مروری بر تاریخ در عصر روشنگری
چکیده:
نظریه ای فلسفی که زیر بنای نهضت قرار داشت، آن بود که صور خاصی از فعالیت ذهنی صور ابتدایی اند، و هنگامی که ذهن به بلوغ می رسد، ناگزیر از میان می روند. بنا به گفتهی ویکو، شعر شیوه ای طبیعی است که ذهن وحشی یا کودکانه خود را با آن بیان می کند.
تعداد کلمات: 1010 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
نظریه ای فلسفی که زیر بنای نهضت قرار داشت، آن بود که صور خاصی از فعالیت ذهنی صور ابتدایی اند، و هنگامی که ذهن به بلوغ می رسد، ناگزیر از میان می روند. بنا به گفتهی ویکو، شعر شیوه ای طبیعی است که ذهن وحشی یا کودکانه خود را با آن بیان می کند.
تعداد کلمات: 1010 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
نویسنده: رابین جورج کلینگوود
ترجمه: علی اکبر مهدیان
ترجمه: علی اکبر مهدیان
هیوم در کار تاریخی خود، و ولتر معاصر اندکی مسن تر او، در رأس یک مکتب جدید اندیشه تاریخی قرار دارند. کار آنان و پیروانشان را شاید بشود تاریخ نگاری روشنگری تعریف کرد. منظور از روشنگری، Authkelarung، آن کوشش بسیار شاخص اوایل قرن هجدهم برای دنیوی سازی فکر و حیات آدمی است. این طغیانی نه فقط علیه قدرت دینی نهادین، بلکه ضد دین به طورکلی بود. ولیر خود را رهبر جهاد علیه مسیحیت میدید، که تحت شعار فضاحت را بزدایید میجنگید و در آن فضاحت به معنای خرافات، و دین تابعی بود از هر آنچه در زندگی آدمی، عقب مانده و بربری تلقی می شد. نظریه ای فلسفی که زیر بنای این نهضت قرار داشت، آن بود که صور خاصی از فعالیت ذهنی صور ابتدایی اند، و هنگامی که ذهن به بلوغ می رسد، ناگزیر از میان می روند.
بنا به گفتهی ویکو، شعر شیوه ای طبیعی است که ذهن وحشی یا کودکانه خود را با آن بیان می کند. او معتقد است عالی ترین شعر، شعر اعصار بربریت یا حماسی، یعنی شعر هومر یا دانته است. با پیشرفت بشر عقل بر خیال و شور و شوق چیره می شود و نثر جای شعر را می گیرد. ویکو بین طریق شاعرانه یا صرف تخیلی ارائه ی تجربه ی خود به خویشتن و طریق منثور یا صرفا تعقلی، طریق دیگری یعنی شیوه ی اسطوره ای یا نیمه تخیلی را قرار داد. این مرحله از تطور است که بر تن کل تجربه تفسیری دینی می پوشاند. به این سان ویکو هنر، دین و فلسفه را سه طریق متفاوت می پندارد که ذهن آدمی با آنها کل تجربه خویش را برای خویش بیان یا تدوین می کند. آنها نمی توانند همزیستی مسالمت آمیزی داشته باشند؛ رابطه ی آنها با هم رابطهی توالی دیالکتیکی به ترتیبی معین است. نتیجه آن که به دنبال نگرش دینی به ناگزیر نگرش تعقلی یا فلسفی جایگزین می شود.
بیشتر بخوانید: آفرینش تاریخ علمی
ولیر و هیوم هیچ یک آگاهانه چنین نظریه ای تنظیم نکردند، ولی چنانچه چنین نظریه ای در معرض توجه شان قرار می گرفت احتمالا آن را می پذیرفتند و خود و همکاران خود را با عاملی که بالفعل دورهی دینی تاریخ بشر را به پایان می آورد و عصر غیر دینی عقلانی را آغاز می کرد، مطابقت می دادند. اما، در عمل، نگرش جدلی آنان نسبت به دین بیش از آن خشن و یک طرفه بود که حمایت چنین نظریه ای را برای جایگاه خود در تاریخ بشر جلب کند. برای آنان دین عاری از همه ی ارزش های مثبت به طور کلی و فقط و فقط یک خطای محض بود، ناشی از تزویر حسابگرانه و بی ملاحظه ی طبقه ای از موجودات موسوم به کشیشان که ظاهرا فکر می کردند آن را اختراع کرده اند تا همچون وسیله ای برای سلطه بر تودهی آدمیان از آن استفاده کنند. اصطلاحاتی مانند دین، کشیش، قرون وسطا، و بر بریت برای این گونه افراد اصطلاحات تاریخی یا فلسفی یا جامعه شناختی با معنای علمی معین، آن چنان که برای ویکو بود، نبود، بلکه ناسزاهای ساده ای بود و اهمیت عاطفی داشت، نه مفهومی. به محض آن که اصطلاحی مانند «دین» یا «بربریت» اهمیت مفهومی پیدا کند، چیزی که با چنین نامی همراه می شود باید به عنوان چیزی با کارکرد مثبت در تاریخ آدمی و بنابراین نه شر یا خطای محض، بلکه چیزی دارای ارزش شایان خویش در مکانی شایانی خویش تلقی شود. نگاه حقیقتا تاریخی به تاریخ آدمی، هر چیزی را در آن چنان می بیند که علت وجودی خود را دارد و به وجود می آید تا نیازهای انسانهایی را که اذهانشان به طور جمعی آنها را خلق کرده است، رفع کند. این که مرحله ای در تاریخ را به کلی بی منطق بینگاریم به سان آن است که مانند یک تبلیغاتچی یا نویسنده ی جنجالی اعلان های تبلیغاتی برای دوره های زمانی به آن بنگریم نه مانند مورخ. به این ترتیب، چشم انداز تاریخی روشنگری اصولا تاریخی نبود؛ انگیزه ی اصلی آن جدلی و ضد تاریخی بود.
هیوم در کار تاریخی خود، و ولتر معاصر اندکی مسن تر او، در رأس یک مکتب جدید اندیشه تاریخی قرار دارند. کار آنان و پیروانشان را شاید بشود تاریخ نگاری روشنگری تعریف کرد. منظور از روشنگری، آن کوشش بسیار شاخص اوایل قرن هجدهم برای دنیوی سازی فکر و حیات آدمی است. این طغیانی نه فقط علیه قدرت دینی نهادین، بلکه ضد دین به طورکلی بود. ولیر خود را رهبر جهاد علیه مسیحیت میدید، که تحت شعار فضاحت را بزدایید میجنگید و در آن فضاحت به معنای خرافات، و دین تابعی بود از هر آنچه در زندگی آدمی، عقب مانده و بربری تلقی می شد. نظریه ای فلسفی که زیر بنای این نهضت قرار داشت، آن بود که صور خاصی از فعالیت ذهنی صور ابتدایی اند، و هنگامی که ذهن به بلوغ می رسد، ناگزیر از میان می روند.
به همین دلیل، نویسندگانی مانند ولیر و هیوم به بهبود روش های تحقیق تاریخی کمکی نکردند. آنان روش هایی را که در نسل قبل توسط افرادی مانند مابیون، تیمن و بلاندیست ها ابداع کرده بودند بر گرفتند، و حتی از این روشها با روحیه ی واقعا پژوهشی بهره نبردند. آنان به حد کفایت به تاریخ به خاطر خود آن علاقه نداشتند تا بر بازسازی تاریخ دوره های دور و تاریک اصرار ورزند. ولتر علنا اعلام کرد که برای حوادث قبل از پایان قرن پانزدهم، هیچ دانش تاریخی با پایه های محکمی قابل حصول نیست؛ تاریخ انگلستان اثر هیوم تا به همان دوره، عهد سلسله ی تئودور، کاری بسیار سطحی و بی ارزش است. سبب واقعی این محدودیت علاقه به دورهی نوین آن بود که آنان با برداشت تنگ نظرانه شان نسبت به آنچه از دیدگاه آنان دوره های غیر عقلانی تاریخ بشر به شمار می آمد، همدلی و بنابراین بصیرتی نداشتند. آنان فقط در مقطعی به تاریخ علاقه مند شدند که آن تاریخ از حال و هوای جدید، حال و هوایی مشابه با حال و هوای خودشان، یعنی روحیه ی علمی برخوردار بود. از لحاظ اقتصادی این به معنای روحیه ی صنعت و تجارت جدید بود. از لحاظ سیاسی به معنای استبداد روشنگرانه بود. آنان هیچ درکی از نهادهایی که با روحیه ی یک قوم در تطور تاریخی آن خلق می شوند نداشتند؛ آنان می پنداشتند که نهادها را هنرمندیهای متفکران نابغه ابداع و بر توده ی مردم تحمیل کرده بودند. تصور آنان از دین به عنوان کشیش پیشگی، صرفا کاربرد همین اصل - تنها اصلی که در میکردند - به مرحله ای از تاریخ بود که دیگر در آن کاربردی نداشت.
ادامه دارد..
منبع:
مفهوم کلی تاریخ، رابین جورج کالینگوود، ترجمه علی اکبر مهدیان،چاپ سوم، اختران، تهران (1396)
هیوم در کار تاریخی خود، و ولتر معاصر اندکی مسن تر او، در رأس یک مکتب جدید اندیشه تاریخی قرار دارند. کار آنان و پیروانشان را شاید بشود تاریخ نگاری روشنگری تعریف کرد. منظور از روشنگری، آن کوشش بسیار شاخص اوایل قرن هجدهم برای دنیوی سازی فکر و حیات آدمی است. این طغیانی نه فقط علیه قدرت دینی نهادین، بلکه ضد دین به طورکلی بود. ولیر خود را رهبر جهاد علیه مسیحیت میدید، که تحت شعار فضاحت را بزدایید میجنگید و در آن فضاحت به معنای خرافات، و دین تابعی بود از هر آنچه در زندگی آدمی، عقب مانده و بربری تلقی می شد. نظریه ای فلسفی که زیر بنای این نهضت قرار داشت، آن بود که صور خاصی از فعالیت ذهنی صور ابتدایی اند، و هنگامی که ذهن به بلوغ می رسد، ناگزیر از میان می روند.
به همین دلیل، نویسندگانی مانند ولیر و هیوم به بهبود روش های تحقیق تاریخی کمکی نکردند. آنان روش هایی را که در نسل قبل توسط افرادی مانند مابیون، تیمن و بلاندیست ها ابداع کرده بودند بر گرفتند، و حتی از این روشها با روحیه ی واقعا پژوهشی بهره نبردند. آنان به حد کفایت به تاریخ به خاطر خود آن علاقه نداشتند تا بر بازسازی تاریخ دوره های دور و تاریک اصرار ورزند. ولتر علنا اعلام کرد که برای حوادث قبل از پایان قرن پانزدهم، هیچ دانش تاریخی با پایه های محکمی قابل حصول نیست؛ تاریخ انگلستان اثر هیوم تا به همان دوره، عهد سلسله ی تئودور، کاری بسیار سطحی و بی ارزش است. سبب واقعی این محدودیت علاقه به دورهی نوین آن بود که آنان با برداشت تنگ نظرانه شان نسبت به آنچه از دیدگاه آنان دوره های غیر عقلانی تاریخ بشر به شمار می آمد، همدلی و بنابراین بصیرتی نداشتند. آنان فقط در مقطعی به تاریخ علاقه مند شدند که آن تاریخ از حال و هوای جدید، حال و هوایی مشابه با حال و هوای خودشان، یعنی روحیه ی علمی برخوردار بود. از لحاظ اقتصادی این به معنای روحیه ی صنعت و تجارت جدید بود. از لحاظ سیاسی به معنای استبداد روشنگرانه بود. آنان هیچ درکی از نهادهایی که با روحیه ی یک قوم در تطور تاریخی آن خلق می شوند نداشتند؛ آنان می پنداشتند که نهادها را هنرمندیهای متفکران نابغه ابداع و بر توده ی مردم تحمیل کرده بودند. تصور آنان از دین به عنوان کشیش پیشگی، صرفا کاربرد همین اصل - تنها اصلی که در میکردند - به مرحله ای از تاریخ بود که دیگر در آن کاربردی نداشت.
ادامه دارد..
منبع:
مفهوم کلی تاریخ، رابین جورج کالینگوود، ترجمه علی اکبر مهدیان،چاپ سوم، اختران، تهران (1396)
بیشتر بخوانید:
اسطوره و تاریخ یزدانسالار
مفهوم یونانی تاریخ
گرایش ضدتاریخی اندیشهی یونانی