اکران هاي 87 (3)- احضار شدگان

دستيار اول کارگردان و برنامه ريز: حسن مشک آباديان. دستيار اول فيلم بردار: فرشاد خالقي. دستيار صدابردار: وحيد مقدسي. گروه کارگرداني: مهدي صفري، نادر مهدي پور، ميلاد هوشمند. منشي صحنه: مهرنوش الفتي. عکاس: مجيد خمسه. دستيار اول صحنه و لباس: افشين کريمي. گروه فيلم برداري: حسن اصلاني، محممدرضا ملک محمدي، داود رهنما، اصغر برک. امور مالي: علي اصغر محمدي. مدير توليد: حسين لبافي. اجراي چهره پردازي: سالومه اسکندري. دستياران چهره پردازي: مسعود
سه‌شنبه، 12 آبان 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اکران هاي 87 (3)- احضار شدگان
اکران هاي 87 (3)- احضار شدگان
اکران هاي 87 (3)- احضار شدگان






کارگردان و تدوين گر:آرش معيريان
فيلم نامه: حجت قاسم زاده
فيلم بردار: مجتبي رحيمي
صدابردار: بابک اخوان
موسيقي: محمد مهدي گورنگي
طراح صحنه و لباس: مجيد نيامراد
طراح چهره پردازي: مسعود افشار
صداگذار: امير قاسمي
بازيگران: شهرام حقيقت دوست ـ مهدي سلوکي ـ زيبا بروفه ـ مهدي اميني خواه
تهيه کننده: محمد خزاعي و مؤسسه ناجي هنر
82دقيقه
دستيار اول کارگردان و برنامه ريز: حسن مشک آباديان. دستيار اول فيلم بردار: فرشاد خالقي. دستيار صدابردار: وحيد مقدسي. گروه کارگرداني: مهدي صفري، نادر مهدي پور، ميلاد هوشمند. منشي صحنه: مهرنوش الفتي. عکاس: مجيد خمسه. دستيار اول صحنه و لباس: افشين کريمي. گروه فيلم برداري: حسن اصلاني، محممدرضا ملک محمدي، داود رهنما، اصغر برک. امور مالي: علي اصغر محمدي. مدير توليد: حسين لبافي. اجراي چهره پردازي: سالومه اسکندري. دستياران چهره پردازي: مسعود افشار، نازنين عرفي نژاد. دستيار لباس: سينا سعادت. دستيار صحنه: حبيب کريم زاده. جامه دار: سوگل مهرداد، زبيده پهلوان، مدير تدارکات: احمد جهانگير فرد. فيلم رو: حميدکشاورز. سينه موبيل: ايرج مؤمني. هماهنگ کننده ي امور مالي: سونيا دادسرشت. کارشناس انتظامي: سرهنگ مددي. دستياران تدارکات: محمد شاهوراني، غلامرضا عليزاده، مجيد رسوليان. حمل و نقل: اکبر جعفري، سيد جلال توکلي، عزت الله ساعي، طاهر علوي. پخش از نمايشگران. ساير بازيگران: شهرام قائدي، شقايق ناظري، فرهاد قائميان، حسين لبافي، حشمت الله آرميده، افشين هنري، کريستينا چريخچيان.
شروع نمايش: از بيستم آذر
سينماهاي نمايش دهنده: تهران، آزادي، ايران، مرکزي، جي، اريکه، فلسطين، پيروزي، کارون، گلريز، آسيا، بلوار.

خلاصه داستان:

پليس عده اي جوان را به جرم شرکت در يک اکس پارتي شبانه دستگير مي کند و از صاحبخانه، عماد، که مدير شرکتي رو به ورشکستگي است توضيح مي خواهد. سپس جسد عماد همراه با جسد برادرش اميد، نامزدش ژيلا و زن برادرش افسون در سردخانه ديده مي شوند و صداي عماد مي گويد که همه شان مرده اند و آنچه از اين پس شکل مي گيرد مربوط به جهان مردگان است. به منزل عماد تلفن زده مي شود و از آمدن طلبکارها به شرکت خبر مي دهند. عماد به شرکت مي آيد و با دادن پول فرصت بيشتري براي پرداخت بدهي هايش مي گيرد. سپس همراه ژيلا به ويلاي اميد، که طبق وصيت پدرشان تمام ارث و ميراث به او رسيده، مي رود و سهمش را طلب مي کند. عماد نيمه شب از نجواي اميد و ژيلا درمي يابد که ژيلا از طرف اميد مأمور شده تا به عنوان نامزد او با مواد روان گردان هلاکش کند. افسون هم به عماد هشدار مي دهد که اميد در پي نابودي همه است. همان شب عماد در باغ خانه دختر خردسالي را که مدعي است برادرزاده ي اوست و اميد و افسون پنهانش کرده اند مي بيند. صبح فردا، اميد بدهي هاي عماد را از محل حق الارث او صاف مي کند و سپس پنهاني به ژيلا مواد روان گردان مي دهد تا با آن عماد را بکشد. غروب، عماد ژيلا را غافل گير مي کند و از او اعتراف مي گيرد که مأمور اميد بوده است. آن دو، شب دوباره به منزل اميد مي روند و سپس چند حالت پيش مي آيد. در حالت اول اميد غذايي را که عماد و افسون با همکاري يکديگر مسموم کرده اند مي خورد و مي ميرد. در حالت دوم اميد و افسون با همکاري هم عماد را مسموم مي کنند. در حالت سوم اميد به عماد مي گويد آن دختربچه در واقع خواهر ناتني شان است و اميد حبسش کرده تا در ارث و ميراث ادعايي نداشته باشد. افسون به اميد چاقو مي دهد تا با آن عماد را، که حالا از موضوع دختربچه آگاه شده، بکشد. اما پس از درگيري هايي اميد خودش با چاقو کشته مي شود و پس از او افسون هم با تفنگ کشته مي شود. عماد با اين که خودش را قاتل مي پندارد دختربچه را مي بيند که با دست خوني مدعي است او مرتکب قتل اين دو نفر شده است. عماد با حمله به ژيلا که در حال فرار است، باعث مرگ او هم مي شود و در وسط جاده به زمين مي افتد. در سردخانه جنازه ي عماد را از کشو بيرون مي کشند و به منشي شرکت که بر سر جسد حاضر شده علت مرگ را ايست قلبي ناشي از مصرف زياد مواد توهم زا اعلام مي کنند. عماد حالا روي تخت بيمارستان است و پس از ديدن رؤياي دختربچه که به بيداري دعوتش مي کند از کما بيرون مي آيد و مي فهمد تمام آنچه که تا به حال ديده، توهم هاي ناشي از قرص هاي روان گردان بوده است. عماد توبه مي کند و در کنار ديگر اعضاي خانواده زندگي سالمي را در پيش مي گيرد.
منبع:سالنامه فيلم - ش 18




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط