از « فروغ جاويدان » تا « مرصاد » (2)
در روز يكشنبه قرار شد كلية قسمتها حداكثر تا ساعت 14 همة كارها را انجام داده و استراحت كنند، كه غالب آنها موفق نشدند و بعضاً تا نيمه شب كار آمادهسازي ادامه داشت. تانكها نيز از چندين روز قبل تحويل تيپها شده بود. مادرها قرار شد در روز يكشنبه فرزندانشان را ببينند و خداحافظي كنند. طي همين 2 روز افراد پايگاه بديع به مرور آزاد شده و به قرارگاه اشرف رفته و در سازمان تيپها قرار گرفتند. همچنين در روز يكشنبه كلية تيپها در قرارگاه اشرف مانور داشتند. در اين مانور آرايش ستون تمرين داده شد و بعد از ظهر همين روز بعضي از تيپها كه توانسته بودند نشست توجيهي را در روز شنبه بگذرانند در جلسة توجيهي شركت كردند. در اين نشستها به افراد گفته شد روي جاده حركت كنند و سرعت 70 كيلومتر در ساعت در پيشروي الزامي است و از هر طرف كه به شما شليك شد به همان سمت شليك كنيد. در همين نشستها برگههايي جهت پركردن به افراد داده شد كه برگ شناسايي محسوب ميشد.
همة ماشينها شمارهگذاري شده و تيپها كدبندي و نامگذاري شده و به همه ابلاغ شده بود كه مدارك عراقي را بگذارند و مقداري پول ايراني بين افراد تقسيم شده بود و با برنامه و امكانات و سازماندهي، در انتظار دوشنبه و شروع عمليات بودند.
تحليل سازمان كه موجب تصميمگيري در آن مقطع بود به شرح زير است:
1ـ با پذيرش قطعنامة 598 چشمانداز آيندة نظامي سازمان در جدار مرز مبهم خواهد بود و رجوي در پيشبرد خط فعلي با مشكل روبهرو خواهد شد. (بنبست در عمليات نظامي)
2ـ ظاهراً عراق به سازمان فشار ميآورده و از قول افراد ردهبالاي سازمان نقل ميشده
كه: «صاحبخانه (عراق) به ما فشار ميآورد» يا به عبارت ديگر «صاحبخانه ما را جواب كرده است.»
3ـ براساس تحليل سازمان، جمهوري اسلامي از دو عامل ثبات و پايداري، يعني «جنگ» و «اختناق داخلي» برخوردار است،كه با پذيرش قطعنامة 598 خودبهخود عامل جنگ را از دست داده و صرفاً اختناق باقي مانده است. در پي اين برداشت، سازمان به اين استدلال رسيده بود كه : «اولاً جمهوري اسلامي از حيث نظامي در حداقل توان خويش و از حيث روحيه و توان عملياتي و تدافعي بسيار ضعيف است، ثانياً از حيث كمكهاي مردم حداكثر نارضايتي وجود دارد و نظام در مقابل سؤال مردم بيپاسخ مانده است. 29
نيروهاي متشكلة حاضر در عمليات «فروغ» به سه گروه عمده در سازمان تقسيم ميشوند.
1 ـ نيروهايي كه از قبل در مجموعة ارتش آزاديبخش متشكل بودند و در عملياتهاي مختلف شركت داشتند و تجربيات خوبي از آن عملياتها كسب كرده بودند. اينها از توانايي خوبي برخوردار بوده، آموزش ديده، و از تابعيت تشكيلاتي و توانايي برخوردار بودند، تا آخرين لحظه ميجنگيدند و هنگامي كه مهماتشان تمام ميشد با نارنجك خودكشي ميكردند و حاضر به تسليم نبودند.
2ـ نيروهايي كه بنا به ضرورت طي يك فراخوان عمومي از اعضا و هواداران سازمان در كشورهاي مختلف، به خصوص اروپا بسيج شده و به عراق روانه شده بودند. اين دسته از نيروها با توجه به مدت محدود آموزش نظامي از كيفيت پاييني در عمليات برخوردار بودند. اين تيپها روحية جنگي نداشتند، آموزش ديده نبودند و حتي لوازم آرايش خود را نيز به همراه آورده بودهاند و با اقوامشان در ايران قرار ملاقات گذاشته بودند. تعدادي نيز مدارك تحصيلي خود را آورده بودند تا پس از فتح ايران، سهمي در قدت بگيرند! به عبارت ديگر اين گروه جهت سياهي لشگر فراخواني شده بودند.
3ـ اسرايي كه در عملياتهاي قبلي به اسارات سازمان درآمده بودند و با اقدامات توجيهي سازمان به آن جذب شده بودند و پس از آموزشهاي لازم در تيپها سازماندهي شده بودند. اين عده حدود 800 نفر برآورد شدهاند كه با وعدة آزادي آمده بودند و انگيزة بسيار پاييني داشتند و توانايي نظامي مطلوبي نيز نداشتند و طبعاً در عمليات تلفات زيادي داشتند. البته عدة كثيري از آنان از ابتداي درگيريهاي اسلامآباد فرار كرده و از كوهستانهاي مجاور خود را به استانهاي ديگر رسانده بودند. 30
قابل توجه است كه عمدتاً فرماندهان سازمان در عمليات «فروغ» از ردههاي بالاي تشكيلاتي بودهاند كه نظامي نبودهاند و بعضاً اصول اولية فرماندهي يك عمليات نظامي را نميدانستند. كلية نيروهاي سازمان، اعم از كادر و عضو و هوادار، به استثناي تعدادي كه هدايت و پشتيباني را به عهده داشتند، كه در اين عمليات شركت كردند، مجموعاً در حدود 4500 تا 5000 نفر برآورد شدهاند، كه در حدود 25 درصد از آنان را زنان و دختران تشكيل ميدادند. 31
ستاد كل، تحت فرماندهي مسعود و مريم رجوي و مركب از 4 نفر ستادي و 5 نفر فرمانده محور به شرح زير بود: 32
الف ـ ستادها
2ـ ستاد سياسي، به فرماندهي محمد سيد المحدثين
3ـ دفتر فرماندهي: به مسئوليت شهرزاد حاجسيد جوادي
4ـ تداركات كلي، به مسئوليت ثريا شهري
ب ـ محورها
2ـ محور باختران، به فرماندهي ابراهيم ذاكري
3ـ محور همدان، به فرماندهي محمود مهدوي
4ـ محور قزوين، به فرماندهي مهدي افتخاري
5ـ محور تهران، به فرماندهي محمود عطايي و به معاونت مهدي ابريشمچي
ستاد نظامي تحت فرماندهي مستقيم رجوي، مركب از 7 فرماندة ستاد نظامي و 25 فرماندة تيپ رزمي به شرح زير بوده است:
1ـ اردوگاه اسرا، به مسئوليت صادق سادات دربندي
2ـ هوانيروز، به مسئوليت حسن نظام الملكي
3ـ ترابري، به مسئوليت محمد قجرعضدانلو
4ـ دفتر ستاد نظامي، به مسئوليت سهيلا صادق
5ـ تسليحات، به مسئوليت يوسف
6ـ امداد، به مسئوليت افسانة زهير
7ـ مخابرات، به مسئوليت حشمت
به اضافة 25 فرماندة تيپ، كه علاوه بر آنان، 4 نفر در ردة فرماندة تيپ در محور تهران سازماندهي شده بودند.
هر تيپ شامل 160 تا 180 نيرو مركب از دو گردان پياده، يك گردان تانك، يك گردان ادوات، يك گردان اركان، يك گروهان پشتيباني رزمي و يك دفتر بوده است. هر گردان پياده شامل 5 نفر كه در 5 دستة 10 نفره سازماندهي شده بودند، ميشد. 33
تجهيزات هر تيپ عبارت بود از 4 تانك، 6 دستگاه هينو حامل تيربار سبك، 4 دستگاه جيب حامل تيربار، 2 دستگاه جيپ دوشكا، 2 دستگاه جيپ حامل توپ 106، 2 دستگاه جيپ حامل تيربار دولول، يك دستگاه ايفا حامل ضد هوايي چهارلول، يك دستگاه ماشين دو پداله و يك دستگاه وانت دوكابينه حامل تيربار با يك دستگاه جيپ، 2 دستگاه لندكروز، يك دستگاه وانت دو كابينه براي فرماندهي، 4 دستگاه ايفا حامل نيرو، يك دستگاه كاميون، 2 تانكر سوخت و يك دستگاه آمبولانس، ضمناً در هر تيپ دو گروه فيلمبرداري جهت ثبت كلية وقايع سازماندهي شده بود. 34
پس از فراهم آمدن مقدمات،ستون ارتش آزاديبخش متشكل از 25 تيپ رزمي، رأس ساعت 6 صبح روز دوشنبه 3/5/67 پس از اجراي مراسم صبحگاهي از قرارگاه خود در عمق خاك عراق به حركت درآمده و پس از طي مسير تعيين شده در ساعت 4 بعد از ظهر از مرز خسروي عبور كرده و به طبق پيشبيني، ستون 5 بعد از ظهر از قصر شيرين و 6 بعد از ظهر از سر پل ذهاب عبور كردند. از اين پس وظيفة فرماندهي محورها و تيپهاي تحت امر به قرار زير آغاز شد:
1ـمحور اول به فرماندهي مهدي براعي، 3 تيپ تحت امر، وظيفة تصرف شهرهاي كرند (تا ساعت 8 شب) و اسلامآباد ( تا ساعت 10 شب) را به عهده داشته است.
2ـ محور دوم به فرماندهي ابراهيم ذاكري با 5 تيپ تحت امر، وظيفة تصرف كرمانشاه را تا ساعت 12 شب به عهده داشته است. در كرمانشاه قرار بود مراكز مهمي چون صدا و سيما، هوانيروز، مراكز قرارگاههاي سپاه و ... به تصرف درآيد و تعدادي از تيپها مستقر و بقيه جهت كمك،محورهاي بعدي را همراهي كنند. به منظور پاكسازي كرمانشاه يك ساعت توقف تا ساعت 1 بامداد در نظر گرفته شد.
3ـ محور سوم به فرماندهي محمود مهدوي با 2 تيپ تحت امر، وظيفة تصرف همدان را تا ساعت 30/7 صبح روز سهشنبه 4/5/67 به عهده داشته است. تصرف پايگاه هوايي نوژه نيز به عهدة اين محور بوده است. يكي از تيپها در همدان مستقرو تيپ دوم ستون را همراهي ميكرده است. تصرف همدان و پايگاه نوژه تا 30/9 صبح به طول ميانجاميده است.
4ـ محور چهارم به فرماندهي مهدي افتخاري با 2 تيپ تحت امر، وظيفة تسخير و پاكسازي قزوين را به عهده داشته است. يك تيپ جهت نگهداري در قزوين مستقر و تيپ ديگر ستون را همراه ميكرده است.
5 ـ محور پنجم به فرماندهي محمود عطايي، كه رياست ستاد فرماندهي كل را نيز بر عهده داشت، و با معاونت مهدي ابريشمچي با 13 تيپ تحت امر، مسئوليت اجراي مرحلة نهايي عمليات يعني تصرف تهران را داشته است. مراكز حساس تهران از قبل شناسايي و بين يگانهاي رزمي تقسيم مسئوليت شده بود. زمان پيشبيني شده براي عمليات در تهران 4 بعداز ظهر روز سهشنبه 4/5/67 در نظر گرفته شده بود. نيروهاي اين محور از جمله زبدهترين نيروهاي سازمان بودند. 35
سازمان در مورخ 3/5/67 ساعت 3 بعداز ظهر عمليات خود را موسوم به «فروغ جاويدان» آغاز كرد. در لحظة حركت تيپها رهبري سازمان براي بدرقه در محل حاضر شده و اظهارات مختصري براي نيروها ايراد كرد.
عراق پيشاپيش حملات گستردهاي را در جبهة غرب و جنوب آغاز كرده بود و يك عمليات هوايي براي ايجاد جوّ رعب و وحشت عليه مردم غرب كشور انجام داد. تقريباً همزمان با شروع علميات «فروغ جاويدان» ارتش عراق با حجم وسيعي اقدام به حملة گستردهاي در منطقة جنوب، با تظاهر به قصد تصرف خرمشهر انجام داد، كه هدف آن در حقيقت زمينگير كردن قويترين لشگرها و تيپهاي رزمي جمهوري اسلامي بود. براي تكميل شدن رفع موانع، نيروي هوايي عراق روزهاي قبل از آغاز عمليات سازمان، به دفعات مناطق تجمع نيرو در اطراف كردند و اسلامآباد را نيز بمباران كرد. 36
نيروهاي سازمان پس از شروع عمليات در ساعت 4 بعدازظهر از مرزهاي بينالمللي عبور كرده وارد خاك جمهوري اسلامي شدند. از آنجا كه رژيم عراق تجاوز خود را تا شهرهاي قصر شيرين و سرپلذهاب گسترش داده بود، نيروهاي سازمان بدون درگيري و عبور از خط وارد شهرهاي قصر شيرين و سرپل ذهاب شده و پس از عبور از كرند به سمت اسلامآباد پيشروي كردند و حدود ساعت 30/9 شب به اسلام آباد رسيدند و شهر را تصرف كردند.
در اين شرايط عراق با توپ گردنة پاطاق را ميزد. از طرفي هواپيماهاي عراقي منطقة شمال گردنه موسوم به «ريجاب» و چند روستاي پرجمعيت آن حوالي را بمباران شيميايي نمود، كه عدة زيادي كشته و مصدوم بر جاي گذاشت. هواپيماهاي عراق اقدام به پخش حجم زيادي اعلاميه بر فراز شهرهاي مرزي، از جمله كرند غرب نمودند مبني بر اينكه عراق در حال انجام عمليات گسترده است و از نيروهاي نظامي خواسته شده بود كه با در دست داشتن آن اطلاعيه خود را تسليم نمايند و نيز از مردم منطقه تقاضاي ترك منطقه شده بود. در واقع سازمان تا بالاي گردنة پاطاق هيچ نيروي بازدارندهاي جلو روي خود نداشت و تا زماني كه بلندگوي سازمان در اسلامآباد غرب اعلام ننمود كسي باور نميكرد كه سازمان دست به چنين عملياتي زده است و همه گمان ميكردند نيروهاي عراق عاملان اين عملياتاند. 37
منافقين در قالب تيپهاي 200 نفره، با تانكهاي برزيلي بسيار پيشرفته با 80 آمبولانس و صدها خودروي سبك، دو كاميون اسلحه، آزمايشگاه و بيمارستانهاي صحرايي و بسيار مجهز وارد ايران شده بودند. آنان در سر راه خود بسياري از مردم بيدفاع را به شهادت رساندند. در شهر اسلامآباد اوج اين فجايع رخ داد. منافقين در بيمارستان اسلامآباد تمام نيروهاي پاسدار و بسيجي كه در بيمارستان بستري بودند را سربريدند و 13 نفر از بچههاي جهاد سازندگي را هم تيرباران و اعدام كردند. منافقين بعد از اسلامآباد راهي كرمانشاه شده بودند كه در 30 كيلومتري كرمانشاه در گردنه چارزبر كه بعدها به تنگه مرصاد معروف شد با مقاومت رزمندگان مواجه شده و متوقف شدند. شهيد صياد شيرازي آن موقع فرماندهي هوانيروز را به عهده گرفت و با بمباران ماشينهاي آنها، موقتاً آنها را متوقف كرد و ستونهاي آنها را به آتش كشيد. در درگيري تنگه مرصاد منافقين با دادن 1500 كشته زمينگير شدند و از همانجا تصميم به فرار گرفتند. مشكلي كه رزمندگان با آن مواجه بودند تعقيب منافقين بود. آنان با قراردادن نيروهاي انتحاري در گردنههاي مختلف، مقاومت جدي از خود نشان ميدادند تا ساير نيروها موفق به فرار به خاك عراق شوند. اين جنگ و گريز تا پل ماهي در نزديكي سرپل ذهاب ادامه يافت ولي منافقين با انفجار پل ماهي مانع ا دامه تعقيبشان شدند.
هواپيماهاي عراقي هم در اين موقع عملاً وارد كار شدند و با بمباران وسيع رزمندگان، تعداد زيادي از نيروهاي ما را به شهادت رساندند. 38
در ساعت 30/11 شب يكي از تيپهاي باختران راه را اشتباه رفته همين امر باعث شده بود كه ترافيك سنگين در شهر [اسلامآباد] و در خارج شهر به وجود بيايد. همچنين به علت فرار وسيع مردم از شهر ستون سازمان كاملاً متوقف شد. 39
پس از خروج ستون نيروهاي سازمان از اسلامآباد پس از يكي دو درگيري كوچك، در ساعت 2 نيمه شب 4/5/67 در منطقةحسنآباد، يكي از تيپهاي سازمان گرفتار درگيري سنگيني شد و با اينكه اولين تيپ گردنة حسنآباد را پشت سر ميگذارد اما بعد از آن درگير نبرد سنگيني در منطقه ميشود. 40
پس از كمكرساني گردانهاي متعدد از تيپهاي مختلف به نيروهاي درگير، در نزديكيهاي صبح مجدداً ستون سازمان به حركت درآمد اما باز در گردنة چهار زبر، درگير شد و دنبالة ستون متوقف گرديد. بر اثر نبرد سنگين در چهارزبر مرتباً تعداد زخميها زياد شد و تعداد لاشههاي كاميونها و كشتهها و ... افزايش پيدا كرد و تعدادي از فرماندهان گردان درگير هم كشته شدند. در اين وقت حملة ديگري از سوي سه راهي ملاوي به نيروهاي سازمان صورت گرفت. در اين ميان اسراي حاضر در عمليات غالباً فرار كردند و بينظمي شديدي بر نيروهاي سازمان حاكم شد.
بلافاصله پس از آزادسازي شهر اسلامآباد، يگانهاي سپاه پيشروي را به سوي كرند آغاز كردند. قبل از رسيدن نيروهاي خودي به اين شهر در ساعت سه نيمه شب، 3 فروند، هليكوپتر ترابري در كرند به زمين نشستند و تعدادي از كادرهاي منافقين ورهبري سازمان [برابر اطلاعات موجود رجوي و همسرش طي مدت اشغال، در شهر كرند به سر ميبردند.] را از شهر خارج كردند. 41
از ساعت 7 حملات هواپيماها و سپس حملات هوانيروز باختران بر روي ستون سازمان شروع شد. همين امر موجب شد كه نفرات، كه پيش از آن در ماشينهاي خودشان بودند، از ماشينها خارج شده و در اطراف جاده لاي شيارها و پناهگاههاي طبيعي، كنار جاده، و زير پل ها سنگر بگيرند و ستون كاملاً متوقف شود.در ضمن همزمان، در اطراف كارخانة قند درگيري سنگيني درگرفت. در هر سه جبهة درگيري، نيروهاي جمهوري اسلامي برفراز ارتفاعات، بر نيروهاي سازمان اشراف كامل داشتند و ضمناً با حملات هوايي نيروهاي سازمان را به شدت سركوب كردند. در اين ميان تعدادي از نيروهاي ارتش آزاديبخش ناگزير از فرار و عقبنشيني شدند. اين در حالي بود كه تعدادي از بيسيمهاي آنها از كار افتاده بود و آمبولانسها مرتباً زخميهاي سازمان را به عقب بر ميگرداندند. 42
ظهر روز سهشنبه 4/5/67، توسط نيروهاي جمهوري اسلامي، از دو جبهه، از طرف پادگان اللهاكبر، به قصد قطع ارتباط ميان نيروهاي ارتش آزاديبخش در اسلامآباد و كرند، باز شد كه حملات و سركوبي نيروهاي سازمان تا نيمههاي شب ادامه داشت. 43
صبح روز چهارشنبه 5/5/67 نيروهاي جمهوري اسلامي از دو جبهه،از طرف پادگان اللهاكبر و از منطقة جنوب اسلامآباد،به سمت اسلامآباد هجوم آوردند و مناطق غربي و جنوبي شهر را كلاً زير فشار قرار دادند، به طوري كه حتي در جنوب شهر پيشروي داشتند. در ساعت آغازين روز چهارشنبه نيروهاي «ارتش آزاديبخش» با اميدواري به پيشروي به سمت باختران، براي گرفتن تنگة چهارزبر به آن منطقه هجوم آوردند كه تلاششان ناكام ماند.
جريان حمله به اين ترتيب بود كه افراد سازمان تا صبح چهارشنبه در لابهلاي شيارهاي كوهستان به طور مستتر استراحت ميكردند، تا اينكه در اولين ساعت بامداد هليكوپترهاي عراقي جهت باز كردن تنگه به كمك ارتش آزاديبخش آمدند و با آمدن آنها دستور تهاجم و حركت به نيروهاي سازمان داده شد. درگيري شديدي براي گرفتن تنگه آغاز شد و با شكست اولين تهاجمات ارتش آزاديبخش، فرار نيروهاي سازمان شروع شد. نيروهاي جديد با اين تصور كه راه باز شده است به سمت جلو در حركت بودند و در همين حال با نيروهايي رو به رو ميشدند كه در حال فرار بودند و علت عقبنشيني را هم توضيح نميدادند. نيروهاي تازه وارد نيز با رفتن به صحنة درگيري و حركت به سمت عقب متوقف شدند. 44
حملات هوايي مكرر و هجوم هليكوپتر و كاتيوشا به منطقه، از سوي جمهوري اسلامي، امكان سازماندهي را از آنان گرفت و نيروهاي سازمان به تعجيل در ماشينهاي انباشته از نفرات، در حالي كه بعضي افراد به جاهاي مختلف ماشين آويزان بودند عقبنشيني ميكردند. 45
غروب روز چهارشنبه درگيري تنگة چهارزبر با عقبنشيني نيروهاي ارتش آزاديبخش به پايان رسيد و از شب پنجشنبه عقبنشيني كامل آغاز شد. چهارشنبه شب در ساعت 7 بعداز ظهر شدت حملات ارتش جمهوري اسلامي حتي فرصت عقبنشيني را هم از نيروهاي سازمان گرفته بود. از صبح روز پنجشنبه 6/5/67 نيروهاي در حال فرار آنها،در حوالي اسلامآباد مورد چند حمله مختصر قرار گرفتند. مجروحين يا خود را ميكشتند يا اميدوار بازگشت نيروهاي تازهنفس ميماندند. تعداد زيادي از افراد نيز در كوه و دشت و روستاهاي اطراف پراكنده شدند و آخرين خودروهاي سازمان با حداكثر ظرفيت و در حالي كه افرادي به اطراف آن آويزان بودند به داخل خاك عراق بازگشتند.46
يكي از فرماندهان سپاه پاسداران در تشريح عمليات ميگويد:
11 روز قبل از حمله منافقين به داخل كشور، باخبر شديم كه تغييرات جديدي در آرايش ناوگانهاي مستقر در خليج فارس و درياي عمان به وجود آمده است. به طور مثال ناو هواپيمابر وينسنس به طرف دهانة تنگه هرمز آمده بود و ناوهاي انگليسي حركات مشكوكي را انجام ميدادند. در همين موقع 53 نفر از نمايندگان كنگرة آمريكا ( به نقل از راديو منافق) طي نامهاي از وزارت امور خارجه خواسته بودند كه دولت ريگان در جهت تقويت سازمان منافقين به عنوان آلترناتيو آينده حكومت ايران برنامهريزي بكند. دو روز بعد از اين قضايا يعني 9 روز قبل از حمله آنها و درست بعد از قبول قطعنامه 598 از طرف ايران اسلامي، عراق در دو جبهة غرب و جنوب دست به تحريكات وسيعي زد. در جنوب خود را تا جادة خرمشهر ـ اهواز رساند و به طرف جادة اهواز حركت كرد و قصد داشت خرمشهر را دور بزند و در غرب از محور ازگله ـ قصر شيرين ـ سرپلذهاب ـ گيلانغرب ـ سومار ـ نفت شهر و ميمك به عمق 30 كيلومتر به داخل كشور تعرض كرد. به لطف خداوند، در جنوب بچهها با آمادگي كه داشتند و همچنين با حضور وسيع و به موقع مردم ضربه مهلكي را به دشمن وارد آوردند و او را تا مرزهاي بينالمللي عقب راندند. اما در غرب دشمن تجاوزش را گسترش ميداد. در اين مدت سعي كرد كه از محور سومار خودش را به سه راهي استراتژيك اسلام آباد ـ ايلام ـ ايوان غرب و همچنين در منطقه گيلانغرب هم ميخواست خودش را به سه راهي ديگري برساند. اما خوشبختانه همان طور كه از راديو شنيديد مردم ايوان دلاورانه مقاومت كرده و تعدادي از تانكهايشان را منهدم كردند و سه دستگاه از آنها را هم به غنيمت گرفتند و تعدادي هم اسير گرفتند. و دشمن بعثي ناچار شد كه 11 كيلومتر از آن سه ر اهي مهم عقبنشيني كند. رزمندگان يكي از تيپها نيز 11 تانك دشمن را منهدم كردند و دشمن به ناچار عقبنشيني كرد. قرار بود وقتي منافقين به تهران رسيدند، با پخش يك اعلاميه شديداللحن از كشورهاي ديگر درخواست حمايت كنند و آنها نيز منافقين را حمايت نمايند. 47
عمليات فروغ جاويدان پيامدهاي زيادي عمدتاً به زيان سازمان داشته است كه، به طور گذرا به آنها اشاره ميكنيم.
يكي از پيامدهاي اين عمليات، زير سؤال رفتن خط استراتژي سازمان، به تبع آن زير سئوال رفتن رهبري بود. سازمان استراتژي و برنامههاي مختلفي را از ابتداي تأسيس و خصوصاً پس از پيروزي انقلاب مورد آزمايش قرار داده بود كه با ورود به فاز جديد و تشكيل ارتش آزاديبخش، همة آنها را به نوعي مردود و بيجواب قلمداد كرده بود و تنها راه مبارزه و براندازي نظام را نبرد مسلحانه و جنگ نوين ارتش آزاديبخش دانسته بود. با مطرح كردن اين مسئله كه «صلح طناب دار رژيم است» و «هيچگاه رژيم صلح نميكند»، اقدام به عملياتهاي جدار مرز و نهايتاً چلچراغ و فروغ نمود و چون در عمليات فروغ جاويدان با شكست مواجه شد و صلح و آتشبس نيز ميان ايران و عراق برقرار شد، لذا براي جبران اين مسئله، رجوي علت شكست و ناگامي را در خود پرسنل سازمان و بيايماني و ضعف آنها عنوان كرده و گفت: «اگر ايراد و مشكلي هست در خود شماست؛ خط مشي ما مشكلي نداشته است.» اين خط در وادار كردن نيروها به اعتراف به خست و كمكاري و بيايماني و عدم باور به توانايي هاي خويش كه در جلسات عمومي انجام شد، نمود پيدا كرد. به رغم اين كار، شكسته شدن رجوي در ذهن تعداد زيادي از نيروها باعث ريزش نيرو گرديده، تعداد كثيري از اعضا و هواداران سازمان جدا شدند.
شكست در استراتژي و شعار محوري و همچنين تحولات منطقهاي همچون جنگ عراق عليه كويت و لشگركشي نيروهاي چند مليتي بر عليه عراق و به تبع آن نزديكي هر چه بيشتر عراق به ايران و سعي جدّي عراق بر حلّ ريشهاي مشكلات و معضلات موجودبر سر راه تعميق روابط دو كشور، همة اين مسائل موجب ريزش شديد نيرو گرديد. بنا به گزارشات موثق حدود 2000 نفر نيروي بريده از سازمان در اروپا حضور دارند كه از عمليات فروغ به بعد شروع به انفصال نمودهاند.
ديگر پيامد عمليات، محكوميت سازمان و عمليات فروغ از جانب گروههاي اپوزيسيون بوده است. عمدة گروههاي مخالف جمهوري اسلامي، نظير حزب دمكرات كردستان، چپيها، و سلطنتطلبان، عمليات فروغ را نتيجه توهمات و خيالپردازيهاي رجوي دانسته و حتي بعضي سازمان را عامل ايجاد وحدت در جمهوري اسلامي عنوان كردهاند. پيامد ديگرعمليات فروغ جاويدان تلفات آن عمليات است. سازمان 1304 نفر كشته را خود رسماً تأييد و با عكس و زندگينامه منتشر كرده است. تعداد مجروحين نيز بالغ بر 1500 نفر برآورد شده كه 700 نفر آنان معالجة سرپايي و سطحي داشتهاند و 800 نفر بستري و بعضاً جان سپردهاند. براساس اعترافات دستگيرشدگان و عكسهايي كه از بعضي از اجساد شناسايي شده تهيه گرديده است از مجموع 51 نفر هيئت اجرايي سازمان (مركزيت) حداقل 33 نفر از آنها در صحنة عمليات حضور داشتهاند كه 16 نفر آنان كشته شدهاند. لذا حجم ضربه به بدنة سازمان 50 تا 60 درصد بوده و به كادر مركزي سازمان حدود 30 درصد ضربه وارد شده است كه اين تعداد علاوه برتعداد مجروحين و از كارافتادگاني است كه به عقب انتقال داده شدهاند. رضا پورآگل، مهدي افتخاري و مهدي كتيرايي از جمله كشتهشدگان مركزيت در اين عمليات ميباشند.
تجهيزات منهدم شدة سازمان در مجموع نبردهاي عمليات فروغ جاويدان 612 خودرو از انواع مختلف، 72 تانك و زرهپوش، 21 توپ 122 ميليمتري و 51 تفنگ 106 ميليمتري كه عمدتاً بدون خودرو حمل كننده بودند برآورد گرديده است. آمار غنايم نيز حدود 500 دستگاه انواع خودرو مقادير زيادي تجهيزات انفرادي و جمعي بوده است. تنها پيامد مثبت اين عمليات براي سازمان از بُعد تبليغاتي بوده است. يكي از محورهاي اساسي در مانور تبليغاتي و ژست تشكيلاتي آنان پيشروي نيروهاي سازمان تا حوالي كرمانشاه است و هميشه روي اين مطلب مانور تبليغاتي ميدادهاند.
از زمان عمليات فروغ تاكتيكهاي سازمان تغييرات فاحش داشته است اما استراتژي سازمان كاملاً حفظ شده است. سازمان معتقد است كه درعمليات فروغ چون سازمان فقط به ارتش متكي بوده است عمليات به شكست منجر شده است. در توجيه شكست عمليات، رجوي گفت: «تمامي اتكاء ما به ارتش و ايدئولوژيمان بود و روي عنصر سياسي كار جدي صورت ندادهايم» و آن را با قيام كربلا قياس نمود كه امام حسين (ع) نيز تمامي اتكاء را بر دو عنصر شمشير و ايدئولوژي خود نهاد و از معادلههاي سياسي چشمپوشي كرد!! و همين باعث شكست گرديد! از آن پس و با همين توجيه و در پي بنبست نظامي تحميل شده، خط كار سياسي در اولويت قرار گرفت ولي هيچگاه دنبالهروي از مشي مسلحانه به عنوان تنها راه مقابله با جمهوري اسلامي ايران، به كناري گذاشته نشد. 48
پایان.
پی نوشت ها :
29. همان: صص 37ـ 38 متخذ از بولتن «مرصاد» متعلق به حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران، قرارگاه غرب ـ 1367.
30. همان: ص 41، متخذ از اسناد بازجوييهاي به دستآمده از اسرا.
31. همان: صص 41ـ 42؛ آمار منتشره از سوي قرارگاه غرب سپاه پاسداران ـ 1367.
32. همان: ص 42؛ متخذ از اسناد مذكور در پينوشت 47.
33. همان: ص 43.
34. همان: صص 43ـ 44.
35. همان: صص 45ـ 46.
36. همان: صص 39ـ 40، متن بازجويي از اسراي عمليات مرصاد ـ 1367.
37. همان: صص 47ـ 48 از متن مصاحبه با يكي از كارشناسان اطلاعاتي ـ عملياتي منطقه غرب كشور، در سال 1376.
38. روزنامه همشهري، تاريخ 4/5/84، به نقل از سردار رضوان مدني.
39. فروغ بيدروغ ...: ص 16.
40. همان: صص 16ـ 17.
41. پايان جنگ...، ج 5: ص 190.
42. همان: ص 17.
43. همان: ص 18.
44. همان: ص 19.
45. همان: ص 20.
46. همان: ص 21
47. مجله پيام انقلاب، شماره 220: صص 18 الي 21، شهريور 1367، به نقل از سردار شعباني، از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي.
48. نشست عاشورا: پس از مدتي كه از عمليات فروغ گذشت، رجوي در نشست عاشورا زمينه لازم را براي انتقال بخشي از سازمان به اروپا و شروع به كار سياسي را فراهم نمود. در مرتبه قبل كه رجوي همراه با كليه عناصر سازماني از فرانسه به عراق منتقل شدند، مهدي ابريشمچي عنوان داشته بود كه منبعد هر كه در اروپا بماند خواهد سوخت و ماندن هيچ نيرويي نه مشروعيت دارد و نه كاري از پيش خواهد برد و اساساً خط قرمز ما روي همين ماندن يا نماندن تعيين شده است.
رجوي در نشست موسوم به عاشورا، با يك مقدمه طولاني از قيام كربلا، نتيجه گرفت كه شكست نظامي امام حسين (ع) نه به خاطر بحث نيرويي او بود (72 نفر در مقابل 3000 نفر) بلكه اين شكست بدان معطوف ميگردد كه امام حسين (ع) تمامي انرژي خود را روي شمشير و ايدئولوژي خود گذاشت و از نقش عناصر خارجي غافل گرديد. ما كه او را رهبر عقيدتي خودمان ميدانيم و معتقديم كه بايد از قيام كربلا درس بگيريم، ضمن اعتقاد كامل به شمشير و ايدئولوژي مجاهدين بايد از تجربه مولايمان بهره برده و در پي كسب مشروعيت آلترناتيوي خود در عرصه بينالمللي باشيم... منبعد مجاهدين و ارتش آزاديبخش در عراق تحت مسئوليت مسعود رجوي به راهبردي كردن استراتژي جرقه و جنگ مشغول شدند و با مطرح كردن مريم رجوي به عنوان رئيس جمهور برگزيده و انتقال او و بسياري از نيروهاي قديمي به فرانسه و فعال كردن شوراي ملي مقاومت، عملاً مبحث حمايتهاي سياسي؛ جذب نيرو و مالي سازمان را در اروپا و آمريكا سازماندهي نمودند.
/خ