ازدواج موقت در کتاب و سنت (1)

هنگامی که ازدواج دایم برای همگان میسر نیست و زمینه فحشا و هرزگی در جامعه رو به فزونی است، ازدواج موقت راهکاری مناسب برای حل مشکلات جنسی جوانان و پیشگیری از فساد و مبارزه با آن است. مذاهب اسلامی به استناد قرآن کریم، سنت نبوی(ص) و اقوال صحابه و تابعین در مشروعیت این ازدواج در عصر پیامبر (ص) تردید نکرده‏اند و تنها آنچه محل اختلاف است استمرار یا نسخ این حکم الهی است؛
پنجشنبه، 22 مرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ازدواج موقت در کتاب و سنت (1)
ازدواج موقت در کتاب و سنت (1)
ازدواج موقت در کتاب و سنت (1)

نویسنده : آیت الله جعفر سبحانی

چکیده

هنگامی که ازدواج دایم برای همگان میسر نیست و زمینه فحشا و هرزگی در جامعه رو به فزونی است، ازدواج موقت راهکاری مناسب برای حل مشکلات جنسی جوانان و پیشگیری از فساد و مبارزه با آن است. مذاهب اسلامی به استناد قرآن کریم، سنت نبوی(ص) و اقوال صحابه و تابعین در مشروعیت این ازدواج در عصر پیامبر (ص) تردید نکرده‏اند و تنها آنچه محل اختلاف است استمرار یا نسخ این حکم الهی است؛ شیعیان و بعضی از بزرگان صحابه و تابعین، بر این باورند که این حکم نسخ نشده است. اما بعضی از دانشمندان اهل سنت - بدون استناد به کلامی از پیامبر (ص) - ادعا می‏کنند که این قانون در زمان جنگ خیبر یا آن هنگام که پیامبر (ص) در هوازن یا مکه یا... بود نسخ نشده است، در حالی که اخبار فراوانی دلالت بر مخالفت عمر بن خطاب در عصر خلافتش با این حکم الهی دارد که مورد استناد عالمان اهل سنت نیز می‏باشد. از این رو شیعه و سنی در تشریع این قانون الهی توسط پیامبر اکرم (ص) تردیدی ندارند و دلیل معتبری بر نسخ آن، توسط آن حضرت نیز وجود ندارد.

مقدمه

غریزه جنسی، محدود کردن یا آزاد گذاردن آن
میل جنسی یکی از امیال طبیعی است که در هر انسان، در برهه‏ای از زمان به گونه‏ای مستحکم است که هیچ یک از امیال دیگر به پایۀ آن نمی‏رسد. در پرتو این میل است که احساس عشق و محبت و مهربانی، شکوفا می‏شود و انسان در جهت تحکیم پایه‏های خانواده که هسته اولیۀ جامعۀ بزرگ انسانی را تشکیل می‏دهد، احساس مسئولیت می‏کند. ارضاء غریزه جنسی یکی از نیازهای مبرم و از ضروریات زندگی هر انسانی است و نیاز انسان به ازدواج، کمتر از نیاز او به خوردن و آشامیدن نیست. از آنجا که شریعت اسلام، آخرین شریعت و پیامبرش خاتم پیامبران و کتابش آخرین کتاب آسمانی است، این جنبه از شخصیت انسان را در نظر گرفته و آن را به گونه‏ای که با دیگر امیال درونی انسان هماهنگ باشد اشباع کرده است.
عنایت شریعت مقدس اسلام به ارضای این غریزه، به حدی است که ازدواج را سنتی الهی و روی گردانی از آن را، روی گردانی از شریعت به شمار آورده است. این مطلب در حدیثی که از پیامبر اسلام(ص) نقل شده چنین ترسیم شده است:
النکاح سنتی فمن أعرض عن سنتی فلیس منی؛(1)
ازدواج، سنت من است، پس کسی که از سنت من روی گرداند، از من نیست.
این سخن، نشان می‏دهد که ازدواج در اسلام امری مقدس است و بر خلاف میل برخی از غربزدگان جدید، چیزی بالاتر از مبادلۀ کالا و مال می‏باشد.(2)
هر قدر انسان تمایل به زندگی مجردی داشته باشد زمانی نمی‏گذرد که در زندگیش احساس کمبودی می‏کند که با چیزی جز ازدواج، پر نمی‏شود. به دلیل همین اهمیت است که اسلام قوانین زیبایی را در تنظیم غریزۀ جنسی و سوق آن در جهتی صحیح وضع کرده تا هم این غریزه اشباع شود و هم ارضای این غریزه، متناسب با سایر امیال انسانی باشد وهم کرامت و شرافت او محفوظ ماند. خداوند در قرآن فرموده است:
وأنکحوا الأیامی منکم و الصالحین من عبادکم و إمائکم إن یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله و الله واسعء علیم ؛ (3)
مردان و زنان بی همسر خود، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را همسر دهید، اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود، آنان را بی نیاز می‏سازد؛ خداوند گشاینده و آگاه است!
اسلام در بسیاری از آیات قرآنی به انسان اجازه داده است تا به نیازهای جنسی‏اش به یکی از راههای زیر پاسخ دهد:
1. ازدواج دایم؛
2. ازدواج موقت؛
3. بهره بردن از کنیزی که در اختیار انسان است.
به هرحال، آنچه ما را وادار کرده تا در بارۀ ازدواج موقت بحث کنیم، ظلمی است که در نوشته‏های دوستان و دشمنان به این ازدواج شده است.
دشمنان با نگاه کینه توزانه و حسدورزانه، مانند یک هوو به هووی دیگر به این مسأله نگاه کرده و در نتیجه محاسن آن را به صورت عیب تصویر نموده‏اند. دوستان هم با به راه انداختن غوغا و هیاهو و بدون تدبر و عدل و انصاف، حکم خود را علیه آن صادر کرده، حتی برخی آن را بیشتر به زنا و هرزگی نزدیک دانسته‏اند. معنای این سخن این است که رسول اکرم (ص)(معاذالله) در برهه‏ای از زمان، به منظور فرونشاندن آتش شهوت اصحاب خویش، هرزگی را برای آنان تجویز کرده است. [کبرت کلمة تخرج من أفواههم؛ چه سخن سهمگینی است که از دهان آنان خارج می‏شود]. بنابراین انتظار نمی‏رود در مورد موضوعی که دشمن برای ضربه زدن و دوست به دلیل جهل به حقیقت آن، تمامی تلاش خود را جهت تبیین و تحلیل آن انجام داده‏اند، شبهاتی ایجاد نشود. اگر دوستان، موضوع را به طور عمیق مورد بررسی قرار می‏دادند و به آنچه در قرآن و احادیث نبوی آمده است احاطه پیدا می‏کردند، چنین سخنان نیش داری را بر زبان جاری نمی‏ساختند.
آنچه اکنون به آن اشاره می‏کنیم این است که اسلام با فراخواندن مردم به ازدواج دایم، مشکل غریزۀ جنسی را حل کرده است و ازدواج را پایۀ زندگی انسان و به عنوان امری ضروری و غذای روحی تمامی انسانها تلقی کرده است. اما با این حال، گاه شرایط خاصی در زندگی انسان روی می‏دهد که قادر نیست از این راه عمومی(یعنی ازدواج دایم) به مقصد برسد. اینجاست که شریعت اسلامی بایستی برای چنین شرایطی و به عنوان راه حلی مقطعی، تدبیری برای تشریع مشکل خاصی از ازدواج اندیشیده باشد. این اشتباه است که کسی تصور کند دعوت اسلام به ازدواج موقت، مانند دعوتش به ازدواج دایم است. هر گز چنین نیست؛ زیرا ازدواج دایم پاسخی است به نیاز جنسی انسانها در کلیۀ مراحل زندگی. اما ازدواج موقت(همچنان که گفتیم) پاسخی است برای حل مشکلات مقطعی و به منظور ممانعت از شیوع فساد در جامعه اسلامی و به عنوان دارو است، نه غذا؛ زیرا ممکن است انسان در شرایطی قرار گیرد که امکان ازدواج دایم برایش وجود نداشته باشد. در این صورت سه راه حل در پیش روی او وجود دارد:
1. فرونشاندن آتش شهوت ؛
2. پناه بردن به فاحشه‏خانه‏ها؛
3. ازدواج موقت، با شروطی که اسلام وضع کرده است.
اما راه حل اول، به جز برای معصومین و برخی دیگر به تناسب نزدیکیشان به آنها، و به طور عادی برای همگان ممکن نیست.
راه حل دوم هم علاوه بر این که موجب نابودی کرامت انسانی است، باعث شیوع فساد و بیماریها و تداخل نسبتهای فامیلی می‏شود. بنابراین چاره‏ای جز راه حل سوم، یعنی ازدواج موقت باقی نمی‏ماند.
براین اساس، ازدواج موقت یکی از زیباترین سنتهای اسلامی است که به منظور حفظ کرامت انسانی تشریع شده است. امام علی(ع) عمق این معضل را شناخته و با سخنانی زیبا، گوشهای ما را نوازش داده و به بحرانی که ممکن است در اثر بی اعتنایی به این سنت، گریبانگیر جامعه شود، هشدار داده است. او چنین فرموده است:
لولا نهی عمر عن المتعة، لما زنی إلا شقی أو شقیة ؛
اگر عمر متعه را منع نکرده بود، جز مرد و زن شقی، کسی زنا نمی‏کرد.
اندیشمند اسلامی، شهید مرتضی مطهری، در این زمینه سخنی دارد. او می‏گوید:
خاصیت عصرجدید این است که فاصلۀ بلوغ طبیعی را با بلوغ اجتماعی و قدرت تشکیل عائله، زیاد کرده است... . آیا جوانان حاضرند یک دوره [رهبانیت موقت] را طی کنند و خود را تا زمانی که امکانات ازدواج دایم پیدا شود به سختی تحت فشار قرار دهند؟ بر فرض، اگر جوانی حاضر شود رهبانیت موقت را بپذیرد آیا طبیعت حاضر است از ایجاد عوارض روانی سهمگین و خطرناکی که در اثر ممانعت از اعمال غریزۀ جنسی پیدا می‏شود و روانکاوی امروز، از روی آنها پرده برداشته است، صرف نظر کند؟ دو راه بیشتر باقی نمی‏ماند.
