جمهوری رضاخانی (2)

در اين ميان و در بحبوحه پايان غائله جمهوري‌خواهي سروده مفصلي تحت عنوان "جمهوري‌نامه" بر روي كاغذ آمونياك چاپ و در صدها نسخه به طور مخفيانه منتشر شد و به دهها برابر قيمت در ميان مردم دست به دست گشت، اين سروده معرف روند شكل‌گيري غائله جمهوري‌خواهي و اهداف و مقاصد شومي بود كه در پس پرده توطئه نهفته بود. اين اشعار بسيار نغز، زيبا و صريح كه در 15 فروردين 1303 در تهران منتشر شد، در آغاز امر سراينده آن آشكارا نبود، اما بعدها و پس از ترور و
سه‌شنبه، 31 شهريور 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جمهوری رضاخانی (2)
جمهوری رضاخانی (2)
جمهوری رضاخانی (2)

نويسنده: مظفرشاهدی




در اين ميان و در بحبوحه پايان غائله جمهوري‌خواهي سروده مفصلي تحت عنوان "جمهوري‌نامه" بر روي كاغذ آمونياك چاپ و در صدها نسخه به طور مخفيانه منتشر شد و به دهها برابر قيمت در ميان مردم دست به دست گشت، اين سروده معرف روند شكل‌گيري غائله جمهوري‌خواهي و اهداف و مقاصد شومي بود كه در پس پرده توطئه نهفته بود. اين اشعار بسيار نغز، زيبا و صريح كه در 15 فروردين 1303 در تهران منتشر شد، در آغاز امر سراينده آن آشكارا نبود، اما بعدها و پس از ترور و قتل ميرزاده عشقي شاعر، نويسنده و روزنامه‌نگار وطن‌پرست و نام‌آور كشور توسط عوامل رضاخان، معلوم گرديد، كه اين اشعار توسط اين شاعر بلندمرتبه كه نهايتاً جانش را بر سر آزاديخواهي و مخالفت با رضاخان و مداخله‌گران خارجي (و عمدتاً بريتانيا) از دست داد، سروده شده است.
در اين سروده پرنغز كه در واقع داستاني منظوم از فراز و فرود غائله جمهوري‌خواهي رضاخاني و موفقيت نهايي مردم كشور در جلوگيري از پاگرفتن فكر جمهوري‌خواهي بدون اساس و پايه رضاخان است، چنين مي‌خوانيم: 11
چه ذلت‌ها كشيد اين ملت زار
دريغ از راه دور و رنج بسيار

***

ترقي اندرين كشور محال است / كه در اين مملكت قحط ‌الرجالست / خرابي از جنوبست و شمالست / بر اين مخلوق آزادي وبالست / نبايد پرده بگرفتن ز اسرار / كه گردد شرح بدبختي پديدار / دريغ از راه دور و رنج بسيار

***

اگر پيدا شود در ملك يك فرد / بمانند رضاخان جوان مرد / كنندش دوره فوراً چند ولگرد / بفكر اينكه بايد ضايعش كرد / بگويند از سر شه تاج بردار / بفرق خويشتن اين تاج بگذار / دريغ از راه دور و رنج بسيار

***

نخستين بار سازيم آفتابي / علامت‌هاي سرخ انقلابي / كه جمهوري بود حرف حسابي / چوگشتي تو رئيس انتخابي / ببايد گفت كاين مرد فداكار / بود خود پادشاهي را سزاوار / دريغ از راه دور و رنج بسيار

***

حقيقت بارك الله چشم بد دور / مبارك باد اين جمهوري زور / از اين پس گوشها كر چشمها كور / چنين جمهوري بر ضد جمهور / ندارد ياد كس در هيچ اعصار / نباشد هيچ در قوطي عطّار / دريغ از راه دور و رنج بسيار

***

چه جمهوري شود آقاي دشتي / علمدارش بود شيطان رشتي / تدين آن سفيه كهنه مشتي / نشيند عصرها در توي هشتي / كند كور و كچل‌ها را خبردار / ز حلاج و ز رواس و ز سمسار / دريغ از راه دور و رنج بسيار

***

صبا آن بي‌شعور بدقيافه / نمايد...جمهوري كلافه / زند صد لاف در زير ملافه / كه جمهوري شود دارالخلافه / وليكن بي‌خبر از لحن بازار / ز علاف و زبقال و ز نجار / دريغ از راه دور و رنج بسيار

***

ز عدل‌الملك بشنو يك حكايت / كه آن بالابلند بي‌كفايت / ميانجي گشت بين بول و غايط / كند گاهي سليمان را هدايت / شود گاهي تدين را مدد كار / كه سازد اين دو را با يكدگر يار / دريغ از راه دور و رنج بسيار

***

تدين كهنه الدنگ قلندر / نموده نوحة جمهوري از بر / عجب جنسي است اين الله اكبر / گهي عرعر نمايد چون خر نر / زماني پاچه‌گيرد چون سگ هار / ولي غافل زگردن بند و افسار / دريغ از راه دور و رنج بسيار

***

از ايران رهنما گشته روانه / براي كارهاي محرمانه / گرفته پول‌هاي بي‌نشانه / زده در بصره و بغداد چانه / كه جمهوري شود اينملك ادبار / نه من گويم خودش كرده ‌است اقرار دريغ از راه دور و رنج بسيار

***

تقلاها نمايد اندرين بين / جلنبرزاده شيخ‌العراقين / كند فرياد ها با شور و باشين / كه جمهوري بود بر گردنم دين / ادا بايست كرد اين دين ناچار / ببايد جست از دست طلبكار / دريغ از راه دور و رنج بسيار

***

ضياءالواعظين لوس ... / كند از بهر جمهوري هياهو / چه جمهوري عجب دارم من از او / مگر غافل بود از قصد يارو / كه مي‌خواهد نشيند جاي قاجار / همانطوري كه كرد آن مرد افشار / دريغ از راه دور و رنج بسيار

***

دبير اعظم آن رند سياسي / ز كمپاني نمايد حق‌شناسي / زند تيپا به قانون اساسي / بافسون‌هاي نرم ديپلماسي / به سردارسپه گويد باسرار / كه جمهوري نباشد كار دشوار / دريغ از راه دور و رنج بسيار

***

نمايش مي‌دهد اين هفته عارف / بهمراهي اعضاي معارف / شود معلوم با جزئي مصارف / كه جمهوري ندارد يك مخالف / مدلل مي‌شود با ضرب و با تار / كه مشروطه ندارد يك طرفدار / دريغ از راه دور و رنج بسيار

***

نمودم من جرايد را اداره / شفق كوشش وطن گلشن ستاره / قيامت مي‌شود با يك اشاره / دگر معني ندارد استخاره / همين فردا شود غوغا پديدار / متينگ و كنفرانس و نطق اشعار / دريغ از راه دور و رنج بسيار

***

بعالم پيش رفته بالاصاله / تمام كارها با قاله قاله / بزور شعر و نطق و سرمقاله / ببايد كرد جمهوري اماله / بر اين مخلوق بي‌عقل ولنگار / بدون وحشت از اعيان و تجار / دريغ از راه دور و رنج بسيار

***

كه مستوفي است شخص لاابالي / مشيرالدوله مرعوب و خيالي / وثوق‌الدوله جايش هست خالي / بود فيروز هم در فارس والي / قوام‌السلطنه مطرود سركار / بغير از ذات اشرف ليس في‌الدار / دريغ از راه دور و رنج بسيار

***

بود حاجي معين محتاط و معقول / امين‌‌الضرب در عدليه مشغول / علي صراف هم مستغرق پول / فقيه ‌التاجرين هم ميخورد گول / اهميت ندارد صنف بازار / ز خراز و ز بزاز و بنكدار / دريغ از راه دور و رنج بسيار

***

تدين گفته مجلس هست با من / نمايد اكثريت را معين / شود اين كار پيش از عيد روشن / به جمهوري بگيرد رأي قطعاً / نه قانون مي‌شود مانع نه افكار / بزور مشت فيصل مي‌دهم كار / دريغ از راه دور و رنج بسيار

***

به تعليم قشون اندر ولايت / مهيا تلگرافات و شكايات / ز جمهوري اشارات و كنايات / ز ظلم شاه و دربارش روايات / مسلسل مي‌رسد با سيم و چاپار / ز بلدان و ز اقطار و ز انظار / دريغ از راه دور و رنج بسيار

***

ز تبريز و ز قزوين و ز زنجان / ز كردستان و كرمان‌شاه و گيلان / بروجرد و عراق و يزد و كرمان / ز شيراز و صفاهان و خراسان / ز بجنورد و ز كاشان و قم و لار / تقاضاها رسد خروار خروار / دريغ از راه دور و رنج بسيار

***

به طهران نيست يك تن انقلابي / بجز مشروطه‌‌خواهان حسابي / كه از وحشت نگردند آفتابي / اگر كردند قدري بدلعابي / بياويزيمشان بر چوبه ی دار / بنام ارتجاعيون و اشرار / دريغ از راه دور و رنج بسيار

***

موافق گشته لندن اين سخن را / كه فوري خواست سرپرسي لرن را / برد گر شومياتسكي سوء ظن را / فرستيم پيش‌شان استاد فن را / همان مهتر نسيم رند عيار / كريم رشتي آن شياد طرار / دريغ از راه دور و رنج بسيار

***

نبايد كرد ديگر هيچ مس مس / ببايد رفت فوري توي مجلس / اگر حرفي شنيديم از مدرس / جوابش گفت بايد رطب و يابس / اگر مقصود خود را كرد تكرار / بپيچيمش بدور حلق دستار / دريغ از راه دور و رنج بسيار

***

بقدري اين سخن‌ها كارگر شد / كه سردارسپه عقلش ز سر شد / به جمهوري علاقه ‌مندتر شد / بناي انتشار سيم و زر شد / به مبعوثان و مطبوعات و احرار / ز آقاي صبا تا شيخ معمار / دريغ از راه دور و رنج بسيار

***

نمايان شد تجمع‌هاي فردي / علم در دست گرم دوره گردي / علم‌ها سبز و زرد و لاجوردي / عيان سرخي و پنهان رنگ زردي / بجمهوريت ايران هوادار / ولو گشته ميان كوچه بازار / دريغ از راه دور و رنج بسيار

***

از اين افكار ماخوليائي / به مجلس اكثريت شد هوائي / تدين كرد خيلي بي‌حيائي / بيك دم بين افرادش جدائي / فتاد از يك هجوم نابهنجار / از آن سيلي كه خورد آن مرد دين‌دار / دريغ از راه دور و رنج بسيار

***

از اين سيلي ولايت پُر صدا شد / دكاكين بسته و غوغا بپا شد / بروز شنبه مجلس كربلا شد / بدولت روي اهل شهر واشد / كه آمد در ميان خلق سردار / براي ضرب و شتم و زجر و كشتار / دريغ از راه دور و رنج بسيار

***

ز جمهوري به ما يك كام ره بود / خدا داند كه اين سيلي گنه بود / كه اين سيلي زدن خدمت بشه بود / تدين خصم سردارسپه بود / رفاقت بد بود با عقرب و مار / خطر دارد چو نادان افتد يار / دريغ از راه دور و رنج بسيار

***

قشوني خلق را با نيزه راندند / ولي مردم بجاي خويش ماندند / رضاخان را به جاي خود نشاندند / بجاي گل بر او آجر پراندند / نشايد كرد با افكار پيكار / ببايد خواست از مخلوق زنهار / دريغ از راه دور و رنج بسيار

***

بپا شد در جماعت شور و شرها / شكست از خلق مسكين دست‌ و سرها / رضاخان در قبال اين هنرها / شنيد از مؤتمن توپ و تشرها / كه اين كارت چه بود اي مرد غدار / چرا كردي به مجلس اين چنين كار؟ / دريغ از راه دور و رنج بسيار

***

بسي پير و جوان سرنيزه خوردند / گروهي را سوي نظميه بردند / چهل تن اندرين هنگامه مُردند / براي حفظ قانون جان سپردند / دو صد تن تاكنون هستند بيمار / بضرب ته تفنگ و زير آور / دريغ از راه دور و رنج بسيار

***

رضاخان شد از اين حركت پشيمان / بسعد‌آباد رفت از شهر تهران / از آنجا شد به سوي قُم شتابان / حجج بستند با او عهد و پيمان / كه باشد بعد از اين بر خلق غمخوار / ز جمهوري نگويد هيچ گفتار / دريغ از راه دور و رنج بسيار

***

ز قُم برگشت و عاقل شد ولي حيف / كه كردش باز اغوا ناصر سيف / به مجلس كرد توهين از سر كيف / وليكن بي‌خبر از لحن بازار / كه ملت نيست با ايشان وفادار / بجز شش هفت تن بيكار و بيعار / دريغ از راه دور و رنج بسيار

***

از او بالمره مجلس بدگمان شد / عقايد جملگي از او رمان شد / بسوي رودهن آخر چمان شد / همان چيزيكه ميديديم آن شد / كشيده شد ميان مملكت جار / كه از ميدان بدر رفته است سردار / دريغ از راه دور و رنج بسيار

***

به مجلس قاصدي از راه آمد / كه اكنون تلگراف از شا ه آمد / رضاخان عزل بي‌اكراه آمد / شه از مجلس عقيدت خواه آمد / كه قانون اساسي چون شده خوار / دگر كس ملك را بايد پرستار / دريغ از راه دور و رنج بسيار /

***

به تعليمات مركز در ولايات / رسيد از احمد‌آقا تلگرافات / كه سرباز لرستان و مضافات / نمايد از رضاخان دفع آفات / قشون غرب گردد زود سيار / سوي مركز پي تنبيه احرار / دريغ از راه دور و رنج بسيار

***

وكيلان اين تشرها چون شنيدند / ز جاي خويش از وحشت پريدند / به تنبانهاي خود از ترس ... / نود رأي موافق آفريدند / بر اين جمعيت مرعوب گُه‌كار / سليمان بن محسن شد علمدار / دريغ از راه دور و رنج بسيار

***

وليكن چهارده مرد مسلم / نترسيدند از توپ دمادم / به آزادي به بستند عهد محكم / اقليت از ايشان شد فراهم / وطنخواهي از ايشان گشت پادار / ... كردند از اين كار / دريغ از راه دور و رنج بسيار

***

قهرمان ميرزا سالور (عين‌السلطنه) هم در خاطرات خود غائله جمهوري رضاخاني راناشي از حمايت و خواسته‌ انگليسي‌ها ارزيابي مي‌كند " كه به توسط رضاخان كه آكتور [هنرپيشه] بسيار خوبي برايشان بود شروع به عمليات كردند. نرم نرم و بي‌صدا ... و خوب كه كارهاي درخشنده [در جهت خواسته انگليسي‌ها] از وي سرزد و شاه [احمد‌شاه] را طرد كردند شروع به نغمه جمهوري شد. اين كارها را دست قوي پنجه و توانا [ي انگلستان] مي‌كند نه سردارسپه..."12
عين‌‌السلطنه در جايي ديگر از خاطراتش در اين باره چنين مي‌نويسد: "مي‌گويند عن‌قريب تلگرافات ولايات مي‌رسد و در جلسه دوم و سوم مجلس مقارن عيد جمهوريت علم مي‌شود. انگليسي‌ها عثماني را جمهوري كردند اين را متعاقب آن، بعد مي‌روند سراغ افغانستان. فقط و فقط براي آن كه پادشاه و مملكت مستقل مسلماني در عالم نباشد كه مسلمانهاي اتباع او يك روزي به آنها تأسي كنند... پنجه قوي و معامل بزرگي در ايران كار مي‌كند كه از عاقبت آن بايد ترسيد. همان قسم كه مشروطه را برپا كرد، امروز جمهوري را برپا مي‌كند. منتهي در مشروط چون مردم خيلي دور از اوضاع بودند به سفارت خود برد و حمايت علني كرد. اما امروز وضعيت طور ديگر اقتضا مي‌كند كه محرمانه و با دست خود ايراني باشد." 13
عين‌السلطنه اضافه مي‌كند كه: "انگليسي‌ها مدتهاست وزراء شاه و رجال ايران را سنجيده‌اند و هيچ يك را مثل پهلوان حاضر [رضاخان] بازيگر قابل نديده‌اند. سردارسپه به رياست جمهوري موقتي ابداً مايل نيست جز آن كه دائمي باشد و پس از چندي روي تخت مرمر جلوس، سكه و خطبه به نامش زده و گفته شود." 14
هم او درباره نقش بابي‌ها در گرم كردن تنور جمهوري‌خواهي قلابي رضاخان چنين مي‌نويسد: "در اين نغمه جمهوريت بابي‌ها براي آزادي خود كه البته در جمهوري بيش از مشروطه مي‌شود و براي انتقام از قاجاريه جد و جهد وافي دارند،‌ چنانچه از بذل جان و مال مضايقه ندارند. بيشتر اين هنگامه به توسط آنهاست. جهودها هم مسرورند... آنچه هست اين فرقه [بابي‌ها] در اين هنگامه دخالت تام دارند كه احدي نمي‌تواند منكر شود و براي آنكه در تغيير رژيم [به جمهوري] منافع صوري و معنوي آنها بيش از ايام مشروطه است." 15
و در بخش ديگري از خاطرات عين‌السلطنه چنين آمده است: "بعد از اداي نماز جماعت گفتند هنوز جمهوري نشده درب مسجدهاي مسلمين را بستند. واي به آن وقتي كه جمهوري انگليزي [انگليسي‌] شود." 16
و هم او زماني كه غائله جمهوري قلابي رضاخاني و حاميان انگليسي‌ او با ناكامي روبرو شد،‌ضمن تمجيد از مردم كشور كه موجبات عقيم‌ماندن اين طرح‌ ايذائي را فراهم آوردند، و با تصريح اين موضوع انگليسي‌ها كماكان تصميم گيرندگان اصلي كشور بوده و رضاخان هم جهت نيل به مقاصد خود همچنان حرف‌شنوي بلاانكاري از آنان دارد، پيرامون اين جمهوري‌خواهي كذايي مي‌نويسد: "اين وقايعي را كه من تا اينجا از اين نهضت دروغي جمهوري نوشتم اگر در يك كتابي كه از صد سال قبل تحرير مي‌شد بود، و ما امروز مي‌خوانديم چه مي‌گفتيم، جز آن كه به همچو مملكتي، به همچو ملتي،‌ به همچو بزرگ و كوچكي طعن و لعن نمائيم. چيز ديگري شايسته آن مملكت و آن قوم بود؟ حالا هم اي كساني كه بعدها اين وقايع را مي‌خوانيد (قرائت مي‌كنيد) به شما اجازه مي‌دهيم و حلال مي‌كنيم كه هر چه دشنام و فحش و سقط و بداهت درباره ما بگوئيد ما سزاوار آن هستيم".17
پایان.

پی نوشت ها:

11. حسين مكي، تاريخ بيست ساله ايران، ج2، صص 376 ـ‌365.
12. قهرمان ميرزا سالور، خاطرات عين‌السلطنه، ج8، ص 6688.
13. همان، ج8، صص 6723 ـ 6724.
14. همان، ج9، صص 6800 ـ 6801.
15. همان،‌ج9، ص 6806.
16. همان، ج9، ص 6817.
17. همان، ج9، صص 6950ـ 6951.
منابع و مآخذ تحقیق :
- حسين مكي، تاريخ بيست ساله ايران، جمهوري اسلامي 1و2و3، تهران، اميركبير، 1357.
- سليمان بهبودي، خاطرات سليمان بهبودي، رضاشاه، به كوش غلامحسين ميرزا صالح، چاپ اول، تهران، طرح نو، 1372.
- كيوان پهلوان، رضا شاه از الشتر تا آلاشت، چاپ دوم، تهران،‌ آرون، 1381.
- كيوان پهلوان، رضاشاه و ديدگاهها (خاطرات)، چاپ اول، تهران، خاورزمين،1384.
- اسكندر دلدم، زندگي پرماجراي رضاشاه، جلد اول، چاپ اول، تهران، گلفام، 1370.
- محمد‌تقي بهار، (ملك‌الشعرا)، انقراض قاجاريه، تاريخ مختصر احزاب سياسي، 2 جلد، تهران، اميركبير، 1363.
- محسن صدر، خاطرات صدرالاشراف (محسن صدر)، چاپ اول، تهران، وحيد، 1364.
- حسين مكي، مدرس قهرمان آزادي، 2 جلد، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1359.
- صنعتي‌زاده كرماني، روزگاري كه گذشت، تهران، چاپخانه گيلان، 1346.
- محمد‌علي ميرزا فرمانفرمائيان، از روزگار رفته حكايت، جلد دوم، به كوشش منصوره اتحاديه و بهمن فرمان، تهران، كتاب سيامك، 1382.
- قهرمان ميرزا سالور، خاطرات عين‌السلطنه (قهرمان‌ميرزا سالور)، جلد 8 و9، به كوشش ايرج افشار و مسعود سالور، تهران، اساطير، 1379.
- احمد اميراحمدي، خاطرات نخستين سپهدار ايران، احمد اميراحمدي، 2جلد، تهران، مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، 1373.
- محمد‌ابراهيم باستاني پاريزي، محيط سياسي و زندگاني مشيرالدوله، تهران، ابن سينا، 1341.
- حسين كوهي كرماني، غوغاي جمهوري، تهران، بي‌نا، 1331.
- غلامرضا گلي زواره، داستانهاي مدرس، قم، هجرت، 1373.
- علي مدرسي، شهيد مدرس نابغه ملي ايران، اصفهان، بدر، 1358.
- ابراهيم صفايي، كودتاي 1299 و آثار آن، بي‌جا، بي‌نا، بي‌تا.
- حسين مكي،‌ مختصري از زندگاني سياسي سلطان‌احمد شاه قاجار، تهران، ‌اميركبير، 1357.
- فتح‌ الله نوري اسفندياري، رستاخيز ايران، تهران، ابن سينا، 1355
- مهدي‌قلي هدايت، خاطرات و خطرات، تهران، زوار، 1344.
- نصرالله سيف‌پور فاطمي، آيينه عبرت، لندن، جبهه مليون ايران، 1370.
- محمد كمره‌اي، روزنامه خاطرات سيد‌‌محمد كمره‌اي، 2 جلد، تهران، شيرازه، 1382.
- شهيد آيت‌الله سيد‌حسن مدرس به روايت اسناد، تهران،‌ مركز بررسي اسناد تاريخي، 1378.
- عليرضا ملايي تواني، مشروطه و جمهوري، تهران، گستره، 1381.
- علي‌محمد بشارتي، پنجاه و هفت سال اسارت، ج1، تهران، حوزه هنري و سوره مهر، 1382.
- مهرداد جوانبخت، اگرهاي تاريخ ايران، اصفهان، آموزه، 1380.
- محسن بهشتي سرشت، نقش علما در سياست، تهران، پژوهشكده امام خميني، 1380.
- محمد‌علي كاتوزيان، دولت و جامعه در ايران، ترجمه حسن افشار، تهران، نشر مركز، 1380.
- داود علي‌بابايي، بريده‌هاي تاريخي، تهران، اميد فردا، 1380.
- استفاني كرونين،‌رضاشاه و شكل‌گيري ايران نوين، تهران، جامي، 1383.
- رضا نيازمند، رضاشاه از تولد تا سلطنت،‌ لندن، بنياد مطالعات ايران، 1375.
- حسين فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، ج1، تهران، اطلاعات، 1369.
- جهانگير آموزگار، فراز و فرود دودمان پهلوي، تهران، مركز ترجمه و نشر كتاب، 1375.
- مصطفي الموتي، ايران در عصر پهلوي، جلد اول و دوم، لندن، پكا، از 1369 تا 1373.
- سعيد نفيسي، تاريخ معاصر ايران، تهران، كتابفروشي فروغي، 1345.
- عبدالله شهبازي، نظريه توطئه: صعود سلطنت پهلوي و تاريخنگاري جديد در ايران، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، 1377.
- عليرضا كمره‌اي همداني، حكم مي‌كنم! نگاهي به اخلاق و رفتار رضاشاه، تهران، مدرسه، 1384.
- علي‌اصغر شميم، از نادر تا كودتاي رضاخان ميرپنج، تهران، مدبر، 1368.
- امين لوسوئور، زمينه چيني‌هاي انگليسي‌ براي كودتاي 1299، تهران، اساطير، 1373.
- علي‌محمد بشارتي، از انقلاب مشروطه تا كودتاي رضاخان، تهران، حوزه هنري، 1380.
- حسين آباديان، از سقوط مشروطه تا كودتاي سوم اسفند ]1299]، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، 1385.
- هدايت‌الله حكيم‌الهي، اسرار سياسي كودتا و زندگاني آقاي سيد ضياءالدين، تهران، بي‌نا، 1322.
- انورخامه‌اي، خاطرات سياسي، تهران، علم و گفتار، 1372.
- عبدالله بهرامي، خاطرات عبدالله بهرامي، تهران، علمي، 1363.
- گذشته چراغ راه آينده است، تهران، ققنوس، 1361.
علي شعباني، طراح كودتا، تهران، مركز تحقيقات وزارت دربار، 1355.
منبع : موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.