ده عادت مردانه و عصبانیت زن ها (3)

از صورت حساب هاي سنگيني که به جهت خريدهاي اعتباري براي تان فرستاده شده است شکايت مي کنيد و سپس گريه تان مي گيرد. او مي گويد: «هر وقت اين جوري به هم مي ريزي نمي تونم با تو صحبت کنم.» اين را مي گويد و از خانه خارج مي شود. فکر مي کنيد سرانجام در مذاکرات خود با او درباره ي بچه ها داريد کم کم به جايي مي رسيد که يک باره بلند مي شود و مي گويد که خسته شده است و بيش از اين تحمل
دوشنبه، 20 مهر 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ده عادت مردانه و عصبانیت زن ها (3)
ده عادت مردانه و عصبانیت زن ها (3)
ده عادت مردانه و عصبانیت زن ها (3)

نويسنده:باربارادي آنجليس




6-آقاي گريزپا

هنگامي که مي خواهيد به اين گونه مردها بگوييد که مثلاً اين اواخر اصلاً با هم نبوده ايد، بلند مي شوند و اتاق را ترک مي کنند. با اين بهانه که:«الآن دوست ندارم درباره اين موضوع چيزي بشنوم.»
از صورت حساب هاي سنگيني که به جهت خريدهاي اعتباري براي تان فرستاده شده است شکايت مي کنيد و سپس گريه تان مي گيرد. او مي گويد: «هر وقت اين جوري به هم مي ريزي نمي تونم با تو صحبت کنم.» اين را مي گويد و از خانه خارج مي شود.
فکر مي کنيد سرانجام در مذاکرات خود با او درباره ي بچه ها داريد کم کم به جايي مي رسيد که يک باره بلند مي شود و مي گويد که خسته شده است و بيش از اين تحمل اين قبيل صحبت ها را ندارد. سپس به اتاق ديگري مي رود تا تلويزيون تماشا کند.
فکر نمي کنم زني وجود داشته باشد که دست کم يک يا دو بار در زندگي خود با آقاي گريزپا (فراري) رو به رو نشده باشد. يک لحظه مثل يک مرد مهربان شيرين و خوش اخلاق که عاشق هستيد مقابل تان نشسته است اما به يک باره غيبش مي زند. گاهي اوقات علت رفتنش را توضيح مي دهد که البته فرقي در کل ماجرا ايجاد نمي کند، اما حداقل شما متوجه مي شويد که اتفاقي افتاده است، گاهي اوقات از روي صندلي اش درست مثل يک تکه نان از دستگاه توستر بيرون مي پرد، مي جهد و با ذکر گفته اي ناخوشايند از اتاق خارج مي گردد و گاهي اوقات نيز پيش از آن که متوجه شويد چه اتفاقي افتاده است در سکوت صحنه را ترک مي کند.صرف نظر از اين که به کداميک از اين روش ها اتاق را ترک مي کند، اما نتيجه همواره يک چيز است. احساس رنجش خاطر، رهاشدگي و عصبانيت مي کنيد، زيرا با صداقت و به طور شسته و روفته دليل ناراحتي اش را به شما نگفته است.
اين پديده ي ناخوشايند و آزاردهنده را چه چيزي سبب مي شود؟
شايد بتوان گفت که مردها ظرفيت مشخص ومحدودي را براي مذاکرات احساسي و عاطفي دارند و هنگامي که عقربه ي دستگاه نشانگر آن ها در برابر درجه ي خاصي قرار مي گيرد به يک باره فشار ديگ بخارشان به مرحله ي بحراني مي رسد و سپس ناگهان تصميم مي گيرند که بايد آن را از مدار خارج کنند. اين است که اعلام مي کنند وقت مذاکره به سر رسيده و تمام شده است. شايد به همين دليل است که عقب نشيني آقاي گريزپا چنين ناگهاني، غير منتظره و بدون اطلاع قبلي است. شايد خود او نيز تا زماني که اتفاقي نيافتاده است از واقع قريب الوقوعش اطلاع چنداني ندارد. مگر تا موقعي که ديگر اتفاق افتاده است!
برخي از مردها آستانه ي صميميت بسيار پاييني دارند. تحمل و ظرفيت اين گونه مردها براي صحبت ها و مذاکرات احساسي و عاطفي از حد چند جمله تجاوز نمي کند که با سه شماره ناپديد مي گردند برخي ديگر آنقدر ادامه مي دهند تا يکي از کليدهاي حساس آن ها را اشتباهي بزنيد.بدين معنا که يکي از نقطه ضعف ها يا حساسيت هاي آن ها را برانگيخته کنيد. مثلاً شروع به گريه کنيد يا جمله يا عبارت خاصي را به
زبان بياوريد يا به گونه اي خاص به آنها نگاه کنيد. در اين گونه اوقات است که به يک چشم به هم زدن در منطقه ي ناامن خود قرار مي گيرند و احساس خطر مي کنند و به دنبال آن ديري نمي کشد که اثر يا رد پايي نيز از آن ها پيدا نمي کنيد.با تمامي اين اوصاف برخي ديگر واقعاً بيشتر وقت ها هم صحبت خوبي براي نامزد/همسرشان هستند مگر اينکه با شرايط سختي رو به رو شوند که از کنترل آن معذور باشند. مثلاً يا خيلي خسته باشند يا فشار کار زيادي را تحمل کرده باشند.در اين اوقات است که استعداد و گرايش آن ها به ناپديد گشتن افزايش مي يابد.
اين امکان وجود دارد مردان گريزپا و فراري واقعاً قصد ناراحت کردن نامزد/همسر خود را نداشته باشند اما متأسفانه اين عادتشان يکي از بدترين و به اصطلاح «بي اتيکت ترين» روشهاي ارتباطي است. ترک کردن نامزد/همسرتان آن هم هنگامي که وسط يک مکالمه يا مذاکره ي دو طرفه هستيد نه تنها محترمانه نيست و بي ادبي است بلکه گستاخانه و رنجش آور نيز هست.
مردان عزيز:لطفاً توجه داشته باشيد که در اينجا منظور من هرگز آن نيست که هنگامي که پيشرفت قابل ملاحظه اي در صحبت ها و مذاکرات به چشم نمي خورد ساعت ها آنجا بنشينيد و خود را رنج بدهيد. اوقاتي وجود دارند که يک تنفس و استراحت کوتاه و موکول کردن ادامه ي مذاکرات به بعد براي آرامش و تجديد قوا بسيار نيز مفيد و عاقلانه است. اما کاري که آقاي گريزپا مي کند چير ديگري است. هر چند که خود او ممکن است فکر کند که اين روش را به کار برده است. آنچه او در واقع انجام مي دهد پريدن از هواپيماي در حال سقوط با چتر نجات است بدون خبر دادن به همسرش و تنها گذاشتن او در داخل هواپيما.
چرا مردهاي بسيارخوب و خوش اخلاق نيز گاهي اوقات به يکباره به آقاي گريزپا تبديل مي شوند؟ اين همان چيزي است که در سرتاسر اين کتاب به آن پرداخته ايم: مردها از مذاکرات مارپيچي احساسي و پيچ و تاب خوردن هاي عاطفي زن ها خسته و بي تاب مي شوند. مردها از چيزهاي ناخوشايندي که نامزد/همسرشان در اين گونه صحبت هاي طولاني مي گويند، خوش شان نمي آيد و احساس سرزنش و کنترل شدگي مي کنند از اين رو دوست ندارند به اين گونه صحبت ها گوش کنند. قابليت و توانايي مردها در پردازش اينگونه اطلاعات و داده ها به يکباره بااختلال مواجه مي شود به طوري که براي درنگ و ژرفانگري بيشتر بر روي اين داده ها به وقت بيشتري نياز پيدا مي کنند. به هنگام صحبت درباره ي صميميت و نزديکي مردها احساس خفگي مي کنند و حس مي کنند که نياز دارند فرار کنند. درست مانند کساني که از قرار گرفتن در مکان هاي بسته دچار «فوبيا» و هراس مي شوند.
مشکلي که در رابطه با ناپديد شدن وجود دارد اين است که مکالمه و مذاکره را با بن بست رو به رو مي کند و برخلاف مقررات و قوانين گفت و گو و مذاکره است. هرگز نمي توان در غيبت يکي از طرفين پايان مذاکره را اعلام کرد يا نتيجه و حاصلي را براي آن در نظر گرفت.

آقاي گريزپا:خانم بي سرپرست

در مواجهه با آقاي گريزپا و فراري چه احساسي به زن ها دست مي دهد؟ به عبارت ديگر هنگامي که زني شاهد خارج شدن شوهر خود از اتاق آن هم در وسط يک مکالمه و گفت وگو است، چه احساسي به او دست خواهد داد؟ احساس ترک شدگي. اينکه او را مثل فردي بي سرپرست رها کرده اند. مانند بچه ي بي سرپرستي که پدر و مادرش او را رها کرده اند و او منتظر است تا نجات دهنده اي پيدا شود و او را با خود به خانه ببرد. چشم به در مي دوزيم تا مرد گريزپايمان برگردد، ما را در آغوش بگيرد و بگويد: «عزيزم، متأسفم. نبايد تو را همين جوري مي گذاشتم و مي رفتم. راستش فقط يکدفعه خيلي مأيوس و سرخورده شدم. ديگر هرگز دوباره تو را اينطور ترک نخواهم کرد.» بسيار خب، شايد اين کمي زياده خواهي باشد. بنابراين ما به همان «متأسفم، يکدفعه حالم خيلي بد شد» و يک بوسه از گونه هايمان يا هر چيز ديگري که مجدداً ارتباط ميان ما و معشوق مان را برقرار کند، راضي هستيم.
بسيار دشوار است، شما را ترک کنند و احساس بي پناهي و بي سرپرستي نکنيد آنهم به خصوص در لحظات دشوار که آسيب پذير هستيد. زن ها در اين گونه اوقات مي رنجند و احساس وحشت و تنهايي مي کنند. به طرزي عجيب ممکن است احساس شکست نيز بکنند. شکست درحل و فصل و ترميم آنچه بر سرش دچار سوء تفاهم شده بوديم. شکست در اينکه تمايل مرد زندگي خود را جلب کنيم تا بر روي مشکلات مان کار کند.شکست در اينکه او را براي خود نگه داريم به ياد داشته باشيد براي زن ها عشق همواره در اولويت است. از اين رو حفظ ارتباط، هارموني، هماهنگي و همخواني به هر قيمت که شده باشد از مهمترين نيازهاي آنها به حساب مي آيد. به همين دليل است که بيشتر ما زن ها از جر و بحث و مشاجره ي لفظي بيزاريم.و ترجيح مي دهيم تا صبح هم که شده باشد بيدار بنشينيم مسئله را در ميان خود حل و فصل کنيم تا آنکه مجدداً بتوانيم آشتي کنيم. ما زن ها اصولاً از انجام هر کاري که گسستگي ارتباط ميان ما و معشوق مان را مجدداً ترميم کند و بتوان آن را به حالت اوليه بازگرداند روي گردان نيستيم.اما به جاي آن نامزد/همسرمان ناپديد شد و ما احساس مي کنيم که فريب خورده ايم و ازفرصت ما اصلاح و بهبود شرايط و اوضاع محروم شده ايم.

راه حل:

مردان عزيز:لطفاً هرگز به يکباره و ناگهاني در وسط يک مکالمه يا مذاکره نامزد/همسرخود را ترک نکنيد. لطفاً کمي طاقت بياوريد و سعي کنيد با استفاده از روش ها و راه کارهايي که در اين کتاب آموخته ايد، به راه حل و تفاهم برسيد و مسائل و مشکلات موجود ميان خود و نامزد/همسرتان را حل و فصل کنيد.چنانچه حصول تفاهم مقدور نبود، دست کم تلاش کنيد مهربان باشيد.
مردان عزيز:چنانچه احساس کرديد که مي خواهيد به آقاي گريزپا تبديل شده ناپديد شويد يا فکر مي کنيد که در آستانه ي تحمل خود قرار داريد به يکباره بلند نشويد اتاق را ترک کنيد.
در اوقاتي که مي خواهيد ناپديد شويد چه کار کنيد
به نامزد/همسر خود خبر دهيد که:
*اهميت مکالمه و مذاکره را درک مي کنيد.
*همچنان مايليد که مکالمه را در وقتي مناسب ادامه دهيد و مسئله را حل کنيد.
*به آستانه ي تحمل خود رسيده ايد و مي دانيد که ديگر نمي توانيد مؤثر يا مفيد واقع شويد.
*مي خواهيد تنفس اعلام کنيد و مدتي (يکساعت يا تمام عصر) را استراحت کنيد.
*کاملاً متعهد هستيد که مکالمه را مجدداً در زماني که براي هر دو طرف مناسب باشد از سر گيريد تا به نتيجه اي مشترک برسيد.

7-آقاي فرمان فرما

چنين مردهايي مدام با صداي بلند به شما دستور مي دهند، گويي رئيس شما هستند .
به گونه اي با شما صحبت مي کنند که گويي شما بچه اي کوچک هستيد و نمي دانيد چه کار بايد بکنيد.
هر بار که به آنها پيشنهاد مي دهيد، مي گويند که نمي دانيد درباره ي چه چيزي حرف مي زنيد!اينگونه مردها احتمالاً فيلمهاي زيادي را از جان وين تماشا کرده اند. شايد هم قهرمانان مورد علاقه شان ترميناتور باشد و امکان دارد اساساً و از نظر سرشتي مردهايي رئيس مآب و سلطه جويي
باشند.مي خواهم با «آقاي فرمان فرما» آشنا شويد.کافي است که سعي کنيد با او صحبت کنيد و ببينيد که چگونه فوراً به شما اعلام مي کند که مقام و مرتبه ي او از شما بالاتر است و بر اين ادعاي خود پاي مي فشارد و مي گويد که او خود بهتر مي داند چه کار کند. کافي است سعي کنيد کاري را خودتان به تنهايي و به روش خودتان انجام دهيد و ببينيد که چگونه فهرست بلند بالايي از انواع دستورها، بکن نکن ها، راهنمايي ها را به شما ارائه خواهد داد.کافي است بخواهيد در برابر او عکس العمل نشان دهيدـ البته بهتر است که اين کار را نکنيدـ مگر اينکه بخواهيد برايتان سخنراني کند و پند و اندرزتان دهد و بگويد که چقدر با تجربه تر، عاقل تر، کامل تر و فهميده تر از شمات.
آقاي فرمان فرما عاشق آن است که زن ها را کنترل کرده بر آنها چيره شود.مدام به شما دستور مي دهد واز شما انتظار دارد فرمان هاي او را مو به مو اطاعت کنيد و درستي آنها را هرگز زير سؤال نبريد. چرا که خب بالاخره ناسلامتي او يک فرمان فرما است و راه درست انجام هر کاري را مي داند و شما بايد خيلي هم از او متشکر و ممنون باشيد که راهنمايي هايش را بي شايبه به شما ارائه مي دهد.
مکالمه و گفت و گو با آقاي فرمان فرما يک طرف است، اين گونه صحبتها در واقع اصلاً «مکالمه» نيستند. بلکه سخنراني، خطابه و موعظه اند. او حرف مي زند و شما گوش مي کنيد هنگامي که با آقاي فرمان فرما رابطه داريد تنها يک نفر صلاحيت دارد و تام الاختيار است. و آن يک نفر البته فقط اوست. بنابراين تلاش براي مکالمه و برقراري ارتباط با او
بيهوده و محکوم به شکست است.زيرا او از اين کار سرباز خواهد زد، مگر آنکه بخواهد درباره ي چيزي با شما بحث کند.
ارتباط با آقاي فرمان فرما براي اعتماد به نفس و خودباوري زن گران تمام مي شود. اين بدان جهت است که او عادت دارد:
*شما را در نزد ديگران تحقير کند.
*همچون زيردست با شما رفتار کند.
*به گونه اي رفتار کند که از شما مهم تر است.
*شما را نکوهش کند، گويي که تمامي آنچه انجام داده ايد اشتباه بوده است.
*صدايش را بر روي شما بالا ببرد تا اينکه جا بزنيد و عقب نشيني کنيد.
عجيب ترين چيز درباره ي چنين مردي اين است که براستي خودش هم نمي بيند که همچون کماندوها رفتار مي کند. در قلبش، شما را براستي دوست دارد و چنين باور دارد که فقط مي خواهد مفيد واقع شود و به شما کمک کند، آموزش دهد، تربيت کند، حمايت کند و بله:برايتان يک «مرد» باشد. آنچه او تشخيص نمي دهد اين است که هرچه بيشتر با چنين رفتار نامحترمانه اي با شما رفتار مي کند از عشق و علاقه ي ميان شما کاسته خواهد شد. چرا؟ زير هيچ زني به لحاظ جنسي نسبت به کسي که همچون «افسر ارشد» او با او رفتار کند، تحريک نمي شود.

آقاي فرمان فرما:خانم منفعل

هنگامي که با زني مانند بچه رفتار مي شود به تدريج احساس بچه بودن هم خواهد کرد. هنگامي که به اين دليل کسي نکوهش مي شود که نمي تواند کارها را به درستي انجام دهد و از او انتقاد مي شود، او اعتماد به نفس و خودباوري اش را از دست مي دهد. هنگامي که به او مي گويند چه کار بکند و چه کار نکند و چگونه هم انجامش دهد، خلاقيت و قوه ي ابتکار عملش را از دست مي دهد. اين دقيقاً همان اتفاقي است که براي زني مي افتد که با آقاي فرمان فرما زندگي مي کند. بدين معنا که به زن منفعل و انفعالي تبديل مي شود.
اما زن منفعل کيست؟ او زني است که تمامي قابليتها و مهارتهاي لازم براي زندگي کردن و سر کردن با آقاي فرمان فرما را به خوبي آموخته است. بدين معنا که ابراز وجود نمي کند. منطق و قضاوت خود را زير پا مي گذارد و با منطق و قضاوتهاي بهتر آقاي فرمان فرما جايگزين مي کند، به روش هاي او تن مي دهد، حتي در اوقاتي که با گفته ها يا رفتارهاي او نيز موافق نيست، هرگز با او بگو مگو نمي کند و به منظور حفظ حيات و بقاي احساسي و عاطفي خود و برحذر بودن از زد و خوردهاي مداوم و بلانقطاع روحي، تمام و کمال وا مي دهد و خود را تسليم مي کند.
ممکن است زن هاي منفعل به غير از شوهرشان با هيچ کس ديگر انفعالي به نظر نرسند. اين امکان وجود دارد که دوستان يا همکاران او، او را زني قوي، با اعتماد به نفس و نيرومندـ نقطه ي مقابل منفعل ـ بدانند اما آنها هرگز شاهد مراودات وتبادلات او با نامزد/همسرش نيستند.يا اگر هم
باشند احتمالاً او را نخواهند شناخت!

راه حل:

چنانچه شما نيز آقاي فرمان فرما هستيد و مشغول مطالعه ي اين مطالب، احتمالاً توصيه ي مرا نخواهيد پذيرفت. اما در هر حال، آنچه مايلم به آن فکر کنيد اين است که:درنهايت رفتار مانند کماندوها با زني که مي گوييد دوستش داريد روح او را خفه خواهد کرد.
در ابتدا ممکن است فکر کنيد که نامزد/همسرتان زن بسيار خوب و فرمانبرداري است، اما با گذشت زمان خواهيد ديد که گرماي نگاهش به شما به سردي گراييده است و در خواهيد يافت آنچه را که شما احترام او نسبت به خودتان تلقي مي کرديد چيزي جز ترس نبوده است. شايد هيچگاه او را به لحاظ جسماني و فيزيکي از دست ندهيد، اما مطمئن باشيد قلب او هرگز باشما نخواهد بود.زيرا خويشتن واقعي او در زير خرابه هايي که از اعتماد به نفس او باقي مانده مدفون گشته است. خرابه هايي که هربار که شما مانند زيردست با او رفتار مي کنيد، بيشتر و بيشتر فرو مي ريزند و بر سر او خراب مي شوند.
آيا براستي هيچيک از توصيف هاي فوق درباره ي شما صدق نمي کنند؟ آيا کمترين احساس گناهي از مطالعه ي اين بخش در شما زنده نشده است؟ چنانچه پاسخ شما به اين پرسش ها مثبت است
پس لطفاً کمک حرفه اي دريافت کنيد، نزد مشاور برويد. هم به تنهايي و هم به همراه نامزد/همسرتان. تا بتوانيد رابطه ي سالم و عاشقانه اي را که هر دو شما نيز استحقاق آن را داريد ايجاد کنيد.

8-آقاي نيش و کنايه زن

«اُه طفلي، مي گه دوباره احساساتش رو جريحه دار کردم. دوباره اشکهاش سرازير شدن!»
«اُه، دوباره لب و لوچه ات آويزان شدند؟ بله خانوم دوباره عصباني شدن.»
«دوباره وقت دکتر گرفتي؟ مثل اينکه ما با يه دايره المعارف پزشکي ازدواج کرده ايم؟!»
اين نوع مردها فکرمي کنند خيلي بامزه هستند. هيچ گاه هيچ چيز از گفته هاي شما را جدي نمي گيرند. حتي هنگامي که ناراحت هستيد، سعي مي کنند شما را با حرف هايشان از احساسات تان خارج کنند. مي خواهم شما را با آقاي نيش و کنايه زن آشنا کنم. او هميشه يک عالمه خنده در آستين آماده دارد. مگر اينکه حوصله ي خنديدن را نداشته باشيد. اما او طريق ديگري براي برخورد با احساسات نمي شناسد. اينکه آن ها را مسخره کند و اين به معناي آن است که شما را مسخره مي کند.
مرد کنايه زن در ابتدا بي ضرر و بي خطر به نظر مي رسد. زيرا هميشه مشغول شوخي کردن است و لطيفه گفتن. چطور مي توانيد از مردي که مدام مي خندد و خوشمزگي مي کند عصباني شويد؟ مشکل اين جاست
که او هرگز نمي خواهد در مکالمه اي جدي شرکت کند. در واقع او به هر قيمت باشد از هر نوع رويارويي و برخورد فرار مي کند. هنگامي که موضوعي را با اومطرح مي کنيد «اَه و اوه» مي کند و آن را طوري جلوه مي دهد که گويي «خيالي» نيست. هنگامي که به او مي گوييد مي خواهيد با او درباره ي چيزي صحبت کنيد مي گويد بچه شده ايد يا شما را احمق مي خواند. هنگامي که جرأت آن را به خود مي دهيد که بگوييد عصباني هستيد، تلاش مي کند گفته هاي تان را کم اهميت جلوه دهد و سپس با اين عنوان که احمقانه است از آن طفره برود.
در پشت تمامي رفتارهاي مرد کنايه زن (آقاي نيش و کنايه)ترس از مکالمه ي مستقيم و رو در رو، ترس از احساسات و صميميت واقعي نهفته است. گوشه و کنايه هاي نيشدار او تلاشي هستند براي پس زدن مسئله يا موضوعي مهم و يا فرار از شکايت هاي ديگران. آن هم فقط به اين دليل از رويارويي با آن ها واهمه دارد. به همين دليل تلاش براي ارتباط با آقاي کنايه زن نبردي بس سخت و دشوار است. به زبان ساده او از رو به رو شدن با هرچيز ناخوشايندي سرباز مي زند. هر چيز که مذاق او سازگار نيايد او را آزار مي دهد و ناراحت مي کند. لذا به طنز و شوخ طبعي متوسل مي شود تا عصبيت خود را بپوشاند.مشکل نيز اينجاست که در نهايت شما را مضحکه ي لطيفه هاي خود مي کند.

آقاي کنايه زن:خانم خشک و جدي

عجيب ترين اتفاقات و بلاهاي دنيا بر سرزني که با آقاي کنايه زن رابطه دارد نازل مي شود. هرچه او بيشتر همه را به مضحکه مي گيرد شما گرفته تر، غمگين تر و ناراحت تر مي شويد. تا آن جا که به زني خشک و بيش از حد جدي بدل مي شويد. به او مي گوييد: «اَه، دست بردار. کمتر مسخره بازي در بيار.» «خيلي جدي مي گم. من و تو بايد بنشينيم و حتماً صحبت کنيم.» «اصلاً هم خنده دار نيست، موضوع خيلي براي من مهمه.» هرگاه که مي خواهيد با آقاي کنايه زن صحبت کنيد، مجبوريد از خودتان دفاع کنيد زيرا او استاد اين است که صحبت هاي شما را احمقانه يا بي اهميت جلوه دهد. آيا تعجبي است که همواره در پايان احساس کنترل شدگي مي کنيد؟به همين دليل است که طعنه و کنايه به راستي شکلي از خشم و رفتاري تهاجمي ـ انفعالي به حساب مي آيد. اين رفتار بدين منظور طراحي شده است که شما را از صحنه خارج سازد و احساس حماقت و مسخره بودن به شما بدهد.آن هم تنها به اين دليل که فکر ابراز خويشتن را به ذهن خود راه داده ايد.
بودن با مرد کنايه زن بي شک به احساس عزت نفس و احترام شخص شما لطمه مي زند. هر چند که او به طرزي سرگرم کننده و شوخ طبعانه ضربه هاي خود را فرو مي آورد. اما گوشه و کنايه هاي نيشدار او عملاً تحقيرهاي استتار شده اي هستند براي مخابره کردن اين پيام به شما که بيش از حد حساس و احساساتي هستيد. به همين دليل احساسات تان ارزش جدي گرفته شدن را ندارند.

راه حل:

فرض کنيد نزد رئيس خود رفته و به اوگفته ايد که مي خواهيد در رابطه با برنامه اي که بر روي آن کار مي کنيد، با او صحبت کنيد. و او به مسخره به شما جواب مي دهد که:«اُه، آيا کارمند کوچولوي من از چيزي در رابطه با اين برنامه ناراحت شده است و مي خواهد کمي گريه کند، اُه، طفلي!» چه احساسي به شما دست خواهد داد؟ آيا عصباني نخواهيد شد و احساس نخواهيد کرد که به شما توهين شده است؟ اين دقيقاً همان احساسي است که هر گاه به درخواست هاي نامزد/همسرتان با گوشه و کنايه پاسخ مي دهيد به او دست مي دهد.
هرگاه متوجه شديد که مي خواهيد آنچه را که بين شما و نامزد/همسرتان پيش آمده است کوچک يا سبک جلوه دهيد، لحظه اي بايستيد و به ياد بياوريد که او همان زني است که دوستش داريد. او مي خواهد درباره موضوع مهمي با شما صحبت کند. اهميتي ندارد براي شما مهم باشد يا نباشد. چنانچه فرزند کوچک تان گريه کنان به دليل اين که توپ خود را گم کرده است نزد شما بيايد او را مسخره نخواهيد کرد و به او نخواهيد گفت که: «اَه، چه بچه ي نق نقويي. يک توپ مسخره و بي ارزش که اين قدر گريه کردن نداره.» به طرز مشابهي چرا بايد به معشوق خود و آن کس که به او عشق مي ورزيد اين گونه برخورد کنيد؟
به گفته هاي نامزد/همسر خود گوش بسپاريد و سعي کنيد که از تکنيک ها و روش هاي ارائه شده در اين کتاب استفاده کنيد و گوشه و کنايه را کنار بگذاريد.

9-آقا مرغه

به شما مي گويد که بايد تا دير وقت کار کند در حالي که در واقع مي خواهد با حسابدار خود ملاقات کند تا درباره ي سرمايه گذاري هايي که با شکست مواجه شده اند صحبت کند.
هنگامي که از او مي پرسيد، گرسنه است يا خير مي گويد معده اش درد مي کند و به شما نمي گويد که در واقع با يکي از دوستانش که شما زياد از او خوش تان نمي آيد قبلاً ناهار خورده است.
به نامزد خود مي گوييد مي خواهيد جمعه را با او بگذرانيد و او بهانه مي آورد که نمي تواند زيرا هفته سختي را پيش روي دارد. در حالي که به همسر قبلي خود قول داده است که درمرتب کردن حساب هاي مالياتي اش به او کمک کند.
عاشق مرد بسيار خوب و مهرباني شده ايد. او هيچ گاه قصد و مرضي ندارد و مغرض و ناپاک هم نيست.
اما با وجود اين مدام مچ او را به هنگام دروغ گفتن مي گيريد. چرا؟ زيرا او آقا مرغه!است .کسي که دوست دارد مسائل و موضوعاتي را که شما را مي رنجاند يا ناراحت مي کند از شما مخفي کند. از اين رو عادت مي کند که گاه و بي گاه به شما دروغ بگويد. در اين جا منظور دروغ هاي بزرگ نيست. بيشتر وقت ها دروغ هاي او کوچک هستند. در واقع مرد مرغ صفت از مطالعه ي اين مقاله بسيار ناراحت خواهد شد، زيرا اصرار مي ورزد که او در واقع دروغ نمي گويد، بلکه تنها اطلاعاتي را که فکر مي کند نامزد/همسرش را ناراحت مي کند، حذف کرده است تا بدين وسيله از او محافظت کرده باشد. اما واقعيت امر آن است که او به هيچ وجه سعي در محافظت از شما ندارد بلکه تنها خود را فرافکني مي کند. مرد مرغ صفت يا به عبارتي «بزدل» شغل و پيشه اش «لاپوشاني» است. او هميشه در حال پوشاندن چيزي است که فکر مي کند کسي را از دست او عصباني کند. اين بدان جهت است که مرد مرغ صفت به طور معمول بسيار حساس نيز هست پس مي توان او را «آقاي دل نازک» نيز ناميد. کسي که از روي استيصال مي خواهد همه را خوشحال و خرسند نگه دارد. بديهي است که اين کاري است ناممکن. بنابراين او قسمت اعظم وقت خود را مثل مرغ سرکنده اي پرپر مي زند تا مبادا کسي از او برنجد. نهايتاً تنها راهي که براي او باقي مي ماند اين است که دروغ بگويد.
مشکل مرد مرغ صفت اين است که در واقع هيچ گاه نيز موفق نمي شود چيزي را پنهان کند. معمولاً ما زن ها فوراً حس مي کنيم که او دارد چيزي را مخفي مي کند.و لذا فقط ما را مي ترساند و مضطرب مي کند. هنگامي که مرد مرغ صفت متوجه مي شود که پول هايش را جاي درستي سرمايه گذاري نکرده است درباره ي قرار ملاقاتش با حسابدار شرکت به زنش دروغ مي گويد. ما زن ها مي توانيم احساس کنيم که مشکلي پيش آمده است. از اين رو نگران مي شوم و به دفتر کار او زنگ مي زنيم و هنگامي که او را آنجا پيدا نمي کنيم احساس مي کنيم که به ما خيانت کرده است و مثلاً با زن هاي ديگري است. هنگامي که مرد مرغ صفت پيشنهاد غذاي ما را رد مي کند و مي گويد که دلش درد مي کند، ما زن ها به راحتي مي توانيم بفهميم که دروغ مي گويد و با ما صادق نيست. اما فکر و
خيال مان هزار جا مي رود. هنگامي که او از زير برنامه ريزي براي جمعه در مي رود. ما نمي دانيم او سعي در پنهان کردن چه چيزي دارد. اما «بو»مي بريم که ممکن است کاسه اي زير نيم کاسه باشد و در عوض تمام روز حال مان بد مي شود.
تضاد مضحکي که در رابطه با تلاش هاي نافرجام مرد مرغ صفت براي محافظت از ما وجود دارد اين است که دروغ گفتن ها، فرارکردن ها و لاپوشاني هاي او نه تنها ما را از چيزي محافظت نمي کند، بلکه ما را ناراحت تر و عصباني تر نيز مي سازد. بدين معنا که چنانچه قرار بود حقيقت را بگويد و آنچه را که از گفتنش واهمه داشت براي ما بيان کند هرگز به اين اندازه ناراحت يا عصباني نمي شديم. حداقل آن بود که چنانچه مي دانستيم اوضاع از چه قرار است مي توانستيم طوري با آن کنار بياييم. اما بدون اطلاعات و داده ها تنها کاري که ازمان برمي آيد اين است که نگران و عصبي باشيم. نگراني و عصبيتي که بزودي نيز از بين نخواهد رفت و انواع و اقسام فکر و خيال ها و افکار منفي و ناخوشايند که به ذهن ما حمله ور خواهند شد.
در نهايت مرد مرغ صفت به همان نتيجه و محصولي مي رسد که سخت تلاش مي کرد. از آن فرار کند. زيرا حقيقت هميشه نهايتاً رو مي شود و وقتي که اين اتفاق افتاد دروغ هاي او همگي رو مي شوند و ما عصباني؛ مأيوس و سرخورده مي شويم و احساس مي کنيم که به ما خيانت کرده اند.

آقا مرغه:خانوم ديوونه

فرض کنيد که بامردي که دوستش داريد مشغول حرف زدن هستيد و متوجه
مي شويد که او چيزي را از شما مخفي مي کند. اين حقيقت را از لحن مضطرب صداي او، تلاش مداوم او براي عوض کردن موضوع صحبت و پرهيز او ازبرقراري تماس چشمي به خوبي مي توانيد تشخيص دهيد. مشکلي که در اين اوقات وجود دارد اين است که نمي دانيد چه چيزي را از شما پنهان مي کنندـ آيا موضوعي بزرگ و وحشتناک مانند رابطه ي نامشروع با زني ديگر است يا تنها موضوع کم اهميت و کوچکي است که او از صحبت کردن درباره اش مي ترسد؟ هيچ راهي براي يافتن پاسخ پرسش فوق وجود ندارد. اما يک چيزقطعي است: او دارد دروغ مي گويد و با اين کار شما را ديوانه کرده است.به طوري که حال ديگر به «ديوونه خانوم» بدل شده ايد!
همانگونه که به ياد داريد يکي از نيازهاي پايه و اساسي هر زن نياز به احساس امنيت است. اما هنگامي که ما زن ها بر مرد مرغ صفت در ارتباط هستيم، احساسي کاملاً متضاد آن را در خود تجربه مي کنيم. بدين معنا که پارانوييد، مضطرب و هراسان مي شويم و احساس مي کنيم که به ما اعتماد ندارند و هر لحظه منتظر آنيم که بلاهاي بيشتري نيز از آسمان بر سرمان نازل شود. «زن ديوانه» مدام منتظر شواهدي است دال بر اينکه بدبختي در راه است. او مي ترسد مبادا ضربه اي کاري نهايتاً بر او وارد شود. دروغي که مرد مرغ صفت مي گويد در واقع «دود» است. ما بوي دود را از هزار فرسنگي تشخيص مي دهيم. اما هرگز نمي دانيم آتشي که آن را توليد
کرده است چقدر بزرگ است. لذا با عصبيت هر چه تمام، همه ي مکالمه هاي او را کنترل مي کنيم و يک يک مراودات او را زيرنظر مي گيريم تا نسبت به آنچه درحال وقوع است سرنخي بدست آوريم.
هرگاه ما به «زن ديوانه» تبديل مي شويم بدترين ترسهاي مرد مرغ صفت تحقق مي يابند.در اين اوقات مرد مرغ صفت پيش خودش فکر مي کند: «ببين چقدر ترسو و عصبي است. درست تشخيص دادم که نمي توانم در باره ي شکست سرمايه گذاري هايم، ماليات هاي همسر قبلي ام. شام خوردن با دوستم چيزي به او بگويم. آنچه او از آن غافل است اين است که اين دروغ گويي ها و پنهان کاري هاي او بود که از همان اول ما را ديوانه کردند، نه اشتباهات او.گرچه ممکن است نيت او از اين دروغ گويي ها خوب و خير باشد، اما بي صداقتي او هرگز قابل توجيه نيست.

راه حل:

01 مردان عزيز:لطفاً به ما زن ها دروغ نگوييد. دروغ ما را ديوانه مي سازد و بدترين احساسات را در ما زنده کرده اعتماد ما به شما را سلب مي کند. هميشه حقيقت را به ما بگوييد. حتي هنگامي که مي ترسيد از شنيدن آن خيلي هم خوشحال نشويم. احتمالاً همينطور هم باشد و از شنيدن حقيقت ناراحت شويم. اما به ياد داشته باشيد که چنانچه بفهميم به ما دروغ گفته ايد به مراتب ناراحت تر خواهيم شد.
هنگامي که موضوع ناراحت کننده اي را با ما در ميان مي گذاريد ناراحتي ها و نگراني هاي خود را نيز به همراه آن ابراز کنيد. به ما بگوييد مي دانيد که احتمالاً چه احساسي به ما دست خواهد داد. براي نمونه:
«عزيزم، مي خواستم بهت بگم که قول دادم جمعه حساب و کتاب هاي مالياتي همسر قبلي ام رو انجام بدم. مي دونم که از شنيدن اين موضوع زياد خوشحال نخواهي شد. خودم هم ترجيح مي دادم با تو باشم تا با او. اما فکر کردم بهتر باشه به او کمک کنم چون که اين اولين سالي که او تنهاست و بايد خودش به تنهايي حساب و کتابها رو انجام بده. مطمئن باش که رفتن من به اونجا به معناي هيچ چيزي نيست و به محض اينکه کارم رو انجام دادم فوراً بر مي گردم پيش تو.»
آيا از شنيدن اين که قرار است به ديدن همسر خود برويد، خوشحال خواهيم شد؟ البته نه.اما چنانچه همه چيز را خودتان به ما بگوييد احساس به مراتب بهتري خواهيم داشت. در مقايسه با زماني که مجبور باشيم همه چيز را به تنهايي خودمان حدس بزنيم و کشف کنيم که چرا نمي خواهيد با ما باشيد و اينکه چرا تا به اين حد عجيب و غريب رفتار مي کنيد.
02 به زن زندگي خود فرصت دهيد تا به شما نشان بدهد چقدر شمارا دوست داشته و چقدر نسبت به شما محبت و علاقه دارد. هنگامي که حقيقت را به ما مي گوييد اين فرصت را به ما مي دهيد که خود را بالا بکشيم و بهترين عملکرد خود را ارائه دهيم.
هنگامي که دروغ مي گوييد بدرفتاري اجتناب ناپذير خواهد بود.
03هنگامي که مشاهده مي کنيد سر وکله «زن ديوانه» پيدا شده است از خود بپرسيد آيا اين اواخر در نقش مرد مرغ صفت ظاهر شده ايد يا خير. ممکن است متوجه شويد که چيزهايي را از ما پنهان کرده يا با ما در ميان نگذاشته ايد. هنگامي که سفره ي دل خود را باز مي کنيد و اسرار درون خود را بيرون مي ريزيد، نهايتاً ما نيز آرام خواهيم شد گرچه ممکن است اندکي طول بکشد بنابراين صبور باشيد.

10-آقاي ترقه

*مي گوييد مي خواهيد با او صحبت کنيد. اما او شما را متهم مي کند که مي خواهيد روز او را با شروع کردن دعواي ديگري خراب کنيد.
در حين صحبت با او اشک در چشمان تان حلقه مي زند اما او به شما برچسب مي زند که عصبي هستيد و هيستري داريد و او حوصله ي گريه و زاري شما را ندارد.
ادعا مي کند به اين دليل نمي تواند احساساتش را با شما در ميان بگذارد که شما از هم مي پاشيد؛ و سپس از واقعه ي مشابهي که چند سال پيش اتفاق افتاده است مثالي مي زند.
در اين گونه شرايط شانس برنده شدن نداريد.هرچيزي را که بگوييد او را به جان خود مي اندازيد.هر گونه تلاش شما مبني بر ايجاد ارتباط با او به منزله ي بيماري رواني تلقي مي شود. هر چيزي که در گذشته اتفاق افتاده است و موجب رنجش خاطر او مي شود توي صورت تان کوبيده مي شود آن هم بارها و بارها.بله درست حدس زديد: «آقاي ترقه». مردي که متخصص آن است که بدترين احتمالات را از پيش تشخيص بدهد و عصباني بشود حتي هنگامي که مکالمه هنوز آغاز نشده است.
آيا مي دانستيد که آقاي ترقه يک پيشگو و داراي نيروهاي فوق طبيعي است؟ دست کم اين چيزي است که خود او فکر مي کند. اومطمئن است و با قطعيت اصرار مي ورزد که مي تواند چگونگي پيش رفتن مکالمه اي را از قبل حدس بزند و پيشگويي کند:
«مي دونم اگه شروع به صحبت کنيم بايد تا صبح بيدار بمونيم.»
«مي دونم چي منتظرمونه.تو شروع به گريه و زاري مي کني و منو متهم مي کني که شخص (بي ارزشي)هستم.»
«هر بار که درباره ي اين موضوع صحبت مي کنيم، نتيجه يک چيز بيشتر نيست، مثل دفعه ي پيش است. پس چرا اصلاً خودمونو اذيت کنيم؟»
آقاي ترقه در لحظه اي اکنون و در زمان «حال» زندگي نمي کند. او در واقع به چيزي واکنش نشان مي دهد که ممکن است سالها پيش اتفاق افتاده باشد. يا چيزي که مي ترسد در آينده اتفاق بيافتد. شايد در گذشته نامزدي داشته است که به لحاظ روحي از هم پاشيده بوده است يا مادري داشته که عصبي، تنيده و تحريک پذير بوده است. لذا فرض را براي اين مي گذارد که هر گونه مکالمه و گفت و گويي با شما نيز مثل هميشه از آب در بيايد. لذا به مجرد آنکه شروع به صحبت با اومي کنيد در يک گسست خيالي نسبت به زمان گير مي افتد.مي توان گفت او به نوعي درگير حديث نفس است يعني با خود صحبت کردن. آنچه مي گوييد يا مي کنيد تفاوت خاصي ايجاد نخواهد کرد. چرا؟ زيرا او از پيش تصميم گرفته است که چه اتفاقي خواهد افتاد.لذا سعي خواهد کرد که مکالمه با شما در نطفه خفه کند چه اين کاراو را دوست داشته باشيد و چه نداشته باشيد.
روش مورد علاقه ي آقاي ترقه آن است که بدترين اتفافات گذشته را به ياد بياورد و آن را به عنوان دليل اينکه چرا نمي خواهد با شما حرف بزند، به رخ شما بکشد. ممکن است سه سال پيش يکبار در حين جر و بحثي شديد عصبي شده بوديد و تا صبح گريه کرديد.خب، حتي چنانچه خودتان نيز بخواهيد که آن را فراموش کنيد آقاي ترقه به شما چنين اجازه اي نخواهد داد! هر بار که بخواهيد مکالمه ي ساده و کوتاهي نيز با او داشته باشيد آن را به شما يادآوري خواهد کرد:«مي دونم قراره آخرش چي از آب دربياد! تا صبح مي خواي بيدار بموني و سر من داد بزني و گريه زاري بکني!»
چنانچه بخواهيم رک و بي پرده صحبت کنيم، مي توانيم بگوييم که آقاي ترقه پدر سوخته اي لج باز و يک دنده است!؟ روش او براي رويارويي با چالش ها و مشکلات روشي «صلب»، سفت و سخت و انعطاف ناپذير است. از اين رو همواره حالت تدافعي دارد و آماده است که درمقابل هر چيز که از ديد او خطرناک به نظر مي رسد، از خود دفاع کند. به همين دليل در مواجهه با کوچکترين احساسات و عواطفي، منفجر مي شود و به مکالمه پايان مي دهد. مشکل اين جاست که زني وجود ندارد که تلاش کند با او حرف بزند و برچسب عصبي بودن نخورد. صرف اين حقيقت که مي خواهيد درباره ي چيزي صحبت کنيد، نشانگر آن است که از قبل احساساتي و حساس هستيد.

آقاي ترقه:خانم ترقه

اجتناب ناپذير است! به رغم تمامي تلاش هاي ما مبني بر جلوگيري از آن ـ حتي چنانچه به خودمان قول بدهيم و قسم بخوريم که ديگر نخواهيم گذاشت اتفاق بيافتدـ اما باز هم هميشه اتفاق مي افتد. هرگاه سر و کله ي آقاي ترقه پيدا شود ما نيز به خانم ترقه تبديل مي شويم. حتي چنانچه درابتدا آرامش و تمرکز حواس داشته باشيم اما هميشه پس از چند دقيقه صحبت کردن با آقاي ترقه، ما نيزحالت تدافعي به خود مي گيريم:
«چطور مي توني بگي من عصبي هستم؟ من عصبي نيستم!»
«منظورت چي يه من هميشه غيرمنطقي حرف مي زنم؟ اين منم که هميشه سعي مي کنم ازموضوع پرت نشم و ديگران رو سرزنش نکنم.»
«خواهش مي کنم (قبرستون کهنه نشکاف)اين منصفانه نيست!»
اينقدر به من نگو(آروم باش)من که هنوز چيزي نگفتم بجز اينکه پيشنهاد دادم درباره ي تعطيلات آخر هفته صحبت کنيم.»
حال متوجه منظور من شديد؟ هيچ راه ديگري نداريد. آقاي ترقه کاري مي کند که شما از خود واکنش نشان دهيد.اگر او به شما مي گويد عصبي و هيستريک هستيد و کنترل خود را از دست داده ايد، هر چيزي که بگوييد چنين به نظر مي رسد که حالت تدافعي به خود گرفته ايد. چنانچه او ادعا مي کند که صحبت هاي شما درباره ي چيزي تمامي نخواهد داشت چگونه خواهيد توانست اثبات کنيد اشتباه مي کند بدون اينکه با او مخالفت کنيد. چنانچه او به وقايع گذشته استناد مي کند تا اثبات کند که شما غيرمنطقي هستيد، در هرحال شما را از لحظه ي اکنون و زمان حال خارج ساخته است. صحبت با آقاي ترقه گير کردن و گرفتار شدن در يک دام کلامي ـ گفتاري است که بدون مجروح شدن از آن خارج نخواهيد شد.

راه حل:

01 هرگز پيش از شروع يک مکالمه درباره ي نامزد/همسر خود قضاوت نکنيد و فرض را براين نگذاريد که او حتماً به طريقي خاص رفتار خواهد کرد. زيرا با اين کار پيش زمينه ي خودخواهانه اي را ايجاد مي کنيد که فقط به نفع خود شماست.چنانچه او را متهم کنيد که حتماً از هم خواهد پاشيد، او نيز شکننده تر شده از هم خواهد پاشيد.اگر به او بگوييد که او عصباني است او را با گفتن اين جمله عصباني نيزخواهيد کرد. او را از عنصر احتمال وتعليق برخوردار کنيد و بگذاريد مکالمه و مذاکره شکل بگيرد و پيش برود.
02 از مبالغه و اغراق به منظور ترساندن ايجاد جوّ رعب و وحشت در مکالمه خود داري کنيد. چنانچه او اندکي گريه مي کند او را عصبي و «هيستريک» نام گذاري نکنيد. اگر او کمي تحريک پذير و ناراحت شده است نگوييد که دارد از خشم منفجر مي شود. بگذاريد نامزد/همسرتان احساساتش را ابراز کند و اين احساسات را پيش از آنکه او حتي فرصتي براي بيان کردن شان داشته باشد، سرکوب نکنيد.
03 در حين مکالمه و گفت و گو با نامزد/همسرتان در زمان حال يا لحظه ي اکنون باقي بمانيد.هرگز وقايع، واکنش ها و نتايج گذشته را به ميان نکشيد. به او و نيز به خودتان فرصت دوباره اي بدهيد تا اين بار بتوانيد مسائل و مشکلات را حل و فصل کنيد.
مردان عزيز: اميدوارم از مطالعه ي اين فصل درباره ي عادات ارتباطي مردانه آگاهي؛ شناخت و بصيرت کافي کسب کرده باشيد. شايد تنها يک يا دو مورد از اين عادات ده گانه درباره شما صدق کرده باشند.شايد هم به رغم ميل باطني تان متوجه شده باشيد که بسياري از آنها درشما وجود دارند. نکته ي اميدوار کننده آن است که حال اين قابليت و توانايي را داريد که پيش از درآمدن به رنگ يکي از اين شخصيت هاي ده گانه (آقاي اسرارآميز، آقاي گريزپا، آقاي آتشفشان و...)، آنها را در خود شناسايي کنيد و مچ خودتان را بگيريد! سپس با استفاده از راه کارها و روش هايي که آموخته ايد، مي توانيد آگاهانه انتخاب کنيد که اين راه کارهاي ارتباطي را تغيير دهيد و همان مرد مهربان و با ملاحظه اي بشويد که براستي هستيد.
خانم هاي عزيز:توجه داشته باشيد که در اين فصل روي سخن مان تنها با مردها نبود. گرچه از اين عادات ارتباطي به عنوان عاداتي مردانه نام برديم، اما مطمئنم که برخي از آنان درباره ي شما نيز صدق مي کند!ميليون ها مرد از اين واقعيت شکايت داشته اند که با خانم فرمان فرما يا خانم نامرئي يا خانم نيش و کنايه زن رابطه داشته اند.چنانچه به راستي خواهان آنيد که نامزد/همسرتان اين عادات ارتباطي ناسالم را در خود رديابي و برطرف کند، به عادات ناسالم خود نيز در حضور او اعتراف کنيد و از همين راه کارها و روش هاي ارائه شده استفاده کنيد تا راه هاي سالم تر و مکالمه و گفت و گو با مرد زندگي تان را بياموزيد.
منبع:رازهايي درباره زنان




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما