اشتراوس و روش شناسى فهم فلسفه سیاسى اسلامى (1)

لئو اشتراوس (1899- 1973) از جمله مهمترین فیلسوفان سیاسى قرن بیستم است كه فلسفه سیاسى او از جامعیت خاصى برخوردار بوده و همه دورانهاى تاریخى كلاسیك، میانه و مدرن را در بر گرفته است. آراء و اندیشه‏هاى وى در فلسفه سیاسى، همواره براى علاقه‏مندان به این رشته جذاب و خواندنى بوده است. اشتراوس شرق شناسى است كه هنوز اندیشه‏هاى بدیع او در زمینه فلسفه سیاسى اسلامى براى محققان این عرصه ناشناخته مانده است. مقاله حاضر اولین نوشتارى است كه در صدد
شنبه، 9 آبان 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اشتراوس و روش شناسى فهم فلسفه سیاسى اسلامى (1)
اشتراوس و روش شناسى فهم فلسفه سیاسى اسلامى (1)
اشتراوس و روش شناسى فهم فلسفه سیاسى اسلامى (1)

نويسنده: محسن رضوانی




لئو اشتراوس (1899- 1973) از جمله مهمترین فیلسوفان سیاسى قرن بیستم است كه فلسفه سیاسى او از جامعیت خاصى برخوردار بوده و همه دورانهاى تاریخى كلاسیك، میانه و مدرن را در بر گرفته است. آراء و اندیشه‏هاى وى در فلسفه سیاسى، همواره براى علاقه‏مندان به این رشته جذاب و خواندنى بوده است. اشتراوس شرق شناسى است كه هنوز اندیشه‏هاى بدیع او در زمینه فلسفه سیاسى اسلامى براى محققان این عرصه ناشناخته مانده است. مقاله حاضر اولین نوشتارى است كه در صدد است بخشى از اندیشه وى را در باب «روش شناسى فهم فلسفه سیاسى اسلامى» ارائه نماید. به نظر اشتراوس وجود پدیده «پنهان‏نگارى» در فلسفه سیاسى اسلامى باعث شده تاكنون فهم درستى از آن صورت نگیرد. این پدیده به ما مى‏آموزد كه براى فهم متون سیاسى كلاسیك نمى‏توان از رهیافت‏هاى موجود و مسلط «پیشرفت‏گرایى» و «تاریخى‏گرایى» بهره جست، بلكه باید با روش و شیوه «فهم تاریخى واقعى» پیش رفت.

مقدمه

فهم فلسفه سیاسى اسلامى همواره يكى از دغدغه‏هاى مهم اشتراوس در طرح مباحث فلسفه سیاسى است. پردازش و اهمیت این مسأله باعث گردید وى هنگام مطالعه آثار فیلسوفان سیاسى اسلامى براى نخستین بار با پدیده‏اى تحت عنوان «پنهان‏نگارى»(2) در فلسفه سیاسى اسلامى مواجه گردد. این آموزه كه كاملاً برخاسته از اندیشه سیاسى فارابى است، به اشتراوس كمك كرد تا از يك سو مكاتب رايج و مسلط «پیشرفت‏گرایى» و «تاريخى‏گرايى» را به چالش فراخواند و از سوى ديگر روش جديدى را در فهم فلسفه سیاسى، نه فقط اسلامى بلكه كلاسیك و میانه، ارائه دهد؛ روشى كه همواره در تمام تفاسیر فلسفى وى از متون سیاسى كلاسیك و میانه به كار گرفته شد. آموزه پنهان‏نگارى آنچنان براى او اعتماد بخش بود كه ادعا كرد تاكنون فهم درستى از فلسفه سیاسى كلاسيك و ميانه به ويژه فلسفه سیاسى اسلامى صورت نگرفته است. بنابراین به نظر او بايد شيوه جديدى ارائه داد تا از آن طريق بتوان به فهم درست فلسفه سیاسى اسلامى دست يافت. در این راستا اشتراوس شیوه و روش «فهم تاریخى واقعى» را ارائه مى‏كند كه در مقابل دو روش مسلط «پیشرفت‏گرایى» و «تاریخى‏گرایى» است. در این مقاله به مباحثى از پنهان‏نگارى، نقد و ارزیابى روش‏هاى سه گانه فهم متون سیاسى و موانع فكر و اندیشه مدرن (مدرنیته) در فهم متون سیاسى كلاسیك و میانه بنابر دیدگاه اشتراوس مى‏پردازیم.

مفهوم پنهان‏نگارى

«پنهان‏نگارى» يا «نگارش بين خطوط» پديده بسيار مهمى بود كه توانست كل فلسفه سیاسى اشتراوس را تحت تأثير خود قرار دهد، به گونه‏اى كه امروزه بدون درك آن به سختى مى‏توان اندیشه وى را فهمید. به نظر اشتراوس، عدم آگاهى از اين پديده باعث شده تاكنون فهم درستى از فلسفه سیاسى گذشته صورت نپذيرد. پنهان‏نگارى شیوه و هنرى از نگارش است كه در آن فیلسوف سیاسى به دلایلى ایده‏ها و افكار خود را به گونه‏اى به نگارش در مى‏آورد كه فهم واقعى آن براى همگان میسر نیست. آثارى كه این گونه نوشته مى‏شوند ممكن است به صورت دیالوگ، رساله، شرح، تعلیقه و غیره ارائه شوند. نویسنده چنین آثارى، ابزارهاى ادبى زیادى براى پنهان كردن افكار و ایده‏هاى واقعى خود به كار مى‏گیرد. ویژگى‏هاى رازگونه چنین آثارى عبارتند از: پیچیدگى طرح، تناقضات، اسامى مستعار، تكرار نادرست بیانات پیشین، جملات عجیب و غریب و غیره. چنین ویژگى‏هایى باعث مى‏گردد كه فهم آن نیازمند مطالعه دقیق و عمیق باشد؛ مطالعه‏اى كه در وهله اول باید به پرسش‏هاى مربوط به مشكلات فلسفى بپردازد و در مرحله بعد جزئیات ادبى را با دقت و با دلایل روشن به هم متصل كند. این كار را اشتراوس در بیشتر شروح و تفاسیر خود بر آثار كلاسیك و میانه انجام داد كه نمونه بارز آن را مى‏توان در مقاله مهم «فارابى قوانین افلاطون را چگونه تفسیر كرد؟»1 مشاهده كرد.
از لحاظ تاریخى ، پنهان‏نگارى ریشه در آثار فیلسوفان سیاسى كلاسیك دارد. به ویژه خاستگاه آن را باید در شیوه افلاطون دنبال كرد؛ افلاطون در كتاب فایدروس درباره برترى تعلیم شفاهى بر تعلیم نوشتارى سخن مى‏گوید و در كتاب جمهورى و كتاب قوانین راجع به ضرورت بیان دروغ‏هاى مصلحتى بحث مى‏كند؛ بالاتر از همه افلاطون خود در تمام آثارش از همین شیوه پنهان‏نگارى در بیان مقصود خویش بهره مى‏برد.2 در فلسفه سیاسى اسلامى نيز كاربرد نسبتاً وسيعى از تمايز ميان آموزه آشكار و آموزه پنهان مى يابيم. آموزه آشكار مبتنى بر دلایل خطابى است و آموزه پنهان مبتنى بر دلایل برهانى یا علمى است. به نظر اشتراوس محققان فلسفه سیاسى اسلامى تا كنون توجه كافى به اين تمايز نداشتند، در حالى كه این مساله از اهمیت بسیار مهم و تعیین كننده‏اى برخوردار است. به نظر وى اشتباه است اگر پنهان نگارى را به پدیده كاذب و رو به زوال دوران باستان توصیف كنیم. فارابى در رساله «تلخیص النوامیس» با صراحت تمام پنهان‏نگارى افلاطون را بیان مى‏كند. وى مى‏گوید: «افلاطون حكیم به خود اجازه نمى‏داد كه علوم و دانش‏ها را براى همگان اظهار و بیان نماید، لذا روش رمز، لغزگویى ، معماآورى و دشوارنمایى را برگزید».3
البته اشتراوس در این باب به ابن سینا اشاره‏اى ندارد، در حالى كه وى نیز در رساله «فى اثبات النبوات» در جملات كوتاه و گویایى درباره این مسأله مى‏نویسد:
«أن المشترط على النبى ان یكون كلامه رمزاً و الفاظه ایماء و كما یذكر افلاطون فى كتاب النوامیس ان من لم یقف على معانى رموز الرسل لم ینل الملكوت الالهى و كذلك اجلة فلاسفة یونان و انبیاوءهم كانوا یستعملون فى كتبهم المرامیز و الاشارات التى حشوا فیها اسرارهم كفیثاغورث و سقراط و افلاطون؛ و اما افلاطون فقد عذل ارسطاطالیس فى اذاعته الحكمه و اظهاره العلم حتى قال ارسطاطالیس فإنّى و ان عملت كذا فقد تركت فى كتبى مهاوى كثیرة لا یقف علیها إلا القلیل من العلماء العقلاء؛4 یكى از شرایط پیامبر آن است كه سخنش رمزگونه و الفاظش كنایه و اشاره است؛ همانگونه كه افلاطون در كتاب قوانین بیان مى‏كند كه هر كس نتواند معانى رموز رسالت را بیابد نمى‏تواند به ملكوت الهى دست یابد. همچنین فلاسفه بزرگ یونان و پیامبران آنها در كتب و آثار خویش از رموز و اشاراتى استفاده مى‏كردند كه اسرار آنها در آن پنهان است؛ مانند فیثاغورث، سقراط و افلاطون. افلاطون، ارسطو را سرزنش مى‏كند به دلیل آن كه وى حكمت و دانش را آشكارا بیان مى‏كند؛ تا جایى كه ارسطو در پاسخ مى‏گوید: من اگرچه چنین مى‏كنم، اما در آثارم بطون و عمق زیادى وجود دارد كه فقط اندیشمندان اندكى مى‏توانند به آن دست یابند.
به نظر مى‏رسد اگر اشتراوس به این مطلب از ابن‏سینا نیز دسترسى مى‏داشت، قطعا آن را مورد استفاده قرار مى‏داد، هر چند او در بحث نبوت و پیامبرى به نقل از ابن میمون اشاره‏اى به این رساله دارد.5 علاوه بر این، پنهان‏نگارى در فلسفه سیاسى ابن ميمون كه مبتنى بر فلسفه سیاسى اسلامى است نيز به كار رفت. ابن‏میمون در كتاب مشهور دلالة‏الحائرین بر ویژگى مخفى آموزه خود پافشارى مى كند. وى در آغاز كتاب با صراحت مى‏گوید كه او «فقط سرفصل‏هاى آموزه مخفى را ارائه كرده و نه خود فصول را»6 اما شاید پرسش مهمى كه در این جا مطرح باشد آن كه دلایل پنهان‏نگارى چیست؟

دلایل پنهان‏نگارى

كتاب تعقیب و آزار و هنر نگارش مهم ترین اثرى است كه اشتراوس در آن به تبیین و بازكاوى آموزه پنهان‏نگارى مى‏پردازد. وى در دو بخش اول كتاب، دلایل این مسأله را ارائه مى‏كند. «تعقیب و آزار» آشكارترین و بى‏پرده‏ترین دلیلى است كه در «پنهان‏نگارى» صورت گرفت. اكثر جوامع گذشته داراى حكومت‏هاى استبدادى بودند كه بر اساس سنت و مذهب خاصى اداره مى‏شدند. چنین حكومت‏هایى از تعقیب و آزار براى حمایت از سنت‏هاى سیاسى و مذهبى رایج استفاده مى‏كردند. در چنین جوامعى فیلسوفان سیاسى نمى‏توانستند اندیشه‏هاى خود را كه نوعاً در تقابل با حكومت‏هاى رایج بود یا حكومت‏ها تصور مى‏كردند چنین افكارى دولت‏ها را به چالش مى‏كشاند، به صورت آشكار بیان و آن را بنگارند. طبیعى است در این صورت اگر فیلسوفى خواهان ابلاغ و رساندن اندیشه‏هاى خویش به صورت نگارش بود، مى‏بایست شیوه‏اى براى انجام آن اتخاذ مى‏كرد تا از خشم و غضب صاحبان قدرت در امان باشد.7
فارابى در رساله فلسفه افلاطون درباره روشن ترین و بى پرده‏ترین دلیل پنهان‏نگارى مى‏گوید: فلسفه فیلسوفان «در معرض خطر جدى» بودند.8 این بدین معناست كه جامعه، فلسفه و یا حق پرداختن به تفكر فلسفى را قبول نداشت. بین فلسفه و جامعه اساساً سازگارى وجود نداشت. فیلسوفان از نمایندگى جامعه یا احزاب خیلى دور بودند. آنان فقط از منافع فلسفه دفاع مى‏كردند و معتقد بودند كه با این عمل حقیقتاً از بالاترین منافع بشر دفاع مى كنند. اشتراوس مى‏گوید: عنوان «دو فلسفه» كه ابن‏رشد براى رساله مقاصد افلاطون و ارسطو فارابى به كار مى‏برد، امكان دارد تلویحاً همانا تمایز میان «دو آموزه» آشكار و پنهان باشد. به نظر وى ، از این جا شاید بتوان فهمید كه چرا فارابى كل فلسفه را در درون یك چارچوب سیاسى ارائه كرد و چرا مفصل‏ترین نوشته‏هاى وى «آثار سیاسى» هستند.9
اشتراوس با جملات كوتاهى تقریباً تمام ماهیت آموزه پنهان‏نگارى را این گونه بیان مى‏كند:
آموزه پنهان‏نگارى براى محافظت از فلسفه ضرورى بود؛ این آموزه سپرى بود كه در آن فلسفه مى‏توانست ظهور یابد؛ انجام این آموزه به خاطر دلایل سیاسى ضرورى بود؛ پنهان‏نگارى شكلى بود كه در آن فلسفه بر جامعه سیاسى آشكار شد؛ پنهان‏نگارى جنبه سیاسى فلسفه بود؛ پنهان‏نگارى همان فلسفه سیاسى بود.10
دو دلیل مهم دیگر نیز براى پنهان‏نگارى وجود دارد كه از اهمیت بیشترى برخوردار است؛ یكى «وظیفه سیاسى» و دیگرى «آموزش فلسفى» است. در وظیفه سیاسى ، فیلسوفان براى آن كه تردید و تشتتى در افكار مردم پدید نیاید، از بیان صریح حقایق فلسفى خوددارى مى‏كنند. اگر فیلسوفان از دلایل خود پرده بر مى‏داشتند، بى‏تردید باورها و سنت‏هاى معتبر و قدرتمند كه به نوعى براى زندگى عمومى ضرورى است، به صورت جدى متزلزل مى‏گردید. در آموزش فلسفى ، فیلسوفان به دنبال ارتقاى فلسفیدن براى محققان و دانش پژوهان آینده خویش هستند. آنان از دانش پژوهان و محققان آینده خود مى‏خواهند تا با فكر و اندیشه خویش حقایق امور را كشف كنند. اساساً آموزش فلسفى تنها پاسخ براى پرسش‏هاى ضرورى و همیشگى است. فیلسوفان سیاسى عمدتاً آثار و كتب خود را نه براى فیلسوفان بالفعل، بلكه براى فیلسوفان بالقوه مى‏نوشتند. فیلسوفان آینده زمانى كه حقیقت فلسفى را كشف مى‏كنند یا درباره آن به فكر و تامل جدى مى‏پردازند، مى‏توانند به خوبى پى ببرند كه فیلسوفان گذشته مطالب خویش را براى آنان نگاشتند. فیلسوفان گذشته از آن جهت چنین آثارى را مى‏نوشتند تا بالاترین مرحله از آموزش و تعلیم را براى فیلسوفان آینده آسان كنند. بنابراین به نظر اشتراوس، «ترس» و «عشق» دو دلیل عمده پنهان‏نگارى بود.11
فارابى در رساله تلخیص النوامیس سه دلیل پنهان‏نگارى افلاطون را این گونه بیان مى‏كند: افلاطون حكیم از این جهت علوم را پنهان مى‏كرد كه 1) تا علم در دست نااهلان نیفتد تا دگرگون شود؛ 2) علم در دست كسى نیفتد كه ارزش آن را نداند؛ 3) علم را در غیر جاى خود به كار نبرد.12
دلایلى كه فارابى در این جا ذكر مى‏كند تماماً دلایل علمى و نوعاً در جهت نفع علم است، اما مسأله دیگرى هم وجود دارد كه فارابى قبل از ذكر این دلایل با بیان داستان زاهد به صورت تلویحى به آن اشاره مى‏كند و آن همان مساله «تعقیب و تهدید» است. با امعان نظر در اين دلايل روشن مى‏شود كه چگونه اشتراوس در بيان دلایل پنهان‏نگارى و اساساً پديده پنهان‏نگارى متأثر از انديشه و آثار فارابى است. نوآورى و هنر اشتراوس آن است كه این پدیده را در قرن بیستم به كار مى‏گیرد و بر اساس آن مكاتب بزرگ فكرى مدرن را به چالش فرا مى‏خواند.
اشتراوس متون و نوشته‏هاى كلاسیك را به دو دسته تقسیم مى‏كند: نوشته‏هایى كه هماهنگ با اندیشه و باور زمانه‏شان هستند و نوشته‏هایى كه چندان هماهنگى با آن ندارند. نوشته‏هاى دسته اول لزومى براى پنهان‏نگارى ندارند، در حالى كه در دسته دوم پنهان‏نگارى ضرورت دارد. وى این مطلب را در تمایز میان فلسفه و اعتقاد به خوبى بیان مى‏كند؛ فلسفه تلاشى براى جایگزینى معرفت به جاى باور و اعتقاد است، اما اعتقاد ركن اساسى جامعه است. فلسفه تلاشى براى بررسى و نقد ركن و اساسى است كه جامعه با آن نفس مى‏كشد و پایدار است، از این رو نقد آشكار آن جامعه را به خطر مى‏اندازد؛ بنابراین پرداختن به فلسفه وظیفه عده كمى از افراد جامعه مى‏شود و اینها باید در ظاهر باورهاى موجود جامعه را احترام بگذارند. البته احترام به باورها با پذیرش و قبول آن متفاوت است. این دسته از افراد باید شیوه‏اى براى نگارش انتخاب كنند كه هم از طرفى به باورهاى عمومى جامعه به صورت آشكار آسیبى نرسانند و هم بتوانند ایده‏ها و اندیشه‏هاى اصلى خود را در آن براى آیندگان بیان كنند.13 بنابراین كسانى كه دست به پنهان‏نگارى زدند آثار خود را براى دو دسته از خوانندگان نوشتند: خوانندگان عمومى كه اكثریت را تشكیل مى‏دهند و معتقد به همه باورهاى رایج و سنتى هستند، و خوانندگان مخصوص كه اقلیت را تشكیل مى‏دهند و به باورها و اعتقادات رایج زمانه و جامعه خویش باور چندانى ندارند. خوانندگان نیز به دو دسته تقسیم مى‏شوند: دسته‏اى كه به ظاهر متون توجه مى‏كنند و بر اساس ظاهر آن را مى‏فهمند و دسته‏اى دیگر كه افراد اندكى هستند به متون به شیوه «پنهان‏نگارى» نگاه مى‏كنند و به دنبال فهم باطن هستند.
پديده پنهان‏نگارى باعث گرديد اشتراوس به اين نتيجه و ادعاى مهم برسد كه هنوز فهم درستى از فلسفه سیاسى كلاسيك و ميانه صورت نگرفته است. وى مى‏گوید: «به خاطر پديده پنهان‏نگارى بود كه من به خود جرأت دادم تا بگويم فهم ما از فلسفه سیاسى ميانه هنوز در سطح واقعاً ابتدايى قرار دارد»14 اگر آموزه درست و علمى همانا آموزه پنهانى يا سرّى است، حق نداریم به دلیل آن كه تاكنون با ظاهر عبارات فیلسوفان سیاسى انس گرفتیم مطمئن شویم كه آموزه آشكار آنان همان آموزه واقعى آنهاست، بلكه باید روش مخصوصى از مطالعه را براى فهم آموزه پنهان‏نگارى فرا بگیریم. آنچه لازم است، بكارگیرى منسجم و روشمند شیوه‏اى در تفسیر واقعى متون است. صرفاً پس از ارائه چنین تفسیرى، مى‏توان قضاوت درستى از ارزش و اعتبار فلسفه سیاسى كلاسيك و ميانه داشت. آموزه پنهان‏نگارى همين اندازه به ما فهماند كه ضرورى است به صورت موقت داوريى كه تاكنون درباره فلسفه سیاسى كلاسيك و ميانه بوده را كنار بگذاريم و به دنبال آموختن از آن معلمان بزرگ باشيم، چرا كه «درس‏هاى بسیار مهمى وجود دارد كه انسان‏هاى مدرن مى توانند فقط از متفكران پیش از مدرن یعنى انسان‏هاى غیر مدرن (سنتى) بیاموزند».15

پي نوشت :

1. Leo Strauss, "How Farabi Read Plato's Laws", What Is Political Philosphy? (Chicago: University of Chicago Press, 1988).
2. Leo Strauss, "How to Begin to Study Medieval Philosophy", The Rebirth of Classical Political Rationalism; an introduction to the thought of Leo Strauss: essays and lectures; selected and introduced by Thomas L. Pangle (Chicago: University of Chicago Press, 1989) pp. 224-226.
3. ابو نصر محمد فارابى، «تلخیص النوامیس»، افلاطون فى‏الاسلام، تحقیق عبد الرحمن بدوى (بیروت: دارالاندلس، الطبعه الثالثه، 1402 ق/ 1982م) ص 36.
4. ابن سینا، «فى اثبات النبوات»، تسع رسایل فى الحكمه و الطبیعیات (مصر: مطبعه هندیه بالموسكى 1908م) الرساله السادسه، ص 124-125.
5. Leo Strauss, Philosophy and Law: contributions to the understanding of Maimonides and his predecessors; Translated by Eve Adler (Albany: State University of New York Press, 1995) p 149.
6. Leo Strauss, "How to Begin to Study Medieval Philosophy", op. cit.
موسى بن میمون القرطبى الاندلسى، دلالة الحائرین، تحقیق حسین آتاى (مكتبة الثقافة الدینیه، بى‏تا) ص 4.
7. Leo Strauss, Persecution and The Art of Writing, (Chicago: University of Chicago Press, 1988) p. 23.
8. ابو نصر محمد فارابى ، «فلسفه افلاطون»، افلاطون فى‏الاسلام، تحقیق عبد الرحمن بدوى (بیروت: دارالاندلس، الطبعه الثالثه، 1402 - / 1982م) ص 26.
9. Leo Strauss, Persecution and The Art of Writing, op. cit. pp. 17-18.
10. Ibid.
11. Ibid, pp. 35-36.
12. ابو نصر محمد فارابى، «تلخیص النوامیس»، پیشین.
13. Leo Strauss, What Is Political Philosophy? op. cit. pp. 221-222.
14. Leo Strauss . "How to Begin to Study Medieval Philosophy", op. cit. p. 224.
15. Ibid, pp. 224-226.

ادامه دارد .......




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط