عرفان اسلامی (68) وجوب اشتغال به عیوب خود

از صفات بسيار بد انسان ، عيب جويى از ديگران است و اين عيب جويى در اكثر موارد منتهى به ضربه خوردن به اعتبار و آبروى ديگران مى‏شود . عيوبى كه انسان در ديگران مى‏بيند ، گاهى بدتر از آن عيوب يا مساوى آن عيوب در خود انسان است و اين عيب جويى از ديگران علتى جز حسد و كينه و حقد در قلب انسان نسبت به ديگران ندارد .
پنجشنبه، 29 مرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عرفان اسلامی (68) وجوب اشتغال به عیوب خود
عرفان اسلامی (68) وجوب اشتغال به عیوب خود
عرفان اسلامی (68) وجوب اشتغال به عیوب خود

نويسنده: استاد حسین انصاریان




شرح كتاب مصباح الشريعة ومفتاح الحقيقة

وجوب اشتغال به عيوب خود

از صفات بسيار بد انسان ، عيب جويى از ديگران است و اين عيب جويى در اكثر موارد منتهى به ضربه خوردن به اعتبار و آبروى ديگران مى‏شود .
عيوبى كه انسان در ديگران مى‏بيند ، گاهى بدتر از آن عيوب يا مساوى آن عيوب در خود انسان است و اين عيب جويى از ديگران علتى جز حسد و كينه و حقد در قلب انسان نسبت به ديگران ندارد .
و از صفات بسيار عالى انسان اين است كه به جاى عيب‏جويى از ديگران مشغول معالجه عيوب خود گردد و به تزكيه نفس و رفع عيوب از وجود خود سرگرم شود .
رفع عيوب از نفس و تزكيه جان و علاج امراض عقلى و قلبى خويش بايد گفت از بهترين كارهايى است كه خداوند بزرگ توفيق آن را به انسان عنايت مى‏فرمايد و عبد مؤمن در حقيقت كسى است كه به رفع نقائص خود برخاسته و براى طهارت جان و تزكيه نفس زحمت بكشد .
نفس و قلب وقتى تصفيه شد و عيوب وقتى از جان و دل برداشته شد ، آدمى مستحق تجلى انوار ربوبى شده و در فيوضات ربانى و الهامات ملكوتى به روى قلب باز مى‏گردد و در حقيقت انسان مظهر مقام خلافة اللهى مى‏شود .
داود پيغمبر عليه‏السلام گفت :
الهى ! تو را كجا طلب كنم و تو كجا باشى ؟ جواب داد :
أَنَا عِنْدَ الْمُنْكَسَرَةِ قَلْبُهُمْ لِأَجْلى ؛ من نزد آنانم كه دلشان براى خاطر من شكست .
از بهر آن كه هركه چيزى دوست دارد ذكر آن بسيار كند :
مَنْ أَحَبَّ شَيْئا أَكْثَرَ ذِكْرَهُ[77] ؛ اَنَا جَليسُ مَنْ ذَكَرَنى[78] ؛ لا يَسَعُنى أَرْضى وَلا سَمائى وَوَسَعَنى قَلْبُ عَبْدِىَ الْمُؤْمِنِ[79] ؛
آسمان با او چه معرفت دارد كه حامل او باشد و زمين با او چه قربت دارد كه موضع او بود ؟!
قلب مؤمن هم مونس اوست و هم محب اوست و هم موضع اسرار اوست :
قَلْبُ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرحمن[80] ؛
هركه طواف قلب كند مقصود يافته و هركه راه دل غلط و گم كند ، چنان دور افتاده كه هرگز خود را باز نيابد .
عارفى بيدار ، شبى در ابتداى حالت و راه به حضرت دوست عرضه داشت :
الهى ! راه به تو چگونه است ؟ جواب آمد «به الهام قلبى» .
إِرْفَعْ نَفْسَكَ مِنَ الطَّريقِ فَقَدْ وَصَلْتَ ؛
تو ز راه برخيز كه رسيدى ، چون به مطلوب رسيدى طلب نيز حجاب راه بود ، تركش واجب باشد .
گفتم ملكا تو را كجا جويم من
وز خلعت تو وصف كجا گويم من
گفتا كه مرا مجو به عرش و به سما
نزد دل خود ، كه نزد دل پويم من [81]

مدح روايات از اشتغال به عیوب خود

در مدح و تعريف اشتغال به عيوب خود ، روايات بسيار مهمى از اولياى الهى و واصلان كامل و عارفان عاشق يعنى نبىّ اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و ائمه طاهرين عليهم‏السلام رسيده كه اشاره به بعضى از آن‏ها لازم است :
قالَ اميرالمؤمنين عليه‏السلام فى بَعْضِ خُطَبِهِ : يا أَيُّها النّاسُ طُوبى لِمَنْ شَغَلَهُ عَيْبُهُ عَنْ عُيُوبِ النّاسِ وَطُوبى لِمَنْ لَزِمَ بَيْتَهُ وَأَكَلَ قُوتَهُ وَاشْتَغَلَ لِطاعَةِ رَبِّهِ وَبَكى عَلى خَطيئَتِهِ فَكانَ مِنْ نَفْسِهِ فى شُغْلٍ وَالنّاسُ مِنْهُ فى راحَةٍ[82] ؛ اميرالمؤمنين عليه‏السلام در بعضى از خطبه‏هايش فرمود : اى مردم ! خوشا به حال كسى كه در رفع عيب خودش از عيب جويى نسبت به مردم باز ماند و خوشا به حال كسى كه ملتزم خانه‏اش شد و قوت و غذاى خود را خورد و به طاعت خداوندش مشغول و بر گناهش گريست ، پس مشغول خود شد و مردم از او راحت بودند .
وَقالَ عليه‏السلام لاِبْنِهِ الْحُسَيْنِ : أَىْ بُنَىَّ إِنَّهُ مَنْ أَبْصَرَ عَيْبَ نَفْسِهِ شَغَلَ عَنْ عَيْبِ غَيْرِهِ[83] ؛
و به فرزندش حضرت حسين عليه‏السلام فرمود : اى پسر من ! به حقيقت كسى كه بيدار عيب خودش بود از عيب‏جويى نسبت به ديگران باز مى‏ماند .
اشتغال به عيوب خود در حقيقت همان خود سازى است كه زيربنا و اساس عرفان و كار عارفان است و در تمام ادوار تاريخ هركس به هركجا رسيد از خودسازى رسيد .
چون عيوب از وجود انسان رفع شود ، صفحه حيات و هستى آدمى تجلى گاه صفات و اسماى حضرت يار شود .
به قول فرزانه عاشق ، حكيم صفاى اصفهانى :
تجلى گه خود كرد خدا ديده ما را
در اين ديده در آييد و ببينيد خدا را
خدا در دل سودا زدگانست بجوييد
مجوييد زمين را و مپوييد سما را
گدايان در فقر و فناييم و گرفتيم
به پاداش سر و افسر سلطان بقا را
بلا را بپرستيم و به رحمت بگزينيم
اگر دوست پسنديد پسنديم بلا را
طبيبان خداييم و بهر درد دواييم
به جايى كه بود درد فرستيم دوا را
ببنديد در مرگ وز مردن مگريزيد
كه ما باز نموديم در دار شفا را
حجاب رخ مقصود من و ما و شماييد
شماييد ببينيد من و ما و شما را
صفا را نتوان ديد كه در خانه فقر است
درين خانه بياييد و ببينيد صفا را

چشم پوشى از آنچه سود دنيايى و آخرتى ندارد

اين چشم پوشى بستگى به اين دارد كه انسان از قيمت و ارزش عمر آگاه شود و به نبوت صد و بيست و چهار هزار پيامبر و امامت دوازده امام و فقاهت فقيهان و حكمت حكيمان و علم عالمان و عرفان عارفان عالم گردد و بفهمد و بداند كه اين بزرگواران در صحنه حيات انسانى ، زحمات طاقت فرسايى كه متحمل شدند ، براى اين بود كه عمر انسان به باطل نگذرد و بدون سود و منفعت از دست نرود ؛ در روايات بسيارى به مردم سفارش شده كه آنچه را براى شما سودى در جهت دنيا و آخرت ندارد ترك كنيد .
انسان تا زمانى كه اسير نفس اماره است ، از افعال و اعمال بيهوده بر حذر نيست و از اين‏كه عمر و وقت پرارزش خود را در ساعات روز و ساعات شب به بطالت و سرگرمى هاى بيهوده بگذراند خوددارى نمى‏كند .
گذراندن عمر در كارهاى بيهوده و آنچه نفعى براى دنيا و آخرت انسان ندارد در آينده مورث حسرت و پشيمانى سخت است ، حسرتى كه براى هيچ كس قابل جبران نيست !!
بيهوده گذرانى ، انسان را به كسالت ، تنبلى ، خوش گذرانى و عافيت‏طلبى مبتلا مى‏كند و توبه و بازگشت از اين حالات ، پس از اين‏كه مدتى بر انسان بگذرد كار بسيار مشكلى است .
از تماشاى آنچه براى شما سود ندارد و شنيدن آنچه براى شما منفعت ندارد و انجام آنچه براى شما نفعى نمى‏آورد ، بپرهيزيد .
عمر را صرف برنامه‏هاى باطل و مسائل بيهوده و معاشرت‏هاى غلط نكنيد و بيدار باشيد كه اين گوهر پربهاى خلقت را مفت از دست شما نگيرند !!
... ادامه دارد.

پی نوشت ها :

[77] ـ هر كس چيزى را دوست بدارد زياد او را ياد مى‏كند ، مجموعة ورام : 1/135 ، باب ذم الدنيا .
[78] ـ من همنشين كسى هستم كه مرا ياد كند ، الكافى : 2/496 ، باب ما يجب ذكر اللّه ، حديث 4 ؛ بحار الأنوار : 13/342 ، باب 11 ، حديث 20 .
[79] ـ زمين و آسمان گنجايش تحمل و درك مرا ندارد و لكن قلب بنده مؤمن من اين گنجايش را دارد ، عوالى اللآلى : 4/7 ، حديث 7 .
[80] ـ قلب و دل مؤمن عرش خداوند رحمان است ، بحار الأنوار : 55/39 .
[81] ـ تمهيدات : 24 .
[82] ـ نهج البلاغة : خطبه 175 .
[83] ـ تحف العقول : 88 ، وصيته لإبنه الحسين عليه‏السلام ؛ بحار الأنوار : 72/47 ، باب 40 ، حديث 3 .

منبع: http://erfan.ir




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط