تقاضای نصیحت
شخصی نزد پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم. آمد و عرض کرد: "یَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِی فَقَالَ احْفَظْ لِسَانَکَ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِی قَالَ احْفَظْ لِسَانَکَ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِی قَالَ احْفَظْ لِسَانَکَ وَیْحَکَ وَ هَلْ یَکُبُّ النَّاسَ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ فِی النَّارِ إِلَّا حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِم"، "شخصی نزد آن حضرت آمد و گفت: یا رسول اللَّه! مرا سفارشى کن، فرمود: زبانت را نگهدار. گفت: یا رسول اللَّه! مرا سفارشى کن فرمود: زبانت را نگهدار، گفت: یا رسول اللَّه! مرا سفارشى کن، فرمود: زبانت را نگهدار. واى بر تو! آیا مردم را جز دروشده هاى زبانشان برو در آتش اندازد". (۱)
تفکر در حدیث
چند نکته از این روایت به دست می آید:
۱. آن شخص از نبی اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) تقاضای نصیحت کرد و حضرت به او فرمودند: "احْفَظْ لِسَانَکَ؛ زبانت را حفظ کن"، شخص بار دوم و بار سوم سوالش را تکرار کرد و حضرت هر سه بار به او سفارش کردند که "زبانت را حفظ کن".
۲. پس از اینکه شخص سه بار سوال خود را تکرار کرد و حضرت درباره حفظ زبان به او نصیحت کردند، پس از آن عامل سقوط در آتش را بیان فرمودند که درو کردن به وسیله زبان است.
۲. تکرار سوال توسط سوال کننده حاکی از این است که او این سفارش پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم. را کوچک شمرد، لذا دومین بار و سومین بار سوالش را تکرار کرد، حضرت هر سه مرتبه همان یک پاسخ را تکرار فرمودند، اما قبل از پاسخِ مرتبه سوم او را با کلمه "ویحک؛ وای بر تو" توبیخ کردند. گویا او این سفارش حضرت را ارزشمند ندانست و حفظ زبان را کار ضروری محسوب نکرد و همچنین با تکرار پاسخ در مرتبه دوم نیز متوجه اهمیت حفظ زبان نشد، لذا پس از آن، حضرت اثر درو کردن به وسیله زبان را به او بیان فرمودند که برو افتادن در آتش است.
۴. بی اعتنایی به سخن معصوم و کوچک انگاشتن نصیحت معصوم، دلیل بر غفلت و بی توجهی نسبت به مقام رفیع وجود مقدس معصوم است. انسان باید نسبت به مقام والای ولی خدا معرفت و بصیرت داشته باشد. وقتی انسان از ولی خدا سوال می کند، باید در نظر داشته باشد که او از بلندترین درجات اخلاق حمیده و فضایل پسندیده انسانی برخوردار است و آنچه که او می فرماید باید مورد توجه قرار گیرد و شخص آن نصیحت را در خود عملی سازد، زیرا کسی که تقاضای نصیحت می کند باید بداند که مورد نیاز او همان نصیحتی است که وجود مقدس معصوم به او فرموده است.
۵. آدمی گاهی ظاهر و باطن را مثل هم می پندارد و دچار خطا می شود. زبان چون عضو کوچکی از اعضای بدن است، انسان فکر می کند که اثرش نیز کوچک است، لذا وقتی به او درباره زبان نصیحت کنند، آن نصیحت را ارزشمند و گرانمایه نمی داند و به فکر نصیحتی است که ظاهر آن، کار بزرگ و چشمگیری محسوب شود، در حالیکه حفظ زبان عملی است که ظاهرش کوچک اما باطن و تحقق آن کار بزرگ و دشواری است. پس فقط نباید به ظاهر بسنده کرد، بلکه باید به باطن امور نیز نگاه کرد و درباره عوامل، موانع و آثار آن تفکر کرد.
۶. پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم. در بیان عامل سقوط انسان در آتش، از تشبیه استفاده کردند: "حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِم؛ دروشده هاى زبانشان".
«حصائد» جمع «حصیدة» و به معناى چیزى است که از درو شدن به دست مىآید. زبان به یک داس تشبیه شده که چیزهایى را درو مىکند. (۲)
۱. آن شخص از نبی اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) تقاضای نصیحت کرد و حضرت به او فرمودند: "احْفَظْ لِسَانَکَ؛ زبانت را حفظ کن"، شخص بار دوم و بار سوم سوالش را تکرار کرد و حضرت هر سه بار به او سفارش کردند که "زبانت را حفظ کن".
۲. پس از اینکه شخص سه بار سوال خود را تکرار کرد و حضرت درباره حفظ زبان به او نصیحت کردند، پس از آن عامل سقوط در آتش را بیان فرمودند که درو کردن به وسیله زبان است.
۲. تکرار سوال توسط سوال کننده حاکی از این است که او این سفارش پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم. را کوچک شمرد، لذا دومین بار و سومین بار سوالش را تکرار کرد، حضرت هر سه مرتبه همان یک پاسخ را تکرار فرمودند، اما قبل از پاسخِ مرتبه سوم او را با کلمه "ویحک؛ وای بر تو" توبیخ کردند. گویا او این سفارش حضرت را ارزشمند ندانست و حفظ زبان را کار ضروری محسوب نکرد و همچنین با تکرار پاسخ در مرتبه دوم نیز متوجه اهمیت حفظ زبان نشد، لذا پس از آن، حضرت اثر درو کردن به وسیله زبان را به او بیان فرمودند که برو افتادن در آتش است.
۴. بی اعتنایی به سخن معصوم و کوچک انگاشتن نصیحت معصوم، دلیل بر غفلت و بی توجهی نسبت به مقام رفیع وجود مقدس معصوم است. انسان باید نسبت به مقام والای ولی خدا معرفت و بصیرت داشته باشد. وقتی انسان از ولی خدا سوال می کند، باید در نظر داشته باشد که او از بلندترین درجات اخلاق حمیده و فضایل پسندیده انسانی برخوردار است و آنچه که او می فرماید باید مورد توجه قرار گیرد و شخص آن نصیحت را در خود عملی سازد، زیرا کسی که تقاضای نصیحت می کند باید بداند که مورد نیاز او همان نصیحتی است که وجود مقدس معصوم به او فرموده است.
۵. آدمی گاهی ظاهر و باطن را مثل هم می پندارد و دچار خطا می شود. زبان چون عضو کوچکی از اعضای بدن است، انسان فکر می کند که اثرش نیز کوچک است، لذا وقتی به او درباره زبان نصیحت کنند، آن نصیحت را ارزشمند و گرانمایه نمی داند و به فکر نصیحتی است که ظاهر آن، کار بزرگ و چشمگیری محسوب شود، در حالیکه حفظ زبان عملی است که ظاهرش کوچک اما باطن و تحقق آن کار بزرگ و دشواری است. پس فقط نباید به ظاهر بسنده کرد، بلکه باید به باطن امور نیز نگاه کرد و درباره عوامل، موانع و آثار آن تفکر کرد.
۶. پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم. در بیان عامل سقوط انسان در آتش، از تشبیه استفاده کردند: "حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِم؛ دروشده هاى زبانشان".
«حصائد» جمع «حصیدة» و به معناى چیزى است که از درو شدن به دست مىآید. زبان به یک داس تشبیه شده که چیزهایى را درو مىکند. (۲)
چند ویژگی گناهان زبان
۱. از نظر کمّی: تعداد گناهانی که به وسیله زبان می تواند رخ دهد، با هیچ کدام از اعضای بدن با این تعداد بالا نمی تواند رخ دهد.
۲. از نظر کیفی: خطرناک ترین گناهان از طریق زبان رخ می دهد، اما در نظر مردم گناهان زبان کم اهمیت ترین گناهان است.
۳. از نظر کاربرد: استفاده از زبان به قدری آسان است که هرچه انسان سخن بگوید زبان خسته نمی شود، اما اعضای دیگر بدن پس از بکارگیری آنها احساس خستگی می کنند و شخص پس از مقداری استفاده از آنها می گوید: دستم خسته شد، پایم درد می کند و مانند آن، لذا کسی که عادت به پرگویی کرده باشد تا وقتی که برای او مانع درونی یا بیرونی ایجاد نشود، ساکت نمی شود، بلکه هر چه صحبت می کند، صحبت های جدیدتری نیز تولید می کند.
۴. از نظر هزینه: زبان چون همیشه در اختیار انسان است، او فکر می کند که هر وقت و هر سخنی را خواست می تواند بگوید، زیرا مستلزم تلاش و زحمت نیست. به همین خاطر ممکن است شخص درباره کاری ساعت ها، روزها، ماه ها بلکه سال های متمادی حرف بزند که: این کار را باید انجام داد، آن کار را انجام خواهم داد و ...، این حرف زدن ها به این خاطر آسان است که گوینده برای آن هزینه ای پرداخت نمی کند و دل خود و دیگران را به صرف حرف زدن خوش می کند. اما اگر فراتر از سخن گفتن بخواهد به سخنان خود عمل کند، مستلزم هزینه و خستگی است. حضرت امام کاظم (علیه السلام) به نقل از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) یکی از تفاوت های مومن و منافق را این چنین بیان می فرمایند: "إذا رَأَیْتُمُ المُؤمِنَ صَموتاً فَأدْنوا مِنْهُ فإنَّه یُلْقىِ الْحِکْمَةَ وَالْمُؤمِنُ قَلیلُ الکَلامِ کَثِیرُ العَمَلِ وَالمُنافِقُ کَثِیرُ الکَلامِ قَلِیلُ العَمَلِ"، "هنگامى که مؤمن را خاموش ببینید به او نزدیک شوید زیرا او حکمت به شما القا مىکند، و مؤمن کمتر سخن مىگوید بسیار عمل مىکند و منافق بسیار سخن مىگوید کمتر عمل مىکند". (۳)
۵. از نظر ارزش: به خاطر بی اعتنایی به زشتی گناهان فراوان زبان، قبح آنها از بین می رود و این یکی از بزرگترین خطرات مربوط به گناهان زبان است، زیرا وقتی قبح و زشتی کاری در نظر مردم بزرگ باشد، هم خود از ارتکاب آن پرهیز می کنند و هم دیگران را نهی از منکر می کنند و دچار ضررهای سنگین آن نمی شوند، اما اگر قبح کاری - مانند گناهان زبان - از بین رفت، آن کار زشت شیوع پیدا می کند و خود شخص و افراد دیگر مبتلا به زیان های غیرقابل جبران می شوند و ممکن است گاهی ریشه و منشاء اصلی آن زیان های خانمان سوز را درنیابند که آن زبان بوده است که این آتش های دنیوی و اخروی را شعله ور کرده است و شخص از یک سخن آتشبار خود وارد سخن آتش انگیز دیگر خود می شود.
۲. از نظر کیفی: خطرناک ترین گناهان از طریق زبان رخ می دهد، اما در نظر مردم گناهان زبان کم اهمیت ترین گناهان است.
۳. از نظر کاربرد: استفاده از زبان به قدری آسان است که هرچه انسان سخن بگوید زبان خسته نمی شود، اما اعضای دیگر بدن پس از بکارگیری آنها احساس خستگی می کنند و شخص پس از مقداری استفاده از آنها می گوید: دستم خسته شد، پایم درد می کند و مانند آن، لذا کسی که عادت به پرگویی کرده باشد تا وقتی که برای او مانع درونی یا بیرونی ایجاد نشود، ساکت نمی شود، بلکه هر چه صحبت می کند، صحبت های جدیدتری نیز تولید می کند.
۴. از نظر هزینه: زبان چون همیشه در اختیار انسان است، او فکر می کند که هر وقت و هر سخنی را خواست می تواند بگوید، زیرا مستلزم تلاش و زحمت نیست. به همین خاطر ممکن است شخص درباره کاری ساعت ها، روزها، ماه ها بلکه سال های متمادی حرف بزند که: این کار را باید انجام داد، آن کار را انجام خواهم داد و ...، این حرف زدن ها به این خاطر آسان است که گوینده برای آن هزینه ای پرداخت نمی کند و دل خود و دیگران را به صرف حرف زدن خوش می کند. اما اگر فراتر از سخن گفتن بخواهد به سخنان خود عمل کند، مستلزم هزینه و خستگی است. حضرت امام کاظم (علیه السلام) به نقل از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) یکی از تفاوت های مومن و منافق را این چنین بیان می فرمایند: "إذا رَأَیْتُمُ المُؤمِنَ صَموتاً فَأدْنوا مِنْهُ فإنَّه یُلْقىِ الْحِکْمَةَ وَالْمُؤمِنُ قَلیلُ الکَلامِ کَثِیرُ العَمَلِ وَالمُنافِقُ کَثِیرُ الکَلامِ قَلِیلُ العَمَلِ"، "هنگامى که مؤمن را خاموش ببینید به او نزدیک شوید زیرا او حکمت به شما القا مىکند، و مؤمن کمتر سخن مىگوید بسیار عمل مىکند و منافق بسیار سخن مىگوید کمتر عمل مىکند". (۳)
۵. از نظر ارزش: به خاطر بی اعتنایی به زشتی گناهان فراوان زبان، قبح آنها از بین می رود و این یکی از بزرگترین خطرات مربوط به گناهان زبان است، زیرا وقتی قبح و زشتی کاری در نظر مردم بزرگ باشد، هم خود از ارتکاب آن پرهیز می کنند و هم دیگران را نهی از منکر می کنند و دچار ضررهای سنگین آن نمی شوند، اما اگر قبح کاری - مانند گناهان زبان - از بین رفت، آن کار زشت شیوع پیدا می کند و خود شخص و افراد دیگر مبتلا به زیان های غیرقابل جبران می شوند و ممکن است گاهی ریشه و منشاء اصلی آن زیان های خانمان سوز را درنیابند که آن زبان بوده است که این آتش های دنیوی و اخروی را شعله ور کرده است و شخص از یک سخن آتشبار خود وارد سخن آتش انگیز دیگر خود می شود.
پی نوشت ها:
(۱) الکافی، ج۲، ص۱۱۵.
(۲) مشکات هدایت، مکارم شیرازى، ناصر، ج۱، ص۹۳.
(۳) بحارالانوار، مجلسی، ج۷۸، ص۳۱۲.