1. جوانان را به حال خود رها کنیم و مانند غربی‏ها پسرها و دخترها را به طور مساوی آزاد بگذاریم.
2. به قانونی بودن ازدواج موقت گردن نهیم.
در دوران اخیر برخی از فیلسوفان غربی هم که به آزاد اندیشی مشهورند با ندای اسلام، مبنی بر قانونی بودن ازدواج موقت هم آواز شده‏اند. به عنوان مثال از دیدگاه راسل، امروزه سنت ازدواج بدون دلیل به تأخیر می‏افتد؛ زیرا در یکی دو قرن گذشته یک دانشجو در حدود سن هجده یا بیست سالگی، دروسش را به اتمام می‏رساند و در سن بلوغ آمادۀ ازدواج می‏شد و برای او دورۀ انتظار، زیاد به طول نمی‏انجامید؛ مگر اینکه می‏خواست زندگی خود را وقف تحصیل علم کند و کمتر جوانی از میان صدها و هزاران جوان، این گزینه را انتخاب می‏کرد. اما امروزه، دانشجویان پس از هجده یا بیست سالگی مرحلۀ تخصص در علوم و صنایع را آغاز می‏کنند و طبعاً پس از فارغ التحصیل شدن و اتمام دانشگاه، نیازمند زمانی هستند تا آمادگی کافی را برای کسب درآمد از طریق بازرگانی یا دیگر کارهای اقتصادی، پیدا کنند. از این رو قبل از سن سی سالگی شرایط ازدواج برای آنها آماده نیست. بنابراین امروزه یک جوان، دوره‏ای طولانی را از سن بلوغ تا سن ازدواج طی می‏کند. در حالی که این دوره در گذشته به حساب نمی‏آمده است واین دوره، دورۀ رشد جنسی و سرکشی امیال و دشواری مقاومت در مقابل محرک هاست. با این حساب، آیا ممکن است در نظام جامعۀ انسانی، این دوره را همچون گذشتگان و مردم قرون وسطی، نادیده بگیریم؟
به نظر فیلسوف یاد شده، این کار مقدور نیست و اگر ما این دوره را به حساب نیاوریم، نتیجه‏اش چیزی جز فساد و بازیچه قرار دادن نسل دختران و پسران جوان نخواهد بود. به عقیدۀ وی باید قوانین، برای جوانان در این سنین نوعی ازدواج را تجویز کنند به گونه‏ای که نه به سختی‏های داشتن خانواده دچار شوند و نه به کام شهوت‏های کشنده و بیماری‏ها و دردسرهای بعدی آن بیفتند. او از این نوع ازدواج به [ازدواج بدون فرزند] تعبیر می‏کند و مرادش این بوده که این ازدواج از یک طرف، آنها را از افتادن در گرداب فساد، باز می‏دارد و از طرف دیگر آنها را قبل از آنکه خانواده‏ای تشکیل دهند، آمادۀ زندگی زناشویی می‏کند.(4)
منظور راسل از [ازدواج بدون فرزند] ازدواجی است که در آن، از باردار شدن زن جلوگیری شود. البته التزام به این شرط هر چند امکان دارد، اما دشوار است و برفرض که از وسایل جلوگیری استفاده کنند و با این حال بچه دار شوند، این فرزند، فرزند شرعی است و به پدر و مادرش ملحق می‏شود.
طرحی که این فیلسوف انگلیسی ارائه داده است، طرحی است که بیش از چهارده قرن است که اسلام، مردم را به آن فراخوانده، با این تفاوت که طرح اسلام در چارچوب قوانینی به مراتب زیباتر و شگفت‏انگیزتر از طرحی است که راسل پیشنهاد کرده است.
آنچه پیش روی شما خوانندۀ محترم می‏باشد، پژوهشی مختصر در بارۀ ازدواج موقت است. باشد که به این موضوع عنایت بیشتری شده و از زوایای مختلف مورد بررسی قرار گیرد تا عظمت قوانین اسلامی روشن‏تر شود و مشخص گردد که دشمنان حقانیت آن را انکار کرده و دوستان هم آن را نشناخته‏اند.

