جواب سؤال فوق در قالب چند نکته تبیین و توضیح داده می شود:
نکته نخست آن که از نظر قرآن و روایات، علم وسیله است نه هدف؛ آن هم وسیله ای که انسان را به کمال می رساند و دنیا و آخرت او را آباد می کند.
گفتنی است ارزش هر علم یا به ارزش موضوع آن است یا به ارزش هدف آن، علوم الهی و دینی- با توجه به موضوع آن ها- از شرافت خاصی برخوردارند؛ اما ملاک ارزش گذاری در علوم دیگر با توجه به اهداف و انگیزه هایی است که شخص از یادگیری آن ها در نظر دارد. ازاین رو می بینیم گرایش به یادگیری علوم به انگیزه های مختلف صورت می گیرد و به طور معمول نیازهای اولیه حیاتی و طبیعی و محسوس جاذبه های بیشتری برای انسان ها دارد. لذا برای فراهم سازی بیشتر آسایش و تسلط بیشتر بر طبیعت، گرایش های مختلف علمی و تخصص های فراوان به وجود آمده است. اما تنها وارستگان و ژرف اندیشان هستند که فراتر از نیازهای اولیه طبیعی و محسوسات به ارتباط نهانی دانش ها و ارتباط جهان هستی با آفریننده آن فکر می کنند و از هدفمندی این همه جنب و جوش ها سخن به میان می آورند.
یکی از مهم ترین رسالت های دین ایجاد انگیزه فراطبیعی به علوم و جهت دهی صحیح به تلاش های عالمان است به طوری که علاوه بر تأمین نیازهای روزمره زندگی، به هدفمندی و تلاش برای دست یابی به مقصود هستی اقدام کند. ازاین رو در فرهنگ اسلامی تمام دانش های مورد نیاز برای زندگی بشری دارای اهمیت است و توصیه شده به مقدار لازم و نیاز جامعه، مردم برای فراگیری آن ها اقدام کنند و از آن به «واجب کفایی» تعبیر شده است. اما برای همه انسان ها در هر مرتبه علمی که قرار دارند توجه به هدف و هدفمندی جهان و ایمان به مبدأ و معاد لازم و «واجب عینی» شمرده شده است.
نتیجه آن که هر علمی که انسان را به دنیاپرستی سوق دهد و هدف نهایی او را تنها وصول به مادیات قرار دهد، چیزی جز ضلالت و گمراهی نیست. در قرآن کریم آمده است:
(ذلِک مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّک هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ)[1]؛
«این آخرین حد آگاهی آنها است و خداوند به حال آن که از راه حق گمراه شده آگاه است».
پس علوم طبیعی و فنی و مهندسی نیز می تواند نقش آفرین بوده و موجبات سعادت آدمی را فراهم کند. این در صورتی است که هدف تلقی نشود، بلکه وسیله پیشرفت و رسیدن به کمال باشد. از طرف دیگر علوم دینی نیز اگر طالب آن قصد رسیدن به دنیا را داشته باشد، می تواند موجب بدبختی انسان شود.
این نکته را هم باید اضافه کرد که علاوه برموضوع و هدف، نتیجه و محصول یک علم نیز معیار مناسبی در ارزش گذاری می تواند به شمار آید. یعنی هر علمی به اندازه معلوم خود ارزش دارد، و از سوی دیگر کسب معرفت و جهان بینی و خداشناسی منحصر به یک رشته نیست. شخصی ممکن است از علم شیمی آن چنان خدا را بشناسد که از مطالعه کتاب های دینی نشناسد- پس آن چه مهم است شناخت کیمیای هستی است- یا این که برخی با فراگیری علم پزشکی و نظم و ظرافت های غیرقابل باور قلب و چشم و دیگر اعضای بدن به عظمت خالق آن توجه پیدا کند.
مسئله خداباوری تنها یکی از محصولات و نتایج علم است، دروس دانشگاهی هرگاه به حل مشکل و کمک به گسترش علمی افراد و جامعه کند، نه تنها علم لاینفع نیست بلکه علومی هستند که در خدمت به جامعه و مردم بوده و کسی که به قصد کمک به مردم و خدمت رسانی به افراد جامعه به تحصیل آن علوم بپردازد، نه تنها پسندیده، بلکه در برخی موارد، بر افراد این تحصیل واجب می شود. مثلًا آنجا که حل مشکلات مردم و اداره جامعه متوقف بر تحصیل یک علم باشد.
همان گونه که حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) نیز در کتاب شریف چهل حدیث، پس از شرح حدیث معروف پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که علم یکی از این سه است یا آیه محکمه، یا فریضه عادله و یا سنت قائمه، آیه محکمه را ناظر به علوم عقلیه، فریضه عادله را علم اخلاق و سنت قائمه را علوم تعبدیه و آداب شرعیه تفسیر می کند. در پایان می فرماید:
«بسیاری از علوم مانند پزشکی، نجوم و هیات و امثال آن اگر با توجه به یکی از عناوین سه گانه فوق به آن ها نظر کنیم، در محدوده آن قرار می گیرند».[2]
نکته سوم و پایانی که به نحوی جمع بندی مباحث گذشته است، این که نباید فکر کرد علم فقط علوم درون دینی است، و دیگر علوم از نظر اولیای دین ارزش و اعتباری ندارند.
استاد شهید مطهری این قضیه را به زیبایی و با بیانی عالمانه و دقیق تحلیل و تفسیر نموده اند، ایشان می فرمایند:
«برای کسی که درست با اسلام و منطق اسلام آشنا باشد جای این احتمال نیست که بگوید نظر اسلام درباره علم منحصراً علوم دینی است. این احتمال فقط از ناحیه طرز عمل مسلمین در قرن های اخیر که تدریجاً دایره معلومات را کوچک تر کردند و معلومات خود را محدود کردند پیدا شده، و الا آن جا که می فرماید:
«حکمت گمشده مؤمن است پس آن را به چنگ آورید ولو این که بخواهید از دست مشرکان بگیرید»، معنی ندارد که خصوص علوم دینی باشد. مشرک را با علوم دین چکار؟ یا در جمله «اطلبوا العلم و لو بالصین»، چین به عنوان دورترین نقطه و یا به اعتبار این که در آن ایام یکی از مراکز علم و صنعت جهان بوده یاد شده. قدر مسلم این است که چین نه در آن زمان و نه در زمان های دیگر مرکز علوم دینی نبوده است».
منظور از علم، هر علم نافع است. هر علمی که متضمن فایده و اثری باشد و آن فایده و اثر را اسلام به رسمیت بشناسد یعنی آن اثر را اثر خوب و مفید بداند آن علم از نظر اسلام خوب و مورد توصیه و تشویق است. پس حسابش روشن است، باید دید اسلام چه چیز را فایده و چه چیز را ضرر می داند. هر علمی که هدفی از اهداف فردی یا اجتماعی اسلام را کمک دهد و ندانستن آن، سبب اخلال در زندگی مسلمان ها شود، آن علم را اسلام توصیه می کند و هر علمی که در منظورهای اسلامی تأثیر ندارد اسلام درباره آن علم نظر خاصی ندارد، و هر علم که تأثیر سوء دارد با آن مخالف است. همان طوری که می دانیم از اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم هجری مسلمین با علوم جهان آشنا شدند و انواع علوم را از یونان و هند و ایران ترجمه کردند و از طرفی می دانیم ائمه اطهار (علیهم السلام) از انتقاد و خرده گیری به کارهای خلفا کوتاهی نمی کردند، کتاب های ما پر است از این انتقادها. اگر بنا بود که نظر اسلام درباره علم نظر منفی و مخالف بود و علم خراب کننده و منهدم کننده دین می بود، ائمه اطهار این عمل خلفا را که دستگاه وسیعی از مترجمین و ناقلین به وجود آورده بودند و انواع کتب نجومی، منطقی، فلسفی، طبی، حیوان شناسی، ادبی و تاریخی ترجمه شد انتقاد می کردند، همان طوری که بعضی کارهای دیگر خلفا را شدیداً مورد انتقاد قرار دادند. قرآن نیز علم را نور و جهل را ظلمت می داند.
قرآن موضوعاتی را مطالعه و تفکر پیشنهاد می کند که نتیجه مطالعه آنها همین علوم طبیعی و ریاضی و زیستی و تاریخی و.. . است که امروز در دنیا می بینیم.
خداوند می فرماید:
(إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیلِ وَ النَّهارِ وَ الْفُلْک الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِما ینْفَعُ النَّاسَ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فِیها مِنْ کلِّ دَابَّةٍ وَ تَصْرِیفِ الرِّیاحِ وَ السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَینَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یعْقِلُونَ)[3]؛
«در آفرینش آسمان ها و زمین، در گردش شب و روز، در حرکت کشتی بر روی آب که به وسیله آن بشر منتفع می گردد، آمدن و ریزش باران که سبب حیات زمین می گردد، حیواناتی که در روی زمین در حرکت اند، گردش بادها و حالت مخصوص ابرها که در میان زمین و آسمان معلق اند، در همه این ها نشانه های قدرت و حکمت پروردگار است».
یعنی همه این ها قوانین و نظاماتی دارند و شناختن این نظامات شما را به توحید نزدیک می کند.
نتیجه آن که اگر در مسیر سعادت انسان یا خدمت به بشر باشند می توانند مصداق علم دینی قرار گیرند.
به نظر می رسد از میان چهره های شاخص معاصر، زندگی علمی دکتر سید محمود حسابی نمونه برجسته ای از این دست بر شمرده می شود، زیرا او در عین پای بندی به اصول دینی و فرهنگ ملی خویش، هم در تحمل مشقت های طاقت فرسا در راستای علم آموزی فروگذار نبود و همچنین از این جهت که منشأ خدمات فراوانی در فضای ملی و حتی جهانی بود الگوی عملی مناسب علم آموزی برای دانشجویان ایران اسلامی است.[4]
باید زبان حال ما این سخن زیبای مولوی باشد که بار الها:
قطره ای دانش که بخشیدی زپیش
متصل گردان به دریاهای خویش
از بهاران کی شود سرسبز سنگ؟
خاک شو، تا گل برویی رنگ رنگ
سال ها تو سنگ بودی دلخراش
آزمون را، یک زمانی خاک باش
متصل گردان به دریاهای خویش
از بهاران کی شود سرسبز سنگ؟
خاک شو، تا گل برویی رنگ رنگ
سال ها تو سنگ بودی دلخراش
آزمون را، یک زمانی خاک باش
پی نوشت ها:
[1] . نجم، آیه 30.
[2] . سید روح الله خمینى، چهل حدیث، ص 396.
[3] . بقره، آیه 164.
[4] . ر. ک: استاد عشق، ایرج حسابى.
منبع: حوزه نت