1. تنظیم استدلالی سخن و و ترتیب قیاس و نتیجه که در بیانات مذکور مشهود است.
۲. یک دسته اصطلاحات که در زبان عربی سابقه نداشته اند و مخصوصا وقتی به وجود آمده اند که هنوز اصطلاحات فلسفی گذشتگان در میان عربها انتشار نیافته بود.
٣. این بیانات در فلسفه الهی، یک رشته مطالب و مسائل را حل می کند که علاوه بر این که در میان مسلمین مطرح نشده بود و در میان اعراب مفهوم نبوده است، اساسا در میان کلمات فلاسفه قبل از اسلام که کتاب های آنها به عربی نقل شده، عنوانی ندارد و در آثار حکمای اسلام که از عرب و عجم پیدا شده و آثاری از خود به جا گذاشته اند یافت نمی شود. این مسائل همان طور مبهم باقی مانده بودند و هر یک از شارحان بر حسب گمان خود، آنها را تفسیر می کردند تا این که به تدریج تا حدی روشن شدند و در قرن یازده هجری حل شده و مفهوم گردیدند. مانند مسئله «وحدت حقه در واجب» و این مسئله که «ثبوت وجود واجبی، همان ثبوت وحدت اوست» و این مسئله که «واجب، معلوم بالذات است» و این مسئله که « واجب خود به خود و بلاواسطه شناخته می شود و همه چیز با واجب شناخته می شود، نه بر عکس» و نظایر این مسائل. اینها سلسه مسائلی هستند که با گذشتن قرنهای زیادی از صدر اسلام حل نشده بود و حتی در کلمات و آثار فضلای امت از طبقات مختلفه صحابه و تابعین و فقها و متمکلین و محدثین و حکمای اسلام، نمونه ای از آنها هم در دست نیست.
فضیلت عقل
در روایتی از رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) قوام انسان به عقل وی دانسته شده و حقیقت دین به عقلانیت تعریف گشته است. به شکلی که بدون دارا بودن این فضیلت، نمی توان دین را شناخت و از آن بهرهمند شد: «قوام المرء عقله و لا دین لمن لا عقل له». (1)مردم دو گروه اند عده ای بدون تأمل و تدبر به نتیجه می رسند. اینها از عقل غریزی یا مطبوع برخوردارند و عده ای عقل و تعقل در روایات حضرات معصومین (علیهم السلام) محتاج تدبر و تعلم و نیازمند علم مسموع اند.
در بیان مولا امیرالمؤمنین (علیه السلام) فهم و درک در سایه سار عقل معنا پیدا می کند و ایشان، آن را رسول حق معرفی نموده اند: «من عقل فهم - آلعقل رسول الحق».(2)
در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) عقل به عنوان زینت و نور از ناحیه خداوند برای خلق ذکر شده و وسیله استدلال و شناخت خداوند معرفی گشته است: «ان اول الامور و مبدأها و قوتها و عماراتها التی لا ینتفع بشیء إلا به العقل الذی جعله الله زینة و نورا لهم بالعقل عرف العباد خالقهم و آنهم مخلوقون...»(3)
آغاز و نخست هر چیز و نیرو و آبادانی که هر سودی تنها به آن مربوط است، عقل است که خدا آن را زینت و نوری برای خلقش قرار داده است. پس با عقل، بندگان خالق خود را بشناسند و بدانند که آنها مخلوق اند و او مدبر و ایشان تحت تدبیر او هستند و این که خالقشان پایدار است و آنها فانی هستند و به وسیله عقول خویش با دیدن آسمان و زمین و خورشید و ماه و شب و روز استدلال کردند که او و اینها خالق و سرپرستی دارند ازلی و ابدی و با عقل تشخیص زشت و زیبا دادند و دانستند در نادانی، تاریکی و در علم، نور است. این است آنچه عقل به آنها راهنما گشته است. »
عقل مطبوع و عقل مسموع
اشعاری به امیر المؤمنین علی علیة منسوب است که در آنها ایشان عقل را به دو قسم مطبوع و مسموع تقسیم نموده اند. البته بیانی هم در نهج البلاغه مؤید این کلام وجود دارد:رأیت العقل عقلین فمطبوع و مسموع
ولاینفع مسموع اذا لم یک مطبوع
کما لاینفع الشمس وضوء العین ممنوع (4)
عقل بر دو قسم است: مطبوع و مسموع و تا عقل مطبوع در وجود انسان نباشد، عقل مسموع سودی نمی بخشد؛ همچنان که وقتی چشم ناتوان باشد، نور خورشید نفعی نمی رساند.
حضرت در نهج البلاغه تحت عنوان علم، همین تقسیم بندی را آورده اند: «العلم علمان: مطبوع و مسموع و لاینفع المسموع اذا لم یکن المطبوع.»(5)
مؤلف کتاب مفردات، عقل مطبوع را قوهای تعریف کرده است که آماده دریافت علم و پذیرای آن است و عقل مسموع را علمی میداند که توسط عقل مطبوع کسب می گردد.(6)
جناب ابن میثم درباره علم مطبوع و مسموع معتقد است که مقصود امام عالیة از علم مطبوع، عقل بالملکه است یعنی استعداد رسیدن به علوم اکتسابی از طریق علوم بدیهی و ضروری و مقصود از علم مسموع همان شنیده های دانشمندان است.(7)
ابن ابی الحدید در این باره می گوید: مردم دو گروه اند عده ای بدون تأمل و تدبر به نتیجه می رسند. اینها از عقل غریزی یا مطبوع برخوردارند و عده ای عقل و تعقل در روایات حضرات معصومین (علیهم السلام) محتاج تدبر و تعلم و نیازمند علم مسموع اند. این بیان حضرت که اگر مطبوع نباشد، مسموع سودی ندارد به این معناست که اگر استعدادی در کار نباشد، درس و تمرین و تکرار بی فایده است.
به فرموده آیت الله جوادی آملی در این باب، دانش دو قسمت است: «بخشی که از بیرون می آید و بخشی که از درون می جوشد. تا انسان از درون عالم نباشد علم بیرونی نافع نیست. مکتب رفتن و در محضر استاد نشستن، کتاب خواندن و سخن آموختن تا زمانی که علم در جان انسان شکوفا نباشد و نور نتابد سودی ندارد.»
پینوشت:
1. بحارالانوار، ۹۴ ، ۱۹، ۱
۲. عبدالواحد آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ص ۵۰ – ۵۳
۳ اصول کافی، ج ۱، ص ۲۹
4. مفردات الفاظ القرآن، ص ۵۷۹
5. گردآوری سیدرضی، نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت ۳۳۱۔
6. مفردات الفاظ القرآن، ص ۵۷۸
7. کمال الدین میثم بحرانی، شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج۵، ص۶۹۳
منبع: تفکرعقلی در کتاب و سنت، حمیدرضا رضانیا، چاپ دوم، مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی، قم 1393