داستانی درباره ی احترام به بزرگ تر ها به قلم لیلا خیامی

دست های ننه پیره همیشه می لرزید، یک روز دست ننه پیره می لرزد و می خورد به شیشه جوهر و می ریزد روی کتاب پسرش. برای فهمیدن ادامه ماجرا داستان زیر را بخوانید.
دوشنبه، 17 آبان 1400
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: ناهید اسدی
موارد بیشتر برای شما
داستانی درباره ی احترام به بزرگ تر ها به قلم لیلا خیامی
ننه پیره دست هایش همیشه می لرزید؛ مثل ژله. وقتی می خواست توی غذا نمک بریزد، غذا حسابی شور می شد؛ از بس دست هایش می لرزید، نمک ها هلپ هلپ می ریختند توی غذا. وقتی می خواست برای پسرش چایی بریزد، نصف چایی می ریخت توی سینی. وقتی دکمه ی پیراهن پسرش را که کنده شده بود می دوخت، دکمه نیم متر آن طرف تر دوخته می شد؛ اما با همه ی این ها ننه پیره همه ی کارهایش را تنهایی انجام می داد.

دلش می خواست وقتی پسر یکی یک دانه اش به خانه می آید همه چیز مرتب باشد. یک روز ننه پیره داشت اتاق پسرش را گرد گیری می کرد که دستش لرزید و خورد به شیشه ی جوهر روی میز و جوهر، شالاپی ریخت روی کتاب. ننه پیره دست پاچه داد زد: «وای چه افتضاحی!» بعد شروع کرد به تمیز کردن جوهر؛ اما هرکار کرد، لکّه های جوهر روی کتاب پاک نشد که نشد. شب، وقتی پسر ننه پیره کتابش را جوهری دید، شروع کرد به سروصدا و جیغ وداد.

ننه پیره شرمنده گفت: «ننه! من پیرم، دستم می لرزد، نفهمیدم چی شد یک دفعه جوهر ریخت روی کتاب.» پسر ننه پیره غُرغُرکنان رفت توی اتاقش و در را محکم بست. ننه پیره غُصه اش گرفت؛ دلش شکست. چشم هایش پُر از اشک شد. رفت و یک چایی برای خودش ریخت و تنهایی نشست یک گوشه. از بس دلش پُر از غُصه شده بود، دست هایش بیش تر از قبل می لرزید. انگشت هایش تیلیک تیلیک می خورد به استکان چای توی دستش. همین موقع درِ اتاق باز شد و پسر ننه پیره بیرون آمد. بی سروصدا آمد و کنار ننه پیره نشست و از خجالت سرش را پایین انداخت و گفت: «ننه پیره جان! ببخشید عصبانی شدم و سرت داد زدم. دلت را شکستم.»

ننه پیره لبخندی زد و گفت: «عیبی ندارد پسرم! دل مادرها با یک اخم می شکند؛ ولی با یک لبخند هم مثل اولش می شود.» پسر ننه پیره لبخندی زد و صورت پُر از چین و چروک ننه پیره را بوسید. ننه پیره حسابی خوشحال شد. قلب شکسته اش درست شد مثل اولش. بعد هم با خوشحالی گفت: «ننه جان! الان یک چایی داغ تازه دَم برایت می ریزم تا خستگی ات در برود»؛ بعد هم رفت توی آشپزخانه و خیلی زود صدای جیرینگ جیرینگ استکان و نعلبکی توی سینی بلند شد؛ جیرینگ و جیرنگ و جیرینگ. پسر ننه پیره با مهربانی داد زد: «دستت درد نکند ننه؛ خسته نباشی!»

تصویرساز: طوی علی نژادی


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
مداحی آهنگران در دیدار بسیجیان با رهبر انقلاب
play_arrow
مداحی آهنگران در دیدار بسیجیان با رهبر انقلاب
حضور سردار سلامی و قاآنی در دیدار رهبر انقلاب با بسیجیان
play_arrow
حضور سردار سلامی و قاآنی در دیدار رهبر انقلاب با بسیجیان
روایت یک شاهد عینی از دقایق اول انفجار پیجرها در لبنان
play_arrow
روایت یک شاهد عینی از دقایق اول انفجار پیجرها در لبنان
آیین استقبال از ۱۲ شهید گمنام دفاع مقدس در شیراز
play_arrow
آیین استقبال از ۱۲ شهید گمنام دفاع مقدس در شیراز
حملات حزب‌الله به تل‌آویو با پهپادهای ابابیل و موشک‌های فادی ۶ و قادر ۲
play_arrow
حملات حزب‌الله به تل‌آویو با پهپادهای ابابیل و موشک‌های فادی ۶ و قادر ۲
نماهنگ/ یادگار گران‌بهای امام(ره)
play_arrow
نماهنگ/ یادگار گران‌بهای امام(ره)
آتش‌گرفتن موتور هواپیما در فرودگاه آنتالیا
play_arrow
آتش‌گرفتن موتور هواپیما در فرودگاه آنتالیا
آخرین عملیات پاسدار ۲۶ ساله برای نجات جان ۳ بیمار
play_arrow
آخرین عملیات پاسدار ۲۶ ساله برای نجات جان ۳ بیمار
واکنش جالب پیرمرد لبنانی به حملات اسرائیل
play_arrow
واکنش جالب پیرمرد لبنانی به حملات اسرائیل
بازپرسی اژه‌ای از ایروانی و جاعل امضای مسئولین
play_arrow
بازپرسی اژه‌ای از ایروانی و جاعل امضای مسئولین
حال و هوای حسینیه امام(ره) پیش از دیدار بسیجیان با رهبر انقلاب
play_arrow
حال و هوای حسینیه امام(ره) پیش از دیدار بسیجیان با رهبر انقلاب
آخرین درخواست شهید لبنانی از رهبر انقلاب قـبل از شهادت
play_arrow
آخرین درخواست شهید لبنانی از رهبر انقلاب قـبل از شهادت
اجرای سرود سلام فرمانده توسط جنگ زدگان لبنانی در دمشق
play_arrow
اجرای سرود سلام فرمانده توسط جنگ زدگان لبنانی در دمشق
تصاویر لو رفته از عصبانیت بنیامین نتانیاهو حین بازجویی
play_arrow
تصاویر لو رفته از عصبانیت بنیامین نتانیاهو حین بازجویی
تمثیلات و مصادیق قرآنی صهیونیسم
تمثیلات و مصادیق قرآنی صهیونیسم