بیتفاوتی فرح نسبت به کامجوییهای محمدرضا باعث شد که شاه جسارت را از حد بگذراند و دست دختر یکی از افسران نیروهای هوایی را بگیرد و به عنوان معشوقه خود به کاخ بیاورد... محمدرضا در داخل کاخ جایگاهی را به او اختصاص داده بود. فرح با آنکه میکوشید نسبت به این مسائل بیتفاوت باشد، اما یک بار کشیدهای محکم به گوش این دختر زد.
تعداد کلمات: 1600/ تخمین زمان مطالعه:11 دقیقه.
تعداد کلمات: 1600/ تخمین زمان مطالعه:11 دقیقه.
گزارش سیا درباره مفاسد اخلاقی شاه
بعدها سیا در یکی از گزارشهایش درباره شاه متذکر شد که سلیقه او جنبه جهانی دارد و همه نژادها را دوست دارد. شاید گزارش سازمان سیا زیادهروی باشد چراکه هیچ گزارشی از این که شاه به دختران چینی یا آفریقایی علاقه داشته باشد نرسیده است و به گفته ملکه مادر، محمدرضا در برابر دختران موطلایی تسلیم محض بود. یک بار که در جوانی با هواپیمای آلمانی مسافرت میکرد عاشق میهمانداران موطلایی هواپیمایی لوفتهانزا شده بود... همین مسئله مدتها موجب بدبختی محمدرضا شده بود و پولهای زیادی را صرف میهمانداران لوفتهانزا میکرد و یک قسمت از دربار مسئول دعوت و پذیرایی از میهمانداران بود.
شاه و هوس ستارههای سینمای آمریکا
شاه در این دوره علاوه بر مراوده با میهمانداران موطلایی اروپایی به عشق دختران آمریکایی نیز مبتلا شده بود. در مسافرتهایش به آمریکا هم زنهای متعددی را میدید که دولو به او معرفی میکرد. شاه کمکم عاشق ستارههای سینمایی و ملکههای زیبایی میشد و با هزینههای سرسامآور به مراد میرسید.
ارتشبد فردوست که خود یکی از دلالان فساد محمدرضا بود، میگوید: «در مسافرت شاه به نیویورک من دو نفر را به محمدرضا معرفی کردم، یکی گریس کلی بود که در آن زمان آرتیست تئاتر بود و دو بار با او ملاقات [کرد] و محمدرضا به وی یک سری جواهر به ارزش حدود یک میلیون دلار داد. این زن بعداً همسر پرنس موناکو شد... نفر دوم یک دختر آمریکایی ۱۹ ساله بود که ملکه زیبایی جهان بود... چند بار با محمدرضا ملاقات کرد و به او نیز یک سری جواهر داد که حدود یک میلیون دلار ارزش داشت.»
معروفترین معشوقههای شاه در این دوره گیتی خطیر بود که در آستانه ازدواج با فرح، حدود یک میلیون تومان پول نقد و همین حدود جواهر به او داده شد و راهی رم شد.
ارتشبد فردوست که خود یکی از دلالان فساد محمدرضا بود، میگوید: «در مسافرت شاه به نیویورک من دو نفر را به محمدرضا معرفی کردم، یکی گریس کلی بود که در آن زمان آرتیست تئاتر بود و دو بار با او ملاقات [کرد] و محمدرضا به وی یک سری جواهر به ارزش حدود یک میلیون دلار داد. این زن بعداً همسر پرنس موناکو شد... نفر دوم یک دختر آمریکایی ۱۹ ساله بود که ملکه زیبایی جهان بود... چند بار با محمدرضا ملاقات کرد و به او نیز یک سری جواهر داد که حدود یک میلیون دلار ارزش داشت.»
معروفترین معشوقههای شاه در این دوره گیتی خطیر بود که در آستانه ازدواج با فرح، حدود یک میلیون تومان پول نقد و همین حدود جواهر به او داده شد و راهی رم شد.
محمدرضاشاه و ازدواج با فرح پهلوی
شاه در سال ۱۳۳۸ برای به دنیا آوردن ولیعهد اینبار با فرح ازدواج کرد. با این که سن شاه در این دوره رو به کهولت میرفت، اما در فساد هر روز بدتر از گذشته میشد. در همین دوره بود که افراط محمدرضا در زنبارگی موجب تیرگی روابط شاه و فرح شد.
شاه و دربار بدون توجه به موقعیت ملت و مملکت جلافت را به حدی رسانده بودند که با مؤسسات فساد جنسی اروپا رابطه برقرار کردند. یکی از این مؤسسات، مؤسسه مادام کلود، «یکی از موفقترین و معتبرترین شبکههای دختران تلفنی پاریس» بود.
این مؤسسه بود که دختری به نام «آنژ» را به شاه معرفی کرد. او با هواپیما به ایران آمد و مورد استقبال یکی از کارمندان وزارت خارجه قرار گرفت و در هتل هیلتون در یک سوئیت ساکن شد. سه روز آداب حضور نزد شاه را به وی آموختند، وقتی شاه آنژ را دید، به قدری از او خوشش آمد که او را در تهران نگه داشتند.
اما او از زندگی در تهران خوشش نیامد، بعد از شش ماه هنگامی که قصد بازگشت را نمود به او اخطار کردند که «تو نمیتوانی از اینجا بروی، اعلیحضرت از تو خوشش میآید». ولی سرانجام او موفق شد ایران را ترک گوید.
مراوده شاه و دربار با این مؤسسه ادامه داشت، این مؤسسه برای شاه و مقامات دربار صدها دختر به تهران میآورد، همۀ اینها عادی مینمود و بخشی از سبک زندگی پهلویها به شمار میرفت.
شاه و دربار بدون توجه به موقعیت ملت و مملکت جلافت را به حدی رسانده بودند که با مؤسسات فساد جنسی اروپا رابطه برقرار کردند. یکی از این مؤسسات، مؤسسه مادام کلود، «یکی از موفقترین و معتبرترین شبکههای دختران تلفنی پاریس» بود.
این مؤسسه بود که دختری به نام «آنژ» را به شاه معرفی کرد. او با هواپیما به ایران آمد و مورد استقبال یکی از کارمندان وزارت خارجه قرار گرفت و در هتل هیلتون در یک سوئیت ساکن شد. سه روز آداب حضور نزد شاه را به وی آموختند، وقتی شاه آنژ را دید، به قدری از او خوشش آمد که او را در تهران نگه داشتند.
اما او از زندگی در تهران خوشش نیامد، بعد از شش ماه هنگامی که قصد بازگشت را نمود به او اخطار کردند که «تو نمیتوانی از اینجا بروی، اعلیحضرت از تو خوشش میآید». ولی سرانجام او موفق شد ایران را ترک گوید.
مراوده شاه و دربار با این مؤسسه ادامه داشت، این مؤسسه برای شاه و مقامات دربار صدها دختر به تهران میآورد، همۀ اینها عادی مینمود و بخشی از سبک زندگی پهلویها به شمار میرفت.
ماجرای عشقی گیلدا و عصبانیت فرح
ولی ناگهان در ایران یک خبر عشقی از شاه منتشر شد و سپس کاخ شاه را نیز متشنج کرد. در اوائل سالهای ۱۹۷۰ (۱۳۵۰) در دربار و بازار زمزمههایی رواج یافت حاکی از اینکه شاه عاشق شده است. آن هم نه عاشق یک دختر اروپایی، بلکه یک دختر نوزده ساله ایرانی با موهایی که به رنگ طلا بود. میگفتند نامش گیلدا است.
داستان گیلدا پرحادثهترین داستانهای هزار و یک شب دربار پهلوی بود. شاه بیمحابا او را به کاخ آورد و رسماً جزء دربار شد. فرح از گستاخی شاه سخت به تنگ آمد و دعوا و درگیری را آغاز کرد.
گیلدا دختر سرلشکر آزاد یکی از افسران نیروی هوایی اصفهان بود، در سفری که شاه به اصفهان رفت سخت شیفته او شد و او را با خود به تهران آورد.
مادر محمدرضا، داستان گیلدا را چنین تشریح میکند: در سال ۱۳۵۱ سرلشکر آزاد برای اینکه خودش را به محمدرضا نزدیک کند، از دخترش استفاده کرد، او را هنگام سفر محمدرضا به اصفهان با خود آورد و در هواپیما کنار محمدرضا نشاند و محمدرضا را خام خودش کرد. محمدرضا چنان شیفته او شد که نمیتوانست در برابر خواهشهای او نه بگوید، شاه نام او را به خاطر موهای طلائیاش، «طلا» گذاشت.
کم کم حس رقابت فرح برانگیخته شد و بحث طلاق پیش کشیده شد. ملکه مادر از این که فرح نسبت به این دختر حساسیت نشان میداد، تعجب میکند و میگوید: «فرح خودش را روشنفکر میدانست. محمدرضا در مجالس با زنهای این و آن و دخترهای این و آن میرقصید و آنها را در آغوش میگرفت و میبوسید و فرح میدانست که محمدرضا علاوه بر او با زنان دیگری هم رفتوآمد دارد، اما او نسبت به این دختر فوقالعاده حساس شده بود.»
ملکه مادر علت حساسیت بیش از حد فرح را این میداند که این دختر فوقالعاده قشنگ بود. خصوصاً این که محمدرضا به زیبایی ذاتی این دختر اکتفا نکرده بود و او را نزد پروفسور تسه فرانسوی، دکتر خانوادگی دربار در امور زیبایی فرستاده بود و با چند عمل جراحی خیلی دیدنی شده بود.
سرانجام فرح بیتاب شد و وقتی در سعدآباد چشمش به طلا افتاد. جلو رفت و کشیده محکمی به گوش طلا زد.
مادر فرح، فریده دیبا در بزرگواری و گذشت دخترش فرح مینویسد:
«بیتفاوتی فرح نسبت به کامجوییهای محمدرضا باعث شد که شاه جسارت را از حد بگذراند و دست دختر یکی از افسران نیروهای هوایی را بگیرد و به عنوان معشوقه خود به کاخ بیاورد... محمدرضا در داخل کاخ جایگاهی را به او اختصاص داده بود. فرح با آنکه میکوشید نسبت به این مسائل بیتفاوت باشد، اما یک بار کشیدهای محکم به گوش این دختر زد.»
داستان گیلدا پرحادثهترین داستانهای هزار و یک شب دربار پهلوی بود. شاه بیمحابا او را به کاخ آورد و رسماً جزء دربار شد. فرح از گستاخی شاه سخت به تنگ آمد و دعوا و درگیری را آغاز کرد.
گیلدا دختر سرلشکر آزاد یکی از افسران نیروی هوایی اصفهان بود، در سفری که شاه به اصفهان رفت سخت شیفته او شد و او را با خود به تهران آورد.
مادر محمدرضا، داستان گیلدا را چنین تشریح میکند: در سال ۱۳۵۱ سرلشکر آزاد برای اینکه خودش را به محمدرضا نزدیک کند، از دخترش استفاده کرد، او را هنگام سفر محمدرضا به اصفهان با خود آورد و در هواپیما کنار محمدرضا نشاند و محمدرضا را خام خودش کرد. محمدرضا چنان شیفته او شد که نمیتوانست در برابر خواهشهای او نه بگوید، شاه نام او را به خاطر موهای طلائیاش، «طلا» گذاشت.
کم کم حس رقابت فرح برانگیخته شد و بحث طلاق پیش کشیده شد. ملکه مادر از این که فرح نسبت به این دختر حساسیت نشان میداد، تعجب میکند و میگوید: «فرح خودش را روشنفکر میدانست. محمدرضا در مجالس با زنهای این و آن و دخترهای این و آن میرقصید و آنها را در آغوش میگرفت و میبوسید و فرح میدانست که محمدرضا علاوه بر او با زنان دیگری هم رفتوآمد دارد، اما او نسبت به این دختر فوقالعاده حساس شده بود.»
ملکه مادر علت حساسیت بیش از حد فرح را این میداند که این دختر فوقالعاده قشنگ بود. خصوصاً این که محمدرضا به زیبایی ذاتی این دختر اکتفا نکرده بود و او را نزد پروفسور تسه فرانسوی، دکتر خانوادگی دربار در امور زیبایی فرستاده بود و با چند عمل جراحی خیلی دیدنی شده بود.
سرانجام فرح بیتاب شد و وقتی در سعدآباد چشمش به طلا افتاد. جلو رفت و کشیده محکمی به گوش طلا زد.
مادر فرح، فریده دیبا در بزرگواری و گذشت دخترش فرح مینویسد:
«بیتفاوتی فرح نسبت به کامجوییهای محمدرضا باعث شد که شاه جسارت را از حد بگذراند و دست دختر یکی از افسران نیروهای هوایی را بگیرد و به عنوان معشوقه خود به کاخ بیاورد... محمدرضا در داخل کاخ جایگاهی را به او اختصاص داده بود. فرح با آنکه میکوشید نسبت به این مسائل بیتفاوت باشد، اما یک بار کشیدهای محکم به گوش این دختر زد.»
انصراف شاه از طلاق دادن فرح
اختلافات شاه و شهبانو، شاه را به این نتیجه رساند که فرح را طلاق بدهد. ملکه مادر با او وارد بحث شد، ولی شاه اعلام کرد: «چه عیب دارد؟ او را طلاق میگویم. طلاق در میان مردم ایران یک امر مقبول است و خیلی مردها زنشان را طلاق میگویند»؛ اما ملکه مادر طلاق را به صلاح ندانست و با پادرمیانی وی شاه و ملکه توافق کردند که به خاطر مصالح مملکت از هم طلاق نگیرند؛ ولی منبعد با هم کاری نداشته باشند و فقط دوست باشند و سپس، محمدرضا با این تصمیم آزادی خودش را به دست آورد و فرح هم کار خودش را میکرد.
فرح دیبا همسر محمدرضاشاه معدوم یکی از افرادی بود که با آنکه خبرهای بسیاری درباره فساد اخلاقی او منتشر میشد، اما کسی از اصل ماجرا مطلع نبود.
معروفترین رابطه و فساد جنسی فرح دیبا در زمان حیات محمدرضاشاه، رابطه او با فریدون جوادی بود. فرح از افشای این ماجرا واهمهای نداشت، زیرا میگفت: ...خود محمدرضا مرا آزاد گذاشته، من آزاد هستم و اختیار پایینتنهام را دارم!
«اختیار پایینتنه» گویا از اعتقادات راسخ فرح دیبا بوده است. یک بار دیگر که فرح به خاطر ارتباط با فریدون جوادی در یکی از اتاقهای بیمارستان قاهره مورد اعتراض «احمدعلی انصاری» از نزدیکان خود قرار گرفت، همین پاسخ را داد که «همه اختیار پایینتنه خودشان را دارند.»
بعد از مرگ محمدرضاشاه معدوم نیز این ملکه فاسد، بیکار ننشست و در مهمانیهای خاص خود دست به انتخاب مرد دلخواه میزد، تا جایی که چند سال پیش پسرش به طور مشکوکی خودکشی کرد. برخی گفتند علیرضا پهلوی در پی اعتراض به اینگونه روابط مادرش خودکشی کرده بود.
البته فسادهای اخلاقی فرح دیبا به همین جا ختم نمیشود و تاریخ خاطرات زیادی از فسادهای او در فرانسه و ایران روایت و نقل میکند.
فرح دیبا همسر محمدرضاشاه معدوم یکی از افرادی بود که با آنکه خبرهای بسیاری درباره فساد اخلاقی او منتشر میشد، اما کسی از اصل ماجرا مطلع نبود.
معروفترین رابطه و فساد جنسی فرح دیبا در زمان حیات محمدرضاشاه، رابطه او با فریدون جوادی بود. فرح از افشای این ماجرا واهمهای نداشت، زیرا میگفت: ...خود محمدرضا مرا آزاد گذاشته، من آزاد هستم و اختیار پایینتنهام را دارم!
«اختیار پایینتنه» گویا از اعتقادات راسخ فرح دیبا بوده است. یک بار دیگر که فرح به خاطر ارتباط با فریدون جوادی در یکی از اتاقهای بیمارستان قاهره مورد اعتراض «احمدعلی انصاری» از نزدیکان خود قرار گرفت، همین پاسخ را داد که «همه اختیار پایینتنه خودشان را دارند.»
بعد از مرگ محمدرضاشاه معدوم نیز این ملکه فاسد، بیکار ننشست و در مهمانیهای خاص خود دست به انتخاب مرد دلخواه میزد، تا جایی که چند سال پیش پسرش به طور مشکوکی خودکشی کرد. برخی گفتند علیرضا پهلوی در پی اعتراض به اینگونه روابط مادرش خودکشی کرده بود.
البته فسادهای اخلاقی فرح دیبا به همین جا ختم نمیشود و تاریخ خاطرات زیادی از فسادهای او در فرانسه و ایران روایت و نقل میکند.
مطالب مرتبط
بزک | هوسبازیهای محمدرضا متاثر از توصیه مادر به فرزند!
بزک | خاندان قمارباز پهلوی
بزک | جشن 800 میلیون دلاری تخت جمشید
بزک | هواپیمای شاه؛ گنج سیار نامشروع!
بزک | رقم نجومی ثروت محمدرضا پهلوی چقدر بوده است؟