آرای فقها دربارۀ متعه

تمامی مذاهب فقهی اسلامی اتفاق نظر دارند که رسول خدا(ص) در برهه‏ای از زمان، با وحی الهی، متعۀ زنان را حلال کرده است. آنچه مورد اختلاف مذاهب فقهی است استمرار این حلیت و نسخ آن می‏باشد. شیعۀ امامیه و اندکی از صحابه و تابعین، بر این عقیده‏اند که این حلیت استمرار داشته است. اما مذاهب چهارگانۀ اهل سنت معتقدند که حلیت متعۀ زنان، نسخ شده و در حال حاضر این کار حرام است. بدیهی است که مسأله متعۀ زنان، مسأله‏ای بغرنج و مشتمل بر نوعی ابهام است.
البته این سخن بدین معنا نیست که این مسأله بعد از رحلت رسول خدا(ص) تا قیامت، فاقد دلیلی شرعی از کتاب و سنت است، بلکه مراد از پیچیدگی و ابهام، این است که پژوهشگر - هر چند بی طرف باشد - ممکن است متهم شود که به هنگام تحقیق در این گونه مسائل دچار هواهای نفسانی شده است.
علاوه بر این، باید اعتراف کرد که مسئله ازدواج موقت ( علی رغم تصور نا آگاهان ) میان معتقدان به آن پدیده‏ای شایع نیست، بلکه این پدیده برای شرایط محدود و معینی تدارک دیده شده است.
اینک تبیین حق در مسأله، طی بیان چند امر تقدیم می‏شود:

1. تعریف متعه و پاره‏ای از احکام آن

ازدواج موقت آن است که یک زن آزاد و کامل، خود را با رضایت، به عقد مردی در آورد که مانعی برای ازدواج با او(از قبیل مانع سببی یا نسبی یا رضاعی یا شوهر داشتن یا عده و دیگر موانع شرعی) وجود نداشته باشد و مهریه و مدت ازدواج را هم در آن ذکر کند. در این ازدواج هر گاه مدت به سرآید، زن و مرد بدون طلاق از هم جدا می‏شوند و درصورتی که آمیزش صورت گرفته باشد و زن در سن یائسگی نبوده و از جمله کسانی باشد که حیض می‏بیند، باید به مدت دو حیض عده نگه دارد و گرنه، به مدت چهل و پنج روز عده نگه دارد.
ازدواج موقت مانند ازدواج دایم تنها با عقدی صحیح که نشان دهندۀ قصد جدی طرفین بر ازدواج است، صورت می‏پذیرد و هر آمیزشی که بین زن و مرد بدون صیغۀ عقد انجام بگیرد - هر چند با تراضی طرفین و میل و رغبت باشد - متعه و ازدواج موقت محسوب نمی‏شود. بنابراین هنگامی که صیغۀ عقد جاری شد، عقد لازم شده، وفای به آن واجب می‏شود.

پاره‏ای از احکام ازدواج موقت

بیشتر اشکالاتی که بر ازدواج موقت وارد می‏شود ناشی از جهل به حقیقت، آثار و احکام آن است. از این رو مختصری از احکام آن را در اینجا می‏آوریم تا روشن شود که تفاوت ازدواج موقت و زنا بسیار زیاد است.
علاوه بر احکام مشترکی که بین ازدواج موقت و دایم وجود دارد، ازدواج موقت دارای احکام خاصی است و ما در کتاب [نظام النکاح فی الشریعة الاسلامیة الغراء] به طور مفصل احکام هریک از آنها را آورده‏ایم که خواننده را به آنجا ارجاع می‏دهیم.(5) در اینجا تنها به پاره‏ای از احکام مشترک و مختص این دو نوع ازدواج اشاره می‏کنیم و فقیه آگاه، احکام مشترک آنها را از احکام مختص تشخیص می‏دهد.
ازدواج موقت دارای چها رکن است: صیغه، طرفین، مدت، مهریه.

أ: صیغه

صیغه عبارت است از ایجاب و قبول. برای ایجاب کافی است که یکی از این سه واژه به کار رود: [زوجتک، متعتک، انکحتک] و برای قبول کافی است از لفظی که دلالت بر رضایت بر ایجاب دارد، مانند عبارت [قبلت النکاح] یا [قبلت المتعة]، استفاده شود.

ب: ب: طرفین

شرایطی که زوج و زوجه در ازدواج دایم دارند در ازدواج موقت هم ( به جز استثناءاتی ) وجود دارد. بنابراین بایستی زوجه مسلمان باشد و بنابر قولی که بین فقها مشهورتر است جایز است زوجه از اهل کتاب باشد، اما زن مسلمان نمی تواند به ازدواج موقت مرد غیر مسلمان در آید. در ازدواج موقت، همانند دایم، مرد نمی‏تواند بدون اجازه زن با خواهر زاده یا برادر زادۀ او ازدواج کند و چنانچه ازدواج صورت گیرد، صحت آن مشروط به اجازۀ زن است و اگر زن اجازه نداد، عقد باطل است.

ج: مهریه

یکی از ارکان ازدواج موقت، مهریه است و چنانچه در عقد ذکر نشود عقد باطل است. یکی از شرایط مهریه این است که مملوک مرد و معلوم باشد، یعنی با پیمانه یا وزن یا به واسطۀ دیدن یا توصیف، مشخص باشد و اگر مرد قبل از آمیزش، مدت ازدواج را به زن ببخشد، بایستی نصف مهریه را بپردازد و بعد از آمیزش تمام مهریه بر مرد واجب می‏شود.

د: مدت

مدت نیز یکی از ارکان ازدواج موقت است. برخی فقها قائلند اگر در عقد نامی از مدت برده نشود، عقد باطل است و برخی دیگر گفته‏اند ازدواج موقت به ازدواج دایم تبدیل می‏شود. بنابراین بایستی مدت ازدواج موقت، معین و عاری از ابهام باشد.
در ازدواج موقت، بیرون ریختن نطفه، بدون اجازۀ زن جایز است، اما در ازدواج دایم بیرون ریختن نطفه فقط با اجازۀ زن جایز است.
جدایی بین زن و مرد در ازدواج موقت با پایان یافتن مدت انجام می‏پذیرد و و در آن طلاقی نمی‏باشد. زن و شوهر در ازدواج موقت از یکدیگر ارث نمی‏برند، مگر آنکه در متن عقد ذکر شده باشد.
در مورد افرادی که با زناشویی محرم می‏شوند، ازدواج موقت همچون ازدواج دایم است. بنابراین اگر مردی با زنی ازدواج موقت کند، چه با او آمیزش کرده باشد و چه نکرده باشد، مادرزنش بر او حرام است و در صورتی که آمیزش کرده باشد، دخترش نیز بر او حرام است. همچنین دیگر مواردی که در باب حرام شدن به واسطۀ زناشویی، ذکر شده است در ازدواج موقت نیز جاری است.
اگر مرد در ازدواج موقت با زن آمیزش کرده باشد و مدت ازدواج هم پایان یافته باشد، در صورتی که زن حیض می‏بیند، باید به اندازه دو بار حیض دیدن، عده نگه دارد، اما اگر خون نمی‏بیند ولی در سن زنانی باشد که خون می‏بینند، باید چهل و پنج روز عده نگه دارد. اینها در صورتی بود که با او آمیزش شده باشد و گرنه، عده ندارد.
چنانچه قبل از پایان یافتن مدت متعه، مرد بمیرد، بایستی زن - چه با او آمیزش شده باشد و چه نشده باشد، در صورت آبستن نبودن - چهار ماه و ده روز و به قول برخی دو ماه و پنج روز، عده نگه دارد. اما اگر حامله باشد بایستی به دیرترین مدت، از عده وفات و آبستنی عده نگه دارد و اگر کنیز باشد و آبستن نباشد بایستی دو ماه و پنج روز عده نگه دارد.(6)
غرض از بیان این احکام این بود که معلوم شود ازدواج موقت ازدواجی حقیقی است و در عموم احکامش - مگر در مواردی که دلیل وجود دارد - مانند ازدواج دایم است.
مهمترین تفاوت‏های ازدواج دایم و موقت از این قرارند:
1. در ازدواج دایم جدایی زن از مرد با طلاق حاصل می‏شود، در صورتی که در ازدواج موقت با پایان یافتن مدت حاصل می‏شود.
2. زن در ازدواج دایم، نفقه دارد، در صورتی که در ازدواج موقت چنین نیست.
3. زن و مرد در ازدواج دایم از یکدیگر ارث می‏برند در صورتی که در ازدواج موقت چنین نیست.
4. چنانچه زن در ازدواج دایم مطلقه شود، بایستی سه ماه یا به اندازه سه بار حیض دیدن عده نگه دارد ؛ در صورتی که زن در ازدواج موقت پس از پایان مدت، بایستی به اندازه دو بار حیض دیدن یا چهل و پنج روز عده نگه دارد. این تفاوت‏های اندک، زن را در ازدواج موقت، از زوجه بودن خارج نمی‏کند و مانند زن در ازدواج دایم، دارای احکامی است. به عنوان مثال وقتی خداوند می‏فرماید:
والذین هم لفروجهم حافظون إلاعلی أزواجهم أو ما ملکت أیمانهم فانهم غیر ملومین ؛ (7)
و آنها که دامان خود را حفظ کنند؛ تنها با همسران و کنیزانشان آمیزش جنسی دارند، که در بهره‏گیری از آنان ملامت نمی‏شوند.
یکی از مصادیق [أزواجهم]؛ یعنی: [همسرانشان]، زنی است که به ازدواج موقت مردی در آمده است. بنابراین چنین زنی، حقیقتاً زوجه است و مانند زوجۀ مرد در ازدواج دایم، دارای حکامی است، مگر احکامی که مطابق دلیل، مختص ازدواج موقت است. این که در این ازدواج، برخی از احکام ازدواج دایم منتفی است و یا احکامی مخصوص به خود دارد، باعث نمی‏شود که عنوان زوجیت از آن سلب شود. در آینده به صورت مفصل خواهیم گفت که در ازدواج دایم نیز گاهی اوقات، زن بدون طلاق از مرد جدا می‏شود و یا در این ازدواج هم گاهی زن و مرد از هم ارث نمی‏برند و یا زن، نفقه ندارد.

2. ازدواج موقت در صدر اسلام

متعه حتی پیش از ظهور اسلام در میان مردم متداول بود، اما ( همچنانکه گذشت ) اسلام برای آن حدودی معین کرده و شروطی قرارداد. با پژوهشی تاریخی و با توجه به روایات زیر، صحت مدعای فوق روشن می‏شود:
1. ابن ابی حاتم از ابن عباس روایت کرده است که:
کانت متعة النساء فی أول الاسلام، کان الرجل یقدم البلدة لیس معه من یصلح له صنیعته ولایحفظ متاعه، فیتزوج المرأة إلی قدر ما یری أنه یفرغ من حاجته، فتنظر له متاعه و تصلح له ضیعته؛(8) در آغاز اسلام، متعۀ زنان وجود داشته است؛ به این صورت که گاه مردی به شهری وارد می‏شد و کسی را نداشت تا او را در کارش کمک و یا از وسایلش محافظت کند. از این رو تا مدتی که فکر می‏کرد نیازش در آن شهر بر آورده می‏شود، با زنی ازدواج می‏کرد و زن هم از وسایلش محافظت و کارش را روبه راه می‏کرد.
2. طبرانی و بیهقی در سنن خویش از ابن عباس نقل کرد اند:
کانت المتعة فی أول الاسلام... فکان الرجل یقدم البلدة لیس له بها معرفة فیتزوج بقدر ما یری أنه یفرغ من حاجته لتحفظ متاعه و تصلح له شأنه ؛ (9)
در آغاز اسلام، متعه وجود داشت... گاه مردی به شهری وارد می‏شد که شناختی از آنجا نداشت. از این رو تا مدتی که فکر می‏کرد نیازش در آن شهر بر آورده می‏شود با زنی ازدواج می‏کرد تا از وسایلش محافظت و کارش را روبه راه کند.
3. عبدالرزاق و ابن ابی شیبه و بخاری و مسلم از ابن مسعود نقل کرده‏اند که:
کنا نغزو مع رسول الله(ص) و لیس معنا نساوءنا فقلنا: ألا نستخصی؟ فنهانا عن ذلک و رخص لنا أن نتزوج المرأة بالثوب إلی أجل، ثم قرأ عبدالله: یا أیها الذین آمنوا لاتحرموا طیبات ما أحل الله لکم (10)؛ (11)
در غزوه‏ای با رسول خدا(ص) بودیم و زنان ما همراهمان نبودند. به حضرت عرض کردیم: اجازه می‏دهید خود را اخته کنیم؟ پیامبر(ص) ما را از این کار نهی فرمود و به ما اجازه داد تا مدت معینی با زنی ازدواج کنیم. آنگاه عبدالله این آیه را تلاوت کرد:
ای کسانی که ایمان آورده‏اید، پاکی هایی را که خدا برای شما حلال کرده، حرام نگردانید
4. عبدالرزاق و احمد و مسلم از سبرۀ جهنی نقل کرده‏اند که گفت:
أذن لنا رسول الله عام فتح مکة فی متعة النساء فخرجت أنا و رجل من قومی ولی علیه فضل فی الجمال و هو قریب من الدمامة...؛(12)
در سال فتح مکه، رسول خدا(ص) به ما اجازۀ ازدواج موقت داد. در پی این اجازه، من و مردی از قومم که من از او زیباتر بودم و او کمی زشت و کوتاه قد بود، از خانه خارج شدیم....
5. بخاری در صحیحش، به سند خود از جابربن عبدالله و سلمة بن اکوع روایت کرده است:
کنا فی جیش فأتانا رسول الله (ص)، فقال: إنه قد أذن لکم أن تستمتعوا فاستمتعوا؛ (13)
در سپاهی بودیم که رسول خدا (ص) نزد ما آمد و فرمود: به شما اجازه داده شدکه متعه کنید، پس متعه (ازدواج موقت) کنید.
6. مسلم در صحیحش به سند خود روایت کرده است که:
خرج علینا منادی رسول الله (ص): فقال: إن رسول الله (ص) قد أذن لکم أن تستمتعوا فاستمتعوا؛ یعنی متعة النساء؛(14)
منادی رسول خدا (ص) نزد ما آمد و گفت: همانا رسول خدا (ص) اجازه داده که متعه کنید؛ یعنی متعۀ زنان.
7. همچنین مسلم به سند خویش در صحیحش از سلمة بن اکوع و جابربن عبدالله روایت کرده است که:
ان رسول الله (ص) أتانا فأذن لنا فی المتعة؛ (15)
رسول خدا (ص) نزد ما آمد و به ما اجازه داد که متعه کنیم.
احادیث اخیر به گواهی احادیث قبلشان، نشان می‏دهند که ازدواج موقت با زنان در شرایطی خاص و به منظور اهدافی عقلایی ، امری معروف و متداول بوده است و درواقع، پیامبر(ص) با اجازه‏ای که در این مورد صادر کردند، مردم را به این امر معروف ارشاد کرده‏اند، نه اینکه حکمی را ابتکار کرده باشند.
بنابراین اگر چنین ازدواجی در عصر رسالت، امری متداول بوده است، شارع چاره‏ای نداشته که با تأیید و یا رد آن، در مورد آن اظهار نظر کند و با توجه به این که این کار از قبیل زنا نبوده، درست نیست از اظهار نظر پیرامون آن خودداری کند. اگر این کار چیزی شبیه زنا می‏بود، محال بود که پیامبر(ص) آن را ( حتی برای برهه‏ای خاص ) حلال کند.
قل إن الله لایأمر بالفحشاء أتقولون علی الله ما لا تعلمون؛(16)
بگو که خداوند به فحشا دستور نمی‏دهد. آیا چیزی را که نمی‏دانید به خداوند نسبت می‏دهید؟
... ادامه دارد.

پي نوشت :

1- جامع احادیث الشیعه ، ج 25 ، ص 38 ، ح 36412
2- ازدواج موقت از نظر شیعه ، شهلا حائری ، ص 45
3- سوره نور ، آیه 32
4- عباس محمود العقاد ، الفلسفة القرآنیة ، ص 87 - 88
5- نظام النکاح ، ج 2 ، ص 47 - 108
6- شرائع الاسلام ، ج 2 ، ص 307 ؛ تحریر الأحکام الشرعیة ، ج 3 ، ص 526
7- سوره مؤمنون ، آیه 5 و 6
8- الدرّ المنثور ، ج 2 ، ص 139 - 140
9- همان
10- سوره مائده ، آیه 87
11- صحیح بخاری ، ج 7 ، ص 4 ، باب « ما یکره من التبتل و الخصاء » از ابواب کتاب نکاح
12- الدرّ المنثور ، ج 2 ، ص 140
13- صحیح بخاری ، ج 6 ، ص 33 ؛ همان ، ج 7 ، ص 129
14- صحیح مسلم ، ج 4 ، ص 130 و 131 ، باب نکاح متعه
15- همان
16- سوره اعراف ، آیه 28

منبع : فصلنامه فقه اهل بیت ، شماره 48




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط