دولت عدالت محور در بیانات رهبر معظم انقلاب (10)

از وظايف حتميِ دولت اسلامي، گسترش علم و دانايي است؛ چون دولت اسلامي بدون گسترش علم و دانايي به جايي نخواهد رسيد. گسترش آزادانديشي هم مهم است. واقعاً انسان هابايد بتوانند در يك فضاي آزاد فكر کنند. آزادي بيان تابعي از آزادي فكر است. وقتي آزادي فكربود،به طور طبيعي آزادي بيان هم هست. عمده، آزادي فكر است که انسان ها بتوانند آزاد بينديشند. درغير فضاي آزاد فكري، امكان رشد وجود ندارد. براي فكر، براي علم، براي ميدآن هاي عظيم پيشرفت بشري اصلاً جايي وجود نخواهد داشت.
شنبه، 7 شهريور 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دولت عدالت محور در بیانات رهبر معظم انقلاب (10)
دولت عدالت محور در بیانات رهبر معظم انقلاب (10)
دولت عدالت محور در بیانات رهبر معظم انقلاب (10)




44- گسترش علم و دانايي

از وظايف حتميِ دولت اسلامي، گسترش علم و دانايي است؛ چون دولت اسلامي بدون گسترش علم و دانايي به جايي نخواهد رسيد. گسترش آزادانديشي هم مهم است. واقعاً انسان هابايد بتوانند در يك فضاي آزاد فكر کنند. آزادي بيان تابعي از آزادي فكر است. وقتي آزادي فكربود،به طور طبيعي آزادي بيان هم هست. عمده، آزادي فكر است که انسان ها بتوانند آزاد بينديشند. درغير فضاي آزاد فكري، امكان رشد وجود ندارد. براي فكر، براي علم، براي ميدآن هاي عظيم پيشرفت بشري اصلاً جايي وجود نخواهد داشت. 193

45- شكستن مرزهاي علمي

ما بايد دنبال علم و پيشرفت علمي باشيم. البته پيشرفت علمي هم با تقليد حاصل نخواهد شد؛ با ابتكار و شكستن مرزها و پيش رفتن و فتح مناطق ناگشوده، حاصل خواهد شد. وظيفه ي دانشگاه ها ومراکز تحقيق خيلي سنگين است. مسؤولان دولتي هم بايد اين پايه و اساس را - که همان تحقيق است- مورد توجه قرار دهند و بدانند که نه علم و نه فناوري، بدون وجود مراکز فعال تحقيقاتي، پيشرفتي نخواهد داشت. هم دانشگاه هاي ما، هم مراکزتحقيقاتيِ خارج از دانشگاه ها بايد انشاءا لله مورد حمايت و توجه قرار بگيرند. 194

سياست داخلي

1- انسجام قواي س هگانه

اين هماهنگي بين قواي سه گانه، نعمت بزرگي است؛ آسان هم به دست نيامد. بعضيها دوست داشتند- شايد حالا هم دوست داشته باشند - که دائم بين قواي مملكت درگيري و ستيزه و چالش باشد.امروزبحمد الله انسجام هست؛ همراهي هست. البته اين مانع از اين نمي شود که قوا هرکدام به وظائف خودشان عمل کنند. 195

2- پرهيز از دام بگو مگوهاي سياسي

يك نكته ي ديگري که لازم است عرض بكنم، اين است که مسئولان گوناگون دولتي، بخصوص مسئولان سطوح بالا، وقت خودشان را به بگومگوهاي متداول عرصه هاي سياسي و جناحي تلف نكنند، که اين يكي ازآفتهاست. نه اين که توضيح ندهند؛ چرا، ما اين را تأکيد داريم که هر شبهه اي ايجاد مي شود،مسئولان دولتي آن شبهه را برطرف کنند و توضيح دهند؛ توجيه و تبيين کنند؛ لكن در دام بگو مگوهاي سياسي و تحرکات گوناگون جناحي نيفتند. اين، اينها را از کار باز مي دارد؛پرهيز از اين، به نظر ما بسيار لازم است. 196

3- تكليف را انجام ميدهيم

هم در مسئله ي انرژي هسته اي، هم در بقيه ي مسائل، ما آنچه را که حق است، آنچه را که درست است، آنچه را که مطابق با فهم و مورد تأييد انسانهاي منصف سراسر دنياست، ميگوئيم؛ آن را ما ميخواهيم و همان را هم با شجاعت دنبال مي کنيم. جنجالها هم اثري نخواهد گذاشت؛ از هيچ طرف اثري نميگذارد؛ نه ما را تند مي کند، نه ما را کند مي کند. ما هماني که پيش خودمان و خدا صحيح است و حجت داريم، انجام ميدهيم. آني که احساس مي کنيم تكليف ماست، او را انجام ميدهيم. ملت ايران نشان دادند که با استقامتند، باقدرتند، وفادارند، در صحنه اند، صادقند. ما اگر درست حرکت کنيم، ملت با ما همراه هستند. 197

4- پيش رو در مواضع هسته اي

دولت هم خودش علاقه مند به ايستادگي در مواضع هسته اي بود و پيشرو در اين کار است.198

5- يك دست بودن

هماهنگي مجلس و دولت هم يكي از برکات اين دوره است. دشمناني هم داشت و دارد؛ اين را به شماعرض بكنم. کساني هستند که با هماهنگي دولت و مجلس مخالفند. از اول هم همينطور شعاردادند که اينهايكدست کردند؛ با اين که کسي در اين يكدستي تأثيري نداشت. ملت اين کار را کرده بود و اين طور انتخاب کرده بود؛ رئيس جمهور را آنطور، نمايندگان را هم اين طور. حالا يكدست درآمده اند ديگر! چه کار کنيم؟ اين يكدستي عيب نيست، حسن است؛ تا بتوانند با همديگر کار کنند و با هم اهداف مشترکي را دنبال بكنند. 199

6- موانع اتحاد

چيزهايي مانع از اتحاد مي شود. عمده ي آن ها بعضاً کج فهمي ها و بي اطلاعي هاست؛ از حال هم خبرنداريم؛ درباره ي هم توهمات مي کنيم؛ درباره ي عقايد هم، درباره ي تفكرات يكديگر دچار اشتباه مي شويم؛سوءتفاهم ها، که دشمنان هم بشدت بر اين سوءتفاهم ها دامن مي زنند. افرادي هم متأسفانه بر اثر همين سوء فهم،سوء تحليل، نديدن نقشه ي کلي دشمن، بازيچه ي اين بازي دشمن قرار مي گيرند و دشمن ازآن ها استفاده مي کند. 200

7- امنيت حوزه ي خليج فارس

براي دفاع از اين منطقه ي مهم [حوزه ي خليج فارس] نبايد امريكا و انگليس و بيگانگان و ديگران وطمع ورزان بيايند؛ خود ما بايد امنيت اين منطقه را حفظ کنيم؛ بايد بياييد و اين با همكاري کشورهاي خليج فارس ممكن است. 200

8- مراقبت از جنگ رواني دشمن

من به عناصر سياسي داخلي هم دوستانه نصيحت مي کنم؛ مراقب باشند، طوري حرف نزنند،طوري موضعگيري نكنند که به مقاصد دشمن در جنگ رواني کمک شود؛ به دشمن کمک نكنند. امروزهر کس که مردم را نااميد کند و به خود، به مسئولين و به آينده بي اعتماد کند، به دشمن کمک کرده.امروز هر کس که به اختلافات دامن بزند - هرنوع اختلافاتي - به دشمن ملت ايران کمک کرده.کساني که قلم دارند، بيان دارند، تريبون دارند،جايگاهي دارند، بايد مراقب باشند؛ نبايد بگذارنددشمن از آن ها استفاده کند. جنگ رواني دشمن، مهم ترين بخش مبارزه ي دشمن با ملت ايران است. 201

