بنا بر خون

تاريخ زندگي بشر موارد فراواني از ظهور و سقوط فرمانروايان، اقوام و فرهنگهايي را در حافظه خود دارد كه يادآوري هر يك از آنها، چيزي جز قتل و كشتار و ويراني به ذهن متبادر نمي سازد. در اين ميان رژيم اشغالگر فلسطين( اسرائيل) در دوران معاصر از نمونه هاي عيني چنين قوم و فرهنگي به شمار مي رود كه نام آن در ادبيات سياسي جهان امروز،
پنجشنبه، 9 مهر 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بنا بر خون
بنا بر خون
بنا بر خون

نويسنده: عليرضا قرباني




بررسي نقش آمريكا در سياست هاي توسعه طلبانه رژيم صهيونيستي

تاريخ زندگي بشر موارد فراواني از ظهور و سقوط فرمانروايان، اقوام و فرهنگهايي را در حافظه خود دارد كه يادآوري هر يك از آنها، چيزي جز قتل و كشتار و ويراني به ذهن متبادر نمي سازد.
در اين ميان رژيم اشغالگر فلسطين( اسرائيل) در دوران معاصر از نمونه هاي عيني چنين قوم و فرهنگي به شمار مي رود كه نام آن در ادبيات سياسي جهان امروز، مقارن با تجاوز و وحشي گري و ترور و كشتار و ويرانگري است.
اگر فرمانروايان و اقوام و قبايلي كه امروز در تاريخ از آنها به خونريزي و غارتگري ياد مي شود، در جريان كشورگشايي ها و جنگ با ديگر كشورها و سرزمينها دست به غارت و كشتار زده اند، كيان صهيوني، نهادي است كه نطفه آن با خونريزي و غارتگري و تجاوز بسته شده و بناي آن بر كشتار و ترور نهاده شده است، به گونه اي كه تجزيه اسرائيل از مفاهيمي چون اشغالگري و خون ريزي و ويرانگري غيرممكن مي نمايد.
هر چند جنايات صهيونيست ها در سرزمينهاي اشغالي فلسطين و نيز در لبنان را به هيچ روي نمي توان به حساب آيين يهود يا متدينان پيرو موسي(علیه السّلام) گذاشت، حتي اگر در خبرها بشنويم كه خاخام هاي صهيونيست در جريان تجاوزهاي اخير اسرائيل به لبنان فتوا به كشتار زنان و كودكان و ويراني مناطق مسكوني و زيربنايي لبنان داده باشند؛ زيرا همزمان موج گسترده اي از مخالفت با صهيونيستها را در جامعه يهوديان مي توان سراغ گرفت كه وجود گروههاي مذهبي يهودي مخالف صهيونيستها در اروپا و آمريكا نمونه هايي از آن است.
با اين حساب غارتگري و خوي درندگي صهيونيستها را نبايد به حساب قوم يهود و پيروان آيين حضرت موسي(علیه السّلام) گذاشت. بنيان مرام صهيونيستي بر وحشي گري و آدم كشي از نظر سياسي تقريباً نمونه اي بي بديل به شمار مي رود.
براي اين ويژگي ها در دوران معاصر، حتي در دوره كشورگشايي هاي كشورهاي اروپايي براي استعمار ديگر سرزمينها هم نمي توان نمونه نزديكي پيدا كرد. سلطه كشورهاي استعمارگر اروپايي بر آفريقا و آسيا و آمريكا اگر چه هميشه و به خصوص در سرزمينهايي كه با مقاومت بوميان روبرو مي شده، با قتل و تجاوز ويرانگري همراه بوده است، اما هيچ كدام از آنها قابل مقايسه با آنچه در فلسطين اشغالي گذشت، نبوده و نيست، زيرا كشورهاي استعمارگر با هدف بهره گيري از نيروي كار ارزان و غارت منابع طبيعي مستعمرات كشورگشايي مي كردند و جز در موارد اندكي از رويارويي با مردم بومي پرهيز مي كردند، اما بناي صهيونيزم و ايجاد اسرائيل در سرزمين اشغالي با كشتار مردم بومي ويراني در اين سرزمين براي بيرون راندن ساكنان اصلي صورت گرفته است.
اسرائيل در انديشه سيطره بر سرزمينهاي ميان دو رود نيل تا فرات كه امروزه كمتر از آن سخن مي گويد، اما طرح خاورميانه جديد آمريكا صورت ديپلماتيك اين آرزوست.
چارچوب ايدئولوژي رژيم صهيونيستي چنان است كه همواره يهوديان فلسطين اشغالي را به گرايشهاي تجاوزكارانه عليه عربها سوق داده، تا هدفهاي توسعه طلبانه آن را تسهيل كند.
شايد آن بخش از پروتكل دانشوران صهيون كه آشكارا مي گويد: «ما گرگهاي اين گله هستيم. و شما مي دانيد كه وقتي گرگ به گله مي زند، چه اتفاقي مي افتد؟ « ( از پروتكل يازدهم) آينه اي خودساخته از ماهيت اسرائيل را فرارو قرار مي دهد.
اگر چه ترور و تجاوز و كشتار و غارتگري از ابتدا همپا و همراه جنبش صهيونيست بوده است، اما پس از جنگ ژوئن سال 1967 فشارهاي مضاعفي به ويژه به عربهاي مناطق اشغال شده متمركز شد، كه آنان را از زمين هايشان بيرون رانده، يهوديان مهاجر را به جاي آنان اسكان دهد.
رژيم صهيونيستي براي رسيدن به اين هدف، اوضاع اقتصادي و سياسي عربهاي اين مناطق را خفقان آور ساخت، و به ستمگري عليه آنان پرداخت. همچنين به روشهاي تروريستي روي آورد. اما به طور كامل موفق نشد تا آنان را وادار به ترك سرزمينهايشان كند؛ بلكه به عكس، در برخي مناطق پايبنديشان را افزونتر كرد.
رژيم صهيونيستي در كنار به كارگيري همه روشهاي غيرانساني اقدام به تأسيس گروه هاي تروريستي از يهوديان شهرك نشين عليه ساكنان عرب در مناطق اشغال شده زد كه براي اقدامات غيرانساني آنها يافتن نمونه اي در تاريخ بشر دشوار به نظر مي رسد.
در پيوستگي و وابستگي اعضا و رهبران اين گروهها به حكومت نژادپرستانه اسرائيل تقريباً هيچ ترديدي وجود ندارد زيرا رهبران سازمانهاي جديد فاشيستي و تروريستي در فلسطين اشغال شده، خود از مسؤولان و بلندپايگان رژيم صهيونيستي هستند. برخي از آنان عضو پارلمان (كنيست)، برخي وزير، و بعضي ديگر فرماندهان ارتش اسرائيل مي باشند.
به گواهي اسناد سازمان ملل متحد و كميسيونهاي آتش بس در فاصله سالهاي 1967- 1948 بيش از 21 هزار مورد عمليات تروريستي عليه مردم بي دفاع فلسطين از سوي اين گروهها صورت گرفته است كه نقطه اوج آنها را در كشتار فجيع صدها تن از فلسطينيان آواره در اردوگاههاي صبرا و شتيلا در نزديكي بيروت پايتخت لبنان بايد ديد.
صهيونيستها هرگز به انجام عمليات تروريستي در داخل سرزمين هاي اشغالي فلسطين اكتفا نكرده اند، بلكه آنها همواره ترور مبارزان فلسطيني را در ساير كشورها و از جمله در اروپا دنبال كرده اند.

نقش آمريكا در جنايت هاي اسرائيل

نقش آمريكا در جنايتهاي خونبار اسرائيل هرگز در دفاع بي چون و چراي دولت ايالات متحده از جنايات صهيونيستها خلاصه نمي شود، بلكه سران كاخ سفيد از اولين دقايق تأسيس دولت اشغالگر اسرائيل در سال 1948 تاكنون آنچنان از اسرائيل حمايت كرده اند كه گويا از يكي از ايالتهاي آمريكا حمايت مي كنند.
كمكهاي نقدي بلاعوض چند ميليارد دلاري آمريكا در هر سال به اسرائيل، چنان تعريف شده است كه بودجه هر يك از ايالات آمريكا در بودجه سالانه دولت فدرال اين كشور.
علاوه بر آن آمريكايي ها از نظر تجهيزات، آموزش و تكنولوژي نيز مهمترين پشتيبان نژادپرستان اشغالگر فلسطين به شمار مي آيند.
پايگاه تحليلي «دموكراسي ناو» در گفتگويي با فريدا بريگان، يكي از محققان اصلي مركز مطالعات تجارت تسليحات با موضوع «سازندگان تسليحات آمريكا چگونه از بحران خاورميانه نفع مي برند.»، به بررسي كمكهاي تسليحاتي گسترده آمريكا به رژيم صهيونيستي پرداخته است كه همين تسليحات توسط اين رژيم براي كشتار مردم فلسطين و لبنان در حملات اخير استفاده شده است.
بريگان در پاسخ به سؤالي با بيان آنكه تمامي تسليحات مورد استفاده رژيم صهيونيستي در اين حملات ساخت آمريكا بوده و تعداد كمي نيز ساخت فرانسه هستند، مي گويد: « در اينجا مي توان اين خ≥ را احساس كرد كه همواره درباره تأمين تسليحات حزب ا... توسط ايران و سوريه بحث مي شود و هيچ اشاره اي نمي شود كه تمامي زرادخانه اسرائيل، آمريكايي است و اين تأمين تسليحات مغاير قوانين آمريكا و قانون كنترل صادرات تسليحات است كه مي گويد تسليحات ساخت آمريكا صرفاً بايد براي دفاع از خود و امنيت داخلي استفاده شود.»
وي در پاسخ به سؤالي درباره سطح كمك تسليحاتي آمريكا به رژيم صهيونيستي و نيز افزايش ناگهاني آن در سالهاي اخير گفت: « ما شاهد افزايشي غيرقابل باور در كمكها و فروش تسليحاتي آمريكا به اسرائيل هستيم. كمكهاي نظامي اين كشور سالانه 3 ميليارد دلار بوده است، يعني براي هر اسرائيلي 500 دلار كمك مي شود. اما در كنار آن فروش تسليحات آمريكا به اسرائيل بيش از 3/6 ميليارد دلار بوده است.»
وي با منحصر به فرد خواندن رابطه آمريكا و رژيم صهيونيستي مي افزايد: «آمريكا سالانه 20 درصد بودجه نظامي اسرائيل را تأمين مي كند و حدود70 درصد اين كمك كه مستقيماً از پول ماليات دهندگان آمريكايي تأمين مي شود، توسط اسرائيل براي خريد تسليحاتي هزينه مي شود كه در مناطق اشغالي و عليه لبنان مورد استفاده قرار مي گيرد.»
اين محقق تسليحاتي در ادامه در پاسخ به سؤالي درباره نفوذ احتمالي آمريكا با توجه به اين ميزان كمك مالي گفت: «زماني كه درباره 20 درصد بودجه نظامي صحبت مي كنيم، اين يعني يك اهرم بسيار قوي. آمريكا مي تواند به آنها بگويد اين حملات به لبنان، كشتار غير نظاميان، بمباران غزه، اين موارد دفاع داخلي نيست، اينها دفاع از خود نيست و به همين دليل ما كمك به شما را قطع مي كنيم و به اين ترتيب مي تواند ابراز خونريزي و رنجي را كه در لبنان و غزه اتفاق مي افتد از دست آنها بگيرد.»
وي همچنين در پاسخ به سؤالي درباره نفع شركتهاي آمريكايي توليدكننده تسليحات از بحران خاورميانه افزود: «بزرگترين توليدكننده تسليحات در آمريكا شركت «لاكهيد مارتين» است كه جنگنده هاي اف 16 و انواع موشك را توليد مي كند. اين شركت همچنين توليدكننده هواپيماي عظيم سي-130 است. اين شركت به تازگي به معامله با اسرائيل پرداخته و پروژه اي مشترك را براي توليد نوع جديدي از اف 16 به نام سوفا براي اسرائيل آغاز كرده است. اين قرارداد به ارزش 4 ميليارد دلار، اولين موردي است كه اسرائيل به طور مستقيم در توليد قطعات جنگنده شركت مي كند.»
وي در ادامه با اشاره به ديگر شركتهاي آمريكايي توليد تسليحات افزود: «رايتئون نيز يكي ديگر از اين شركتها است كه موشكهاي توماهاوك، سايدويندر و تعدادي ديگر از موشكهاي فوق پيشرفته را كه در زرادخانه اسرائيل وجود دارد، توليد مي كند. بوئينگ نيز كه توليدكننده جنگنده هاي اف 18 و اف 14 است، يكي ديگر از اين شركتها است. به اين ترتيب دهها شركت در آمريكا وجود دارند كه از استفاده اسرائيل از تسليحاتش و پركردن دوباره اين زرادخانه سود مي برند. نكته مهم آن است كه اسرائيل خودش هزينه اين تأمين دوباره را نمي دهد بلكه هزينه آن مستقيماً توسط ماليات دهندگان آمريكايي تأمين مي شود.»
از نظر نظامي، ارتش اسرائيل را بايد يكي از واحدهاي تحت فرمان فرماندهي كل نيروهاي مسلح آمريكا به شمار آورد. ايالات متحده براي تجهيز ارتش اشغالگر به سلاحهاي مدرن همان اندازه حساسيت دارد كه براي نيروهاي مسلح خودش. موافقت با ارسال بمبهاي دقيق هدايت شونده براي استفاده عليه مردم بي دفاع لبنان در بحران اخير نمونه اي از اين حمايت است. علاوه بر آن سربازان اسرائيلي هر گاه نياز بوده است، بدون هيچ محدوديتي آموزشهاي لازم را در پادگانهاي آمريكايي فرا گرفته اند و به هيچ روي اغراق نخواهد بود اگر بگوييم كشوري كه در حال حاضر مسبب فجايع انساني لبنان است، ايالات متحده آمريكا است.
علاوه بر آنچه گذشت، آمريكايي ها از نظر فكري و معنوي نيز جايگاه خاصي در هدايت اشغالگران فلسطين دارند، به گونه اي كه منشأ تشكيل بسياري از جوخه هاي ترور در فلسطين اشغالي را بايد در ايده هاي افراطيون ساكن ايالات متحده (اعم از صهيونيستهاي آمريكايي مدعي پيروي از آيين يهود و مسيحيان صهيونيست) جستجو كرد.
آمريكا در عرصه بين المللي و ديپلماسي نيز پيوستگي عجيبي با اسرائيل دارد، به گونه اي كه به سختي مي توان ميان نمايندگان اين دو دولت در مجامع بين المللي تفاوت و تمايزي قائل شد.
و توي تقريباً همه قطعنامه ها و بيانيه هاي شوراي امنيت سازمان ملل متحد كه به گونه اي درصدد اعمال فشار بين المللي عليه اسرائيل بوده است از جانب آمريكا گواه اين ادعاست.
همين چندي پيش بود كه رئيس يكي ازنهادهاي صهيونيستي در آمريكا در تجليل از جان بولتون نماينده آمريكا در سازمان ملل، وي را به اندازه يكي از اعضاي سازمان جاسوسي اسرائيل(موساد) وفادار به اسرائيل خواند.
ميان رژيم اشغالگر قدس و ايالات متحده آمريكا وجوه تشابه ديگري هم مي توان يافت كه بيان همه آنها از حوصله اين نوشته خارج است، از جمله سيطره اقتصادي و رسانه اي صهيونيزم در هر دو كشور.همچنين يكساني رفتار سربازان آمريكايي با زندانيان در ابوغريب عراق و گوانتاناموي كوبا با آنچه در سياه چالهاي رژيم اشغالگر فلسطين بر مبارزان فلسطيني و لبناني مي رود، شيوه هاي عمليات سربازان آمريكايي بخصوص در قتل عام زنان و كودكان در كشور اشغال شده عراق و پيش از آن در افغانستان و كمي دورتر در ويتنام نيز شباهت شگفتي با رفتار سربازان اشغالگر در سرزمينهاي فلسطيني دارد.
اگر كيان صهيوني را نهادي بنا شده بر خونريزي و قتل و ويرانگري مي دانيم كه به تحقيق چنين است، مطالعه تاريخ شكل گيري آمريكا و رفتار اروپايي هاي مهاجر به آمريكاي شمالي با بوميان سرخ پوست آن سرزمين ها، رفتارهاي بشدت معناداري را به ذهن متبادر مي سازد. هر چند ميان قساوت صهيونيستها و بنيانگذاران آمريكا در عين شباهتهاي موجود، اختلاف فراواني نيز وجود دارد و صهيونيستها از اين لحاظ گوي سبقت را از همه جنايت كاران تاريخ بشر ربوده اند.

اسرائيل، مجري طرح خاورميانه بزرگ آمريكا

با اظهارنظرهاي رسمي مقامات كاخ سفيد در حمايت از قتل عام مردم لبنان توسط اسرائيل، و اظهار اينكه آتش بسي كه از آن خاورميانه جديد مورد نظر آمريكا بيرون نيايد، بي معناست، به صورت غيرمستقيم اعلان جنگ رسمي ايالات متحده عليه ملتهاي خاورميانه است.
آمريكايي ها تنها ايجاد دگرگوني در نظام سياسي- اجتماعي لبنان و حذف گروه حزب ا... از صحنه سياسي- نظامي لبنان را در نظر ندارند، بلكه ايده خاورميانه بزرگ آمريكا بيش از هر چيز بر تأمين موقعيت اسرائيل استوار است.
در خاورميانه بزرگ آمريكا، جايي براي گروههاي فلسطيني مخالف اسرائيل مانند حماس و فتح نيست، همچنان كه آمريكايي ها پنهان نمي كنند كه چشم ديدن كشورهاي مخالف اسرائيل در منطقه را ندارند و هر نوع مخالفت با اسرائيل را با برچسب تروريسم و محور شرارت متهم مي سازند.
با اين همه و به گواهي تاريخ، خواب آمريكا براي ايجاد نظام مورد نظرش در خاورميانه تعبيرناپذير مي نمايد، زيرا وقتي كارشناسان احتمال حذف حزب ا... و حماس را از لبنان و فلسطين غيرممكن ارزيابي مي كنند و اسرائيل را با وجود برتري نظامي و قدرت ويرانگري اش، حتي در صورت تكرار اشغال بخشهايي از سرزمين لبنان ، از پيش شكست خورده ماجرا مي دانند، به طريق اولي، تحقق درخواست آمريكا در ساير مناطق خاورميانه نيز غيرممكن به نظر مي رسد.
زيرا آمريكا هنوز در قافيه شعر ناموزوني كه در عراق سروده ، مانده و در افغانستان روز به روز اوضاع به وضع گذشته نزديكتر مي شود، به گونه اي كه اگر سايه نظامي ناتو و كشورهاي متحد آمريكا تنها چند روز از كابل و ديگر بخشهاي افغانستان قطع شود، اوضاع دگرگون مي شود. بنابراين به نظر مي رسد، راه حل بحران خاورميانه، واقع نگري و به خرج دادن اندكي تعقل از سوي آتش بياران اصلي معركه يعني آمريكايي ها باشد كه با وجود تيم همراه بوش، دورنمايي از عقلانيت در رفتار آنان به چشم نمي خورد و در اين ميان، بي ارادگي حكام عرب و پيروي اتحاديه اروپايي از سياستهاي منطقه اي آمريكا در خاورميانه خود از عوامل پيچيده تر شدن بحران به شمار مي آيد. نتيجه ادامه اين روند، هر چند براي آمريكا و اسرائيل و همپيمانان غربي آنان و حكام عربي كه تحت تأثير القائات دستگاههاي سياسي و جاسوسي غرب، نگران هلال شيعي شده و تن به خفت سكوت در برابر ويراني لبنان و فلسطين داده اند، حاصل جمع صفر خواهد بود، براي مردم منطقه و به خصوص لبنان و فلسطين به جز هزينه هاي سنگين انساني و مادي، سالها عقب افتادگي است، هر چند در استقلال طلبي، آزادي خواهي و مقاومت اسلامي آنان خللي وارد نخواهد آمد.
منبع: http://www.qudsdaily.com




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.