جايگاه سياست در حكمت متعاليه (1)

صدر الدين محمد شيرازى, مشهور به صدر المتإلهين و ملا صدرا, در سال 979 هـ. ق. در شيراز متولد شد. وى تنها پسر ابراهيم شيرازى بود. ابراهيم مدتها منصب امارت داشت و از چهره هاى قدرتمند سياسى و اجتماعى شهرش به شمار مى رفت. صدر الدين, پس از تكميل تحصيلات مقدماتى, رهسپار كاشان شد(1) و پس از مدتى تلمذ در كاشان, در حدود سال 995 هـ. ق. براى تكميل تحصيلات عازم اصفهان گرديد. در اصفهان نزد شيخ بهايى به تحصيل علوم نقلى و در محضر ميرداماد به كسب
شنبه، 4 مهر 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جايگاه سياست در حكمت متعاليه (1)
جايگاه سياست در حكمت متعاليه (1)
جايگاه سياست در حكمت متعاليه (1)

نويسنده: نجف لك زايى




خط آزادى و خط بندگى
هست در دست كسان درزندگى
(ملاصدرا, مثنوى, ص196)

1 ـ زندگى سياسى

صدر الدين محمد شيرازى, مشهور به صدر المتإلهين و ملا صدرا, در سال 979 هـ. ق. در شيراز متولد شد. وى تنها پسر ابراهيم شيرازى بود. ابراهيم مدتها منصب امارت داشت و از چهره هاى قدرتمند سياسى و اجتماعى شهرش به شمار مى رفت. صدر الدين, پس از تكميل تحصيلات مقدماتى, رهسپار كاشان شد(1) و پس از مدتى تلمذ در كاشان, در حدود سال 995 هـ. ق. براى تكميل تحصيلات عازم اصفهان گرديد. در اصفهان نزد شيخ بهايى به تحصيل علوم نقلى و در محضر ميرداماد به كسب علوم عقلى پرداخت. ملا صدرا به دلايلى چند; از جمله راضى نبودن به تحصيلات رسمى مرسوم, از زندگى در اصفهان سرباز زد و بين هفت تا پانزده سال (بنابر اختلاف اقوال) در روستاى كهك, از توابع شهرستان قم كنج عزلت گزيد و به تهذيب نفس پرداخت تا همچنان كه خود در مقدمه كتاب اسفار مى گويد, به شهود عالم معقول نائل آمد. پس از آنكه به كمال صورى و معنوى دست يافت, بار ديگر به زندگى دنيوى بازگشت. اين سير مطابق چهار سفرى است كه وى در آغاز كتاب اسفار به توضيح آنها پرداخته و كتاب عظيم خويش در حكمت متعاليه را بر آن اساس سامان داده است.
الله وردىخان و طبق نقل برخى منابع, امام قلى فرزند الله وردى خان, كه در اين زمان از سوى شاه عباس, حاكم شيراز بوده و مدرسه بزرگى در اين شهر ساخته بود, از ملا صدرا دعوت كرد تا به شيراز رفته و سرپرستى مدرسه جديد را بر عهده بگيرد. صدر المتألهين اين دعوت را پذيرفت و به زادگاهش برگشت و مدرسه خان را كانون اصلى آموزش علوم عقلى در ايران قرار داد.
او تا پايان عمر در آنجا ساكن بود و واپسين دوره زندگى خاكى خود را يكسره وقف تعليم و تصنيف كرد.(2) وى, به هنگام بازگشت از هفتمين سفرى كه جهت انجام زيارت خانه خدا انجام داد, در سال 1050 هـ. ق. در بصره بدرود حيات گفت و بنا به وصيتش, او را در كنار مرقد اميرالمومنين على(ع) دفن كردند.(3)
از نظر تفكر و بويژه تفكر سياسى, ملا صدرا از كسانى چون افلاطون, ارسطو, افلوطين, فارابى, ابن سينا, سهروردى, غزالى, خواجه نصير الدين طوسى, ابن عربى, شيخ بهايى و ميرداماد تإثير پذيرفته و متقابلا بر كسانى چون فيض كاشانى, عبدالرزاق لاهيجى, قاضى سعيد قمى, ملا على نورى, ملا هادى سبزوارى, سيد جمال الدين اسدآبادى, ملا على مدرسى زنوزى, علامه محمد حسين طباطبايى, مرتضى مطهرى, امام خمينى و... تإثير گذاشته است.
در نامه اى كه امام خمينى(ره) براى گورباچف, صدر هيإت رئيسه اتحاد جماهير شوروى سابق فرستادند, آمده است:
((واز اساتيد بزرگ بخواهيد تا به حكمت متعاليه صدر المتإلهين رضوان الله تعالى عليه و حشره الله مع النبيين و الصالحين مراجعه نمايند تا....))(4)
ملا صدرا, معاصر پنج تن از شاهان سلسله صفويه بوده است. اين پنج تن عبارتند از: طهماسب اول (984 ـ 930 هـ. ق. سالهاى سلطنت), اسماعيل دوم (985 ـ 984), محمد خدابنده (986ـ985), عباس اول (1038 ـ 986) و صفى اول (1052ـ1038). عمده فعاليتهاى موثر صدر المتإلهين مربوط به عصر شاه عباس اول و شاه صفى است. عصر شاه عباس اول مصادف است با دوره اوج سلسله صفويه و پس از مرگ وى است كه دوره انحطاط اين سلسله آغاز مى شود.(5)
ملا صدرا در جاى جاى آثار خويش درباره اوضاع زمانه خود گفت و گو كرده و در واقع بيشتر اين مطالب, به گلايه ها و شكايتهايى كه وى از عصر خويش و كسانى كه با آنها محشور است, مربوط مى شود. از جمله, وى در اشعار خويش بسيار اظهار دلتنگى كرده است. بخشهايى از اين اشعار را, كه در فهم تفكر سياسى وى نيز موثر است, در اينجا مىآوريم:
سير شد جانم ز غوغاى جهان
دل نديدم در سراپاى جهان
بس مكاره از زمانه ديده ام
بس سخنها كز بدان بشنيده ام
جملگى چون قالب افسرده اند
بى حيات علم و ايمان مرده اند
بر دل ايشان ز حق آثار نيست
اندرين خانه كسى ديار نيست
از برون دارند گفتار فصيح
وز درون دارند كردار قبيح (6)
در بخش ديگرى از كتاب مثنوى خويش آورده است:
دفتر فرزانگى را گاو خورد
خانه عقل و خرد را آب برد
ز اشك چشمم ديده دريايى شده
بعد از اين كارم به رسوايى شده
آتش اندر سينه پنهان تا به كى؟
گريه اندر زير مژگان تا به كى؟
آتش جان را به پيراهن چه كار؟
آب دريا را به پرويزن چه كار؟
آه آتشبار چون خواهد شدن
مى ندانم كار چون خواهد شدن
دل ز بس بيچارگى آمد به تنگ
شيشه ناموس و تقوى زد به سنگ
يك به يك ياران ز من بگريختند
رشته پيوندها بگسيختند
غمگساران من از من مى رمند
همدمان من به من نامحرمند
بس كه زخم دل چنين ناسورگشت
دور و نزديك از بر من دور گشت
دل كه نبود با كه سازند انجمن
جان كه نبود با كه گويد كس سخن
بس كه ديدم از فلك درد و محن
سير گشتم از وجود خويشتن
آه آه از محنت شبهاى من
شب مگو دود دل درواى من (7)
شكوه و شكايت از اوضاع و احوال زمانه, كم و بيش در مقدمه بسيارى از آثار ملا صدرا, از جمله در مقدمه اسفار, قابل مشاهده است.(8)
در اينجا درباره تعداد تأليفات صدر المتألهين و آراى بديع او در فلسفه و بويژه تإسيس حكمت متعاليه سخن نمى گوييم; چرا كه از بحث ما خارج است و هم اينكه در اين باره, كم و بيش در برخى منابع اشاراتى وجود دارد. آنچه براى اين پژوهش از اهميت برخوردار است, توجه به جنبه هاى سياسى تفكر صدر المتألهين مى باشد. منابع ذيل, با توجه به اين نكته كه مباحث مطرح شده در آثار ملاصدرا, برخى موضوعا سياسى و برخى منظرا, در حوزه تفكر سياسى قرار مى گيرند, براى بحث ما داراى اهميت خواهند بود.
1 ـ الحكمه المتعاليه فى الاسفار الاربعه العقليه;
2 ـ شرح اصول كافى (اگرچه كامل نيست);
3 ـ رساله سه اصل (تنها رساله به نثر فارسى از صدر المتألهين, بر اساس اطلاعات موجود);
4 ـ الشواهد الربوبيه فى المناهج السلوكيه;
5 ـ كسر أصنام الجاهليه;
6 ـ المبدأ و المعاد;
7 ـ تفسير برخى از سوره هاى قرآن, كه مجموعا در هفت جلد منتشر شده است;
8 ـ شرح الهدايه الاثيريه;
9 ـ المظاهر الالهيه;
10 ـ مثنوى ملا صدرا. كتاب اخير فشرده افكار صدر المتإلهين به زبان شعر است كه به تازگى منتشر شده و از اهميت بسزايى, در تبيين تفكر سياسى وى برخوردار است.

2 ـ جايگاه علم سياست در تقسيمات علوم

ملا صدرا, در موارد متعددى دست به طبقه بندى علوم زده است, در هر يك از اين طبقه بندىها جايگاه ويژه اى را به دانش سياسى اختصاص داده است. در اينجا به برخى از اين طبقه بندىها اشاره مى شود:

الف ـ طبقه بندى علوم در شرح الهدايه الاثيريه:

در مقدمه كتاب مذكور, ملا صدرا متذكر شده است كه چون ديدم جمعى از اهل علم به خواندن كتاب هدايه حكيم كامل و نحرير فاضل إثير الدين مفضل[ فضل] ابهرى مشغول هستند, به شرح اين رساله پرداختم. تقسيمات علوم, با توجه به اينكه موضوع كتاب مذكور حكمت است, از همين زاويه مورد توجه قرار گرفته است.
ملا صدرا مى گويد كه حكمت دو قسم است; حكمت نظرى و حكمت عملى. وى ضمن تعريف هر يك, به برترى حكمت نظرى بر حكمت عملى حكم داده و سپس, به ذكر اقسام هر يك از دو حكمت پرداخته است;
اقسام حكمت نظرى عبارتند از: علم اعلى, طبيعى و رياضى.
و حكمت عملى نيز سه قسم است: علم اخلاق, حكمت منزلى و حكمت مدنى.
ترجمه متن كتاب شرح الهدايه در خصوص اقسام حكمت عملى بدين شرح است:
((اما حكمت عملى; آنچه موضوع آن, نفس انسانى است از جهت اتصاف آن به اخلاق و ملكات, نيز بر سه قسم است.
به خاطر اينكه تدبيرهاى بشر و سياستهاى انسانى يا مخصوص يك شخص است يا بيشتر از يك شخص; اگر مخصوص به يك شخص باشد, حكمتى است كه توسط آن, معيشت دنيوى فاضله و زندگى اخروى كامله انسان سامان مى گيرد و چنين حكمتى علم اخلاق ناميده مى شود.
و اما آنچه فراتر از يك شخص است و ضرورى است كه تركيبى از افراد ـ كه تشكيل دهنده اجتماع هستند ـ در آن حضور داشته باشند, خود بر دو بخش است: يا بر حسب خانواده است يا بر حسب نظام سياسى (مدينه), اولى, حكمت منزلى و دومى, حكمت مدنى ناميده مى شود.
كسانى كه در تقسيم مذكور, به چهار دانش اشاره نموده اند, قسم دوم (حكمت مدنى) را دو بخش كرده اند; زيرا امور مربوط به مدينه تقسيم مى شود به آنچه متعلق به مملكت دارى و سلطنت است و آنچه متعلق به نبوت و شريعت است. اولى, علم سياست و دومى علم نواميس ناميده مى شود.
[...] و افلاطون, در نهايت نيكويى و ظرافت, كتابى درباره آنچه مربوط به شريعت و نبوت است, تإليف كرده است كه به نام « نواميس » مشهور است. چنانكه ارسطو نيز در همين مورد كتابى دارد, و هر دو, درباره سياست نيز كتاب نوشته اند. همچنين معلم اول, كتاب نيكويى درباره تهذيب اخلاق تصنيف كرده است. از متإخرين نيز ابوعلى مسكويه, كتاب خوبى در همين باب, به رشته تحرير درآورده است و آن را « الطهاره » ناميده است[ .و]محقق طوسى[ خواجه نصير الدين] ـ قدس سره ـ[ نيز] كتاب اخير را تلخيص كرده است)).(9)
اهميت فقره مذكور, در توجه دقيق صدر المتإلهين به علم سياست و حتى تفكيك آن از شريعت و نبوت و توجه به پيشينه بحث سياست و حكمت عملى در آثار متقدمان است, آن هم در مقدمه كتابى كه گفته شده در جوانى تإليف كرده است.
وى در ادامه طبقه بندى مذكور, پيشنهاد كرده است كه منطق نيز در بخش حكمت نظرى قرار داده شود.
اين تقسيم بندى, كه اساسا تقسيم بندى بر اساس مكتب مشإ است, در برخى از ديگر آثار وى, همچون آغاز كتاب اسفار نيز تكرار شده است.

ب ـ طبقه بندى علوم در كتاب اكسير العارفين:

در كتاب اكسير العارفين, علوم به دو دسته دنيوى و اخروى تقسيم شده اند.
علوم دنيوى سه دسته اند; علم اقوال, علم اعمال و علم احوال يا افكار. علم اقوال مشتمل است بر علوم الفبا, صرف, نحو, عروض, معانى و بيان و تعاريف منطقى, اصطلاحات (حدود). علم اعمال, شامل چيزهايى است كه به اشيإ گوناگون مادى تعلق دارد و از آنها, فنون بافندگى, كشاورزى و معمارى پديد مىآيد. يك مرتبه بالاتر از آن, فن كتابت, علم حيل (مكانيك), كيميا و غيره قرار دارد. سپس آنچه براى معيشت فرد و اجتماع لازم است و از آن, علم خانواده, حقوق, سياست و شريعت به وجود مىآيد و سرانجام, آنچه به كسب فضايل معنوى و اخلاقى و زدودن رذائل مى پردازد; يعنى علم طريقت. اما علم افكار و احوال, عبارتند از: علم برهان منطقى, علم رياضى و علم هندسه كه خود, شامل علم نجوم و احكام نجوم است. علوم طبيعت, شامل پزشكى و علومى مى شود كه به معدن و نبات و حيوان مى پردازد.
علوم اخروى, كه عقل عادى نمى تواند به آنها برسد و لازم است تا از وحى و تهذيب نفس براى رسيدن به آنها كمك گرفت, عبارتند از: فرشته شناسى, شناخت جواهر غير مادى, شناخت لوح محفوظ, شناخت قلم اعلى, شناخت مرگ و رستاخيز و ساير امورى كه به زندگى اخروى مربوط است.(10)
در اين تقسيم بندى نيز جايگاه مستقلى به علم سياست داده شده است. ملا صدرا در كتاب كسر إصنام الجاهليه, علوم را قسيم احوال و كردارها قرار داده است. در رساله مذكور آورده است كه حركات و كردار در خدمت صفات و احوال بوده و صفات و احوال در خدمت علوم هستند. در حالى كه به نظر ملا صدرا, كوتاه انديشان, علوم را مقدمه احوال, و احوال را مقدمه كردار مى دانند. وى سپس علوم را به دو دسته علوم مكاشفات و علوم معاملات تقسيم كرده است.(11) در اين تقسيم بندى, تإثر وى از غزالى مشهود است.

ج ـ طبقه بندى علوم در كتاب المظاهر الالهيه:

در « المظاهر الالهيه » كه گويا از آخرين تإليفات وى به حساب مىآيد, يك دوره حكمت متعاليه و حكمت عرشيه و قدسيه, به اختصار تمام آمده است. اين كتاب از ((بهترين كارهاى ملا صدرا)) شمرده شده است.(12)
پيش فرض ملا صدرا در اين كتاب, آنگونه كه خود در مقدمه كتاب تصريح كرده اين است كه غايت و هدف حكمت و قرآن كريم, آموختن راه سفر طبيعى و حركت و سير تكاملى به سوى آخرت و وصول به خداوند ذىالكمال, به انسان است. بر همين اساس, به نظر ملا صدرا, اين سفر شش مرحله دارد كه سه مرحله آن, مهمتر از سه مرحله ديگر است.
سه مرحله مهم اين سير و سلوك عبارتند از:
1 ـ خداشناسى ـ به منزله هدف شناسى (معرفه الحق الاو ل);
2 ـ شناخت مراحل و منازل سفر ـ به منزله راه شناسى (معرفه الصراط المستقيم);
3 ـ شناخت معاد ـ به منزله شناخت مقصد و منزل نهايى و پايان سفر (معرفه المعاد).
مرحله سوم از سه مرحله بعدى, كه در حوزه حكمت عملى قرار مى گيرد مشتمل بر سه بخش است كه عبارتند از:
4 ـ خودسازى و تربيت افراد كه اخلاق ناميده مى شود;
5 ـ سازمان بخشى به خانواده, كه هسته اصلى تشكيل دهنده جامعه است, و تدبير منزل نام دارد;
6 ـ اداره جامعه مدنى و سياسى و نهادهاى اجتماعى آن, كه فقه و حقوق و قوانين و مقررات كوچك و بزرگ دينى يا غير دينى در اين بخش جا مى گيرد و فلاسفه به آن, علم سياست مى گويند.
متن مربوط به بخش حكمت عملى را براى مزيد فايده عينا مىآوريم:
((و اما سه دانش فرعى:
يكى از آن سه دانش, شناخت كسانى است كه از سوى خدا, براى دعوت مردم و نجات آدميان برانگيخته شده اند; اينان راهنمايان سفر آخرت و رئيس كاروانهاى بشرى هستند.
دومى, حكايت گفتار منكران و برملا كردن ناخالصى ها و زدودن گمراهيهايى است كه در عقل آنان راه يافته است; مقصود از اين دانش, هشدار دادن نسبت به راههاى باطل است.
دانش سوم, عبارت است از: آموزش دادن عمران و آباد كردن منزلها و مراحلى كه به سوى خدا است و بندگى خدا و چگونگى برداشتن توشه براى سفر آخرت[...] , مقصود از اين دانش, چگونگى برخورد و رابطه انسان با امور اين دنياست; بعضى از اين امور مربوط به درون انسان است; مانند: نفس و نيروهاى شهوت و غضب آن; اين علم تهذيب اخلاق ناميده مى شود. و بعضى از اين امور مربوط به خارج از وجود انسان است; چون انسانها يا در منزل واحد مجتمع هستند, مانند همسر و خدمتكار و پدر و فرزند, اين علم تدبير منزل ناميده مى شود; يا در يك كشور (مدينه واحد) گرد هم آمده اند; كه علم سياست و احكام شريعت ناميده مى شود)).(13)
همانگونه كه ملاحظه مى شود در اين كتاب نيز دانش سياسى از جايگاه خاص خويش برخوردار است. با اينكه نگرش اشراقى ملا صدرا در اين كتاب بر كسى پوشيده نيست, در طبقه بندى اول و سوم, نكته ظريفى به كار رفته است و آن, توجهى است كه ملا صدرا همچون فارابى در احيإ العلوم, به تفكيك علم سياست در معناى امروزى از فقه سياسى مى كند. در واقع, بخشى از امور مدينه توسط شارع مشخص شده است و يا توسط مجتهدين در هر زمان مشخص مى شود و بخش ديگر, به تدبير خود انسانها واگذار شده است و علم سياست و شريعت شامل هر دو مى شود.
در طبقه بندى اخير اين فرق ميان ملاصدرا و فارابى وجود دارد كه علم اخلاق و تدبير فرد در بيان ملاصدرا به صورت مستقل ذكر شده است, در حالى كه فارابى علم اخلاق و علم كلام و فقه و علم سياست را تماما ذيل علم مدنى طبقه بندى نموده است. (14)
هدف از ارائه طبقه بندىهاى مذكور, ذكر دو نكته مهم بوده است;
1 ـ ملا صدرا علم سياست را مى شناسد, به آن توجه دارد و براى آن جايگاه خاصى قائل است.
2 ـ وى علم سياست و تمامى علوم را در يك شبكه و منظومه خاص كه دينى و الهى است, مى بيند و بر اين اساس, علوم اخروى و الهى و حكمت نظرى را مقدم بر علوم دنيوى و حكمت عملى مى داند.
ملا صدرا تقسيم بندىهاى ديگرى نيز در باب علوم دارد كه از حوصله بحث ما خارج است. همچنين چگونگى تمايز علوم از يكديگر, معيارهاى برترى علوم بر يكديگر, چگونگى خلق و توليد معرفت, چگونگى نقد معارف و... از اهم مباحثى است كه بايد در جاى خود مد نظر قرار گيرند. مطالبى كه ملا صدرا به تمامى آنها توجه داشته و آنها را مورد كند و كاو قرار داده است.(15)

3 ـ ويژگيها و اصول تفكر سياسى صدر المتألهين

گرچه صدر المتألهين در تفكر سياسى خويش متإثر از مكاتب فلسفى و فكرى پيش از خويش, و حتى پيش از اسلام است, اما صبغه حاكم بر تفكر سياسى وى, صبغه و رنگ دينى, اسلامى و بويژه شيعى است. بنابراين به طور كامل از تفكرات سياسى قدرت محور, دنيا گرا و انسان محور جدا است. در فهم انديشه هاى سياسى ملا صدرا, لازم است به عناصر و شاخصه هاى حاكم بر انديشه و تفكر وى, بويژه مواردى كه از اين پس ذكر خواهد شد, توجه شود.
اهم ويژگيهاى حاكم بر تفكر سياسى ملا صدرا از اين قرار است:
الف ـ انديشه سياسى ملا صدرا, انديشه اى است خدامحور; در اين انديشه, خداوند متعال حضورى جدى و اصلى در متن زندگى فردى و اجتماعى دارد. عناصر اجتماع در اين تفكر عبارتند از: خدا, انسان و طبيعت. بنابراين, همانگونه كه به رابطه انسان با انسان و رابطه انسان با طبيعت توجه مى شود, به رابطه انسان با خدا نيز توجه مى شود. از همين رو است كه انسان خليفه خدا در روى زمين قلمداد مى شود:
((انى جاعل فى الارض خليفه))(16) و حاكميت اصلى از آن خدا است, به تعبير ملاصدرا: ((آدمى بالقوه خليفه خدا است)).(17) و ((حمال بار امانتى است)).(18)
ب ـ در اين انديشه ,انسان مسافرى است كه از سوى خدا آمده و به سوى او در حركت است. به تعبير ملا صدرا: ((ان الدنيا منزل من منازل السايرين الى الله تعالى و ان النفس الانسانيه مسافر اليه تعالى و لها منازل و مراحل...)).(19)
ج ـ انبيا, اوصيا و علما براى هدايت و راهنمايى اين مسافر از سوى خدا وظيفه دارند. وى در اين باب, همچون عموم دانشمندان شيعه, به قاعده لطف استناد و استدلال كرده است:
((چنانكه در عنايت بارى, ارسال باران مثلا براى انتظام نظام عالم, ضرور است و باران مى فرستد, همچنين در نظام[ عالم] كسى كه صلاح دنيا و آخرت را به ايشان بشناساند, ضرورى است)).(20)
د ـ رهبران الهى هدايت انسان در زندگى دنيايى را نيز بر عهده دارند. بنابراين دين و دنيا, دين و سياست, دنيا و آخرت و عالم ماده و معنا مكمل هم و بلكه لازم و ملزوم يكديگر هستند. در اين مورد, در ادامه مقاله سخن گفته خواهد شد. ((و ناچار شارعى مى خواهد كه معين نمايد از براى مردم منهجى را كه به سلوك آن منهج, معيشت ايشان در دنيا منتظم گردد)).(21)
در باب نسبت دين و سياست, معتقد است كه سياست بدون شريعت همچون جسد بدون روح و مرده است. ((اعلم إن نسبه النبوه الى الشريعه كنسبه الروح الى الجسد الذى فيه الروح, و السياسه المجرده عن الشرع كجسد لا روح فيه )).(22)
هـ ـ بنابراين, تفكر سياسى ملا صدرا, تفكرى غايتمدار و هدف محور است. در اين تفكر, همه عناصر فكرى و عملى به سوى خدا و قيامت و خير و سعادت و تكامل انسان تنظيم مى شود. ((خير)) چيزى است كه انسان را به خدا برساند. بالاترين علوم, علم الهى است. بهترين نيتها و انگيزه ها آن است كه الهى باشد. هر كس به خدا نزديكتر است, مى تواند سكاندار جامعه و رهبر آن باشد.
وى معتقد است كه: ((آن علمى كه مقصود اصلى و كمال حقيقى است و موجب قرب حق تعالى است, علم الهى و علم مكاشفات است, نه علم معاملات و جميع ابواب علوم)). (23) نيز: ((ميان كار دل و كار گل, فرق, بسيار است و تفاوت, بى شمار)).(24)
و بدين گونه است كه: ((عمارت دنيا كه راهگذار سراى عقبى و دار بقا است, به اصناف گران جانان و غليظ طبعان برپا است)).(25) وى تصريح مى كند كه مقصود اصلى از وضع قوانين الهى, ((سوق دادن آفريدگان به جوار الله تعالى)) و ((رساندن آنان به معرفت ذات او و رهاسازى ايشان از صفات نكوهيده و خوىهاى ناپسند است, كه موجب وابستگى ذات آنان به امور پست و ايستائى شان در مراتب دورى و حرمان و خذلان مى گردد]...] . و خلاصه سخن, متحقق گشتن به زهد حقيقى از دنيا و دنيا داران و مال و مقام آن است)).(26)
وى در جاى ديگر, چنين مى گويد:
((غرض از وضع شرايع و ايجاب طاعات, آن است كه غيب, شهادت را خدمت بفرمايد و شهوات, عقول را خدمت كنند و جزء به كل و دنيا به آخرت برگردد و محسوس معقول شود و از عكس اين امور منزجر گردد تا آنكه ظلم و وبال لازم نيايد و موجب وخامت عاقبت و سوء مآل نشود)).(27)
بحث از ويژگيهاى انديشه ملا صدرا بايد در جاى ديگرى پى گيرى شود; اما به دليل اهميت اين بحث و تإثير آن در فهم مدل خاص تفكر سياسى انديشمندان مسلمان و بويژه صدر المتألهين, فقراتى از سخنان وى را عينا نقل مى كنيم . شايد كه كفه تإييد مباحث, به نفع اين تحقيق, سنگينتر شود:
((به شواهد شرع و بصائر عقل, محقق و مبين شده است كه مقصود همه شرايع, رسانيدن خلق است به جوار بارى تعالى و به سعادت بقاى آن حضرت و ارتقا از حضيض نقص به ذروه كمال و از هبوط اجساد دنيه به شرف ارواح طيبه)).(28)
((پس اين است غايت قصوى در بعثت انبيإ صلوات الله عليهم ولكن اين مقصود, حاصل نمى شود مگر در حيات دنيا; زيرا كه نفس در اول تكونش, ناقص و بالقوه است[ .. ].. و ارتقا از حال نقص به حال تمام نمى تواند بود مگر به حركت و زمان و ماده قابله, و وجود اين اشيإ از خصايص اين نشإه حسيه است. و قول رسول خدا(ص) الدنيا مزرعه الاخره اشاره به همين معناست. پس حفظ دنيا كه نشإه حسيه است براى انسان نيز مقصود ضرورى تابع دين گرديده است; زيرا كه وسيله است به سوى آن, و از امور دنيا آنچه متعلق مى باشد به معرفت حق و تقرب به او و تحصيل نشإه آخرت و قرب به سوى آن, دو چيز است; نفوس و اموال)).(29)
بنابراين, دنيا هدف نيست; بلكه ابزارى است كه براى رسيدن به آخرت ضرورى بوده مورد توجه قرار گيرد و بر همين اساس است كه به نظر ملا صدرا, آنچه موجب حفظ حيات مى شود, از افضل اعمال دنيوى به حساب مىآيد:
((افضل اعمال دنيويه آن چيزى است كه حفظ شود به آن معرفت بر نفوس يا به تعليم و هدايت و يا به تعلم و دراست. و تالى آن است آنچه نفع بخشد در اين باب, و آن چيزى است كه موجب حفظ حيات بر ابدان باشد و بعد از آن, آن است كه موجب حفظ اموال بر اشخاص گردد)).(30)
و ـ با توجه به پنج شاخص پيش گفته, نظام سياسى مورد نظر صدر المتإلهين نظامى دينى است. در دوره نبوت, نبى در رإس نظام سياسى است. در دوره امامت, امام معصوم در رإس نظام سياسى است و در عصر غيبت, حكيم الهى و عارف ربانى سرور عالم و در رإس نظام سياسى است.
((و چنانكه براى همه خليفه است كه واسطه است ميان ايشان و حق تعالى, بايد كه براى هر اجتماع جزئى, واليان و حكامى باشند از جانب آن خليفه, و ايشان پيشوايان و علمااند و چنانكه ملك, واسطه است ميان خدا و پيغمبر, و پيغمبر واسطه است ميان ملك و اوليا, كه ائمه معصومين: باشند, ايشان نيز واسطه اند ميان نبى و علما و علما واسطه اند ميان ايشان و ساير خلق. پس عالم به ولى قريب است و ولى به نبى و نبى به ملك و ملك به حق تعالى و ملائكه و انبيا و اوليا و علما را در درجات قرب, تفاوت بسيار است)).(31)
بنابراين, مدلهاى نظام سياسى در ادوار مختلف, چنين مى شود:

نظام سياسي درعصر حضورپيامر (ص)

نظام سياسي درعصر حضور امام معصوم (ع)

نظام سياسي درعصر غيبت

مدل كلان نظامسياسي

خدا
ملك
نبي
مردم

ملك
نبي
امام معصوم
مردم

نبي
امام معصوم
علما
مردم

خدا
ملك
نبي
امام معصوم
حكيم الهي و عارف رباني
مردم

ملا صدرا در جاى ديگر چنين گفته است:
((حكيم الهى و عارف ربانى, سرور عالم است و به ذات كامل خود, كه منور به نور حق است و فروغ گيرنده از پرتوهاى الهى است, سزاوار است تا نخستين مقصود خلقت باشد و فرمانروا بر همگى خلايق, و مخلوقات ديگر به طفيل وجود او موجود و فرمانبردار اوامر اويند.
اين سزاوارى سرورى در او, وديعه خدايى است و فرقى نمى كند كه ديگران او را بشناسند و فرمانش برند و يا نشناسند و منكرش باشند و بسا پيش آيد كه چنين كسى در اثر ناخودنمايى ميان مردمان, حتى قوت روزانه ى خود را نداشته باشد)).(32)
وى تإكيد كرده است كه:
((چنين كسى سزاوار سرورى است, خواه مردمان از او فايده گيرند و يا در اثر گمنامى و دورى جستن او از اشرار و گوشه گيرى به خاطر عبادت خداوندى و همگونى با نيكان و معصومين اطهار, كسى از او فايده نبرد. چرا كه اگر با اينكه او به چنين مرتبه اى رسيده كسى از او فايده نبرد نه به خاطر كمبود او است; بلكه سبب كوتاهى ديگران است. كمبود كسانى كه گوش بدو نمى دارند و در حالت او ژرف نمى انديشند)). (33)
ضمن اينكه از فقرات مذكور, نظريه انتصاب رهبرى قابل استخراج است, حتى براى دوره غيبت امام معصوم (عج), به نظر مى رسد كه در فقره اخير, ملا صدرا نظر به خود داشته باشد. فقره اى كه از اين پس مىآوريم, ضمن اينكه منشإ مشروعيت رهبر را توضيح مى دهد, استنباط ما را مورد تإييد و تإكيد قرار مى دهد.
((آشكار است كه سياستمدار و پيشوا و امام, اين مقام را به خاطر تخصص و فنى كه دارد, دارا است, خواه ديگران از او بپذيرند و سخن او را گوش فرا دارند و يا نپذيرند. و طبيب در اثر تخصص و دانش خود و توانايى كه در معالجه بيماران دارد, طبيب است, حال بيمارى باشد و يا نباشد و طبيب بودن او را نبودن بيمار از ميان نبرد.
همچنين امامت امام و فلسفه فيلسوف و سرورى سروران در اثر نبودن وسائلى كه بدان خواستهاى خود انجام توانند داد و يا نبودن افرادى كه لازم است تا در راه تحقق اهدافشان به كار گيرند, فساد نپذيرد و تباهى نگيرد)).(34)
اما حكيم راستين كيست كه مى تواند سرور عالم باشد؟ به نظر ملا صدرا:
((عارف و حكيم راستين كسى است كه هر مقدار حالات و احوال گوناگون بر او پديد آيد, حقائق الهى و معالم ربوبى را به يقين و برهان بداند, به طورى كه شكى در آن راه نيابد. و ديگر اينكه به زهد حقيقى متصف بوده و اخلاق و خوىهاى خويش پاك كرده باشد)).(35)
درباره اوصاف رهبران, در بخش بعدى اين پژوهش سخن خواهيم گفت.
با توجه به آنچه آمد اكنون مى توان اين نكته را بيان كرد و پذيرفت كه طرح كلان ملا صدرا كه بر اساس آن, حكمت متعاليه پى ريزى شده است; از اساس, طرحى سياسى و در جهت هدايت مردم به سوى بارىتعالى, توسط فيلسوف و حكيمى است كه خود, به درجه سرورى عالم رسيده باشد. ملاصدرا خود در آغاز كتاب بزرگ فلسفى خويش, يعنى; الحكمه المتعاليه فى الاسفار العقليه, به همين مطلب توجه داده است, آنجا كه مى گويد:
((واعلم إن للسلاك فى العرفإ و الاوليإ اسفارا إربعه:
إحدها السفر من الخلق الى الحق;
و ثانيها السفر بالحق فى الحق;
و السفر الثالث يقابل الاول لانه من الحق الى الخلق بالحق;
و الرابع يقابل الثانى من وجه لانه بالحق فى الخلق)).
پس از بيان مطلب فوق, آورده است كه ((كتاب خويش بر اساس همين سفرهاى چهارگانه تنظيم كرده ام و ناميده ام)).(36)
... ادامه دارد.

پي نوشت

1 ـ در مورد زندگى و سوانح احوال آخوند ملا صدرا, نكات مبهم فراوانى است, برخى از اين نكات, اخيرا و پس از انتشار كتاب مثنوى ملا صدرا و مقدمه اى كه آقاى مصطفى فيض (از احفاد فيض كاشانى) بر آن نوشته اند, روشن شده است. از جمله اين نكات, تحصيلات ملاصدرا است. بنابر نوشته آقاى فيض, ملا صدرا پس از تحصيل در شيراز, عازم كاشان شده و در همين شهر نيز ازدواج كرده است. فيض كاشانى كه بعدا با دختر ملا صدرا ازدواج كرده است, در حقيقت با دختر خاله خود ازدواج كرده است و بنابراين نسبت ملا صدرا و فيض, وراى استاد و شاگردى بوده است. همچنين يكى از دلايل انتخاب كهك از سوى آخوند, براى گذراندن دوره تهذيب نفس نزديك بودن آن به كاشان بوده است. ر. ك. به محمد ابن ابراهيم شيرازى (صدر المتإلهين). مثنوى ملا صدرا, به كوشش مصطفى فيض, چاپ اول, كتابخانه آيه الله العظمى مرعشى نجفى (ره), قم, 1377 ش, مقدمه آقاى فيض.
2 ـ براى مطالعه درباره سوانح احوال صدر المتإلهين علاوه بر منبع مذكور در يادداشت شماره قبل, ر. ك. به: خوانسارى , روضات الجنات, تهران; محمد على تبريزى, ريحانه الادب; آقا بزرگ تهرانى در جاى جاى كتاب الذريعه; سيد حسين نصر در مقدمه رساله سه اصل; م.م. شريف, تاريخ فلسفه در اسلام, جلد دوم; مقاله صدر الدين شيرازى به قلم سيد حسين نصر, مقدمه محمد رضا مظفر بر چاپ جديد كتاب اسفار.
3 ـ مصطفى فيض, مثنوى ملا صدرا, پيشين, ص 4. تاكنون گمان مى شد كه پس از فوت ملاصدرا در بصره, وى در همانجا به خاك سپرده شده باشد. حال آنكه آقاى فيض, با استفاده از اسناد خانوادگى و بويژه يادداشت هاى علم الهدى محمد ابن محسن ((متوفى 1115)), توانسته است مطالب جديدى را به اطلاع معاصرين برساند. از جمله مطالب جديد مربوط به دفن آخوند در نجف اشرف است. و نيز تاريخ وفات وى كه به نظر ايشان, طبق يادداشت علامه علم الهدى و به نقل از فيض كاشانى تاريخ وفات ايشان سال 1045 ق, يعنى پنج سال زودتر از آنچه مورخان نوشته اند, اتفاق افتاده است. ما در متن, قول مشهور را آورده ايم.
4 ـ آيه الله جوادى آملى, آواى توحيد, چاپ دوم موسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى (ره), 1369 ش, ص 12.
5 ـ ر. ك. به: راجر سيورى, ايران عصر صفوى, ترجمه كامبيز عزيزى, نشر مركز, تهران, 1372.
6 ـ مثنوى ملا صدرا, پيشين, صص 88 ـ 89.
7 ـ همان, ص 159.
8 ـ علاوه بر مقدمه اسفار, مقدمه تفاسير, مقدمه الواردات القلبيه, تمامى كتابهاى كسر اصنام الجاهليه و تقريبا بيشتر مطالب كتاب موسوم به رساله سه اصل, در همين باب است. نيز در مثنوى مذكور, اشعار زيادى در همين مورد سروده شده است. درباره كتابشناسى ملا صدرا ر. ك. به: كتابشناسى جامع ملا صدرا, ناهيد باقرى خرمدشتى, با همكارى فاطمه عسكرى, چاپ اول, كتابخانه ملى جمهورى اسلامى ايران و بنياد حكمت اسلامى صدرا, تهران, 1378.
9 ـ صدر الدين شيرازى, شرح الهدايه الاثيريه, (بدون شناسنامه), ص 4 و 5.
متنى كه ترجمه آن را آورديم چنين است:
اما الحكمه العمليه, التى موضوعها النفس الانسانيه من حيث اتصافها بالاخلاق و الملكات, فهى ايضا ثلاثه اقسام: لان التدابير البشريه و السياسات الانسيه [الانسانيه, خ] لا يخلو اما ان يختص بشخص واحد فقط إو لا;
الاول, هى الحكمه التى بها تكون الانسان معيشه الدنيويه فاضله و حيوته الاخرويه كامله و يسمى علم الاخلاق. والتى لا يختص بشخص واحد, بل لابد فيها من شركه بهايتم الاجتماع, فذلك الاجتماع اما إن يكون بحسب منزل إو بحسب مدينه, فالاول, يسمى حكمه منزليه. والثانى, حكمه مدنيه و من جعلها رباعيه قسم القسم الثانى قسمين:
لان المدينه ينقسم الى ما يتعلق بالملك والسلطنه و الى ما يتعلق بالنبوه و الشريعه و سمى الاول, علم السياسه والثانى, علم النواميس]...] و لافلاطون, كتاب فى غايه الجوده و اللطافه فيما يتعلق بالشريعه و النبوه يسمى بالنواميس و لارسطو إيضا كتاب فى ذلك و لكل منهما كتاب فى سياسات الملك و قد صنف المعلم الاول, كتابا حسنا فى تهذيب الاخلاق و صنف من المتإخرين إبوعلى بن مسكويه كتابا جيدا فيه سماه بكتاب الطهاره, لخصه المحقق الطوسى قدس سره)).
10 ـ سيد حسين نصر, صدر الدين شيرازى (ملا صدرا), در مجموعه تاريخ فلسفه در اسلام, م. م. شريف, چاپ اول, تهران, مركز نشر دانشگاهى, 1365, ج 2, ص 481.
11 ـ ملا صدرا, عرفان و عارف نمايان, (ترجمه كتاب كسر اصنام الجاهليه), ترجمه محسن بيدارفر, چاپ سوم, انتشارات الزهرإ, تهران, 1371, صص 74 ـ 75.
12 ـ ملا صدرا, المظاهر الالهيه فى إسرار العلوم الكماليه, تصحيح, تحقيق و مقدمه از سيد محمد خامنه اى , چاپ اول, بنياد حكمت اسلامى صدرا, تهران, 1378, ص 295.
13 ـ همان, ص 14. متن اصلى آنچه ترجمه شد از اين قرار است:
و اما الثلاثه اللاحقه:
فاحدها, معرفه المبعوثين من عند الله لدعوه الخلق و نجاه النفوس; و هم قواد سفر الاخره و روسإ القوافل.
و ثانيها, حكايه إقوال الجاحدين و كشف فضائحهم و تسفيه عقولهم فى ضلالتهم; والمقصود فيه التحذير عن طريق الباطل.
و ثالثها, تعليم عماره المنازل و المراحل الى الله والعبوديه و كيفيه إخذ الزاد و الراحله لسفر الاخره و الاستعداد برياضه المركب و علف الدابه. و المقصود منه كيفيه معامله الانسان مع إعيان هذه الدنيا, التى بعضها داخله فيه, كالنفس و قواها الشهويه و الغضبيه; وهذا العلم يسمى تهذيب الاخلاق.و بعضها خارجه: اما مجتمعه فى منزل واحد, كالاهل و الخدم و الوالد و الولد, و يسمى تدبير المنزل; إو فى مدينه واحده, و يسمى علم السياسه و إحكام الشريعه كالديات و القصاص و الحكومات.
14 ـ ر. ك. به: فارابى, احصإ العلوم, ترجمه حسين خديو جم, چاپ دوم, شركت انتشارات علمى و فرهنگى,تهران, 1364, فصل پنجم, با عنوان ((علم مدنى و علم فقه و علم كلام)).
15 ـ از جمله در مقدمه جلد شش تفسير خود, بحث مهمى دارد درباره ميزان و معيار برترى دانشها. وى معتقد است كه شرف هر علمى يا به موضوعش است يا به غايت و ثمره اى كه دارد و يا به برترى فاعل و محركش و يا به حسن صورتى كه از آن صناعت حاصل مى شود. وى, نتيجه گرفته است كه حكمت الهى ربانى و مطالب ايمانى بهترين دانشهاست و معتقد است كه همه اينها, كه تإمين كننده سعادت و خير انسان است, در قرآن موجود است. ((وما من علم ربانى ومسإله الهيه و حكمه برهانيه و معرفه كشفيه الا و يوجد فى القرآن اصله و فرعه و مبدئه و غايته و ثمرته و لبابه)); تفسير القرآن الكريم, به كوشش و تصحيح محمد خواجوى, انتشارات بيدار, قم[ بى تا], ج 6, صص 3 ـ ;5 نيز ر. ك. به: ج 2, صفحات 55 الى 70 كه به نقد و بررسى آراى غزالى در باب تقسيم علوم پرداخته است. در ص 356 همين كتاب, به تقسيم علوم به فطرى و كسبى و موهبتى اشاره كرده است.
16 ـ سوره بقره, آيه 30.
17 ـ ملا صدرا, رساله سه اصل, به تصحيح و اهتمام سيد حسين نصر, دانشگاه تهران, تهران, 1340, ص 72.
18 ـ همان, ص 73.
19 ـ ملا صدرا, شواهد الربوبيه, با مقدمه و تعليقات سيد جلال الدين آشتيانى, مركز نشر دانشگاهى,[بى تا], ص 361, اين كتاب توسط آقاى جواد مصلح به فارسى ترجمه و توسط انتشارات سروش منتشر شده است.
20 ـ ملا صدرا, مبدإ و معاد, ترجمه احمد ابن محمد الحسينى اردكانى, به كوشش عبدالله نورانى, مركز نشر دانشگاهى, تهران[بى تا], ص 558.
21 ـ همان, ص 557.
22 ـ المظاهر الالهيه, پيشين, ص 147. در شواهد الربوبيه نيز بحث مشابهى دارد. 23 ـ رساله سه اصل, پيشين, ص 74.
24 ـ همان, ص 75.
25 ـ همان, ص 8.
26 ـ عرفان و عارف نمايان, پيشين, ص 130 ـ 131.
27 ـ مبدإ و معاد, پيشين, ص 568.
28 ـ همان, صص 568 ـ 569.
29 ـ همان, صص 572 ـ 573.
30 ـ همان, ص 573.
31 ـ همان, ص 569.
32 ـ عرفان و عارف نمايان, پيشين, صص 73 ـ 74.
33 ـ همان, ص 69.
34 ـ همان.
35 ـ همان.
36 ـ ملا صدرا, الحكمه المتعاليه فى الاسفار الاربعه, مقدمه مولف, الطبعه الثالثه, دارإحيإ التراث العربى, بيروت, 1981 م, ج 1.

منبع:فصلنامه علوم سیاسی




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط