شرح زندگى
در باره زهد و پرهیزکارى آسید ابوالحسن طالقانى, آیت الله سیدحسین بدلا که با وى حشر و نشر داشته چنین مى گوید: ((على رغم این که محل رجوع عام و خاص مردم بود ولى به هیچ وجه من الوجوه از وجوهات شرعیه و سهم مبارک امام علیه السلام استفاده نمى کرد و زندگى روزمره خویش را به وسیله تعمیر ساعت تإمین مى کرد).(3)
سید محمود طالقانى در 10 سالگى به مکتب خانه روستاى گلگرد مى رود و پس از طى این دوره روانه مدرسه ملارضا در میدان امین السلطان تهران مى شود و شروع به تعلم دروس حوزوى مى نماید. پس از اندکى وارد مدرسه رضویه قم مى شود و در نهایت در مدرسه فیضیه سکنى مى گزیند. دروس سطح حوزه علمیه را نزد آیاتى چون نجفى مرعشى, ادیب تهرانى و حجت به پایان مى برد. بنا به گفته سیدتقى طالقانى, سید محمود داراى هوشى فوق العاده بود و در مدت اندکى دروس سطح را به پایان رساند. وى مى گوید: با آنکه سید محمود خیلى جوان بود, سطح را تمام کرد و وارد حلقه درس آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائرى یزدى موسس حوزه علمیه قم گردید.(4)
طالقانى در کنار دروس فقه و اصول حوزه (که درس معمول و رایج در حوزه هاست و هر طلبه اى الزاما آن را باید بخواند), فلسفه و حکمت را نزد آیاتى همچون تقى اشراقى و میرزا خلیل کمره اى طى کرد. سید محمود در سال 1310 ه.ش. پدر خویش را در سن 72 سالگى از دست مى دهد و پس از فوت پدر به وى پیشنهاد مى شود که در تهران امام جماعت مسجدى شود و به وعظ و خطابه مردم مشغول گردد. ولى از آنجا که سید محمود به درس و بحث علاقه داشت, حوزه را به امام جماعتى و مرید و مرادى ترجیح داد و براى تکمیل تحصیلات خود عازم نجف اشرف گردید. در آنجا از محضر آیت الله سید ابوالحسن اصفهانى, شیخ محمدحسین غروى و آقاضیإ عراقى بهره مند گردید و از دست مرجع بزرگ جهان تشیع آیت الله ابوالحسن اصفهانى موفق به اخذ درجه اجتهاد گردید. در قم نیز آیت الله عبدالکریم حائرى یزدى به وى اجازه استنباط و اجتهاد احکام الهى مى دهد و از آقایان نجفى مرعشى و شیخ عباس قمى اجازه نقل حدیث و روایت دریافت مى کند.
در آستانه جنگ دوم جهانى (1317 ـ 1318) وارد تهران مى شود و پس از تشکیل خانواده, فعالیت هاى علمى و فرهنگى خویش را در آنجا آغاز مى کند. خود طالقانى در این زمینه چنین مى گوید:
پس از دوره تحصیلى که بیشتر در حوزه قم بود و مدتى هم در نجف و دریافت اجازه اجتهاد از مراجع قم و نجف به اصرار دوستان و آشنایان به تهران برگشتم (سال 18 ـ 17) چون احساس کردم که جوانان ما از جهت عقاید و ایمان در معرض خطر قرار گرفته اند و به پیروى از روش مرحوم پدرم جلساتى براى عده اى از جوانان و دانشجویان در باره بحث در اصول و تفسیر قرآن تشکیل دادم و در دنباله این جلسات بعد از شهریور 1320 انجمن ها و کانون هاى اسلامى تشکیل شد, مانند کانون اسلام, انجمن تبلیغات اسلامى, اتحادیه مسلمین, که هر کدام داراى نشریات منظم و فراخور افکار و وضع روز بود.
من با همه آنها براى پیشرفت تعالیم اصول اسلامى همکارى مى کردم, قسمتى از تفسیر قرآن و نهج البلاغه را در مجله آئین اسلام مى نوشتم. این انجمن ها هر یک به سهم خود با فقر شرایط مادى و مإنوس نبودن مردم با چنین اجتماعات و تبلیغات, آثار خوبى از خود نشان داد .... مشکل بزرگترى که دین و ملت پس از شهریور 20 با آن مواجه شد, گسترش سریع اصول مارکس و تشکیل حزب توده بود. همیشه هیإت حاکمه ایران دچار این اشتباه[ بوده] است که هر عقیده و فکرى را که با مصلحت و وضع خود مضر تشخیص داده اند, خواسته اند با فشار و زور و زندان و کشتن, از بین برده و یا محدود سازند با آنکه فکر و عقیده را هیچ وقت نمى توان با این طریق از بین برد و به فرض آنکه زیر پرده رفت, هر وقت فرصتى بدست آید با وضع دیگرى آشکار مى شود.(5)
طالقانى پس از اقامت در تهران با آیت الله کمره اى حشر و نشر پیدا مى کند و این دو, در راه نشر معارف اسلامى و جلوگیرى از خطر سستى عقاید جوانان و گرایش آنان به اصول و اندیشه هاى مارکسیم همکارى لازم را با یکدیگر به عمل مىآورند و علاوه بر این نوع فعالیت ها, از فعالیت علمى هیچ گاه غافل نمى شد. آقاى کمره اى از آن دوران که با آقاى طالقانى مإنوس بوده است, چنین مى گوید: ما با هم جلساتى داشتیم و در این جلسات نهج البلاغه را با آقاى طالقانى مجاهد, در مورد نقشه پیاده کردن دولت امیرالمومنین مورد مطالعه قرار دادیم.
به خصوص خطبه بیعت با امیرالمومنین را که خطبه اى است انقلابى. درصدد برآمدیم دو نفرى نهج البلاغه را تجزیه کنیم و کتب و کلمات را که مشتملات نهج البلاغه است, هر خطبه اى را به ضمیمه قطعات مناسب آن در یکجا جمعآورى کنیم. نهج البلاغه بیست و دو کتاب شد, مقدماتى بر آن نوشتیم و در معیت آقاى طالقانى در ماه رمضان پس از نماز در مسجد شاهآباد و در مسجد مرحوم حاج سیدمصطفى حجازى من دیکته مى کردم و صفحه را تصفح مى کردم و قطعات متناسب را تعیین مى کردم و آقاى طالقانى یادداشت مى کردند. الان دفترچه تجزیه نهج البلاغه به خط آقاى طالقانى در کتابخانه من موجود است.(6)
طالقانى فعالیت علمى, فرهنگى و حتى سیاسى خود را با این پیش فرض آغاز کرد که اگر روحانیان و مجتهدان مصلح به جوانان مبارز و حرکت بخش طرح و نقشه مهندسى اجتماعى اسلام را ارائه ندهند, به طور طبیعى جوانان سرشار از انرژى و فعالیت به سمت امثال مارکس, لنین و استالین جذب خواهند شد و از آنان پاسخ سوال خود را خواهند خواست. طالقانى نسبت به جوانان, دیدى عاشقانه و مشفقانه داشت و اگر با جوانان, از هر مکتب و ایدئولوژىاى که بودند, با مهربانى و نرم خویى رفتار مى کرد به این دلیل بود که اعتقاد داشت جوان پاک است و زمینه رشد و تعالى و تکامل او بسیار است. بدین سان طالقانى از شهریور 20 به بعد فعالیت خویش را بیشتر در جبهه فرهنگى جهت ارائه اندیشه و معارف ناب اسلامى قرار داد. به خاطر همین فعالیت هاى فرهنگى و اسلامى که از سال هاى 17 ـ 1318 آغاز کرده بود و عمامه به سر بود, رژیم رضاخان وى را دستگیر و به مدت 50 روز زندانى مى کند که در نهایت با ضمانت آزاد مى گردد.
پس از پایان جنگ دوم جهانى(1317 ـ 1322) و به دنبال شورش کمونیست ها و تجزیه طلبان در آذربایجان به رهبرى پیشه ورى, طالقانى از سوى علما و مجامع دینى و مذهبى به آن منطقه اعزام مى شود و پس از بررسى مسائل و توقف ده روز در آنجا, در باره اوضاع و احوال آن منطقه چنین مى گوید: ((تجزیه نشدن آذربایجان از ایران چندین علت داشت. ولى از جنبه داخلى مى دانید که موثرترین ضربه به تجزیه طلبان, بنا به اعتراف رئیس دولت وقت (قوام السلطنه), فوت مرحوم آیت الله ابوالحسن اصفهانى مرجع شیعیان بود. عزادارى ایشان چنان آذربایجان را تکان داد که تجزیه طلبان با هر قدرت تا مدتها نتوانستند از بروز نتایج این احساسات جلوگیرى کنند و مردم مسلمان آن سرزمین عملا به آنان فهماندند که عمیق تر و پایدارتر از این قدرتهاى موقت قدرت ایمان است که بالاخره دست متجاوز را کوتاه مى کند.
لذا پس از برگشت به تهران از مشاهدات و مطالعات خود بیش از پیش متوجه شدم که انحرافهاى فکرى عده اى از مردم و جوانان و عواقت آن خطر بزرگى براى تمامیت و استقلال کشور دارد که ممکن است به نابودى و تجزیه آن بکشد و تکلیف شرعى خود دانستم که اهتمام بیشترى در تشکیل جلسات مرتب و مفصل و منظم که مدتها در راه آن مى کوشیدم براى سخنرانى, بحث و انتقاد بر محور اصول برهانى خداپرستى و رد و انتقاد بر اصول ماتریالیستى و کمونیستى بنمایم. در نتیجه سپاهى از دانشجویان براى بحث و فهم اصول اسلامى و مقایسه آن با اصول مادى تشکیل دادم که در دانشگاه و خارج از دانشگاه آثار آن آشکار و هویدا گردید و بر محور همین فکر و نظر, انجمن اسلامى دانشجویان که در سال 1322 تشکیل شده بود و پس از آن (انجمن اسلامى) معلمین و اطبإ تشکیل گردید.(7)
طالقانى تشکیل انجمن هاى اسلامى پزشکان, معلمان و دانشجویان دانشگاه ها را در دهه 20 که بحرانى ترین دهه براى رژیم و مخالفان آن بود, با اهداف ذیل تبیین و تحلیل مى کند:
الف) وظیفه کلى و دینى این بود که جوانان با بحث آزاد, اصول دین را دریابند. زیرا از نظر علماى اسلام اصول دین را باید با تحقیق و برهان و بحث آزاد دریافت. ب) وظیفه خاص دیگرى که پیش آمده بود, مبارزه اى منطقى با اصول ماتریالیسم بود که اذهان جوانان و تحصیلکرده هاى ما را مى رفت فرا گیرد.(8)
طالقانى با توجه به این مقدمات و با آن دید اسلامى و جهانى خود, احساس تکلیف سنگین مى کند که اصول اعتقادى, اجتماعى و اقتصادى اسلام را براى مسلمانان داخل و خارج کشور احیا کند. این وظیفه را نخست نسبت به کشور خود احساس مى کند که سابقه تاریخى و درخشانى در علم و تحقیق, بخصوص علوم اسلامى دارد. از این رو, طالقانى علاوه بر فعالیت سیاسى بیشتر به مسائل فرهنگى و آموزشى توجه داشت و بدین خاطر مسجد هدایت را از دهه 20 محل وعظ و خطابه خود قرار داد. او مسجد هدایت را نمونه اى از مساجد صدر اسلام در مکه و مدینه کرد که در آن مجاهدین و مبارزین گرد هم مىآمدند و به شور و مشورت مى پرداختند. یکى از نمازگزاران قدیمى مسجد هدایت در این باره چنین مى گوید: از زمانى که مسجد هدایت به شکل کنونى آن ساخته شد, رفته رفته دانشگاهیان و جوانان تمایل زیادى به آمدن به آنجا از خود نشان دادند. مطالبى که در آنجا به وسیله آیت الله طالقانى بیان مى شد براى همگان تازگى داشت و ما هیچ کدام مطالب را آنگونه از زبان هیچکس تا آن روز نشنیده بودیم. جذبه و بحث و گیرایى و ملموس بودن صحبت ها, جوانان را بیشتر جذب مى کرد. شبهاى جمعه از هفتاد و هشتاد کیلومترى تهران مىآمدند براى شنیدن صحبت هاى آقا.(9)
طالقانى در مسئله نهضت ملى نفت که دو گروه ملیون و مذهبیون فعالیت داشتند که در نهایت این دو گروه به وادى اختلاف کشانده شدند, سعى در متحد کردن آن ها داشت و همواره در تلاش بود که جلو تفرقه نیروهاى مبارز علیه رژیم را بگیرد. در این باره خود ایشان مى گوید: عوامل استبداد داخلى و جاسوسان اطراف این قدرتها شروع به تفحص کردند و نقطه ضعفها را یافتند. به فدائیان اسلام گفتند شما بودید که این نهضت ها را پیش بردید, فدائیان گفتند ما حکومت تامه اسلامى مى خواهیم, به آنها مى گفتند دکتر مصدق بى دین است, یا به دین توجهى ندارد و خواسته هاى شما را نمى خواهد انجام دeد, آنها به دکتر مصدق مى گفتند فدائیان اسلام جوانانى پر شور و تروریست هستند, باید از آنها بپرهیزید و من که خود در این میان مى خواستم بین این دو تفاهم ایجاد کنم, دیدم نمى شود, امروز صحبت مى کردم, اما فردا مى دیدم که دو باره چهره ها عوض شده ; باز خصومت و توطئه.(10)
طالقانى بعد از کودتاى 28 مرداد روش جدیدى در مبارزه بر ضد رژیم در پیش گرفت و به کار جمعآورى نیروهاى قدیمى اعم از ملى و اسلامى و تشکیل هسته هاى جدید مبارزات اسلامى پرداخت و موفق به تشکیل نهضت مقاومت ملى گردید که تا سال 1339 فعال بود. در این دوره عناصر ارزنده اى از این نهضت بازداشت شدند و از جمله طالقانى به زندان رفت که یک سال به طول انجامید.(11) طالقانى در این دوره علاوه بر فعالیت سیاسى و مذهبى در راستاى نشر فرهنگ اسلامى, در مسیر پژوهش هاى سیاسى اش کتاب ((تنبیه الامه و تنزیه المله)) آیت الله نائینى را با مقدمه و پاورقى و توضیحات خود به چاپ مى رساند. سپس دست به تألیف کتاب (اسلام و مالکیت) مى زند که در طى یک سال بنا به گفته خود طالقانى دو بار تجدید چاپ مى شود.
طالقانى براى ایجاد جامعه اى به دور از جنگ و خونریزى و داراى امنیت و عدالت در گستره جهان اسلام و در نهایت جهان بشریت, به همفکرى و مشورت علما و اندیشمندان اسلامى مى پرداخت. وى در این راستا در طول دهه 1330 به همراه عده اى از علما در کنگره شعوب المسلمین کراچى شرکت کرد و در کنگره بین المللى قدس که همه ساله از نیمه دوم دهه 30 در بیت المقدس تشکیل مى شد, حضور داشت و در سال 1338 به نمایندگى از آیت الله بروجردى براى شرکت در کنگره اسلامى دارالتقریب در قاهره به کشور مصر رفت و پیام آقاى بروجردى را به شیخ شلتوت رئیس الازهر رساند.(12)
در سال 1339 به دنبال شروع انتخابات دوره بیستم مجلس شوراى ملى, فعالیت هاى طالقانى به اوج خود مى رسد و مسجد هدایت به ستاد مبارزاتى علیه استبداد و خفقان تبدیل مى شود. به دنبال اوجگیرى این مبارزات, جلسات مسجد هدایت به وسیله عوامل رژیم سرکوب و تعطیل مى شود, اما این جلسات در منزل اشخاص مختلف تشکیل مى شود. طالقانى به همراه شهید مطهرى در این جلسات به تحلیل مسائل اجتماعى و افشاى رژیم مى پردازند. طالقانى در سال 1340 در تشکیل نهضت آزادى مشارکت نموده و در همان سال به زندان مى افتد.(13)
وى در باره انگیزه ها و اهداف پیوستن خود به اعضاى موسس نهضت آزادى چنین مى گوید: ایمان و خلوص نیت و استقلال فکرى و اصالت خانوادگى که موسسین آن داشتند, با اخصى از علما و روحانیون که در این مورد صاحب نظرند و تشخیص تکلیف دینى و استعانت و استخاره از قرآن کریم عضویت آن را در هیإت موسس اولیه پذیرفتم, با توجه به گرفتاریهاى دیگر و انجام وظایف روحانیت قبول این مسوولیت برایم دشوار بود ... تنها مسوولیتى که در این جمعیت به عهده گرفته ام, همان راهنمائى به اصول و احکام عالیه اسلام است که جزء مرامنامه باشد و پاسخ به پرسشها و روشن کردن افراد و جوانان و جوابگویى مسائل مطروحه در این حدود(14) دولت ایران در سال 1341 لایحه انجمن هاى ایالتى و ولایتى رامطرح مى کند که مورد مخالفت علما و مراجع تقلید ایران قرار مى گیرد و هر کدام از آن ها با تلگراف هاى جداگانه اى به شاه خواستار عدم تصویب این لایحه در مجلس شوراى ملى مى شوند.
طالقانى نیز در زمره علماى مخالف بوده است. در نهایت رژیم مجبور به عقب نشینى مى شود و رسما اعلام مى کند که از تصویب این لایحه صرف نظر کرده است. اما در بهمن 1341 رژیم ترفند دیگرى به کار مى گیرد و آن, اصول و لوایح شش گانه اى بود که از سوى شاه به مردم عرضه مى شود تا آنان در باره لوایح به صورت رفراندوم اظهار نظر کنند. روحانیون, علما و مراجع این بار نیز مخالفت مى کنند و طالقانى نیز که به اتفاق دیگر روحانیون و سران نهضت آزادى با این مسئله مخالفت نموده بود راهى زندان قزل قلعه مى شود.(15)
وى در این باره مى گوید: روز سوم بهمن ماه 1341 مامورین سازمان امنیت بدون اجازه و تشریفات قانونى وارد خانه من شدند و مرا, با حال کسالت و بیمارى به زندان قزل قلعه بردند. به چه گناهى و به چه جرمى؟! و به استناد به کدام یک از موارد قوانین اساسى و حقوق بشرى, هنوز نمى دانم ... مقارن با زندانى کردن من عده زیادى از علما از پیرمرد نود ساله تا جوان ها از سران جبهه ملى و نهضت آزادى ایران تا کاسب و کارگر و بازارى و دانشجو را در تهران و شهرستان ها به زندان کشیدند. به چه بهانه؟! به این بهانه که روز ششم بهمن قرار است شش ماده مصوبه در معرض تصویب و رفراندوم گذارده شود تا آزادانه؟! مردم! رإى موافق و مخالف! خود را ابراز دارند. ما هم صاحب رإى بودیم و نه خود و هیچ مرجع صلاحیتدار و نه ملت ما را از مهجورین در اظهار نظر نشناخته, چرا باید زندانى شویم و از دادن رإى و اظهارنظر محروم باشیم ...
با آنکه علما طبق نص صریح اصل دوم متمم قانون اساسى نسبت به هر طرحى از جنبه اسلامى حق نظر و قبول یا رد آن را دارند ... پس از آنکه به زندانم کشیدند به حسب معمول و براى پرونده سازى و صورت قانونى درست کردن, اشخاصى که آماده براى بازجوئى و ساختن پرونده هستند و براى همین کار پرورش یافته اند, در تاریخ 1341/11/9 مشغول بازجوئى شدند, محور سوالات در باره شش ماده بود.(16)
رژیم پس از حدود 5 ماه, طالقانى را در اوایل خرداد 1342 آزاد مى کند و ایشان از موقعیت استفاده کرده, در دهه محرم 1342 در مسجد هدایت به منبر مى رود و به بیان برنامه هاى امریکایى انقلاب سفید و ستم هایى که بر مردم روا مى دارند و جنایاتى که اعمال مى کنند, مى پردازند. علاوه بر فعالیت ها و سخنرانى ها, وى به نوشتن و نشر اعلامیه اى خطاب به افسران ارتش بوده است, صادر مى کند.(17)
پیرو این فعالیت ها, احساس مى کند که رژیم درصدد دستگیرى وى است. از این رو, شب دوازدهم محرم 1342 از رفتن به منبر در مسجد هدایت خوددارى مى کند و به ناچار چند روزى در لواسانات مخفى مى شود. پس از کشتار پانزده خرداد 1342, اعلامیه اى با عنوان (دیکتاتور خون مى ریزد) از طرف نهضت آزادى صادر مى شود. دستگاه امنیتى رژیم مطمئن بود که محرک اصلى این اعلامیه طالقانى است و درصدد دستگیرى وى برمىآید که در نهایت در تپه هاى لواسانات وى را دستگیر مى کند. محمد بسته نگار داماد طالقانى در باره چگونگى دستگیرى ایشان مى نویسد:
آیت الله طالقانى خود در زندان تعریف مى کرد که صداى غرش خودروهاى ارتشى در کوهستان پیچید و من نگران شدم که این جنایتکاران براى پیدا کردن من نسبت به روستائیان بیگناه به هر جنایتى دست برنند, لذا بر فراز تپه اى رفتم و دست تکان دادم و صدایشان زدم, همگى شگفت زده به طرف من آمدند و گفتند چند روز است دنبال شما مى گردیم. به آنان گفتم من اینجا بود, شما بیخود این طرف و آن طرف مى گردید. به هر حال در 22 خرداد همراه آنان به زندان قصر آمد و در زندان شماره 2 قصر, جدا از دیگر یاران زندانى شد.(18)
پس از خرداد 42 طالقانى به ده سال زندان محکوم شد. وى پس از محکومیت, برنامه تربیتى و سازندگى خویش را در زندان آغاز مى کند. زندان تبدیل به مکتب درسى وى مى گردد و تفسیر قرآن وى هفته اى سه شب ; و سایر سخنرانى ها و دروس وى در زندان براى زندانیان سیاسى آرام جان بوده است. تإلیف سه جلد تفسیر ((پرتوى از قرآن)) و تکمیل کتاب ((اسلام و مالکیت)) از آثار سال هاى زندان پس از خرداد 1342 وى مى باشد. باید گفت که طالقانى در زندان, در احیاى دوباره قرآن و در متن زندگى قرار دادن آن و زدودن غبار از چهره نورانى آن, نقشى فراموش ناشدنى داشت. در این دوره از زندان با افراد مجاهدین خلق مثل حنیف نژاد و سید محسن و دیگران آشنا مى شود و به پرورش روحى و معنوى آنان مى پردازد.
رژیم پهلوى سرانجام بر اثر فشار افکار عمومى و واکنش هاى بین المللى, او را در سال 1346 آزاد مى کند. در سال 1348 در خطبه نماز عید فطر, ضمن یک سخنرانى پر شور به بحث در باره خلقت انسان, بعثت پیامبران و برقرارى حکومت اسلامى مى پردازد و در پایان نظر مردم را به مسئله فلسطین جلب مى کند. فرازى از سخنان وى در آن روز به قرار ذیل است: ((مصیبت دیگر که آواره هاى فلسطین دارند, مگر کم مصیبت است. مردمى که بیست سال, متجاوز از بیست سال در بیابانها زندگى مى کنند و بانگ مى زنند, به وجدان بشریت, به مردم دنیا که به داد ما برسید, آنها به جاى اینکه به دادشان برسند, با بمب هاى ناپالم بر سرشان مى ریزند. این مصیبت نیست؟ این گرفتارى نیست؟(19)
در سال 1349 زمینه سازى براى نفوذ و دخالت شرکت هاى امریکایى در ایران هر چه بیشتر نمایان تر شده بود و رژیم نیز براى جشن هاى دوهزار و پانصد ساله برنامه ریزى مى کرد. شهید سعیدى با این جریان به مخالفت برخاست و با صدور اعلامیه اى علیه سرمایه گذارى خارجى و نفوذ روزافزون امریکاییان در ایران, موضع گرفت. رژیم, شهید سعیدى را به این جرم دستگیر و روانه زندان مى کند و پس از اندکى وى را در زندان قزل قلعه به شهادت مى رساند. طالقانى پس از شنیدن خبر شهادت شهید سعیدى ابتدا به منزل آن شهید رفته, سپس همراه با جمعیتى به مسجد موسى بن جعفر در خیابان غیاثى که شهید سعیدى در آن اقامه جماعت مى کرده, مى رود و در آنجا مراسم ختم براى آن مرحوم برگزار مى کند. رژیم فرداى آن روز طالقانى را دستگیر مى کند, ولى بر اثر فشار افکار عمومى و ترس از مردم دو روز بعد او را آزاد مى کند.(20)
طالقانى از یک سو, دغدغه تحول فکرى و اندیشه اى مردم ایران را داشت و همواره سعى مى کرد که ملت ایران از حاکمیت استبداد و نفوذ بیگانگان در امان باشند و به صورت مستمر علیه استبداد و نفوذ استعمار مبارزه مى کرد و از سوى دیگر, دغدغه سرنوشت مسلمین جهان را نیز در سر داشت. از این رو, در سال 1349 همانند سال 1348 در باره فلسطین صحبت مى کند و در عید فطر همان سال, فطریه براى مسلمانان آواره فلسطین جمع مى کند. در این سال شهید مطهرى و زنده یاد شریعتى که در حسینیه ارشاد فعالیت فرهنگى داشتند, طالقانى را در این امر اسلامى و انسانى یارى مى کنند و مبالغ زیادى از حسینیه ارشاد و دیگر مراکز مذهبى و مساجد براى مردم فلسطین, فطریه جمعآورى مى شود.
این اقدام طالقانى, مطهرى و شریعتى سرآغازى مى شود بر گسترش این اقدام روشنگرانه به اماکن و مساجد دیگر شهرهاى ایران که رژیم در عید فطر 1350 دیگر به طالقانى اجازه حضور در مسجد هدایت را نمى دهد و وى را دستگیر و در حالت بیمارى به زابل تبعید مى کند. محمد بسته نگار در این زمینه چنین شرح مى دهد: در عید فطر سال 1350 مإموران رژیم خانه آیت الله طالقانى را به محاصره درآوردند و مانع ورود او به مسجد مى شوند و یک ماه بعد او را به زابل تبعید مى کنند.(21)
یکى دیگر از فعالیت هاى طالقانى در اواخر دهه 1340 حمایت از مبارزه مسلحانه علیه رژیم بود که در حال شکل گرفتن بود. ایشان با سازمان هاى مسلحانه مسلمان ارتباط و همکارى داشت و راهنمایى هاى لازم را چه از جنبه فکرى و چه از جنبه عملى به آنان مى کرد. این نوع شیوه برخورد و مبارزه با رژیم و استبداد نه در دهه 40, بلکه از دهه 20 در اندیشه طالقانى بود. از زمانى که تفسیر قرآن خویش را در مسجد هدایت شروع کرد, این اندیشه را ترویج داد و حتى شهید نواب صفوى که بعد از شهریور 20 اولین اقدام مسلحانه را انجام داد, از شاگردان مکتب طالقانى در آن مسجد بود.
بنابراین, مى توان گفت که تفیسر قرآن او شالوده مبارزه مسلحانه را علیه استبداد ریخت و همین تعالیم ناب اسلامى و قرآنى بود که همراه با دیگر عوامل به مبارزه علیه استبداد پهلوى شدت بخشید. آقاى هاشمى رفسنجانى در این باره مى گوید: تأیید ایشان (طالقانى) از مبارزات مسلحانه تأثیر بسیارى در جامعه مذهبى داشت.(22)
ارتباط طالقانى با سازمان هاى مسلحانه و همین طور مطرح ساختن مسئله فلسطین به عنوان مسئله روز براى ایرانیان موجب شد که (کمیسیون حفظ امنیت اجتماعى تهران) به دستور مستقیم ساواک, وى را در سال 1350 دستگیر و به مدت ده سال به زابل تبعید کند. این تبعید موجب اعتراضات همگانى و شخصیت هاى بزرگ از جمله آیت الله احمد آشتیانى گردید. مرحوم آشتیانى طى نامه اى به شهربانى کل کشور که رونوشت آن را به ساواک و دادرسى ارتش ارسال داشت, اعتراض خود را نسبت به تبعید طالقانى اعلام داشت و خواستار رفع گرفتارى از ایشان گردید.
متن نامه وى که در تاریخ 1350/10/15 صادر شده است به قرار ذیل است: به قرار اطلاع حضرت حجه الاسلام والمسلمین آقاى حاج سید محمود طالقانى به زابل تبعید و در حال بیمارى زندانى شده اند و از ملاقات با ایشان جلوگیرى مى شود. انتظار مى رود هر چه زودتر رفع گرفتارى از معظم له شده و اینجانب را مستحضر نمایید.(23)
رژیم شاه تحت تإثیر فشارهاى علما و شخصیت هاى مذهبى و نیز با در نظر گرفتن مصالح خاصى که طبق آن مإمورین محلى رژیم, اقامت ایشان را در زابل خلاف مصلحت مى دانستند, در حکم صادره براى وى تجدید نظر نموده و با تقلیلى در آن, محل اقامت اجبارى ایشان را از زابل به (بافت کرمان) تغییر مى دهد ; ولى از آنجا که طالقانى چه در زابل و چه در بافت مرجعى براى راهجویان و رهبرى براى هدایت و روشن کردن مستضعفان بود, رژیم تحمل تبعید وى در آنجا را نیز نمى کند و بالاخره پس از 18 ماه دورى از تهران, وى را در خرداد ماه 1352 به تهران بازمى گرداند. پس از بازگشت از تبعید, طالقانى دیگر به مسجد هدایت نمى تواند برود و در نتیجه جلسه تفسیر و خطابه خویش را به ناچار در منزل خود برقرار مى کند و به فعالیت علمى, تفسیرى و سیاسى ادامه مى دهد و با انقلابیون تماس هاى مستقیم و غیر مستقیم برقرار مى کند. در مجموع فعالیت هاى دهه 40 و ابتداى دهه 50 موجب شد که شاه در برخى محافل خصوصى از دست طالقانى اظهار درماندگى بنماید.
از استاد سید غلامرضا سعیدى نقل مى کنند که: (محمدرضا گفته بود که پدرم را سید حسن مدرس بیچاره کرد و خودم را سید محمود طالقانى. نمى دانم چکار کنم.(24) نیمه اول دهه 50 در ایران جو خفقان به شدت حاکم بود و رژیم احساس مى کرد که دیگر موانعى بر سر راه او نخواهد بود و به خیال خود امام(ره) را تبعید کرد و بسیارى از انقلابیون نیز در زندان به سر مى بردند. طالقانى نیز فعالیت خود را در منزل خویش متمرکز ساخته بود. اما به یکباره طلاب حوزه علمیه قم در سالروز قیام 15 خرداد در سال 1354 دست به تظاهرات مى زنند که در نهایت حدود 350 تن از طلاب دستگیر و تعدادى از آنان به سربازى و زندان هاى شاه روانه مى شوند. دستگیرىهاى انقلابیون دیگر آغاز مى شود و طالقانى نیز در پائیز 1354 دستگیر مى شود و پس از محاکمه با ده سال محکومیت به زندان منتقل مى شود.
سرانجام مبارزات مردم مسلمان به رهبرى امام خمینى(ره) علیه رژیم پهلوى دوم در سال هاى 1356 ـ 1357 اوج مى گیرد و تبدیل به انقلابى شکوهمند مى شود. رژیم در یک واکنش آشکار و انفعالى و براى فرو کاستن از قهر انقلابى مبارزان و مردم مسلمان به آزاد کردن فرزندان امت انقلابى مى پردازد. طالقانى نیز پس از 40 سال مبارزه, تبعید و زندان, در شامگاه هشتم آبانماه 1357 بر اثر قیام خونین و حماسه آفرین ملت ایران, از زندان قصر آزاد مى گردد. آن روحانى بزرگ و کوه استقامت, احساسات و عواطف خود را از روزهاى نخستین آزادىاش, چنین بیان مى کند:
همینکه در آن وقت شب از زندان بیرون آمدم, آنچه را در باره تولد تازه و حرکت خروشان مردم در روزنامه ها خوانده بودم و به وسیله اشخاصى که به زندان مىآمدند, شنیده بودم, به چشم خود دیدم.
در همان لحظه احساس کردم که با مردمى دیگر روبرو هستم. مردمى به حرکت در آمده, لباس غفلت و سستى قرون از تن به در کرده و عازم به سوى هدف. از مبدإ الله در مسیر لاله الااله, و در پشت سر سالک آگاه به راه, روح الله. قصد داشتم در همان شب به دیدن آقاى منتظرى بروم, زیرا از رادیو شنیدم که ایشان هم از زندان آزاد شده اند, اما موج جمعیت اختیار را از من سلب کرد, مرا با خود برد. آرزوى چهل ساله ام براى به میدان آمدن مردم, بیش از حد انتظار, تحقق مى یافت. به آقاى منتظرى تلفن کردم و از این که نتوانسته ام خدمتشان برسم عذر خواستم. دیدم ایشان هم همان نظر و احساس مرا داشته اند.
در زندان شنیدم مرا آزاد کرده اند, پیش خود گفتم, یکى دو ماه در یک بیمارستان استراحت مى کنم, شاید بیماریهاى جسمیم کمتر شوند, اما همین که این مردم را با چنین جوش و خروش دیدم همه خستگى ها و دردها و رنج ها از تنم رخت بربست خود را شاداب و بانشاط یافتم.(25)
وى پس از آزادى از زندان با رهبرى انقلاب اسلامى امام خمینى(ره) که در آن زمان در نوفل لوشاتوى فرانسه مقیم بود, همواره در تماس بود و مشاوره هاى لازم را با رهبرى انقلاب انجام مى داد و به هدایت جریان امور در داخل کشور مى پرداخت. وى با هماهنگى با رهبرى انقلاب تصمیم گرفت على رغم حکومت نظامى در تاسوعاى حسینى سال 1357 اعلان راهپیمایى کند تا بدین وسیله بتواند حکومت نظامى را در هم بشکند و قدرت مردم مسلمان ایران را به جهانیان بنمایاند.
اعلام راهپیمایى از طرف عموم ملت و مبارزان مورد تإیید و استقبال قرار گرفت و دریایى از آدم ها در آن روز به حرکت درآمدند و در حقیقت ایران را به حرکت درآوردند و جهان را به شگفتى ; و امید مستکبران و شاه را به سراب تبدیل کردند. طالقانى در اعلامیه خود که در تاریخ 14 / 9 / 1357 صادر شد, چنین مى گوید: اینک بار دیگر براى رساندن نداى حق طلبانه ملت مسلمان ایران به گوش جهانیان ما روز یکشنبه را که مصادف با تاسوعاى حسینى است به راهپیمایى بزرگى که همه طبقات را در بر بگیرد اختصاص مى دهیم, باشد که دستگاه حاکمه لجوج و سفاک و نیز دول حامى او و محافل انسانى و آزاده اى که همواره به حمایت و دادخواهى ملت هاى مظلوم شهره شده اند, از این حرکت قانونى و مسالمت جویانه ملت ایران به هوش آیند و مردم ما را براى حاکمیت بر سرنوشت خود آزاد بگذارند... بدیهى است در سایر شهرها و قصبات نیز برادران و خواهران در نهایت نظم و ترتیب و با هدایت و رعایت نظرات بزرگان مبارز شهر و پیشوایان محترم مذهبى خود این برنامه ها را با شکوه هر چه بیشتر اجرا خواهند نمود.(26)
طالقانى پس از انقلاب اسلامى تا لحظه اى که چشم از جهان فرو بست, در راه خدمت به اسلام, انقلاب و ملت, پر تلاش بود و در تدوین قانون اساسى جمهورى اسلامى حضور داشت. نخستین نماز جمعه را در تهران برپا نمود و در ضمن خطبه ها در برابر تجزیه طلبان, عوامل مشکوک و ضد انقلاب موضع مى گرفت و به نصیحت آنان مى پرداخت و در فرو نشاندن بحران هایى که در ابتداى انقلاب دامنگیر انقلاب شده بود, نقش اساسى و موثر داشت.
از ویژگى هاى برجسته طالقانى یکى این بود که به رغم تإثیرگذارى در تاریخ و پیروزى انقلاب اسلامى, خود را هرگز مدعى رهبرى نمى دانست و همواره خود را به عنوان رهرو امام و ولایت قلمداد مى کرد و همیشه سعى مى کرد که همه گروه ها عشق به ولایت داشته باشند و رهبرى امام خمینى(ره) را پذیرا باشند. او با شکوه تمام این جمله را بازگو مى کرد که: من رهبرى قاطع ایشان را (امام خمینى) براى خودم پذیرفته ام و همیشه سعى کردم که از مشى این شخصیت بزرگ و افتخار قرن و اسلام, مشى من خارج نباشد.(27)
سرانجام بعد از پنجاه سال تلاش مداوم براى احیاى اسلام و به صحنه آوردن قرآن و عمل به سنت رسول الله و پس از عمرى مبارزه با استعمار, استبداد و به جان خریدن انواع شکنجه ها, تلخى ها و محرومیت ها, با ایمانى راسخ به خدا و هدف هاى اسلامى در ساعت 45 / 1 دقیقه بامداد روز 19 شهریور 1359 دار فانى را بدرود گفت و به سوى معبود خویش شتافت.
آثار و تألیفات:
آنچه از طالقانى به صورت کتاب منتشر شده و کم و بیش در دسترس مى باشد, افزون بر 12 جلد است. البته مجموعه سخنرانى ها, مقالات و نوشته هاى متعدد ایشان در کتاب هاى مختلف چاپ و نشر یافته است. به طور مثال از زندگى نامه ایشان که به وسیله خودش نگارش یافته است در کتاب (طالقانى در زندان) به گردآورى بهرام افراسیابى چاپ گردیده است, مى توان یاد کرد. مجموعه دیدگاه هاى وى نیز پس از آزادى از زندان (آبان 57) تا رحلت ایشان در 19 شهریور 1358 در مجموعه اى به نام (از آزادى تا شهادت) تدوین گشته است.به هر حال, آثار چاپ شده ایشان عبارتند از:
1 ـ گفتارهاى رادیویى ایشان مربوط به سال هاى 1325 ـ 1326.
2 ـ ترجمه و توضیح بخشى از نهج البلاغه.
3 ـ ترجمه جلد اول از کتاب (امام على بن ابى طالب) اثر عبدالفتاح عبدالمقصود.
4 ـ شش جلد پرتوى از قرآن.
5 ـ اسلام و مالکیت.
6 ـ مقدمه , خلاصه و توضیح کتاب ((تنبیه الامه و تنزیه المله)) آیت الله نائینى.
7 ـ به سوى خدا مى رویم.
اما آنچه ما مى توانیم اندیشه هاى سیاسى وى را از آن استخراج کنیم, چهار کتاب اخیر (شماره هاى 4 ـ 7) به انضمام مجموعه سخنرانى ها و مقالات وى مى باشد. لذا توضیح مختصرى در باره چهار اثر اخیر در این نوشته داده مى شود.
الف) پرتوى از قرآن
این مجموعه مشتمل بر شش جلد مى باشد که چهار جلد آن از تفسیر فاتحه الکتاب آغاز مى شود و تا آیه 24 سوره نسإ ادامه پیدا مى کند. تفسیر سوره هاى جزء سى ام قرآن نیز دو جلد دیگر را در بر مى گیرد. طالقانى تفسیر قرآن را از همان سال هاى 1317 ـ 1318, یعنى پس از اتمام تحصیلات حوزوى و بازگشت به تهران آغاز کرد و در مسجد هدایت آن رابسط و گسترش داد. ولى چاپ آن درس ها به عنوان کتاب (پرتوى از قرآن) به سال 1342 برمى گردد, آن هم در زندان رژیم شاه. طالقانى پس تکمیل نوشته هاى خود در زندان, آن ها را به خارج زندان ارسال مى کند و در نهایت چاپ مى گردد.طالقانى نام این مجموعه را (پرتوى از قرآن) نهاد و عنوان تفسیر براى آن به کار نبرد. علت آن را خود ایشان چنین توضیح مى دهد: آنچه پیرامون آیات و از نظر هدایت قرآن نگارش مى یابد عنوان تفسیر (پرده بردارى) ندارد و حساب مقصود نهائى قرآن نیست. از این رو عنوان و نام (پرتوى از قرآن) را براى آن مناسب تر یافتم, زیرا آنچه به عنوان تفسیر نوشته شده و یا مى شود, محدود به فکر و معلومات مفسرین است, با آنکه قرآن هدایت و بهره همه مردم در هر زمان تا روز قیامت مى باشد. پس اعماق حقایق آن نمى تواند در ظرف ذهن مردم یک زمان درآید ... این, زمان و علم است که مى تواند اندک اندک از روى بواطن و اسرار قرآن پرده بردارد.(28)
از لحاظ روش شناسى و معرفت شناسى, طالقانى در مقدمه جلد یکم پرتوى از قرآن ابراز مى دارد که اطلاعات غیر دینى ما در طریق فهم هدایت هاى قرآنى موثر واقع مى شود.(29) از مطالعه مجلدات پرتوى از قرآن این چنین به دست مىآید که طالقانى از میراث تجددطلبان مسلمان پیش از خود اطلاع داشته است و از مجددانى همچون سید احمد هندى, عبده, رشید رضا, طنطاوى و اقبال لاهورى یاد مى کند.
پرتوى از قرآن طالقانى چنان برجستگى داشته است که حضرت امام(ره) در آن زمانى که در نجف اشرف تبعید بود و آیت الله مصطفى خمینى هم مشغول نوشتن تفسیر قرآن بوده, امام به ایشان توصیه مى کند که از پرتوى از قرآن طالقانى نیز استفاده کند و از شیوه هاى تفسیرى ایشان الهام گیرد.(30)
ب) مقدمه, خلاصه و پاورقى کتاب ((تنبیه الامه و تنزیه المله)) آیت الله نائینى
نائینى این کتاب را در زمان استبداد صغیر, براى توجیه عقلى و شرعى مشروطیت و جانبدارى از آن نگاشته است. در این کتاب بر ضرورت قانون اساسى و مجلس سازوکارهایى که مى تواند مانع خودکامگى شود تإکید شده و کوشش به عمل آمده تا چارچوب هاى عقلى انسان در زندگى اجتماعى تا آنجا که با قطعیات شرعى تضاد نداشته باشد, عقلا و شرعا موجه نشان داده شود. رویدادهاى بعدى که در نهضت مشروطیت رخ داد, موجب شد که, خواسته یا ناخواسته, کتاب نائینى از صحنه سیاسى و فرهنگى مفقود گردد, تا این که طالقانى این کتاب را پیدا مى کند و در سال 1334 با مقدمه, حواشى و تلخیص به جامعه ایران عرضه مى کند.وى در مقدمه مى نویسد: (هر مسلک و طرح و مرام اجتماعى که خودسران را محدود نماید و جلوى اراده آنان را بگیرد به هدف پیامبران و اسلام نزدیکتر است ولى مقصود و نظر نهایى اسلام نیست. مشروطیت و دموکراسى و سوسیالیزم, همه اینها به معناى درست و حقیقى خود, گامهاى پى در پى است که به نظر نهایى نزدیک مى نماید.(31)
با مطالعه پاورقى هاى کتاب و مقدمه آن, به طور اختصار مى توان گفت که الگوى پذیرفته شده طالقانى, بر اساس نوشته هاى آن کتاب, حکومتى است که ملى ـ عرفى باشد و بر اساس قانون اساسى بشرى و پارلمان قانون گذارى عقلایى و آزادى و برابرى حقوقى بنا شده باشد; البته تا آنجا که با اسلام مخالفت نداشته باشد, و هیإتى از علماى منتخب بر قوانین نظارت داشته باشند.
ج) اسلام و مالکیت
پس از شهریور 1320 و با آزادى هایى که پدید آمده بود, فعالیت جریان ها و گروه هاى مختلف در ایران ظهور و گسترش یافت که بیشترین فعالیت را مارکسیست ها داشتند و در کنار آن ها نیز لیبرال هاى طالب دموکراسى به سبک غربى فعال بودند. در چنین زمانه اى با دیدن فعالیت چشمگیر مارکسیست ها, نواندیشان مسلمان تلاش مى کنند که اسلام را چونان مکتبى معرفى کنند که همه چیز, از جمله اصول و مبانى مترقى اى در باره مالکیت و اقتصاد دارد.طالقانى از دهه 1320 در باره اقتصاد, مطالعات و بررسى هاى زیادى انجام داد و سپس در جمع انجمن اسلامى دانشجویان, سخنرانى اى تحت عنوان (اسلام و مالکیت) ایراد کرد که سرانجام تکمیل شده آن سخنرانى را در مجله (فروغ علم) در سال 1329 منتشر ساخت.(32) مجموعه مقالات منتشر شده در سال 1342 در زندان قصر تکمیل گردید و در نهایت به صورت کتاب به جامعه فرهنگى کشور عرضه شد.
طالقانى در این کتاب مباحث اسلامى را با مطالعات و شیوه هاى جدید اقتصادى قرین ساخت. او در باره آغاز تقسیم کار, تاریخ مالکیت, به وجود آمدن پول و ... مطالبى ارائه داده است و به اندیشه هاى اقتصادى افلاطون, گزنفون, کامپاتلا, دیدرو مى پردازد و مکاتب اقتصادى مرکانتلیست ها و فیزیوکرات ها را تشریح مى کند و همین طور به انقلاب صنعتى, اندیشه هاى مارکس, آدام اسمیت, مالتوس و ریکاردو اشاره دارد. (33)
طالقانى مطالعات مربوط به این کتاب را در دهه 20 آغاز, و آن را در ابتداى دهه 40 چاپ کرد. بر اساس آنچه در پشت جلد کتاب اسلام و مالکیت آمده و به گفته محمد بسته نگار داماد طالقانى(34), وى قصد داشته است که کتاب را با تجدید نظر به جامعه مطبوعاتى کشور عرضه کند و تإکید مى کند که آنچه هم اکنون (آخرین بار که در زمان ایشان منتشر شد) چاپ مى شود, دال بر موافقت تام و تمام نویسنده با همه مطالبى که در آن آمده, نیست.
د) به سوى خدا مى رویم
این مجموعه, کتابى است که طالقانى پس از بازگشت از اولین سفر حج به رشته تحریر در آورده است. این کتاب هم اکنون در دسترس همگان نیست, ولى مجله پیام هاجر به مدیر مسئولى اعظم طالقانى, از تابستان 1376 آن را به صورت پیاپى, چاپ و در اختیار علاقمندان قرار مى دهد. طالقانى در این کتاب علاوه بر ذکر پاره اى از مشکلات و سختى هاى حج که در حدود 50 سال پیش وجود داشته, نگاهى مفصل و مشروح به آیات و روایاتى که مربوط به مناسک حج و جایگاه کعبه است, مى کند و در نهایت اعمال حج را از زوایاى گوناگون سیاسى, اجتماعى, اقتصادى و فرهنگى مورد بحث و بررسى قرار مى دهد. ... ادامه دارد.پی نوشت ها:
1. خاطرات آیت الله بدلا, آرشیو خاطرات مرکز اسناد انقلاب اسلامى استان قم.
2. مجله پیام هاجر, س 18, ش 229, ص 20.
3. خاطرات بدلا.
4. مجله پیام هاجر, ش 229, ص 20.
5. بهرام افراسیابى, پدر طالقانى در زندان, جنبش, تهران, 1359, ص 8.
6. مجله پیام هاجر, ش 230, ص 81.
7. پدر طالقانى در زندان, ص 9.
8. پیشین, ص 10.
9. مجله پیام هاجر, ش 231, ص 53.
10. همان.
11. على جان زاده, طالقانى, انتشارات همگام, تهران, 1358, ص 4.
12. پدر طالقانى در زندان, ص 14.
13. پیشین, ص 15.
14. مجله یاد, ش 32 ـ 31, ص 130, 1372.
15. پدر طالقانى در زندان, ص 18 و یادنامه ابوذر زمان, شرکت سهامى انتشار, تهران, 1360, ص 14.
16. ابوالفضل شکورى, سیره صالحان, انتشارات شکورى, قم, 1374, ص 537.
17. پدر طالقانى در زندان, ص 22.
18. یادنامه ابوذر زمان, ص 17.
19. همان.
20. پیشین, ص 179.
21. طالقانى, انتشارات همگام, ص 9.
22. یادنامه ابوذر زمان, ص 19.
23. روزنامه اطلاعات, ویژه نامه طالقانى, 18 / 6 / 1359.
24. سیره صالحان, ص 633.
25. یادنامه ابوذر زمان, ص 23.
26. سیره صالحان, ص 530 و یادنامه ابوذر زمان, ص 25.
27. آرشیو اسناد مرکز انقلاب اسلامى.
28. سیره صالحان, ص 332 و آقاى هاشمى رفسنجانى نیز در خطبه هاى نماز جمعه شهریور 1377 تهران همچون مضمونى در باره شخصیت آیه الله طالقانى بیان کرد.
29. سید محمود طالقانى, پرتوى از قرآن, ج 1, شرکت سهامى انتشار, تهران, 1345, ص 20.
30. همان, صص 17 ـ 18.
31. یادنامه ابوذر زمان, این مطلب پاسخ سید محمود دعائى به نامه آقاى سید محمد مهدى جعفرى است که وى (جعغرى) نظر امام را جویا شده بود.
32. میرزاى نائینى, تنبیه الامه و تنزیه المله, شرکت سهامى انتشار, تهران, ص 10.
33. مجله فروغ علم, شماره هاى 7 الى 10, سال 1329.
34. سید محمود طالقانى, اسلام و مالکیت, شرکت سهامى انتشار,تهران, ص 106.