داستان های قرآن و آثار اعتقاد به معاد (2)

انسان فطرتا جویاى سعادت خویش است، از تصوّر وصول به سعادت غرق در مسرّت مى گردد، و از فکر یک آینده شوم و مقرون به محرومیت لرزه بر اندامش مى افتد و سخت دچار دلهره و اضطراب مى گردد. آنچه مایه سعادت انسان مى گردد دو چیز است: یکى تلاش و دیگرى اطمینان به شرایط محیط. موفقیت یک دانش آموز معلول دو چیز است: سعى و تلاش خودش، دیگرى مساعدت و آمادگى محیط مدرسه و تشویق و ترغیب اولیاى مدرسه. یک دانش آموز ساعى و
چهارشنبه، 29 مهر 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
داستان های قرآن و آثار اعتقاد به معاد (2)
داستان های قرآن و آثار اعتقاد به معاد (2)
داستان های قرآن و آثار اعتقاد به معاد (2)

نويسنده: حمید محمّد قاسمى




۴ ـ دلگرمى و آرامش

انسان فطرتا جویاى سعادت خویش است، از تصوّر وصول به سعادت غرق در مسرّت مى گردد، و از فکر یک آینده شوم و مقرون به محرومیت لرزه بر اندامش مى افتد و سخت دچار دلهره و اضطراب مى گردد. آنچه مایه سعادت انسان مى گردد دو چیز است: یکى تلاش و دیگرى اطمینان به شرایط محیط.
موفقیت یک دانش آموز معلول دو چیز است: سعى و تلاش خودش، دیگرى مساعدت و آمادگى محیط مدرسه و تشویق و ترغیب اولیاى مدرسه. یک دانش آموز ساعى و کوشا، اگر به محیطى که در آنجا درس مى خواند و معلمى که آخر سال نمره مى دهد اعتماد نداشته باشد و نگران یک رفتار غیر عادلانه باشد، در تمام ایام سال دلهره و اضطراب سراپاى وجودش را مى گیرد.
تکلیف انسان با خودش روشن است. از این ناحیه اضطرابى دست نمى دهد؛ زیرا اضطراب از شک و تردید پدید مى آید. انسان درباره آنچه مربوط به تلاش خودش است شک و تردید ندارد. آنچه که انسان را به اضطراب و نگرانى مى کشاند و آدمى تکلیف خویش را درباره او روشن نمى بیند، جهان است.
آیا کار خوب فایده دارد؟ آیا صداقت و امانت بیهوده است؟ آیا همه تلاشها و انجام وظیفه ها پایان کار محرومیت است؟ اینجاست که دلهره و اضطراب در مهیب ترین شکلها رخ مى نماید(۲۰).
ایمان به معاد، ریشه یأسها و نومیدیها را که آفت جان انسانهاست مى سوزاند و انسان را امیدوار مى سازد که هیچ یک از اعمال نیک او از صفحه هستى پاک نمى شود و مصائب و ناکامیهایش در این دنیا هیچ کدام بى پاسخ نخواهد ماند.
از سوى دیگر یادآورى آن دادگاهى که عدالت محض بر آن حکمفرماست و صالح و طالح و ابرار و اشرار در آن به یک چشم نگریسته نمى شوند، و هر کس را به مقتضاى اعمالش ثواب یا عقاب مى کنند، براى مؤمنان، آرامش خاطر و بهجتى وصف ناشدنى به ارمغان مى آورد و آینده روشنى را به آنها نوید مى دهد.
در لابلاى داستانهاى قرآن نیز از این اثر تربیتى ایمان به معاد مى توان نمونه هایى را سراغ گرفت؛ از جمله:
۱ـ لقمان حکیم، در اندرزهاى حکمت آموز خود به فرزندش، انگشت بر همین موضوع مى گذارد و به وى چنین توصیه مى کند:
«پسرم! اگر (اعمال نیک و بد) به اندازه سنگینى دانه خردلى باشد و در دل صخره اى یا در گوشه اى از آسمان یا درون زمین جاى گیرد، خداوند آن را در دادگاه قیامت حاضر مى کند و حساب آن را مى رسد، چرا که خداوند دقیق و آگاه است».
«یَابُنَىَّ اِنَّهَآ اِنْ تَکُ مِثْقَالَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فى صَخْرَهٍ اَوْ فِى السَّمـوَاتِ اَوْ فِى الاَْرْضِ یَاْتِ بِهَا اللّه ُ اِنَّ اللّه َ لَطیفٌ خَبیرٌ»(۲۱)
اشاره به اینکه اعمال نیک و بد هر قدر کوچک و کم ارزش، و هر قدر مخفى و پنهان باشد همانند خردلى که در درون سنگى در اعماق زمین یا در گوشه اى از آسمانها مخفى باشد، خداوند لطیف و خبیر که از تمام موجودات کوچک و بزرگ و صغیر و کبیر در سراسر عالم هستى آگاه است، آن را براى حساب و پاداش و کیفر حاضر مى کند و چیزى در این دستگاه گم نمى شود(۲۲).
قرآن کریم در قالب این تصویر بدیع و زیبا، علم و آگاهى الهى و حساب و کتاب دقیق قیامت را چنان روشن ترسیم نموده است که چشم انداز آن روح انسان را متأثّر مى سازد و درک حقیقت آن هر وجدان بیدارى را تحت تأثیر قرار مى دهد و او را به مراقبت نسبت به تک تک اعمالش فرا مى خواند(۲۳).
۲ ـ در صحنه اى دیگر «مؤمن آل فرعون» را مى بینیم که قوم خود را مخاطب قرار داده، مى گوید:
«اى قوم من! ... هر کس عمل بدى انجام دهد فقط به اندازه آن به او کیفر داده مى شود، امّا کسى که عمل صالحى انجام دهد خواه مرد باشد یا زن در حالى که مؤمن باشد، وارد بهشت مى شود و روزى بى حسابى به او داده خواهد شد».
«مَنْ عَمِلَ سَیِّئَهً فَلاَ یُجْزَىآ اِلاَّ مِثْلَهَا وَ مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ اَوْ اُنْثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَاُولـئِـکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ یُرْزَقُونَ فیهَا بِغَیْرِ حِسَابٍ»(۲۴)
او در این سخن حسابشده اش از یک سو به عدالت خداوند در مورد مجرمان اشاره مى کند که تنها به مقدار جرمشان جریمه مى شوند، و از سوى دیگر اشاره به فضل بى انتهاى او که در مقابل یک عمل صالح پاداش بى حساب به مؤمنان داده مى شود و هیچ گونه موازنه اى در آن رعایت نخواهد شد؛ پاداشى که هیچ چشمى ندیده و هیچ گوشى نشنیده و حتى به فکر انسان خطور نکرده است.
به هر حال او با این سخن کوتاه خود این واقعیت را بیان مى کند که متاع این جهان گر چه ناچیز است و ناپایدار، ولى مى تواند وسیله رسیدن به پاداش بى حساب گردد و چه معامله اى از این پرسودتر(۲۵).

۵ ـ احساس مسئولیت و حالت آماده باش دائمى

یکى از آثار پر برکت اعتقاد به معاد، بیدار شدن احساس مسئولیت و وظیفه شناسى در عمق وجود انسانهاست، به گونه اى که تمام افکار و کردار آدمى را تحت شعاع قرار مى دهد و او در مقابل هر کارى خود را موظف به پاسخگویى مى داند.
از این رو کوتاه ترین لحظات عمر نیز ارزشى فوق العاده مى یابد و انسان خود را همچون مسافرى خواهد دانست که باید از فرصتها بیشترین بهره را ببرد و رهتوشه آخرت را هر چه بیشتر و بهتر برگیرد.
«انسان مؤمن به حیات جاویدان، همواره کمال دقت را در اندیشه ها و خُلق و خویها و اعمال و رفتار خویش به کار مى برد؛ زیرا مى داند که به اینها به چشم یک سلسله امور زودگذر نباید نگاه کرد، اینها همه پیش فرستاده هاى انسان به سراى دیگر است و در سراى دیگر با این سرمایه ها باید زندگى کند»(۲۶).
بدین سان مى توان دریافت که این اعتقاد ماتریالیست ها و هواداران آنها که مى پندارند اعتقاد به حیات بازپسین سبب مى شود تا قدرت تحرک و نشاط را از آدمى سلب نموده، او را به انزواطلبى بکشاند، تا چه حد خام و پوچ است؛ زیرا همان گونه که گفتیم، ایمان به وجود دادگاهى که تمام اعمال انسان بى کم و کاست در آن مورد بررسى قرار مى گیرد و هیچ راهى براى فرار از چنگال مجازات آن نیست، انسان را سخت تکان مى دهد و روح خفته او را بیدار مى کند و او را به وظیفه شناسى فرا مى خواند و نه تنها او را به رخوت و سستى دعوت نمى کند، بلکه بر عکس روح تقوا و تعهد و احساس مسئولیت را در وى زنده مى کند. جلوه هایى از این تأثیر شگرف اعتقاد به معاد را مى توان در میان داستانهاى قرآن سراغ گرفت؛ از جمله:
۱ ـ خداوند متعال پس از آنکه موسى علیه السلام را از وراى شجره طور (طُوى) با نداى روح پرور خود مورد خطاب قرار داده، او را به مقام رسالت مفتخر نمود، پس از یاد کرد «توحید» به سراغ مسئله «معاد» رفته مى فرماید:
«رستاخیز به طور قطع خواهد آمد، من مى خواهم آن را پنهان کنم تا هر کس در برابر سعى و کوشش خود جزا ببیند».
«اِنَّ السَّـاعَهَ اتِیَهٌ اَکَادُ اُخْفِیهَا لِتُجْزى کُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعى»(۲۷)
مخفى نگاه داشتن زمان قیامت نقش مؤثّرى در اصلاح و تربیت انسان ایفا مى کند و او را به تلاش و جدّیت وا مى دارد، چرا که اگر همه چیز براى انسان مکشوف بود زندگى انسانها را با خمودى مواجه مى ساخت و جلوى نشاط و تحرّک آنها را مى گرفت. آرى در پرتو این مجهول بودن است که بیم و امید و اشتیاق و انتظار و تلاش و کارزار، و به هر حال سایر ابعاد یک زندگى زنده و پویا، معنى و مفهوم مى یابد، و مخفى بودن زمان تحقّق آن روز عظیم است که انسان را در حالت آماده باش دائمى نگاه داشته و روح تقوا و پرهیز از معاصى را در نهاد وى زنده نگاه مى دارد(۲۸).
۲ ـ در صحنه اى دیگر مى بینیم خداوند بنى اسرائیل را مورد خطاب قرار مى دهد و مى فرماید:
«(حال که فرعونیان را غرق نمودیم، به دنبال این نجات بزرگ) در این سرزمین سکونت نمایید، امّا بدانید هنگامى که وعده آخرت فرا رسد همه شما را به پاى میزان حساب حاضر خواهیم کرد».
«وَ قُلْنَا مِنْ بَعْدِهِ لِبَنىآ اِسْرَآئیلَ اسْکُنُوا الاَْرْضَ فَاِذَا جَآءَ وَعْدُ الاْخِرَهِ جِئْنَا بِکُمْ لَفیفًا»(۲۹)
یعنى حال که وارث سرزمین و اموال فرعونیان شده اید و خداوند شما را جایگزین آنها نمود باید بدانید مسئولیت خطیرى بر دوش شما گذارده شده که به ازاى آن در قیامت از شما سؤال خواهد شد؛ پس نیک بنگرید که چگونه وارثانى هستید و از خود نیز چه به ارث مى گذارید!
۳ ـ «مؤمن آل یاسین» هم قوم خود را به مسئله معاد و بازگشت به سوى خدا و لزوم آمادگى براى آن روز فرا مى خواند و مى گوید:
«من چرا کسى را پرستش نکنم که مرا آفریده است؟ و همگى به سوى او بازگشت مى کنید».
«وَ مَا لِىَ لاَآ اَعْبُدُ الَّذى فَطَرَنى وَ اِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»(۳۰)
در حقیقت این مرد الهى در کلام خود دو دلیل براى لزوم عبودیت پروردگار ذکر کرده: نخست اینکه او خالق ماست و تمام هستى ما و علم و دانش و قدرت ما همه از اوست و دیگر اینکه جهان دیگرى در پیش است که همه به آن مى پیوندند و به سوى خدا و دادگاه عدلش باز مى گردند(۳۱). لذا ایمان به معاد مى تواند ضامن اجرایى خوبى براى عمل به تکالیف و احکام الهى باشد و روح تسلیم و عبودیت را بر وجود آدمى حاکم سازد.

۶ ـ عبرت آموزى

یکى دیگر از میوه هاى شیرین و ثمرات نیکوى درخت پربار ایمان به معاد، عبرت آموزى از تاریخ گذشتگان و پندآموزى از فراز و نشیب زندگى است.
آدمى در پرتو ایمان و باور به معاد چشمانى نافذ و حقیقت بین مى یابد، که از ظواهر امور به باطن آنها دیده مى گشاید و از خانه غرور به خانه شعور پا مى نهد.
تحوّلات دنیا، دگرگونیهاى روزگار، آمدنها و رفتنها همه و همه آینه هاى تمام نمایى هستند که به خوبى ناپایدارى این دنیا و جلوه هاى فریباى آن را نشان مى دهند و انسان را از دلبستن به دنیا و فرو رفتن در گرداب غفلت بر حذر مى دارند، به شرط آنکه انسان تنها تماشاگر حوادث نباشد، بلکه از مدرسه روزگار، درس عبرت آموزد و خود را براى دانشگاه قیامت مهیا سازد:
اى خوشا چشمى که عبرت بین بود عبرت از نیک و بدش آیین بود
امیر مؤمنان على علیه السلام در سفارش به پندپذیرى از تاریخ مى فرماید:
«اگر راهى براى زندگى جاودانه وجود مى داشت، یا از مرگ گریزى بود، حتما سلیمان بن داوود علیه السلام چنین مى کرد، او که خداوند حکومت بر جن و انس را همراه با نبوت و مقام بلند قرب و منزلت، در اختیارش قرار داد. امّا آن گاه که پیمانه عمرش لبریز و روزى او تمام شد تیرهاى مرگ از کمانهاى نیستى بر او باریدن گرفت و خانه و دیار از او خالى گشت، خانه هاى او بى صاحب ماند و دیگران آنها را به ارث بردند.
مردم! براى شما در تاریخ گذشته درسهاى عبرت فراوان وجود دارد، کجایند عمالقه و فرزندانشان؟ کجایند فرعونها و فرزندانشان؟ کجایند مردم شهر رس، آنها که پیامبران خدا را کشتند و چراغ نورانى سنّت آنها را خاموش کردند و راه و رسم ستمگران و جباران را زنده ساختند؟»(۳۲) قرآن کریم پس از بیان سرگذشت دردناک قوم نوح و عاد و ثمود و قوم شعیب و قوم لوط و سرگذشت فرعونیان، ماجراى آنها را درس عبرتى مى داند براى همه کسانى که از عذاب آخرت در ترس و بیم به سر مى برند، و پشتشان از
شنیدن حوادث هولناک قیامت مى لرزد؛ آنجا که مى فرماید:
«در این (سرگذشتهاى عبرت انگیز و حوادث شوم و دردناکى که بر گذشتگان رفت) علامت و نشانه اى است براى کسانى که از عذاب آخرت مى ترسند؛ همان روزى که همه مردم در آن گرد مى آیند».
«اِنَّ فى ذلِکَ لاَیَهً لِمَنْ خَافَ عَذَابَ الاْخِرَهِ ذلِکَ یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ»(۳۳)
آرى آنها که به رستاخیز ایمان دارند، با دیدن هر یک از این نمونه ها و سرنوشت شومى که چنین اقوامى بدان گرفتار آمدند، دلهایشان تکان مى خورد، و از ماجراى آنها عبرت مى گیرند و راه خود را باز مى یابند و دامان خود را به گناهانى که آنها بدان آلوده شدند نمى آلایند. امّا آنها که ایمانى به قیامت ندارند، دریچه دلهایشان بر واقعیتهاى زندگى بسته شده، تنها سر در آخور زندگى دارند و از آخرت غافل اند. از این رو از کنار تمامى حوادث و تحوّلات زندگى به سادگى مى گذرند و دلهاى سنگ و سختشان از مواعظ و عبرتهاى فراوان عالم هیچ تأثیر نمى پذیرد:
• هر که آخربین بود او مؤمن است هر که آخوربین بود او بیدن است
• هر که آخوربین بود او بیدن است هر که آخوربین بود او بیدن است

پي نوشت :

۲۰ ـ انسان و ایمان، ص ۴۲.
۲۱ ـ لقمان / ۱۶.
۲۲ ـ تفسیر نمونه، ج ۱۷، ص ۵۱.
۲۳ ـ بنگرید به: تفسیر فى ظلال القرآن، ج ۵، ص ۲۷۸۹.
۲۴ ـ مؤمن / ۴۰.
۲۵ ـ تفسیر نمونه، ج ۲۰، ص ۱۰۷ با تلخیص.
۲۶ ـ زندگى جاوید یا حیات اخروى، ص ۳۶.
۲۷ ـ طه / ۱۵.
۲۸ ـ بنگرید به: تفسیر فى ظلال القرآن، ج ۴، ص ۲۳۳۱.
۲۹ ـ اسراء / ۱۰۴.
۳۰ ـ یس / ۲۲.
۳۱ ـ پیام قرآن، ج ۵، ص ۳۹۱.
۳۲ ـ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۲.
۳۳ ـ هود / ۱۰۳.

منبع:فصلنامه مشکوه، شماره ۸۳




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.