1- خداشناسی
یکی از فوائد خودشناسی، خداشناسی است. در این خصوص پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم چنین فرمود:«مَنْ عَرَفَ نَفْسه فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ»[1]؛
کسی که خود را شناخت، به تحقیق خدا را شناخته است.
برای این حدیث تفاسیر و معانی گوناگونی شده است. آیة اللَّه حسن زاده آملی نود و یک وجه در معنای حدیث فوق بیان کرده است.[2]
همچنین آیة اللَّه العظمی مکارم شیرازی در کتاب اخلاق در قرآن، هفت تفسیر درباره این حدیث بیان نموده اند. دراینجا به چندنمونه[3] ازتفاسیر حدیث اشاره می نماییم.
الف- این حدیث بازگشت به برهان نظم دارد و آن اینکه اگر کسی در نظام شگفت انگیز بدن خود مطالعه کند خدا را خواهد شناخت.
قرآن می فرماید: «وَ فِی الْأَرْضِ آیاتٌ لِلْمُوقِنِینَ وَ فِی أَنْفُسِکمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ»[4]؛
و در زمین آیاتی برای طالبان یقین است و در وجود خود شما نیز آیاتی است آیا نمی بینید؟.
جالب اینکه قرآن وجود انسان را از آیات الهی می داند. آیه یعنی چیزی که وجودش علامت و اشاره به یک چیز دیگر است (مثل علائم راهنمایی و رانندگی) و انسان آیتی از آیات الهی است.
و در آیه دیگر می فرماید:
«سَنُرِیهِمْ آیٰاتِنٰا فِی اَلْآفٰاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتّٰی یتَبَینَ لَهُمْ أَنَّهُ اَلْحَقُّ»[5]
به زودی نشانه های خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان می دهیم تا آشکار گردد او حقّ است.
بدون شک انسان، اعجوبه عالم هستی است و آنچه در عالم کبیر است در این عالم صغیر و کوچک بدن نیز وجود دارد[6] بلکه عجایبی در آن وجود دارد که در هیچ جای جهان نیست. یک سلول که کوچکترین جزء بدن است. ساختمان تو در تو و شگفت آوری دارد که به گفته دانشمندان، معادل یک شهر صنعتی تشکیلات در آن است و یکی از علمای زیست شناس می گوید: این شهر عظیم با هزاران در و دروازه جالب و هزاران کارخانه و انبار و شبکه لوله کشی و مرکز فرماندهی با تأسیسات فراوان آنها و ارتباطات زیاد و کارهای مختلف حیاتی، آن هم در محدوده کوچک یک سلول، از پیچیده ترین و شگفت انگیزترین شهرها است؛ که اگر ما بخواهیم تأسیساتی بسازیم که همان کارها را انجام دهد هرگز قادر نیستیم، زیرا باید دهها هزار هکتار زمین را زیر تأسیسات و ساختمانهای مختلف و ماشین آلات پیچیده ببریم تا برای انجام چنان برنامه ای آماده گردد؛ ولی جالب اینکه دستگاه آفرینش همه اینها را در مساحتی معادل پانزده میلیونیم میلیمتر قرار داده دستگاههایی که در بدن انسان است مانند قلب و کلیه و ریه دهها هزار کیلومتر رگهای درشت و باریک و مویرگهایی که با چشم دیده نمی شود و خوّاص مختلفی همچون بینایی و شنوایی و حواس دیگر که هر کدام آیتی عظیم از آیات او است.[7]
ویلیام جیمز می گوید: در وجود انسان همچنانکه یک سلسله گرایشها به طبیعت و مادّه وجود دارد که انسان را با طبیعت پیوند می زند، یک سلسله گرایشهای دیگری وجود دارد که با حسابهای مادّی جور درنمی آید بلکه ضد حسابهای مادی است، زیرا پیوند انسان با طبیعت برای این است که انسان از طبیعت بهره کشی کند و نفع ببرد؛ ولی این گرایشها با این حرفها جور در نمی آید. انسان یک سلسله خواستها در این عالم دارد که با جنبه طبیعی و مادّی جور در نمی آید- و می گوید اینها دلیل است بر این که عالم دیگری وجود دارد و این احساس، ما را با عالم دیگر پیوند می دهد همچون الهامات معنوی- خدا جویی، خیر جویی، که همیشه در بشر وجود داشته و دارد، قابل مبارزه و جایگزینی نیست.[8]
ب- ممکن است این حدیث بیانگر برهان علت و معلول باشد؛ زیرا انسان هرگاه در وجود خویش کمی دقّت کند خواهد فهمید که روح و جسم اش معلول علّت دیگری است و هنگامی که به سراغ آن علّت می رود باز آنها را معلول علت و معلولهای دیگری می بیند تا به علة العلل هستی برگردد و آن خداست و معنی حدیث چنین می شود که «مَنْ عَرَفَ نَفْسَه بِانَّهُ مَعْلُولٌ»؛ هر که خود را به عنوان معلول و پدیده بشناسد، خدا را به علّت بودن خواهد شناخت.
ج- این حدیث اشاره به برهان وجوب و امکان و فقر و غنی دارد چرا که انسان اگر در وجود خویش نظر کند خواهد دید وجودی است از هر نظر وابسته و غیر مستقل و نیازمند که بدون اتّحاد با یک وجود مستقل و بی نیاز یک لحظه ادامه بقاء او ممکن نیست. اگر کسی خود را به فقر و نیاز به خدا شناخت خداوند را به غنی و بی نیازی خواهد شناخت. همان طوری که قرآن می فرماید:
«یا أَیهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِی الْحَمِیدُ»؛[9]
ای مردم شما نیازمندان به خدا هستید. تنها خداوند است که بی نیاز و شایسته هرگونه حمد و ستایشی است.
د- این حدیث بیانگر این حقیقت است که اگر کسی خود را از طریق شهود، و دیدن واقعی، به دور از حجابها و موانع بشناسد خدا را خواهد شناخت.
ه- این حدیث تعلیق بر محال است یعنی همان طوری که شناخت حقیقت نفس غیر ممکن است شناخت کنه ذات باری تعالی نیز غیر ممکن است و به قول سنایی:
ای که شده از شناخت خود عاجز
کی شناسی خدای را هرگز
کی شناسی خدای را هرگز
و خلاصه این که هر فردی خود را به عجز و ناتوانی و فنا شناخت خداوند را به قدرت و بقاء خواهد شناخت.
علّامه طباطبایی ضمن نقل قول فوق می فرماید: و لکن این قول مردود است. اولًا به دلیل این که در روایت دیگری از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است:
اعْرَفُکم بِنَفسه اعْرَفکم بِرَّبه؛[10]
خودشناس ترین شما، خدا شناس ترین شما است.
ثانیاً به دلیل این که حدیث مزبور در حقیقت عکس نقیض آیه شریفه «وَ لا تَکونُوا کالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ» است یعنی آنها فراموش کردند خدا را پس خداوند نفسشان را از یادشان برد[11] نقیض جمله مذکور این جمله است: آنها فراموش نکردند خدا را پس خداوند هم نفس آنها را از یادشان نبرد یعنی آنها عارف بر نفس خود شدند و نفس خود را فراموش نکردند پس خدا را هم فراموش نکردند.[12] بنابراین امکان دارد انسان خود را بشناسد.
2- گرامی داشتن نفس
یکی دیگر از فوائد خودشناسی کرامت نفس است، اگر انسان ارزش خود را بشناسد خود را به پستی نمی اندازد و خود را در ردیف حیوانات قرار نمی دهد همچنان که اشیای قیمتی را برای چیزهای پست بکار نمی برد مثلًا اگر کسی ارزش طلا را بشناسد با آن اشیای پست و حقیر نمی سازد- و یا با پارچه گران استفاده نامطلوب نمی کند.
3- خودسازی
با خودشناسی انسان می تواند خود را ارزیابی و تحلیل کند و خصلتهای ناروا را از خود دور کند و در صدد تقویت جنبه های مثبت خود باشد.از خودشناسی، انسان می فهمد در زندگی و در جهان چه باید بکند و چگونه باید رفتار کند. در این باره علی علیه السلام فرمود:
«نَظَرُ النَّفْسِ لِلْنَّفْسِ الْعِنایةُ بِصَلاحِ النَّفْسِ»[13]؛
از توجه انسان به خودش، انگیزه ای ایجاد می شود برای خودسازی.
و در روایت دیگر فرمود:
«مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ جاهَدَها و مَنْ جَهِلَ نَفْسَهُ اهْمَلَهَا»؛
کسی که نفس خود را شناخت با آن جهاد می کند و هر کسی آن را نشناخت از خود سازی کوتاهی می کند.
4- دست یابی به سعادت
کسی می تواند از قدرت عجیب و شگفت انگیز روحی خود استفاده کند که از وجود آنها آگاهی داشته باشد و در صدد بیدار ساختن و بهره مند شدن از این قدرت باشد، وگرنه چگونه می تواند از آنها استفاده کند، بنابراین انسان برای دستیابی به مقامات عالی روحی و معنوی، باید به خودشناسی رو آورد. علی علیه السلام در این مورد فرمود:«نالَ بِالْفوزِ الْاکبَر مَنْ ظَفَر بمَعرِفَةِ النَّفس»[14]؛
به بزرگترین رستگاری نائل شده است، کسی که خود را بشناسد.
آگاهی و شناخت واقعی خود، آدمی را در مسیر برتری ها قرار می دهد و می تواند بر فعالیت های روزمره زندگی شکل و جهت صحیح بدهد و زمینه را برای بهره برداری از استعدادها و نیروهای خویش فراهم نماید. با خودشناسی انسان با نحوه نظارت بر غرایز و عواطف خویش آشنا می شود و درمی یابد که چگونه از سرمایه های وجودی خویش کمال بهره برداری را بنماید. با خودشناسی می توان خرمن خودهای دروغین را در درون دل سوزاند و بیگانه ها را از حریم خانه دل بیرون نمود.
پی نوشت ها:
[1] . بحار، ج 2، ص 32، روایت 22.
[2] . این حدیث به عبارتهاى گوناگون نقل شده است. آیة اللَّه حسن زاده آملى، چهل حدیث در آخرین نکته از هزار و یک نکته درباره معرفت نفس نقل نموده است و در مجله میراث جاویدان سال اول شماره چهار ص 65 نود و یک معنى براى حدیث فوق بیان کرده است.
[3] . اخلاق در قرآن/ ج 1/ 329
[4] . ذاریات/ 20 و 21.
[5] . فصلّت/ 53.
[6] . عبارت فوق در شعرى که منسوب به حضرت على علیه السلام است آمده است:
اتَزعَمِ انَّک جِرمٌ صَغیرْ
و فیکَ انطَوَى العالَمُ الاکبر
آشنایى با قرآن، استاد مطهرى، ج 5/ 164
[7] . تفسیر نمونه، ج 22، ص 333 و ج 20، ص 338.
[8] .« ویلیام جیمز» حدود چهل سال روى تجلیّات روانى مذهبى روانها آزمایش کرده یعنى روانها را از نظر مذهبى مورد مطالعه قرار داده به سبک تجربى و آزمایشى. فلسفه اخلاق شهید مطهرى، ص 204.
[9] . فاطر/ 15.
[10] . جامع الاخبار، فصل اول، ص 4- متشابه القرآن، ج 1، ص 44.
[11] . حشر/ 19.
[12] . المیزان فارسى چهل جلدى جلد 11، ص 290، ذیل آیه 105، علیکم انفسکم ... سوره مائده.
[13] . غررالحکم، ج 6، ص 172.
[14] . همان.
منبع: حوزه نت