مفهوم تصمیم پیچیده
اعتبار: © anyaberkut / Adobe Stock
اعتبار: © anyaberkut / Adobe Stock
گزارش کامل
هنگام تصمیم گیری پیچیده، ما اغلب مسأله را به یک سری تصمیمات کوچک تر می شکنیم. برای مثال، هنگام تصمیم گیری برای درمان بیمار، پزشک ممکن است از یک سلسله مراتب از مراحل عبور کند - انتخاب یک آزمایش تشخیصی، تفسیر نتایج و سپس تجویز یک دارو.
تصمیم گیری های سلسله مراتبی، زمانی که دنباله ای از انتخاب ها منجر به نتیجه مورد نظر می شود، سرراست است. اما هنگامی که نتیجه نامطلوب است، کشف رمز این که چه چیزی اشتباه بوده است می تواند دشوار باشد. به عنوان مثال، اگر بیمار پس از درمان بهبود نیافته است، دلایل بسیاری وجود دارد که ممکن است این باشد که تست تشخیصی فقط برای 75٪ موارد دقیق است یا شاید این که تجویز دارو فقط برای 50 درصد از بیماران کار می کند. برای تصمیم گیری در مورد بعدی، پزشک باید این احتمالات را در نظر بگیرد.
در یک مطالعه جدید، دانشمندان علوم اعصاب MIT تحقیق کردند که چگونه مغز در مورد علل احتمالی شکست بعد از یک سلسله مراتب تصمیمات، دلایل مختلفی دارد. آنها کشف کردند که مغز دو محاسبه را با استفاده از یک شبکه توزیع شده نواحی در قشر جلویی انجام می دهد. اولاً مغز، به محاسبه اعتماد روی نتیجه هر تصمیم برای فهمیدن محتمل ترین علت شکست می پردازد، و ثانیاً، زمانی که تشخیص علت ساده نباشد، مغز تلاش های بیشتری برای کسب اعتماد بیشتر می کند.
مهرداد جزایری، پروفسور علوم انسانی مؤسسهRobert A. Swanson Career Development ، و عضو انستیتو برای تحقیقات مغزی MIT's McGovern، و نویسنده ارشد این مطالعه، می گوید: "ایجاد یک سلسله مراتب در ذهن فرد و مرور این سلسله مراتب در حالی که در مورد نتایج استدلال می کند یکی از مرز های هیجان انگیز علوم اعصاب شناختی است."
مرتضی صرافی زاده، فارغ التحصیل MIT، نویسنده راهبر این مقاله است که در مجله Science منتشر شد.
تصمیم گیری های سلسله مراتبی، زمانی که دنباله ای از انتخاب ها منجر به نتیجه مورد نظر می شود، سرراست است. اما هنگامی که نتیجه نامطلوب است، کشف رمز این که چه چیزی اشتباه بوده است می تواند دشوار باشد. به عنوان مثال، اگر بیمار پس از درمان بهبود نیافته است، دلایل بسیاری وجود دارد که ممکن است این باشد که تست تشخیصی فقط برای 75٪ موارد دقیق است یا شاید این که تجویز دارو فقط برای 50 درصد از بیماران کار می کند. برای تصمیم گیری در مورد بعدی، پزشک باید این احتمالات را در نظر بگیرد.
در یک مطالعه جدید، دانشمندان علوم اعصاب MIT تحقیق کردند که چگونه مغز در مورد علل احتمالی شکست بعد از یک سلسله مراتب تصمیمات، دلایل مختلفی دارد. آنها کشف کردند که مغز دو محاسبه را با استفاده از یک شبکه توزیع شده نواحی در قشر جلویی انجام می دهد. اولاً مغز، به محاسبه اعتماد روی نتیجه هر تصمیم برای فهمیدن محتمل ترین علت شکست می پردازد، و ثانیاً، زمانی که تشخیص علت ساده نباشد، مغز تلاش های بیشتری برای کسب اعتماد بیشتر می کند.
مهرداد جزایری، پروفسور علوم انسانی مؤسسهRobert A. Swanson Career Development ، و عضو انستیتو برای تحقیقات مغزی MIT's McGovern، و نویسنده ارشد این مطالعه، می گوید: "ایجاد یک سلسله مراتب در ذهن فرد و مرور این سلسله مراتب در حالی که در مورد نتایج استدلال می کند یکی از مرز های هیجان انگیز علوم اعصاب شناختی است."
مرتضی صرافی زاده، فارغ التحصیل MIT، نویسنده راهبر این مقاله است که در مجله Science منتشر شد.
استدلال سلسله مراتبی
مطالعات قبلی تصمیم گیری در مدل های حیوانی بر روی وظایف نسبتا ساده تمرکز کرده اند. یک رشته تحقیق در مورد این که چگونه مغز تصمیمات سریع را با ارزیابی شواهد لحظه ای می گیرد، متمرکز شده است. به عنوان مثال، یک قسمت بزرگ از کار، زیربناها و مکانیسم های عصبی را که حیوانات را قادر می سازد محرک های غیر قابل اعتماد را بر اساس یک پایهی امتحان بعد از امتحان طبقه بندی کنند، مشخص کرده است. تحقیق دیگر متمرکز شده است بر روی این که چگونه مغز، در میان گزینه های مختلف، با تکیه بر نتایج قبلی در طول آزمایش های مختلف، انتخاب می کند.
جزایری می گوید: "اینها خطوط کاری بسیار مثمری بوده است." "با این حال، آنها واقعا نوک کوه یخ از آنچه که انسانها در زمان تصمیم گیری انجام می دهند است. به محض این که شما خود را در هر موقعیت واقعی تصمیم سازی قرار می دهید، اعم از انتخاب شریک، انتخاب ماشین، تصمیم به این که آیا این دارو را مصرف کنید یا نه، این تصمیمات واقعا پیچیده می شود. اغلب عوامل بسیاری وجود دارد که بر تصمیم گیری تاثیر می گذارند و این عوامل می توانند در مقیاس های زمانی مختلف عمل کنند. "
تیم MIT یک وظیفه رفتاری را تدبیر کرد که به آنها امکان می داد که مطالعه کنند که چگونه مغز اطلاعات را در مقیاس های زمانی متعدد برای تصمیم سازی پردازش می کند. طرح اساسی این بود که حیوانات یکی از دو حرکت چشم را بسته به اینکه آیا فاصله زمانی بین دو فلاش نور کمتر یا طولانی تر از 850 میلی ثانیه باشد انجام می دهند.
پیچشی لازم می داشت که حیوانات موضوع را از طریق استدلال سلسله مراتبی حل کنند: قاعده ای که تعیین می کرد کدام یک از دو حرکت چشم باید انجام شود به نحوی پوشیده بعد از 10 تا 28 امتحان تغییر می کرد. بنابراین، برای دریافت پاداش، لازم بود حیوانات قانون درست را انتخاب کنند، و سپس حرکت صحیح چشم را بسته به قاعده و فاصله زمانی انجام دهند. با این حال، به دلیل اینکه حیوانات در مورد تغییر قاعده آموزش ندیده بودند، نمی توانستند به طور سرراست نعیین کنند که آیا بروز یک خطا ناشی از انتخاب قاعده اشتباه بوده است یا به این علت بوده است که آنها در مورد فاصله زمانی بد قضاوت کرده اند.
محققان از این طرح آزمایشی برای بررسی اصول محاسباتی و مکانیسم های عصبی که از استدلال سلسله مراتبی پشتیبانی می کنند، استفاده کردند. آزمایشات نظری و رفتاری در انسان ها نشان می دهد که استدلال در مورد علل بالقوه خطاها به میزان زیادی بر توانایی مغز برای اندازه گیری درجه اعتماد در هر مرحله از فرآیند بستگی دارد. جزایری می گوید: "یکی از چیزهایی که تصور می شود برای استدلال سلسله مراتبی حیاتی باشد داشتن سطحی از اعتماد است در مورد این که تا چقدر محتمل است که گره های مختلف [یک سلسله مراتب] می توانسته منجر به نتیجه منفی شده باشد."
محققان توانستند اثر اعتماد را با تنظیم سختی کار بررسی کنند. در برخی آزمایشات، فاصله بین دو چشمک زدن بسیار کوتاهتر یا طولانی تر از 850 میلی ثانیه بود. این امتحان ها نسبتا آسان بودند و سطح بالایی از اعتماد را حاصل می کردند. در سایر امتحان ها، حیوانات در قضاوت هایشان کمتر مطمئن بودند، زیرا فاصله زمانی به مرز نزدیکتر بود و برای تمییز قائل شدن دشوار بود.
همانطور که فرض کرده بودند، محققان دریافتند که رفتار حیوانات تحت تاثیر اعتماد آنها به عملکردشان قرار گرفته است. هنگامی که بازه زمانی برای قضاوت آسان بود، حیوانات برای تغییر به قاعده دیگر، زمانی که متوجه می شدند که اشتباه کرده اند، بسیار سریعتر بودند. محققان دریافتند که رفتار حیوانات تحت تاثیر اعتماد آنها به عملکردشان قرار گرفته است. هنگامی که فاصله زمانی برای قضاوت، سخت تر بود، حیوانات در عملکردشان کمتر اعتماد داشتند و به همان قاعده، قبل از تعویض، چند بار دیگر عمل می کردند.
جزایری می گوید: "آنها می دانند که آنها مطمئن نیستند و می دانند که اگر مطمئن نباشند، لزوما اینگونه نیست که قاعده تغییر کرده است. آنها می دانند که ممکن است (در قضاوتشان در مورد فاصله زمانی) اشتباه کرده باشند."
جزایری می گوید: "اینها خطوط کاری بسیار مثمری بوده است." "با این حال، آنها واقعا نوک کوه یخ از آنچه که انسانها در زمان تصمیم گیری انجام می دهند است. به محض این که شما خود را در هر موقعیت واقعی تصمیم سازی قرار می دهید، اعم از انتخاب شریک، انتخاب ماشین، تصمیم به این که آیا این دارو را مصرف کنید یا نه، این تصمیمات واقعا پیچیده می شود. اغلب عوامل بسیاری وجود دارد که بر تصمیم گیری تاثیر می گذارند و این عوامل می توانند در مقیاس های زمانی مختلف عمل کنند. "
تیم MIT یک وظیفه رفتاری را تدبیر کرد که به آنها امکان می داد که مطالعه کنند که چگونه مغز اطلاعات را در مقیاس های زمانی متعدد برای تصمیم سازی پردازش می کند. طرح اساسی این بود که حیوانات یکی از دو حرکت چشم را بسته به اینکه آیا فاصله زمانی بین دو فلاش نور کمتر یا طولانی تر از 850 میلی ثانیه باشد انجام می دهند.
پیچشی لازم می داشت که حیوانات موضوع را از طریق استدلال سلسله مراتبی حل کنند: قاعده ای که تعیین می کرد کدام یک از دو حرکت چشم باید انجام شود به نحوی پوشیده بعد از 10 تا 28 امتحان تغییر می کرد. بنابراین، برای دریافت پاداش، لازم بود حیوانات قانون درست را انتخاب کنند، و سپس حرکت صحیح چشم را بسته به قاعده و فاصله زمانی انجام دهند. با این حال، به دلیل اینکه حیوانات در مورد تغییر قاعده آموزش ندیده بودند، نمی توانستند به طور سرراست نعیین کنند که آیا بروز یک خطا ناشی از انتخاب قاعده اشتباه بوده است یا به این علت بوده است که آنها در مورد فاصله زمانی بد قضاوت کرده اند.
محققان از این طرح آزمایشی برای بررسی اصول محاسباتی و مکانیسم های عصبی که از استدلال سلسله مراتبی پشتیبانی می کنند، استفاده کردند. آزمایشات نظری و رفتاری در انسان ها نشان می دهد که استدلال در مورد علل بالقوه خطاها به میزان زیادی بر توانایی مغز برای اندازه گیری درجه اعتماد در هر مرحله از فرآیند بستگی دارد. جزایری می گوید: "یکی از چیزهایی که تصور می شود برای استدلال سلسله مراتبی حیاتی باشد داشتن سطحی از اعتماد است در مورد این که تا چقدر محتمل است که گره های مختلف [یک سلسله مراتب] می توانسته منجر به نتیجه منفی شده باشد."
محققان توانستند اثر اعتماد را با تنظیم سختی کار بررسی کنند. در برخی آزمایشات، فاصله بین دو چشمک زدن بسیار کوتاهتر یا طولانی تر از 850 میلی ثانیه بود. این امتحان ها نسبتا آسان بودند و سطح بالایی از اعتماد را حاصل می کردند. در سایر امتحان ها، حیوانات در قضاوت هایشان کمتر مطمئن بودند، زیرا فاصله زمانی به مرز نزدیکتر بود و برای تمییز قائل شدن دشوار بود.
همانطور که فرض کرده بودند، محققان دریافتند که رفتار حیوانات تحت تاثیر اعتماد آنها به عملکردشان قرار گرفته است. هنگامی که بازه زمانی برای قضاوت آسان بود، حیوانات برای تغییر به قاعده دیگر، زمانی که متوجه می شدند که اشتباه کرده اند، بسیار سریعتر بودند. محققان دریافتند که رفتار حیوانات تحت تاثیر اعتماد آنها به عملکردشان قرار گرفته است. هنگامی که فاصله زمانی برای قضاوت، سخت تر بود، حیوانات در عملکردشان کمتر اعتماد داشتند و به همان قاعده، قبل از تعویض، چند بار دیگر عمل می کردند.
جزایری می گوید: "آنها می دانند که آنها مطمئن نیستند و می دانند که اگر مطمئن نباشند، لزوما اینگونه نیست که قاعده تغییر کرده است. آنها می دانند که ممکن است (در قضاوتشان در مورد فاصله زمانی) اشتباه کرده باشند."
مدار تصمیم گیری
محققان با ضبط فعالیت های عصبی در قشر جلویی فقط پس از اتمام هر آزمایش، قادر به شناسایی دو منطقه بودند که کلید تصمیم گیری سلسله مراتبی هستند. آنها دریافتند که هر دو ناحیه که قشر کمربند قدامی (ACC) و قشر قدامی دورسومدیال (DMFC) نامیده می شوند، بعد از اطلاع حیوانات در مورد پاسخ نادرست، فعال شدند. هنگامی که محققان فعالیت عصبی در رابطه با رفتار حیوانات را تجزیه و تحلیل کردند، روشن شد که نورون ها در هر دو منطقه، به اعتقاد حیوان در مورد یک تغییر قاعده ممکن سیگنال می دهند. به طور مشخص، فعالیت مربوط به عقیده حیوان، زمانی که حیوانات پس از یک امتحان ساده اشتباهی را مرتکب می شدند و پس از اشتباهات متوالی، "بلندتر" بود.
منبع: مؤسسه تکنولوژی ماساچوست
منبع: مؤسسه تکنولوژی ماساچوست