فرمانروای مردم

فرمانروای زمین و آسمان، فرستنده ابر و باد و باران، تصویرگر رنگین‌کمان، خداوند بخشنده مهربان، جهان را آفریده بود، جنگل‌ها را رویانده بود و به انبوه مردمی که در زمین زندگی می‌کردند نگاه می‌کرد. مردم از نژادهای...
جمعه، 10 اسفند 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: ناهید اسدی
موارد بیشتر برای شما
فرمانروای مردم
فرمانروای زمین و آسمان، فرستنده ابر و باد و باران، تصویرگر رنگین‌کمان، خداوند بخشنده مهربان، جهان را آفریده بود، جنگل‌ها را رویانده بود و به انبوه مردمی که در زمین زندگی می‌کردند نگاه می‌کرد. مردم از نژادهای گوناگون بودند و زبان‌های گوناگون داشتند. آنها در شهرها، و روستاهای دور و نزدیک کنار هم یا دور از هم زندگی می‌کردند، در راه ها و میدان‌ها رفت و آمد داشتند، با هم گفت و گو و خرید و فروش می‌کردند و در کنار هم زندگی را می‌گذراندند.

خداوند با فرستادن پیامبران و انتخاب امامان راه درست زندگی را به انسان ها یاد داده بود. با راهنمایی پیامبران و امامان مردم در راه درست می‌رفتند، درست زندگی می‌کردند و در کنار هم خوشنود و خوش‌بخت بودند.

اما آدم ها دشمن‌هایی هم داشتند. در بین آن ها کسانی بودند که همیشه و در هر جا نقشه می‌کشیدند تا آدم ها را به دام اندازند، فریبشان دهند و از راه راست دور کنند.

مردم به آنها شیطان می‌گفتند. شیطان‌ها دو دسته بودند. عده‌ای از آنها از جنس آدمها بودند. چهره‌شان مثل آدمها بود. راه رفتن، حرف زدن و زندگی کردنشان هم مثل آدمها؛ اما در پشت چهره آدم‌نمای آنها شیطانی کمین کرده بود. شیطانی که همیشه به بدی‌ها دعوت می‌کرد و از خوبی‌ها باز می‌داشت.
این آدم‌نماها از شیطان پیروی می‌کردند و از راه های گوناگون آدم ها را فریب می‌دادند؛ اما آدم ها دشمنان دیگری هم داشتند. دشمنانی که مثل آدم‌نماها پیدا نبودند. آنها به دنبال آدم ها بودند، در گوش آنها پچ پچ می‌کردند و با هزار وسیله آنها را فریب می‌دادند.

هنگام کار به آدمها می‌گفتند: «استراحت کنید.»

وقت نماز صبح به آنها می‌گفتند: «بخوابید.»

روزهای امتحان به آنها می‌گفتند: «به کتابها نگاه نکنید.»

  اگر کسی از دوستش ناراحت بود به او می گفتند: «با او قهر کن. اگر کسی با دوستش قهر می‌کرد به او می‌گفتند: آشتی نکن. اگر آشتی می‌کرد دوباره کاری می‌کردند که از دست هم ناراحت شوند و دعوا و قهر کنند.»

این دشمن‌ها خیلی خطرناک بودند. چون پیدا نبودند و کسی نمی‌دانست جایشان کجاست. خدا؛ اما می‌دانست که جای وسوسه کردن آنها در سینه‌هاست.

بعضی از آنها آدم ها را نا امید می‌کردند. اول آنها را دعوت به گناه می‌کردند. وقتی آدم ها گناه می‌کردند می‌گفتند: «یک گناه که چیزی نیست.» آدم ها وسوسه می‌شدند و باز هم گناه می‌کردند. وقتی گناهشان زیاد می‌شد به آدم ها می‌گفتند: «تو قلبت سیاه شده است و نمی‌توانی توبه کنی. پس باز هم گناه کن.» در آخر، زندگی آدم ها سیاه می‌شد و با گناه فراوان و بدون توبه از دنیا می‌رفتند.

خدا می‌دید که بیشتر آدم ها فریب شیطان را می‌خورند. برای این که بندگانش ناامید نشوند و از شر شیطان در امان باشند راه مبارزه با شیطان‌ها را به آن ها آموخت. خداوند سوره‌ای را به سوی پیامبر(ص) فرستاد تا راه در امان ماندن از شیطان‌ها را یاد بگیرند.

در این سوره خداوند به انسان ها آموخت برای این که از شر شیطان در امان باشید باید به من پناه بیاورید. زیرا شیطان‌ها هر چه نقشه بکشند و انسان ها را وسوسه کنند تا فریبشان دهند؛ اما من پروردگار و فرمانروا و خدای مردم هستم. مردم با پناه آوردن به من می‌توانند شیطان را از خود دور کنند.

راهش این است که هرگاه با وسوسه‌گر پنهان رو به رو شدند به خدا پناه ببرند و بگویند:"خدایا به تو پناه می‌بریم."

نگاه دوم

مربی به بچه‌ها گفت: «آیا جوجه‌های بی‌پناه را دیده‌اید که وقتی گربه‌ای به سوی یکی از آنها می‌آید چه می‌کنند؟ بال و پر زرد و کوچکشان را به هم می‌زنند و با داد و فریاد بسیار مادر را صدا می‌زنند و زیر بال مادر پناه می‌گیرند. در آن‌وقت گربه ناامید می‌شود و جوجه‌ها آرام می‌گیرند و در کنار مادر در باغچه راه می‌افتند.

دوستان من ببینید خداوند چه شعوری به جوجه‌ها داده است که هنگام احساس خطر به مادر پناهنده می‌شوند. خدای جوجه‌ها خدای آدم‌ها هم هست. او از علاقه‌ای که پرندگان به جوجه‌هایشان دارند به بندگانش مهربان‌تر است. اگر کسی در لحظه‌ی خطر و گمراهی و فریب شیطان‌های پیدا و پنهان به خدا پناه ببرد خداوند او را از افتادن در دام شیطان و نابود شدن نجات می‌دهد. این‌ها درس‌هایی است که از سوره ناس می‌گیریم.

پس بیایید امروز با هم سوره ناس را زمزمه کنیم. سعید بخوان.» صدای سعید در شبستان مسجد طنین انداخت:

 
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم **** بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ(1) مَلِکِ النَّاسِ(2) إِلهِ النَّاسِ(3) مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ (4) الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ(5) مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ(6)
به نام خداوند بخشنده مهربان
بگو پناه مى‏برم به پروردگار مردم* فرمانروای مردم* و معبود و خدای مردم* از شر وسوسه‌گر پنهان شونده* که در سینه‌های مردم وسوسه می‌کند* (همان که برای فریب دادن مردم پیدا می‌شود و پنهان) چه از جنس جنیان و چه از گروه آدمیان.
سرود سوره

نقشه‌هایش بس خطرناک و عجیب
می‌دهد با نقشه، دل‌ها را فریب
گاه می‌بینی رسید از پشت سر
گاه در خانه زمانی پشت در
گاه‌گاهی مهربان مانند دوست
گاه پنهان است و گاه از رو به روست
چهره‌اش گاهی به شکل آدم است
نقشه‌هایش بیشتر مثل هم است
روز درس و امتحان و مدرسه
می‌کند با تنبلی‌ها وسوسه
گرز مسجد بشنوی صوت اذان

با تو می‌گوید که پیش من بمان
دست هایش آشنا با کار زشت
مقصدش مایوس کردن از بهشت
گرچه شیطان دشمن جان‌های ماست
پادشاه و یاور مردم خداست
غیر از او هرگز نباشد تکیه گاه
بر خدا از شر هر شیطان پناه
نویسنده: مرتضی دانشمند


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط