ویکو و مکتب ضد دکارتی (قسمت دوم)

درک و دریافت ویکو از تاریخ به عنوان صورتی از معرفت که از نظر فلسفی قابل توجیه باشد، با برداشتی از معرفت تاریخی با قابلیت تطویر بسیار وسیع تر همراه بود. می گفت معرفت تاریخی به طور اعم چگونه امکان پذیر است، می تواند تا حل مسائلی تاریخی پیش رود که تا این زمان لاینحل بوده است.
دوشنبه، 17 دی 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ویکو و مکتب ضد دکارتی (قسمت دوم)
ویکو تاریخ را به عنوان صورتی از معرفت میداند
 
چکیده:
درک و دریافت ویکو از تاریخ به عنوان صورتی از معرفت که از نظر فلسفی قابل توجیه باشد، با برداشتی از معرفت تاریخی با قابلیت تطویر بسیار وسیع تر همراه بود. می گفت معرفت تاریخی به طور اعم چگونه امکان پذیر است، می تواند تا حل مسائلی تاریخی پیش رود که تا این زمان لاینحل بوده است.

تعداد کلمات:  2046کلمه / تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه
 
ویکو و مکتب ضد دکارتی (قسمت دوم)
نویسنده: رابین جورج کلینگوود
ترجمه: علی اکبر مهدیان
 
درک و دریافت ویکو از تاریخ به عنوان صورتی از معرفت که از نظر فلسفی قابل توجیه باشد، با برداشتی از معرفت تاریخی با قابلیت تطویر بسیار وسیع تر همراه بود. همین که مورخ به این پرسش پاسخ دهد که معرفت تاریخی به طور اعم چگونه امکان پذیر است، می تواند تا حل مسائلی تاریخی پیش رود که تا این زمان لاینحل بوده است. این کار با پروراندن یک مفهوم صریح از روش تاریخی و تدوین قواعدی انجام می شود که از آنها پیروی می کند. ویکو، به خصوص، به آن چه تاریخ دوره های دور و مبهم می خواند، یعنی به توسعه ی معرفت تاریخی، علاقه داشت و در این رابطه قواعدی برای روش پی نهاد.

اولا، عقیده داشت برخی دوره‌های تاریخ خصوصیتی عام دارند که تمامی جزئیات را تحت الشعاع قرار میدهد و در دوره های دیگر دوباره ظاهر می شود، به نحوی که در دورهی متفاوت می توانند یک مشخصه ی عمومی داشته باشند و می توان با تمثیل از یک دوره برای دوره ی دیگر دلیل آورد. او از مشابه کلی میان دورهی هو مری تاریخ یونان و قرون وسطای اروپا، که هر دو را به نام کلی دوره های حماسی نامیده است، مثال می آورد. رخساره های مشترک آنها چیزهایی بود از قبیل حکومت به دست اشرافیتی رزمی، اقتصاد کشاورزی، ادبیات غنایی، اخلاقیات مبتنی بر اندیشه ی مناعت و وفاداری شخصی و نظایر آن. بنابراین، برای آموختن عصر هومری بیش از آنچه هومر می تواند به ما بیاموزد، باید قرون وسطا را مطالعه کنیم و سپس ببینیم آموخته هایمان را تا چه حد می توانیم بر یونان قدیم تطبیق دهیم.

   بیشتر بخوانید:  تاریخ‌نگاری رومی و پولوبیوس

ثانیا، نشان داد این دوره های مشابه گرایش به وقوع مجدد به همان ترتیب دارند. در پی هر دوره ی حماسی یک دوره ی کلاسیک فرا می رسد که در آن فکر بر خیال، نثر بر شعر، صنعت بر کشاورزی، و اخلاقیات مبتنی بر صلح بر اخلاقیات مبتنی بر جنگ غلبه می یابد. و به دنبال آن، انحطاط و فروکاستی پدید می آید که به بربریت جدید می انجامد، ولی بربریتی کاملا متفاوت از بربریت حماسی ناشی از خیال؛ که او آن را بر بریت تأمل می خواند که در آن اندیشه هنوز حاکم است، ولی اندیشه ای که قومی خلاقیتش فرسوده شده است و فقط شبکه های بی معنی تمایزات ساختگی و فضل فروشانه بنا میکند. ویکو گاهی چرخه اش را به طریق زیر قرار می دهد: نخست، اصل راهبر تاریخ قدرت وحشی است؛ سپس قدرت شجاعت یا حماسی؛ سپس، عدالت شجاعانه؛ بعد اصالت درخشان؛ بعد، تأمل سازنده؛ و سرانجام تبذیر و وفور ویرانگر که هر چه را بنا شده است نابود می کند. ولی او کاملا آگاه است که این نوع طرحها شکننده تر از آن اند که به استثناهای بی شمارشان اعتراف نشود.
درک و دریافت ویکو از تاریخ به عنوان صورتی از معرفت که از نظر فلسفی قابل توجیه باشد، با برداشتی از معرفت تاریخی با قابلیت تطویر بسیار وسیع تر همراه بود. همین که مورخ به این پرسش پاسخ دهد که معرفت تاریخی به طور اعم چگونه امکان پذیر است، می تواند تا حل مسائلی تاریخی پیش رود که تا این زمان لاینحل بوده است. این کار با پروراندن یک مفهوم صریح از روش تاریخی و تدوین قواعدی انجام می شود که از آنها پیروی می کند. ویکو، به خصوص، به آن چه تاریخ دوره های دور و مبهم می خواند، یعنی به توسعه ی معرفت تاریخی، علاقه داشت و در این رابطه قواعدی برای روش پی نهاد.
ثالثا، این حرکت دورانی یک چرخش صرف تاریخ در دایره ای از مراحل ثابت نیست؛ اصلا دایره نیست، مارپیچ است؛ زیرا تاریخ هرگز تکرار نمی شود و در هر مرحله ی جدید به صورتی متفاوت از آنچه پیش تر رفته است، فرا می آید. به این سان، بر بریت مسیحی قرون وسطایی با هر چیزی که آن را به بیان متمایز ذهن مسیحی مبدل می سازد، از بر بریت غیر مسیحی عصر هومری متفاوت می شود. به این دلیل و از آنجا که تاریخ همیشه چیزهای بدیع می آفریند، قانون دورانی به ما اجازه نمی دهد آینده را پیشگویی کنیم و استفادهی ویکو از آن، آن را از اندیشه ی قدیمی یونانی رومی حرکت دورانی تاریخ (که از جمله در افلاطون، پلیب، و مورخان رنسانس مانند ماکیاول و کامپانلا یافت می شود) متمایز می کند، و آن را با این اصل که مورخ واقعی هرگز پیشگویی نمیکند (که من قبلا به اهمیت اساسی آن اشاره کرده ام) در یک راستا قرار می دهد.

ویکو سپس به برشمردنی پارهای پیشداوری ها می پردازد. بنا به آنها که مورخ باید همیشه، مانند «أصنام» در ارغنون نو بیکن، در مقابل آنها حالت دفاعی بگیرد. او پنج مورد از این منابع خطا را مشخص می کند:
1.نگرش های باشکوه راجع به عهد قدیم.  یعنی جانبداری از مبالغه در ثروت، قدرت، عظمت و... عصری که مورخ مطالعه میکند. اصلی که ویکو در این جا به طور منفی بیان می کند، از این قرار است که آنچه یک دورهی گذشته ی تاریخ را شایسته ی مطالعه می سازد، ارزش ذاتی دستاوردهای آن نیست، بلکه رابطه ی آن با مسیر کلی تاریخ است. این پیشداوری یک پیش داوری واقعی است؛ مثلا، پی برده ام که کسانی که به تمدن شهری رومی علاقه مندند، با اکراه شدید باور می کنند .

۲. غرور ملی. هر ملتی در رابطه با تاریخ گذشته ی خود پیش داوری دارد و می خواهد آن را با دلپذیر ترین الوان ممکن به تصویر بکشد. تاریخ های انگلستان که به قلم انگلیسیها و برای مردم انگلستان نوشته شده است، شکست های نظامی را توضیح نمیدهند و غیره.

٣. غرور علما. این مسئله طبق تفسیری که ویکو از آن می دهد، صورت خاصی از پیش داوری مورخ را به خود می گیرد و او را وادار می سازد فرض کند مردمی که او دربارهی آنها به تفکر پرداخته است، مثل خود او دانشمند و دانشجو و به طورکلی افرادی با ذهن ژرف اندیش بوده اند. ذهن دانش پژوه خیال می کند اشخاص مورد توجه آن نیز باید خود دانش پژوه بوده باشند. ویکو عقیده دارد که در عمل ذهنی مؤثر ترین افراد در تاریخ، کم ترین ذهنیت دانش پژوه را داشته اند. عظمت تاریخی و ذهن ژرف اندیش به ندرت با هم جمع شده اند. مقیاس ارزش هایی که بر حیات خود مورخ حکم فرماست با آن که بر حیات شخصیت های مهم او حاکم بوده است تفاوت بسیار دارد.

۴. مغالطه‌ی منابع یا آنچه ویکو توالی مدرسی ملل می خواند.  این خطا عبارت است از این که فکر کنیم هنگامی که دو ملت اندیشه یا نهاد مشابه دارند، یکی باید آن را از دیگری آموخته باشد. ویکو نشان میدهد که این موکول است به انکار قدرت خلاقانه ی اصیل ذهن آدمی که می تواند اندیشه هایی را برای خود باز بیابد، بی آنکه آنها را از دیگری بیاموزد. او کاملا حق دارد مورخان را از این مغالطه بر حذر بدارد. در واقع، حتی در جایی که مسلم است یک ملت به دیگری تعلیم داده است، چنانکه چین به ژاپن تعلیم داده است، یونان به روم، روم به گل، و...، متعلم بدون استثنا فقط درس هایی را می آموزد که رش تاریخی گذشته اش آن را برایش آماده کرده است، نه آنچه را که دیگری برای تعلیم دادن دارد.

۵. بالاخره، این پیشداوی وجود دارد که فکر کنیم قدما در مورد روزگارانی که به آنان نزدیک تر بوده است، بهتر از خود ما اطلاع داشته اند. در واقع، مثالی غیر از مثال های ویکو بیاوریم: پژوهندگان زمان شاه آلفرد درباره ی ریشه های آنگلوساکسون بسیار کمتر از ما می دانستند. هشدار ویکو درباره ی این تعصب از این جهت واجد اهمیت فراوان است که وقتی از جنبه ی مثبت آن توسعه داده شود، به این اصل تبدیل می شود که مورخ برای دانش خویش به یک سنت ناگسسته متکی نیست، بلکه می تواند با روشهای علمی، تصویر عصری گذشته را که از هیچ سنتی اخذ نکرده است بازسازی کند. این انکار صریح آن است که تاریخ به آن چه بیکن حافظه می خواند، یا به عبارت دیگر به بیانات مراجع، متکی است.

ویکو به هشدارهای منفی قناعت نمیکند؛ کار خویش را به نحو مثبتی دنبال و به روش های خاصی اشاره می کند که مورخ با آن می تواند از اتکای محض به اظهارات مراجع فراتر رود. ملاحظات او در این باره، امروزه برای مورخان کاملا عامیانه است، ولی در زمان خودش انقلابی بودند:
1. او نشان میدهد که مطالعه‌ی زبان شناختی چگونه می تواند بر بستر تاریخ پر تو بیفکند. علم ریشه شناسی می تواند نشان دهد که یک قوم هنگامی که زبانش پا به حیات میگذاشت به چه نحو زندگی می کرد. هدف مورخ بازسازی حیات ذهنی و اندیشه های مردمی است که مطالعه شان می کند. خزانهی کلمات آنان نشان می دهد که خزانهی اندیشه هایشان چه بوده است؛ و طریقی که آنان کلمه ای قدیمی را به استعاره در معنایی نو به کار می برند تا مفهوم تازه ای را بیان کنند، نشان می دهد که خزانهی افکارشان پیش از آن که اندیشه ای پا به حیات گذارد چه بوده است؛ به این سان، کلمات لاتینی مانند اینترلگر و دیرر نشان می دهند که رومیان، هنگامی که به کلماتی برای فهم و بحث احتیاج پیدا کردند، واژگان کشاورزی کلمات مربوط به خوشه چینی و بذرپاشی را وام گرفتند.

۲. ویکو همین استفاده را از اسطوره شناسی کرد. خدایان دین بدوی، طریق نیمه شاعرانه ی بیان ساختار اجتماعی مردمی را بازنمایی میکنند که آنها را اختراع کردند. به این سان، ویکو در اسطوره های یونانی - رومی، بازنمایی حیات سیاسی، اقتصادی و خانوادگی عصر باستان را می دید. این اسطوره ها طریقی بودند که در آن ذهنی بدوی و خیال پرداز برای خود چیزی را بیان می کرد که ذهنی ژرف اندیش با سلسله ای از قوانین و اخلاقیات اسرار میکرد.
جمع بندی. ویکو دو کار کرد: نخست، با استفاده ی کامل از پیشرفت روش انتقادی که مورخان اواخر قرن هفدهم به آن دست یافته بودند، و نیز با نشان دادن این که فکر تاریخی چگونه می تواند هم سازنده و هم انتقادی باشد، آن را مرحله ای به پیش برد و با رهایی از قید تکیه به مراجع مکتوب، جریانی واقعا اصیل یا متکی به نفس از آن قادرش ساخت از طریق تحلیل علمی حقایقی را که به کلی فراموش شده بودند، بازیابی کند.
٣. او روش تازه ای (هر چند که بداعتش به نظر ما عجیب بنماید) برای استفاده از روایت پیشنهاد کرد که عبارت بود از تلقی آن نه به عنوان حقیقت کلمه به کلمه، بلکه به عنوان خاطره ای آشفته از واقعیاتی که در گذر از واسطه ای که ضریب انعکاسش را تا حد مطمئنی می توانیم تعیین کنیم، معوج شده است. همه ی روایات صحیح اند، ولی معنی هیچ یک از آنها آنچه میگویند نیست. برای کشف معنی آنها باید بدانیم چه نوع مردمی آنها را اختراع کرده اند و آن نوع مردم چه منظوری از گفتن آن نوع چیزها داشته اند.

۴. برای یافتن کلید این تفسیر مجدد باید به خاطر آوریم که اذهان در مرحله ی معینی از رشد به خلق یک نوع محصولات گرایش دارند. وحشیان، در همه زمانها و همه مکان ها، از لحاظ ذهنی وحشی اند؛ با مطالعه ی وحشیان امروزی می توانیم بیاموزیم وحشیان قدیم چگونه بوده اند، و به این ترتیب طرز تفسیر اسطوره ها و افسانه هایی را دریابیم که واقعیات دور ترین تاریخ باستان در آنها پنهان است؛ کودکان به نوعی وحشیاند و افسانه های کودکان ممکن است در این جهت کمکی باشد؛ دهقانان نوین اشخاصی غیر متفکر و خیال پردازند، و افکارشان بر افکار جامعه ی بدوی پر تو می افکند و غیره و غیره.

جمع بندی. ویکو دو کار کرد: نخست، با استفاده ی کامل از پیشرفت روش انتقادی که مورخان اواخر قرن هفدهم به آن دست یافته بودند، و نیز با نشان دادن این که فکر تاریخی چگونه می تواند هم سازنده و هم انتقادی باشد، آن را مرحله ای به پیش برد و با رهایی از قید تکیه به مراجع مکتوب، جریانی واقعا اصیل یا متکی به نفس از آن قادرش ساخت از طریق تحلیل علمی حقایقی را که به کلی فراموش شده بودند، بازیابی کند. ثانیا، او اصول فلسفی پوشیده در کار تاریخی خود را تا نقطه ای توسعه داد که توانست به فلسفه ی علمی و متافیزیکی مکتب دکارتی ضدحمله ای وارد آورد و پایه ای وسیع تر برای نظریه ی معرفت را خواستار شود و محدودیت و تجرید مشرب فلسفی غالب را نقد کند. در واقع، ریکو بسیار جلوتر از آن بود که بتواند بر زمان خود تأثیر بسیار فوری گذارد. حسن خارق العاده ی کار او شناخته نشد تا دو نسل بعد که اندیشه ی آلمانی مستقلا، از طریق شکوفایی عظیم مطالعات تاریخی که در اواخر قرن هجدهم در آلمان به وقوع پیوست، به نقطه ای بسیار مشابه او رسید. هنگامی که این اتفاق افتاد، پژوهندگان آلمانی دوباره ویکو را کشف کردند و ارزش زیادی برای او قائل شدند و به این سان به مثالی از نظریه ی خود او تبدیل شدند که اندیشه ها، نه مانند اقلام تجاری، با «پخش» رواج نمی یابند بلکه هر ملت با کشف مستقل هر آن چه در هر مرحله از رشد خویش به آن نیاز دارد، آن را رواج میدهد.
 
منبع:
مفهوم کلی تاریخ، رابین جورج کالینگوود، ترجمه علی اکبر مهدیان،چاپ سوم، اختران، تهران (1396)

   بیشتر بخوانید:
  تاریخ‌نگاری هلنیستیکی
  هرودوت هیچ جانشینی نداشت
  محدودیت‌های تاریخ‌نگاری یونانی

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما