نويسنده: علي اميني نژاد
در متون ديني، دو دسته آيات و روايات درباره ي مسئله ي قُرب ديده مي شود؛ از يك طرف در آيات و روايات بسياري آمده است خداوند به همه ي موجودات نهايت قرب و نزديكي را دارد. از باب نمونه در آيات زير دقت كنيد:
- وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ. (1)
- نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ. (2)
- وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ. (3)
- وَكَانَ اللّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُّحِيطًا. (4)
به عنوان مثال اگر در آيه ي اخير فكر كنيم و به طور دقيق احاطه ي خداوند به همه ي اشيا را با تأكيد و ريزبيني در « ُكلِّ شَيْءٍ» مورد توجه قرار دهيم، معلوم خواهد شد كه خداي متعال در عين غيريتي ظريف كه از واژه ي قرب نيز به خوبي استفاده مي شود، شدت قرب را تا مرز عينيت كامل با همه ي اشياي هستي داراست.
از جانب ديگر در متون ديني، مسئله ي «تقرّب الي الله» مطرح است كه خود حاكي از وجود فاصله بين بنده و خداوند است كه در اين فاصله برخي دور، برخي نزديك و برخي نزديك تر هستند تا جايي كه مانند رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) در چندين مرحله به خداوند نزديك مي شوند و نهايت قرب ممكن را كسب مي نمايند: َدنَا فَتَدَلَّى * فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى. (5)
بنابراين مطابق دسته ي اول از متون ديني، خداوند به هر چيز و همه كس حتي كفار و منافقان و معصيت پيشگان نزديك است، اما بر اساس دسته ي دوم از آيات و روايات، اهل باطل و معصيت از خدا دور و اهل ايمان و اطاعت، به خداوند نزديك اند. حل اين مسئله چگونه است؟!
در بحث قرب با دو گونه قرب روبه رو هستيم؛ يكي قرب وجودي و ديگري قرب سلوكي.
در تمام دسته ي اول از آيات و روايات، قُرب حضرت حق به خلق مطرح است؛ يعني قُرب از سوي خالق به سوي مخلوق مورد نظر است و اين نزديكي از نوع احاطه ي وجودي حقيقت بي نهايت نسبت به اشياي محدود است.
اما در تمام دسته ي دوم از متون يادشده، قرب خلق به حق مطرح بوده و نزديكي از سوي بنده به سمت خداوند متعال مورد نظر است و اين نزديكي در بستر قوس صعود و در فضاي سلوك معنا مي يابد. قرب وجودي مقابل ندارد و بُعد و دوري برنمي تابد؛ زيرا احاطه ي خداوند بر اشيا از نوع احاطه ي اطلاقي است. اما قُرب سلوكي مقابل دارد؛ دوري و نزديكي مي پذيرد. بنابراين در عين آنكه از طرف خداوند هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُم ولي بالاتر از آن َنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ و بالاتر از آن إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيط، در عين حال از سوي سالك، انساني در درك «اسفل السافلين» است و انساني ديگر فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرٍ به سر برد و در مقام «عنديّت» مقيم شده است.
هنر يك دين شناس و مفسر واقعيِ آيات و روايت آن است كه اين گونه مباحث اساسي را حل و فصل نمايد و گره ها را بگشايد. بايد دانست اين گونه معارف به دست اهل معرفت و صاحبان مقامات معنوي و عرفاني و اولياي الهي تبيين مي شود.
جامي در مقام تفكيك بين قُرب وجودي و سلوكي مي گويد:
" ينبغي ان يعرف انّ الطريق و القرب من الله تعالي الي الموجودات خلاف طريقهم و قربهم اليه سبحانه لانّ طريقه و قربه اليهم من حيث الوجود والاحاطة و قربهم و طريقهم اليه من حيث السلوك و الاستعداد و بينهما بون بعيدٌ؛ (6) مناسب است دانسته شود كه راه و قرب، از سمت خداوند متعال به سوي موجودات غير از راه و قرب ايشان به سوي خداوند سبحان است؛ [اينها دو چيز مختلف هستند] زيرا راه و قرب خداوند به سوي موجودات [وجودي و] از نظر وجود و احاطه ي [آن بر همه ي موجودات است] و قرب موجودات به سوي خداوند [سلوكي و] از جهت استعداد و سلوك است و بين اين دو نوع قرب و راه، فاصله ي فراواني است. "
بنابراين نبايد شبهه شود كه اگر خداي متعال به همه نزديك است، ديگر انجام دستورهاي ديني چه معنايي دارد، ديگر نماز، روزه و عبادات براي «تقرّّب الي الله» چه معنايي دارد؛ زيرا اولي قرب وجودي است و نسبت به همگان يك سان بوده و منشأ سعادت و شقاوت نيست، در حالي كه دومي قرب سلوكي و در قوس صعود است و مقابل داشته و سعادت يا شقاوت با آن رقم مي خورد.
پينوشتها:
1. حديد (57)، 4.
2. ق (50)، 16.
3. بقره (2)، 186.
4. نساء (4)، 126.
5. نجم (53)، 9.
6. جامي، نقدالنصوص، ص 186.
اميني نژاد، علي؛ (1390)، آشنايي با مجموعه عرفان اسلامي (كليات، تاريخ عرفان، عرفان نظري، عرفان عملي و...)، قم: انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (رحمه الله)، چاپ دوم