ابتدا مهدویت را به دو صورت مورد بررسی قرار میدهیم: اولاً اعتقاد به مهدویت مربوط به مذهب امامیه است و در مذاهب دیگر اعتبار ندارد. ثانیاً مسئله مهدویت اعتقاد خاص باور شیعی نیست، بلکه اسلامی است و در نزد اهل سنت نیز معتبر و مورد احترام است.
معلوم است که در صورت اول نمیتوان بهعنوان اعتقاد مسلمین از آن نام برد و حال آنکه چنین مورد محلی برای تحقیق و بررسی ندارد و عامه و خاصه در اصل مهدویت ایمان دارند و معتقد هستند.
از این رو یکی از مباحثی که اندیشههای اعتقادی مذاهب را بههم پیوند میدهد، مخصوصاً مذهب سنت و تشیع مباحث مهدویت است و اگر در تبلیغ آن به شیوهای که تقریب نظریه را همراه داشته باشد اقدام شود، یک نوع راهکار و طریقی مفید برای انسجام امت اسلامی پدیدار خواهد شد.
برای روشن شدن مطلب هر یک از نظریات را در متون اسلامی بررسی نموده و تفاوت و پیامد آن را نیز کشف مینماییم:
تحقیق مطلب در دو بخش قابل جستوجو است؛ بخش اول صرفاً اعتقادی و تئوری میباشد، بهاین معنی که نوع نظر و اعتقاد نسبت به مهدویت دو دیدگاه را توضیح دهیم.
بخش دوم جنبه رفتاری این اعتقاد است که پس از پذیرش معتقدات راجع به مهدویت چه وظایفی را در رفتارشان اعمال میکنند و یا اینکه اساساً موضوع مهدویت اثر رفتاری و تکلیفی هم بهدنبال دارد یا خیر.
نظریه شیعه امامیه
شیعه معتقد است که از آیات و روایات و اقوال علما و رجال دینشناسی اسلام در گذشته و حال بهدست میآید که جهان بدون حجت الهی نیست.چنانکه علی علیهالسلام درباره ضرورت وجود امام در میان انسانها و چگونگی این حضور میفرماید:
«هرگز از روی زمین، از قیام کنندهای با حجت و دلیل، خالی نمیماند، خواه ظاهر و آشکار باشد، خواه بیمناک و پنهان، تا دلایل و اسناد روشن الهی از بین نرود و به فراموشی نگراید.»(1)
مطابق همین مضمون نامهای از امام زمان (عج) به عثمان بن سعید عمری نایب خاص آن حضرت نقل شده است:
ان الارض لا تخلو من حجه اما ظاهراً و اما مغمورا (2)
زمین خالی از حجت نیست؛ چه آنکه آشکار باشد یا پنهان.
مقصود از این حجت امام معصوم (ع) است و جهان محتاج چنین حجتی هست. در این زمینه روایات متعددی وجود دارد که دال بر تواتر و صحت مطلب است.
در حقیقت جهان محتاج به حجج الهی است که با استدلال حصر عقلی و امکان تصور آن سه چیز است که عنوان حجیت را پیدا میکند.
1- عقل
2- قرآن
3- امام معصوم (ع)
هر کدام اینها برای ثبات و هدایت جهان لازم و ضروری میباشد، ادله معقول و منقول دارد که در جایگاه خودش قابل بحث و بررسی است و حتی نمیتوان اکتفا به یکی از آنها کرد، بلکه اعتبار آنان با وجود حجیت بعدی ساقط نمیگردد.
از دیدگاه مذهب شیعه امام معصوم(ع) حاضر در عصر کنونی وجود ندارد و ادعایی نیست که شخصی خود را بهعنوان رهبر معصوم و حجت خدا معرفی کند. اگر عنوان رهبری یا مجتهد و مفتی و امام را در برخی افراد میبینیم که در جایگاه علمی و مقام بلند هستند و دارای وظایفی هستند که بر دوش دیگران نیست براساس نیابت از معصوم و بهعنوان مبلغ و مجری احکام الهی قلمداد میشود، نه اینکه رتبه آنها فیذاته حجت در میان مردم باشد.
در جهان موجود، امام معصوم، همان امام غایب است که بنا بر مصلحت و حکمت خداوند، از دیدگان مخفی است و تشرف و متابعت حضوری از ایشان برای عموم امکان پذیر نیست.
روایات کثیره وجود دارد که محققین شیعی در کتب معتبره به آن استناد کردهاند و بالغ بر 657 حدیث است که بهتواتر نقل شده است. (3) و ما نمونهای از مستندات را یادآور میشویم.
1- قال رسول الله صلیالله علیه و آله: یخرج فی آخر الزمان رجل من ولدی اسمه کاسمی و کنیه ککنیتی یملأ الارض عدلا کما ملئت جوراً، فذالک هوالمهدی (4)
در آخر الزمان مردی خروج میکند که از فرزندان من است. اسم او مثل اسم من است و کنیه او مثل کنیه من است، زمین را از عدل سرازیر میکند، همانگونه که از ظلم پر شده است. این شخص همان مهدی است.
2- قال رسول الله صلیالله علیه و آله: لا تذهب الدنیا حتی یقوم من امتی رجل من ولدالحسین یملأ الارض عدلاً کما ملئت ظلماً. (5)
عمر دنیا بهپایان نمیرسد مگر اینکه قیام کند از امت من، مردی که از تبار حسین علیهالسلام است. فراگیر میکند زمین را از عدل، همچنانکه از ظلم فراگیر شده است.
براساس روایاتی که از ائمه معصومین (ع) نقل شده راجع بهفردی که رسول اکرم(ص) او را بهعنوان منجی و از تبار خانواده خودش معرفی نموده و مردم را در انتظار ظهورش وعده داده است وجود مقدس فرزند امام حسن عسکری (ع) است.
وی در سال 255 ه.ق در پانزدهم شعبان المعظم بهصورت مخفیانه بهدنیا آمد و بدون شک آنچه که از کتاب و سنن و تفاسیر دانشمندان شیعی بهدست میآید، تنها مصداق مبرز و مستدل وجود حجت بن الحسن العسکری علیهالسلام است که دوازدهمین فرزند فاطمه زهرا (سلام الله علیها) دخت نبوه خاتم المرسلین است.
واضحتر از آن احادیث دیگری نیز بهنقل از ابن عباس و جابربن عبدالله انصاری که حدیث نبوی شمرده میشود وجود دارد که حضرت یکایک اوصیای بعد خودش را نام برده و به اسم حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه) که فرزند یازدهمین امام(ع) است تصریح مینماید و او را صاحبالزمان خوانده که پس از ظهور زمین را پر از عدل و قسط میکند.
روایاتی از آیات قرآن کریم نیز برای اثبات وجود امام در عصر غیبت استفاده شده برخی از محققان تعداد آن را حدود دویست آیه دانستهاند. (6)
مرحوم علامه مجلسی تعداد زیادی از این آیات را در بحارالانوار جمعآوری نموده است. (7)
از جمله آیاتی که اکثر نظر محققین را جلب نموده است، آیات زیر است: ولقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون ان فی هذا لبلاغاً لقوم عابدین.(8)
همانا بعد از ذکر تورات در «زبور» نوشتیم یقیناً بندگان شایستهام وارث (حکومت) زمین خواهند شد، در این ابلاغ روشنی است برای گروه عبادتکنندگان.
آیات قرآن خبر از یک حکومت عدل جهانی در سایه ایمان میدهد، تعیین مصداق این آیات منوط بهرجوع به معلوماتی است که از علم اهل بیت (ع) امکانپذیر است و متقنترین نتایج که در تحلیلات این آیات بهکمک روایات هست، دلالت آن بر وجود حجت بن الحسن العسکری علیهالسلام است.
و هوالذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لوکره المشرکون.(9)
او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد تا آن را برای همه آیینها غالب گرداند و هرچند مشرکان کراهت داشته باشند.
و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین (10)
اراده میکنیم که بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم.
با این تفاصیل از نظر شیعه موضوع مهدویت بهعنوان عبادت از اعتقاد به امامت و رهبری شخصیت که کاملاً از حیث حسب و نسب معرفی شده، و زمان ولادت و غیبت آن با شواهد و اخبار صحیح اعلام گردیده و حتی زمان ظهورش که با علایم مستند و مستدل همراه است مشخص گردیده و معتقدین آن با اتقان کامل منتظر آن وعده الهی هستند.
نظریه اهل سنت
اعتقاد به ظهور مصلح که نامش مهدی(عج) و از اولاد پیامبر اسلام(صلی الله علیه واله) است، مورد اتفاق همه فرقههای اسلامی است. کتاب عون المعبود (شرح کتاب سنن ابی داوود) مینویسد:«بدان که در طول اعصار، مشهور بین همه اهل اسلام، این است که حتماً در آخرالزمان مردی از اهل بیت (ع) ظهور میکند که دین را یاری و عدل را آشکار میکند... نامش مهدی است، و عیسی بعد از مهدی یا هم زمان با مهدی، نزول و او را در کشتن دجال یاری، و در نماز با او اقتدا میکند.(11)
احادیث مربوط به مهدی (عجل الله تعالی فرجه) را عدهای از بزرگان اهل سنت آوردهاند، از آن جمله ابوداود، ترمذی، ابن ماجه، حاکم، طبرانی، ابویعلی. سند این احادیث برخی صحیح و برخی دیگر حسن و یا ضعیف است.
بیشترین مباحث مهدویت از نظر اهل سنت براساس منابع سنت و اقوال محققین آنها است. بهاختصار به چند حدیث مهم از نقل کتابهای معتبر آنان میپردازیم.
1- عن النبی صلیالله علیه و آله، انه قال: لاتذهب الدنیا حتی یملک العرب رجل من اهل بیتی یواطی اسمه اسمی (12)
دنیا بهپایان نمیرسد مگر آنکه مردی از اهل بیت من که اسمش اسم من است مالک جهان عرب شود.
2- عن النبی صلیالله علیه و آله: لاتقوم الساعه حتی تملأ الارض ظلماً و جوراً و عدوانا، ثم یخرج من اهل بیتی من یملأها قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلما و جورا. (13)
3- عبدالله بن سعود از پیامبر(صلی الله علیه واله) نقل میکند که آن حضرت فرمود: لولم یبق من الدنیا یوم لطول الله ذلک الیوم حتی یبعث فیه رجلاً منی او من اهل بیتی یملأ الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً. (14)
اگر از دنیا فقط یک روز باقی بماند، خداوند آن روز را طولانی میکند تا در آن روز مردی از من یا اهل بیت من مبعوث شود و زمین را پر از عدل و قسط کند. همان گونه که از ظلم و جور پرشده بود.
اهل بیت به اتفاق به مهدویت معتقد هستند و بهدلیل وجود روایتهای متواتر ظهور شخصی بهنام حضرت مهدی (عج) در آخرالزمان را جزو اعتقادات قطعی خود میدانند، اما در تعیین مصداق امام غایب و شخصی که هویت آن روشن و صریح باشد، اختلاف دارند و نظر ثابت و متفقی را در عالم اسلام ارائه ندادند.
وجود چنین ابهام شاید بهعلت عدم توجه و غفلت باشد والا منابع غنی اسلام آنقدر هست که هر دانشمندی بخواهد در ارتباط با این عقیده بزرگ و مهم روشنایی بیندازد، میتواند به نظریه ثابت و متقن برسد. چنانکه درباره غیبت حضرت عیسی علیهالسلام همه محققین و دانشمندان اسلامی تردید نکردند و در کتابهای عقاید معتبر اسلامی به آن تصریح کردند.
تفاوت مهم در این دو نظریه و حتی باورهای جامعه دو مذهب در این است که معتقدات اهل سنت نسبت به منجی عالم بشریت تفصیلی نیست و فرد یا شخصی را که بتواند از حیث کمال و منزلت مصداق نوید وعده الهی باشد به جهان معرفی نکرده است.
اما در معتقدات شیعی چنین چیزی نیست، بلکه آنها شخصیتی را که جهان باید در انتظارش باشد و مستجمع صفات جامع و با تفصیل است، با هویت تاریخی همراه با شواهد و برنامه ظهور منجی عالم بشریت را نوید میدهند و یک مکتب و فلسفه در اندیشه انتظار آنان بهچشم میخورد.
عقیده به مهدویت ریشه بنیادی در اسلام دارد، تنها مکتبی که معرف کامل آن است و مسئله انتظار و نجات بشریت را از جهل و ظلم بهطور کامل براساس تمدن و فرهنگ جهان تفسیر میکند، دو مذهب جهان اسلامی یعنی امامیه و اهل سنت هستند که پیکره اصلی مکتب اسلام را در جهان تشکیل میدهند و نام اسلام و قرآن با این دو مذهب در جهان معرفی میشود. سزاوار آن است که تفاوتهای اعتقادی آنها روز به روز تبدیل به تقریب و وحدت عقاید گردد.
یکی از عوامل مفید برای اعتلای کلمه اسلام موضوعی به نام اتحاد و انسجام است. باتوجه به اینکه تعالیم اسلام گسترده و جاودانی است و محدودیت در تاریخ و مقاطع زمانی ندارد، طبیعی است که مسائل جزئی و کلی آن متفاوت نشر پیدا میکند. در نتیجه جامعه بدون اختلاف را نخواهد داشت.
برای اینکه اسلام در جهان از قدرت مدنی و بانفوذ برخوردار شود، همت محققین و مسلمانان متدین آن باید جلوی نشر اکاذیب و افترا و تهمت و نفاق را بگیرد.
بهترین عامل و گزینه مثبت برای رفع اکاذیب، اعلان اتحاد و انسجام است. تفسیر اسلام از انسجام یعنی مرور مجدد اهل نظر با حفظ دیدگاه علمی و وجدان برای پاسخ دادن به چراها؟
انسجام یعنی استقبال از همگرایی و رسیدن به وحدت نظر
انسجام یعنی مخالفت با جدایی و اختناق و خصومت
انسجام واقعی آن است که هریک از نظریات آنگونه که وجود دارد در جامعه اسلامی بیان شود و مبلغان هریک از مذاهب موظف به بیان آرا و نظریات فرق باشند، از جعل مطالب با تحلیلات ذهنی اجتناب نمایند و مطالب را بدون استناد بهمدرک صحیح بهگروه و شخص نسبت نداده و هرچیزی که زمینه تعصب بیجا را برای عقیده دلخواه ایجاد میکند پرهیز نموده و از عصبانیت مخالف لذت نبرند.
در جهان معاصر موضوع مهدویت بهترین انتخاب برای زدودن اندیشههای متضاد و متعصب است، در شرایطی که جهان بهدنبال سرکوب کردن اعتقادی اصیل اسلام هستند ضرورت بس حیاتی دارد که دیدگاه اعتقادی مسلمانان اعم از توحید، مسئله امامت و نبوت و موضوع حجت در جهان و رجعت و ظهور منجی و در نهایت پرداختن به مبانی فلسفی آخرت و معاد، در قالب اندیشه فراگیر و متقن و عقلانی و شرعی سامان پیدا کند و محوریت کتاب و عقل در اندیشهها زنده گردد.
باید باور کنیم که میتوان با حفظ جایگاه استدلال و اتقان بهعقیده صحیح بر مبنای اشتراکات که همه مسلمین راجع به انتظار و مهدویت دارند گامی در تلفیق و انسجام مسلمین برداشت و این عقیده را اسلامی و جهانی معرفی نموده و یکصدا و هماهنگ هدایت نوینی را برای نجات دادن بشر از ستمگر و طاغوت تدوین کرد.
توصیههای مقام معظم رهبری در مراسم هفته وحدت سال جاری خطاب به سران و دانشمندان اسلامی از کشورهای مختلف حکایت از این امر بود که فرمودند:
«ملتهای اسلامی خصوصاً دانشمندان سعی کنند در مقام تبلیغ از شیوه مباحثات علمی برای رفع امور اختلافی استفاده کنند و مسائل را به نزاع و تبلیغ بر علیه یکدیگر و ضدیت و برادرکشی نکشانند.»
نگارنده معتقد است مطابق آنچه که از روایات و آیات و ادله اقوال علمای اهل تشیع و تسنن بهدست میآید موضوع مهدویت دارای مباحث اختلافی جدی نیست، بلکه شیوههای تبلیغی و افراطهایی که بعضاً در گفتار و نوشتار نشان دادند موجب شده که شیعه حامی و جانبدار این اعتقاد باشد و اهل سنت فاقد این اعتقاد قلمداد گردد.
برای رفع اینگونه افکار که بیشتر در مجامع کم اطلاع مذهبی حاکم است لازم است به پیشنهادی که اشاره میکنم عنایت شود.
به تعداد کتابها و مقالات علمی که درباره تفاسیر قرآن و مجمعات فرهنگی بهچاپ رسیده است مباحث اعتقاد مهدویت بهصورت کتاب همراه با مصاحبه و تصویر از همه علمای اسلامی بدون اینکه گلچین و موردی چاپ شود بلکه بهگونهای که دسترسی عمومی محققان اسلامی ممکن گردد چاپ و در کتابخانههای معتبر مورد بهرهبرداری واقع شود.
بهترین گزینهای که مسلمین را در برابر تجاوزات بیگانگان تقویت مینماید شعار لااله الاالله است و نجات بشر با مهدویت و اینکه هر انسانی آرزو کند آن روزی را که امام صادق علیهالسلام فرمود:
اذا اقام القائم لایبقی ارض الا نودی فیها شهاده ان لا الهالا الله و ان محمد رسول الله (15)
زمانی که قائم قیام کند هیچ سرزمینی نمیماند مگر اینکه ندای شهادتین درآن طنینانداز شود.
ازینرو شایسته است که مسئله اخوت و انسجام مذاهب اسلامی در برابر دشمن اصلی بیشتر مورد توجه قرار داده شود و جبههای جدید را بر مبنای اعتقاد به مهدویت تأسیس نموده تا دلها را بهسوی حاکمیت جهانی اسلام آماده و مشتاق سازد. برای حاکمیت اسلام در سراسر هستی آنچنان انسجام خود و قتال با کفر را فعال نماییم که قرآن دستور میدهد:
و قاتلوهم حتی لاتکون فتنه و یکون الدین کلمه الله (16)
مشرکان کشته میشوند و اضلال و تباهی از جامعه رخت برمیبندد بهطوریکه همه چیز بهقالب تدین و اعتقاد به الله میچرخد.
نویسنده: حبیبالله متقی
پی نوشت:
1- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 18، ص347، حکمت 143
2- کمال الدین، ج2 ، ص 511
3- تفصیل این احادیث را در بحارالانوار جلد 51 تا 53 و نیز در منتخب الاثر ص 31 تا 60 می توان یافت.
4- التذکره، ص 204 و منهاج السنه ص 211
5- موده القربی، ص 96
6- میرزا مهدی صادقی، تاریخ زندگانی حضرت مهدی، ص 74
7- محمدباقر مجلسی، بحارلانوار، ج 51، ص44-64
8- سوره انبیاء، آیه 105-106
9- سوره توبه، آیه 33
10- قصص، آیه 5
11- عون المعبود (شرح سنن ابی داوود، ج 11 ، ص 362 به نقل از مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه، کتاب امام مهدی ص 23
12- ابن حجرهیثمی، الصواعق المحرقه، ص 249
13- مسند احمدج 3، ص 36 ، ح10920
14- سنن ابی داود، ج 4 ، ص 106 -107 ح 4282
15- بحارالانوار، ج 52، ص 340
16- سوره انفال، آیه 39
منبع: مرکزمطالعات شیعه