چه مسأله سادهای!
نويسنده:محمدرضا زائری
هنگامی كه پس از اعلام تحويل سال، رهبر معظم انقلاب سخنان خود را آغاز كردند، به سياق متعارف سالهای اخير همه منتظر بودند تا ببينند ايشان چه موضوعی را برای عنوان و نام سال جديد تعيين خواهند كرد... صادقانه اعتراف میكنم، زمانی كه ايشان پرهيز از اسراف را مورد اشاره قرار دادند، گويی يك لحظه بر دلم گذشت: چه مسألهی سادهای! در چنين شرايطی كه همهی اذهان به موضوعاتی چون انرژی هستهای و رابطه با آمريكا درگير است، آيا موضوع اسراف اينقدر اهميت دارد؟
...دقايقی بعد با ديگر ايرانيان در حياط باغ سفارت برای خوردن ناهار آماده میشديم و من موضوع اسراف را از ياد برده بودم. پذيرايی به روال معمول مهمانیهای رسمی و عروسیها سلفسرويس بود؛ يعنی هركه محترمتر و محجوبتر بشقابش خالیتر! سفير محترم و محجوب هم با تواضع و فروتنی داشت به همكاران خود در پذيرايی از مهمانان كمك میكرد و همه در تكاپو بودند.
مدتی نگذشت كه اكثر مهمانان ناهار خوردند و محجوبترها بیآنكه به روی كسی بياورند، مشغول جمع كردن ظرفها از اطراف باغ بودند. در بسياری از بشقابها مقدار زيادی زرشكپلو دستنخورده مانده بود؛ قطعههای درشت مرغ در بعضی ظرفها ديده میشد، در حالیكه هنوز بعضی هيچ نخورده بودند. انگار خدا میخواست در همين فاصلهی كوتاه به من نشان دهد موضوع جدیتر از آن است كه فكر میكردم.
پس از آن وقتی تصميم گرفتم در جلسات هفتگی با برخی دانشآموزان و دانشجويان ايرانی به اين موضوع بپردازم، به روايات شگفتآوری در اين موضوع برخوردم كه برای خودم تازگی داشت و گمان میكنم اگر با نگاهی نو مورد مطالعه قرار گيرند، حتی از خلال آنها بتوان بهخوبی سبك زندگی اسلامی و مدرن عرضه كرد. به عنوان مثال ما در آموزههای روايی تعبير "لباس آبروداری" و "لباس كار روزانه" داريم. چيزی مثل تعبير لباس پلوخوری خودمان! و تأكيد بر اينكه چند دست لباس داشتن به خودی خود عيب ندارد، بلكه گاهی خوب است و اسراف، استفاده از لباس مهمانی برای كار روزانه و آسيب رساندن به آن است. در حالیكه گاهی متأسفانه ما چنين توجهی را از مصاديق اشرافیگری و ضد ارزش و برعكس، بیتوجهی به آن را مصداق سادهزيستی و ارزش میدانيم.
به هر حال تغيير باورها و در نتيجه رفتار يك فرد طی مسيری طولانی و پيچيده رخ میدهد. اگر قرار باشد اميدی به تغيير داشته باشيم، اين اميد به نسل آينده و نيازمند گذشت زمان است؛ البته در صورتی كه شرايط برای تأمين اين هدف محقق گردد.
1. تربيت رسانهای كه به آن "التربية الإعلامية" میگوييم،
2. تربيت آموزشی كه آن را "التربية التعليمية" میناميم.
امروزه در تمام جهان نه تنها نظامهای فكری و سياسی بلكه حتی مؤسسات بزرگ اقتصادی از اين دو طريق در پی تحقق برنامهريزیهای درازمدت خود هستند. يعنی نخست وضعيت موجود را با مطالعات دقيق و پژوهشها و ارزيابیهای عالمانه بهدرستی میسنجند و آنگاه برای هرگونه تغييری به چند دهه بَل چند صدهی آينده میانديشند و اقتضای اين برنامهريزی را به اهتمام مراعات میكنند.
تغييراتی كه طی سالهای اخير در وضعيت فرهنگی- اجتماعی كشورهای اسلامی و عربی رخ داده و بهسرعت در همهی زمينهها در حال بروز و ظهور است، شاهد بسيار زندهای برای مسير پيچيدهای است كه طی چند دههی اخير در جريان بوده و همچنان ادامه دارد.
تربيت رسانهای بيشتر سبك زندگی(life style) را نشانه میگيرد و با برجستهسازی نوع زندگی چهرههای شاخص از گروههای مرجع مخاطبان خود، میكوشد تا اهداف مورد نظر را محقق سازد؛ و تربيت آموزشی بيشتر به حوزهی مهارتهای زندگی(life skills) میپردازد و تلاش میكند تا انسانهای آينده را چنان كه برنامهريزی شده، بپرورد.
اين هر دو از خلال مشاهدهی عينی مخاطب و اقناع قلبی وی آنهم معمولاً بهشكل غيرمستقيم صورت میگيرد. نخستين مشكل ما در فضای فعلی از همينجا شروع میشود؛ بگذاريد صريح و بیتعارف سخن بگويم؛ ما همين شيوهها را برای تبليغ نياموختهايم يا از سر تنبلی و بیحوصلگی دنبال راه كوتاهتر و كار بیزحمتتر هستيم.
برای ما تنها صداست كه به رسميت شناخته میشود؛ حتی تصويرمان هم متكی به صدا و گفتار و كلام است! تقصيری هم نداريم؛ بخواهيم يا نخواهيم بر بنيانی از غلبهی فرهنگ گفتاری ايستادهايم؛ در حالیكه رهنمود پيشوای ششم آئينمان امام جعفر صادق عليهالسلام چنين است:
"كونوا دعاة لنا صامتين. به خاموشی برای ما تبليغ كنيد!" حرف كمتر بزنيد، سر و صدا و فرياد لازم نيست؛ سكوت كنيد. وقتی صدا خاموش شود، كار تصوير آغاز میگردد و ناچار بايد جور صدا را هم، تصوير بكشد؛ تصويرِ كردار و عمل، نمايش حركت و فعل كه واقعیتر است و جدیتر و... دو صد گفته چون نيمكردار نيست!
اما ما به حرف زدن عادت كردهايم؛ عادت چند صدساله را كه يكشبه و دو روزه و حتی دهساله نمیتوان از كسی گرفت... مشكل اما اينجاست كه رقيبان ما چنين عادتی ندارند و كالای فرهنگیشان اگر نه بهتر، سريعتر، جذابتر و مؤثرتر از ما، لااقل همچون كالای ما در دسترس مخاطب ماست.
بايد پذيرفت كه كار آموزشی و فرهنگی، تخصص، تدبير و تجربه میخواهد و هركسی به مجرد چندسال حضور در دانشگاه و حوزه يا فعاليت در يك مركز آموزشی يا به صرف علاقه به كتاب و فيلم، متخصص فرهنگی آموزشی نمیشود.
بايد پذيرفت كه زبان نسل جديد، تفاوت كرده است و سرعت تحولات اجتماعی فاصلهی ما را با او روزبهروز بيشتر میكند و هرچه میگذرد، ميانگين سواد و اطلاعات و روزآمدی مخاطب بالاتر میرود.
متأسفانه با سخنان و رهنمودهای رهبر معظم انقلاب بهشكل رسمی و تعارفآميز برخورد میشود. اين سياهنمايی نيست بلكه يك بررسی و مطالعهی ساده، ثابت میكند كه واقعنمايی است. نبايد خيلی دلخوشانه برخورد كرد. سپيدنمايی هم به اندازهی سياهنمايی خطرناك است و آنچه اقتضای تعهد و التزام دينی است، واقعنمايی است.
اگر باور نداريد، در هفتهها و ماههای آينده عملكرد نهادهای مختلف در موضوع فرهنگسازی برای اجتناب از اسراف را رصد كنيد و ببينيد آيا اتفاقی جز آن رخ میدهد كه در طول سالهای گذشته رخ داده است؟ قرار است رهبر انقلاب بهعنوان راهنما و پيشوای جامعهی اسلامی مشكلات را شناسايی كنند و بر درد، انگشت بگذارند. اين رهبر انقلاب است كه سخن میگويد، هدايت میكند و فرمان میدهد؛ ديگران از مجريان آموزشی و متوليان فرهنگی و رسانهای تا ساير نهادهای رسمی و دولتی، بايد كارشناسانه و هوشمندانه راهكارهای عملی برای تحقق آن رهنمود بيابند.
اتفاقی كه در عمل رخ میدهد اما برعكس است: بسياری از نهادها به جای اجرا و تدبير عملی، به سخن گفتن و بيانيه دادن و گفتار و شعار مشغول میشوند. گويی رهنمود رهبری نيازمند تأييد ديگران بوده است.
چه فايده اگر از ناپسندی اسراف سخن بگوييم اما جريان غالب در فرهنگ عمومی، اسراف را تقبيح نكند يا برعكس، پرهيز از اسراف را ضد ارزش برشمارد؟ چه سود اگر در برنامههای بیرمق و توصيهگونهی تبليغی بر دوری از اسراف تأكيد شود اما در سريالهای پرمخاطب تلويزيونی مصرفگرايی ترويج گردد؟ چه حاصل اگر آنان كه مقبوليت كمتری در ميان مخاطب دارند به زبان از قُبح اسراف بگويند اما آنان كه محبوبيت و تأثير دارند، در عمل برعكس باشند؟
به هر روی، برای تأمين هدف ارزشمندی كه رهبر انقلاب در آغاز سال از آن سخن گفتهاند، ناچار بايد سه مرحله را طی كرد:
1. سال جديد سرآغازی برای حركت در اين راستاست، نه يك دورهی زمانی انحصاری؛ چنانكه سالهای پيش سرآغاز حركت به سوی بزرگداشت مقام "پيامبر أعظم" صلّیالله عليه و آله يا سرآغاز توجه بيشتر به اهميت "وجدان كاری" يا "انضباط اجتماعی" بوده است. در مجموع قرار است هر سال چيزی به جريان مستمر حركتهای قبلی اضافه شود نه اينكه موضوعی جايگزين موضوعات پيشين گردد؛ اما در عمل میبينيم چنين نيست. اگر امسال نويسندهای دربارهی اميرمؤمنان عليهالسلام بنويسد، كارش مورد حمايت قرار نمیگيرد، چون امسال تنها سال "اصلاح الگوی مصرف" است! طبيعتاً اگر فيلمسازی سال بعد دربارهی مذمت اسراف فيلم بسازد، مورد حمايت قرار نمیگيرد، چون سال اصلاح اسراف تمام شده است! در حالیكه برعكس، اگر كاری بخواهد با تأمل و اتقانْ سامان يابد، به شتابی چند ماهه صورت نمیپذيرد؛ در نتيجه همه به سرِهمبندی و كارهای شتابزده و شعاری عادت میكنيم و راضی میشويم. اينگونه افق بلند تدبير و اميد رهبر انقلاب را تنگ و تاريك میكنيم.
2. زمينههای عملی و اجرايی دوری از اسراف و اصلاح الگوی مصرف بايد در نهادهای مختلف و عرصههای گوناگون مطالعه و فراهم شود. تنها به يك نمونه اشاره میكنم: ما اكنون در زمينهی نان مشكل جدی داريم و حتی اگر كسی بخواهد اسراف نكند، وضعيت فعلی عرضهی نان در كشور و چرخهی توليد و مصرف و بازيافت نان، خود اسرافزاست. در حالیكه تجربهی نوع نان مصرفی در بسياری كشورها- همچون لبنان- برعكس است؛ يعنی اگر كسی بخواهد اسراف كند، بهراحتی نمیتواند! بايد نهادهای مربوط در عرصههای گوناگون بدون دخالت در حوزهی كار ديگری به اقدام اجرايی مشغول شوند. پژوهشگر مطالعات اجتماعی بايد با نظرسنجی و پيمايش ميدانی، نقطههای آسيبزا را شناسايی كند. مسؤولين رسانهای بايد از امكانات و فرصتهای تبليغی بهره بگيرند. مديران صنعتی و اقتصادی بايد برای روان شدن مصرفِ صحيح سياستگذاری كنند و خلاصه هركسی بايد كار خودش را بكند.
3. موضوعی چون دوری از اسراف، بيش از ساير موضوعات به حوزهی فرهنگ عمومی تعلق دارد و اين حوزه بسيار پيچيده و دقيق است. از سويی نبايد با عجله و شتاب انتظار داشت نتيجهی عملی سريع و محسوسی مشاهده شود؛ چون فرهنگْ توصيهپذير و سفارشبردار نيست و از سوی ديگر بايد كار را به كاردان سپرد. اگر به جای كارشناس صاحبنظر فرهنگی يا جامعهشناس باتجربه، فهيم و دلسوز كسی كه آشنا به رمز و راز مفاهيم فرهنگی و اجتماعی نيست كار را بهدست بگيرد، يكی از همان چهار خواهد شد كه اميرمؤمنان عليه السلام فرمود:
"يستدل علی إدبار الدول بأربع: ...بتضييع الاصول و التمسك بالفروع و تأخير الأفاضل و تقديم الأراذل"
منبع:http://farsi.khamenei.ir
/خ
...دقايقی بعد با ديگر ايرانيان در حياط باغ سفارت برای خوردن ناهار آماده میشديم و من موضوع اسراف را از ياد برده بودم. پذيرايی به روال معمول مهمانیهای رسمی و عروسیها سلفسرويس بود؛ يعنی هركه محترمتر و محجوبتر بشقابش خالیتر! سفير محترم و محجوب هم با تواضع و فروتنی داشت به همكاران خود در پذيرايی از مهمانان كمك میكرد و همه در تكاپو بودند.
مدتی نگذشت كه اكثر مهمانان ناهار خوردند و محجوبترها بیآنكه به روی كسی بياورند، مشغول جمع كردن ظرفها از اطراف باغ بودند. در بسياری از بشقابها مقدار زيادی زرشكپلو دستنخورده مانده بود؛ قطعههای درشت مرغ در بعضی ظرفها ديده میشد، در حالیكه هنوز بعضی هيچ نخورده بودند. انگار خدا میخواست در همين فاصلهی كوتاه به من نشان دهد موضوع جدیتر از آن است كه فكر میكردم.
پس از آن وقتی تصميم گرفتم در جلسات هفتگی با برخی دانشآموزان و دانشجويان ايرانی به اين موضوع بپردازم، به روايات شگفتآوری در اين موضوع برخوردم كه برای خودم تازگی داشت و گمان میكنم اگر با نگاهی نو مورد مطالعه قرار گيرند، حتی از خلال آنها بتوان بهخوبی سبك زندگی اسلامی و مدرن عرضه كرد. به عنوان مثال ما در آموزههای روايی تعبير "لباس آبروداری" و "لباس كار روزانه" داريم. چيزی مثل تعبير لباس پلوخوری خودمان! و تأكيد بر اينكه چند دست لباس داشتن به خودی خود عيب ندارد، بلكه گاهی خوب است و اسراف، استفاده از لباس مهمانی برای كار روزانه و آسيب رساندن به آن است. در حالیكه گاهی متأسفانه ما چنين توجهی را از مصاديق اشرافیگری و ضد ارزش و برعكس، بیتوجهی به آن را مصداق سادهزيستی و ارزش میدانيم.
به هر حال تغيير باورها و در نتيجه رفتار يك فرد طی مسيری طولانی و پيچيده رخ میدهد. اگر قرار باشد اميدی به تغيير داشته باشيم، اين اميد به نسل آينده و نيازمند گذشت زمان است؛ البته در صورتی كه شرايط برای تأمين اين هدف محقق گردد.
تربيت، راه تغيير
1. تربيت رسانهای كه به آن "التربية الإعلامية" میگوييم،
2. تربيت آموزشی كه آن را "التربية التعليمية" میناميم.
امروزه در تمام جهان نه تنها نظامهای فكری و سياسی بلكه حتی مؤسسات بزرگ اقتصادی از اين دو طريق در پی تحقق برنامهريزیهای درازمدت خود هستند. يعنی نخست وضعيت موجود را با مطالعات دقيق و پژوهشها و ارزيابیهای عالمانه بهدرستی میسنجند و آنگاه برای هرگونه تغييری به چند دهه بَل چند صدهی آينده میانديشند و اقتضای اين برنامهريزی را به اهتمام مراعات میكنند.
تغييراتی كه طی سالهای اخير در وضعيت فرهنگی- اجتماعی كشورهای اسلامی و عربی رخ داده و بهسرعت در همهی زمينهها در حال بروز و ظهور است، شاهد بسيار زندهای برای مسير پيچيدهای است كه طی چند دههی اخير در جريان بوده و همچنان ادامه دارد.
تربيت رسانهای بيشتر سبك زندگی(life style) را نشانه میگيرد و با برجستهسازی نوع زندگی چهرههای شاخص از گروههای مرجع مخاطبان خود، میكوشد تا اهداف مورد نظر را محقق سازد؛ و تربيت آموزشی بيشتر به حوزهی مهارتهای زندگی(life skills) میپردازد و تلاش میكند تا انسانهای آينده را چنان كه برنامهريزی شده، بپرورد.
اين هر دو از خلال مشاهدهی عينی مخاطب و اقناع قلبی وی آنهم معمولاً بهشكل غيرمستقيم صورت میگيرد. نخستين مشكل ما در فضای فعلی از همينجا شروع میشود؛ بگذاريد صريح و بیتعارف سخن بگويم؛ ما همين شيوهها را برای تبليغ نياموختهايم يا از سر تنبلی و بیحوصلگی دنبال راه كوتاهتر و كار بیزحمتتر هستيم.
به سخنرانی عادت كردهايم!
برای ما تنها صداست كه به رسميت شناخته میشود؛ حتی تصويرمان هم متكی به صدا و گفتار و كلام است! تقصيری هم نداريم؛ بخواهيم يا نخواهيم بر بنيانی از غلبهی فرهنگ گفتاری ايستادهايم؛ در حالیكه رهنمود پيشوای ششم آئينمان امام جعفر صادق عليهالسلام چنين است:
"كونوا دعاة لنا صامتين. به خاموشی برای ما تبليغ كنيد!" حرف كمتر بزنيد، سر و صدا و فرياد لازم نيست؛ سكوت كنيد. وقتی صدا خاموش شود، كار تصوير آغاز میگردد و ناچار بايد جور صدا را هم، تصوير بكشد؛ تصويرِ كردار و عمل، نمايش حركت و فعل كه واقعیتر است و جدیتر و... دو صد گفته چون نيمكردار نيست!
اما ما به حرف زدن عادت كردهايم؛ عادت چند صدساله را كه يكشبه و دو روزه و حتی دهساله نمیتوان از كسی گرفت... مشكل اما اينجاست كه رقيبان ما چنين عادتی ندارند و كالای فرهنگیشان اگر نه بهتر، سريعتر، جذابتر و مؤثرتر از ما، لااقل همچون كالای ما در دسترس مخاطب ماست.
بايد پذيرفت كه كار آموزشی و فرهنگی، تخصص، تدبير و تجربه میخواهد و هركسی به مجرد چندسال حضور در دانشگاه و حوزه يا فعاليت در يك مركز آموزشی يا به صرف علاقه به كتاب و فيلم، متخصص فرهنگی آموزشی نمیشود.
بايد پذيرفت كه زبان نسل جديد، تفاوت كرده است و سرعت تحولات اجتماعی فاصلهی ما را با او روزبهروز بيشتر میكند و هرچه میگذرد، ميانگين سواد و اطلاعات و روزآمدی مخاطب بالاتر میرود.
سپيدنمايی بهجای واقعنمايی
متأسفانه با سخنان و رهنمودهای رهبر معظم انقلاب بهشكل رسمی و تعارفآميز برخورد میشود. اين سياهنمايی نيست بلكه يك بررسی و مطالعهی ساده، ثابت میكند كه واقعنمايی است. نبايد خيلی دلخوشانه برخورد كرد. سپيدنمايی هم به اندازهی سياهنمايی خطرناك است و آنچه اقتضای تعهد و التزام دينی است، واقعنمايی است.
اگر باور نداريد، در هفتهها و ماههای آينده عملكرد نهادهای مختلف در موضوع فرهنگسازی برای اجتناب از اسراف را رصد كنيد و ببينيد آيا اتفاقی جز آن رخ میدهد كه در طول سالهای گذشته رخ داده است؟ قرار است رهبر انقلاب بهعنوان راهنما و پيشوای جامعهی اسلامی مشكلات را شناسايی كنند و بر درد، انگشت بگذارند. اين رهبر انقلاب است كه سخن میگويد، هدايت میكند و فرمان میدهد؛ ديگران از مجريان آموزشی و متوليان فرهنگی و رسانهای تا ساير نهادهای رسمی و دولتی، بايد كارشناسانه و هوشمندانه راهكارهای عملی برای تحقق آن رهنمود بيابند.
اتفاقی كه در عمل رخ میدهد اما برعكس است: بسياری از نهادها به جای اجرا و تدبير عملی، به سخن گفتن و بيانيه دادن و گفتار و شعار مشغول میشوند. گويی رهنمود رهبری نيازمند تأييد ديگران بوده است.
چه فايده اگر از ناپسندی اسراف سخن بگوييم اما جريان غالب در فرهنگ عمومی، اسراف را تقبيح نكند يا برعكس، پرهيز از اسراف را ضد ارزش برشمارد؟ چه سود اگر در برنامههای بیرمق و توصيهگونهی تبليغی بر دوری از اسراف تأكيد شود اما در سريالهای پرمخاطب تلويزيونی مصرفگرايی ترويج گردد؟ چه حاصل اگر آنان كه مقبوليت كمتری در ميان مخاطب دارند به زبان از قُبح اسراف بگويند اما آنان كه محبوبيت و تأثير دارند، در عمل برعكس باشند؟
فرهنگ، توصيهپذير نيست
به هر روی، برای تأمين هدف ارزشمندی كه رهبر انقلاب در آغاز سال از آن سخن گفتهاند، ناچار بايد سه مرحله را طی كرد:
1. سال جديد سرآغازی برای حركت در اين راستاست، نه يك دورهی زمانی انحصاری؛ چنانكه سالهای پيش سرآغاز حركت به سوی بزرگداشت مقام "پيامبر أعظم" صلّیالله عليه و آله يا سرآغاز توجه بيشتر به اهميت "وجدان كاری" يا "انضباط اجتماعی" بوده است. در مجموع قرار است هر سال چيزی به جريان مستمر حركتهای قبلی اضافه شود نه اينكه موضوعی جايگزين موضوعات پيشين گردد؛ اما در عمل میبينيم چنين نيست. اگر امسال نويسندهای دربارهی اميرمؤمنان عليهالسلام بنويسد، كارش مورد حمايت قرار نمیگيرد، چون امسال تنها سال "اصلاح الگوی مصرف" است! طبيعتاً اگر فيلمسازی سال بعد دربارهی مذمت اسراف فيلم بسازد، مورد حمايت قرار نمیگيرد، چون سال اصلاح اسراف تمام شده است! در حالیكه برعكس، اگر كاری بخواهد با تأمل و اتقانْ سامان يابد، به شتابی چند ماهه صورت نمیپذيرد؛ در نتيجه همه به سرِهمبندی و كارهای شتابزده و شعاری عادت میكنيم و راضی میشويم. اينگونه افق بلند تدبير و اميد رهبر انقلاب را تنگ و تاريك میكنيم.
2. زمينههای عملی و اجرايی دوری از اسراف و اصلاح الگوی مصرف بايد در نهادهای مختلف و عرصههای گوناگون مطالعه و فراهم شود. تنها به يك نمونه اشاره میكنم: ما اكنون در زمينهی نان مشكل جدی داريم و حتی اگر كسی بخواهد اسراف نكند، وضعيت فعلی عرضهی نان در كشور و چرخهی توليد و مصرف و بازيافت نان، خود اسرافزاست. در حالیكه تجربهی نوع نان مصرفی در بسياری كشورها- همچون لبنان- برعكس است؛ يعنی اگر كسی بخواهد اسراف كند، بهراحتی نمیتواند! بايد نهادهای مربوط در عرصههای گوناگون بدون دخالت در حوزهی كار ديگری به اقدام اجرايی مشغول شوند. پژوهشگر مطالعات اجتماعی بايد با نظرسنجی و پيمايش ميدانی، نقطههای آسيبزا را شناسايی كند. مسؤولين رسانهای بايد از امكانات و فرصتهای تبليغی بهره بگيرند. مديران صنعتی و اقتصادی بايد برای روان شدن مصرفِ صحيح سياستگذاری كنند و خلاصه هركسی بايد كار خودش را بكند.
3. موضوعی چون دوری از اسراف، بيش از ساير موضوعات به حوزهی فرهنگ عمومی تعلق دارد و اين حوزه بسيار پيچيده و دقيق است. از سويی نبايد با عجله و شتاب انتظار داشت نتيجهی عملی سريع و محسوسی مشاهده شود؛ چون فرهنگْ توصيهپذير و سفارشبردار نيست و از سوی ديگر بايد كار را به كاردان سپرد. اگر به جای كارشناس صاحبنظر فرهنگی يا جامعهشناس باتجربه، فهيم و دلسوز كسی كه آشنا به رمز و راز مفاهيم فرهنگی و اجتماعی نيست كار را بهدست بگيرد، يكی از همان چهار خواهد شد كه اميرمؤمنان عليه السلام فرمود:
"يستدل علی إدبار الدول بأربع: ...بتضييع الاصول و التمسك بالفروع و تأخير الأفاضل و تقديم الأراذل"
منبع:http://farsi.khamenei.ir
/خ