محققی بهنام کارل دوِک (Carol Dweck) در تحقیقاتش دریافت که شیوهی تشویق کودکان، بر ساختار فکری و نگرش آنها نسبت به سختکوشی، چالشهای پیشرو و موفقیت تأثیرگذار است. دوِک دو نوع ساختار فکری را در کودکان شناسایی کرد: ساختار فکری ثابت و ساختار فکری فعال.
کودکان با ساختار فکری ثابت بر این باورند که فاکتورهایی مانند هوش، شخصیت و خلاقیت همگی فطری و تغییرناپذیرند. بهعبارت دیگر آنها فکر میکنند مطالعهی بیشتر و تلاش آنها در تغییر نتیجه بیتأثیر است. آنها تعریف درستی از هویتشان ندارند، زیرا گمان میکنند استعدادهایشان قابل پرورش نیست. بنابراین از مواجهه با چالشهایی که قابلیتهایشان محک میزند، میگریزند. از سویی دیگر کودکان با ساختار فکری فعال باور دارند که مغز ماهیچهای است که قابلیت رشد دارد و استعدادها نعمتهایی هستند که از طریق سختکوشی توسعه مییابند. آنها بر این باورند که تمام قابلیتهای مادرزادی، مواد خامی هستند که با تلاش و پشتکار تغییر میکنند؛ بنابراین از چالشهای پیشرو استقبال میکنند، چراکه موفقیت خود را در آن میبینند.
دوِک با انجام آزمایشی تفاوت بین ساختارهای فکری را در کودکان چهارساله نشان داد. از کودکان خواسته شد تا پازلی را مرتب کنند. آنها مختار بودند پازل آسانی را که قبلا موفق به کامل کردنش شده بودند انتخاب کنند یا اینکه پازل پیچیدهتری را امتحان کنند. کودکان با ساختار فکری ثابت، پازلی را که قبلا انجام داده بودند و قابلیتهای فعلیشان را تأیید میکرد، انتخاب کردند در حالیکه کودکان با ساختار فکری فعال براین باور بودند که باید انتخابهایی متفاوت از تجربیات قبلیشان داشته باشند. اما چرا کودکان با ساختار فکری فعال مایل هستند با پرداختن به پازلی چالشبرانگیز قابلیتهایشان را توسعه بدهند؟ این دسته از کودکان موفقیت را به «باهوشتر شدن» نسبت به قبل مرتبط میدانند. اگر دوست دارید کودکتان ساختار فکری فعال داشته باشد، موارد زیر را عملی کنید.
۱. روش انجام کار را تحسین کنید
بهجای تحسین کودک، روش انجام کارش را تحسین کنید. مثلا بهجای اینکه بگویید «تو خلاقی» با صراحت بگویید «راهکار خوبی برای انجام اون پیدا کردی و با افتخار میتونم بهت بگم که در مسیر رسیدن به هدفت هستی.»
۲.واقعگرا باشید و وقتی کارها خوب انجام نمیشود، تشویق نکنید
ولف او مایر (Wulf-Uwe Meyer)، محقق برجستهی روانشناسی در تحقیقی پیمایشی که جامعهی آماری آن کودکان ۷ ساله بودند به نتایج قابلتوجهی دست یافت. کودکان ۷ ساله بیشتر به تشویق ظاهری واکنش نشان میدهند و از شنیدن یا دیدن آن به وجد میآیند، اما کودکان بزرگتر مانند بزرگسالان نسبت به تشویق بدگمان هستند. کودکان ۱۲ ساله کلمات تحسینبرانگیزی را که از اطرافیانشان میشنوند، بررسی میکنند تا ببینند آیا تشویقها و تحسینها صادقانه است یا ساختگی. با وجود این، آنها بهخوبی میدانند که وظیفهشان را خوب انجام دادهاند یا نه. تحقیقات مایر نشان داد که کودکان باور دارند تشویقهای معلم، نشانهی خوب انجام دادن کارشان نیست، بلکه نشانهی آن است که معلم آنها را فاقد استعداد میداند. آنها شاخصی برای خودشان تعریف کردهاند مبنی بر اینکه بچههایی که بیشتر مورد تشویق قرار میگیرند، قابلیتهای محدودتری دارند. حتی جالبتر اینکه مایر نشان داد نوجوانها به نقدهایی که از معلمشان دریافت میکنند بیشتر از تشویقهای او اهمیت میدهند، زیرا باور دارند که نقد معلم نشاندهندهی خوب انجام دادن کار است.بهتر است با کودکمان صادق باشیم. یکی از اشتباههای ما بهعنوان معلم، پدر یا مادر این است که فکر میکنیم کودکان بهاندازهای کافی دقیق نیستند و نمیتوانند نیتهای پنهان در تشویقها را شناسایی کنند. ممکن است فکر کنیم تشویق کودکی که عملکرد ضعیفی دارد کمک زیادی به او میکند، اما تحقیقات نشان داده است که تأثیر عکس دارد. کودکان تشویقهای ساختگی را نشانهی شکست خود میدانند. برای پیشرفت و موفقیت کودکتان صادقانه تشویقش کنید.
۳. کودک را یکسره مورد تشویق قرار ندهید
تحقیقات نشان دادهاست تحسین یکسره، انگیزه را در کودکان از بین میبرد. برای مثال در تحقیقی که توسط ماری باد رو (Mary Budd Rowe) انجام شد، دانشآموزانی که بیحسابوکتاب مورد تشویق معلمهایشان قرار گرفته بودند، به سؤالات کلاسی با لحنی حاکی از دودلی پاسخ میگفتند و در صورتیکه معلم پاسخشان را نمیپذیرفت، زود تسلیم میشدند و میگفتند جواب سؤال را نمیدانند.در تحقیق دیگری که توسط محقق جوانی بهنام جان گروسِک (Joan Grusec) انجام گرفت، بچههای ۸، ۹ سالهای که بهخاطر سخاوتمند بودنشان بهکرات تشویق شده بودند، هرروز نسبت به قبل کمتر رفتارهای سخاوتمندانه بروز میدادند. وقتی کودکان بهکرات با عبارتهایی مثلِ «بهخاطر کمکی که به دوستت کردی به تو افتخار میکنم» تشویق میشوند، به مرور برای کمک به دوستشان بیعلاقه میشوند. از نتایج قابلتوجه تحقیق گروسِک این است که تشویقهای بیرویه تأثیر مخربی بر کودکان دارد. آنها سخت تلاش میکنند تا رضایت والدین را بهدست بیاورند و به محض حذف وعده و وعیدهای والدین و معلمها، ممکن است علاقه به انجام تکالیفشان را از دست بدهند. لیلیان کاتز (Lilian Katz)، مشاور تحصیلی کودکان میگوید وقتی تشویقهای والدین و معلمها متوقف میشود، کودکان دیگر رغبتی به تلاش ندارند. بنابراین شیوهی نادرست تشویق سبب میشود تنها محرک کودک برای فعالیتهایش مانند رنگ کردن، مسواک زدن، کفش پوشیدن و … همین «آفرین» گفتنهای والدین باشد. .اما اگر بخواهیم تشویقهای ساختگی را متوقف کنیم، جایگزین آن چه خواهد بود؟ بهجای تشویق کردن صرف، در حالیکه ناظر فعالیتهای کودک هستید، سعی کنید به او پیشنهاداتی دربارهی بهبود عملکردش بدهید. از عبارتهایی که فاقد ارزشیابی عملکرد کودک هستند کمک بگیرید مثل «خودت کفشات را پوشیدی؟» چنین اظهارنظرهایی تلاش کودک را برای موفقیت در کارهایش به رسمیت میشناسد. اگر کودک شما نقاشیای کشیده است، آنچه را میبینید قضاوت نکنید، بلکه در قالب عبارتهای توصیفی بازگو کنید مثلا «این ابرها چقدر بزرگاند!» یا «پسر! امروز یه عالمه ابر کشیدی!»
همهی ما دوست داریم کودکانمان را تشویق کنیم و همیشه آنها را باانگیزه ببینیم. دوست داریم موفقیتها و پیروزیهای آنها را به زبان بیاوریم و به آنها ببالیم. اعتراف میکنم خیلی وقتها آفرینهای ساختگی تحویل فرزندم دادهام، اما تصمیم گرفتم عادتهایم را تغییر بدهم. شاید بپرسید چه نقشهای دارم. دفعهی بعد که دیدم دخترم برای جلب توجهِ من ترفندهایش را عملی میکند، نفس عمیقی میکشم و در حالیکه نظارهگر فعالیت او هستم تلاشش را برای بستن بندهای چسبی کفشش تحسین میکنم و لبخندی واقعی تحویلش میدهم تا عشقم را به خودش احساس کند.
منبع: سایت چطور