ازدواج موقت در کتاب و سنت (1)
چکیده
مقدمه
میل جنسی یکی از امیال طبیعی است که در هر انسان، در برههای از زمان به گونهای مستحکم است که هیچ یک از امیال دیگر به پایۀ آن نمیرسد. در پرتو این میل است که احساس عشق و محبت و مهربانی، شکوفا میشود و انسان در جهت تحکیم پایههای خانواده که هسته اولیۀ جامعۀ بزرگ انسانی را تشکیل میدهد، احساس مسئولیت میکند. ارضاء غریزه جنسی یکی از نیازهای مبرم و از ضروریات زندگی هر انسانی است و نیاز انسان به ازدواج، کمتر از نیاز او به خوردن و آشامیدن نیست. از آنجا که شریعت اسلام، آخرین شریعت و پیامبرش خاتم پیامبران و کتابش آخرین کتاب آسمانی است، این جنبه از شخصیت انسان را در نظر گرفته و آن را به گونهای که با دیگر امیال درونی انسان هماهنگ باشد اشباع کرده است.
عنایت شریعت مقدس اسلام به ارضای این غریزه، به حدی است که ازدواج را سنتی الهی و روی گردانی از آن را، روی گردانی از شریعت به شمار آورده است. این مطلب در حدیثی که از پیامبر اسلام(ص) نقل شده چنین ترسیم شده است:
النکاح سنتی فمن أعرض عن سنتی فلیس منی؛(1)
ازدواج، سنت من است، پس کسی که از سنت من روی گرداند، از من نیست.
این سخن، نشان میدهد که ازدواج در اسلام امری مقدس است و بر خلاف میل برخی از غربزدگان جدید، چیزی بالاتر از مبادلۀ کالا و مال میباشد.(2)
هر قدر انسان تمایل به زندگی مجردی داشته باشد زمانی نمیگذرد که در زندگیش احساس کمبودی میکند که با چیزی جز ازدواج، پر نمیشود. به دلیل همین اهمیت است که اسلام قوانین زیبایی را در تنظیم غریزۀ جنسی و سوق آن در جهتی صحیح وضع کرده تا هم این غریزه اشباع شود و هم ارضای این غریزه، متناسب با سایر امیال انسانی باشد وهم کرامت و شرافت او محفوظ ماند. خداوند در قرآن فرموده است:
وأنکحوا الأیامی منکم و الصالحین من عبادکم و إمائکم إن یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله و الله واسعء علیم ؛ (3)
مردان و زنان بی همسر خود، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را همسر دهید، اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود، آنان را بی نیاز میسازد؛ خداوند گشاینده و آگاه است!
اسلام در بسیاری از آیات قرآنی به انسان اجازه داده است تا به نیازهای جنسیاش به یکی از راههای زیر پاسخ دهد:
1. ازدواج دایم؛
2. ازدواج موقت؛
3. بهره بردن از کنیزی که در اختیار انسان است.
به هرحال، آنچه ما را وادار کرده تا در بارۀ ازدواج موقت بحث کنیم، ظلمی است که در نوشتههای دوستان و دشمنان به این ازدواج شده است.
دشمنان با نگاه کینه توزانه و حسدورزانه، مانند یک هوو به هووی دیگر به این مسأله نگاه کرده و در نتیجه محاسن آن را به صورت عیب تصویر نمودهاند. دوستان هم با به راه انداختن غوغا و هیاهو و بدون تدبر و عدل و انصاف، حکم خود را علیه آن صادر کرده، حتی برخی آن را بیشتر به زنا و هرزگی نزدیک دانستهاند. معنای این سخن این است که رسول اکرم (ص)(معاذالله) در برههای از زمان، به منظور فرونشاندن آتش شهوت اصحاب خویش، هرزگی را برای آنان تجویز کرده است. [کبرت کلمة تخرج من أفواههم؛ چه سخن سهمگینی است که از دهان آنان خارج میشود]. بنابراین انتظار نمیرود در مورد موضوعی که دشمن برای ضربه زدن و دوست به دلیل جهل به حقیقت آن، تمامی تلاش خود را جهت تبیین و تحلیل آن انجام دادهاند، شبهاتی ایجاد نشود. اگر دوستان، موضوع را به طور عمیق مورد بررسی قرار میدادند و به آنچه در قرآن و احادیث نبوی آمده است احاطه پیدا میکردند، چنین سخنان نیش داری را بر زبان جاری نمیساختند.
آنچه اکنون به آن اشاره میکنیم این است که اسلام با فراخواندن مردم به ازدواج دایم، مشکل غریزۀ جنسی را حل کرده است و ازدواج را پایۀ زندگی انسان و به عنوان امری ضروری و غذای روحی تمامی انسانها تلقی کرده است. اما با این حال، گاه شرایط خاصی در زندگی انسان روی میدهد که قادر نیست از این راه عمومی(یعنی ازدواج دایم) به مقصد برسد. اینجاست که شریعت اسلامی بایستی برای چنین شرایطی و به عنوان راه حلی مقطعی، تدبیری برای تشریع مشکل خاصی از ازدواج اندیشیده باشد. این اشتباه است که کسی تصور کند دعوت اسلام به ازدواج موقت، مانند دعوتش به ازدواج دایم است. هر گز چنین نیست؛ زیرا ازدواج دایم پاسخی است به نیاز جنسی انسانها در کلیۀ مراحل زندگی. اما ازدواج موقت(همچنان که گفتیم) پاسخی است برای حل مشکلات مقطعی و به منظور ممانعت از شیوع فساد در جامعه اسلامی و به عنوان دارو است، نه غذا؛ زیرا ممکن است انسان در شرایطی قرار گیرد که امکان ازدواج دایم برایش وجود نداشته باشد. در این صورت سه راه حل در پیش روی او وجود دارد:
1. فرونشاندن آتش شهوت ؛
2. پناه بردن به فاحشهخانهها؛
3. ازدواج موقت، با شروطی که اسلام وضع کرده است.
اما راه حل اول، به جز برای معصومین و برخی دیگر به تناسب نزدیکیشان به آنها، و به طور عادی برای همگان ممکن نیست.
راه حل دوم هم علاوه بر این که موجب نابودی کرامت انسانی است، باعث شیوع فساد و بیماریها و تداخل نسبتهای فامیلی میشود. بنابراین چارهای جز راه حل سوم، یعنی ازدواج موقت باقی نمیماند.
براین اساس، ازدواج موقت یکی از زیباترین سنتهای اسلامی است که به منظور حفظ کرامت انسانی تشریع شده است. امام علی(ع) عمق این معضل را شناخته و با سخنانی زیبا، گوشهای ما را نوازش داده و به بحرانی که ممکن است در اثر بی اعتنایی به این سنت، گریبانگیر جامعه شود، هشدار داده است. او چنین فرموده است:
لولا نهی عمر عن المتعة، لما زنی إلا شقی أو شقیة ؛
اگر عمر متعه را منع نکرده بود، جز مرد و زن شقی، کسی زنا نمیکرد.
اندیشمند اسلامی، شهید مرتضی مطهری، در این زمینه سخنی دارد. او میگوید:
خاصیت عصرجدید این است که فاصلۀ بلوغ طبیعی را با بلوغ اجتماعی و قدرت تشکیل عائله، زیاد کرده است... . آیا جوانان حاضرند یک دوره [رهبانیت موقت] را طی کنند و خود را تا زمانی که امکانات ازدواج دایم پیدا شود به سختی تحت فشار قرار دهند؟ بر فرض، اگر جوانی حاضر شود رهبانیت موقت را بپذیرد آیا طبیعت حاضر است از ایجاد عوارض روانی سهمگین و خطرناکی که در اثر ممانعت از اعمال غریزۀ جنسی پیدا میشود و روانکاوی امروز، از روی آنها پرده برداشته است، صرف نظر کند؟ دو راه بیشتر باقی نمیماند.
1. جوانان را به حال خود رها کنیم و مانند غربیها پسرها و دخترها را به طور مساوی آزاد بگذاریم.
2. به قانونی بودن ازدواج موقت گردن نهیم.
