از تولد تا غيبت

هنگامي كه نرجس در روم بود، خواب‏هاي شگفت‏انگيزي ديد. يك بار در خواب، پيامبر عزيز اسلام و عيساي مسيح‏(علیه السّلام) را ديد كه او را به عقد ازدواج امام حسن عسكري‏(علیه السلام) در آوردند. وي در خواب ديگري، شگفتي‏هاي ديگري ديد و به دعوت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) مسلمان شد. با اين حال، اسلام خود را از خانواده و اطرافيان خويش پنهان مي‏داشت تا آنگاه كه ميان مسلمانان و روميان جنگ درگرفت و قيصر به همراه لشكرش روانه جبهه‏هاي جنگ شد.
يکشنبه، 10 آبان 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
از تولد تا غيبت
از تولد تا غيبت
از تولد تا غيبت

نويسنده: محمد حق وردي




هنگامي كه نرجس در روم بود، خواب‏هاي شگفت‏انگيزي ديد. يك بار در خواب، پيامبر عزيز اسلام و عيساي مسيح‏(علیه السّلام) را ديد كه او را به عقد ازدواج امام حسن عسكري‏(علیه السلام) در آوردند. وي در خواب ديگري، شگفتي‏هاي ديگري ديد و به دعوت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) مسلمان شد. با اين حال، اسلام خود را از خانواده و اطرافيان خويش پنهان مي‏داشت تا آنگاه كه ميان مسلمانان و روميان جنگ درگرفت و قيصر به همراه لشكرش روانه جبهه‏هاي جنگ شد.
معرفت دربارة حضرت صاحب‌الزمان(علیه السلام) را از سوانح احوال ايشان و اولين روز تولدشان آغاز مي‌كنيم.

1. پيوند آسماني

بنا بر مشهورترين اقوال، امام مهدي‏(علیه السّلام)، دوازدهمين پيشواي شيعيان، در شب جمعه نيمه شعبان سال 255 ق. در شهر سامرا ديده به جهان گشود.1 بنا به گفته شيخ مفيد (م413 ق.)، پدرش، امام حسن عسكري‏(علیه السّلام) جز او فرزندي نه پنهان و نه آشكار به جا نگذاشت و او را نيز پنهاني نگه‏داري فرمود.2
مادر بزرگوار آن حضرت، بانويي شايسته به نام نرجس3 بود كه به نام‏هاي ديگري چون سوسن،4صيقل5 يا صقيل و مليكه6 نيز ناميده شده است.7 او دختر يوشعا، پسر قيصر روم و از نوادگان شمعون، يكي از حواريون مسيح‏(علیه السّلام) بود كه خداوند، او را به صورت معجزه‏آسايي براي همسري امام يازدهم برگزيد.8
هنگامي كه نرجس در روم بود، خواب‏هاي شگفت‏انگيزي ديد. يك بار در خواب، پيامبر عزيز اسلام و عيساي مسيح‏(علیه السّلام) را ديد كه او را به عقد ازدواج امام حسن عسكري‏(علیه السلام) در آوردند. وي در خواب ديگري، شگفتي‏هاي ديگري ديد و به دعوت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) مسلمان شد. با اين حال، اسلام خود را از خانواده و اطرافيان خويش پنهان مي‏داشت تا آنگاه كه ميان مسلمانان و روميان جنگ درگرفت و قيصر به همراه لشكرش روانه جبهه‏هاي جنگ شد.
نرجس در خواب فرمان يافت به طور ناشناس همراه كنيزان و خدمت‏كاران به دنبال سپاهي برود كه به مرز مي‏روند. او چنين كرد و در مرز، برخي از جلوداران سپاه مسلمانان، آنان را اسير ساختند و بي‏آنكه بدانند او از خانواده قيصر است، وي را همراه ديگر اسيران به بغداد بردند.
اين واقعه در اواخر دوران امامت امام دهم، حضرت هادي‏(علیه السّلام) روي داد.9 كارگزار امام هادي‏(علیه السّلام)، نامه‏اي را كه امام به زبان رومي نوشته بود، به فرمان ايشان در بغداد به نرجس رساند. سپس او را از برده‏فروش خريداري كرد و به سامرا نزد امام هادي‏(علیه السّلام) برد. امام آنچه را نرجس در خواب‏هاي خود ديده بود، به او يادآوري كرد و بشارت داد او همسر امام يازدهم و مادر فرزندي است كه بر سراسر جهان چيره مي‏شود و زمين را از عدل و داد پر مي‏سازد. آنگاه امام هادي‏(علیه السّلام)، نرجس را به خواهر خود، حكيمه سپرد كه از بانوان بزرگوار خاندان امامت بود تا آداب اسلامي و احكام را به او بياموزد. چندي بعد، نرجس به همسري امام حسن عسكري‏(علیه السّلام) در آمد.10

2. چگونگي ميلاد

دشمنان اهل بيت‏(علیهم السلام) و حاكمان ستم پيشه اموي و عباسي، بر اساس روايت‏هايي كه از پيامبراكرم(ص) به آنها رسيده بود، از ديرباز مي‏دانستند كه شخصي به نام «مهدي» از خاندان پيامبر و دودمان امامان معصوم برمي‏خيزد و كاخ‏هاي ستم را نابود مي‏سازد. از همين‌رو، پيوسته در كمين بودند چه زماني، آخرين مولود از نسل امامان شيعه به دنيا خواهد آمد تا او را از بين ببرند.
از زمان امام محمد تقي‏(علیه السلام) ، رفته رفته فشارها و سخت‏گيري‏ها بر خاندان پيامبر فزوني گرفت تا در زمان امام حسن عسكري‏(علیه السّلام) به اوج خود رسيد. آن حضرت در تمام دوران زندگي خويش در شهر سامرا زير نظر بود و كوچك‏ترين رفت و آمد به خانه ايشان از نظر دستگاه خلافت، پنهان نمي‏ماند.
در چنين شرايطي، طبيعي است كه ميلاد آخرين حجت حق نمي‏تواند آشكار باشد. به همين دليل، تا چند ساعت پيش از ميلاد آن حضرت، نزديك‏ترين خويشان امام حسن عسكري‏(علیه السّلام) نيز خبر نداشتند كه قرار است مولودي در خانه امام به دنيا بيايد و هيچ اثري از حاملگي در مادر آن بزرگوار ديده نمي‏شد.
روايتي كه در اين زمينه از حكيمه، دختر بزرگوار امام جواد(علیه السّلام) و عمه امام حسن عسكري‏(علیه السّلام) نقل شده، شنيدني است. شيخ صدوق (م 381 ق.) در كتاب كمال الدين اين روايت را چنين گزارش مي‏كند:
ابومحمد حسن بن علي‏(علیه السّلام) به دنبال من فرستاد و فرمود: اي عمه! امشب روزه‏ات را با ما افطار كن؛ زيرا امشب شب نيمه شعبان است و خداوند در اين شب، آن را كه حجت او در زمين است، آشكار مي‏سازد. پرسيدم: مادر او كيست؟ فرمود: نرجس. عرض كردم: خدا مرا فداي شما گرداند، به خدا سوگند، در او هيچ اثري از حاملگي نيست! فرمود: موضوع چنين است كه مي‏گويم. حكيمه خاتون ادامه مي‏دهد: من [به خانه امام عسكري‏(علیه السّلام)] در آمدم. پس از آنكه سلام كردم و نشستم، نرجس پيش من آمد و در حالي كه كفش‏هاي مرا از پايم بيرون مي‏آورد، گفت: اي بانوي من! چگونه شب كردي؟ گفتم: بلكه تو بانوي من و بانوي خاندان مني. سخن مرا انكار كرد و گفت: چه شده است عمه؟ به او گفتم: دختر جان! خداوند ـ تبارك و تعالي ـ در همين شب به تو فرزند پسري عطا مي‏كند كه سرور دنيا و آخرت خواهد بود. نرجس از حيا در جاي خود نشست. وقتي از نماز عشا فارغ شدم و افطار كردم، به بستر رفتم و خوابيدم. در نيمه‏هاي شب براي نماز برخاستم و نمازم را تمام كردم، در حالي كه هنوز نرجس خوابيده بود و اثري از زايمان در او نبود. تعقيب نماز را به جاي آوردم و خوابيدم، ولي چند لحظه بعد، وحشت‏زده از خواب بيدار شدم. در اين هنگام، نرجس هم برخاست و به نماز ايستاد.
حكيمه مي‏گويد: در همين حال، شك و ترديد به سراغ من آمد، ولي ناگهان ابومحمد [امام حسن عسكري](علیه السّلام) از همان جا كه نشسته بود، ندا برآورد: اي عمه! شتاب مكن كه آن امر نزديك شده است. حكيمه ادامه مي‏دهد: در حال خواندن سوره‏هاي «سجده» و «يس» بودم كه نرجس با اضطراب از خواب بيدار شد. من با شتاب پيش او رفتم و گفتم: نام خدا بر تو باد، آيا چيزي احساس كردي؟ گفت: بله، عمه جان. به او گفتم: بر خودت مسلط باش و آرامشت را حفظ كن كه اين، همان است كه به تو گفتم. حكيمه ادامه مي‏دهد: دقايقي كوتاه خواب به سراغ من آمد و در همين زمان بود كه حالت زايمان به نرجس دست داد و من به سبب حركت نوزاد بيدار شدم. جامه را از روي او كنار زدم و ديدم كه او اعضاي سجده را به زمين گذاشته و در حال سجده است. او را در آغوش گرفتم و با تعجب ديدم كه او كاملاً پاكيزه است و از آثار ولادت چيزي بر او نمانده است. در اين هنگام، ابومحمد [امام حسن عسكري](علیه السّلام) ندا برآورد كه: اي عمه! پسرم را نزد من بياور. نوزاد را به سوي او بردم. آن حضرت دستانش را زير ران‏ها و كمر او قرارداد و پاهاي او را بر سينه خود گذاشت. آنگاه زبانش را در دهان او كرد و دستانش را بر چشم‏ها و گوش‏ها و مفاصل او كشيد. پس از آن گفت: پسرم! سخن بگو. آن نوزاد زبان گشود و گفت: شهادت مي‏دهم كه خدايي جز خداي يكتا نيست و هيچ شريكي براي او وجود ندارد و شهادت مي‏دهم كه محمد(ص)، فرستاده خداست. آنگاه بر امير مؤمنان علي‏(علیه السّلام) و ديگر امامان درود فرستاد تا به نام پدرش رسيد... .11
پس از تولد حضرت مهدي‏(علیه السّلام)، امام حسن عسكري‏(علیه السّلام) شمار بسيار محدودي از ياران نزديك خود را از ميلاد مهدي موعود آگاه كرد. تعداد ديگري از ياران آن حضرت نيز موفق به ديدار آن مولود خجسته شدند.12

3. نام، كنيه و القاب

نام و كنيه امام عصر(علیه السّلام) همان نام و كنيه پيامبر اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است. در برخي روايات آمده است:
تا زماني كه خداوند، زمين را به ظهور او و استقرار دولتش زينت نبخشيده است، بر كسي روا نيست كه نام و كنيه آن حضرت را بر زبان جاري سازد.13
بر همين اساس، عده‏اي از فقيهان، قائل به حرمت نام بردن از آن حضرت به نام واقعي‏اش شده و عده‏اي ديگر نيز اين امر را مكروه دانسته‏اند. بيشتر فقيهان، نهي از نام بردن حضرت را خاص زمان غيبت صغرا و شرايطي شمرده‏اند كه بيم خطر جاني براي آن حضرت وجود داشت.14
به دليل وجود روايات يادشده، شيعيان، آن حضرت را با القاب مختلفي چون: حجّت، قائم، مهدي، خلف صالح، صاحب، صاحب الزّمان، صاحب‏الدار مي‏ناميدند و در دوران غيبت كوتاه آن امام، ارادتمندان و دوستداران حضرتش با تعبيرهايي چون «ناحيه مقدسه» از ايشان ياد مي‏كردند.15

4. غيبت صغری

امام حسن عسكري‏(علیه السّلام) درهشتم ربيع‏الاول سال 260 ق؛ يعني در زماني‏كه حضرت مهدي‏(علیه السّلام) پنج سال بيشتر نداشت، به دست معتمد، خليفه عباسي به شهادت رسيد و امام عصر(علیه السّلام) بر پيكر پدر بزرگوار خويش نماز گزارد.16
با شهادت امام حسن عسكري‏(علیه السّلام)، دوران امامت امام عصر(علیه السّلام) آغاز شد. بنا به گفته بسياري از صاحب‏نظران، دوران غيبت كوتاه مدت آن امام كه از آن به «غيبت صغرا» تعبير مي‏شود، از همين زمان؛ يعني سال 260 ق آغاز گرديد. برخي از اهل تحقيق برآنند كه غيبت صغرا از همان زمان تولد حضرت؛ يعني سال 255 ه . ق آغاز شده است.17
دوران غيبت صغرا تا سال 329 ه . ق ادامه داشت كه بدين ترتيب، بنا بر ديدگاه اول، طول اين دوران، 69 سال و بنا بر ديدگاه دوم، طول اين دوران 74 سال خواهد بود.

5. غيبت كبری

از سال 329 ه . ق به بعد، دوران ديگري از حيات امام عصر(علیه السّلام) آغاز مي‏شود كه از آن به «غيبت كبرا» تعبير مي‏كنيم. اين دوران همچنان ادامه دارد تا روزي كه به خواست خدا، ابرهاي غيبت به كناري رود و جهان از خورشيد فروزان ولايت بهره‏مند شود.
در مورد دليل تقسيم‏بندي اين دو دوران بايد گفت در دوران غيبت صغرا، حضرت وليّ‏عصر(علیه السّلام) از طريق كساني كه به آنها «نوّاب خاص» گفته مي‏شد، با مردم در ارتباط بود و به وسيله نامه‏هايي كه به «توقيع»18مشهور است، پرسش‏هاي شيعيان را پاسخ مي‏گفت. در دوران غيبت كبرا اين نوع ارتباط قطع شده است و مردم براي دريافت پاسخ پرسش‏هاي ديني خود تنها مي‏توانند به «نوّاب عام» امام عصر كه همان فقيهان وارسته هستند، مراجعه كنند.

6. نوّاب خاص امام عصر

در طول دوران 69 ساله يا 74 ساله غيبت صغرا، چهار تن از بزرگان شيعه عهده‏دار مقام نيابت يا سفارت خاص امام عصر(علیه السّلام) بودند كه نام آنها بدين قرار است:
1. ابوعمرو عثمان بن سعيد عمري (م 265 ق)؛
2. ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعيد عمري )م 305/ 304 ق)؛
3. ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي (م 326 ق)؛
4. ابوالحسن علي بن محمد سمري (م 329 ق).

پی نوشت :

1. ر. ك: محمد بن يعقوب كليني، الكافي، ج 1، ص 514 ؛ محمد بن محمد بن نعمان مفيد، الإرشاد في معرفة حجج اللّه علي العباد، ج 2، ص 339؛ فضل بن حسن طبرسي، إعلام الوري بأعلام الهدي، ج 2، ص 214؛ محمد بن علي بن حسين صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، صص 432 و 433.
2. الإرشاد في معرفة حجج الله علي العباد، ج 2، ص 339.
3. نرجس«، نام گلي از رده تك لپه‏اي‏ها و سردسته گياهان تيره نرگسي است كه گل‏هايش منفرد و در انتهاي ساقه قرار دارد (محمد معين، فرهنگ معين، ج 4، ص4702).
4. سوسن، نام گلي فصلي و درشت به رنگ‏هاي مختلف است. اصل اين گل از اروپا و ژاپن و امريكاي شمالي و هيمالياست. همان، ص 1954.
5. صيقل، هر شي‏ء نوراني، صيقلي و جلا داده شده را مي‏گويند. بنا به گفته شيخ صدوق و شيخ طوسي، پس از آنكه حضرت نرجس خاتون به وليّ‏عصر(علیه السّلام) حامله شد، او را صيقل نام نهادند. (ر.ك: كمال الدين و تمام النعمة، ص 432؛ محمد بن حسن طوسي، كتاب الغيبة، ص 241).
6. مليكه، به معناي ملكه و شهبانوست.
7. ر.ك: كمال الدين و تمام النعمة، باب 42، ص 432، ح 12.
8. ر.ك: همان، باب 41، صص 423 ـ 417؛ كتاب الغيبة، صص 128 ـ 124؛ بحارالأنوار، ج 51، صص11 ـ 6.
9. در كتاب تاريخ العرب و الروم آمده است در سال 247 ه . ق جنگ‏هايي بين مسلمانان و روميان در گرفت و غنايم بسياري به چنگ مسلمانان افتاد. در سال 248 ه . ق نيز «بلكاجور»، سردار مسلمانان با روميان جنگيد و در آن بسياري از اشراف روم اسير شدند. (ر.ك: نازيليف، تاريخ العرب و الروم، ترجمه: محمد عبدالهادي شعيره، ص 225). ابن اثير نيز در حوادت سال 249 ه . ق مي‏نويسد: «جنگي ميان مسلمانان به سركردگي عمربن عبداللّه اقطع و جعفر بن علي صائقه با قواي روم كه شخص قيصر نيز در آن جنگ شركت داشت، روي داد.» به نقل از: هيئت تحريريه مؤسسه در راه حق، پيشواي دوازدهم، حضرت امام حجت‏بن الحسن المهدي(علیه السّلام)، صص26 و 27.
10. پيشواي دوازدهم، حضرت امام حجت بن الحسن المهدي(علیه السّلام)، صص 26 و 27.
11. كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 424، ح 1؛ بحارالأنوار، ج51، صص2 و 3، ح 3.
12. در ادامه همين كتاب در اين باره بيشتر سخن خواهيم گفت.
13. إعلام الوري و بأعلام الهدي، ج 2، ص 213.
14. ر.ك: سيد محسن امين، سيره‏معصومان، ترجمه: علي حجتي كرماني، ج 6 ، صص 263 ـ 261.
15. ر.ك: إعلام الوري بأعلام الهدي، ج 2، ص 213.
16. ر.ك: سيره معصومان، ص 259.
17. همان، ص 272.
18. توقيع در لغت به معناي نشان گذاشتن، امضا كردن حاكم بر نامه و فرمان، جواب مختصر كه كاتب در نوشته به پرسش‏ها مي‏دهد، دست‏خط فرمانروا و نوشتن عبارتي ذيل مراسله آمده است. در اصطلاح علم حديث، به معناي پاسخ پرسش‏ها يا اطلاعيه‏هايي است كه به صورت كتبي از طرف امام براي آگاهي شيعيان فرستاده شده است. چنان‏كه توقيعاتي از حضرت امام علي‏النقي و امام حسن عسكري‏عليهما السلام نقل شده است. معمولاً توقيع به نامه‏هاي حضرت حجت‏بن الحسن امام زمان(علیه السّلام)، گفته مي‏شود كه به وسيله چهار تن نايبان خاص ايشان در زمان غيبت صغرا به دست شيعيان مي‏رسيده است. (ر.ك: محمدمهدي ركني، نشاني از امام غايب(علیه السّلام)، بازنگري و تحليل توقيعات، صص 3 و 4.

منبع: ماهنامه موعود شماره 86
* ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : mah_68




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.