خصوصیات زندگى روح در عالم برزخ
خداوند در قرآن کریم در موارد فراوانى به شرح زندگى جهان پس از مرگ و حیات برزخى پرداخته است. از ائمه طاهرین علیه السلام نیز در این زمینه روایات فراوانى به دست ما رسیده است، در نهج البلاغه نیز در موارد متعددى به حالات زندگى روح در جهان برزخ اشاره شده، و احیانا به شرح گوشه هایى از آن حالات پرداخته شده است، که از آن نمونه است:
۱- فانکم لو عاینتم ما قد عاین من مات منکم لجزعتم و وهلتم و سمعتم و أطعتم و لکن محجوب عنکم، ما قد عاینوا، و قریب ما یطرح الحجاب... [ نهج، فیض و صبحى، خ ۲۰. ]
اگر شما آنچه را که مردگان شما دیده اند مشاهده مى نمودید هراسان و ترسان مى گشتید، و در برابر خداوند گوش شنوا پیدا کرده، و از او پیروى مى نمودید، ولى آنچه را که آنان دیده اند از شما پنهان است، و به زودى پرده از میان شما و آنان به کنار کشیده مى شود...
۲- خطاب به یارانش، براى تشویق آنان به جهاد در راه خدا فرمود:
فالموت فى حیاتکم مقهورین، والحیاه فى موتکم قاهرین. [ نهج، فیض و صبحى، خ ۵۱. ]
پس مرگ در سایه زندگى پر از تنگ و همراه به فرار از جنگ شما است، در آن هنگام که دشمن بر شما چیره گردد، و زندگى زندگى حقیقى و جاوید در پناه مرگ یعنى در جهاد و کشته شدن در راه خدا است، و آن هنگام است که شما بر دشمن چیره شده و پیروزى نصیبتان گردد.
قسمت دوم از سخن فوق گواه بر این است که کشته شدگان در راه خدا در جهان برزخ، زندگى سعادتمندانه روحانى دارند، چنانکه خداوند در قرآن کریم فرموده است:
و لا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله أمواتا بل أحیاء عند ربهم یرزقون. "آل عمران /۱۶۹"
و هرگز مپندارید که کشته شدگان در راه خداوند، مرده اند، بلکه آنان زنده اند، و نزد پروردگار خویش از روزى او بهره مى گیرند.
۳- درباره عذاب قبر و سؤال نکیر و منکر فرمود:
تحمله حفذه الولدان، وحشده الاخوان الى دار غربته، و منقطع زورته، حتى اذا انصرف المشیع و رجع المضجع أقعد فى حفرته نجیا لبهته السؤال، و عثره الامتحان. [ نهج البلاغه، فیض، خ ۸۲، صبحى، خ ۸۳. ]
او انسان را پس از جان دادن در داخل تابوتى نهاده و فرزندان و فرزند زادگان و گروه برادران بر روى دست ها و دوش هاى خود گرفته، و به خانه تنهایى و غربت، جایگاهى که راه ملاقات دیگران با او بسته مى شود مى رسانند، تا آن هنگام که تشییع کننده به سوى خانه خود رهسپار، و شخص مصیبت دیده از مرگ او نیز از او جدا گردیده و راه بازگشت را در پیش مى گیرد، در آن هنگام او را در گودال گور او مى نشانند در حالى که از ترس سؤال و لغزش در امتحان، آهسته سخن مى گوید.
آنچه از این سخن به دست مى آید این است که پس از به گور سپردن انسان، فرشتگان سؤال نکیر و منکر مى آیند و از او درباره برخى از باورها و امور زیر بنایى مربوط به دین و مذهب پرسش مى نمایند و به هنگام پرسش او را مى نشانند. ولى بى تردید، این نشاندن در داخل گور، نشاندن پیکر مادى نیست زیرا چنین چیزى با توجه به کوتاهى سقف لحد گور امکان پذیر نیست، بلکه مراد از آن، نشاندن یک نوع پیکر برزخى مثالى، پیکرى مجرد از ماده، و همانند پیکر مادى است و پس از پایان پرسش، انسان نادرست بى پاسخ مى ماند و سرانجام او آتش سوزان دوزخ خواهد بود.
امام علیه السلام در ادامه سخن خود، عذاب ها و کیفرهاى آخرت را یاد آور شده است. از اینرو ممکن است کسى این احتمال را بدهد که این کیفرها مربوط به دوزخ و قیامت است و به جهان برزخ ارتباط ندارد از این رو از نقل آنها در اینجا خوددارى شده است.
۴- به عنوان فاصل میان زندگى دنیا و بهشت و دوزخ اینگونه فرمود:
فان الله سبحانه لم یخلقکم عبثا، و لم یترککم سدى، و ما بین احدکم و بین الجنه أو النار الا الموت... [ نهج، فیض، خ ۶۳، صبحى، خ ۶۴. ]
خداوند سبحان شما را بیهوده نیافریده، و پوچ رها نکرده است، و میان هر یک از شما و بهشت و دوزخ جز مرگ فاصله اى نیست.
۵- هنگامى که پیکر مطهر بزرگ بانوى اسلام و سرور زنان جهان، حضرت فاطمه زهرا علیه السلام را به گور مى سپارد، خطاب به پیامبر صلى الله علیه و آله کلماتى را بر زبان جارى مى نماید، که از آن جمله است:
و ستنبئک ابنتک بتضافر امتک على هضمها، فأحفها السوال و استخبرها الحال، هذا و لم یطل العهد، و لم یخل منک الذکر... [ نهج، فیض، خ ۱۹۳، صبحى، خ ۲۰۲. ]
... و به زودى دختر تو به تو خبر خواهد داد که امت تو چگونه براى ستم روا داشتن بر او گرد هم آمدند، پس همه آنچه را که بر او گذشته از او بپرس، و از حال او جویا شو، این همه ستم در حالى است که جدایى تو از این امت چندان به طول نیانجامیده و یاد تو از دل ها بیرون رفته است...
از این سخنان چنین بر مى آید که پیامبر صلى الله علیه و آله این سخنان على علیه السلام را مى شنیده است زیرا اگر چنین نبود، صدور آنها از على علیه السلام لغو بود، و ساحت آن حضرت از سخنان لغو منزه است، و نیز چنین بر مى آید که برخى از ارواح با برخى دیگر سخن مى گویند، از این رو على علیه السلام به پیامبر صلى الله علیه و آله عرضه داشت که تا ستم هاى روا داشته شده بر دخترش را از وى پرسش نماید. نتیجه اینکه در عالم برزخ گفتگو تا این اندازه وجود دارد که ارواح بتوانند با یکدیگر سخن بگویند و برخى از ارواح و شاید همه آنها بتوانند سخنان زندگان را بشنوند، هر چند توانایى پاسخ دادن به آنان را نداشته باشند. و این توهم که ممکن است این گفتگو مربوط به روز رستاخیز باشد نادرست است، زیرا اگر این تو هم درست باشد نیاز به این گفتگو از میان مى رود، زیرا در آن روز على علیه السلام خود حاضر است و در کنار پیامبر صلى الله علیه و آله قرار مى گیرد. آنگاه این پرسش پیش مى آید که چرا على علیه السلام در هنگام دفن فاطمه علیه السلام آن سخنان را به پیامبر صلى الله علیه و آله خطاب کند، بلکه در روز قیامت چنین خطایى براى او میسر است. پس چاره اى نیست که بپذیریم گفتگوى مورد انتظار میان فاطمه علیه السلام و پیامبر صلى الله علیه و آله در جهان برزخ است، و پیامبر صلى الله علیه و آله سخنان على علیه السلام را مى شنیده است.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی سبطین
/س
۱- فانکم لو عاینتم ما قد عاین من مات منکم لجزعتم و وهلتم و سمعتم و أطعتم و لکن محجوب عنکم، ما قد عاینوا، و قریب ما یطرح الحجاب... [ نهج، فیض و صبحى، خ ۲۰. ]
اگر شما آنچه را که مردگان شما دیده اند مشاهده مى نمودید هراسان و ترسان مى گشتید، و در برابر خداوند گوش شنوا پیدا کرده، و از او پیروى مى نمودید، ولى آنچه را که آنان دیده اند از شما پنهان است، و به زودى پرده از میان شما و آنان به کنار کشیده مى شود...
۲- خطاب به یارانش، براى تشویق آنان به جهاد در راه خدا فرمود:
فالموت فى حیاتکم مقهورین، والحیاه فى موتکم قاهرین. [ نهج، فیض و صبحى، خ ۵۱. ]
پس مرگ در سایه زندگى پر از تنگ و همراه به فرار از جنگ شما است، در آن هنگام که دشمن بر شما چیره گردد، و زندگى زندگى حقیقى و جاوید در پناه مرگ یعنى در جهاد و کشته شدن در راه خدا است، و آن هنگام است که شما بر دشمن چیره شده و پیروزى نصیبتان گردد.
قسمت دوم از سخن فوق گواه بر این است که کشته شدگان در راه خدا در جهان برزخ، زندگى سعادتمندانه روحانى دارند، چنانکه خداوند در قرآن کریم فرموده است:
و لا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله أمواتا بل أحیاء عند ربهم یرزقون. "آل عمران /۱۶۹"
و هرگز مپندارید که کشته شدگان در راه خداوند، مرده اند، بلکه آنان زنده اند، و نزد پروردگار خویش از روزى او بهره مى گیرند.
۳- درباره عذاب قبر و سؤال نکیر و منکر فرمود:
تحمله حفذه الولدان، وحشده الاخوان الى دار غربته، و منقطع زورته، حتى اذا انصرف المشیع و رجع المضجع أقعد فى حفرته نجیا لبهته السؤال، و عثره الامتحان. [ نهج البلاغه، فیض، خ ۸۲، صبحى، خ ۸۳. ]
او انسان را پس از جان دادن در داخل تابوتى نهاده و فرزندان و فرزند زادگان و گروه برادران بر روى دست ها و دوش هاى خود گرفته، و به خانه تنهایى و غربت، جایگاهى که راه ملاقات دیگران با او بسته مى شود مى رسانند، تا آن هنگام که تشییع کننده به سوى خانه خود رهسپار، و شخص مصیبت دیده از مرگ او نیز از او جدا گردیده و راه بازگشت را در پیش مى گیرد، در آن هنگام او را در گودال گور او مى نشانند در حالى که از ترس سؤال و لغزش در امتحان، آهسته سخن مى گوید.
آنچه از این سخن به دست مى آید این است که پس از به گور سپردن انسان، فرشتگان سؤال نکیر و منکر مى آیند و از او درباره برخى از باورها و امور زیر بنایى مربوط به دین و مذهب پرسش مى نمایند و به هنگام پرسش او را مى نشانند. ولى بى تردید، این نشاندن در داخل گور، نشاندن پیکر مادى نیست زیرا چنین چیزى با توجه به کوتاهى سقف لحد گور امکان پذیر نیست، بلکه مراد از آن، نشاندن یک نوع پیکر برزخى مثالى، پیکرى مجرد از ماده، و همانند پیکر مادى است و پس از پایان پرسش، انسان نادرست بى پاسخ مى ماند و سرانجام او آتش سوزان دوزخ خواهد بود.
امام علیه السلام در ادامه سخن خود، عذاب ها و کیفرهاى آخرت را یاد آور شده است. از اینرو ممکن است کسى این احتمال را بدهد که این کیفرها مربوط به دوزخ و قیامت است و به جهان برزخ ارتباط ندارد از این رو از نقل آنها در اینجا خوددارى شده است.
۴- به عنوان فاصل میان زندگى دنیا و بهشت و دوزخ اینگونه فرمود:
فان الله سبحانه لم یخلقکم عبثا، و لم یترککم سدى، و ما بین احدکم و بین الجنه أو النار الا الموت... [ نهج، فیض، خ ۶۳، صبحى، خ ۶۴. ]
خداوند سبحان شما را بیهوده نیافریده، و پوچ رها نکرده است، و میان هر یک از شما و بهشت و دوزخ جز مرگ فاصله اى نیست.
۵- هنگامى که پیکر مطهر بزرگ بانوى اسلام و سرور زنان جهان، حضرت فاطمه زهرا علیه السلام را به گور مى سپارد، خطاب به پیامبر صلى الله علیه و آله کلماتى را بر زبان جارى مى نماید، که از آن جمله است:
و ستنبئک ابنتک بتضافر امتک على هضمها، فأحفها السوال و استخبرها الحال، هذا و لم یطل العهد، و لم یخل منک الذکر... [ نهج، فیض، خ ۱۹۳، صبحى، خ ۲۰۲. ]
... و به زودى دختر تو به تو خبر خواهد داد که امت تو چگونه براى ستم روا داشتن بر او گرد هم آمدند، پس همه آنچه را که بر او گذشته از او بپرس، و از حال او جویا شو، این همه ستم در حالى است که جدایى تو از این امت چندان به طول نیانجامیده و یاد تو از دل ها بیرون رفته است...
از این سخنان چنین بر مى آید که پیامبر صلى الله علیه و آله این سخنان على علیه السلام را مى شنیده است زیرا اگر چنین نبود، صدور آنها از على علیه السلام لغو بود، و ساحت آن حضرت از سخنان لغو منزه است، و نیز چنین بر مى آید که برخى از ارواح با برخى دیگر سخن مى گویند، از این رو على علیه السلام به پیامبر صلى الله علیه و آله عرضه داشت که تا ستم هاى روا داشته شده بر دخترش را از وى پرسش نماید. نتیجه اینکه در عالم برزخ گفتگو تا این اندازه وجود دارد که ارواح بتوانند با یکدیگر سخن بگویند و برخى از ارواح و شاید همه آنها بتوانند سخنان زندگان را بشنوند، هر چند توانایى پاسخ دادن به آنان را نداشته باشند. و این توهم که ممکن است این گفتگو مربوط به روز رستاخیز باشد نادرست است، زیرا اگر این تو هم درست باشد نیاز به این گفتگو از میان مى رود، زیرا در آن روز على علیه السلام خود حاضر است و در کنار پیامبر صلى الله علیه و آله قرار مى گیرد. آنگاه این پرسش پیش مى آید که چرا على علیه السلام در هنگام دفن فاطمه علیه السلام آن سخنان را به پیامبر صلى الله علیه و آله خطاب کند، بلکه در روز قیامت چنین خطایى براى او میسر است. پس چاره اى نیست که بپذیریم گفتگوى مورد انتظار میان فاطمه علیه السلام و پیامبر صلى الله علیه و آله در جهان برزخ است، و پیامبر صلى الله علیه و آله سخنان على علیه السلام را مى شنیده است.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی سبطین
/س