9- بي انصافي در بعضي از مطبوعات

چندي پيش رئيس جمهور محترم از مطبوعات گله کرد که بدگويي مي کنند، بددهني مي کنند، لجن پراکني مي کنند؛ و بعضي از مطبوعات اعتراض کردند. من معمولاً مطبوعات را مي بينم؛ من حق را به رئيس جمهور دادم. من معتقدم - نمي گويم همه ي مطبوعات - بعضي از مطبوعات نه اينکه انتقاد مي کنند - انتقاد ايرادي ندارد - بي انصافي مي کنند؛ از روشهاي تبليغاتي و رايج دنيا استفاده مي کند تا آن کاري را که در دولت به نفع مردم انجام گرفته، زير سؤال ببرند يا ناديده بينگارند، و اگر عيبي هست -ولو کوچك هم باشد - آن عيب را بزرگ کنند. اين را انسان در بسياري از مطبوعات مي بيند. ايرادي ندارد. اين هست، اما ملت ما آگاه و هوشيارند. امروز بحمدالله موقعيت ما، موقعيت مستحكمي است؛ بعكس موقعيت دشمنان و مخالفان ما متزلزل است. 202

10- شعار حاکميت دوگانه !

در عرصه ي سياسي کشور هم امروز وحدت و يكپارچگي مردم از هميشه بيش تر محسوس است. عده اي شعار مي دادند؛ شعارهايي که فقط براي جدا کردن مردم از يكديگر خوب بود؛ به اين هم قانع نبودند، شعار حاکميت دوگانه مي دادند؛ يعني در خود حاکميت و مديريت کشور دودستگي به وجود آيد وبه جان هم بيفتند؛ اين را صريحاً شعار مي دادند و خجالت هم نمي کشيدند. اين ها بحمد ا لله منزوي شده اند. امروز يكپارچگي و همدلي در مديريت کشور، يك نعمت بزرگي است. مردم، دلهايشان به هم نزديك است و اتحاد بين مردم و دولت هم خوب است. 203

11- تبيين درست مشروطيت

ما اگر مي خواهيم از تجربه ي مشروطيت استفاده کنيم، نبايد بگذاريم اين اشتباه تكرار شود؛ يعني بايستي آن هدفي را که انقلاب اسلامي ترسيم کرده، صريح و بدون هيچگونه مجامله در نظر داشته باشيم. البته رعايت اقتضائات زمان غير از اين حرف هاست؛ غير از اين است که ما هدف را فراموش و گم کنيم و به شعارهاي ديگران دل ببنديم. ما واقعاً احتياج داريم به يك تاريخ مستندِ قويِ روشني از مشروطيت. مشروطيت را بايد درست تبيين کنيم، که البته وقتي اين تاريخ تبيين شد و در سطوح مختلف آماده شد - چه در سطوح دانش آموزي و دانشگاهي، چه در سطوح تحقيقي - پخش و منتشر خواهدشد. حقيقت اين است که ما هنوز از مشروطيت يك تاريخ کامل جامعي نداريم. 204

12- هم جهتيِ سه قوه

امروز، هم جهتيِ سه قوه براي ملت ايران يك فرصت است. البته عده يي اين را محكوم مي کنند، که اين محكوم کردن غلط است. اين که کساني در قواي مختلف با انتخاب و خواست مردم در جهت واحدي ازلحاظ مشي سياسي حرکت کنند، هيچ چيزمضري نيست؛ براي کشور مفيد است. البته عرصه بازاست، کارها شفاف است و مردم مي بينند. منتقد، انتقاد منصفانه مي کند؛ قدر و ظرفيت اشخاص،همت ها و انگيزه ها مشخص مي شود؛ اين ايرادي ندارد. الان فرصتي پيش آمده است. نگذاريد اين فضاي هماهنگي، با طرح بي مورد برخي از اشكالات يا با بزرگ کردن چيزهاي کوچك، از بين برود. توجه داشته باشيد چشم و گوش هاي بدخواه و بددلي وجود دارند که مي خواهند بين عناصرِ هم جهت اختلاف به وجود بياورند و نگذارند کار کنند. خيلي مراقب باشيد؛ هم در دولت مراقب باشيد، هم در مجلس مراقب باشيد، هم در قوه ي قضاييه مراقب باشيد، هم درعرصه هاي گوناگون سياسي ومطبوعاتي و غيره. انتقاد، طلب اصلاح و مطالبه ي مطالبات مردم، خوب است؛ عيب جوييِ بي منطق، بزرگنمايي،تهمت زني و افترا و شايعه پراکنيِ بي اساس بد است؛ اين ها را بايد از هم تفكيك کرد. 205

13- استغفار از سه گونه گناه: اختلاف، خودخواهي، غفلت

توبه، يعني برگشت. اين برگشت، هم در مرحله ي ايمان و هم در مرحله ي عمل و رفتار است. ماکوتاهي هايي داشتيم و داريم؛ بايد خود را اصلاح کنيم؛ و اين در درجه ي اولِ اهميت است.در مرحله ي اول - که مرحله ي مقدماتي و جزو بزرگترين وظايف ماست - خودمان اصلاح مي شويم، که اساس هم اين است؛ يعني همه ي کارها مقدمه ي اصلاح خود است؛ همه ي کارها مقدمه ي کسب رضاي الهي از خود است.
مرحله ي ديگر، استغفار اجتماعي و اصلاح اجتماعي است؛ مسير و هدف جمعي و کارکرد عمومي رادر حوزه ي توانايي خودمان اصلاح کنيم؛ که اين واضحترين نمونه از تأثير استغفار و مفهوم و محتوا ومضمون واقعي استغفار است. نبايد اين کار را دشوار به حساب آورد. اگر اراده کنيم، اين کارآسان است وما مي توانيم.از سه گونه گناه بايد استغفار کرد؛ اينها به درد ما مي خورد؛ من و شما در کارهاي مديريتي هم به آن نياز داريم. غفلت از اين ها خسارت هاي بزرگي را بر ما وارد کرده است و مي کند. سه جور گناه وجود دارد:
يك جور گناهي است که فقط ظلم به نفس است - که تعبير ظلم به نفس در قرآن و در حديث فراوان است - گناهي است که فرد مرتكب مي شود و اثر مستقيمش هم به خود او برمي گردد؛ گناهان متعارفِ فرديِ معمولي. نوع ديگر، گناهي است که فرد مرتكب مي شود، اما اثر مستقيم آن به مردم و به ديگري مي رسد. اين گناه، سنگين تر است. اين گناه،ظلم به نفس هم هست؛ اما چون تعدي و تجاوز به ديگران است، دشواري کار آن بيش تر است و علاج آن هم سخت تر است؛ اين گناه بيشترمتعلق مي شود به حكومت ها؛ اين گناه مديران است؛ اين گناه سياستمداران است؛ اين گناه شخصيتهاي بين المللي است؛ اين گناه آن هايي است که يك کلمه حرفشان، يك امضايشان، يك عزلشان، يك نصبشان مي تواند خانواده هايي و گاهي ملتي را تحت تأثير قرار دهد. مردم عادي معمولاً اين طور گناهي ندارند؛ اگر هم داشته باشند، دايره اش خيلي ضعيف است؛ کسي راه برود و مثلاً پاي کسي را عمداً لگد کند؛ در اين حداست. اما من و شما اگر قرار شد مبتلاي به اين نوع گناه شويم، دامنه اش وسيع است. همين طور که گفتيم، يك امضاي ما، يك حكم ما، يك حرف ما، يك قضاوت ما، يك نشست و برخاست ما درمحل تصميم گيري مي تواند اثر مستقيم خودش را به جماعت هاي زيادي برساند. اين نوع گناه هم استغفارمتناسب با خودش دارد. گناه نوع اول استغفارش به اين است که انسان صادقانه از خداي متعال آمرزش بخواهد؛ اما گناه نوع دوم مساله اش فقط با استغفار حل نمي شود؛ انسان بايد آن را درست کند. مقوله ي اصلاح کردن و درست کردن و مشكلات را برطرف کردن، اين جا پيش مي آيد.يكي مسأله ي اختلاف است. از اختلافات بايد توبه و استغفار کنيم. اختلاف به ما ضربه مي زند. اختلاف گاهي با برانگيختن احساسات قومي و مذهبي ومحلي و سياسي است؛ گاهي با به کشمكش رساندن اختلافات فكري است. اختلاف فكري ممكن است وجود داشته باشد، ايرادي هم ندارد؛ اما نبايد به کشمكش برسد. بنده به معناي حقيقي و وسيع کلمه معتقد به آزادي بيانم؛ منتها برخي از حرف هاجايش در منبرهاي عمومي نيست؛ جايش در مباحث تخصصي است. بله، چند نفر فقيه بنشينند، چندنفر حقوقدان بنشينند، چند نفر فيلسوف بنشينند، چند نفر جامعه شناس بنشينند درباره ي اساسي ترين مسائل و درباره ي اصل توحيد با هم بحث کنند؛ يكي رد کند، يكي قبول کند، يكي استدلال کند؛ بعد هم پخش بشود و جلوي چشم مردم قرار بگيرد؛ امادر محافل تخصصي اين کار بايد انجام بگيرد.درباره ي بينات انقلاب هم همين طور است؛ درباره ي مسائل اساسي نظام جمهوري اسلامي هم همينطوراست. دوم، مسأله ي خودخواهي به معناي وسيع کلمه است. از خودخواهي ها بايد استغفار کنيم.
خودخواهي نقطه ي مقابل خداخواهي است. دل خودخواه به همان اندازه که خودخواه و خودپرست است، از خداخواهي و خداپرستي دور است. اين خودخواهي به معناي وسيع کلمه است؛ يعني شامل حمايت بي استدلال و متعصبانه و حميت آميز از خود، از حزب خود، از جناح خود، از خويشاوند و وابسته ي خود و از دوست و رفيق صميمي خود است؛ اين غلط است. بسياري از اختلافاتي که در جامعه ي سياسي کشور ما وجود داشت، ناشي از همين بود. نگذاريم اين حالت ادامه پيدا کند؛ نگذاريم اين خودخواهي ها در ما رسوخ کند و منشأ اثر شود.
سوم، غفلت از مردم و خدمت به آنهاست. اگر غفلتي در اين مورد داشته ايم، بايد به خدا پناه ببريم و توبه کنيم. نگذاريم دل ما از مردم غافل شود؛ بخصوص شما مسؤولاني که مردم با شعار«خدمت به مردم»،« مبارزه ي با فساد »،« عدالت اجتماعي »چه در مجلس، چه در دولت - شما را انتخاب کرده اند. يك لحظه بايد از خدمت به مردم غافل نشويم. به برکت گفتمان عدالت و خدمت و مبارزه ي با مفاسد،امروز اين مجلس و اين دولت شكل گرفته. علاقه ي مردم به اين مفاهيم بوده؛ نمي شود اين مفاهيم رامجرد و انتزاعي بدانيم؛ اينها مفاهيم واقعي است؛ در ميدان زندگي است.
سرفصل بعدي، غفلت از مباني اقتدار ملي و موجبات پايه هاي اصلي اقتدار ملي است. اقتدار ملي رابايد تأمين کرد. اقتدار ملي با چه چيزي تأمين مي شود؟ با علم و اخلاق. ازتوانايي ها و ظرفيت هاي موجود هم نبايد غفلت کنيم. يكي از پايه هاي اقتدار ملي اين است که مسؤولان کشور و آحاد ملت اعتقاد داشته باشند مي توانند اين راه ها را طي کنند و اين کارها را انجام دهند؛ خود را عاجز، بي دست و پا و در محيط بن بست احساس نكنند. اين را بايد به مردم بدهيم؛ اين ازجمله ي وظايف ماست؛ اين جزو کارهايي است که دولت بايد انجام دهد. موجبات اقتدار ملي جزو کارهايي است که مربوط به حكومت است و دستگاههاي حكومتي بايد انجام دهند. البته توهم قدرت هم نداشته باشيم. آنچه را که نمي توانيم، با تخيل و توهم و خيال پردازي براي خودمان فرض نكنيم؛ غفلت ازقدرت واقعي و حقيقي خودمان نداشته باشيم.
آخرين سرفصلي که ذکر مي کنم، غفلت از دشمن است. هر چه از دشمن و توطئه هاي دشمن غفلت کرده ايم، بايستي از آن استغفار و توبه کنيم. اين توبه به معناي توجه دادن خود، تنبه دادن به خود به معناي آگاهي و هشياري و باز شدن چشم ماست. بايد هوشمندانه و آگاهانه با دشمني ها و توطئه ها آشنا شدو در مقابل آن هوشمندانه و آگاهانه و مدبرانه از خود و از منافع ملي خود و از هويت خود دفاع کرد.206

14- همراهي با دولت

ارتباطات مجلس و دولت خوب است و من مي دانم که ارتباطات مجلس و دولت چه طور است. الحمدالله جهت گيري هاي کلي، جهت گيري هاي يكساني است؛ اين را به عنوان يك نگاه مصلحت انديشانه ي اساسي من عرض مي کنم: با دولت بايستي همراهي بشود. دولت در اداره ي کشور و درمديريت کشور،جهتگيري درستي دارد. در همه ي برنامه ها، دولت ها ممكن است با مجالس، با بعضي ازنخبگان يا با بعضي از افراد ديگر اختلاف نظرهايي داشته باشند؛ در اين اختلاف نظرها هم هيچ کس نمي تواند ادعا کندکه قطعاً و در همه جا، حق با اين طرف است يا با آن طرف؛ ممكن است گاهي حق با اين طرف باشد،گاهي هم حق با آن طرف ديگر باشد. اما اين نبايد موجب بشود که دولت اصولگراي معتقد به مباني انقلاب و بشدت در حال تحرك و خدمت و زحمت کشي، تضعيف بشود؛ اين را توجه داشته باشيد. 207

15- دشمنان داخلي و خارجي

دولت اسلامي دشمناني هم دارد. دولت اسلامي دو دسته دشمن دارد؛ يك دسته دشمنان شناخته شده هستند. همه ي سلطه گران و ديكتاتورهاي دنيا به دلايل واضح دشمن دولت اسلامي اند؛ چون دولت اسلامي بااصل سلطه و ديكتاتوري مخالف است. کساني هستند که به دين يا به ورود دين در عرصه ي زندگي معتقد نيستند - به اصطلاح سكولارها - اين ها هم با دولت اسلامي مخالفند؛ مي گويند اقتصاد بايد از دين جدا باشد، سياست ازدين جدا باشد، زندگي اجتماعي از دين جدا باشد، تحرکات و نشاط هاي مردميِ عمومي از دين جدا باشد.
دسته ي دوم دشمنان دروني اند؛ يعني آفت ها، بيماري ها و ميكروبها. مرگ ما بيش از آنچه ناشي از اين باشد که ديگري بيايد ما را بكُشد، ناشي از اين است که در درون خودمان اختلافي به وجود مي آيد. دولت اسلامي بايد مواظب دشمن هاي دروني اش باشد؛ اينها آفتهايش است. يكي دو مورد از اين آفتها را بگويم. غفلت کردن و از راه منحرف شدن، يكي از آفت هايش اين است که ما ادبيات ديني را غليظ کنيم؛ بدون اينکه مابازايي درعمل داشته باشد.اين ما را، هم به رياکاري مي کشاند و هم رياکاري را در بين مردم تشويق مي کند. اين که ادبيات ديني تقويت شود،من با آن هيچ مخالفتي ندارم؛ ولي بايد مابازا داشته باشد. بيش از آنچه در رفتارمان اسلامي عمل مي کنيم، در زبان و اظهار و تظاهراتمان نخواهيم خود را جلوه دهيم. بيش تر اهميت دادن به فرم تا به محتوا، از آن آفتهاست. محتوا رابايد اسلامي کرد. اگر مي خواهيم حقيقتاً اسلامي شويم، بايد در نحوه ي مديريتمان تحول ايجاد کنيم. يكي ازحرف هاي خوب آقاي رئيس جمهورمان درتبليغات انتخاباتي - که به نظر من اين حرف،عده ي زيادي را جذب کرد -
تحول در مديريت بود. اين تحول در مديريت را چه کسي بايد انجام دهد؟ خود ما بايد انجام دهيم.
اولين گام در تحول اين است که رفتار خودمان، کيفيت کارمان، عزل و نصب خودمان، اِعمال مديريت خودمان، جذبه يي که به خرج مي دهيم، انعطافي که به خرج مي دهيم، برخوردي که با طبقات مخاطب و مراجع به خودمان انجام مي دهيم،اسلامي باشد. البته اين که گفتم ادبيات ديني را غليظ کردن بدون مابازا، يكي از آفتهاست،اشتباه نشود با کاري که بعضي ها گوشه وکنار دنبالش هستند که پرچم هاي اسلامي و نشانه هاي اسلامي را از بين مردم بردارند؛ نخير،بنده اين را نمي گويم. مطلقاً نبايد نشانه هاي اسلامي را تضعيف کرد. اصلاً بناي شعائر برتظاهر و برنشان دادن و بر مطرح کردن و جلو چشم نگهداشتن است.
شعائر را مطلقاً نبايد تضعيف کرد. ضمناً اين هم که بگويند شما متحجريد و طالباني عمل مي کنيد، به اين حرفها خيلي گوشتان بدهكار نباشد؛ از اين حرفها هميشه هست و گفته اند و مي گويند. ما با هر حرکت و گرايشي از نوع طالبان، در اصل و بنياد مخالفيم. آن ها اصلاً مخالف عقلند؛ آن ها متحجربودند. اتفاقاً کساني که در مقابل جناح متعبد و پايبند ايستادند، به يك معنا بيشتر به تحجر و به طالبانيسم نزديك ترند؛ چون آنها هم نسبت به آموخته ها و درسهاي غربي تحجر دارند. هرچه غربي ها گفتند، همان را صددرصد بايد اجرا کرد؛ اين تحجر نيست؟ تحجر همين است.
تازه حرفهاي جديد غربي ها را به گوش ما نمي رسانند؛حرفهاي قرن نوزدهمي، حرفهاي کهنه شده و حرف هاي منسوخ را مي آورند در جامعه مطرح مي کنند؛ چه درسياست، چه در اخلاق، چه در گرايش ديني، چه در شكل حكومت و چه در اقتصاد، متحجرانه و متعصبانه مي ايستند؛ اين که بيشتر طالبانيسم است. اصلاً مظهر طالبانيسم تحجر است. تحجر و دوري از عقلانيت، مظهرش همين است. ما به تعقل توصيه مي کنيم. قرآن اساساً از اولش بر اساس تعقل پيدا شده. 208

پي نوشت :

193-(ديدار با رئيس جمهور و هيأت وزيران 84/06/08)
194-(ديدار با اساتيد دانشگاه 84/07/21)
195-(ديدار با رئيس، مسئولان و جمعي از قضات و کارکنان دستگاه قضايي( 86/04/07)
196- 197- (ديدار با رئيس جمهور، مسئولان و کارگزاران نظام 86/04/09)
198-199- (ديدار با نمايندگان هفتمين دوره مجلس شوراي اسلامي 86/03/08)
200-201 - (اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حرم مطهر رضوي 86/01/01)
202-203 - (ديدار با مردم گرمسار 85/08/21 )
204- (ديدار با شوراي مراکزي و کميته هاي علمي همايش صدمين سالگرد مشروطيت 85/02/09)
205- 206- (ديدار با کارگزاران نظام 84/08/08 )
207-(ديدار با نمايندگان هفتمين دوره مجلس شوراي اسلامي 86/03/08)
208-(ديدار با رئيس جمهور و هيأت وزيران 84/06/08)

ادامه دارد ....
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دولت




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.