به بهانه بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی
یکی از مهمترین شعارهای انقلاب اسلامی که بعنوان مهمترین انگیزه های انقلاب مردم ایران در سال 57 به شمار می رفت، تحقق عدالت و مبارزه با اختلاف طبقاتی و تامین حداقلی زندگی مردم بخصوص برای اقشار مستضعف جامعه بود.
بعد از پیروزی شکوهمندانه انقلاب اسلامی و برچیده شدن بساط حکومت ظالم پهلوی، رویکردهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نیز به اقتضای این تحول، تحت تاثیر جدی قرار گرفت.
بافت شهری، نوع پوشش مردان و زنان، وضعیت فرهنگ و سینما و کتاب و کتابخانه ها، تغییرات قابل توجهی کرد به طوری که این تحولات در برخی مسائل به صورت ریشه ای و اصولی و در برخی حیطه های دیگر، دچار تغییرات سطحی شد.
با قطع نظر از این موضوع که چه تغییراتی درست و اصولی و کدام تحولات، نادرست و غیر اصولی انجام شد و آیا انقلاب اسلامی توانست، رویکرد کامل و جامعی را در بخش های مختلف جامعه به سمت اسلامیت سوق دهد یا نه، یک سوال مهم و کلیدی به عنوان مهمترین مساله روز و یکی از قویترین شبهاتی که دشمنان انقلاب اسلامی نسبت به آن توجه خاصی نشان داده و برای آن سرمایه گذاری می کنند، بحث عدالت و تحقق آن در جمهوری اسلامی ایران است.
به عبارت دیگر سوال اینجاست که آیا انقلاب اسلامی توانست نسبت به شعار مهم تحقق عدالت برای اقشار مختلف جامعه، در حیطه عمل نیز موفقیت لازم را کسب کند؟ آیا در حال حاضر تفاوت بین اقشار ضعیف و قوی و همچنین گسترش منابع بین آنها یکسان و به صورت مساوی انجام می شود؟
آیا تبعیض هایی که در دوران حکومت پهلوی در میان احاد ملت مشاهده میشد، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از بین رفت یا در جامه ای نو و عنوانی تازه، به کارکرد خود ادامه داد؟
با توجه به اینکه انقلاب 57 با رویکرد دینی و شاخصه های مذهبی متولد شد، و معصومین علیهم السلام به عنوان سردمدار و طلایه دار مذهب تشیع جعفری، سیره و روش مشخصی در حکومت خود داشته اند، طبعا انقلاب اسلامی نیز باید در همین مسیر حرکت کرده و شاکله حکومت را تا حد قابل توجهی به بافت حکومت معصومین نزدیک کند. و چه بسا عموم مردم بر این باورند که عدالت باید در تمامی سطوح جامعه در حکومت اسلامی پیاده سازی شود.
در این نوشتار نگاهی اجمالی به حکومت معصومین علیهم السلام و پیاده سازی عدالت اجتماعی، اقتصادی، قضایی و … در زمان آن بزرگواران و مقایسه آن با وضعیت فعلی حکومت جمهوری اسلامی خواهیم پرداخت.
العدل یضع الامور مواضعها و الجور مخرجها من جهتها[1]
عدل امور را در جاى خود قرار مى دهد، و جور آنها را از جایگاه خود بیرون مى برد.
به تعبیر ساده تر، عدالت یعنی قرار دادن هر چیز در جای خود. با این تعریف کوتاه و جامع، روشن می شود که عدالت به معنای یکسان سازی منابع در سطوح فردی و اجتماعی و اقتصادی و … بین تمام اقشار جامعه نیست بلکه هر کسی به قدر تلاش و کوششی که می کند، نصیب خود را از جامعه بر میدارد.
قرآن کریم، عدالت را یکی از وظایف مهم پیامبر می شمارد که خداوند متعال آن حضرت را بدان امر فرموده است.[2] لذا عدالت در حکومت اسلامی، جزء لاینفک و جدانشدنی آن است.
همچنین آموزه های دینی که برگرفته از کلمات معصومین علیهم السلام و وجود پربرکت پیامبر عظیم الشان است نیز دربردارنده تاکیدات زیادی مبنی بر پیاده سازی عدالت در حکومت اسلامی است. به عنوان مثال آن حضرت فرمودند:
و نیز «از میان مردم چهار تن، شدیدترین عذاب را در روز قیامت خواهند داشت: شیطان، فرعون، قاتل انسان و حاکم ستمگر».[3]
حال به بررسی اجمالی تاریخ در زمان حکومت آن بزرگوار خواهیم پرداخت.
قبل از ورود اسلام به مکه، اعراب بدوی، حکومت جامع و واحدی برای گذران امورات خود نداشتند. پس از ظهور اسلام و هجرت پیامبر گرامی اسلام از مکه به مدینه، یک حکومت دینی متولد و پایه گذاری شد.[4]
پایه گذاری این حکومت دینی علاوه بر شواهد تاریخ اسلامی، اذعان دانشمندان غربی را نیز با خود به همراه دارد. فل لینو دانشمند ایتالیایی، توماس آرنولد، ستروتمان و گوستاولوبون، در آثار خود به این مساله اعتراف کرده اند.[5]
مهمترین نمود عدالت در حکومت، عدالت اجتماعی است که تبلوری بیشتری داشته و عدالت های اقتصادی، فرهنگی، نژادی و … را در خود جای می دهد.
از آنجایی که در مدینه، بدلیل قحطی و خشکسالی و وضعیت نامناسب درآمدی، فضای خوبی بر مسلمانان حاکم نبود،لذا پیامبر گرامی اسلامی تدابیری برای رفع این مشکلات در نظر گرفت و آن را در دوران حکومت خود پیاده سازی کرد.
ایجاد بازار فروش کالا برای مسلمانان بدون گرفتن مالیات از آنان [6]
واگذاری زمینهایی که در شمار انفال و متعلق به دولت اسلامی بود به فقرا به صورت اجاره. [7]
تشویق مسلمانان به وقف اموال و یا زمینهای مزروعی خود که مورد نیاز آنان نبود.[8]
برنامهریزی تدریجی برای فراهم نمودن شرایط آزادی بردگان.[9] تنها بخشی از فعالیت های آن رسول رحمت برای پیاده سازی عدالت اقتصادی در اجتماع مسلمانان بود.
در زمینه عدالت قضایی نیز، داستانهای تاریخی از زمان حکومت آن حضرت، به خوبی اهمیت این مساله را روشن می کند که ذکر تمامی آن وقایع از تحمل این نوشته خارج است. فقط به عنوان نمونه می توان به جدیت در پیاده سازی حکم سرقت از جانب پیامبر گرامی اسلام درباره زنی از طایفه بنی مخزوم که از قبایل سرشناس بودند اشاره کرد. آن حضرت درباره پیاده سازی حکم آن زن فرمودند: به خدا سوگند که اگر دخترم فاطمه هم سرقت کند، دستش را قطع میکنم[10].
یکی از مهمترین شعارهای انقلاب اسلامی که بعنوان مهمترین انگیزه های انقلاب مردم ایران در سال 57 به شمار می رفت، تحقق عدالت و مبارزه با اختلاف طبقاتی و تامین حداقلی زندگی مردم بخصوص برای اقشار مستضعف جامعه بود.
بعد از پیروزی شکوهمندانه انقلاب اسلامی و برچیده شدن بساط حکومت ظالم پهلوی، رویکردهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نیز به اقتضای این تحول، تحت تاثیر جدی قرار گرفت.
بافت شهری، نوع پوشش مردان و زنان، وضعیت فرهنگ و سینما و کتاب و کتابخانه ها، تغییرات قابل توجهی کرد به طوری که این تحولات در برخی مسائل به صورت ریشه ای و اصولی و در برخی حیطه های دیگر، دچار تغییرات سطحی شد.
با قطع نظر از این موضوع که چه تغییراتی درست و اصولی و کدام تحولات، نادرست و غیر اصولی انجام شد و آیا انقلاب اسلامی توانست، رویکرد کامل و جامعی را در بخش های مختلف جامعه به سمت اسلامیت سوق دهد یا نه، یک سوال مهم و کلیدی به عنوان مهمترین مساله روز و یکی از قویترین شبهاتی که دشمنان انقلاب اسلامی نسبت به آن توجه خاصی نشان داده و برای آن سرمایه گذاری می کنند، بحث عدالت و تحقق آن در جمهوری اسلامی ایران است.
به عبارت دیگر سوال اینجاست که آیا انقلاب اسلامی توانست نسبت به شعار مهم تحقق عدالت برای اقشار مختلف جامعه، در حیطه عمل نیز موفقیت لازم را کسب کند؟ آیا در حال حاضر تفاوت بین اقشار ضعیف و قوی و همچنین گسترش منابع بین آنها یکسان و به صورت مساوی انجام می شود؟
آیا تبعیض هایی که در دوران حکومت پهلوی در میان احاد ملت مشاهده میشد، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از بین رفت یا در جامه ای نو و عنوانی تازه، به کارکرد خود ادامه داد؟
با توجه به اینکه انقلاب 57 با رویکرد دینی و شاخصه های مذهبی متولد شد، و معصومین علیهم السلام به عنوان سردمدار و طلایه دار مذهب تشیع جعفری، سیره و روش مشخصی در حکومت خود داشته اند، طبعا انقلاب اسلامی نیز باید در همین مسیر حرکت کرده و شاکله حکومت را تا حد قابل توجهی به بافت حکومت معصومین نزدیک کند. و چه بسا عموم مردم بر این باورند که عدالت باید در تمامی سطوح جامعه در حکومت اسلامی پیاده سازی شود.
در این نوشتار نگاهی اجمالی به حکومت معصومین علیهم السلام و پیاده سازی عدالت اجتماعی، اقتصادی، قضایی و … در زمان آن بزرگواران و مقایسه آن با وضعیت فعلی حکومت جمهوری اسلامی خواهیم پرداخت.
تعریف عدالت:
برای اینکه مطلب را روشنتر کنیم، لازم است به معنا و مفهوم عدالت نگاه دقیق تری کنیم. از آنجا که این نوشتار در صدد بررسی اقوال نیست، لذا قوی ترین و بهترین نظریه در این زمینه که تعریف امیرالمومنین علیه السلام است را یادآور می شویم. آن حضرت فرمود:العدل یضع الامور مواضعها و الجور مخرجها من جهتها[1]
عدل امور را در جاى خود قرار مى دهد، و جور آنها را از جایگاه خود بیرون مى برد.
به تعبیر ساده تر، عدالت یعنی قرار دادن هر چیز در جای خود. با این تعریف کوتاه و جامع، روشن می شود که عدالت به معنای یکسان سازی منابع در سطوح فردی و اجتماعی و اقتصادی و … بین تمام اقشار جامعه نیست بلکه هر کسی به قدر تلاش و کوششی که می کند، نصیب خود را از جامعه بر میدارد.
عدالت در حکومت نبوی
بررسی عدالت در حکومت نبوی و اهلبیت علیهم السلام، ابعاد متعددی دارد که پرداختن به تمام آنها نه تنها از توان این نوشتار خارج است که چندین جلد کتاب را می طلبد تا نمی از یمی را به تصویر کشد. عدالت در ابعاد فردی و اجتماعی و اقتصادی و قضایی و حتی جنگ و غزوات، همه بخش کوچکی از مباحث عدالت در حکومت اسلامی است.قرآن کریم، عدالت را یکی از وظایف مهم پیامبر می شمارد که خداوند متعال آن حضرت را بدان امر فرموده است.[2] لذا عدالت در حکومت اسلامی، جزء لاینفک و جدانشدنی آن است.
همچنین آموزه های دینی که برگرفته از کلمات معصومین علیهم السلام و وجود پربرکت پیامبر عظیم الشان است نیز دربردارنده تاکیدات زیادی مبنی بر پیاده سازی عدالت در حکومت اسلامی است. به عنوان مثال آن حضرت فرمودند:
و نیز «از میان مردم چهار تن، شدیدترین عذاب را در روز قیامت خواهند داشت: شیطان، فرعون، قاتل انسان و حاکم ستمگر».[3]
حال به بررسی اجمالی تاریخ در زمان حکومت آن بزرگوار خواهیم پرداخت.
قبل از ورود اسلام به مکه، اعراب بدوی، حکومت جامع و واحدی برای گذران امورات خود نداشتند. پس از ظهور اسلام و هجرت پیامبر گرامی اسلام از مکه به مدینه، یک حکومت دینی متولد و پایه گذاری شد.[4]
پایه گذاری این حکومت دینی علاوه بر شواهد تاریخ اسلامی، اذعان دانشمندان غربی را نیز با خود به همراه دارد. فل لینو دانشمند ایتالیایی، توماس آرنولد، ستروتمان و گوستاولوبون، در آثار خود به این مساله اعتراف کرده اند.[5]
مهمترین نمود عدالت در حکومت، عدالت اجتماعی است که تبلوری بیشتری داشته و عدالت های اقتصادی، فرهنگی، نژادی و … را در خود جای می دهد.
از آنجایی که در مدینه، بدلیل قحطی و خشکسالی و وضعیت نامناسب درآمدی، فضای خوبی بر مسلمانان حاکم نبود،لذا پیامبر گرامی اسلامی تدابیری برای رفع این مشکلات در نظر گرفت و آن را در دوران حکومت خود پیاده سازی کرد.
ایجاد بازار فروش کالا برای مسلمانان بدون گرفتن مالیات از آنان [6]
واگذاری زمینهایی که در شمار انفال و متعلق به دولت اسلامی بود به فقرا به صورت اجاره. [7]
تشویق مسلمانان به وقف اموال و یا زمینهای مزروعی خود که مورد نیاز آنان نبود.[8]
برنامهریزی تدریجی برای فراهم نمودن شرایط آزادی بردگان.[9] تنها بخشی از فعالیت های آن رسول رحمت برای پیاده سازی عدالت اقتصادی در اجتماع مسلمانان بود.
در زمینه عدالت قضایی نیز، داستانهای تاریخی از زمان حکومت آن حضرت، به خوبی اهمیت این مساله را روشن می کند که ذکر تمامی آن وقایع از تحمل این نوشته خارج است. فقط به عنوان نمونه می توان به جدیت در پیاده سازی حکم سرقت از جانب پیامبر گرامی اسلام درباره زنی از طایفه بنی مخزوم که از قبایل سرشناس بودند اشاره کرد. آن حضرت درباره پیاده سازی حکم آن زن فرمودند: به خدا سوگند که اگر دخترم فاطمه هم سرقت کند، دستش را قطع میکنم[10].
نویسنده: صابر مستعار
ادامه دارد...
[1] . صالح صبحی، نهج البلاغه، (قم: هجرت، حکمت 437)، ص 553.
[2] . اعراف - 29
[3] . مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۶، ص۳۶۷.
[4] .اسلام و تشکیل حکومت مجله پرسمان اسفند 1385، شماره 54
[5] . سروش، دین و دولت در اندیشه اسلامى، 193.گوستاولوبون - تاریخ تمدن اسلام و غرب، 128.
[6] . زرگری نژاد، غلامحسین، تاریخ صدر اسلام، ص۴۷۹، تهران، سمت، ۱۳۷۸
[7] طوسی، محمدبن حسن، تهذیب الاحکام، ج۷، کتاب التجارات، باب بیع الثمار، ص۸۴-۱۴۷.
[8] . الراوندی، قطب الدین، فقه القرآن، تحقیق احمد الحسینی، ج۲، ص۲۹۰، قم، مطبعة الولایه، ۱۴۰۵ ه. ق.
[9] . بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوه، تحقیق الدکتور عبدالمعطی قلمجی، ج۲، ص۹۷، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق.
[10] . ابن کثیر، اسماعیل، السیرة النبویه، تحقیق مصطفی عبدالواحد، بیروت، دارالمعرفه، ۱۳۹۳ق، ج۳، ص۶۰۱.