بخشندگی و سخاوت

اگر بر اين باور باشيد که خداوند بخشنده است خداوند بخشنده خواهد بود. خداوند بالاتر از آنچه در يقين و اعتقادتان است به شما نمي دهد، او دوست دارد مواهب زيادي به شما عطا کند، اما حتي خداوند هم نمي تواند بيش از آنچه شما ايمان قبول و دريافت آن را داريد به شما ارزاني کند.
شنبه، 12 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بخشندگی و سخاوت

بخشندگی و سخاوت
بخشندگی و سخاوت


 





 

 

بخشندگي و سخاوت
 

اگر بر اين باور باشيد که خداوند بخشنده است خداوند بخشنده خواهد بود. خداوند بالاتر از آنچه در يقين و اعتقادتان است به شما نمي دهد، او دوست دارد مواهب زيادي به شما عطا کند، اما حتي خداوند هم نمي تواند بيش از آنچه شما ايمان قبول و دريافت آن را داريد به شما ارزاني کند.
«نورمن وينسنت پيل»
* بخشش بيش از خويشاوندي محبت مي آورد.
«حضرت علي (ع)»
* بسيار کسان، غير منطقي، پرمدعا و خود خواهند به هر صورت آنها را ببخشيد.
* اگر نيکوکاريد، ممکن است شما را متهم به داشتن انگيزه هاي شخصي بکنند، به هر صورت نيکوکار باشيد.
* اگر موفق هستيد، شما داراي بعضي دوستان کاذب و دشمنان واقعي مي شويد، به هر صورت موفق باشيد.
* اگر راستگو و درست کرداريد ممکن است به شما خيانت کنند، به هر صورت راستگو و درست کردار باشيد.
* نيکي هاي امروزت را خيلي ها فراموش خواهند کرد، به هر صورت نيکي کنيد.
* آنچه را که سالها براي ساختنش زحمت کشيده ايد ممکن است به شبي خرابش کنند، به هر صورت سازنده باشيد.
* اگر با آرامش و شادي مي گذرانيد ممکن است حسود شوند به هر صورت شاد و با آرامش زندگي کنيد.
* بهترين هاي خود را به دنيا عرضه کنيد، هر چند ممکن است کافي نباشد، به هر صورت بهترين خود را به دنيا هديه کنيد.
* در تجزيه و تحليل نهايي: اين بين شما و خدا مي باشد و هيچ وقت بين شما و ديگران نبوده و نخواهد بود.
«مادر ترزا»

گلچيني از باغ معرفت
 

* هر کس به درگاهت آيد نانش دهيد و از ايمانش مپرسيد، زيرا آن کس که به درگاه خداوند به جان ارزد، به درگاه تو به نان ارزد.
* آنکه تواناتر است آسان تر مي بخشد.
«حضرت علي (ع)»
* دادن، لذت بخش تر از گرفتن است.
«حضرت مسيح (ع)»
* از صاحبدلي پرسيدند که سخاوت بهتر است يا شجاعت؟ گفت: آن را که سخاوت است، حاجت به شجاعت نيست.
«سعدي»
از بقراط پرسيدند انسانيت چيست؟ گفت تواضع در رفعت؛ عفو هنگام قدرت؛ سخاوت در تنگدستي و بخشش بدون منت.
* ما با گذشت زمان بزرگ مي شويم و با گذشت و ايثار، بزرگوار.
* از افلاطون پرسيدند به چه وسيله مي توان از دشمن انتقام گرفت؟ گفت: به فضل و کرم.
«افلاطون»
* چون بر دشمن ظفر يافتي و توانستي او را کيفر کني، به شکرانه توانايي از او درگذر.
«حضرت علي (ع)»
* سخاوت در زياد بخشيدن نيست، در به موقع بخشيدن است.
«لابروير»
* قلبي داشته باش که هرگز سختي سنگ را به خود نگيرد و احساسي داشته باش که هرگز آزار دهنده نباشد.
«چارلز ديکنز»
* نيازت هر چه باشد، ببخش.
* سخاوت انسان در حقيقتي که بر لبان جاري مي سازد و مساعدتي که به ديگران مي کند، نهفته است.
«سي. اي. فلين»
* هر که در زندگي نانش نخورند، چون بميرد، نامش نبرند.
«سعدي»
*آنکه بخشيده خود را پس بگيرد مانند سگي است که قي کند و آن را بخورد.
«حضرت محمد (ص)»
* بخشندگي را اندازه اي است که چون از آن بگذرد، اسراف است.
«امام حسن عسگري (ع)»
* بخيل، دو اسبه به سوي فقر مي شتابد.
«حضرت علي (ع)»
* ظريفي، مرغي بريان در سفره بخيلي ديد که سه روز پي در پي بود و نمي خورد. گفت: عمر اين مرغ بريان بعد از مرگ درازتر از عمر اوست پيش از مرگ.
«عبيد زاکاني»
*بخيل از خدا و مردم و بهشت، دور و به آتش نزديک است.
* من فکر نمي کنم که مردم خواهان ديدن ما باشند، بلکه آنها مي خواهند آنچه را که خداوند از طريق ما به آنها مي دهد دريافت کنند.
«مادر ترزا»
* در امور خيريه، با وقت و پولت سخاوتمندانه کمک کن.
«اچ. جکسون. برلون»
* در قرض دادن پول به دوستانت احتياط کن، مبادا هر دو را از دست بدهي.
«اچ. جکسون براون»
* اتفاق مي افتد که در جستجوي يک سعادت خيالي بر مي آييم و خود را گرفتار هزاران مصيب واقعي مي نماييم.
«ابوالعلا»
* با تقوي و خوبي مي توان سعادت را خريد.
«زنون»
* بخشش خوب است... و بهتر از آن فراموش کردن است.
«رابرا براونينگ»
* بخشش را از باران و خورشيد بياموز که بر همه يکسان مي بارند و مي تازند.
«کانت»
* کسي که به فکر انتقام باشد هميشه زخم هاي خود را تازه نگه مي دارد.
«باکرن»
* اگر بر اين باور باشيد که خداوند «بخشنده» است، خداوند بخشنده خواهد بود. خداوند بالاتر از آنچه در يقين و اعتقادتان است به شما نمي دهد. او دوست دارد مواهب زيادي به شما عطا کند، اما حتي خداوند هم نمي تواند بيش از آنچه شما ايمان قبول و دريافت آن را داريد به شما ارزاني کند.
«نورمن وينسنت پيل»
* مانند افشاندن دانه، نيکوکاريتان را پراکنده سازيد. اعمال نيکتان را؛ شما به طريقي قسمتي از وجودتان را مي بخشيد و قسمتي ديگر به آن اضافه مي کنيد. کسي که محبت شما را دريافته است، آن را به ديگري مي سپارد. چطور مي توانيد بگوييد که در تعيين آينده و سرنوشت بشريت، نقشي نداريد؟
«داستايوفسکي»

آشنايي با فرهنگ ملل
 

* ارمغان مورچه، پاي ملخ است.
«مثل فارسي »
* ببخش و منت منه که نفع آن به تو باز گردد.
«مثل فارسي»
* سخاوتمندان انگشتان طولاني دارند و دستهاي مرد لئيم کوتاه است.
«مثل ليتوانيايي»
* خانه خود را براي ترساندن موش آتش مزن.
***
من نديدم دو صنوبر را با هم دشمن
من نديدم بيدي، سايه اش را بفروشد به زمين
رايگان مي بخشد، نارون شاخه خود را به کلاغ
«سهراب سپهري»
***
باران که در لطافت طبعش خلاف نيست
در باغ لاله روياند و در شوره زار خس

 

«سعدي»
***
شرف مرد به جود است و کرامت به سجود
هر که اين هر دو ندارد، عدمش به زِ وجود
***
ايثار و بخشندگي يکي از بزرگترين لذتهايي است که به ما ارزاني شده. من اينجا هستم تا هر زمان و هميشه تا هر آنچه را دارم به تو هديه مي کنم.
Giving is one of the greatest joys that life bestows upon us. l'm here to give you whenever and for always. "Laurie Wymer"
***
بخشش بهترين انتقام است.
Forgiveness is the noblest vengeance. "H. G. Bohn"
 

جاودانه ها
 

در سال 1860 آبراهام لينکلن به رياست جمهوري آمريکا انتخاب شد. وي در برابر برده داري و تبعيض نژادي ايستاد ولي ايالات جنوبي از اين امر سر باز زدند و وي در نهايت دستور جنگ داخلي را براي حفظ يکپارچگي کشور صادر کرد. در نهايت او با پافشاري، اصلاحيه سيزدهم را به قانون اساسي آمريکا اضافه کرد و برده داري را براي هميشه از بين برد.
در دوران باز سازي پس از جنگ داخلي، انجمنهاي نژادپرستي زيادي بر ضد سياه پوستان تشکيل شد اما در سال 1960 سياهپوشان دوباره حقوق مدني و سياسي خود را باز يافتند.
لينکلن در سال 1865 خوابي ديد که تعبير شد. او در خواب ديد که مرده است و جمعي از عزاداران براي او گريه مي کنند. او از سربازي که کنار تابوتش بود مي پرسد چه کسي در کاخ سفيد مرده است و سرباز مي گويد: رئيس جمهور!
جنايتکاري او را کشته است. چند روز بعد در 14 آوريل لينکلن در تئاتر فورد واشنگتن به قتل رسيد.

با هم بينديشيم
 

گويند که خانه مردي بخشنده چهار در داشت و او از هر چهار در به مردم مي بخشيد. روزي برادرش به منزل او آمد و گفت: بگذار يک روز من ثواب ببرم. مرد گفت باشد. برادر شروع به بخشش غذا و پوشاک به فقرا از در اول کرد. چون خاتمه يافت در را بست و به در دوم رفت، ديد همان افراد که از در اول غذا گرفتند به در دوم آمده اند. با اکراه به آنها غذا و لباس بخشيد، چون در سوم را باز کرد، ديد باز همان مردم پشت در هستند. عصباني شد و نزد برادرش بازگشت و گفت: چرا فقرا اين چنين مي کنند؟
برادر لبخندي زد و گفت: چهل سال است که از چهار در خانه به مردم غذا و پوشاک مي بخشم و يک بار در صورت کسي نگاه نکردم که مبادا او را خجالت داده باشم و عذاب آخرت را به جان خريده باشم. تو نيز اي برادر ببخش و به گيرنده اش نگاه مکن.
«فرزان انگار»
***
ملا مريض بود. آخوندي را خواست و وصيت کرد که هزار دينار به آخوند محله بدهند، پانصد دينار به فقرا بدهند، پانصد دينار براي تعمير مسجد بردارند و سهمي هم به زن و بچه و همسايه ها و حتي کسبه سرگذر بدهند. آخوند با تعجب پرسيد: مثل اينکه پول نقدي چال کرده اي؟ گفت: نه بابا، چه پولي؟ خواستم وقتي وصيت نامه مرا مي خوانند، نگويند چه آدم خسيسي بود.
«شوخ طبعي ملا نصرالدين»
صدفي به صدف ديگري گفت: «درد عظيمي در درونم دارم. سنگين و گرد است و آزارم مي دهد». صدف ديگر با غرور و نخوت گفت: «آسمان و دريا را شکر که من دردي ندارم.من چه از درون و چه از بيرون، سالم سالم ام.»
در همان لحظه، خرچنگي که از کنارشان مي گذشت، گفت وگوي آن دو صدف را شنيد و به آن صدفي که از درون و بيرون سالم بود، گفت: «بله، سالم و سرحالي؛ اما حاصل درد رفيق ات، مرواريد بسيار زيباست.»
«جبران خليل جبران»

 

منبع: کتاب گنجينه ما و شما




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.