جُودُالرَّجُلِ یحَبَّبُهُ اِلیأَضْدادِهِ وَبُخْلُهُ یبْغِضُهُ اِلیأَوْلادِهِ. [1]
بخشندگی مَرد، او را نزد رقیبان و مخالفانش محبوب می سازد و بخل او، او را نزد فرزندان خودش منفور می کند.
گاهی نزدیکان، دور می شوند و دوران، نزدیک. خویشان، بیگانه می گردند، و بیگانگان، خویش!
عامل آن را در نوع رفتار و معاشرت باید جستجو کرد و دریافت که چه چیزهایی محبوبیت آور است و چه عواملی نفرت و گریز پدید می آورد.
در سخن مولی، جود و بخل که صفتی نفسانی در ما و نوعی رابطه مالی و مادی با دیگران است، از جمله این عوامل محبّت آور یا نفرت آور به شمار آمده است.
دوستان و خویشاوندان هم اگر شاهد بذل و بخشش نباشند، کم کم فاصله می گیرند و رابطه ها را می کاهند و اگر خیری ببینند، جذب شوند و گرد می آیند، هر چند خویش نباشند.
این، صفت مطلوبی نیست، ولی به هر حال، طبع بشر اینگونه سرشته است که بنده و مرید و هوادار کسی شود که بخشنده باشد. به قول سعدی:
بنده حلقه به گوش ارننوازی برود
لطف کن لطف، که بیگانه شود حلقه به گوش
در خانواده و نسبت به فرزندان نیز چنین است. علاوه بر حقوق واجب و تعهدات شرعی و قانونی که پدر نسبت به تأمین نیازهای مالی فرزندان دارد، برخورد سخاوتمندانه، او را نزد همسر و فرزندان خویش محبوب می سازد.لطف کن لطف، که بیگانه شود حلقه به گوش
برعکس، اگر شاهد بخل و امساک باشند، بیزار می شوند و چه بسا چشم انتظار روزی که پدر نباشد و آنان رها از این محدویت ها و سختگیری ها به نوایی برسند!
جود، کلید است و بخل، قفل. مبادا قفل را در جای کلید به کار گیریم و به جای گشودن، ببندیم. . .
پی نوشت ها:
[1] غررالحکم ج3 ص358
منبع: حوزه نت