چکیده :
اجتماعی شدن فرآیندی است که در آن کودکان از طریق آن معیارها، ارزشها و رفتارهای مورد نظر فرهنگ و جامعه خود را میآموزند. والدین در سالهای اولیه زندگی فرزندانشان، عوامل اصلی اجتماعی شدن آنها به حساب میآیند.
تعداد کلمات: 1400 / تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
اجتماعی شدن فرآیندی است که در آن کودکان از طریق آن معیارها، ارزشها و رفتارهای مورد نظر فرهنگ و جامعه خود را میآموزند. والدین در سالهای اولیه زندگی فرزندانشان، عوامل اصلی اجتماعی شدن آنها به حساب میآیند.
تعداد کلمات: 1400 / تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
نویسنده: کبری خدابخش
اجتماعی شدن فرآیندی است که در آن کودکان از طریق آن معیارها، ارزشها و رفتارهای مورد نظر فرهنگ و جامعه خود را میآموزند. والدین در سالهای اولیه زندگی فرزندانشان، عوامل اصلی اجتماعی شدن آنها به حساب میآیند. والدین با ابراز محبت، ایجاد محدودیت و آزادی برای کودک و سرکوبی رفتار غیر قابل قبول او، سرمشق کودک قرار میگیرند و بدین ترتیب فرآیند اجتماعی شدن صورت میپذیرد.
حال در این میان برخی از والدین فرزندان خود را بیش از حد آزاد میگذارند و به تعبیر عامیانه، شرایط لوس شدن کودک را مهیا میکنند که متاسفانه هر چند این کودکان در محیط خانه بسیار مورد توجه و عنایت قرار دارند اما در محیطهای اجتماعی و در جمعهای همسالان و... جز کودکان منفور بوده و همواره دردسر ساز هستند و به مرور موجبات ناراحتی و خجالت والدین را هم ایجاد میکنند.
مهارتهای اجتماعی باید از دوران کودکی و سالهای ابتدایی زندگی به کودکان آموزش داده شود. پس اگر شما هم فرزند خردسالی دارید، از همین امروز مهارتهای مورد نیاز را به او بیاموزید تا در آینده زندگی اجتماعی موفقتری داشته باشد.(1)
بچهها چه زمانی که در خانه هستند و فقط با اعضای خانواده تعامل دارند و چه هنگامی که به مهدکودک و مدرسه میروند، نیاز دارند با مهارتهای اجتماعی آشنا شوند و به درستی از آنها استفاده کنند. بنابراین میتوان چنین گفت که پدر و مادر فقط زمانی میتوانند نسبت به موفقیت فرزندشان اطمینان پیدا کنند که از همان دوران و در سالهای کودکی، مهارت برقراری ارتباط اجتماعی صحیح را به کودک آموخته باشند.
از همان بچگی باید به فرزندتان بیاموزید هنگام صحبتکردن با دیگران یا زمانی که فردی را میبیند، لبخند بزند و با لبخندی دوستانه با او صحبت کند. البته باید برایش توضیح دهید که این لبخند ساده میتواند احساس بهتری به طرف مقابل ببخشد و نشان میدهد شما چقدر از بودن کنار او خوشحال هستید. برای اینکه بتوانید چنین روشی را به فرزند خردسالتان یاد بدهید، بهترین کار این است که در خانه با هم این کار را تمرین کنید. مثلا میتوانید از او بخواهید به شما لبخند بزند و بعد بخواهید لبخندی غیرواقعی و ریاکارانه بزند تا تفاوت این دو حالت را هم متوجه شود. همچنین میتوانید خودتان را بدون لبخند و با چهرهای جدی به کودک معرفی کنید و پس از آن، با لبخندی دوستانه همین کار را تکرار کنید تا او خودش روش بهتر را انتخاب کند.
کودک باید بداند در طول مکالمه و هنگامی که با فرد دیگری صحبت میکند، باید با او تماس چشمی برقرار کند. البته لازم است برای او توضیح دهید که این کار همیشه هم خیلی راحت نیست، اما ضروری است و میتواند نشانه احترام گذاشتن به فرد مقابل و اعتماد به نفس او باشد.
زبان بدن هم یکی از نکات مهمی است که باید به آن توجه داشته باشید، چون به کمک همین حرکات و حالتها میتوانید متوجه شوید طرف مقابل شما فردی خوشحال است یا ناراحت، خسته است یا راحت، خجالتی و آرام است یا شلوغ و بیتعارف و... بنابراین زمانی که کودک با زبان بدن آشنا شود و بتواند از آن به درستی استفاده کند، روابط بهتر و موفقتری هم خواهد داشت. برای اینکه کودک بخوبی مفهوم زبان بدن را درک کند، بهتر است برایش فیلمی بگذارید و صدای آن را قطع کنید تا به کمک زبان بدن، روحیه و رفتار شخصیتهای فیلم را حدس بزند. علاوه بر این، میتوانید با او بازی کنید و بخواهید حالتهای مختلف را بدون اینکه حرفی بزند به شما نشان دهد.(3)
کودک باید بداند در طول مکالمه و هنگامی که با فرد دیگری صحبت میکند، باید با او تماس چشمی برقرار کند. البته لازم است برای او توضیح دهید که این کار همیشه هم خیلی راحت نیست، اما ضروری است و میتواند نشانه احترام گذاشتن به فرد مقابل و اعتماد به نفس او باشد. برای اینکه این رفتار را در عمل هم به فرزندتان بیاموزید، خوب است از او بخواهید حدود 15 ثانیه در چشمهای شما نگاه کند و چشم برندارد. البته یادتان باشد به او اجازه پلکزدن بدهید تا نگاهکردن حالت زل زدن پیدا نکند. این تمرین ساده میتواند فرزندتان را برای مکالمههای جدی آینده آماده کند. برای اینکه بازیتان شادتر و سرگرمکنندهتر باشد، میتوانید ساعتی را تنظیم کنید و بگذارید تا پس از 15 ثانیه زنگ بزند تا کودک نیز بیشتر حالت بازی را احساس کند.(2)
همه ما دوست داریم فرزندمان به دیگران احترام بگذارد. بهترین راه برای این کار با الگوسازی رفتار محترمانه و ملاحظهکار در روابط خودمان است. این باعث میشود کودک ارزش احترام و همدلی را شناخته و به آنها مهارتهای ارتباط صحیح را یاد میدهد. خیلی وقتها گوش دادن بادقت برای والدین کار سختتری است زیرا بچهها معمولاً وسط حرف میپرند و ذهم ما هم پر از کارها و مسئولیتهای زیادی است که باید انجام دهیم.
مقایسههای نابجا در خانواده
تفاوتهای فردی، یکی از مهمترین و اساسیترین مفاهیم در شناخت جسم و روان آدمیان است؛ یعنی اساس پرداختن به موضوعات روانشناسی، بدون در نظر گرفتن مفهوم تفاوتهای فردی، ناقص و بیسرانجام خواهد بود. تفاوتهای فردی یعنی این که انسانها از جهات مختلف با یکدیگر متفاوت هستند و تشابهات ظاهری، این اصل را نفی نمیکند، چراکه حتی دردو قلوهای همسان نیز این تفاوتها به وضوح آشکار است. همانطور که اثر انگشت یک انسان با بقیه انسانها فرق دارد، ظرفیتها، تواناییها، استعدادها، خلاقیتها،احساسات،عواطف،هوش و کلیه خصایص افرادبایکدیگرمتفاوتاست.
البته مقایسه، اگر با هدف آموزش و یافتن راههای مناسب، برای رسیدن به زندگی بهتر و سالمتر باشد، نه تنها آسیبی به ساختار خانواده نمیزند بلکه نیروی محرکهای خواهد بود تا چرخهای زندگی با نیرویی مداوم و پرشور به حرکت در بیایند. اگر مقایسه در زندگی به خطا رود و به شکلی نابجا صورت گیرد، متاسفانه اعتماد، اطمینان و کلیه عوامل مثبتی که پیکر خانواده با تکیه بر آن باقی و پابرجا است، از میان خواهد رفت.(4)
اگر همه ما بدانیم که خداوند افراد را کاملاً متفاوت با یکدیگر آفریده و استعدادهای افراد با هم دارند، دیگر هر گونه مقایسهای بیمعنا خواهد بود و غالباً علت مقایسههای نابجا، نداشتن شناخت کافی از خود و دیگران، و عدم پذیرش طرف مقابل است.
پس بهتر است به جای این که خود، همسر و فرزندمان را با کسی مقایسه کنیم، از نکات مثبت زندگی افراد، روش درستحلوفصلمسائلآنها و راه رسیدن آنها به موفقیت و کامیابی درس بگیریم.
انتظار و توقع بیش از حد از کودکان و مقایسه آنها با دوستان و همسالان در زمینههای گوناگون، یکی از علتهای دروغگویی محسوب میشود و والدینی که انتظارات بیش از حد توان و استعداد کودکان داشته باشند و آنان را زیر فشار قرار دهند، کودکان را به دروغگویی وامیدارند. والدین باید توجه داشته باشند که مقایسه کردن بچهها، در هر سنی، کار غلطی است که سبب خودکمبینی کودک شده و سرخوردگی ایجاد میکند و این باعث میشود کودک، برای فرار از مقایسه شدن، در حقیقت، از والدینش فرار کند و این یعنی خطر! پس، باید به یاد داشته باشید که هرگز، بچهها را با هم مقایسه نکنید.
در نظر داشته باشید که انسانها، متفاوت از هم آفریده شدهاند و تواناییها و خصوصیاتشان نیز متفاوت آفریده شده است. بنابراین مقایسه، امری دور از منطق است. هر کسی، در زمینه خاصی، توانایی و استعداد دارد و نمیتوان انتظار داشت که دو نفر، مثل هم باشند. والدین باید اجازه دهند کودکان، خودشان باشند. کار والدین این است که شرایطی را فراهم کنند که استعدادهای خدادادی کودکان، شکوفا شود و پرورش یابد.
با مقایسه کودکان، آنها احساس میکنند در مرتبه پایینتری قرار گرفتهاند و این راه مناسبی برای وا داشتن آنها به فعالیت نیست. زمانی که کودک خود را پایینتر از دیگری احساس کند، روحیه خود را میبازد و دست از فعالیت خواهد کشید. شما باید ضعف و قوت کودکان را بپذیرید و آنها را بر اصلاح رفتار خودشان تشویق کنید.
به کودک خود، اعتمادبهنفس بدهید زیرا بزرگترین سرمایهای که یک مادر میتواند به فرزندش بدهد، ایجاد حس اعتمادبهنفس است. اگر مادری، فرزندش را باور نکند، چگونه او، خودش را باور کند. فرزند خود و روند رشدش را باور کنید. او، راه خودش را دارد، مانند هر انسان دیگری. مقایسه او با دیگر کودکان، بر سر اینکه زودتر به حرف افتادهاند یا شیرینتر با بزرگترها ارتباط برقرار میکنند و فرزند شما، چنین نیست، او را بهمرور، از خودش مأیوس میکند. مبنای ذهنیتان را این بگذارید که فرزند شما، بهترین فرزندی است که میتوانستید داشته باشید. دقت کنید؛ نمیگویم بهترین فرزند دنیا، که اگر چنین تصور کنید، یعنی فرزندتان را در مقام مقایسه با سایر کودکان، بهترین میدانید که این نوع نگرش، بهمرور، میتواند برای شما، آفت شود.(5)
حال در این میان برخی از والدین فرزندان خود را بیش از حد آزاد میگذارند و به تعبیر عامیانه، شرایط لوس شدن کودک را مهیا میکنند که متاسفانه هر چند این کودکان در محیط خانه بسیار مورد توجه و عنایت قرار دارند اما در محیطهای اجتماعی و در جمعهای همسالان و... جز کودکان منفور بوده و همواره دردسر ساز هستند و به مرور موجبات ناراحتی و خجالت والدین را هم ایجاد میکنند.
مهارتهای اجتماعی باید از دوران کودکی و سالهای ابتدایی زندگی به کودکان آموزش داده شود. پس اگر شما هم فرزند خردسالی دارید، از همین امروز مهارتهای مورد نیاز را به او بیاموزید تا در آینده زندگی اجتماعی موفقتری داشته باشد.(1)
بچهها چه زمانی که در خانه هستند و فقط با اعضای خانواده تعامل دارند و چه هنگامی که به مهدکودک و مدرسه میروند، نیاز دارند با مهارتهای اجتماعی آشنا شوند و به درستی از آنها استفاده کنند. بنابراین میتوان چنین گفت که پدر و مادر فقط زمانی میتوانند نسبت به موفقیت فرزندشان اطمینان پیدا کنند که از همان دوران و در سالهای کودکی، مهارت برقراری ارتباط اجتماعی صحیح را به کودک آموخته باشند.
از همان بچگی باید به فرزندتان بیاموزید هنگام صحبتکردن با دیگران یا زمانی که فردی را میبیند، لبخند بزند و با لبخندی دوستانه با او صحبت کند. البته باید برایش توضیح دهید که این لبخند ساده میتواند احساس بهتری به طرف مقابل ببخشد و نشان میدهد شما چقدر از بودن کنار او خوشحال هستید. برای اینکه بتوانید چنین روشی را به فرزند خردسالتان یاد بدهید، بهترین کار این است که در خانه با هم این کار را تمرین کنید. مثلا میتوانید از او بخواهید به شما لبخند بزند و بعد بخواهید لبخندی غیرواقعی و ریاکارانه بزند تا تفاوت این دو حالت را هم متوجه شود. همچنین میتوانید خودتان را بدون لبخند و با چهرهای جدی به کودک معرفی کنید و پس از آن، با لبخندی دوستانه همین کار را تکرار کنید تا او خودش روش بهتر را انتخاب کند.
کودک باید بداند در طول مکالمه و هنگامی که با فرد دیگری صحبت میکند، باید با او تماس چشمی برقرار کند. البته لازم است برای او توضیح دهید که این کار همیشه هم خیلی راحت نیست، اما ضروری است و میتواند نشانه احترام گذاشتن به فرد مقابل و اعتماد به نفس او باشد.
زبان بدن هم یکی از نکات مهمی است که باید به آن توجه داشته باشید، چون به کمک همین حرکات و حالتها میتوانید متوجه شوید طرف مقابل شما فردی خوشحال است یا ناراحت، خسته است یا راحت، خجالتی و آرام است یا شلوغ و بیتعارف و... بنابراین زمانی که کودک با زبان بدن آشنا شود و بتواند از آن به درستی استفاده کند، روابط بهتر و موفقتری هم خواهد داشت. برای اینکه کودک بخوبی مفهوم زبان بدن را درک کند، بهتر است برایش فیلمی بگذارید و صدای آن را قطع کنید تا به کمک زبان بدن، روحیه و رفتار شخصیتهای فیلم را حدس بزند. علاوه بر این، میتوانید با او بازی کنید و بخواهید حالتهای مختلف را بدون اینکه حرفی بزند به شما نشان دهد.(3)
کودک باید بداند در طول مکالمه و هنگامی که با فرد دیگری صحبت میکند، باید با او تماس چشمی برقرار کند. البته لازم است برای او توضیح دهید که این کار همیشه هم خیلی راحت نیست، اما ضروری است و میتواند نشانه احترام گذاشتن به فرد مقابل و اعتماد به نفس او باشد. برای اینکه این رفتار را در عمل هم به فرزندتان بیاموزید، خوب است از او بخواهید حدود 15 ثانیه در چشمهای شما نگاه کند و چشم برندارد. البته یادتان باشد به او اجازه پلکزدن بدهید تا نگاهکردن حالت زل زدن پیدا نکند. این تمرین ساده میتواند فرزندتان را برای مکالمههای جدی آینده آماده کند. برای اینکه بازیتان شادتر و سرگرمکنندهتر باشد، میتوانید ساعتی را تنظیم کنید و بگذارید تا پس از 15 ثانیه زنگ بزند تا کودک نیز بیشتر حالت بازی را احساس کند.(2)
همه ما دوست داریم فرزندمان به دیگران احترام بگذارد. بهترین راه برای این کار با الگوسازی رفتار محترمانه و ملاحظهکار در روابط خودمان است. این باعث میشود کودک ارزش احترام و همدلی را شناخته و به آنها مهارتهای ارتباط صحیح را یاد میدهد. خیلی وقتها گوش دادن بادقت برای والدین کار سختتری است زیرا بچهها معمولاً وسط حرف میپرند و ذهم ما هم پر از کارها و مسئولیتهای زیادی است که باید انجام دهیم.
مقایسههای نابجا در خانواده
تفاوتهای فردی، یکی از مهمترین و اساسیترین مفاهیم در شناخت جسم و روان آدمیان است؛ یعنی اساس پرداختن به موضوعات روانشناسی، بدون در نظر گرفتن مفهوم تفاوتهای فردی، ناقص و بیسرانجام خواهد بود. تفاوتهای فردی یعنی این که انسانها از جهات مختلف با یکدیگر متفاوت هستند و تشابهات ظاهری، این اصل را نفی نمیکند، چراکه حتی دردو قلوهای همسان نیز این تفاوتها به وضوح آشکار است. همانطور که اثر انگشت یک انسان با بقیه انسانها فرق دارد، ظرفیتها، تواناییها، استعدادها، خلاقیتها،احساسات،عواطف،هوش و کلیه خصایص افرادبایکدیگرمتفاوتاست.
البته مقایسه، اگر با هدف آموزش و یافتن راههای مناسب، برای رسیدن به زندگی بهتر و سالمتر باشد، نه تنها آسیبی به ساختار خانواده نمیزند بلکه نیروی محرکهای خواهد بود تا چرخهای زندگی با نیرویی مداوم و پرشور به حرکت در بیایند. اگر مقایسه در زندگی به خطا رود و به شکلی نابجا صورت گیرد، متاسفانه اعتماد، اطمینان و کلیه عوامل مثبتی که پیکر خانواده با تکیه بر آن باقی و پابرجا است، از میان خواهد رفت.(4)
اگر همه ما بدانیم که خداوند افراد را کاملاً متفاوت با یکدیگر آفریده و استعدادهای افراد با هم دارند، دیگر هر گونه مقایسهای بیمعنا خواهد بود و غالباً علت مقایسههای نابجا، نداشتن شناخت کافی از خود و دیگران، و عدم پذیرش طرف مقابل است.
پس بهتر است به جای این که خود، همسر و فرزندمان را با کسی مقایسه کنیم، از نکات مثبت زندگی افراد، روش درستحلوفصلمسائلآنها و راه رسیدن آنها به موفقیت و کامیابی درس بگیریم.
انتظار و توقع بیش از حد از کودکان و مقایسه آنها با دوستان و همسالان در زمینههای گوناگون، یکی از علتهای دروغگویی محسوب میشود و والدینی که انتظارات بیش از حد توان و استعداد کودکان داشته باشند و آنان را زیر فشار قرار دهند، کودکان را به دروغگویی وامیدارند. والدین باید توجه داشته باشند که مقایسه کردن بچهها، در هر سنی، کار غلطی است که سبب خودکمبینی کودک شده و سرخوردگی ایجاد میکند و این باعث میشود کودک، برای فرار از مقایسه شدن، در حقیقت، از والدینش فرار کند و این یعنی خطر! پس، باید به یاد داشته باشید که هرگز، بچهها را با هم مقایسه نکنید.
در نظر داشته باشید که انسانها، متفاوت از هم آفریده شدهاند و تواناییها و خصوصیاتشان نیز متفاوت آفریده شده است. بنابراین مقایسه، امری دور از منطق است. هر کسی، در زمینه خاصی، توانایی و استعداد دارد و نمیتوان انتظار داشت که دو نفر، مثل هم باشند. والدین باید اجازه دهند کودکان، خودشان باشند. کار والدین این است که شرایطی را فراهم کنند که استعدادهای خدادادی کودکان، شکوفا شود و پرورش یابد.
با مقایسه کودکان، آنها احساس میکنند در مرتبه پایینتری قرار گرفتهاند و این راه مناسبی برای وا داشتن آنها به فعالیت نیست. زمانی که کودک خود را پایینتر از دیگری احساس کند، روحیه خود را میبازد و دست از فعالیت خواهد کشید. شما باید ضعف و قوت کودکان را بپذیرید و آنها را بر اصلاح رفتار خودشان تشویق کنید.
به کودک خود، اعتمادبهنفس بدهید زیرا بزرگترین سرمایهای که یک مادر میتواند به فرزندش بدهد، ایجاد حس اعتمادبهنفس است. اگر مادری، فرزندش را باور نکند، چگونه او، خودش را باور کند. فرزند خود و روند رشدش را باور کنید. او، راه خودش را دارد، مانند هر انسان دیگری. مقایسه او با دیگر کودکان، بر سر اینکه زودتر به حرف افتادهاند یا شیرینتر با بزرگترها ارتباط برقرار میکنند و فرزند شما، چنین نیست، او را بهمرور، از خودش مأیوس میکند. مبنای ذهنیتان را این بگذارید که فرزند شما، بهترین فرزندی است که میتوانستید داشته باشید. دقت کنید؛ نمیگویم بهترین فرزند دنیا، که اگر چنین تصور کنید، یعنی فرزندتان را در مقام مقایسه با سایر کودکان، بهترین میدانید که این نوع نگرش، بهمرور، میتواند برای شما، آفت شود.(5)
پی نوشت ها:
1- نگاهی دیگر به حقوق فرزندان از دیدگاه اسلام، بهرام محمدیان،انجمن اولیا و مربیان، تهران، 1377
2- والدین و فرزندان زیر شش سال: راهکارهایی مفید مبتنی بر "آموزش سامان یافته"برای تاثیرگذاربودن...، دان دینک مایر، گاری مک کی، جیمز دینکمایر، مترجم مجید رئیس دانا، ناشر: رشد، بهمن1387
3- والدین آگاه، فرزندان دلخواه، سیدمحمدرضا پیغمبری،ویراستار حسینعلی پورمدنی، ناشر: مرسل،شهریور، 1387
4- والدین و بدرفتاری فرزندان (راه حلها)،جفری کلی، مترجم مینا ملکی معیری، ناشر: اختران، تیر، 1388
5- والدین و تربیت فرزند: راه حلهای نو برای مشکلات قدیمی، هایم گینات، مترجم فروزان گنجیزاده، ویراستار بهرام معلمی، ناشر: دات،تیر1388