مهمترین مسئله در رسیدن به مقام قرب، استفاده از راهنمایی راهنماست؛ و در صورت استفاده و بکارگیری صحیح از آن، می توان به هدف بلند آن دست یافت؛
راهکار رسیدن به قرب الهی در سیره گفتاری امام صادق (علیه السلام)
حال راهکار راهنما در این مسئله چیست؟
راهکار امام صادق علیه السلام برای قرب و نزدیک تر شدن انسان به خداوند سه چیز است:
امام در روایتی فرمودند: أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مُوسَى (علیه السلام) أَنَّ عِبَادِی لَمْ یَتَقَرَّبُوا إِلَیَّ بِشَیْءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِنْ ثَلَاثِ خِصَالٍ قَالَ مُوسَى یَا رَبِّ وَ مَا هُنَّ قَالَ یَا مُوسَى الزُّهْدُ فِی الدُّنْیَا وَ الْوَرَعُ عَنِ الْمَعَاصِی وَ الْبُکَاءُ مِنْ ْخَشْیَتِی.»[1]
امام صادق(علیه السلام) فرمود: خداوند عزوجل به حضرت موسی(علیه السلام) وحی کرد که بندگانم به چیزی محبوب تر از داشتن این سه ویژگی به من نزدیک نشده اند. حضرت موسی عرض کرد آنها چیستند؟ خداوند فرمود: ای موسی آنها زهد در دنیا و پرهیز از گناهان و گریه از بیم من هستند.
راهکار اول: بی رغبتی به دنیا
بی رغبتی و زهد مومن در دنیا آثار متعددی بدنبال دارد که چند اثر آن را امام صادق علیه السلام اینگونه می فرمایند: «مَنْ زَهِدَ فِی الدُّنْیَا أَثْبَتَ اللَّهُ الْحِکْمَةَ فِی قَلْبِهِ وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسَانَهُ وَ بَصَّرَهُ عُیُوبَ الدُّنْیَا دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا وَ أَخْرَجَهُ مِنْهَا سَالِماً إِلَی دَارِ السَّلَامِ»[2]امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که نسبت به دنیا بی رغبت باشد، خداوند فهم حقیقت را در قلب او پابرجا می گرداند و زبانش را به گفتن سخنان حکیمانه گویا می کند و درد و دوای عیبهای دنیا را به او می نمایاند و او را سالم و بدون نقص از دنیا به سوی بهشت که سرای سلامت است بیرون می برد.
در این حدیث، چهار اثر برای بی رغبتی به دنیا بیان گردیده است: استواری حکمت در دل، سخن حکیمانه بر زبان، دیدن عیب و راه اصلاح آن و سلامتی و عاقبت به خیری.
راهکار دوم: پرهیز از گناهان
حضرت دومین راهکار رسیدن به مقام قرب الهی را در پرهیز از گناهان می دانند؛ چنانچه یک طبیب برای آنکه بیمارش سلامتی روز افزون داشته باشد، و نه تنها بیماری اش بیشتر نشده، بلکه باید سعی کند نسخه ای بپیچد که بیمار سلامتی خودش را بدست آورد، پرهیز از چیزهایی که امکان بیشتر شدن بیماری بیمار در آن وجود دارد را شرط اصلی سلامتی بیمارش می داند.امام علیه السلام نیز شرط رسیدن سالک به مقام قرب را پرهیز از گناهان می داند؛ چرا که گناهان همچون زنجیری به پای رونده است که او را به زحمت و یا حتی از حرکت باز می ایستد. امیرالمومنین علیه السلام گناه را به اسب چموش و سرکش تشبیه می کنند که سوارش را به قهقرا می فرستد.
امیر المومنین علی علیه السلام فرمودند: «اَلا وَ اِنَّ الْخَطایا خَیلٌ شُمُسٌ حُمِلَ عَلَیها اَهْلُها، وَ خُلِعَتْ لُجُمُها، فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِى النّار»[3] «آگاه باشید! گناهان و خطاها اسبهاى سرکشى هستند که اهلش را بر آنها سوار مى کنند و لجامهاى آنها برگرفته مى شود و سرانجام آنان را در دوزخ سرنگون مى کنند»!
سوار شدن بر اسبهاى چموش ذاتاً خطرناک است و اگر فاقد لجام و افسار باشد بسیار خطرناکتر و هرگاه این کار در سرزمینى داراى پرتگاه هاى هولناکى باشد، باز هم خطر بیشتر است. گناه در واقع چنین است، ارتکاب یک گناه انسان را بى اختیار به گناه دیگر و آن نیز به گناه دیگر مى کشاند.
ورع به چه معناست؟
ورع همان تقواست؛ البته باید گفت: گاهی مرتبه ی بلندی از مراتب تقوا را ورع گویند؛ حفص بن غیاث گوید از امام صادق علیه السلام درباره ورع و پارسایی سؤال کردم حضرت فرمود: «الَّذِی یَتَوَرَّعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[4] پارسا کسی است که از ارتکاب حرام های خدای عزوجل باز ایستد.
جایگاه ورع در عمل
نکته قابل توجه در اعمال آدمی این است که درون مایه اصلی و رکن اصلی عمل باید، تقوا و ورع باشد، که اگر نباشد، هیچ فایده ای ندارد؛ چنانچه امام صادق علیه السلام فرمود: «لَا یَنْفَعُ اجْتِهَادٌ لَا وَرَعَ فِیهِ»[5] کوششی که پارسایی در آن رعایت نشود، سودی نخواهد داشت.
علت اینکه تلاش انسان بدون همراهی ورع سودی ندارد، این است که انسان بدون ورع به تقرب خدا نمی تواند دست یابد؛ و این در روایت دیگری از امام صادق علیه السلام آمده که فرمودند: «عَلَیْکُمْ بِالْوَرَعِ فَإِنَّهُ لَا یُنَالُ مَا عِنْدَ اللَّهِ إِلَّا بِالْوَرَعِ»[6] بر شما باد به پارسایی زیرا (آدمی) جز به وسیله پارسایی به آنچه که در نزد خداست دست نمی یابد.
پس دومین راه برای رسیدن به مقام قرب الهی، ورع و پرهیزگاری است.
سوار شدن بر اسبهاى چموش ذاتاً خطرناک است و اگر فاقد لجام و افسار باشد بسیار خطرناکتر و هرگاه این کار در سرزمینى داراى پرتگاه هاى هولناکى باشد، باز هم خطر بیشتر است. گناه در واقع چنین است، ارتکاب یک گناه انسان را بى اختیار به گناه دیگر و آن نیز به گناه دیگر مى کشاند.
سومین راهکار: گریه کردن بخاطر خشیت خدا
خشیت به معنای ترس از مسئولیت هایی است که انسان در برابر خداوند دارد، ترس از این که در ادای رسالت و وظیفه خویش کوتاهی کند.[7]از معنای خشیت اینگونه فهمیده می شود که خشیت بخاطر درک عظمت خداوند و همراه با آگاهی و علم است و گریه ای که از روی خشیت باشد، نیز همین ویژگی را به همراه دارد؛ اما اینکه گریه بخاطر خشیت از چه جایگاه ای برخوردار است، باید از کسی که خودش جزء بکائین عالم است، پرسید.
جایگاه گریه از روی خشیت
در روایتی امام سجّاد(ع) ارزش قطرات اشک برای خدا را چنین توصیف میکند: «مَا مِن قَطرةٍ أحَبَّ إِلَی اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِن قَطْرَتَینِ: قَطرَةُ دَمٍ فِی سَبِیلِ اللّهِ، وَقَطرَةُ دَمعَةٍ فِی سَوَادِ اللّیلِ، لاَ یُرِیدُ بِهَا عَبدٌ إِلاَّ اللّهَ عَزَّ وَ جَلَّ»[8] هیچ قطرهای نزد خدا دوستداشتنیتر از این دو قطره نیست: قطره خونی که در راه خدا ریخته شود و قطره اشکی که برای خدا در دل شب فرو افتد».
از جمله آثار گریه از روی خشیت، نورانیت دل، و عدم بازگشت به گناه است؛ امام علی علیهالسلام فرمودند: «البُکاءُ مِن خَشیةِ اللّهِ ینیرُ القَلبَ، ویعصِمُ مِن مُعاوَدَةِ الذَّنبِ»[9] گریستن از ترس خدا، دل را روشنایی میبخشد و از بازگشت به گناه، مصون میدارد.
پی نوشت:
[1] کافی، ج2، ص482
[2] کافی، کلینی، ج ۲، ص ۱۲۸/ ارشاد القلوب، حسن بن محمد دیلمی، ج ۱، ص ۱۶/ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۶۷، ص ۳۰۹.
[3] نهج البلاغه، خطبه 16
[4] الکافی، ج 2، ص77
[5] الکافی، ج 2، ص 78
[6] الکافی، ج 2، ص 76
[7] تفسیر نمونه،ج 18، ص 247.
[8] مجلسی، بیتا، ج 69: 378
[9] غرر الحکم، ج ۲، ص۱۱۱ ح ۲۰۱۶/ عیون الحکم والمواعظ، ص۲۱، ح ۱۱۹.