دین اسلام، پیوندهای خویشاوندی واستحکام روابط خانوادگی را خیلی زیاد مورد تأکید و توجه قرار داده و صله رحم و رسیدگی به بستگان را به عنوان یک ارزش الهی واجب کرده است تا آنجایی که خدای متعال آن را در ردیف پرستش خویش قرار داده، می فرماید: وَ اعبُدوا اللهَ وَ لاتُشرکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بالوالِدینِ احساناً و بِذِی القُربی) نساء/36) خدا را بپرستید و هیچ چیز را شریک او قرار ندهید و به پدر و مادر و خویشان نیکی کنید.
در جای دیگر می فرماید: و اتَّقوا اللهَ الَّذی تَسائَلونَ بِهِ و الاَرحامَ انَّ اللهَ کانَ عَلیکُمْ رَقیباً (نساء/1) بترسید از آن خدایی که به نام او از یکدیگر درخواست می کنید؛ و درباره ارحام کوتاهی نکنید، همانا خداوند مراقب شماست.
در روایات معصومین: نیز به این امر تاکید زیادی شده است. رسول گرامی اسلام می فرماید: به آنان که حاضرند و آنان که غایب اند و آنان که از صُلب های مردان و رحم های زنان تا روز قیامت به دنیا می آیند سفارش می کنم که صله رحم نمایند، گرچه مستلزم پیمودن یک سال راه باشد، زیرا صله رحم از (مسائل مهم) دین است.(1)
امیرمؤمنان حضرت علی نیز به فرزندش چنین سفارش می کند: اَکرم عَشیرتَکَ، فَاِنَّهم جَناحُکَ الّذی بهِ تَطیرُ، وَ اَصْلُکَ الّذی اِلیهِ تَصیرُ، وَ یَدُکَ الَّتی بِها تَصوُلُ.(2) خویشانت را گرامی بدار، زیرا آنان بال و پر تو هستند که با آنان پرواز می کنی و اصل و ریشه تو می باشند که به ایشان باز می گردی و دست (یاور) تو هستند که با آنها (به دشمن) حمله می کنی (و پیروز می شوی)
این همه تأکید و سفارش نسبت به صله رحم در قرآن و روایات، بیانگر ضرورت و نقش حیاتی آن است. در منابع فقهی ما نیز چنین آمده است: «صله رحم مطلقا واجب است هر چند که خویشاوندان انسان مرتد یا کافر باشند.» (3) به عبارت دیگر کفر و فسق سبب سقوط حق خویشاوندی نمی شود، بلکه صله رحم در این گونه موارد نیز امری پسندیده است و چه بسا موجب هدایت و نجات آنها از گمراهی شود. راوی می گوید: به امام صادق عرض کردم: «کسانی با من خویشاوندی دارند، اما با من هم عقیده نیستند، آیا برای آنان بر عهده ام حقی است؟ فرمود: بلی؛ حق خویشاوندی را چیزی قطع نمی کند و اگر با تو هم عقیده باشند، برای آنان دو حق است؛ یکی حق خویشاوندی و دیگری حق اسلام. (4)
نکته مهم: البته مخفی نماند صله رحم که شامل دید و بازدید و رفت و آمد می شود، از لحاظ آثار (آثار مثبت و آثار منفی) می تواند سه قسم داشته باشد.
1. صله رحم ممدوح: جایی که با صله رحم، انسان مترقی شود و از دین اسلام و حکام آن آشنایی بیشتر حاصل شود. در زندگی او قناعت حاکم شود. که در روایات به همین نوع صله رحم سفارش شده است.
2. صله رحم مباح: جایی که با صله رحم هیچ تغییری(نه خوب نه بد) در انسان ایجاد نشود.
3. صله رحم مذموم: جایی که با دید و بازدید و رفت و آمدها، خانواده ها از هم بپاشند و اهل خانه حریص بشوند و بگویند که فلانی در خانه اش این همه جنس های خوب و زیاد بود ولی ما هیچی نداریم این شد زندگی؟ یعنی قناعت از بین برود اخلاق اسلامی زیر سؤال برود این نوع صله رحم و دید و بازدید نه اینکه حسن و پسندیده نیست بلکه مذموم و چه بسا حرام می شود.
راه های صله رحم به خویشاوندان
در آیات و روایات معصومین راه ها و روش های مختلفی برای صله رحم و رسیدگی به خویشاوندان ذکر شده است، اما مهمترین آنها عبارتند از:1. صله رحم مالی
اگر در مواردی میان بستگان انسان افراد نیازمند وجود دارد، رسیدگی مالی به ایشان لازم است. این گونه مسائل ریشه در فطرت انسان دارد و اسلام نسبت به آن تأکید فراوانی دارد، تا آنجا که قرآن کمک به بستگان را جزء حقوق مالی محسوب می کند و آنجا که سخن از کمک اقوام به میان آمده، آن را به عنوان یک حق واجب ذکر کرده، می فرماید: و آتِ ذَالقربی حقَّهُ و المِسکینَ ) اسراء /26.( حقوق خویشاوندان و مسکین را ادا کن. امیرمؤمنان حضرت علی نیز می فرماید: فَمَنْ اَتاهُ اللهُ مالاً فَلْیَصِله بِه قَرابَتَهُ (5) کسی که از سوی خدا ثروتی به دست آورد، باید بستگان خویش را به وسیله آن دستگیری کند.
2. صله رحم جانی
می توان گفت که بزرگ ترین مرتبه صله رحم، رسیدگی جانی به خویشان است و آن در جایی است که جان یکی از بستگان در خطر باشد که در این صورت وی باید تا پای جان بایستد و از خویشاوندان خود ـ در چارچوب اسلام و معیارهای مکتبی ـ دفاع کند، تا ضرر را از او دفع نمایند. رسول خدا9فرمود: هر کس با جان و مالش، صله رحم کند، خدای متعال اجر صد شهید به او می دهد. (6)
3. صله رحم فکری
رسیدگی فکری در جایی است که یکی از بستگان انسان برای هدایت شدن نیاز به راهنمایی دارد. به عنوان مثال: یکی از اقوام انسان اهل نماز و روزه نیست، اگر نزد او رفتن و راهنمایی کردن، از فضیلت نماز و روزه سخن گفتن و ترساندن از پیامدهای ترک نماز و روزه در او مؤثر می شود، بر انسان لازم است که نزدش رفته و به او کمک فکری کند که امر به معروف و نهی از منکر است. به استفتایی در این زمینه توجه فرمایید: آیا انسان می تواند از نظر شرعی با خویشاوندانی که بی تقوا و بی نماز و ضد انقلابند از قبیل پدر، مادر، خواهر و غیره قطع رحم نماید؟ جواب: قطع رحم جایز نیست، ولی باید آنها را با مراعات موازین امر به معروف و نهی از منکر کند» (7)
4. صله رحم عاطفی
ممکن است برخی تصورکنند که اصرار و تاکید اسلام درباره صله رحم برای افرادی است که تمکّن مالی دارند و اشخاصی که از نظر مالی در تنگنا هستند و توان رسیدگی به دیگران را ندارند، برایشان لازم نیست. این تصور نادرستی است، زیرا هدف از صله رحم برقرار کردن ارتباط و پیوند عاطفی با خویشاوندان است و این ارتباط از راه های گوناگونی امکان پذیر است. گاهی رفتن به منازل خویشان، سلام و احوالپرسی، تلفن زدن و نامه نوشتن، محبت ایجاد می کند و سبب دلجویی از خویشان می شود. به فرموده امیر مؤمنان: «صِلُوا اَرْحامَکُم وَ لَو بِالتَّسلیمِ.» (8) با بستگان خود صله رحم کنید، گرچه با سلام کردن (به آنان) باشد. امام صادق نیز می فرماید: پیوند میان برادران آن گاه که پیش هم هستند، دیدار همدیگر است و در مسافرت نامه نوشتن به یکدیگر. (9)
گاهی نیز شرکت در غم و شادی خویشان از موارد صله رحم است؛ شرکت در مراسم تشییع جنازه و مجالس ترحیم و دلجویی از بازماندگان آنان، و نیز شرکت در مجالس جشن و سرور آنان، رسیدگی عاطفی محسوب می شود که در تقویت و تحکیم رابطه خویشاوندی نقش مؤثری دارد.
5. صله رحم با عدم آزاری
یکی از بهترین روش های صله رحم با خویشاوندان، ترک اذیت و آزار آنان است. بدین معنا پرهیز از غیبت، تهمت، زخم زبان و شماتت آنان، دخالت نکردن در زندگی آنها به عناوین مختلف، عیبجویی نکردن از آنان و... از بهترین موارد صله رحم است. اگر کسی نمی تواند به بستگان خود کمک مالی کند، لااقل باید زمینه اذیّت و آزار آنان را فراهم نکند. امام صادق در این باره می فرماید: بهترین چیزی که به آن صله رحم می شود، خودداری کردن از اذیت و آزار آنان است. (10)
منابع
(1) مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 74، ص 105.
(2) نهجالبلاغه، نامه 31، ص 939.
(3) استفتائات از محضر امام خمینی، ج 1، ص 487.
(4) مجلسی، محمد باقر، همان، ص 131.
(5) نهجالبلاغه، خطبه 142.
(6) حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 6، ص 286.
(7) ر.ک: استفتائات، ج 1، ص 488.
(8) کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج 2، ص 155.
(9) همان، ص 670.
(10) همان، ص 151.