دین و نظریه سازه انگاری

فرهنگ درونی شده آنارشی که به واسطه تقدس، مشروعیت یافته است با فلسفه های سکولار یا مذهبی که اخلاق، هویت و فلسفه عالم هستی را به جنگ، صلح یا حقوق بشر می افزایند، سازگار خواهد بود.
جمعه، 31 خرداد 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دین و نظریه سازه انگاری
نظریه سازه انگاری روابط بین الملل به واسطه تاکید بر ایده‌ها، هنجارها، هویت و فرهنگ، بستر مناسبی را برای نقش دین در سیاست بین الملل فراهم کند. گرچه هیچ نوشته ای، گستره فکری کامل سازه انگاری را شامل نمی شود، کتاب "نظریه اجتماعی سیاست بین الملل" نوشته الکساندر ونت، نزدیکترین ترین منبع به متن استاندارد سازه انگاری است. کتابی که اصطلاح "دین" و یا هیچ مذهب خاصی در نمایه آن گنجانده نشده است و این امر تصادفی نیست. زمانی که ونت می گوید، فرهنگ های داخلی که دولت های ملی آنها را به سطح بین المللی ارتقا می دهند برای توسعه فرهنگ بین الملل از اهمیت زیادی برخوردارند، علاقه وی را به این امر نشان میدهد که واحدها از طریق تعامل بین خود، "فرهنگ های آنارشی" سطح بین الملل را می سازند. بنابراین، نسخه برجسته وی از نظریه سازه انگاری، دوستانه ترین متن این رهیافت برای دین نیست. با وجود این، طبقه بندی های استفاده شده وی به نظر می رسد برای دین در حوزه تفکر درباره فرهنگ بین الملل نقشی قائل است.
 
ونت بین سه فرهنگ آنارشی تمایز قایل است: فرهنگ "جنگ همه علیه همه" هابزی؛ فرهنگ"رقابت مبنی بر منافع شخصی" لاکی که به واسطه شناسایی حق موجودیت واحد های مستقل، محدود شده است؛ فرهنگ "رفاقت" کانتی که همچون انتظار عدم خشونت متقابل بیان شده است. آسان است که تصور کرد چگونه پدیدارهای مختلف از دین می تواند با این فرهنگ های متفاوت آنارشی پیوستگی داشته باشد (اگر مساله علت۔ معلولی را کنار بگذاریم: دشمنی در فرهنگ هابزی با مذهب مانیکی سازگار است؛ رقابت محدود در فرهنگ لاکی مطابق اصول دین محور خویشتن داری در زمان جنگ است؛ و رفاقت در فرهنگ کانتی در عقاید مذهبی (یا سکولار) مبتنی بر هویت مشترک یا انسان دوستی ریشه دارد. این نوع فرضیه نمی تواند به لحاظ تجربی مورد پذیرش قرار گیرد، اما به نظر می رسد که تا اندازه ای با یافته های تافت درباره تمایل جنگ طلبانه هابزی جوامع مذهبی فراملی، رابطه تاریخی بین سنت جنگ عادلانه کاتولیسم و توسعه حقوق بین الملل لاکی درباره جنگ و نقش مخالفان مذهبی در توسعه اخلاقیات بین المللی کانتی سازگاری دارد. فرضیه دیگر این است که فرهنگ آنارشیک هابزی در طول دوره اولیه شکل گیری ادیان که افراد به پذیرش اصول دین دعوت می شدند، گسترش یافته است، فرهنگ لاکی به دنبال رایج شدن ادیان به وجود آمد و فرهنگ کانتی با جدایی قدرت دولت از اقتدار مذهبی شکل گرفته است.مایکل بارنت، ایده های مذهبی که از فلسفه بشردوستانه سکولار معاصر پشتیبانی می کنند را مورد بررسی قرار میدهد.ونت در هریک از فرهنگ های سه گانه، در مورد سه نوع متوالی درون سازی فرهنگی که به ترتیب بر اساس زور، زر و مشروعیت بنیان نهاده شده، بحث می کند. وی معتقد است هر یک از آن ها می تواند به لحاظ مذهبی عینیت داشته باشد. بنابراین، درونی سازی سطحی فرهنگ آنارشی براساس شناسایی زور با نوعی دکترین مذهبی آگوستینی مبنی بر "دو پادشاهی" دنیوی و معنوی سازگار خواهد بود. فرهنگ درونی شده ای از آنارشی که بر اساس هزینه ها و فایده های خویشتن داری است با پذیرش قوانینی بر پایه دین (یا فلسفه سکولار) که منازعه، مهمان نوازی و خوشرویی درون گروهی میان گروهی را تنظیم می کند، سازگار خواهد بود. قوانین بین المللی اسلامی و سکولار هر دو چنین قوانینی را دارند. فرهنگ درونی شده آنارشی که به واسطه تقدس، مشروعیت یافته است با فلسفه های سکولار یا مذهبی که اخلاق، هویت و فلسفه عالم هستی را به جنگ، صلح یا حقوق بشر می افزایند، سازگار خواهد بود. مثال ها در مورد اخیر می تواند شامل آیین های جنگجویی هابزی یا آیین های بشردوستانه صلح خواه منونیت  فرقه ای از مسیحیان مخالف تعمید کانتی باشند.
 
تلاش نهایی ونت، طرح چهار متغیر اصلی است که میتوانند فرهنگ آنارشی را با تحلیل بردن هویت های خود محور و ارتقا هویت های جمعی تغییر دهند. برای مثال؛ وابستگی متقابل، سرنوشت مشترک، همسان بودن و خویشتن داری. دین ممکن است با همه این چهار متغیر مرتبط باشد. وابستگی متقابل فرهنگی شاید به واسطه شبکه های گسترش دهنده الهیات، اقناع و تقلید افزایش یابد. نمونه ای آشکار در این زمینه می تواند نقش شبکه های فراملی در ایجاد هویت های جمعی پروتستان باشد که منجر به فرهنگ وستفالیایی لاکی بر آمده از آنارشی شده اند. حس داشتن سرنوشت مشترک ممکن است به واسطه مورد تهاجم قرار گرفتن از جانب دشمنی قدرتمند با انگیزه مذهبی ایجاد شود. همسان بودن، شاید به دلیل ظهور هویت مذهبی مشترک تقویت شود. سرانجام، خویشتن داری می تواند بواسطه اصول مذهبی درباره رفتار نسبت به اعضای داخلی گروه یا نسبت به تمام بشر بهبود یابد. بر عکس، خویشتن داری ممکن است در زمان بسیج مذهبی توده ها مانند نهضت پروتستان یا موج اخیر اسلام گرایی سیاسی کاهش یابد. البته همه این‌ها حدس های تجربی است که ممکن است نادرست باشند. برای نمونه، فلسفه بودایی بر خویشتن داری عمومی تاکید می کند، درحالی که جوامع تراودا تحت سلطه بودایی ها از قبیل سریلانکا و تایلند با اقلیت های مذهبی رفتاری قهرآمیز داشته اند.
 
خلاصه، علیرغم آن که در مهم ترین متن این رهیافت، هیچ اشاره آشکاری به موضوعات مذهبی وجود ندارد، در نظر گرفتن دین می تواند به غنای نظریه پردازی سازه انگاری در مورد روابط بین الملل بیفزاید. اگر رویکرد دولت محور الکساندر ونت فضایی را به دین اختصاص میداد، رویکردهای دیگر سازه انگاری که بر روندهای فراملی یا منابع داخلی سیاست خارجی تمرکز دارند، می توانستند با مطالعه تاثیر هنجارها، هویت ها و شبکه های عمده مذهبی، دین را بهتر درک کنند. مارگارت کک و کاترین سیک کینک" به نقش مبلغین های مذهبی به عنوان "ابداع کنندگان هنجارهای" قرن نوزدهم، برای مثال در مبارزه الزامی آنتی فوته در چین اشاره می کنند.  مایکل بارنت، ایده های مذهبی که از فلسفه بشردوستانه سکولار معاصر پشتیبانی می کنند را مورد بررسی قرار میدهد.مارتا فینه مور و گری باس در این مورد مناظره می کنند که آیا انگیزه مداخله بشردوستانه در قرن نوزدهم تنها محدود به همدردی با هم کیشان بود و اینکه آیا گفتمان بشردوستانه معاصر که ماهیت جهان شمول تری دارد، تغییری اساسی در هنجارها ایجاد کرده است. نتا کراوفورد" به نقش استدلال های مذهبی در تغییر هنجارها در رابطه با استعمارگرایی و بردگی اشاره می کند. آلستایر جانستون و دیوید کانگه به نقش ایده های کنفوسیوس در راهبرد نظامی چین و همچنین در کسب سلطه سیاسی منطقه ای چین اشاره می کنند. بنابراین، نگاهی سازه انگارانه به دین و روابط بین الملل، نه تنها موضوعات هنجاری آشکار از قبیل حقوق بشر بلکه همچنین روابط نظامی بین قدرت های بزرگ را نیز شامل می شود.
 
با وجود این، دانیل نکسون در مقاله خود ، علیه برخورد ساده انگارانه با دین به عنوان هویتی ثابت شامل هنجارها و ارزش هایی اساسی هشدار می دهد. در عوض، او از الگوی نهضت اصلاحات برای تبیین چگونگی عملکرد دین به عنوان حوزه گفتمانی پیچیده ای استفاده می کند که در آن ادعاهای سیاسی با ورود باورهای مذهبی و محاسبات راهبردی به صورتبندی متغیر اتحادهای فراملی تضعیف می شوند. رویکرد نکسون بر اساس سازه انگاری شکل گرفته است، اما این رویکرد نمی تواند به هنجار ها هویت ها، ایده ها و نمادهای شیئیت یافته تقلیل داده شود. البته، نکسون در مقایسه با چنین شیئیت بخشی ها به بینش های اصلی سازه انگاری مقایسه با چنین شیئیت بخشی ها به بینش های اصلی سازه انگاری وفادارتر بوده است، زیرا از دیدگاه وی موضوع شراب در مراسم عشاء ربانی برای بنیانگذاران حکومت مذهبی تنها نمادی از خون مسیح نبود؛ بلکه نماد اعتقاد به این امر بود که خون مسیح بر پیامدهای سیاسی نهضت اصلاحات تاثیری واقعی گذاشته است.
 
این وضعیت، سوالات اساسی مهمی را برای تحقیق و تفحص درباره دین و سیاست بین الملل مطرح می کند. برای مثال، آیا ویژگی ماورائی هنجارها در شبکه های فراملی مذهبی باعث می شود آنها متفاوت از هنجارهای مشابه سکولار عمل کنند؟ ساختار اجتماعی، زمانی که به سطحی مقدس ارتقا می یابد، چه تفاوتی پیدا می کند؟ همه بخش های این کتاب به این پرسش می پردازند.
 
منبع: دین و نظریه روابط بین الملل، جک اسنایدر، ترجمه سیدعبدالعلی قوام، رحمت حاجی مینه، چاپ اول، نشر علم تهران ۱۳۹۳


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط