بازنگری پرونده كودتای نوژه
در آذر 1359، انجام كودتايي به دستور امريكا در برنامه شاهپور بختيار (از رهبران جبهه ملي و آخرين نخستوزير رژيم شاهنشاهي) و عوامل داخلي و بيرونياش قرار گرفت. آغاز كودتا از پايگاه هوايي شهيد نوژه همدان برنامهريزي شده بود و به همين دليل پس از كشف و سركوب به «كودتاي نوژه» شهرت يافت.1
آژانس جاسوسي آمريكا («سيا») به «كودتاي نوژه» اميد زيادي بسته بود و آن را ضربة نهايي و قطعي بر پيكر نظام نوپاي جمهوري اسلامي ميپنداشت و اهميت آن را بيش از تجاوز نظامي صدام ارزيابي ميكرد. به گفته سران «كودتاي نوژه» مدتي بر سر تقدم «كودتاي نوژه» يا آغاز جنگ تحميلي بحث شد و سرانجام، بعد از سفر بنيعامري(از عناصركودتا) به پاريس در اسفندماه، اين طرح (آغاز جنگ تحميلي) در «تقدم 2» قرار گرفت و «تقدم 1» به كودتا داده شد.
اين كودتا، از لحاظ تجهيزات نظامي كه قرار بود از داخل و خارج در جريان آن به كار گرفته شود در تاريخ كودتاهاي جهان بيسابقه بود و چنان دقيق طرحريزي شده كه سيا موفقيت آن را قطعي ميدانست. اميد به موفقيت كودتا تا بدان حد بود كه حتي اعلاميه پيروزي آن نيز آماده شده و خانهاي نيز براي انتقال شريعتمداري به تهران اجاره شده بود. شريعتمداري بايد در اين خانه مستقر ميشد و به عنوان «رهبر مذهبي»! كودتا، آن را تأييد ميكرد.
يكي از سران كودتا در دادگاه انقلاب، نقش سازمان سيا و ارتجاع عرب و جريانهاي سياسي راست مرتبط با كودتا را چنين توضيح ميدهد :
«دو الي سه ماه بعد از پيروزي انقلاب اولين تماس بين مأمورين «سيا» و يكي از دوستان بنيعامري در اروپا برقرار شد و آنها بنيعامري را در خط بختيار قرار دادند. تمام هماهنگيهاي لازم بين كشورهاي عضو بازار مشترك اروپا و ستاد بختيار در پاريس از طريق سيا انجام گرفت...هماهنگي بين اسرائيل و كشورهاي مرتجع منطقه نظير عربستان، مصر و عراق توسط نماينده سيا كه در دفتر دكتر بختيار در پاريس است انجام ميگرفته است. (طبق اظهارنظرهاي بنيعامري نه تنها به من بلكه به خيلي از افراد...) تأمين هزينههاي مادي چه به صورت مستقيم (احتمالاً) و چه به صورت غيرمستقيم (حتماً) نظير چك ده ميليون دلاري عربستان سعودي، توسط آمريكا صورت گرفته است... شناسائي افراد مخالف در كشور يا در خارج از كشور و معرفي آنها به بختيار و تقويت امكانات آنها يا در اختيار گذاردن امكانات لازم به آنها نظير معرفي پاليزبان كه در يكي از دهات عراق مخفي بوده و توسط سازمان جاسوسي اسرائيل شناسائي و معرفي و هماهنگي لازم را بين او و بختيار انجام داده است.... آقاي مهندس قاضي در جواب ايشان (در جواب تيمسار محققي) گفتند كه ما با روحانيت(!) پيشرفت خوبي داشتهايم و توانستهايم به توافق برسيم، مثلاً با آقاي شريعتمداري. با پسر ايشان وارد صحبت شديم، پسرشان از جانب آقاي شريعتمداري قول همهگونه همكاري را دادند. حتي منزلي در حوالي يوسفآباد براي ايشان اجاره كرده و قرار بود كه ايشان بلافاصله به تهران منتقل بشوند... تا اينكه زمان به اصطلاح آماده شود، و مكان آماده شود، راديو تلويزيون تصرف بشود كه يا ايشان مستقيماً خودشان از راديو تلويزيون صحبت بكنند يا اينكه نوار و اعلاميهشان پخش شود و از ايشان كمك گرفته شود.» 2
كودتاچيان پس از جلب برخي از روحانينمايان «متنفذ» مانند شريعتمداري با استفاده از ده ميليون دلاري كه ارتجاع عرب، از طريق سعودي، در اختيار گذارده بود، مخفيانه به جذب نيرو پرداختند.
سران كودتا از طريق بختيار با «كومهله» و «حزب دمكرات» نيز تماس گرفته و بختيار در جريان ملاقاتهاي متعدد با قاسملو و عزالدين حسيني موافقت آنها را جلب كرده بود.