در دوران اخیر برخی از فیلسوفان غربی هم که به آزاد اندیشی مشهورند با ندای اسلام، مبنی بر قانونی بودن ازدواج موقت هم آواز شدهاند. به عنوان مثال از دیدگاه راسل، امروزه سنت ازدواج بدون دلیل به تأخیر میافتد؛ زیرا در یکی دو قرن گذشته یک دانشجو در حدود سن هجده یا بیست سالگی، دروسش را به اتمام میرساند و در سن بلوغ آمادۀ ازدواج میشد و برای او دورۀ انتظار، زیاد به طول نمیانجامید؛ مگر اینکه میخواست زندگی خود را وقف تحصیل علم کند و کمتر جوانی از میان صدها و هزاران جوان، این گزینه را انتخاب میکرد. اما امروزه، دانشجویان پس از هجده یا بیست سالگی مرحلۀ تخصص در علوم و صنایع را آغاز میکنند و طبعاً پس از فارغ التحصیل شدن و اتمام دانشگاه، نیازمند زمانی هستند تا آمادگی کافی را برای کسب درآمد از طریق بازرگانی یا دیگر کارهای اقتصادی، پیدا کنند. از این رو قبل از سن سی سالگی شرایط ازدواج برای آنها آماده نیست. بنابراین امروزه یک جوان، دورهای طولانی را از سن بلوغ تا سن ازدواج طی میکند. در حالی که این دوره در گذشته به حساب نمیآمده است واین دوره، دورۀ رشد جنسی و سرکشی امیال و دشواری مقاومت در مقابل محرک هاست. با این حساب، آیا ممکن است در نظام جامعۀ انسانی، این دوره را همچون گذشتگان و مردم قرون وسطی، نادیده بگیریم؟
به نظر فیلسوف یاد شده، این کار مقدور نیست و اگر ما این دوره را به حساب نیاوریم، نتیجهاش چیزی جز فساد و بازیچه قرار دادن نسل دختران و پسران جوان نخواهد بود. به عقیدۀ وی باید قوانین، برای جوانان در این سنین نوعی ازدواج را تجویز کنند به گونهای که نه به سختیهای داشتن خانواده دچار شوند و نه به کام شهوتهای کشنده و بیماریها و دردسرهای بعدی آن بیفتند. او از این نوع ازدواج به [ازدواج بدون فرزند] تعبیر میکند و مرادش این بوده که این ازدواج از یک طرف، آنها را از افتادن در گرداب فساد، باز میدارد و از طرف دیگر آنها را قبل از آنکه خانوادهای تشکیل دهند، آمادۀ زندگی زناشویی میکند.(4)
منظور راسل از [ازدواج بدون فرزند] ازدواجی است که در آن، از باردار شدن زن جلوگیری شود. البته التزام به این شرط هر چند امکان دارد، اما دشوار است و برفرض که از وسایل جلوگیری استفاده کنند و با این حال بچه دار شوند، این فرزند، فرزند شرعی است و به پدر و مادرش ملحق میشود.
طرحی که این فیلسوف انگلیسی ارائه داده است، طرحی است که بیش از چهارده قرن است که اسلام، مردم را به آن فراخوانده، با این تفاوت که طرح اسلام در چارچوب قوانینی به مراتب زیباتر و شگفتانگیزتر از طرحی است که راسل پیشنهاد کرده است.
آنچه پیش روی شما خوانندۀ محترم میباشد، پژوهشی مختصر در بارۀ ازدواج موقت است. باشد که به این موضوع عنایت بیشتری شده و از زوایای مختلف مورد بررسی قرار گیرد تا عظمت قوانین اسلامی روشنتر شود و مشخص گردد که دشمنان حقانیت آن را انکار کرده و دوستان هم آن را نشناختهاند.
آرای فقها دربارۀ متعه
البته این سخن بدین معنا نیست که این مسأله بعد از رحلت رسول خدا(ص) تا قیامت، فاقد دلیلی شرعی از کتاب و سنت است، بلکه مراد از پیچیدگی و ابهام، این است که پژوهشگر - هر چند بی طرف باشد - ممکن است متهم شود که به هنگام تحقیق در این گونه مسائل دچار هواهای نفسانی شده است.
علاوه بر این، باید اعتراف کرد که مسئله ازدواج موقت ( علی رغم تصور نا آگاهان ) میان معتقدان به آن پدیدهای شایع نیست، بلکه این پدیده برای شرایط محدود و معینی تدارک دیده شده است.
اینک تبیین حق در مسأله، طی بیان چند امر تقدیم میشود:
1. تعریف متعه و پارهای از احکام آن
ازدواج موقت مانند ازدواج دایم تنها با عقدی صحیح که نشان دهندۀ قصد جدی طرفین بر ازدواج است، صورت میپذیرد و هر آمیزشی که بین زن و مرد بدون صیغۀ عقد انجام بگیرد - هر چند با تراضی طرفین و میل و رغبت باشد - متعه و ازدواج موقت محسوب نمیشود. بنابراین هنگامی که صیغۀ عقد جاری شد، عقد لازم شده، وفای به آن واجب میشود.
پارهای از احکام ازدواج موقت
علاوه بر احکام مشترکی که بین ازدواج موقت و دایم وجود دارد، ازدواج موقت دارای احکام خاصی است و ما در کتاب [نظام النکاح فی الشریعة الاسلامیة الغراء] به طور مفصل احکام هریک از آنها را آوردهایم که خواننده را به آنجا ارجاع میدهیم.(5) در اینجا تنها به پارهای از احکام مشترک و مختص این دو نوع ازدواج اشاره میکنیم و فقیه آگاه، احکام مشترک آنها را از احکام مختص تشخیص میدهد.
ازدواج موقت دارای چها رکن است: صیغه، طرفین، مدت، مهریه.
أ: صیغه
ب: ب: طرفین
ج: مهریه
د: مدت
در ازدواج موقت، بیرون ریختن نطفه، بدون اجازۀ زن جایز است، اما در ازدواج دایم بیرون ریختن نطفه فقط با اجازۀ زن جایز است.
جدایی بین زن و مرد در ازدواج موقت با پایان یافتن مدت انجام میپذیرد و و در آن طلاقی نمیباشد. زن و شوهر در ازدواج موقت از یکدیگر ارث نمیبرند، مگر آنکه در متن عقد ذکر شده باشد.
در مورد افرادی که با زناشویی محرم میشوند، ازدواج موقت همچون ازدواج دایم است. بنابراین اگر مردی با زنی ازدواج موقت کند، چه با او آمیزش کرده باشد و چه نکرده باشد، مادرزنش بر او حرام است و در صورتی که آمیزش کرده باشد، دخترش نیز بر او حرام است. همچنین دیگر مواردی که در باب حرام شدن به واسطۀ زناشویی، ذکر شده است در ازدواج موقت نیز جاری است.
اگر مرد در ازدواج موقت با زن آمیزش کرده باشد و مدت ازدواج هم پایان یافته باشد، در صورتی که زن حیض میبیند، باید به اندازه دو بار حیض دیدن، عده نگه دارد، اما اگر خون نمیبیند ولی در سن زنانی باشد که خون میبینند، باید چهل و پنج روز عده نگه دارد. اینها در صورتی بود که با او آمیزش شده باشد و گرنه، عده ندارد.
چنانچه قبل از پایان یافتن مدت متعه، مرد بمیرد، بایستی زن - چه با او آمیزش شده باشد و چه نشده باشد، در صورت آبستن نبودن - چهار ماه و ده روز و به قول برخی دو ماه و پنج روز، عده نگه دارد. اما اگر حامله باشد بایستی به دیرترین مدت، از عده وفات و آبستنی عده نگه دارد و اگر کنیز باشد و آبستن نباشد بایستی دو ماه و پنج روز عده نگه دارد.(6)
غرض از بیان این احکام این بود که معلوم شود ازدواج موقت ازدواجی حقیقی است و در عموم احکامش - مگر در مواردی که دلیل وجود دارد - مانند ازدواج دایم است.
مهمترین تفاوتهای ازدواج دایم و موقت از این قرارند:
1. در ازدواج دایم جدایی زن از مرد با طلاق حاصل میشود، در صورتی که در ازدواج موقت با پایان یافتن مدت حاصل میشود.
2. زن در ازدواج دایم، نفقه دارد، در صورتی که در ازدواج موقت چنین نیست.
3. زن و مرد در ازدواج دایم از یکدیگر ارث میبرند در صورتی که در ازدواج موقت چنین نیست.
4. چنانچه زن در ازدواج دایم مطلقه شود، بایستی سه ماه یا به اندازه سه بار حیض دیدن عده نگه دارد ؛ در صورتی که زن در ازدواج موقت پس از پایان مدت، بایستی به اندازه دو بار حیض دیدن یا چهل و پنج روز عده نگه دارد. این تفاوتهای اندک، زن را در ازدواج موقت، از زوجه بودن خارج نمیکند و مانند زن در ازدواج دایم، دارای احکامی است. به عنوان مثال وقتی خداوند میفرماید:
والذین هم لفروجهم حافظون إلاعلی أزواجهم أو ما ملکت أیمانهم فانهم غیر ملومین ؛ (7)
و آنها که دامان خود را حفظ کنند؛ تنها با همسران و کنیزانشان آمیزش جنسی دارند، که در بهرهگیری از آنان ملامت نمیشوند.
یکی از مصادیق [أزواجهم]؛ یعنی: [همسرانشان]، زنی است که به ازدواج موقت مردی در آمده است. بنابراین چنین زنی، حقیقتاً زوجه است و مانند زوجۀ مرد در ازدواج دایم، دارای حکامی است، مگر احکامی که مطابق دلیل، مختص ازدواج موقت است. این که در این ازدواج، برخی از احکام ازدواج دایم منتفی است و یا احکامی مخصوص به خود دارد، باعث نمیشود که عنوان زوجیت از آن سلب شود. در آینده به صورت مفصل خواهیم گفت که در ازدواج دایم نیز گاهی اوقات، زن بدون طلاق از مرد جدا میشود و یا در این ازدواج هم گاهی زن و مرد از هم ارث نمیبرند و یا زن، نفقه ندارد.
2. ازدواج موقت در صدر اسلام
1. ابن ابی حاتم از ابن عباس روایت کرده است که:
کانت متعة النساء فی أول الاسلام، کان الرجل یقدم البلدة لیس معه من یصلح له صنیعته ولایحفظ متاعه، فیتزوج المرأة إلی قدر ما یری أنه یفرغ من حاجته، فتنظر له متاعه و تصلح له ضیعته؛(8) در آغاز اسلام، متعۀ زنان وجود داشته است؛ به این صورت که گاه مردی به شهری وارد میشد و کسی را نداشت تا او را در کارش کمک و یا از وسایلش محافظت کند. از این رو تا مدتی که فکر میکرد نیازش در آن شهر بر آورده میشود، با زنی ازدواج میکرد و زن هم از وسایلش محافظت و کارش را روبه راه میکرد.
2. طبرانی و بیهقی در سنن خویش از ابن عباس نقل کرد اند:
کانت المتعة فی أول الاسلام... فکان الرجل یقدم البلدة لیس له بها معرفة فیتزوج بقدر ما یری أنه یفرغ من حاجته لتحفظ متاعه و تصلح له شأنه ؛ (9)
در آغاز اسلام، متعه وجود داشت... گاه مردی به شهری وارد میشد که شناختی از آنجا نداشت. از این رو تا مدتی که فکر میکرد نیازش در آن شهر بر آورده میشود با زنی ازدواج میکرد تا از وسایلش محافظت و کارش را روبه راه کند.
3. عبدالرزاق و ابن ابی شیبه و بخاری و مسلم از ابن مسعود نقل کردهاند که:
کنا نغزو مع رسول الله(ص) و لیس معنا نساوءنا فقلنا: ألا نستخصی؟ فنهانا عن ذلک و رخص لنا أن نتزوج المرأة بالثوب إلی أجل، ثم قرأ عبدالله: یا أیها الذین آمنوا لاتحرموا طیبات ما أحل الله لکم (10)؛ (11)
در غزوهای با رسول خدا(ص) بودیم و زنان ما همراهمان نبودند. به حضرت عرض کردیم: اجازه میدهید خود را اخته کنیم؟ پیامبر(ص) ما را از این کار نهی فرمود و به ما اجازه داد تا مدت معینی با زنی ازدواج کنیم. آنگاه عبدالله این آیه را تلاوت کرد:
ای کسانی که ایمان آوردهاید، پاکی هایی را که خدا برای شما حلال کرده، حرام نگردانید
4. عبدالرزاق و احمد و مسلم از سبرۀ جهنی نقل کردهاند که گفت:
أذن لنا رسول الله عام فتح مکة فی متعة النساء فخرجت أنا و رجل من قومی ولی علیه فضل فی الجمال و هو قریب من الدمامة...؛(12)
در سال فتح مکه، رسول خدا(ص) به ما اجازۀ ازدواج موقت داد. در پی این اجازه، من و مردی از قومم که من از او زیباتر بودم و او کمی زشت و کوتاه قد بود، از خانه خارج شدیم....
5. بخاری در صحیحش، به سند خود از جابربن عبدالله و سلمة بن اکوع روایت کرده است:
کنا فی جیش فأتانا رسول الله (ص)، فقال: إنه قد أذن لکم أن تستمتعوا فاستمتعوا؛ (13)
در سپاهی بودیم که رسول خدا (ص) نزد ما آمد و فرمود: به شما اجازه داده شدکه متعه کنید، پس متعه (ازدواج موقت) کنید.
6. مسلم در صحیحش به سند خود روایت کرده است که:
خرج علینا منادی رسول الله (ص): فقال: إن رسول الله (ص) قد أذن لکم أن تستمتعوا فاستمتعوا؛ یعنی متعة النساء؛(14)
منادی رسول خدا (ص) نزد ما آمد و گفت: همانا رسول خدا (ص) اجازه داده که متعه کنید؛ یعنی متعۀ زنان.
7. همچنین مسلم به سند خویش در صحیحش از سلمة بن اکوع و جابربن عبدالله روایت کرده است که:
ان رسول الله (ص) أتانا فأذن لنا فی المتعة؛ (15)
رسول خدا (ص) نزد ما آمد و به ما اجازه داد که متعه کنیم.
احادیث اخیر به گواهی احادیث قبلشان، نشان میدهند که ازدواج موقت با زنان در شرایطی خاص و به منظور اهدافی عقلایی ، امری معروف و متداول بوده است و درواقع، پیامبر(ص) با اجازهای که در این مورد صادر کردند، مردم را به این امر معروف ارشاد کردهاند، نه اینکه حکمی را ابتکار کرده باشند.
بنابراین اگر چنین ازدواجی در عصر رسالت، امری متداول بوده است، شارع چارهای نداشته که با تأیید و یا رد آن، در مورد آن اظهار نظر کند و با توجه به این که این کار از قبیل زنا نبوده، درست نیست از اظهار نظر پیرامون آن خودداری کند. اگر این کار چیزی شبیه زنا میبود، محال بود که پیامبر(ص) آن را ( حتی برای برههای خاص ) حلال کند.
قل إن الله لایأمر بالفحشاء أتقولون علی الله ما لا تعلمون؛(16)
بگو که خداوند به فحشا دستور نمیدهد. آیا چیزی را که نمیدانید به خداوند نسبت میدهید؟
... ادامه دارد.
پي نوشت :
1- جامع احادیث الشیعه ، ج 25 ، ص 38 ، ح 36412
2- ازدواج موقت از نظر شیعه ، شهلا حائری ، ص 45
3- سوره نور ، آیه 32
4- عباس محمود العقاد ، الفلسفة القرآنیة ، ص 87 - 88
5- نظام النکاح ، ج 2 ، ص 47 - 108
6- شرائع الاسلام ، ج 2 ، ص 307 ؛ تحریر الأحکام الشرعیة ، ج 3 ، ص 526
7- سوره مؤمنون ، آیه 5 و 6
8- الدرّ المنثور ، ج 2 ، ص 139 - 140
9- همان
10- سوره مائده ، آیه 87
11- صحیح بخاری ، ج 7 ، ص 4 ، باب « ما یکره من التبتل و الخصاء » از ابواب کتاب نکاح
12- الدرّ المنثور ، ج 2 ، ص 140
13- صحیح بخاری ، ج 6 ، ص 33 ؛ همان ، ج 7 ، ص 129
14- صحیح مسلم ، ج 4 ، ص 130 و 131 ، باب نکاح متعه
15- همان
16- سوره اعراف ، آیه 28