه زده و دریافت های خود را از اشعار خواجه، مکتوب کرده است.
حکایت هایی درباره حافظ و شعرهایش
در مورد حافظ هم مانند اکثر مشاهیر، بیشتر از اطلاعات تاریخی دقیق، افسانه و داستان به ما رسیده. شاید این طور بهتر هم باشد. چهره ای که ما از حافظ می شناسیم، بیشتر به همین داستان ها نزدیک است تا اسناد و روایات معتبر تاریخ.چند نمونه از این داستان ها از این قرار است:حکایت خواب عجیب حافظ شیرازی
آورده اند که حافظ، جوانی بود یتیم و فقیر که در دکان نانوایی کار می کرد.با این حال، علاقه ای به محافل و مجالس شعر و ادب داشت. یک بار در یکی از این محافل، شعری خواند که موجب تفریح و مسخره ی حضار شد شکسته دل به زیارت باباکوهی که هنوز هم مزارش در حاشیه ی شیراز، زیارتگاهی معروف است، رفت.شب همان جا خوابش برد. در خواب، امام علی (ع) به او چیزی تعلیم کرد که وقتی بیدار شد، حس شعرش شکوفا شده بود.
در همان جا سرود:
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند | واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند |
حکایت شاه نعمت الله با حافظ شیرازی
گفته اند که زمانی شاه نعمت الله ولی سروده بود:
ما خاک راه را به نظر کیمیا کنیم | صد درد را به گوشه ی چشمی دوا کنیم |
حافظ جواب فرستاد:
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند | آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند؟ |
حکایت دیدار حافظ با تیمور لنگ
آورده اند که وقتی تیمورلنگ به شیراز آمد، همه ی بزرگان شهر برای خوشامد به دیدارش رفتند. امیر تیمور، حافظ را خواست. مردی شکسته و درویش را نشانش دادند.رو به حافظ کرد و گفت:«فقیر!من به ضرب شمشیر، اکثر ربع مسکون را تسخیر کردم و هزاران ولایت را ویران کردم، تا مگر بخارا و سمرقند که وطن مألوف و تختگاه من است، آبادان گردد. آن گاه تو درویش به خال هندوی ترک شیرازی خویش، سمرقند و بخارای ما را می بخشی و می گویی:
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را | به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را؟ |
خواجه بلافاصله جواب داد:
«از همین بخشندگی هاست که به این فقر و فاقه افتاده ام.»
حکایت اولین فال از دیوان حافظ
آورده اند که بعد از فوت حافظ، بعضی اهل روی و ریا در باب اعتقاد و ایمان او شک وارد کرده و می خواستند مانع از برگزاری مراسم تدفین برای او شوند.بحث بالا گرفت. یکی پیشنهاد داد که از اشعار خود حافظ، فالی بزنند تا معلوم شود سخن خود او در این میانه چیست. چنین کردند.
این بیت آمد:
قدم دریغ مدار از جنازه ی حافظ | که گر چه غرق گناه است، می رود به بهشت |
می گویند این اولین فال از دیوان حافظ است.
حکایت جعل شهر حافظ شیرازی
باز حسودان ومتعصبان بر حافظ ایراد می گرفتند و می گفتند که بیت معروف «الا یا ایها الساقی...»که در ابتدای دیوان او آمده، متعلق به یزید ملعون است.این جعل و تزویر، یک چند رواج یافت.بعدها جست و جو در دیوان اشعار یزید نشان داد که او هیچ شعری که شبیه این بیت باشد هم ندارد.اما اهلی شیرازی قطعه ای خواندنی در باب این مشاجره ساخت:
خواجه حافظ را شبی دیدم به خواب | گفتم ای در فضل و دانش بی مثال |
از چه بستی برخود این شعر یزید | با وجود آن همه فضل و کمال؟ |
گفت واقف نیستی زین مسأله | مال کافر هست بر مؤمن حلال؟ |
سخن پایانی
درباره حافظ، پژوهشگران و حافظ شناسان بسیارى اظهارنظر کرده اند و تأملات بسیارى درباره دیدگاه حافظ به هستى، عشق، عبادت و زهد و... داشته اند و تفاوت نظرهایى نیز درباره تولد و وفات، تعداد غزلیات و برخى ابیات همیشه وجود داشته است، اما نکته قابل توجه این است که حافظ تلفیق شایسته و خردمندانه شاعران پیش از خود است.مشهور است که حافظ در سالهای نوجوانی و آغاز جوانی شاگرد نانوا بوده و از نسخههای خطّی نیز رونوشت برمیداشتهاست. آگاهیها دربارهٔ تحصیل و تدریس حافظ فقط از اشارههای خودش در شعرها و نیز مقدّمهای است که محمّد گلندام در نهایت اختصار نگاشتهاست.
حافظ در اشعار خویش به حضورش در مدرسه، چهل سال تحصیل علم و فضل، درس صبحگاهی، و حفظ قرآن برپایهٔ قرائتهای گوناگون اشاره کردهاست.
آوازهٔ حافظ سبب شده بود که حاکمان سرزمینهای دور و نزدیک او را فراخوانند. او در طول زندگی با بسیاری از سلاطین و بزرگان تعامل داشت و با اهل علم و ادب و شعر هم همنشینی میکرد و از احوال صوفیان و درویشان زمانش هم باخبر بود؛ امّا خودش هرگز در هیچیک از این گروهها قرار نگرفت.
حافظ هیچ گناهی را سنگینتر از مردمفریبی و ریاکاری نمیدانست و همواره به اهل تظاهر در اشعارش میتاخت. مکتب حافظ رندی است و رند و رندی اساسیترین اصطلاح در شعر و جهانبینی حافظ است؛ از اینرو، شناخت رندیْ شناخت جهانبینی و اندیشه و هنر حافظ را نتیجه میدهد.
رندی، در نگاه حافظ، نظامی روشنفکرانه و فلسفی است؛ و رند متفکّرِ روشنفکر. بیش از هر شخصیت دیگری که در دیوان دیده میشود رند است که حامل پیام حافظ است. بیشترِ صاحبنظران بر آنند که حافظ غزل فارسی را به اوجی رساند که دیگر هرگز تکرار نشد. شعر حافظ دارای سه فضای عاشقانه و عارفانه و مدحی است
حافظ پژوهان برجستهترین ویژگی سبکی غزل او را «پریشانی» دانستهاند؛ یعنی استقلال و عدم ارتباط ابیات: هر بیت موضوعی علیحدّه مطرح میکند. حافظ با دگرگونیهای پیدرپی در صور خیال و بنمایهها سبب میشود خیال کنیم که موضوع شعر پیوسته تغییر میکند، درحالیکه شاید چنین نباشد.
از اینرو، برای تحلیل درست غزل حافظ باید مرز ظریف میان موضوع بیانشده و روشهای گوناگونِ بیان آن موضوع را در نظر داشت.
در اثرپذیری حافظ از قرآن تردیدی نیست. انقلابِ حافظ در غزل، که همانا سرودنِ ابیاتِ معناً مستقل باشد، تحتِ تأثیرِ سبکِ قرآن بودهاست.
در عین حال، حافظ فرهنگ باستانی و فرهنگ اسلامی ایران را با دین، کلام، فلسفه و عرفان پیوند داد و در شعرش متبلور ساخت. او عناصر جهانبینی رندانهاش را وامدارِ فردوسی، خیام، سنایی، عراقی، عطار و مولوی است. بهگزارش خرمشاهی، حافظ از ۲۵ شاعر اثر پذیرفتهاست.
این اثرپذیریها هم جنبههای لفظی و هم جنبههای محتوایی داشتهاست. سبک بنیانگذاردهٔ حافظ، هم در مضمون و هم در محتوا، افزون بر شاعران روزگاران پس از او، بر شاعران دوران خودش نیز اثر گذاشت.