كودتاچيان با جريانهاي سياسي ديگر نيز مصالحه كرده بودند :
«... توضيحي كه مهندس قاضي به تيمسار مهديون و محققي ميداد به اين ترتيب بود كه ما در حال مذاكره با هر دو گروه هستيم، هم مجاهدين و هم فدائيان خلق. ميگفت كه با فدائيان خلق ما زياد تمايلي نداريم چون ماركسيست هستند... ولي با مجاهدين خلق نه، صحبت كرديم و به اين نتيجه رسيديم كه در آن روز ازشان بخواهيم كه به نفع ما وارد كار نشوند، ما احتياجي نداريم كه آنها به نفع ما وارد عمل بشوند... وي ميگفت كه ما اين قول را از مجاهدين خلق گرفتهايم كه آن روز بيطرف بمانند، در عوض اينكه آنروز بيطرف ميمانند بهشان قول دادهايم كه آزادي فعاليت سياسي داشته باشند و هر نوع فعاليت سياسي كه بخواهند در نهايت آزادي انجام بدهند.» 3
«طبق اسناد و مداركي كه به دست آمده، تماسهايي ميان كودتاگران و موسي خياباني صورت گرفته بود و ضمن پيشنهادي كه رهبران كودتا به سازمان مجاهدين داده بودند، موافقت شده بود كه سازمان مجاهدين در مقابل پستي كه به مسعود رجوي واگذار ميشود، به نفع كودتاگران از موضعگيري در مقابل عمل كودتا خود را كنار بكشد.» 4
عمليات كودتا قرار بود به طور هم زمان در تهران و ساير شهرهاي بزرگ به اجرا درآيد و اماكني مانند مدرسه فيضيه، اقامتگاه امام، كميته مركزي، نخستوزيري، ميعادگاههاي نماز جمعه و... توسط هواپيماها بمباران شود. بنا بود كودتاگران در اين بمباران از بمبهاي خوشهاي و آتشزا استفاده كنند. آنان در حدود 30 فروند هواپيما، 60 نفر خلبان و حدود 500 نفر افراد فني و نظامي را براي شركت در عمليات آماده كرده بودند. 5
برخي از عناصر دستگير شده، اهداف تعيين شده براي بمباران در تهران را به اين ترتيب نام بردند: بيت امام در جماران، فرودگاه مهرآباد، مقر نخستوزيري، ستاد مركزي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، ستاد مركزي كميته انقلاب اسلامي، پادگان ولي عصر (عج)، پادگان امام حسين(ع)، پادگان خليج، كميته انقلاب اسلامي منطقه 9، كميته انقلاب اسلامي منطقه 4، كاخ سعدآباد (چون آنجا را انبار مهمات ميدانستند) و پادگان نوجوانان در لويزان.
به گفتهي همهي افراد دستگير شده از جمله تيمسار محققي، «بيت امام» نخستين و مهمترين هدفي بود كه بايد بلافاصله بمباران ميشد. حمله به بيت امام مركز ثقل كودتا را تشكيل ميداد و به معناي به دست آوردن كليد پيروزي كودتا بود. براي سران كودتا كاملاً مشخص بود تا زماني كه امام زنده است، مردم با يك كلمه ايشان به خيابانها ريخته و عمل كودتا را عقيم خواهند كرد... به همين جهت از بين بردن امام يكي از مهمترين هدفهاي كودتا بود و براي اجراي آن بيش از ساير هدفها، هواپيما و مهمات سنگين در نظر گرفته شده بود.
در مورد نقش سازمان «سيا» و ساير كشورهاي خارجي در اين كودتا، ستوان ناصر ركني در اعترافاتش ميگويد:
«دو الي سه ماه بعد از پيروزي انقلاب، اولين تماس بين مأمورين سيا و يكي از دوستان بنيعامري در اروپا برقرار ميشود و آنها بنيعامري را با بختيار مرتبط ميسازند. تمامي هماهنگيهاي لازم بين كشورهاي عضو بازار مشترك اروپا و ستاد دكتر بختيار در پاريس از طريق «سيا» انجام ميگرفته است. هماهنگي بين اسرائيل و كشورهاي مرتجع منطقه نظير عربستان، مصر و عراق، توسط نماينده سازمان «سيا» كه در دفتر دكتر بختيار در پاريس است انجام ميگرفته است.»
«رضا مرزبان» كه از عناصر ستاد سياسي بختيار بوده و در اواسط بهمن ماه 1358 به پاريس عزيمت كرد تا بختيار را در جريان تحولات ايران قرار دهد اظهار ميدارد:
«من از ايشان (بختيار) و جواد خادم خواستم به من نيم ساعت فرصت بدهند تا آنها را از وضع كشور و آنچه از نزديك شاهد آن بودهام آگاه كنم و سپس شروع كردم به تفسير دربارهي جو سياسي موجود مملكت،وضعيت نيروهاي سياسي دستاندركار مثل حزب جمهوري اسلامي، سازمان مجاهدين خلق، فداييان خلق، حزب توده، سازمان پيكار و گروههاي مختلف. سپس به وضعيت پوسيده جبهه ملي و احزاب وابسته به آن پرداختم و اينكه در تهران به كمك دوستان خيلي سعي كرديم يك جبهه ملي فعال و دربرگيرنده نسل جوان ايجاد كنيم اما به هر در كه زديم به سنگ خورد... سپس براي ايشان شرح دادم كه مسأله گروگانگيري روي اقتصاد ايران اثر گذاشته و اثراتش در بهار آينده (1359) شديدتر ميشود. به خصوص كه كشورهاي دوست آمريكا ممكن است عكسالعمل نشان دهند... در مورد پاكسازي در ارتش نيز صحبت كردم و اين كه ارتش به شدت لطمه خورده است. سپس به وضع عراق پرداختم و اين كه صدام حسين از قراداد 1975 و شكست 1973 سخت شرمزده است و ممكن است از ضعف ارتش ايران بهرهبرداري كند و ...»
با چنين گزارشي كه مرزبان ارايه داد، مسلماً بختيار بايد خرسند ميشد،زيرا طبق تصوير ارايه شده از وضع داخلي، نظام جمهوري اسلامي هم به اعتبار شرايط حاد داخلي و هم به دليل مواضع خصمانه غرب و ارتجاع منطقه، بايستي روند فلج شدن را طي كرده و مستعد ضربهپذيري ميبود. در پي سفر مرزبان به پاريس و اطلاع بختيار از شرايط تازه كشور، بني عامري نيز در روز پانزدهم اسفند ايران را به قصد فرانسه ترك كرد. او در پاريس به اعضاي ستاد نظامي بختيار يعني تيمسار امير فضلي (رييس هواپيمايي ملي در دولت شريف امامي) و سرهنگ باي احمدي و پاليزبان و نيز با خود بختيار، جواد خادم و ... ملاقات و گفتگو كرد. گزارش بنيعامري از تداركات فراهم شده در نيروهاي مسلح، مكمل تحليل مرزبان از وضعيت آسيبپذير جمهوري اسلامي شد و ستاد بختيار را به اين نتيجه رساند كه در بهار آينده (1359) اين «تزلزل» در اوج است و چون از يك سو جمهوري اسلامي در بعد داخلي رو به فرسايش است و در بعد خارجي با فشارهاي سنگين سياسي و اقتصادي ناتو و آمريكا، و خطر نظامي رژيم عراق مواجه است و از سوي ديگر زمينههايي نيز بين برخي از نظاميان و «رجال» سياسي و تعدادي از روحانيون فراهم آمده، لازم است طرح اول تا نتيجه انجام «كار بزرگ» به بوته تعويق سپرده شود. كم و كيف «كار بزرگ» به واسطه فرار قادسي (از مسؤولين كودتا) از ايران همچنان پوشيده ماند ولي پس از شكست ماجراي طبس و متعاقب ملاقات سفراي آمريكا و انگليس در پاريس با بختيار براي كودتا، ضربالاجل آن تعيين گرديد. البته حق تقدم كودتا نسبت به طرحهاي ديگر از قبيل حمله عراق به ايران و تصرف خوزستان و اعلام «ايران آزاد»، پس از مسافرت بنيعامري به پاريس در 15 اسفند 1358، مشخص شده بود. لازم به توضيح است كه در تصويب اولويت كودتا نظرات نمايندگان «سيا»ي آمريكا و «موساد» اسرائيل و «استخبارات» عراق نقش مهمي داشت. وظيفه سه نماينده مذكور به ترتيب عبارت بود از: هماهنگي برنامههاي ستاد بختيار با سياستهاي آمريكا، قراردادن تجربيات جنگي برقآساي رژيم اشغالگر قدس و بهرهجويي از نيروهاي هوايي در ضربات نخست تهاجم توسط گروه نظامي ستاد، و ايجاد هماهنگي ميان ستاد كودتا و نيروهاي پاليزبان و طرحهاي تجاوزگرانه رژيم عراق.
در مورد ديگر افرادي كه در كودتا مشاركت داشتند، در يكي از اسناد محرمانه سپاه پاسداران چنين آمده است:
«آقاي مهندس اسفنديار درويش، مشاور صنعتي رياست جمهوري، به همراه افرادي كه از ديدگاه ما كاملاً مشخص ميباشند، در كودتاي نافرجام نوژه نقش فعال داشته با منوچهر قربانيفر، سرشاخه مالي كودتاچيان همكاري نزديك دارد و قبل و بعد از كودتا ميليونها تومان پول رد و بدل كرده است. 6
لازم به توضيح است كه منوچهر قربانيفر از سال 1974 جزو منابع سري سازمان «سيا» بوده است.
ديگر اسناد و مدارك كشف شده حاكي از آن بود كه احمد روناس و منوچهر مسعودي (مشاور حقوقي بنيصدر) محور ارتباط بنيصدر و دفتر وي با بختيار و گروه به اصلاح اپوزيسيون بودند. احمد روناس از اعضاي كنفدراسيون (دانشجويان خارج از كشور) بود كه بعد از انقلاب به ايران رفت و آمد داشت.
ستوان ناصر ركني در بخشي از اعترافاتش در مورد رابطه حملات عراق به ايران در بهار سال 1359 با طرح كودتا ميگويد:
«آشنايي كامل آمريكا با امكانات و مشخصات و نارساييهاي ارتش ايران باعث ميگرديد پيشنهادات بنيعامري، مهديون و محققي به سرعت مورد قبول قرار گرفته و روي آن اقدام لازم به عمل آيد. براي روشن شدن مطلب ناچارم يك مسأله را دقيقاً شرح دهم ... محققي و مهديون نگران اين موضوع بودند كه چنانچه روابط خصمانه ايران و عراق به حالت عادي تبديل شود، مهمات سنگين هواپيماها از روي آنها پياده شده و به انبارها منتقل گردد؛ در نتيجه در روز كودتا، هواپيماي مسلح در اختيار نباشد، و به همين دليل به حكومت جمهوري اسلامي فرصت مجهز شدن و مقابله داده شود. از اين رو به بنيعامري پيشنهاد كردند كه از طريق پاريس اين مشكل حل شود تا حالت خصمانه هم چنان داغ نگه داشته شود.»
حملات گاه به گاه هوايي يا توپخانه ارتش عراق در بهار سال 1359 (قبل از كودتا)، ناشي از درخواست بنيعامري و هماهنگي نمايندگان «سيا» و «موساد» و عراق بود تا ارتش و نيروي هوايي (ايران) مجبور باشند هواپيماها را در زير مهمات سنگين نگهدارند.
«كودتاي نوژه»، كه نمونههاي بسيار كوچكتر آن رژيمهاي بسياري را در سراسر جهان سرنگون كرده بود و به جرأت ميتوان ادعا كرد كه كودتاي 28 مرداد 1332 در مقايسه با آن بازي كودكانهاي بيش نبود، در تاريخ 18 تير ماه 1359 خنثي شد. اما «سيا» و «اينتليجنس سرويس» از اين شكست درس نگرفتند و به تلاشهاي خود براي اجراي طرحهاي براندازي ديگر ادامه دادند. در فاصله شكست «كودتاي نوژه» تا «كودتاي قطبزاده ـ شريعتمداري» (فروردين 1361)، يعني در طول 5/1 سال، سه توطئه كودتائي ديگر نيز به سرنوشت «نوژه» دچار شد.
حجتالاسلام ريشهري، رئيس وقت دادگاه انقلاب ارتش، در گزارش مطبوعاتي خود گفت :
... اولين گروه براندازي «پارس» بود، كه مخفف «پاسداران رژيم سلطنتي» است. دومين گروه براندازي «نمارا» بود و سومين گروه «نيما» نام داشت و چهارمين گروه كه آقاي قطبزاده نام آن را «نجات انقلاب ايران» گذارده بود. ارتباط تمامي اين گروهها با واسطهيابي واسطه به سازمان جاسوسي «سيا» و شيطان بزرگ برميگردد. طبق مداركي كه در دست است، شخصي بنام آرمين با نام مستعار «آرش» ضمن تماس با خانوادة منحوس پهلوي در مصر و ژنرال علا در آن كشور گروه «پارس» را تشكيل ميدهد، كه اعضاي اين گروه حدود يكسال و نيم قبل دستگير شدند. از اعضاي اين باند، مهاجري با قطبزاده تماس داشته است. پس از دستگيري اين باند، متوجه توطئه باند و شبكه ديگري بنام «نمارا» شديم. عامل ارتباطي اين شبكه پزشكپور بود، كه در تماس مستقيم با اسرائيل بود و رهبر آن سرهنگ رضازاده بود. بعد از دستگيري اينها شبكه ديگري بنام «نيما» كشف شد، كه حدود يك ماه قبل برادران سپاه موفق به كشف اين شبكه و دستگيري اعضايش شدند، كه در اين رابطه حدود 25 نفر شناسائي و دستگير شدند. خط ارتباطي اين شبكه با سازمان «سيا»، «جبهه ملي» و دكتر منوچهر شايگان بوده است. جالب اين است كه اين افراد حتي كابينه خود را هم تشكيل داده بودند.» 7
اين طرحهاي ناموفق كودتائي براي «سيا» هزينههاي بسيار سنگيني دربرداشت. در پي چنين شكستهاي متوالي بود كه «بنياد هريتج» اعلام داشت :
«انقلاب ايران خود را مستحكم كرده و مخالفين خود را در هم كوبيده تا حدي كه يك انقلاب يا كودتا در آينده نزديك غيرممكن است.» 8
آژانس جاسوسي آمريكا («سيا») به «كودتاي نوژه» اميد زيادي بسته بود و آن را ضربة نهايي و قطعي بر پيكر نظام نوپاي جمهوري اسلامي ميپنداشت و اهميت آن را بيش از تجاوز نظامي صدام ارزيابي ميكرد. به گفته سران «كودتاي نوژه» مدتي بر سر تقدم «كودتاي نوژه» يا آغاز جنگ تحميلي بحث شد و سرانجام، بعد از سفر بنيعامري(از عناصركودتا) به پاريس در اسفندماه، اين طرح (آغاز جنگ تحميلي) در «تقدم 2» قرار گرفت و «تقدم 1» به كودتا داده شد.
اين كودتا، از لحاظ تجهيزات نظامي كه قرار بود از داخل و خارج در جريان آن به كار گرفته شود در تاريخ كودتاهاي جهان بيسابقه بود و چنان دقيق طرحريزي شده كه سيا موفقيت آن را قطعي ميدانست. اميد به موفقيت كودتا تا بدان حد بود كه حتي اعلاميه پيروزي آن نيز آماده شده و خانهاي نيز براي انتقال شريعتمداري به تهران اجاره شده بود. شريعتمداري بايد در اين خانه مستقر ميشد و به عنوان «رهبر مذهبي»! كودتا، آن را تأييد ميكرد.
يكي از سران كودتا در دادگاه انقلاب، نقش سازمان سيا و ارتجاع عرب و جريانهاي سياسي راست مرتبط با كودتا را چنين توضيح ميدهد :
«دو الي سه ماه بعد از پيروزي انقلاب اولين تماس بين مأمورين «سيا» و يكي از دوستان بنيعامري در اروپا برقرار شد و آنها بنيعامري را در خط بختيار قرار دادند. تمام هماهنگيهاي لازم بين كشورهاي عضو بازار مشترك اروپا و ستاد بختيار در پاريس از طريق سيا انجام گرفت...هماهنگي بين اسرائيل و كشورهاي مرتجع منطقه نظير عربستان، مصر و عراق توسط نماينده سيا كه در دفتر دكتر بختيار در پاريس است انجام ميگرفته است. (طبق اظهارنظرهاي بنيعامري نه تنها به من بلكه به خيلي از افراد...) تأمين هزينههاي مادي چه به صورت مستقيم (احتمالاً) و چه به صورت غيرمستقيم (حتماً) نظير چك ده ميليون دلاري عربستان سعودي، توسط آمريكا صورت گرفته است... شناسائي افراد مخالف در كشور يا در خارج از كشور و معرفي آنها به بختيار و تقويت امكانات آنها يا در اختيار گذاردن امكانات لازم به آنها نظير معرفي پاليزبان كه در يكي از دهات عراق مخفي بوده و توسط سازمان جاسوسي اسرائيل شناسائي و معرفي و هماهنگي لازم را بين او و بختيار انجام داده است.... آقاي مهندس قاضي در جواب ايشان (در جواب تيمسار محققي) گفتند كه ما با روحانيت(!) پيشرفت خوبي داشتهايم و توانستهايم به توافق برسيم، مثلاً با آقاي شريعتمداري. با پسر ايشان وارد صحبت شديم، پسرشان از جانب آقاي شريعتمداري قول همهگونه همكاري را دادند. حتي منزلي در حوالي يوسفآباد براي ايشان اجاره كرده و قرار بود كه ايشان بلافاصله به تهران منتقل بشوند... تا اينكه زمان به اصطلاح آماده شود، و مكان آماده شود، راديو تلويزيون تصرف بشود كه يا ايشان مستقيماً خودشان از راديو تلويزيون صحبت بكنند يا اينكه نوار و اعلاميهشان پخش شود و از ايشان كمك گرفته شود.» 2
كودتاچيان پس از جلب برخي از روحانينمايان «متنفذ» مانند شريعتمداري با استفاده از ده ميليون دلاري كه ارتجاع عرب، از طريق سعودي، در اختيار گذارده بود، مخفيانه به جذب نيرو پرداختند.
سران كودتا از طريق بختيار با «كومهله» و «حزب دمكرات» نيز تماس گرفته و بختيار در جريان ملاقاتهاي متعدد با قاسملو و عزالدين حسيني موافقت آنها را جلب كرده بود.
كودتاچيان با جريانهاي سياسي ديگر نيز مصالحه كرده بودند :
«... توضيحي كه مهندس قاضي به تيمسار مهديون و محققي ميداد به اين ترتيب بود كه ما در حال مذاكره با هر دو گروه هستيم، هم مجاهدين و هم فدائيان خلق. ميگفت كه با فدائيان خلق ما زياد تمايلي نداريم چون ماركسيست هستند... ولي با مجاهدين خلق نه، صحبت كرديم و به اين نتيجه رسيديم كه در آن روز ازشان بخواهيم كه به نفع ما وارد كار نشوند، ما احتياجي نداريم كه آنها به نفع ما وارد عمل بشوند... وي ميگفت كه ما اين قول را از مجاهدين خلق گرفتهايم كه آن روز بيطرف بمانند، در عوض اينكه آنروز بيطرف ميمانند بهشان قول دادهايم كه آزادي فعاليت سياسي داشته باشند و هر نوع فعاليت سياسي كه بخواهند در نهايت آزادي انجام بدهند.» 3
«طبق اسناد و مداركي كه به دست آمده، تماسهايي ميان كودتاگران و موسي خياباني صورت گرفته بود و ضمن پيشنهادي كه رهبران كودتا به سازمان مجاهدين داده بودند، موافقت شده بود كه سازمان مجاهدين در مقابل پستي كه به مسعود رجوي واگذار ميشود، به نفع كودتاگران از موضعگيري در مقابل عمل كودتا خود را كنار بكشد.» 4
عمليات كودتا قرار بود به طور هم زمان در تهران و ساير شهرهاي بزرگ به اجرا درآيد و اماكني مانند مدرسه فيضيه، اقامتگاه امام، كميته مركزي، نخستوزيري، ميعادگاههاي نماز جمعه و... توسط هواپيماها بمباران شود. بنا بود كودتاگران در اين بمباران از بمبهاي خوشهاي و آتشزا استفاده كنند. آنان در حدود 30 فروند هواپيما، 60 نفر خلبان و حدود 500 نفر افراد فني و نظامي را براي شركت در عمليات آماده كرده بودند. 5
برخي از عناصر دستگير شده، اهداف تعيين شده براي بمباران در تهران را به اين ترتيب نام بردند: بيت امام در جماران، فرودگاه مهرآباد، مقر نخستوزيري، ستاد مركزي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، ستاد مركزي كميته انقلاب اسلامي، پادگان ولي عصر (عج)، پادگان امام حسين(ع)، پادگان خليج، كميته انقلاب اسلامي منطقه 9، كميته انقلاب اسلامي منطقه 4، كاخ سعدآباد (چون آنجا را انبار مهمات ميدانستند) و پادگان نوجوانان در لويزان.
به گفتهي همهي افراد دستگير شده از جمله تيمسار محققي، «بيت امام» نخستين و مهمترين هدفي بود كه بايد بلافاصله بمباران ميشد. حمله به بيت امام مركز ثقل كودتا را تشكيل ميداد و به معناي به دست آوردن كليد پيروزي كودتا بود. براي سران كودتا كاملاً مشخص بود تا زماني كه امام زنده است، مردم با يك كلمه ايشان به خيابانها ريخته و عمل كودتا را عقيم خواهند كرد... به همين جهت از بين بردن امام يكي از مهمترين هدفهاي كودتا بود و براي اجراي آن بيش از ساير هدفها، هواپيما و مهمات سنگين در نظر گرفته شده بود.
در مورد نقش سازمان «سيا» و ساير كشورهاي خارجي در اين كودتا، ستوان ناصر ركني در اعترافاتش ميگويد:
«دو الي سه ماه بعد از پيروزي انقلاب، اولين تماس بين مأمورين سيا و يكي از دوستان بنيعامري در اروپا برقرار ميشود و آنها بنيعامري را با بختيار مرتبط ميسازند. تمامي هماهنگيهاي لازم بين كشورهاي عضو بازار مشترك اروپا و ستاد دكتر بختيار در پاريس از طريق «سيا» انجام ميگرفته است. هماهنگي بين اسرائيل و كشورهاي مرتجع منطقه نظير عربستان، مصر و عراق، توسط نماينده سازمان «سيا» كه در دفتر دكتر بختيار در پاريس است انجام ميگرفته است.»
«رضا مرزبان» كه از عناصر ستاد سياسي بختيار بوده و در اواسط بهمن ماه 1358 به پاريس عزيمت كرد تا بختيار را در جريان تحولات ايران قرار دهد اظهار ميدارد:
«من از ايشان (بختيار) و جواد خادم خواستم به من نيم ساعت فرصت بدهند تا آنها را از وضع كشور و آنچه از نزديك شاهد آن بودهام آگاه كنم و سپس شروع كردم به تفسير دربارهي جو سياسي موجود مملكت،وضعيت نيروهاي سياسي دستاندركار مثل حزب جمهوري اسلامي، سازمان مجاهدين خلق، فداييان خلق، حزب توده، سازمان پيكار و گروههاي مختلف. سپس به وضعيت پوسيده جبهه ملي و احزاب وابسته به آن پرداختم و اينكه در تهران به كمك دوستان خيلي سعي كرديم يك جبهه ملي فعال و دربرگيرنده نسل جوان ايجاد كنيم اما به هر در كه زديم به سنگ خورد... سپس براي ايشان شرح دادم كه مسأله گروگانگيري روي اقتصاد ايران اثر گذاشته و اثراتش در بهار آينده (1359) شديدتر ميشود. به خصوص كه كشورهاي دوست آمريكا ممكن است عكسالعمل نشان دهند... در مورد پاكسازي در ارتش نيز صحبت كردم و اين كه ارتش به شدت لطمه خورده است. سپس به وضع عراق پرداختم و اين كه صدام حسين از قراداد 1975 و شكست 1973 سخت شرمزده است و ممكن است از ضعف ارتش ايران بهرهبرداري كند و ...»
با چنين گزارشي كه مرزبان ارايه داد، مسلماً بختيار بايد خرسند ميشد،زيرا طبق تصوير ارايه شده از وضع داخلي، نظام جمهوري اسلامي هم به اعتبار شرايط حاد داخلي و هم به دليل مواضع خصمانه غرب و ارتجاع منطقه، بايستي روند فلج شدن را طي كرده و مستعد ضربهپذيري ميبود. در پي سفر مرزبان به پاريس و اطلاع بختيار از شرايط تازه كشور، بني عامري نيز در روز پانزدهم اسفند ايران را به قصد فرانسه ترك كرد. او در پاريس به اعضاي ستاد نظامي بختيار يعني تيمسار امير فضلي (رييس هواپيمايي ملي در دولت شريف امامي) و سرهنگ باي احمدي و پاليزبان و نيز با خود بختيار، جواد خادم و ... ملاقات و گفتگو كرد. گزارش بنيعامري از تداركات فراهم شده در نيروهاي مسلح، مكمل تحليل مرزبان از وضعيت آسيبپذير جمهوري اسلامي شد و ستاد بختيار را به اين نتيجه رساند كه در بهار آينده (1359) اين «تزلزل» در اوج است و چون از يك سو جمهوري اسلامي در بعد داخلي رو به فرسايش است و در بعد خارجي با فشارهاي سنگين سياسي و اقتصادي ناتو و آمريكا، و خطر نظامي رژيم عراق مواجه است و از سوي ديگر زمينههايي نيز بين برخي از نظاميان و «رجال» سياسي و تعدادي از روحانيون فراهم آمده، لازم است طرح اول تا نتيجه انجام «كار بزرگ» به بوته تعويق سپرده شود. كم و كيف «كار بزرگ» به واسطه فرار قادسي (از مسؤولين كودتا) از ايران همچنان پوشيده ماند ولي پس از شكست ماجراي طبس و متعاقب ملاقات سفراي آمريكا و انگليس در پاريس با بختيار براي كودتا، ضربالاجل آن تعيين گرديد. البته حق تقدم كودتا نسبت به طرحهاي ديگر از قبيل حمله عراق به ايران و تصرف خوزستان و اعلام «ايران آزاد»، پس از مسافرت بنيعامري به پاريس در 15 اسفند 1358، مشخص شده بود. لازم به توضيح است كه در تصويب اولويت كودتا نظرات نمايندگان «سيا»ي آمريكا و «موساد» اسرائيل و «استخبارات» عراق نقش مهمي داشت. وظيفه سه نماينده مذكور به ترتيب عبارت بود از: هماهنگي برنامههاي ستاد بختيار با سياستهاي آمريكا، قراردادن تجربيات جنگي برقآساي رژيم اشغالگر قدس و بهرهجويي از نيروهاي هوايي در ضربات نخست تهاجم توسط گروه نظامي ستاد، و ايجاد هماهنگي ميان ستاد كودتا و نيروهاي پاليزبان و طرحهاي تجاوزگرانه رژيم عراق.
در مورد ديگر افرادي كه در كودتا مشاركت داشتند، در يكي از اسناد محرمانه سپاه پاسداران چنين آمده است:
«آقاي مهندس اسفنديار درويش، مشاور صنعتي رياست جمهوري، به همراه افرادي كه از ديدگاه ما كاملاً مشخص ميباشند، در كودتاي نافرجام نوژه نقش فعال داشته با منوچهر قربانيفر، سرشاخه مالي كودتاچيان همكاري نزديك دارد و قبل و بعد از كودتا ميليونها تومان پول رد و بدل كرده است. 6
لازم به توضيح است كه منوچهر قربانيفر از سال 1974 جزو منابع سري سازمان «سيا» بوده است.
ديگر اسناد و مدارك كشف شده حاكي از آن بود كه احمد روناس و منوچهر مسعودي (مشاور حقوقي بنيصدر) محور ارتباط بنيصدر و دفتر وي با بختيار و گروه به اصلاح اپوزيسيون بودند. احمد روناس از اعضاي كنفدراسيون (دانشجويان خارج از كشور) بود كه بعد از انقلاب به ايران رفت و آمد داشت.
ستوان ناصر ركني در بخشي از اعترافاتش در مورد رابطه حملات عراق به ايران در بهار سال 1359 با طرح كودتا ميگويد:
«آشنايي كامل آمريكا با امكانات و مشخصات و نارساييهاي ارتش ايران باعث ميگرديد پيشنهادات بنيعامري، مهديون و محققي به سرعت مورد قبول قرار گرفته و روي آن اقدام لازم به عمل آيد. براي روشن شدن مطلب ناچارم يك مسأله را دقيقاً شرح دهم ... محققي و مهديون نگران اين موضوع بودند كه چنانچه روابط خصمانه ايران و عراق به حالت عادي تبديل شود، مهمات سنگين هواپيماها از روي آنها پياده شده و به انبارها منتقل گردد؛ در نتيجه در روز كودتا، هواپيماي مسلح در اختيار نباشد، و به همين دليل به حكومت جمهوري اسلامي فرصت مجهز شدن و مقابله داده شود. از اين رو به بنيعامري پيشنهاد كردند كه از طريق پاريس اين مشكل حل شود تا حالت خصمانه هم چنان داغ نگه داشته شود.»
حملات گاه به گاه هوايي يا توپخانه ارتش عراق در بهار سال 1359 (قبل از كودتا)، ناشي از درخواست بنيعامري و هماهنگي نمايندگان «سيا» و «موساد» و عراق بود تا ارتش و نيروي هوايي (ايران) مجبور باشند هواپيماها را در زير مهمات سنگين نگهدارند.
«كودتاي نوژه»، كه نمونههاي بسيار كوچكتر آن رژيمهاي بسياري را در سراسر جهان سرنگون كرده بود و به جرأت ميتوان ادعا كرد كه كودتاي 28 مرداد 1332 در مقايسه با آن بازي كودكانهاي بيش نبود، در تاريخ 18 تير ماه 1359 خنثي شد. اما «سيا» و «اينتليجنس سرويس» از اين شكست درس نگرفتند و به تلاشهاي خود براي اجراي طرحهاي براندازي ديگر ادامه دادند. در فاصله شكست «كودتاي نوژه» تا «كودتاي قطبزاده ـ شريعتمداري» (فروردين 1361)، يعني در طول 5/1 سال، سه توطئه كودتائي ديگر نيز به سرنوشت «نوژه» دچار شد.
حجتالاسلام ريشهري، رئيس وقت دادگاه انقلاب ارتش، در گزارش مطبوعاتي خود گفت :
... اولين گروه براندازي «پارس» بود، كه مخفف «پاسداران رژيم سلطنتي» است. دومين گروه براندازي «نمارا» بود و سومين گروه «نيما» نام داشت و چهارمين گروه كه آقاي قطبزاده نام آن را «نجات انقلاب ايران» گذارده بود. ارتباط تمامي اين گروهها با واسطهيابي واسطه به سازمان جاسوسي «سيا» و شيطان بزرگ برميگردد. طبق مداركي كه در دست است، شخصي بنام آرمين با نام مستعار «آرش» ضمن تماس با خانوادة منحوس پهلوي در مصر و ژنرال علا در آن كشور گروه «پارس» را تشكيل ميدهد، كه اعضاي اين گروه حدود يكسال و نيم قبل دستگير شدند. از اعضاي اين باند، مهاجري با قطبزاده تماس داشته است. پس از دستگيري اين باند، متوجه توطئه باند و شبكه ديگري بنام «نمارا» شديم. عامل ارتباطي اين شبكه پزشكپور بود، كه در تماس مستقيم با اسرائيل بود و رهبر آن سرهنگ رضازاده بود. بعد از دستگيري اينها شبكه ديگري بنام «نيما» كشف شد، كه حدود يك ماه قبل برادران سپاه موفق به كشف اين شبكه و دستگيري اعضايش شدند، كه در اين رابطه حدود 25 نفر شناسائي و دستگير شدند. خط ارتباطي اين شبكه با سازمان «سيا»، «جبهه ملي» و دكتر منوچهر شايگان بوده است. جالب اين است كه اين افراد حتي كابينه خود را هم تشكيل داده بودند.» 7
اين طرحهاي ناموفق كودتائي براي «سيا» هزينههاي بسيار سنگيني دربرداشت. در پي چنين شكستهاي متوالي بود كه «بنياد هريتج» اعلام داشت :
«انقلاب ايران خود را مستحكم كرده و مخالفين خود را در هم كوبيده تا حدي كه يك انقلاب يا كودتا در آينده نزديك غيرممكن است.» 8
پي نوشت :
1ـ شهيد سرافراز محمد نوژه از خلبانان نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلا مي ايران بود كه در پي فرمان امام (ره) براي كمك به دكتر مصطفي چمران در سركوب تجزيه طلبان مسلح و در حالي كه روزه بود در 20/5/1358 به پرواز درآمد كه هواپيمايش در آسمان كردستان ايران ـ منطقه عمومي پاوه ـ توسط نيروهاي ضد انقلاب سقوط كرد و به شهادت رسيد. در پي اين واقعه و به پاس اولين شهيد نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران، پايگاه سوم شكاري همدان به پايگاه «شهيد نوژه» تغيير نام يافت.
2ـ كيهان هوائي، 25/4/1365.
3ـ كيهان هوايي.
4ـ همان.
5ـ سيد علي موسوي، كودتا و ضد كودتا، تهران دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1363، ص 189
6ـ غائله چهاردهم اسفند 1359، ظهور و سقوط ضد انقلاب، ص 188.
7ـ كيهان، 31/1/1361.
8ـ كيهان هوائي، 12/12/1366.