از تولد تا غيبت
معرفت دربارة حضرت صاحبالزمان(علیه السلام) را از سوانح احوال ايشان و اولين روز تولدشان آغاز ميكنيم.
1. پيوند آسماني
مادر بزرگوار آن حضرت، بانويي شايسته به نام نرجس3 بود كه به نامهاي ديگري چون سوسن،4صيقل5 يا صقيل و مليكه6 نيز ناميده شده است.7 او دختر يوشعا، پسر قيصر روم و از نوادگان شمعون، يكي از حواريون مسيح(علیه السّلام) بود كه خداوند، او را به صورت معجزهآسايي براي همسري امام يازدهم برگزيد.8
هنگامي كه نرجس در روم بود، خوابهاي شگفتانگيزي ديد. يك بار در خواب، پيامبر عزيز اسلام و عيساي مسيح(علیه السّلام) را ديد كه او را به عقد ازدواج امام حسن عسكري(علیه السلام) در آوردند. وي در خواب ديگري، شگفتيهاي ديگري ديد و به دعوت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) مسلمان شد. با اين حال، اسلام خود را از خانواده و اطرافيان خويش پنهان ميداشت تا آنگاه كه ميان مسلمانان و روميان جنگ درگرفت و قيصر به همراه لشكرش روانه جبهههاي جنگ شد.
نرجس در خواب فرمان يافت به طور ناشناس همراه كنيزان و خدمتكاران به دنبال سپاهي برود كه به مرز ميروند. او چنين كرد و در مرز، برخي از جلوداران سپاه مسلمانان، آنان را اسير ساختند و بيآنكه بدانند او از خانواده قيصر است، وي را همراه ديگر اسيران به بغداد بردند.
اين واقعه در اواخر دوران امامت امام دهم، حضرت هادي(علیه السّلام) روي داد.9 كارگزار امام هادي(علیه السّلام)، نامهاي را كه امام به زبان رومي نوشته بود، به فرمان ايشان در بغداد به نرجس رساند. سپس او را از بردهفروش خريداري كرد و به سامرا نزد امام هادي(علیه السّلام) برد. امام آنچه را نرجس در خوابهاي خود ديده بود، به او يادآوري كرد و بشارت داد او همسر امام يازدهم و مادر فرزندي است كه بر سراسر جهان چيره ميشود و زمين را از عدل و داد پر ميسازد. آنگاه امام هادي(علیه السّلام)، نرجس را به خواهر خود، حكيمه سپرد كه از بانوان بزرگوار خاندان امامت بود تا آداب اسلامي و احكام را به او بياموزد. چندي بعد، نرجس به همسري امام حسن عسكري(علیه السّلام) در آمد.10
2. چگونگي ميلاد
از زمان امام محمد تقي(علیه السلام) ، رفته رفته فشارها و سختگيريها بر خاندان پيامبر فزوني گرفت تا در زمان امام حسن عسكري(علیه السّلام) به اوج خود رسيد. آن حضرت در تمام دوران زندگي خويش در شهر سامرا زير نظر بود و كوچكترين رفت و آمد به خانه ايشان از نظر دستگاه خلافت، پنهان نميماند.
در چنين شرايطي، طبيعي است كه ميلاد آخرين حجت حق نميتواند آشكار باشد. به همين دليل، تا چند ساعت پيش از ميلاد آن حضرت، نزديكترين خويشان امام حسن عسكري(علیه السّلام) نيز خبر نداشتند كه قرار است مولودي در خانه امام به دنيا بيايد و هيچ اثري از حاملگي در مادر آن بزرگوار ديده نميشد.
روايتي كه در اين زمينه از حكيمه، دختر بزرگوار امام جواد(علیه السّلام) و عمه امام حسن عسكري(علیه السّلام) نقل شده، شنيدني است. شيخ صدوق (م 381 ق.) در كتاب كمال الدين اين روايت را چنين گزارش ميكند:
ابومحمد حسن بن علي(علیه السّلام) به دنبال من فرستاد و فرمود: اي عمه! امشب روزهات را با ما افطار كن؛ زيرا امشب شب نيمه شعبان است و خداوند در اين شب، آن را كه حجت او در زمين است، آشكار ميسازد. پرسيدم: مادر او كيست؟ فرمود: نرجس. عرض كردم: خدا مرا فداي شما گرداند، به خدا سوگند، در او هيچ اثري از حاملگي نيست! فرمود: موضوع چنين است كه ميگويم. حكيمه خاتون ادامه ميدهد: من [به خانه امام عسكري(علیه السّلام)] در آمدم. پس از آنكه سلام كردم و نشستم، نرجس پيش من آمد و در حالي كه كفشهاي مرا از پايم بيرون ميآورد، گفت: اي بانوي من! چگونه شب كردي؟ گفتم: بلكه تو بانوي من و بانوي خاندان مني. سخن مرا انكار كرد و گفت: چه شده است عمه؟ به او گفتم: دختر جان! خداوند ـ تبارك و تعالي ـ در همين شب به تو فرزند پسري عطا ميكند كه سرور دنيا و آخرت خواهد بود. نرجس از حيا در جاي خود نشست. وقتي از نماز عشا فارغ شدم و افطار كردم، به بستر رفتم و خوابيدم. در نيمههاي شب براي نماز برخاستم و نمازم را تمام كردم، در حالي كه هنوز نرجس خوابيده بود و اثري از زايمان در او نبود. تعقيب نماز را به جاي آوردم و خوابيدم، ولي چند لحظه بعد، وحشتزده از خواب بيدار شدم. در اين هنگام، نرجس هم برخاست و به نماز ايستاد.
حكيمه ميگويد: در همين حال، شك و ترديد به سراغ من آمد، ولي ناگهان ابومحمد [امام حسن عسكري](علیه السّلام) از همان جا كه نشسته بود، ندا برآورد: اي عمه! شتاب مكن كه آن امر نزديك شده است. حكيمه ادامه ميدهد: در حال خواندن سورههاي «سجده» و «يس» بودم كه نرجس با اضطراب از خواب بيدار شد. من با شتاب پيش او رفتم و گفتم: نام خدا بر تو باد، آيا چيزي احساس كردي؟ گفت: بله، عمه جان. به او گفتم: بر خودت مسلط باش و آرامشت را حفظ كن كه اين، همان است كه به تو گفتم. حكيمه ادامه ميدهد: دقايقي كوتاه خواب به سراغ من آمد و در همين زمان بود كه حالت زايمان به نرجس دست داد و من به سبب حركت نوزاد بيدار شدم. جامه را از روي او كنار زدم و ديدم كه او اعضاي سجده را به زمين گذاشته و در حال سجده است. او را در آغوش گرفتم و با تعجب ديدم كه او كاملاً پاكيزه است و از آثار ولادت چيزي بر او نمانده است. در اين هنگام، ابومحمد [امام حسن عسكري](علیه السّلام) ندا برآورد كه: اي عمه! پسرم را نزد من بياور. نوزاد را به سوي او بردم. آن حضرت دستانش را زير رانها و كمر او قرارداد و پاهاي او را بر سينه خود گذاشت. آنگاه زبانش را در دهان او كرد و دستانش را بر چشمها و گوشها و مفاصل او كشيد. پس از آن گفت: پسرم! سخن بگو. آن نوزاد زبان گشود و گفت: شهادت ميدهم كه خدايي جز خداي يكتا نيست و هيچ شريكي براي او وجود ندارد و شهادت ميدهم كه محمد(ص)، فرستاده خداست. آنگاه بر امير مؤمنان علي(علیه السّلام) و ديگر امامان درود فرستاد تا به نام پدرش رسيد... .11
پس از تولد حضرت مهدي(علیه السّلام)، امام حسن عسكري(علیه السّلام) شمار بسيار محدودي از ياران نزديك خود را از ميلاد مهدي موعود آگاه كرد. تعداد ديگري از ياران آن حضرت نيز موفق به ديدار آن مولود خجسته شدند.12
3. نام، كنيه و القاب
تا زماني كه خداوند، زمين را به ظهور او و استقرار دولتش زينت نبخشيده است، بر كسي روا نيست كه نام و كنيه آن حضرت را بر زبان جاري سازد.13
بر همين اساس، عدهاي از فقيهان، قائل به حرمت نام بردن از آن حضرت به نام واقعياش شده و عدهاي ديگر نيز اين امر را مكروه دانستهاند. بيشتر فقيهان، نهي از نام بردن حضرت را خاص زمان غيبت صغرا و شرايطي شمردهاند كه بيم خطر جاني براي آن حضرت وجود داشت.14
به دليل وجود روايات يادشده، شيعيان، آن حضرت را با القاب مختلفي چون: حجّت، قائم، مهدي، خلف صالح، صاحب، صاحب الزّمان، صاحبالدار ميناميدند و در دوران غيبت كوتاه آن امام، ارادتمندان و دوستداران حضرتش با تعبيرهايي چون «ناحيه مقدسه» از ايشان ياد ميكردند.15
4. غيبت صغری
با شهادت امام حسن عسكري(علیه السّلام)، دوران امامت امام عصر(علیه السّلام) آغاز شد. بنا به گفته بسياري از صاحبنظران، دوران غيبت كوتاه مدت آن امام كه از آن به «غيبت صغرا» تعبير ميشود، از همين زمان؛ يعني سال 260 ق آغاز گرديد. برخي از اهل تحقيق برآنند كه غيبت صغرا از همان زمان تولد حضرت؛ يعني سال 255 ه . ق آغاز شده است.17
دوران غيبت صغرا تا سال 329 ه . ق ادامه داشت كه بدين ترتيب، بنا بر ديدگاه اول، طول اين دوران، 69 سال و بنا بر ديدگاه دوم، طول اين دوران 74 سال خواهد بود.
5. غيبت كبری
در مورد دليل تقسيمبندي اين دو دوران بايد گفت در دوران غيبت صغرا، حضرت وليّعصر(علیه السّلام) از طريق كساني كه به آنها «نوّاب خاص» گفته ميشد، با مردم در ارتباط بود و به وسيله نامههايي كه به «توقيع»18مشهور است، پرسشهاي شيعيان را پاسخ ميگفت. در دوران غيبت كبرا اين نوع ارتباط قطع شده است و مردم براي دريافت پاسخ پرسشهاي ديني خود تنها ميتوانند به «نوّاب عام» امام عصر كه همان فقيهان وارسته هستند، مراجعه كنند.
6. نوّاب خاص امام عصر
1. ابوعمرو عثمان بن سعيد عمري (م 265 ق)؛
2. ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعيد عمري )م 305/ 304 ق)؛
3. ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي (م 326 ق)؛
4. ابوالحسن علي بن محمد سمري (م 329 ق).
پی نوشت :
1. ر. ك: محمد بن يعقوب كليني، الكافي، ج 1، ص 514 ؛ محمد بن محمد بن نعمان مفيد، الإرشاد في معرفة حجج اللّه علي العباد، ج 2، ص 339؛ فضل بن حسن طبرسي، إعلام الوري بأعلام الهدي، ج 2، ص 214؛ محمد بن علي بن حسين صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، صص 432 و 433.
2. الإرشاد في معرفة حجج الله علي العباد، ج 2، ص 339.
3. نرجس«، نام گلي از رده تك لپهايها و سردسته گياهان تيره نرگسي است كه گلهايش منفرد و در انتهاي ساقه قرار دارد (محمد معين، فرهنگ معين، ج 4، ص4702).
4. سوسن، نام گلي فصلي و درشت به رنگهاي مختلف است. اصل اين گل از اروپا و ژاپن و امريكاي شمالي و هيمالياست. همان، ص 1954.
5. صيقل، هر شيء نوراني، صيقلي و جلا داده شده را ميگويند. بنا به گفته شيخ صدوق و شيخ طوسي، پس از آنكه حضرت نرجس خاتون به وليّعصر(علیه السّلام) حامله شد، او را صيقل نام نهادند. (ر.ك: كمال الدين و تمام النعمة، ص 432؛ محمد بن حسن طوسي، كتاب الغيبة، ص 241).
6. مليكه، به معناي ملكه و شهبانوست.
7. ر.ك: كمال الدين و تمام النعمة، باب 42، ص 432، ح 12.
8. ر.ك: همان، باب 41، صص 423 ـ 417؛ كتاب الغيبة، صص 128 ـ 124؛ بحارالأنوار، ج 51، صص11 ـ 6.
9. در كتاب تاريخ العرب و الروم آمده است در سال 247 ه . ق جنگهايي بين مسلمانان و روميان در گرفت و غنايم بسياري به چنگ مسلمانان افتاد. در سال 248 ه . ق نيز «بلكاجور»، سردار مسلمانان با روميان جنگيد و در آن بسياري از اشراف روم اسير شدند. (ر.ك: نازيليف، تاريخ العرب و الروم، ترجمه: محمد عبدالهادي شعيره، ص 225). ابن اثير نيز در حوادت سال 249 ه . ق مينويسد: «جنگي ميان مسلمانان به سركردگي عمربن عبداللّه اقطع و جعفر بن علي صائقه با قواي روم كه شخص قيصر نيز در آن جنگ شركت داشت، روي داد.» به نقل از: هيئت تحريريه مؤسسه در راه حق، پيشواي دوازدهم، حضرت امام حجتبن الحسن المهدي(علیه السّلام)، صص26 و 27.
10. پيشواي دوازدهم، حضرت امام حجت بن الحسن المهدي(علیه السّلام)، صص 26 و 27.
11. كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 424، ح 1؛ بحارالأنوار، ج51، صص2 و 3، ح 3.
12. در ادامه همين كتاب در اين باره بيشتر سخن خواهيم گفت.
13. إعلام الوري و بأعلام الهدي، ج 2، ص 213.
14. ر.ك: سيد محسن امين، سيرهمعصومان، ترجمه: علي حجتي كرماني، ج 6 ، صص 263 ـ 261.
15. ر.ك: إعلام الوري بأعلام الهدي، ج 2، ص 213.
16. ر.ك: سيره معصومان، ص 259.
17. همان، ص 272.
18. توقيع در لغت به معناي نشان گذاشتن، امضا كردن حاكم بر نامه و فرمان، جواب مختصر كه كاتب در نوشته به پرسشها ميدهد، دستخط فرمانروا و نوشتن عبارتي ذيل مراسله آمده است. در اصطلاح علم حديث، به معناي پاسخ پرسشها يا اطلاعيههايي است كه به صورت كتبي از طرف امام براي آگاهي شيعيان فرستاده شده است. چنانكه توقيعاتي از حضرت امام عليالنقي و امام حسن عسكريعليهما السلام نقل شده است. معمولاً توقيع به نامههاي حضرت حجتبن الحسن امام زمان(علیه السّلام)، گفته ميشود كه به وسيله چهار تن نايبان خاص ايشان در زمان غيبت صغرا به دست شيعيان ميرسيده است. (ر.ك: محمدمهدي ركني، نشاني از امام غايب(علیه السّلام)، بازنگري و تحليل توقيعات، صص 3 و 4.
* ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : mah_68
/خ