اسم دختر که با د شروع شود

در ادامه فهرست کاملی از اسم دختر اصیل که با حرف د شروع می‌شود، از ریشه‌های فارسی، ترکی، کردی، عربی، عبری، فرانسوی و یونانی به همراه معنی اسم جهت کمک به شما در انتخاب اسم گردآوری شده است.
چهارشنبه، 16 مرداد 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اسم دختر که با د شروع شود

اسامی فارسی

دادآفرید
از داد آفریده شده، از نامهای خداوند، (در موسیقی) از الحان قدیم موسیقی ایران، مرکب از داد (عدل) + آفرید (آفریده )، خداوند، نام یکی از سرودهای موسیقی
 
دارانا
نام روستایی در نزدیکی اهر
 
دارینا
زرگر، طلاساز، مجازا ارزشمند و گرانبها
 
دارینه
نام روستایی در نزدیکی سقز
 
دالیا
نوعی از گلِ کوکب
 
دامینه
زیبا، جاری و روان، همچنین به معنای دانش و دانایی نیز آمده است.
 
دایانا
(دایا (زر سرخ و طلا) + پسوند اسم سازِ (نا) ) به معنی مثل زر سرخ و (به مجاز) زیبا روی، زیبا و گرانمایه مانند زر سرخ، همچنین نام دیگر آناهیتا الهه آب
 
دُرافشان
آن که مروارید میافشاند؛ (به مجاز) بخشنده؛ دارای فصاحت و زیبایی، باران ریز.
 
دربانو
در (عربی) + بانو (فارسی) مرکب از در (مروارید) + بانو
 
دربها
بانوی ارزشمند، دختری که مانند مروارید ارزشمند است، نام همسر کورش کبیر
 
درتا
در (عربی) + تا (فارسی) مانند در، مانند مروارید، همتای دُر
 
درخشا
نورانی، تابنده ، درخشان
 
درخشان
دارای درخشش، روشن و تابان، درخشنده، (به مجاز) جالب توجه و چشم گیر و خوب و موفقیت آمیز.
 
درخشنده
(صفت فاعلی از درخشیدن)، دارای درخشش و تلألؤ؛ روشن و تابان.
 
دُردانه
بسیار محبوب و گرامی، عزیزکرده، ناز پرورده؛ نیز فرزند بسیار گرامی.
 
دُرسا
دُر= مروارید، لؤلؤ + سا (پسوند شباهت)، شبیه به دُر؛ (به مجاز) گران قیمت و ارزشمند.
 
درستی
پاکی، حقیقت، صحت، نام دختر انوشیروان پادشاه ساسانی
 
درفام
مانند در درآسا دُرمانند به رنگ دُر
 
درفشان
درخشان و روشن
 
درگل
در (عربی) + گل (فارسی) مروارید گلها
 
دُرناز
(دُر= مروارید، لؤلؤ + ناز = زیبا و قشنگ) (به مجاز) زیبا رو و گران بها.
 
دَریا
(در جغرافیا) توده‌ی بسیار بزرگی از آب، دریاچه، (به مجاز) شخص بسیار آگاه و دانشمند، (به مجاز) (در تصوف) حقیقت یا ذات حق.
 
دریادخت
مرکب از دریا + دخت (دختر)
 
دریاناز
مرکب از دریا و ناز، مایه ناز و مباهات دریا یا به معنای دریای ناز، دارای زیبایی و لطافت فراوان، زیبا و قشنگ
 
دل‌آرا
موجب آرامش و شادی دیگران؛ محبوب، معشوق، نام همسر دارا (داریوش سوم) و مادر روشنک بنا بر روایات ایرانی.
 
دلارام
(به مجاز) موجب آرامش خاطر، محبوب، معشوق، با آسودگی خاطر.
 
دل آسا
موجب تسکین و آسایش دل
 
دل آویز
زیبا، دلنشین، محبوب
 
دل انگیز
پسندیده، خوب و زیبا
 
دل بهار
کسی که قلبش مانند بهار سبزو زنده است.
 
دلافروز
(به مجاز) مایه‌ی شادی و خوشی دل، محبوب و خوشایند؛ شاد و خرم، معشوق؛ در شاهنامه دل افروز فرخ پی نامِ زنی رومی و ایرانی نژاد که شاپور او را از اسارت رومیان رهانید و این نام را بر او گذاشت.
 
دلبر
دارای زیبایی، جذابیت و توانایی جلب عشق و علاقهی دیگران؛ معشوق.
 
دلبند
عزیز و دوست داشتنی؛ معشوق، اسیر کننده‌ی دل، جذاب و گیرا.
 
دلپذیر
پسندیده، مطبوع - مطبوع، پسندیده
 
دلپرور
بسیار مطبوع، پرورش دهنده دل
 
دلجو
خوب، زیبا پسندیده، (در قدیم) تسلی دهنده‌ی دل، غم خوار، عاشق، معشوق - زیبا و پسندیده، غمخوار، تسلی دهنده دل، معشوق
 
دلدار
معشوق و محبوب، مهربان، با محبت، (در تصوف) حق، خداوند - معشوق، محبوب، شجاع، مهربان، با محبت
 
دلربای
زیبا، جذاب، معشوق، محبوب، نام نوعی عتیق که دارای دانه های ریز براق است
 
دلشاد
خوشحال و شادمان، در حال شادمانی.
 
دل فروز
مایه شادی دل، زیبا، پسندیده و گرامی - موجب شادی دل، زیبا و پسندیده
 
دلناز
(دل + ناز = نوازش)، نوازشِ دل، دلنواز.
 
دلنواز
مایه‌ی آرامش دل، آرامش بخش؛ نوازشگر، مهربان و دلسوز، محبوب و معشوق.
 
دِنا
قسمتی از کوهستان شمال غربی فارس که قلهای معروف به همین نام دارد؛ 2) نام شهرستانی در شرق استان کهگیلویه و بویراحمد.
 
دیانا
(اوستایی) نیکی رسان، نیکویی بخش؛ (در اسطوره‌های رومی) الهه‌ی ماه، جنگلها، جانوران و زایمان، همتای آرتمیس یونانی.
 
دیبا
نوعی پارچه‌ی ابریشمی معمولًا رنگین.
 
دیدار
ملاقات، دیدن یکدیگر، دیدن؛ (در تصوف) مشاهده؛ 3- (به مجاز) چهره، روی و چشم.


اسامی عربی

دره‌التاج
مرواریدی که بر تاج نصب کنند.
 
دریتا
در (عربی) + ی (فارسی) + تا (فارسی) مانند در، مانند مروارید
 
دُرین
دُر + ین (پسوند نسبت)، از دُر، ساخته شده از دُر؛ (به مجاز) گران بها و قیمتی.
 
دریم
پرگوشت، خوش اندام
 
دنیا
(در نجوم) کیهان؛ جهان، گیتی.
 
دلیله
راهنما، هدایت کننده، (در تورات) (به معنی معشوقه) معشوق‌هی شمشون، که راز نیرومندی او را یافت و با افشای آن به دشمنان وی، موجب گرفتاری او شد.
 
دُریه
(دُر + ایه (پسوند نسبت)، مانند دُر، درخشان، روشن.


اسامی کردی

دانژه
غنچه گل نیمه باز
 
دلنیا
آسوده خاطر، مطمئن، فارغ البال؛ اطمینان، تضمین.
 
دلینا
مطمئن
 
دیلان
رقص گروهی، نوعی آهنگ؛ نام منطقهای در کردستان.


اسامی ترکی

دادلی
شیرین و نمکین
 
دُرنا
پرنده‌ی آب چرِ بزرگ، وحشی و حلال گوشت، کُلنگ.
 
دنیز
دریا، بحر


اسامی یونانی

دنیس
نام یکی از پادشاهان یونان که افلاطون مدتی در دربار او بود
 
دینارگیس
دینار (یونانی) + گیس (فارسی)، دارای مویی به رنگ طلا، نام زنی در منظومه ویس و رامین


اسامی عبری

دینا
داور، داوری؛ (در اوستایی) دین؛ (در عبری) (= دینه) انتقام یافته؛ نام خواهر یوسف(ع).
 
دینه
انتقام یافته، نام دختر یعقوب (ع) و خواهر یوسف (ع)


اسامی هندی

دانیا
گشنیز، نوعی سبزی خوردنی از تیره چتریان


اسامی فرانسوی

دیان
(دخترانه و پسرانه) هم معنی با دیانا، (در اسطوره‌های رومی) الهه‌ی ماه، جنگلها، جانوران و زایمان، همتای آرتمیس یونانی، حاکم


منبع: سایت ستاره


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط