تاملی درعرفان منهای شریعت

در پاسخ به این مسئله باید دید در چه صورت یک مکتب عرفانی انسان را به خدا می رساند و به تعبیر دیگر یک مکتب یا گرایش عرفانی باید از چه ویژگی هایی برخوردار باشد تا رساننده ی انسان به سوی خدا و موجب تقرب آدمی به حضرت احدیت شود، به نظرمی رسد سه نکته ی اساسی در این رابطه تأثیرگذار است و بر اساس آنها می توان میزان هدایت انسان به سوی خدا در آن مکاتب را مورد سنجش قرار داد
شنبه، 23 شهريور 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تاملی درعرفان منهای شریعت
تاملی درعرفان منهای شریعت
تاملی درعرفان منهای شریعت

نویسنده: حمیدرضا شاکرین
آیا از طریق عرفان های غیردینی و غیراسلامی مانند عرفان های هندی، مسیحی و ... می توان به خدا رسید؟
در پاسخ به این مسئله باید دید در چه صورت یک مکتب عرفانی انسان را به خدا می رساند و به تعبیر دیگر یک مکتب یا گرایش عرفانی باید از چه ویژگی هایی برخوردار باشد تا رساننده ی انسان به سوی خدا و موجب تقرب آدمی به حضرت احدیت شود، به نظرمی رسد سه نکته ی اساسی در این رابطه تأثیرگذار است و بر اساس آنها می توان میزان هدایت انسان به سوی خدا در آن مکاتب را مورد سنجش قرار داد. این سه عبارتند از: جهت گیری اساسی، معارف و مبانی نظری، روش و برنامه ی عملی. اکنون به توضیحی فشرده و کوتاه در رابطه باهر یک از موارد یاد شده می پردازیم:

1. جهت گیری اساسی

منظور از جهت گیری آن است که آیا مکتب عرفانی مورد نظر اساساً جهت حرکت و کانون توجه خود را ((خدا)) قرار داده است یا نه. و آیا درصدد آن است که انسان را به سوی خدا رهبری کند و به مقام قرب الی الله برساند؛ یا آنکه به طوراساسی بدین سوجهت گیری نکرده و هدف آن رسیدن به خدا نیست. بدیهی است اگر مکتبی عرفانی، هدف نهایی خود را رسیدن به خدا قرار نداده و جهت حرکت را به آن سو نشانه نگیرد، نمی توان از آن انتظارداشت که آدمی را به خدا برساند. اگر از این زاویه بنگریم غالب عرفان های غیردینی و حتی برخی از عرفان های دینی - مانندعرفان بودایی – جهت دهنده به سوی خداورساننده ی انسان به این مقصدعالی نیستند.به عبارت دیگردراندیشه ی غالب بودایی،اساساًمسئله ی خدا و باور داشت او مطرح نیست. لیت وارد، در کتاب ((انگاره های خدا)) می نویسد: با استدلال می توان گفت که آیین بودا خداگریز است... در این آیین به خدای شخصی گرایش چندانی نیست؛ چه رسد که ارتباط با او غایت زندگی دینی به حساب آید.))(1)
متعالی ترین هدف درعرفان بودایی رسیدن به ((نیروانا))است. نیروانه را خاموشی ، خلأ، مرگ پیش از مرگ یا روح کلی خوانده و برخی نیز آن را تعریف ناپذیرشمرده اند(2). نیروانه آزادی از چرخه وجود – سنساره – است که هدف نهایی اعمال بوداییان است. در این مرحله انرژی هایی که منجر به تولد دوباره ی چرخه ی وجود می شوند، از بین می روند و فرد از دوره ی تولد، مرگ و تولد مجدد رهایی می یابد))(3) بنابراین نقطه ی عالی تکامل در این آیین رهیدن از ((سنساره)) یا گردونه وجود تناسخ و به عبارت دیگر نیامدن به این جهان گذران و رنج آلوداست؛ نه به معنای تقرب به خدای جهان و جان آفرین. (4)

2. معارف و مبانی نظری

عمده ترین مبانی نظری یک مکتب و مشرب عرفانی عبارت است از مبانی خداشناختی، جهان شناختی و انسان شناختی. هراندازه یک آیین در عرصه های یادشده از معارف جامع تر، باشد و معارف بیشتر و بهتری از توحید و اوصاف جمال و جلال و اسمای حسنای الهی ارائه کند، یا شناخت بیشتر و کامل تری از عوالم هستی، مراتب آنها و چگونگی ربط و پیوندشان با خالق کل عرضه نموده و معرفت بهتری نسبت به انسان و اینکه – از کجا آمده، اکنون کجاست، به کجا می رود، چه استعدادها و مسئولیت هایی دارد، به چه مراتب کمالی می تواند دست یازد و چگونه می تواند با خدای خویش ارتباط برقرارکند را در اختیار بشر قرار دهد، از توانایی بیشتری در رساندن انسان به خدا برخورداراست.
در مقابل، ضعف شناختی و نااستوری آموزه ها و انگاره های بنیادین یک آیین آن را در راهبری انسان به سوی خدا ناکام ساخته و از میزان توفیق آن به شدت می کاهد. به نظر می رسد بسیاری از مکاتب عرفانی در این عرصه سخت لغزان و لغزاننده اند.
به عنوان مثال
1.در آیین بودا سخن از خدا نیست و از اساسی ترین مایه های معرفتی که همان خداشناسی یک مکتب عرفانی است، تهی می باشد؛ بدینرو هرگز نمی توان راهبری انسان به سوی خدا را از این مکتب انتظار داشت. و از طرف دیگر بنیاد جهان شناختی و جهان بینی آن را نگرش منفی و رنج آلود به جهان تشکیل می دهد و در انسان شناسی نیزهم چون هندوئیسم، سیکیسم و جینیسم گرفتار آموزه های باطلی چون تناسخ می باشد.(5) از همین رو غایت مطلوب این مکتب چیزی جز رستن از گردونه وجود و تناسخ و نیامدن به این جهان – که در نظر آنها سراسر رنج و محنت است – چیز دیگری نیست. این کجا و به خدا رسیدن کجا؟
2. آیین مانی و برخی از دیگر آیین های رایج در ایران باستان از سویی گرفتار شرک انگاری در نظام آفرینش می باشد و از دیگر سو جهان را با نگاهی بدبینانه می نگرد. (6)
3. آیین مسیحیت نیز بر اثر تحریفاتی که در آن رخ نمود، علی رغم بنیاد توحیدی نخستین، گرفتار نوعی شرک و تناقض در بنیادی ترین ارکان اعتقادی خود یعنی خداشناسی شد. تثلیث باوری و اعتقاد به یک خدا درعین سه تا بودن به جد این آیین را دست خوش تزلزل و خردگریزی ساخته است. پروفسور لگنهاوزن می گوید:
((وقتی از کشیش ها می پرسیم که من نمی فهمم چه طور خدا یکی است و سه شخص است؟ در اکثر موارد جواب می گفتند که ما نمی توانیم به درک این آموزه برسیم. تنها خدا میداند که حقیقت این امر چیست. این رمزی است که فقط خدا آن را می داند وعقل در اینجا به بن بست می رسد. از جمله چیزهایی که برای بنده خیلی جالب بود، این بود که در اسلام نگفته اند اصول دین را چشم و گوش بسته بپذیر؛ این خصلت در میان شیعیان خیلی بیشتراست.))(7)
مارگریت مارکوس(8) نیز در این زمینه می نویسد:
((پس از آنکه عقاید همه کیش های بزرگ را مورد بررسی قرار دادم، به این نتیجه رسیدم که به طور کلی مذهب های بزرگ یکی بودند؛ ولی به مرور زمان فاسد شده اند. بت پرستی، فکر تناسخ و اصول طبقه بندی در کیش هندویی سرایت کرد. صلح جویی مطلق و انزوا از مشخصات کیش بودایی شد و پرستش آباء و اجداد جزء عقاید کنفسیوسی، عقیده اصالت گناه و تثلیث و در نتیجه ی آن مفهوم خدایی مسیح و شفاعت به استناد مرگ ادعایی عیسی بر روی دار در مسیحیت، انحصارطلبی ملت برگزیده ی یهود و... نتیجه این انحرافات است. هیچ یک از اندیشه هایی که مرا منزجر ساخته بود، در اسلام پیدا نمی شد؛ بلکه به صورت روزافزونی احساس می کردم که اسلام تنها مذهب اصیلی است که طهارت خودش را حفظ کرده است. سایرمذهب ها فقط و فقط بعضی اجزای آن، مقرون به حقیقت است؛ ولی فقط اسلام است که تمام حقیقت را حفظ کرده است.))(9)
عرفان و آیین مسیحیت از جهات دیگری چون انسان شناسی بدبینانه، اعتقاد به گناه جبلی و ذاتی و نگرش پروسه ای به انسان و افسانه های خردستیز نیز آسیب مند است که بررسی آن از حوصله ی این مختصر خارج است.(10)

3. برنامه وروش عملی

بسیاری از مذاهب عرفانی صوفیانه از جهت برنامه و سلوک عملی دچار افراط و تفریط ها و اشکالات قابل توجهی هستند. برخی از این اشکالات عبارت است از:
1. درون گرایی افراطی و مغفول نهادن حوزه های ارتباط خارجی انسان موجب شده است که برخی از مکاتب عرفانی مسئولیت های اجتماعی انسان را به یاد فراموشی سپرده و تهی از نگرش مثبت به مناسبات انسانی و اجتماعی و قدرت، سیاست، آزادی، عدالت، رهبری و... شوند و نتوانند بین این امور و حیات معقول و حرکت انسان به سوی غایات متعالی رابطه برقرارسازند. اما در دین مبین اسلام عرفان منهای مسئولیت، مساوی با عرفان منهای دین و خداست. از همین رو پیامبراکرم(ص) فرمود: ((من اصبح ولم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم))(11) ؛((کسی که سر از خواب بردارد و نسبت به امور مسلمانان اهتمام نورزد، مسلمان نیست.))
علامه جعفری دراین باره می نویسد: ((ادعای عرفان با بی اعتنایی به انسان ها، مساوی عرفان با بی اعتنایی به خداوند ذوالجلال است. زیرا عرفان و عشق به خدا با بی اعتنایی به نهال های باغ او و بی توجهی به تجلیگاه او- که همین انسان ها هستند- مساوی با اعراض از خداست.)) (12)
2. ریاضت های دشوار، سخت گیری و سرکوب نفس نیز یکی از اشکالات عرفان های مبتنی بر فلسفه های هندی، مانوی و کلبی یونانی است.(13) این اشکال تا حدودی به آیین مسیحیت نیز سرایت کرده، تا آنجا که برخورداری از کامیابی و التذاذ جنسی – که یکی از نیازهای اصیل آدمی است- مغایر با حیات معنوی و روحانی انگاشته شده و به تعبیر ترور شانون (14) در مسیحیت بر تجرد به مثابه ی آرمانی والا تأکید می شود. (15)
این گونه سخت گیری ها، سرکشی و طغیان نفس را در پی خواهد آورد. مولوی – عارف انسان شناس و برجسته ی مسلمان – در این باره می گوید:
چون که نفس آشفته تر گردد از آن
که کنی بندش به زنجیر گران
در برابر، این روش، شیوه ی غرب جدید است که بیش از حد بر آزادی و کامروایی نفس تأکید می ورزد؛ اما در نظام تربیتی و سلوک اسلامی هر دو شیوه ی مردود انگاشته شده و روشی متعادل در برابر آن دو ارائه و توصیه شده است. (16)
3. شریعت گریزی؛ برخی از مذاهب و مکاتب عرفانی – علی رغم دارا بودن وابستگی دینی – عملاً راه خود را از مسیر اصلی دین و شریعت الهی جدا ساخته و بر آن پشت پا زده اند؛ در حالی که روح عرفان قرار دادن همه ی ابعاد و ارکان وجودی خویش در صراط مستقیم الهی و عبودیت مطلق و خالص پروردگار همراه با عشق و معرفت است و این مسئله تبعیت کامل و مستمر از شریعت الهی را طلب می کند.(17) به عنوان مثال در روش سلوکی بودیسم (18) و گروه ((اک)) یا ((اکنکار)) – که کسانی چون پال توئیچل، فیل موری متیسو، هارولد کلمپ و... مبلغ آن هستند – احکام عبادی اهمیت خود را از دست داده و چندان وقعی به آنها نهاده نمی شود. در عرفان مسیحی – برخلاف آموزه های حضرت عیسی (ع) – احکام شریعت مورد طرد و نفی واقع شد. ((پولس)) – که دومین بنیان گذار مسیحیت نام گرفته است. (19) با طرح اصل آزادی درون و حریت روح، به نفی شریعت پرداخت و بر آن شد که برای رسیدن به رستگاری پیروی از شریعت و قوانین دینی لازم نیست.(20) او حتی عدالت را صرفاً در گرو محض ایمان دانست و هر گونه تأثیرعمل در این زمینه را منکر شد. درعهد جدید آمده است: ((اما چون یافتیم که هیچ کس از اعمال شریعت عادل شمرده شویم؛ زیرا که از اعمال شریعت هیچ بشری عادل شمرده نخواهد شد.))(21)
در مقابل، دین مبین اسلام ایمان بدون عمل را مساوی با نفی ایمان می انگارد، چنانکه پیامبراکرم (ص) فرمود: ((الایمان معرفة بالقلب، وقول باللسان وعمل بالارکان)) (22)؛ ایمان عبارت است از شناخت در دل، گفتن به زبان و عمل به وسیله ی اعضا و ارکان و در جای دیگر فرمود: ((الایمان و العمل اخوان شریکان فی قرن،لایقبل الله احدهما الا بصاحبه))(23)؛ ایمان وعمل دو برادر هم بسته به یک رشته اند؛ خداوندهیچ یک را بدون دیگری نمی پذیرد.))
ثمره ی نگرش پیشین اباحی گری است و ثمره ی نگرش اسلامی تنظیم همه ی کنش ها و رفتارها در جهت صحیح و رساننده به سوی خدا و تصفیه ی ظاهر و باطن از هر آنچه رهزن راه خدا و بازدارنده از تعالی و تکامل انسان است.

امتیازات عرفان اسلامی

عرفان ناب و اصیل اسلامی از امتیازات متعددی برخورداراست؛ به طوری که مارتین لینگز آن را امری اصیل، جهان شمول و منحصر به فرد می داند.(24) اکنون با توجه به آنچه گذشت به برخی از آنها اشاره می شود.
1.جهت گیری دقیق، کامل و همه جانبه به سوی کمال مطلق و مبدأ و غایت هستی، یعنی ذات پاک احدیت.
2. ابتنا بر مبانی نظری استوار، خردپذیر و منطقی.
3. دارای برنامه ی عملی جامع، معتدل، هماهنگ با فطرت بشر و نظام تکوین، دارای لطافت، ظرافت و دقتی بی نظیر.
4. خاستگاه الهی و اصالت دینی .
5. انگیزاننده و بسط مسائل فوق و دیگر امتیازات عرفان اسلامی مجالی فراخ می طلبد. (25)

پی نوشت :

1.Ward,keith,Concenpt of God (Images of the Divine in Five Rehigiou Fraditions), Oxford:Oneorld,1998,P,59.
2. در دایرةالمعارف آیین بودا:[See:Op.Cit]
A Concise Excyclopedia of Boddhism ,By:John Powers.
3. ادبی، محمد جواد، معرفی دایرةالمعارف، دایرةالمعارف موجز دین بودایی (مق)، اخبار ادیان (ماهنامه)، ص 29، سال سوم، شماره 3، مسلسل 15، شهریور و مهر84.
4. جهت آگاهی بیشتر در این باره بنگرید: نصری، عبدالله، فلسفه آفرینش، صص86-95قم: معارف، چاپ اول،1382.
5. جهت آشنایی بیشتر با انگاره ی تناسخ و نقد آن بنگرید: دیوانی، امیر، حیات جاودانه، صص 155-172، قم: نشرمعارف، چاپ اول،1376.
6. جهت آگاهی بیشتر در این زمینه بنگرید: نصری، عبدالله، فلسفه ی آفرینش، صص25-98.
7. لگنهاوسن، محمد، ((با پرسش زنده ام))، پرسمان(ماهنامه)، پیش شماره ی اول، خرداد 80، ص 6.
8. مارگریت مارکوس یهودی زاده ی آمریکایی است که پس از تحقیقات فراوان درباره ی اسلام به این آیین مقدس گراید و مقالات بسیاری در دفاع از اسلام به یادگارگذاشت. برخی از آثار ترجمه شده ی وی عبارت است از:
1. مقالاتی از بانو مریم جمیله، ترجمه ی سیدغلامرضا سعیدی و اقدس حسابی.
2. نقش اسلام در برابر غرب، ترجمه ی غلامرضا سعیدی .
9. مارکوس، مارگریت، نقش اسلام در برابر غرب، ترجمه ی غلامرضا سعیدی، ص 9، تهران : شرکت سهامی انتشار، 1348.
10. جهت آگاهی بیشتربنگرید:
1. شاکرین، حمیدرضا، پرسش ها و پاسخ های برگزیده، ص 65، قم، معارف، چاپ اول 1384.
2.نصر، سیدحسن، جوان مسلمان دنیای متجدد، صص 44-49، تهران، طرح نو، چاپ سوم، 1375.
11.
12. جعفری، محمد تقی، عرفان اسلامی، ص 84، تهران، مؤسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری، چاپ سوم، 1378.
13. جهت آگاهی بیشترنگاه: یادداشت های استادمطهری، ج 2، ص 133-136.
14. Trevor Shannon کشیش رسمی کلیسای انگلیس، روحانی منطقه ردبریچ، در اسکس ، و مدیر کلیسای جامع ایلنورد (بریتانیا).
15. نگاه: ورنرمنسکی و...، اخلاق در شش دین جهان، ترجمه ی محمد حسین وقار، ص 344، تهران: اطلاعات، 1378.
16. جهت آگاهی بیشتر نگاه: یادداشت های استاد مطهری، ج 2(الفبایی)، صص 122-130، قم: صدرا، چاپ سوم،1383.
17. برخی از محققان برآنند که علت این امرشکل گیری مذاهب عرفانی در ادیان پس از رحلت پیامبران و درغیاب آنان بوده؛ و عرفان اسلامی این امتیاز را دارد که در زمان پیامبر(ص) و در حضور ایشان شکل گرفته و چهره های بارزی از آن در همان زمان درخشش یافتند. جهت آگاهی بیشتر نگاه: فیض تبریزی، کریم، عرفان، بی جا، نشرشکوفه یاس،1380.
18. نگاه: شایگان، داریوش، ادیان و مکتب های فلسفی هند، صص 120-167، تهران: امیرکبیر، چاپ چهارم،1367.
19. نگاه: ناس، جان، تاریخ جامع ادیان، ص 613، ترجمه ی علی اصغر حکمت، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هفتم، 1373.
20. همان، ص 616.
21. عهدجدید، باب دوم، آیه 16، انجمن بین المللی گدریونز.
22. بحارالانوار، ج 61، ص 72، حدیث 26: میزان الحکمه، ج1، ص 360، حدیث 1262(مترجم) ویرایش سوم، قم، دارالحدیث ، چاپ اول،1377.
23. میزان الحکمه ،ج 1 ص 364.
24. نگاه: مارتین عرفان اسلامی چیست؟،ترجمه ی فروزان راسخی، تهران: سهروردی، چاپ اول، 1378.
25. جهت آگاهی بیشتر به منابع زیر مراجعه فرمایید.
الف- یادداشت های استاد مطهری ، ج 2(الفبایی)، ص 123، قم: صدرا، چاپ سوم، 1378.
ب- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 22و23، قم: صدرا.
پ- کاشفی، محمدرضا، عرفان و تصوف، قم: نشر معارف.
ت- نصری، عبدالله، تکاپوگر اندیشه ها (زندگی، آثار و اندیشه های استاد علامه محمد تقی جعفری)، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه ی اسلامی .
ث- جعفری ،محمدتقی، عرفان اسلامی، تهران: مؤسسه ی تدوین نشر آثارعلامه جعفری.
ج- الهامی.

منبع: ماهنامه ی معارف




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.