پرچمدار تقریب بین مذاهب اسلامی

تلاش برای تقریب بین مذاهب اسلامی یکی از مهمترین شاخصه های مبارزات شهید بلخی را برای ایجاد زندگی آرام بخش بین مسلمانان تشکیل می دهد. این تلاش همواره رهبران دینی و طرفداران حیات با عزت جهان اسلام را دغدغه می
يکشنبه، 11 اسفند 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پرچمدار تقریب بین مذاهب اسلامی
پرچمدار تقریب بین مذاهب اسلامی
 
نویسنده: حجت الاسلام و المسلمین سید محمد قاسمی بلخی




 

 

درآمد
 

تلاش برای تقریب بین مذاهب اسلامی یکی از مهمترین شاخصه های مبارزات شهید بلخی را برای ایجاد زندگی آرام بخش بین مسلمانان تشکیل می دهد. این تلاش همواره رهبران دینی و طرفداران حیات با عزت جهان اسلام را دغدغه می کرده است. علمای بزرگ و سران مذاهب اسلامی صرفنظر از اختلافات جزئی در زمینه های اعتقادی به منظور عظمت و اعتلای دین و بسط و توسعه فرهنگ اسلامی پیوسته دور هم جمع می شوند و راه های تقریب را جستجو می کنند که علامه شهید بلخی یکی از آنان بوده است. حجت الاسلام و المسلمین سید محمد قاسمی بلخی مسئول بنیاد فرهنگی - تحقیقاتی شهید بلخی در این مقاله دیدگاه های وحدت بخش و تقریبی علامه بلخی را شرح می دهد:
علامه سید اسماعیل بلخی بنیانگذار تقریب بین مذاهب اسلامی افغانستان، همچون سید جمال الدین (اسدآبادی) گام های بلندی در راه تحقق آرمان مقدس اتحاد میان امت واحده اسلامی برداشت. او معتقد بود که تنها راه رهایی مسلمانان از قید و بند بیگانگان، پرهیز از تعصبات و اختلافات مذهبی به ویژه در جامعه متعدد افغانستان است. جمعیت این کشور یکپارچه مسلمان است که 70 درصد آن را اهل سنت و 30 درصد آن شیعه می باشند. دشمنان اسلام به ویژه قدرت های سلطه گر محلی در دوران های گذشته نتوانستند همزیستی مسالمت آمیز شیعیان و اهل تسنن را تحمل کنند، و بر اثر سمپاشی و تفرقه افکنی به نزاع های مذهبی دامن زدند. که در برخی مراحل خسارت های جبران ناپذیری بر ملت مظلوم افغانستان وارد آمد. شهید بلخی برای زمینه سازی تحقق اهداف تقریبی در افغانستان در مقاطع تاریخی دو روش را راهکار خود قرار داد.
روش عملی: او در پرتو این روش در میان مردم زندگی کرد و در هر یک از مناطق افغانستان که می زیست با زبان مردم آن سخن می گفت و حتی لحظه ای از فرصت های موجود چشم پوشی نکرد. به طور مثال استان هرات یکی از حوزه های پر حادثه در تنش های قومی، نژادی و مذهبی به شمار می آید. نظر به اینکه بافت جمعیت این منطقه نا مساوی است، این حوزه همیشه شاهد درگیری هایی خونین بر سر اجرای مراسم مذهبی و فرهنگی بوده است.

دستاوردهای تقریب در هرات
 

علامه بلخی در مدت هشت سالی (1317-1324) که در این منطقه در تبعید بسر برد، برای حل مشکلات همزیستی مردم زحمات زیادی کشید. دوستان نزدیک علامه بلخی، نقل کرده اند که او پس از مراجعت به میهن، به منظور پیوند دینی پیروان مذاهب اسلامی، اولین تشکل سیاسی - فرهنگی را با همکاری عده ای از علما و اساتید و بزرگان مذهبی هرات به وجود آورد. او برای نشان دادن حسن نیت و جلب توجه افکار عمومی برادران اهل سنت، عمامه سیاه خود را که حاکی از پیوستگی با مذهب اهل بیت (ص) می باشد کنار گذاشت و عمامه سفید به سر کرد و در محافل و مجالس آنان به سخنرانی پرداخت. سخنان وحدت بخش و دردمندانه او طوری بود که متعصب ترین افراد شیعه و سنی را به وجد می آورد. او با داستان سرایی از نهضت پیامبر (ص) در صدر اسلام و دوره های مختلف که موجبت عظمت، عزت و پیشرفت مسلمانان شد، بر شور و هیجان مستمعین می افزود و قلوب توده مردم را به هم نزدیک می کرد.
در هر شهر و روستایی که اعلام می شد علامه بلخی برنامه سخنرانی دارد، زن و مرد مشتاق صرفنظر از هویت مذهبی، به محفل سخنرانی هجوم می آوردند و به درد دل های عالمانه و آگاهانه این مرشد بزرگ گوش می دادند. کسی علامه بلخی را به عنوان یک روحانی شیعه نمی شناخت. مردم او را یک شخصیت ملی و فرا مذهبی می دانستند. در هر سخنرانی، از زیان تفرقه و اختلافات ناشی از برداشت های نادرست و اعتقادات مذهبی سنتی پیروان مذاهب اسلامی منطقه بحث می شد. بلخی معتقد بود که اگر علما و شخصیت های اسلامی سایر مذاب کتاب های فقهی را بازخوانی کنند، و مبانی اعتقادی و شالوده اندیشه های فرهنگی و اجتماعی را بررسی مجدد نمایند، بی تردید به یک راه حل منطقی دست می یابد، و آنگاه می توانند با محوریت اسلام ناب محمدی و در سایه پرچم لا اله الا الله و محمد رسول الله زندگی کنند.
یکی از مهمترین اماکن تردد علامه بلخی در هرات مسجد جامع این شهر بود که اکثریت مردم شیعه و سنی برای آن احترام خاص قائل بودند. او در مناسبت های مختلف با دعوت مردم به مسجد جامع و به ایراد سخنرانی می پرداخت. در یکی از این سخنرانی ها خطاب به علمای شیعه و سنی چنین گفت:
«برادران شیعه و سنی، علما و روشنفکران! این مسجد خانه خدا است و هر کسی که اینجا می آید، بنده خدا و محتاج به اوست. مسجد جای حرف شیعه و سنی گفتن نیست. اینجا جای کسانی است که بنده خدا و امت حضرت محمد (ص) و پیرو قرآن باشند. مخالفان دین سال هاست با دامن زدن به اختلافات مذهبی تیشه به ریشه ما مسلمانان زده اند. دشمنان اسلام با کمک استبداد و استعمار سعی می کنند ما را به جان هم بیندازند، و نگذارند به هم نزدیک شویم. آن ها این دسیسه ها را در کشور ما پیاده می کنند تا به راحتی به سلطه و زورگویی ادامه دهند. چون می دانند که نزدیک شدن شیعه و سنی باعث می شود همگی یکپارچه علیه استعمار و استبداد قیام کنند و بساط شان را برچینند. بدانید که عقب ماندگی ها و ناکامی های ما به اختلافات مذهبی و نژادی برمی گردد. امروز دنیا و جهان اسلام با همبستگی و دانش و کمال پیشرفت کرده است. اگر امروز اختلافات را رفع نکنیم و جنگ های خانمانسوز قبیله ای و مذهب را کنار نگذاریم در ناکامی ابدی خواهیم ماند و به پیشرفت و ترقی و تکامل دست پیدا نخواهیم کرد. جنگ شیعه و سنی و اختلافات طبقاتی سم خطرناکی است که ما را از کاروان علم و دانش و فرهنگ و تکامل و ترقی بشر عقب نگه می دارد. اقتصاد ما، دانش ما، فرهنگ ما و از همه مهمتر اجتماع ما بر اثر این جنجال های ویرانگر نابود می شود. ما باید درک کنیم که پیروزی های چشم گیر و خیره کننده مسلمانان پیشین در نتیجه اتحاد و همبستگی آنان بوده است. امیدواریم همیشه در صف واحد ایستاده شوید و دست اتحاد و اتفاق و یکرنگی به هم دهید. هر شیعه که سنی نیست، شیعه نیست. هر سنی که شیعه نیست، سنی نیست. این مسلک دینی و مذهبی من است».
سخنان دل گرم کننده و آگاه کننده علامه بلخی اندیشه های خفته و آرام را سامان داد. او بدور از نیرنگ های روزگار و بازی های فریب کارانه مبلغان دروغین، در دل های مردم تشنه حقیقت شور و خروش ایجاد کرد. تأثیر عملکرد صادقانه علامه بلخی چنان در جامعه شیعیان و اهل تسنن هرات و شهرهای اطراف آن احساسات بدبینانه مذهبی و نگرش های غلط را که شیعه و سنی نسبت به یکدیگر ابراز می کردند، برطرف کرد. بوی زیست برادرانه همه جا را فرا گرفت و صدای دل نواز و روح بخش وحدت دینی طنین انداز شد. کسانی که این وضعیت را درک کرده اند صادقانه از شیرینی وصل سخن گفته اند. شهید بلخی با رفتارهای منطقی و عالمانه باعث شده بود در درون اقشار مختلف جامعه شیعه و سنی برای خود پایگاه مردمی ایجاد کند.
در جلساتی که شیعه و سنی حضور داشت نماز جماعت به امامت او برگزار می شد. نمازگزاران دست بسته و دست باز، با مهر و بدون مهر در صفوف به هم فشرده و با شکوه پشت سر او نماز می خواندند. در ایام عاشورا و سوگواری امام حسین (ع) فرزند رسول الله (ص) برادران اهل سنت در محافل شیعیان شرکت می کردند. علمای اهل سنت گاهی به دعوت علامه بلخی به ایراد سخن و شرح نهضت امام حسین (ع) می پرداختند. رفتار خردمندانه علامه بلخی در بین مردم طوری بود که نتایج و ثمرات ارزشمند آن توانست بیشترین مشکلات اجتماعی را که بخشی از باورهای غلط جوامع شیعه و سنی شده بود حل و فصل کند. امروزه شیعه و سنی در ولایت هرات به برکت تلاش های تقریبی علامه بلخی بدور از برخوردهای حاد مذهبی زندگی مسالمت آمیز دارند.

دستاوردهای تقریب در ولایات شمال
 

مهمترین مراکز علمی، فرهنگی و تاریخی جهان اسلام و افغانستان در شهرهای بزرگ و پر جمعیت ولایات شمالی این کشور قرار دارند. شیعه و سنی با ترکیب جمعیتی متفاوت در آن ولایات زندگی می کنند. علامه بلخی پس از موفقیت های چشمگیری که در زمینه تقریب بین پیروان مذاهب اسلامی ولایت هرات کسب نمود در اوایل سال 1324 به ولایت بلخ مهاجرت کرد و مورد استقبال علما و شخصیت های شیعه و سنی مزار شریف، مرکز این ولایت قرار گرفت. نظر به اینکه علامه بلخی از شخصیت ها و رهبران اقوام و بافت جمعیت شمال شناخت کافی داشت، بیدرنگ برنامه هایی را به منظور سامان دادن به وضعیت ناگوار فرهنگی و اجتماعی شهرهای مزار شریف، شبرغان، سرپل، بغلان، قندوز، تخار، سمنگان و جوزجان تدارک دید.
بلخی با برقراری ارتباطات نزدیک با مردم و علمای این مناطق توانست بهترین شرایط را برای هم اندیشی و تقریب دیدگاه های بزرگان شیعه و سنی ولایت بلخ فراهم کند.
برخی از علمای مزار شریف نقل کرده اند که پیش از آمدن علامه بلخی به این ولایت، میان شیعه و سنی نوعی بی اعتمادی وجود داشت. شیعیان بر اثر فشارهای ناشی از این بی اعتمادی، آیین های مذهبی خود را به طور پنهان برگزار می کردند. علامه بلخی با درک این شرایط در نخستین گام روحانیون و سران مذاهب اسلامی را به برگزاری نشست های علمی و فرهنگی تشویق کرد. در نتیجه این نشستها علما صمیمانه هم اندیشی کرده و پذیرفتند که برخوردهای گذشته نادرست بوده و بایستی بدبینی ها را به طور متقابل کنار بگذارند. از این رو دیدارها و رفت و آمدهای فرهنگی میان شیعیان و اهل تسنن گسترش یافت. علمای شیعه و سنی در اعیاد و محافل علمی و فرهنگی یکدیگر شرکت می کردند و به اعتقادات و باورهای یکدیگر احترام می گذاشتند.
«روضه سخی» بارگاه معروف و منسوب به حضرت علی (ع) در مزار شریف در انحصار برادران اهل سنت قرار داشت. اما با تلاش های آن مرد بزرگ، شیعیان موفق شدند آیین های مذهبی خود را همچون مراسم عاشورا در این بارگاه برگزار نمایند. یکی از مراسم مهمی که در این مکان برگزار می شود جشن گل سرخ است، که در اول فروردین هر سال با حضور هزاران نفر از مردم افغانستان به شکل رسمی برگزار می گردد.
 
در آغاز سال 1327 این مراسم با شور و هیجان خاصی برگزار گردید و شیعه و سنی متحد و هماهنگ در آن حضور داشتند. در سالی که علامه بلخی در مراسم «روضه سخی» سخنرانی کرد، با فرخنده عید غدیر مصادف بود آقای بلخی در سخنان خود در این مراسم جزئیات واقعه غدیرخم را به تفصیل برای حضار شرح داد که با استقبال کم نظیر حضار رو به رو شد.
آقای بلخی در سخنان خود در این مراسم گفت: «برادران شیعه و سنی! این را بدانید که همه ما برادر دینی هستیم و هیچ اختلافی بین ما وجود ندارد. اسلام و قرآن و پیامبر همان است که همه ما آن را قبول داریم و به آن افتخار می کنیم. پیام من در این روز بزرگ و تحویل سال نو همان سخنی است که پیامبر بزرگ اسلام (ص) از ما خواست از قرآن و اهل بیت (ع) فاصله نگیریم. یقین بدانید که بین عرب و عجم و شیعه و سنی فرقی نبوده و نیست. اسلام و قرآن همه را یکسان دانسته است».
این تحولات در روابط شیعه و سنی تا آن زمان در شمال افغانستان بی سابقه بود. در نتیجه این تلاش های وحدت گرایانه کدورت های ناروا بین مردم از بین رفت، و دوستی و برادری جایگزین شد. در سه سالی که آن سلاله نبوی، مزار شریف را پایگاه فعالیت های تقریبی خود ساخته بود، در عین حال موانع متعددی را بر سر راه خود پیشبینی کرده بود. اما هیچ گاه نا امیدی را به دل راه نداد. گاهی در نتیجه سرزنش و ملامت نا اهلان اشک می ریخت و فریاد می کشید. ولی چون اهداف بزرگتری را برای ایجاد افغانستان نوین در دستور کار خود قرار داده بود، این سرزنش ها تأثیر چندانی بر فعالیت های او نداشت و هیچ جریانی نتوانست او را از راهی که در پیش گرفته منحرف سازد.

دستاوردهای تقریب در کابل
 

در هر کشوری، مرکز و پایتخت آن از اهمیت بیشتری نسبت به سایر ولایات و شهرها برخودار است. اکثر تحولاتی که در یک کشور رخ می دهد ریشه آن در مرکز نضج می گیرد، و بعد به سایر نقاط سرایت می کند. علامه بلخی با این دیدگاه که بتواند تغییرات اساسی در ساختار کشور ایجاد کند، به مرکز نزدیک شد. او در بهار سال 1327 به منظور اقامت دائم در کابل و برقراری ارتباط با تشکل های سیاسی و فرهنگی به پایتخت افغانستان هجرت کرد و بیدرنگ توانست قدم های بزرگی برای وحدت و تقریب مسلمانان مظلوم و فراموش شده میهن بردارد. در آن روزگار گاهی درگیری های قومی و مذهبی بر اثر ناسازگاری های اجتماعی و اختلافات مذهبی بیداد می کرد. حکومت وقت هم برای حفظ منافع خود نمی توانست آتش کینه های برآمده از این جنگ ها را خاموش کند.
علامه بلخی در نخستین گام، جامعه در حال سقوط کابل را که ترکیب ناهماهنگ داشت و شیعه و سنی به تحریک دشمنان بر سر هم می کوبیدند، مورد بازبینی قرار داد. با محافل مختلف مردم و تشکل های سیاسی و مذهبی مراودات دوستانه برقرار کرد. علمای شیعه و سنی را وادار کرد که رابطه نزدیک با یکدیگر داشته باشند. مجالس و نشست های مشترک برگزار کنند. از نقاط قوت مشترکات دینی سخن بگویند. این تلاش ها در اندک زمانی تأثیر خود را بر جای گذاشت. فضای آرامش و صلح و دوستی جایگزین ابرهای تیره و کدورت های غیر منطقی گشت. این تغییرات چنان چشم گیر و خیره کننده بود که در بعضی مقاطع ریشه نفاق و اختلاف مذهبی و قومی را خشکاند.
بازماندگان نهضت بلخی نقل کرده اند که آنان را به شرکت در مجالس و محافل مشترک شیعه و سنی تشویق می کرد. در آن مجالس درباره راه های دستیابی به افق های روشن بحث و تبادل نظر به عمل می آمد. بلخی همواره به مردم هشدار می داد که سقوط و انحطاط جوامع اسلامی از لحظه ای آغاز شد که مسمانان به فرقه گرائی و مذهب تراشی روی آوردند. امروزه مهمترین دلایل پراکندگی و جدایی ملت های مسلمان، دخالت و توطئه قدرت های استعماری و استبدادی است. تاریخ نگاران نقل کرده اند که قبائیل پشتون ساکن جلال آباد سال های متمادی گرفتار اختلاف و درگیری های خونین بودند، و در جریان این درگیری ها تعداد زیادی از مردم کشته می شدند. شخصیت های سرشناس قبایل منطقه با توجه به شناختی که از علامه بلخی داشتند در اوایل زمستان سال 1343 از او تقاضا کردند زحمت کشیده و عازم جلال آباد مرکز ولایت ننگرهار شود و آتش کینه های دیرینه دو قبایل را خاموش نماید.
آن مرد الهی و نفاق ستیز همراه جمعی از بزرگان افغانستان وارد جلال آباد شد و بیدرنگ به سراغ قبائل درگیر رفت. او با سخنرانی های مستدل و منطقی چشم فتنه را میان مردم منطقه کور کرد، و برادری اسلامی را میان آنان جایگزین کرد. در بخشی از سخنان علامه بلخی در جلال آباد آمده است: «ای بزرگان قوم پشتون. ای مردم زحمت کش و پر تلاش قبایل جلال آباد. شما را چه شده که به جنگ و نزاع برخاسته اید؟ چرا نسبت به یکدیگر بد بین شده اید؟ اسلامی که پرچم صلح را در برابر یهود و نصاری بلند کرده است به ما چه می گوید؟ صدای اسلام به وحدت و همبستگی بلند است! فریاد من از همان ابتدا بر ضرورت حفظ وحدت و دوستی و برادری و صلح و خیر جامعه محروم بوده است. انقلاب و حرکت مظلومانه خویش را بر پایه وحدت ملی استوار کردم. در روند این حرکت خیرخواهانه فریاد آزادی خواهی خود را با تکیه بر وحدت و اخوت اسلامی آغاز نمودم. هدفم این بوده است که این مردم برادرانه در کنار هم زندگی کنند. توصیه من به شما مردم این است که متحد و یکپارچه باشید. خدا و قرآن به ما دستور داده اند که متحد باشیم. پیامبران الهی همه برای صلح و آشتی آمده اند. وحدت یک چیزی است که در هر دوره و زمان بشر به آن نیازمند بوده است. بیایید ببینیم که قرآن چه گفته است «و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین».
علامه بلخی در بهمن ماه سال 1343 به دعوت بزرگان طوایف شیعه و سنی ولایت پکتیا، از جمله همکار دیرین خود ژنرال سید میر احمد شاه خان گردیزی به منظور مقابله با فعالیت های ضد دینی عوامل استعمار و استبداد به شهر پکتیا سفر کرد. چرا که روابط مسمانان این خطه تیره شده بود و می رفت که به یک چالش بزرگ تبدیل شود. شخصیت های با نفوذ این منطقه به این نتیجه رسیده بودند که حضور به موقع مبارز خستگی ناپذیر راه وحدت و یکپارچگی امت اسلامی علامه بلخی می تواند این مصیبت را از سر مردم دور کند. آن پیر مرشد با هماهنگی دوستان و مسئولان وارد گردیز شد و عزم خود را برای سامان دادن اوضاع خطیر اجتماعی منطقه جزم کرد. او با برگزاری جلسات مشترک و با بیان رهنمودهای شیوا و مستند تاریخی سران قبائل و علمای مذاهب و فرق اسلامی را به صلح و آشتی و در پیش گرفتن راه وحدت اسلامی دعوت کرد. در یکی از سخنرانی های منطقی آن پرچمدار وحدت چنین آمده است:
«برادران شیعه و سنی، شرف و عزت شما در گرو وحدت و همبستگی است. حفظ یکپارچگی ملت ها را به کامیابی می رساند. اسلام به ما فرموده همگی به ریسمان الهی چنگ بزنید و پراکنده نشوید. این را بدانید که اختلافات مذهبی و قومی و نژادی ساخته و پرداخته دست پلید استعمار انگلیس است. و گرنه هیچ اختلافی بین ما وجود نداشته و ندارد. در هر کجا که مسلمانان اختلاف داشته اند تمام سرمایه های خود را از دست داده اند، و کفر بر آنان چیره شده است. اگر در یک جامعه وحدت و یگانگی باشد هرگز دشمن نمی تواند بر مسلمانان غلبه پیدا کند. مذهب شیعه یکی از مذاهب پنج گانه اسلامی و بلکه افضل آنها است. لذا احترامش بر همه لازم و واجب است. کسی نمی تواند امروز در افغانستان، حقوق چهار و نیم میلیون شیعه را نادیده بگیرد. خدا گفته که حق مسلمان بر مسلمان دیگر حرام است و ظلم مسلمان به مسلمان جایز نیست، و گناه کبیره محسوب می شود. پیامبر اسلام به ما توصیه کرده که نسبت به یکدیگر رئوف و مهربان باشیم. آگاه باشید که اختلاف و تفرقه از حربه های استعمار و استبداد است. همه ما به یک کتاب ایمان داریم و بهشت و جهنم را پذیرفته ایم. و به سوی یک قبله نماز می خوانیم و خدای یگانه را عبادت می کنیم».
در حقیقت راهکار و شیوه فعالیت های هدفمند علامه بلخی در تمام نقاط کشور اینگونه بوده است. از گفتن حقایق به هیچ وجه چشم پوشی نمی کرد. در طول سال های رویارویی با استعمار و استبداد داخلی دریافته بود که هر آسیبی بر مردم این کشور وارد می آید از ناحیه دولت های قومی بوده است. او برای مبارزه با دردهای مهلک جامعه جز گسترش آگاهی های دینی و بینش قوی سیاسی سلاح دیگری در اختیار ندارد. بلخی با این اسلحه قلب دشمن را نشانه می گیرد و می گوید: «کشور و جامعه اسلامی ما به هم فکری احتیاج دارد. اگر درست به واقعیت ها بنگریم ملاحظه می کنیم که شیعه و سنی در این کشور با هم زندگی می کنند. در گوشه و کنار این مملکت اقوام و طوائف بزرگی وجود دارند. از میان همین شیعیان گروه های زیادی هستند که هر کدام وابستگی خاصی دارند. سادات، هزاره، قزلباش، بلوچ، افغان خلیلی و به این مسلک و طریقه گرایش دارند. از مردم اهل سنت هم پشتون، تاجیک، ازبک، ترکمن و عرب هستند. اگر ما بخواهیم همه اینها را از هم جدا کنیم دیگر چیزی برای اسلام باقی نمی ماند. پس بهترین راه حل حفظ وحدت و اخوت اسلامی است. همه آنهایی که در این مملکت زندگی می کنند، در حقیقت یک خدا و یک پیامبر و یک قبله و یک قرآن دارند. دین آن ها اسلام است. پس اختلاف ما در چیست؟ بر اثر یکسری تبلیغات دروغین دشمنان اسلام ما به این وضع گرفتار آمده ایم. اصلاً شیوه کار استعمار خارجی و آنهایی که دشمنان مسلمانان هستند این بوده که میان مسلمین اختلاف ایجاد کنند تا همیشه از آن به نفع خویش سود سیاسی ببرند».
واقعیت موجود هم این را نشان می داد. چون استعمار و استبداد دست در دست هم داده بودند تا شیرازه حیات اجتماعی این جامعه را از هم بپاشند و منابع و ثروت های طبیعی آنان را به یغما ببرند. علامه بلخی به نقشه های خائنانه دشمنان به خوبی آگاه بود و می دانست که تنها راه نجات و تنها راه خنثی سازی نقشه های دشمنان تقریب بین پیروان مذاهب اسلامی است. بنابراین از جان و دل مایه گذاشت و فداکاری کرد و بحق لقب سید جمال الدین ثانی را به خود اختصاص داد.
مسیر عملی علامه بلخی در برهه های مختلف تاریخی افغانستان این حقیقت را به اثبات می رساند که او در روند تشکیل جامعه متحد اسلامی موفقیت زیادی کسب کرد. چرا که در نتیجه این فعالیت های گسترده، پیروان تشیع و تسنن در کنار هم به صورت مسالمت آمیز زندگی کردند.
 
تاریخ سه قرن گذشته افغانستان گویای این واقعیت تلخ است که شیعیان و اهل تسنن این سرزمین و فراتر از آن اقوام و طوایف گوناگون همواره در کشمکش های خونین و ظالمانه بسر می برده اند. گاهی بر سر یک مسئله کم ارزش و بسیار ابتدائی به جان هم افتاده و خون های به ناحق جاری کرده اند. لذا با توجه به این واقعیت ها و این که چه تحول و روی کردی بعد از فعالیت های تقریبی علامه بلخی به وجود آمد، هر منصفی می تواند اذعان کند که خدمات شایسته و راهکارهای ارزنده او سبب به وجود آمدن زمینه های مناسب حضور کار ساز شیعه و آزادی های مدنی آنها شد. جامعه اهل سنت و جامعه شیعه تا آن زمان برداشت های نادرست و نگرش های غلط نسبت به عقاید یکدیگر داشتند. گاهی بر اثر این برداشت های نادرست همدیگر را تکفیر می کردند. ولی در نتیجه تلاش های خستگی ناپذیر علامه بلخی شرایط کاملاً تغییر یافت. اندیشه های نادرست پیشین دگرگون گردید، و جای آن را مثبت نگری و انسان محوری و اسلام مداری گرفت. برای همین است که امروز علامه بلخی فقط در دایره شیعه نمی گنجد. همه مردم افغانستان اعم از افغان، تاجیک، ازبک و هزاره او را دوست دارند. تلاش های او را در مسیر شکل گیری آریانا و خراسان بزرگ ارج می نهند. امروزه همه شهروندان ساکن این سرزمین قدیم و جدید به یاد دارند که آن عالم خدمتگذار چه رنج ها و زحماتی را در بهبود وضعیت زندگی آن ها کشیده و رمز ماندگاری و جاودانگی او همین است.
علامه بلخی افزون بر مشارکت عملی در فعالیت های اصلاح گرایانه تقریبی در جامعه افغانستان، در عین حال با مهارت وصف ناپذیر بهترین راهکارها را در زمینه تقریب بین مذاهب اسلامی در قالب نظم شعر فارسی ارائه کرد و آن ها را در دسترس مردم قرار داد. اندیشه های تقریبی او که برخاسته از متون مبانی اسلامی بود، در قالب غزل و قصیده مردم را به وحدت و یکپارچگی فرا خواند. در یکی از سروده های وحدت بخش او که بر گرفته از آموزه های قرآن کریم می باشد آمده است:

 

هان ای بشر بیاموز درس از کتاب قرآن
دست از ره توسل زن بر طناب قرآن

در آتش دوئیت سوز و گداز تاکی
بهر دوام وحدت، کن انتخاب قرآن

از چشم هیچ فردی، در پرده نیست این درس
شد پرده تعصب بر ما حجاب قرآن

با تیغ علم و فرهنگ، قوم عرب ندیدی
فتح جهان نمودند، از فتح باب قرآن

جنگ نژاد و مذهب، رخت از جهان نبندد
تا عالمی نگردند، دانش مآب قرآن

ز اصلاح اوس و خزرج این نکته گشت معلوم
فرمان صلح بارد، از انقلاب قرآن

تخریب کاخ خود کرد، از تیشه بطالت
هر که کمر بندد بهر خراب قرآن

بلخی ز روز خلقت تا بعد حشر هر دم
از حق درود بادا، بر شیخ و شاب قرآن

از این غزل چند نکته اساسی که می تواند شالوده تقریب بین مذاهب اسلامی و وحدت مسلمانان باشد به جامعه یادآوری می کند که جنگ مذهب و نژاد و نفاق درد و بلای جان مسلمانان است. علامه بلخی در این قصیده به هموطنان خود می گوید که بیایید دوش به دوش همدیگر باشیم. چون در یک مکان زندگی می کنیم. با وحدت و هماهنگی می توانیم تیشه به ریشه گرم کنندگان بازار مذهب تراشی و فرقه گرایان متعصب بزنیم.
چرا درد و رنج را بر صلح و دوستی ترجیح می دهیم:

چه فتنه ای است ز وحدت چرا گریزانیم؟
ز چیست وقت همه در تضاد میگذرد؟

اساس و بیخ تمدن، به جز محبت نیست
خوش آن حیات که اندر و داد میگذرد

قدم به مجمع وحدت بنه، نفاق مجوی
اگر نفاق و گر اتحاد، میگذرد

بکوش مفخر خود، خیر خلق و تقوا کن
ز کبر و کینه گذر، هر نژاد می گذرد

آری به یاد داشته باشید که تمدن بشری با محبت و سازگاری در سایه شعار یکرنگ انسانیت به دست آمده است. هر چند که نفاق و اتحاد هر دو سپری می شوند، ولی اگر وحدت را پیشه خود سازیم و از فخر فروشی و انتقام گیری نژادی و مذهبی بگذریم می توانیم مایه فخر و مباهات آیندگان و گذشتگان باشیم.
بی تردید فعالیت های تقریبی علامه بلخی به کشور اسلامی افغانستان محدود نبود. بلکه چنان سلف صالح او سید جمال الدین حسینی افغانی، دامنه آن را در سطح جهان اسلام گسترش داشت. در آثار بجای مانده از آن شهید گرانمایه دیده شده که هدف نهایی او وحدت مسلمانان جهان بوده و دورنمای این هدف در سخنان و اشعار او آشکار است. او در سخنانی خطاب به علمای حوزه علمیه نجف اشرف می گوید: «علمای اعلام و بزرگان دینی! این وحدت بود که پرچم اسلام را به دامن دیرینه زد و به ساحل نهر لوار فرانسه کوبید. این وحدت بود که جنوب شرق آسیا را تشکیل داد. همین وحدت بود که پرچم پیروز اسلام را در اقصی نقاط جهان به اهتزاز درآورد. عظمت کربلا محصول وحدت است. امام حسین (ع) و یاران او از روی وحدت جنگیدند. اساس اسلام از اول بر پایه وحدت و برادری پی ریزی شده است. پیامبر اسلام (ص) وقتی وارد مدینه شد، بین دو قبیله اوس و خزرج وحدت به وجود آورد».
علامه بلخی پس از آغاز تراژدی فلسطین در یکی از سخنرانی های خود خطاب به مسلمانان جهان می گوید: «برادران مسلمان، همین تعصبات کورکورانه و اختلافات جاهلانه بود که اسلام را به قهقهرا کشاند و جامعه اسلامی را گرفتار مصیبت های خانمان سوز کرد. برای همین است که امروز یهودیان نژاد پرست توانسته اند بر میلیون ها مسلمان غلبه کنند. و اولین قبله مسلمانان را به تصرف خود در آوردند. من و تو به درد ایرانی، افغانی، هندی، پاکستانی و شیعه و سنی، و افغان و پارسی گرفتاریم. استعمارگران با نیرنگ و فریب، یهودیان پول پرست را از سر تا سر دنیا جمع کرده و بر ملت های مسلمان مسلط کرده اند. مسلمان بیدار باش و بدان که یهودیان نژاد پرست که پیامبر اسلام جگرش از دست آنان خون بوده و هست امروزه بلای جان مسلمین شده اند».
در پی جنگ شش روزه اعراب با رژیم صهیونیستی در سال 1346 بنیانگذار نهضت اسلامی افغانستان طی سخنانی در مسجد جامع سر پل خشتی کابل، ضمن ابراز همدردی با ملت مسلمان فلسطین خطاب به آنان می گوید: «ای علمای اسلام، ای جوامع اسلامی، مسلمانان را چه شده است که امروزه گروهی صهیونیست، مثل دانه سرطان بر جگر یکصد و بیست میلیون عرب و هشتصد میلیون مسلمان سبز شده اند. برادرهای عرب ما خیال نکنند که تنها عرب به این درد و آتش می سوزند. روزی که صهیونیست ها به ممالک اسلامی حمله کردند، کشور ما افغانستان یک پارچه ماتم شده بود. تمام مردم اعم از شیعه و سنی، ارباب علم، طلاب معارف، کسبه، همه برای مظاهره به بازارها آمدند. خطابه ها و شعارها دادند. من پیام ها به سفارتخانه های کشورهای عربی و اسلامی فرستادم. به وزارت خارجه رفتم و خطابه آتشین دادم. به مسجد جامع پل خشتی کابل رفتم. همه مردم در این قضیه ابراز همدردی کردند. ولی نتیجه همه این تلاش ها وقتی اثر می کند که وحدت نظر و عمل باشد.
آن هایی که امروزه داد از قومیت می زنند، و غوغای اوس و خزرج را تازه می کنند. در حقیقت بنیان کن ریشه اسلام هستند. آن هایی که درد فاشیسم دارند، همین یهودیان نژادپرست صهیونیست هستند. اولین دردی را که پیغمبر اسلام (ص) دوا بخشید همین درد نژاد پرستی بود. اگر عرب، عرب نگوید و اسلام بگوید بهتر نیست؟ اگر هر یک از ممالک اسلامی، اسلام بگوید بهتر نیست؟ ای مسلمانان جهان آگاه باشید... از خواب غفلت بیدار شوید... امروز بیت المقدس قبله اول اسلام در اشغال اجنبی است و ندای یا للمسلمین سر می دهد ای مسلمانان جهان، ای مسئولین جوامع اسلامی و عربی متوجه باشید و قبل از آنکه دیر شود و استعمار بر منابع و ذخایر ملی و تمدن و فرهنگ شما مسلط شود و دارائی شما را غارت کنند و شما را از هستی ساقط نماید از خواب غفلت بیدار شوید و دست در دست همدیگر بدهید، و شر این جرثومه فساد را از سر مسلمانان مظلوم فلسطین بردارید».
علامه بلخی افزون بر این اظهارات صریح و دردمندانه در سروده های خود هم به مسلمانان نسبت به این مسئله حیاتی دنیای اسلام هشدار داده است:

از نفاق ما رسوم دین و قرآن خار شد
وای قرآن آله ی هر جنگ و دعوا می شود

بعد مدتها فراری ها و یأس آن سفلگان
صاحب آن مسجد و محراب اقصی می شود

از نفاق و خفت اسلام بنگر بر یهود
خانه و ملک عرب، میراث بابا می شود

منبع: شاهد یاران شماره 64




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.